روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بازی» ثبت شده است

يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۵۱ ق.ظ

وارد نقش هایی که دیگران به ما میدهند نشویم

بازی روانی من خوبم، تو بدی!

حتماً شما هم مثل من در طول زندگی تان مشاهده گر دعوا و اختلاف بین زن و شوهرهایی بوده اید یا هستید. یا دعواهای پدر و مادر و یا همسر و یا حتی دعوای بین فرزندان یک خانواده و یا دعوای بین همکاران و خلاصه دعوایی که در آن یک نفر نقش من خوبم و تو بدی را بازی میکند.

این دعوا از کجا شروع شده است؟ بخواهیم برگشت بزنیم به مدل تربیتی و ضمیر ناخودآگاه فرد میگوییم. کودک ابتدا بی آنکه درکی از درست و غلط داشته باشید مشاهده گر اختلافات بین والدینش بوده و میان دعوا همیشه مثل طنابی بین پدر و مادر به سمت یک کدام از آنها کشیده می شود. یا مادر با حرفهایش نقش من خوبم و پدر بد است را بازی کرده و یا پدر با حرفهایش این نقش را ایفا کرده است. کودک با همین مدل تربیتی می آموزد یا باید نقش قربانی را بازی کند و یا نقش برنده ای که احساسش خوب بودن و بهتر بودن است. کم کم این کودک بزرگ میشود نقش های اجتماعی را میپذیرد و با همین مدل شروع به ترسیم ساختارهای ذهنی میکند. در محیط کار همیشه هستند افرادی که میان بازی روانی آنها دوباره شروع کند به ایفای نقش پدر یا مادرش و در نهایت میان آن طناب کشی نقش من خوبم را پیش رئیس، همکاران و دیگران بازی میکند. او یاد گرفته است برنده ی این بازی خوبی است که شاید مورد ظلم واقع شده، یاد گرفته حقیقت را انکار کند، یاد گرفته اشتباهات خودش را نادیده بگیرد و همیشه خودش را منزه از عیب و برتر از دیگری می بیند و البته این قدرت را هم دارد که شروع به عقده پراکنی میان صحبت هایش در مورد دیگران کند. معمولاً هم اینطور است که نقش من خوبم تو بدی را ایفا میکنند. ازدواج میکند، در مدل ازدواج و آنچه در ضمیر ناخودآگاهش رخ میدهد باز هم همین نقش را ایفا میکند: من خوبم، تو بدی. این چرخه تا پایان عمر ادامه دارد.

وارد شدن به بازی روانی این افراد یعنی گرفتن نقشی که طرف مقابل به شما میدهد. جهت دادن به رفتار این افراد با خارج شدن از بازی آنها و هدایت شان به سمت رفتار بهتر و درست تر، تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس آنها که یکی از علل اصلی این رفتار به شمار می آید میتواند ما را مصون از این رفتارها نگه دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۵۱
mina nikseresht
سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ

رقیب خوشبختی

نگرش من نسبت به آدمها سال به سال عوض می‎شود. بازی های روانی که هر کدام از آدم ها با من راه می اندازند نگرشم را نسبت به بازی عوض نمی کند بلکه تنها باعث می شود روش ها و متدهای خودم را از نو بازسازی و اصلاح کنم و اتفاقا سال به سال تجربه ام در بازی بُرد - بُرد بیشتر و بیشتر می شود و پایبندی های اخلاقی و اصولی ام را به بازی محکمتر می کند.

آدمها برای من حکم یک رقیب در بازی مارپله را دارند. رقیبهای من ممکن است چند مهره باشند یا خانه هایی باشد که درون آن پر از مارهای کشنده است. برای برنده شدن باید متدها و تکنیک‎های بازی بُرد-بُرد را بلد باشم وگرنه در همان لحظات ابتدایی از دور بازی خارج خواهم شد. بازی مارپله مثال خوبی بود برای تلفیق ذهن بر روی نقش من و نقش دیگران در بازی‎های زندگی.

برندگان چگونه به بازی می‎نگرند:

برنده کسی است که در تمام طول بازی ، حواسش به نتیجه و رفتارهای بُرد-بُرد خودش باشد. برنده در تمام طول بازی به فکر نیافتادن در خانه‎هایی است که ممکن است در آن مارهایی باعث عقبگرد او شوند.  برنده ها ضمن آنکه در طول بازی به هدف خود فکر می‎کنند به فکر جلو افتادن از رقیب خود نیز هستند و نه برکنار کردن او و اگر هم از رقیب عقب بمانند باز هم در حال رویاپردازی در مورد هدف و مقصد نهایی خودشان هستند.

حالا دیده‎اید مدل بازی بعضی‎ها را:

از همان اول بازی منتظرند تا شماره‎ای را بیندازند که متعلق به خانه‎ای باشد که شما در آن ایستاده‎اید. همین که بتوانند شما را از دور بازی خارج کنند قند توی دلشان آب می‎شود و خوشحال می‎شوند که شما نتوانسته‎اید به هدف و مقصد برسید.

این دسته از آدمها بازنده‎ی بازی زندگی‎اند. فقط احساس‎ و دیدگاه‎شان نسبت به بازی، سهم خودشان، مال خودشان، هدف خودشان و همه‎ی آن چیزهایی است که حس خودخواهی و خودشیفتگی‎شان را پر و بال بدهد.

اینها در بازی زندگی، اعتقادی به بازی بُرد-بُرد ندارند و باید همواره در زمین‎هایی وارد عمل شوند که بتوانند نقش‎ یک بَرنده‎ی غالب بر بازنده را ایفا کنند تا بدین وسیله خود را به دیگران اثبات کنند تا حس خودشیفتگی‎شان ارضا شود.

و برنده‎های بازی زندگی تنها و تنها به فکر رسیدن به مقصد و مطلوب واقعی بدون کنار زدن و برکنار کردن حریف‎شان هستند. انها کسی را بازنده نمی دانند و بلکه کمک هم می کنند تا آنها هم سهم برنده شدن را درک کنند.

اینها برنده‎ی واقعی میدان مسابقه‎اند. برنده ها رقیب خوشبختی دیگران هستند.

شما جزء کدام دسته‎اید؟

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۵۰
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ب.ظ

بازی پول

بازی پول


راندا برن

(مؤلف راز)

مردی بیکار برای شغلی درخواست داد که همیشه خواستار آن بود. او، پس از درخواست دادن برای آن شغل، به صورت وانمودی نامه‌ای پیشنهادی را از سوی آن شرکت نوشت و در آن نامه میزان حقوق خود و جزییات مربوط به کارش را تعیین کرد. او کارتی بازرگانی را برای خودش تهیه کرد، به گونه‌ای که نام خودش و لوگوی آن شرکت را روی این کارت نوشته و طراحی کرده بود. او هر بار با نگریستن به این کارت ساختگی از خداوند سپاس‌گزاری می‌کرد که برای این شرکت کار می‌کند. او هر چند روز یک بار چند نامه‌ی الکترونیکی را برای خودش می‌نوشت و از سوی دیگران به خودش تبریک می‌گفت که چنین شغلی را به دست آورده است.

این مرد در مصاحبه‌ی تلفنی قبول شد و سپس ده تن از کارشناسان شرکت با او مصاحبه‌ای حضوری انجام دادند. دو ساعت پس از این مصاحبه‌ها، نماینده‌ی شرکت به این مرد تلفن کرد و به او اطلاع داد که برای این شغل استخدام شده است. این مرد در حقیقت شغل دلخواهش را با حقوق عالی به دست آورد.

چه چیزی سبب شد این مرد شغل دلخواهش را جذب کند؟ بله، احساسات مثبت او نقشی مؤثر در این زمینه داشت. او آن شغل را در ذهنش دید، آن را دقیقاً تجسم کرد، به آن ایمان داشت و کاملاً باور داشت که آن را به دست آورده است. ولی این حالات روحی و درونی در او ایجاد شد، فرکانس ذهنی‌اش با آن شغل هماهنگ شد و آن را جذب کرد. بنابراین وقتی برای شغلی درخواست استخدام می‌دهید، هرگز نگویید، من شانس ندارم، خیلی‌ها فرم پر کرده‌اند، پارتی‌بازی می‌شود، درصد پذیرشم خیلی پایین است... با این کار انرژی منفی از خود ساطع کنید. بلکه با هیجان تمام آن شغل را از آن خود بدانید و همیشه احساسی خوشایند درباره‌ی آن شغل داشته باشید.

بازی پول

اکنون می‌خواهم گونه‌ای بازی به شما معرفی کنم که با به‌کارگیری آن همیشه به یاد می‌آورید هنگام سروکار داشتن با پول درباره‌ی آن احساسی خوب و خوشایند داشته باشید. اسکناسی را تصور کنید. روی این اسکناس را به منزله‌ی طرف مثبت آن در نظر بگیرید که پولی بسیار را نشان می‌دهد. پشت این اسکناس را به منزله‌ی طرف منفی آن در نظر بگیرید که کمبود پول را نشان می‌دهد. هر بار که با پول سروکار دارید به شیوه‌ای آگاهانه اسکناس‌ها را به گونه‌ای برگردانید که طرف مثبت یا روی آن‌ها را ببینید. این اسکناس‌ها را به گونه‌ای در کیف پولتان قرار دهید که همیشه روی آن‌ها را مشاهده کنید. وقتی پولی را به کسی تحویل می‌دهید، اطمینان یابید که همیشه روی این اسکنس‌ها به سمت بالا باشد. با انجام دادن این کار در حقیقت از پول به منزله‌ی نشانه‌ای استفاده می‌کنید تا به یاد آورید درباره‌ی بهره‌مند بودن از پول بسیار احساسی خوب و خوشایند داشته باشید.

اگر از کارت اعتباری استفاده می‌کنید، پس این کارت را به سمتی برگردانید که نامتان روی آن نوشته شده است زیرا روی کارت اعتباری شما در حقیقت نشان می‌دهد پول بسیار وجود دارد و این پول‌ها همه به نام شما هستند.

وقتی مبلغی را بابت کالا یا خدماتی می‌پردازید، درحالی‌که پول یا کارت اعتباری خودتان را تحویل می‌دهید، فراوانی ثروت را برای کسی تصور کندی که این پول یا کارت اعتباری را به او تحویل می‌دهید و به معنای واقعی نیز چنین نیتی داشته باشد و دعا کنید که به خوبی از آن پول استفاده کنید. بدانید هرچه را به کائنات می‌فرستید، همان را دریافت می‌کنید.

* ما نیز در تحریریه مجله راز به شما توصیه می‌کنیم اصطلاح رایج ایرانی‌ها یعنی «پول، چرک کف دست است» را هرگز به کار نبرید. زیرا اگر واقعاً این دیدگاه در ذهنتان حک شود، آن‌وقت پول نیز از شما فرار می‌کند. هرگاه پولی به دست می‌آورید، با عشق و احساس مثبت به آن نگاه کنید و از خداوند بخواهید که آن را در راه خیر و خوبی استفاده کنید. جیبتان همیشه پُر پول باد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۹
mina nikseresht