وطن ای پارۀ تن!
از آخرین نوشته ام در وبلاگ حدوداً 2 ماه و اندی روز می گذرد. 20 فروردین که مطلب آخر را نوشتم فکر نمی کردم قرار است ایران در اواخر خردادماه 1404 درگیر جنگی شود که به او تحمیل شد. روز جمعه. انگار سالها قرار دارند در بامداد جمعه عده ای را ترور و شهید کنند و ما جمعه صبح که از خواب بیدار میشویم از اخبار بشنویم که امروز جمع زیادی از دانشمندان هسته ای این کشور به شهادت رسیده اند. درست مثل سردار سلیمانی. او را هم در بامداد روز جمعه به شهادت رسانده بودند و ما جمعه صبح درحالی که مات و مبهوت از خبر مانده بودیم باورمان نمیشد او که چندی پیش در حال گفتگو و مبارزه بود اکنون دیگر پیشمان نیست و به دوستان شهیدش ملحق شده اند.
خاک این کشور با خون شهدا پیوند خورده است. شهدایی که هشت سال از جان، مال، عشق و همه چیزشان گذشتند تا امروز من بنشینم اینجا و بتوانم در تمام سالهایی که این کشور در سایه ی امنیت زیسته است مطالب علمی را با شما به اشتراک بگذارم. من نسل جنگ نبودم. من در دوران جنگ تحمیلی نزیستم اما سالهای سال با شهدای وطن زندگی کردم. داستان رشادت هایشان را خوانده ام. به شهر عشق سفر کرده ام و در راه نور در سرزمینی قدم گذارده ام که روزی آنها در آن برای وطن مبارزه می کرده اند. 19 ساله بودم که با زندگی شهید بزرگ دکتر مصطفی چمران آشنا شدم. چون در رشته ی ریاضی درس خوانده بودم، دوست داشتم مسیر او را در زندگی طی کنم. تحصیلاتش و راهش.برای همین از بین همه جذب شخصیت بزرگ و علمی ایشان شدم. دوست داشتم بدانم چرا این چنین فرد بزرگی باید دست از تحصیل در امریکا بشوید و به وطن برای مبارزه بازگردد و برای کشورش نبوغ و جانش را فدا کند. چمران، همت، کاوه، متوسلیان و..... همه ی اینها برای من در دوران نوجوانی و جوانیم الگو بودند. نماد ایستادگی برای خاک وطن، نماد مقاومت، نماد فداکاری و ایثار برای وطن و هموطن. اما این روزها خوب فهمیدم شهدا چرا جانشان را کف دست شان گذاشتند تا این وطن بماند تا آبادتر از قبل به راه بالندگی و سازندگیش ادامه دهد هرچند دشمنان این مرز و بوم لحظه ای از چیدن توطئه برای ویرانی و از بین بردن همدلی و سازندگی آن دست برندارند.
من نسل جنگ نبودم اما این روزها معنای امنیت داشتن در تمام این سالها را به خوبی درک کردم. این روزها چشمان نگران دیگران را دیدن و ترس را لمس کردن برای چندصباحی زندگی کردن، ماندن و ادامه دادن مرا بیش از پیش استوار در مسیر زندگیم قرار داده است. استوار در مسیر حفظ ارزش های کسانی که برای آبادانی وطن تلاش کردند و می کنند. من هم سهم خودم را از این روزها برداشته ام در کوله پشتی ام جا داده ام و هر روز آنها را بیش از پیش به خودم یادآوری میکنم. ایران سمبل مقاومت و ایثار است. مثل تمام این سالها که صبورانه در مقابل انواع مشکلات اقتصادی و ... صبر کرد تا امروز را نیز با وجود تمام جانهای مظلومانه ای که از دست داد تجربه کند و از سر بگذراند تا همچنان نام این وطن در حافظۀ همه ی دشمنانش ثبت شود. این وطن تا ابد پابرجا خواهد ماند.
وطن!
ای عزیزتر از تن!
وطن؛ ای عشق جاویدان؛
بدون تو، نه جان را ارزش است نه تن را آسایش.
زنده باشی ای وطن! این پارۀ تن. ای ایران.....