یک فرد با روان سالم، سلامت اخلاقی نیز دارد!
در نگاه اول وقتی از اخلاق صحبت میکنیم ممکن است این به نظر برسد که اخلاق جدا از روان نیاز به پرورش و تعلیم دارد در حالیکه اخلاق سوای از روان فرد نیست. چنان چه جسم تماماً تحت تاثیر روان و ذهن انسان قرار میگیرد هر آنچه که مربوط به انسان میشود در راستای روان فرد تعریف میشود. یک فرد با روان سالم بالطبع پیرو اخلاق نیز خواهد بود و از آن طرف یک فرد با روان ناسالم نیز به همان میزان اخلاق ناسالمی خواهد داشت. همانطور که فروید روان انسان را به کوه یخ تعبیر کرده بود و معتقد بود که در دنیای واقعی ما، افکار و تمایلاتی وجود دارند که برای ما اضطراب آور و ناخوشایند هستند؛ چراکه خلاف قانون، عرف، شرع و فرهنگ ما می باشند. در نتیجه، ما این افکار و تمایلات را سرکوب می کنیم و آن ها را به بخش ناهوشیار ذهن مان منتقل می کنیم. این افکار و تمایلات نیز در این بخش می مانند و به گفته ی فروید، در مواقع خاصی خود را بروز می دهند، بدون آن که متوجه باشیم. اما نکتهای مهم در این متن مورد اشاره ام بود که این چنین است:
«در نگاه فروید، پرخاش یکی از ویژگیهای ذاتی انسان است اما آنچه از بروز آن جلوگیری میکند وجود ساختاری به اسم سوپرایگوست . سوپرایگو نماینده والدین نسبتاً خوب و نشان دهنده ی وجود عشق در رابطه با آنهاست و اصلیترین وظیفه آن تعدیل خشم و هدایت آن برای مراقبت است یعنی همان کاری که مادر میکند. ایدئولوژی و رفتارهایی از این دست راهی برای رسیدن به یک قدرت (Omnipotence) است که ناامنی روانی را امن میکند. هرچه تهدید بیشتر باشد نیاز به ایدئولوژی و قواعد تحمیلی بیشتر است در نتیجه اخلاق یک فرآیند درون روانی و برخواسته از سوپرایگوست نه چیزی که با آموزش یا تحمیل بدست آید.»