خانم دکتر Carla Shuman روان شناس بالینی و استاد دانشگاه جرج واشنگتن در این مقاله به اهمیت تجربهی احساسات اشاره کردهاند. ایشون موضوع رو با انیمیشن Inside out شروع میکنند و اینکه چطور رایلی کودک 11 سالهی داستان طیف کاملی از احساسات رو تجربه میکند (اگه انیمیشن رو دیده باشین هر احساسی یه شخصیت رو با رنگ همون احساس به تصویر کشیده) هر احساس تلاش میکند بر احساس دیگر پیروز شود در حالیکه تجربهی احساس غم در داستان ضروری به نظر می رسد و نباید سرکوب شود.
Inside Out داستان رایلی 11 ساله را به تصویر می کشد که والدینش خانواده را به حالت دیگری منتقل کردند و او را مجبور کردند که از نو شروع کند، دوستان جدیدی پیدا کند و به یک تیم جدید هاکی بپیوندد.
می بینیم که رایلی طیف کاملی از احساسات را تجربه میکند، با احساس خشم که رهبری بیشتر فیلم را بر عهده میگیرد و ترس و غم را سرکوب میکند. احساس شادی سعی می کند پیروز شود، اما تلاش های او خنثی می شود و حضور او اغلب سطحی است. به عنوان یک متخصص بهداشت روان، فکر میکردم این فیلم به طرز درخشانی اهمیت هر یک از احساسات و تلاشهای نادرست خشم برای کنترل اوضاع را به تصویر میکشد.
غم و اندوه در نهایت در پایان فیلم متوجه منظور او می شود، زمانی که او بینشی در مورد اینکه چرا تأمل کردن مهم است، چرا غم باید احساس شود، و چرا شادی می تواند واقعاً زمانی آشکار شود که به احساسات دیگر اجازه وجود داشته باشد، می دهد. ما اغلب احساسات دیگر را ناخوشایند، غیر ضروری و ناخواسته میدانیم. اما همه آنها هدفی دارند.احساس ترس از ما در برابر موقعیت هایی که ممکن است به ما آسیب برساند یا ما را به دردسر بیاندازد محافظت می کند. اما وقتی این احساسات بیش از حد شدید یا مداوم می شوند، افراد از انجام کارهایی که باید انجام دهند اجتناب می کنند.شادی به ما اجازه می دهد جشن بگیریم و سپاسگزار باشیم. اما وقتی سعی می کنیم شادی را مجبور به حضور کنیم، این احساس می تواند کوتاه مدت باشد و احساس رضایت نمی کند.
خشم از ما دفاع میکند و میتواند به ما قدرت دهد تا به دنبال عدالت باشیم. این یک احساس بسیار مهم است، اما استفاده بیش از حد یا نادرست، ما غیرمنطقی، از نظر احساسی واکنشپذیر و تکانشی میشویم. عصبانیت کنترل نشده می تواند منجر به تصمیمات بدی شود که از آنها پشیمان شویم و اقداماتی که به روابط ما آسیب می زند.
به نظر می رسد افراد برای این سه احساس هدف پیدا می کنند، خواه همیشه از آنها به خوبی استفاده کنند یا نه. غم کمترین مورد علاقه همه است، اما غم احساس مهمی است که باید در ظاهر تجربه شود و سرکوب نشود. من پیشنهاد نمی کنم که غم و اندوه طولانی مدت، که می تواند منجر به افسردگی و ناامیدی شود، هدف است. در عوض، اجازه دادن به خودمان برای غمگین شدن زمانی که اتفاق بدی میافتد – زمانی که عزیزی را از دست میدهیم، زمانی که طرد شدن را تجربه میکنیم، یا زمانی که احساس تنهایی میکنیم – میتواند به ما بینشی نسبت به خواستهها و نیازهایمان بدهد. باید بپذیریم که احساس ناراحتی می کنیم و حتی به خود اجازه میدهیم اشک بریزیم که بخشی از روند درمان است. اشک ریختن باعث رهایی می شود که به بهبود بدن و مغز ما از غم، ناامیدی و اندوه کمک می کند.
در اینجا چهار نکته وجود دارد که به خودتان اجازه میدهید به روشهای سالم غمگین باشید:
1- یک دفتر خاطرات داشته باشید و زمانی که احساس ناراحتی می کنید، مطالبی را بنویسید. در مورد چیزی که از آن ناراحت هستید فکر کنید و احساس خود را توصیف کنید. در مورد آنچه اتفاق افتاده که منجر به احساس شما شده است بنویسید. لازم نیست روایت طولانی باشد. اما نشان می دهد که شما به خود اجازه غمگینی داده اید و می توانید بعداً، زمانی که احساس متفاوتی دارید، در مورد آن فکر کنید.
2- اگر اهل ژورنال نیستید یا از نوشتن لذت نمی برید، یک لیست پخش موسیقی ایجاد کنید که غم و اندوه را برانگیزد. شاید این آهنگ هایی در مورد یک قلب شکسته باشد که می توانید پس از پایان یک رابطه به آنها گوش دهید. یا میتوانید هنگام غمگینی به آهنگی در مورد دلتنگ شدن کسی گوش دهید که مرده یا دیگر در زندگی شما نیست. موسیقی می تواند یک ابزار درمانی قدرتمند باشد.
3- زمانی را برای تفکر در مورد تجربیاتی که ممکن است باعث غمگینی شوند، اختصاص دهید. اگر تمایل دارید فردی باشید که در هنگام غمگینی سعی می کند حواس خود را پرت کند، در مقابل وسوسه مقاومت کنید. چند دقیقه با این احساس بنشینید و به یاد داشته باشید که همه احساسات موقتی هستند، اما برای هر احساسی مهم است که به رسمیت شناخته شود. پذیرش آگاهانه همه احساسات، روند بهبودی سالمتری را تسهیل میکند.
4- اگر از غمگین بودن خسته شده اید و برای مدتی بدون تسکین این احساس را داشته اید، با یک درمانگر صحبت کنید. این به شما فضای امنی را برای به اشتراک گذاشتن احساسات خود و بررسی علت تداوم آنها میدهد.
فرهنگ مدرن ما اغلب پیام های نادرستی می فرستد مبنی بر اینکه قرار نیست ما غمگین باشیم و اگر غمگینی را تجربه کنیم، مشکلی برای ما وجود دارد. باید افسرده باشیم اما غم و اندوه افسردگی نیست. غم این است که بپذیریم چیزی را از دست داده ایم. بنابراین، به خود اجازه دهید که احساس غمگینی کنید و از قضا، در نهایت منجر به پذیرش، انعطاف پذیری و امید به آینده خواهد شد.
(امیدوارم از ترجمه ی این مقاله راضی بوده باشید. اگر تمایل به مشاوره و رزو وقت تلفنی داشتید می توانید با ایمیل بنده اطلاع بدهید. mina.nikseresht@yahoo.com)