«رازی که با باور آن، میتوانید زندگی خود را متحول سازید»
یادش بخیر. نگاهت روی قاب عکس بالای دیوار جا مانده است و انگار هنوز هم برایم هزاران حرف نگفته داری. در و دیوار خانه هم دیگر به رنگ مشکی خو گرفتهاند. حال و روزم دیدنی است. میل و رغبتی برای انجام دادن امور روزمره ندارم .آنقدر تاریکی و غصه بر وجودم رخنه کرده است که گویی من هم به زندگیام در این دنیا پایان دادهام. همین که صبح را به شب برسانم برایم حکم زندگی را دارد. آنقدر به تو وابسته بودم که همیشه فکر میکردم هیچ چیزی نمیتواند بین مان جدایی بیاندازد و تو تا ابد برای من خواهی بود. هیچگاه باور نمیکردم دستان مرگ، روزی دور شانههای ما انداخته می شود و از این میان تو زودتر طنین رفتن را زمزمه میکنی. شاید اگر همسایه عزیزش را از دست میداد باورم میشد که مرگ حقیقتی انکارناپذیر است، اما حالا که این اتفاق برای من افتاده است از زمین و زمان متنفرم. بغضهای فروخوردهام گلویم را متورم کرده است. میخواهم بلند فریاد بزنم: خدایا: چرا من؟! هنوز لباسهایی که با هم برای سال نو خریده بودیم همانطور از چوب لباسی آویزان است. انگار همین دیروز بود و این آخرین لحظههای بودن تو در کنار من حساب میشد. اگر میدانستم، آنوقتها که گاهی خسته به خانه می آمدی و دوست داشتی آرامش از دست رفتهات را در سکوت و خلوت بدست بیاوری، مدام سرت غر نمیزدم و داد و فریاد نمیکردم که تو اصلاً به فکر من نیستی! یا شاید اگر میدانستم دوست نداری ... چنین و چنان میکردم.نمیدانم از من راضی هستی یا نه؟!
دیگر میلی برای دعا کردن و شاید هم آرزویی برای داشتن و امیدی برای جوانه زدن ندارم. به نظرم زندگی آنقدر بیمعناست که اگر هم آرزویی داشته باشی ممکن است همان لحظه، مرگ تو را در آغوش بگیرد. همان بهتر که دیگر آرزویی نکنم تا مثل رویاهایی که برای زندگیمان بافته بودم همه پوچ شوند.
**************
مرگ، یکی از موهبتهای زندگی و از سنتهای قطعی آفرینش است. به رغم اینکه همۀ ما باور داریم که هر تولدی، روزی با پدیدۀ مرگ به ظاهر خاتمه مییابد، اما تا زمانی که آن را به خود نزدیک نبینیم و یا حتی در نزدیکانمان رخ ندهد، به سختی میپذیریم که این موهبت روزی به سراغ ما نیز خواهد آمد. عدهای معتقدند فکر و صحبت کردن در این زمینه، باعث بی انگیزگی و ناامیدی میشود و چه بسا همین افراد اگر روزی این اتفاق را در مورد عزیزان خود تجربه کنند به سختی می توانند با آن کنار بیایند و حتی تا چند ماه و یا حتی سالها برای آنها زمان لازم است تا بتوانند با زندگی و شرایط جدید خود کنار بیایند و نگاه دیگری به زندگی خود داشته باشند.
بسیاری از افراد معتقدند تفکر مرگ، نوعی تفکر منفی است که جزء احساس ترس و دلهره و باور نابودی و فنا ثمرهای برای انسان نخواهد داشت و هر جا که سخن از مرگ و میر میشود آنها اولین کسانی هستند که بحث را خاتمه میدهند و یا آن محیط را ترک میکنند و دیگران را مؤاخذه میکنند که چرا حرف منفی میزنید! براستی اگر هر کدام از ما بدانیم در فلان تاریخ و فلان ساعت زندگیمان پایان میگیرد، رفتارها و باورهایمان تغییر نخواهد کرد؟ اگر تا به امروز به دنبال عیب گذاشتن روی دیگران بودیم و کمتر به رفتارهای خود دقت داشتیم سعی میکردیم در فرصت باقی مانده به اصلاح رفتار و اعمال خود بپردازیم. کارهایی که مدام برای انجام آنها امروز و فردا میکردیم و یا حتی سر زدن به اقوام و ارحام خود را به دلیل مشغلههای زندگی عقب میانداختیم در این فرصت باقی مانده جبران میکردیم. اگر تا به امروز در خانه بداخلاق بودیم و دیگران را با چهرۀ اخمالوی خود میترساندیم و یا به عنوان فرزند رفتار نامناسبی با والدین خود داشتیم باز هم تلاش می کردیم تا رفتار بهتری داشته باشیم. چرا که باور کردهایم هر کدام از این کارها ثمره و دستاوردی در زندگیمان دارد که اگر امتحان خود را خوب بدهیم نمرۀ عالی در کارنامهمان ثبت خواهد شد. عدهای نیز فکر میکنند اینکه ما هر روز چند دقیقه از وقت خود را به فکر کردن در مورد مرگ اختصاص دهیم، کاری عبث و بیهوده است و مانع از پیشرفت و موفقیت میشود. در حالی که اگر افراد بدانند تفکر در این زمینه نیز جزء افکار مثبت است ، این حقیقت را درمییابند که تفکر سازندۀ مرگ باعث تحولات عظیم و موفقیت های بزرگی در زندگی میشود. چرا که امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید : یاد مرگ خواهش های نفس را می میراند و رویشگاه های غفلت را ریشه کن می کند و دل را با وعده های خدا نیرو میبخشد و طبع را نازک می سازد و پرچم های هوس را درهم می شکند و آتش آزمندی را خاموش می سازد و دنیا را در نظر کوچک می کند بطور مسلم چنین کسی با چنین اعمالی مرگی راحت خواهد داشت.
تقویت و پذیرش این موهبت میتواند به ما کمک کند تا اگر در شرایط این چنینی قرار گرفتیم، خود را سرخورده و افسرده نسازیم و بدانیم که مرگ پایان حیات نیست و صرفاً با رخ دادن این رویداد نباید به خود اجازه دهیم تا اصول معنویمان زیرسوال بروند و البته که راه موفقیت برای ما نزدیک تر خواهد شد.
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید.
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد.
و همه میدانیم.
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است.