دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۴۱ ب.ظ
دلتنگ که باشی....
دلتنگ که میشوی، هیچ چیز حالت را خوب نمیکند
شاید فکر می کنی باید گریه کنی، در خلوت اشک بریزی و برای دلت مرثیه بخوانی تا حالش خوب شود!
شاید باید خودت را مجبور کنی تا شکوفه های گل محمدی را بو کنی تا کمی آرام شوی!
شاید برای فرار از آن بروی بنشینی زیر آفتاب سوزان این روزهای شهریور تا گرمای هوا به سرت بخورد و یادت برود چه بود، چه شد و چرا!
شاید بروی و سجاده ات را پهن کنی زیر آسمان آن وقت بدانی که تنها یک نفر از حال دلت و روزگارت خبر دارد و بس.
دلتنگ که باشی انگار تکهای از قلبت کنده شده و دیگر هیچ چیز جایش را نمیگیرد. تنها باید با آن مدارا کنی و بپذیری که روزی دوباره به سراغت میآید و یک جایی عجیب حالت را میگیرد. مرضی لاعلاج که وقتی به جانت افتاد دیگر خدا میداند کی باید حال دلت را خوب کند.