من حسودم اما آرامش میخواهم! (از سری مقالات چاپ شده)
سالهاست که از داشتن این صفت رنج میبرم. به محض اینکه خبردار میشوم کسی از اطرافیانم صاحب موقعیت خاص و یا شرایط مطابق میل و خواستهاش شده است آتش حسادت در درونم شعلهور میشود و آرزو میکنم که ای کاش این نعمت به او نمیرسید. با خودم فکر میکنم این شرایط عالی چرا باید نصیب و روزی او میشد؟ مگر او چه فرقی با من دارد؟ از نظر من او نباید صلاحیت داشتن این نعمت و روزی را داشته باشد. ناخودآگاه با داشتن این حس و این نگاه، فرد صاحب نعمت را دشمن خود میدانم و هر جایی که میروم، افرادی را که نسبت به او شناخت دارند، بهترین راه برای بدبین کردن آنها نسبت به او میدانم. بدگویی کردن، زیرآب زدن، خوار و خفیف نشان دادن او و هر کاری که به ذهنم میآید برای کوچک جلوه دادن او انجام میدهم. شرایطم به گونهای شده که دیگر از نعمتهایی که دارم لذت نمیبرم و مدام به این فکرم که چرا دیگران باید این نعمتها را داشته باشند اما من نه؟! تازگیها اطرافیانم من را فرد محبوب و دوست داشتنی نمیدانند. امروز در حال خواندن روزنامه بودم، ناگهان درسا دختر 13 سالهام که برای بازی به محوطۀ آپارتمان رفته بود با چهرهای برافروخته از خشم به خانه آمده و بدون مقدمه گفت: «مامان، میدانی امروز پدر فریبا دوستم به مناسبت تولدش چه هدیهای برای او خریده است؟ یک تبلت! فریبا هنوز بلد نیست با موبایل کار کند آن وقت پدرش برای او تبلت خریده؟! او ضعیفترین دانشآموز مدرسه است. همیشه نمرههایش از من کمتر میشود و هیچ کدام از معلمها هم او را دوست ندارند چون خیلی تنبل است...». همین طور داشت ادامه میداد که حرفش را قطع کردم. فکر میکنم این اخلاق منفی من روی درسا هم تأثیر گذاشته است و او مدام داشتههای خودش را با دیگران مقایسه کرده و دائماً در حال رشک بردن به داشتههای دوستانش است.
مدتی است که با همهی راهکارهایی که از مجله و از کتابهای دیگر برداشت میکنم به خواستههای حتی کوچکم هم نمیرسم و فکر میکنم آموختههایم هیچ تأثیری روی قدرت جذب من ندارد و انگار یک انرژی منفی دائماً من را تعقیب میکند.
**********************
حسود از داشتن آرامش محروم است؛
خوشبختی و احساس رضایت داشتن در زندگی در گرو داشتن باورهای آرامشبخش و زندگی کردن آنهاست. تا زمانی که باور داریم این نگاه و عملکرد روزانهی ماست که سهم داشتن این نعمت الهی را در زندگی برایمان فراهم میسازد هیچ گاه اجازه نخواهیم داد عوامل بیرونی سبب از بین بردن آرامش و محرومیتمان را فراهم سازند. آنجایی که شاید گمان میبریم با داشتن شرایط و امکانات مالی و یا موقعیتهای اجتماعی است که میتوانیم سهم بیشتری از این موهبت داشته باشیم سخت در اشتباهیم. چرا که در اطراف خود افراد فراوانی را سراغ داریم که شاید به حسب ظاهر جایگاه مالی و شرایط و موقعیتهای عالی ندارند، اما وقتی برای مدتی کوتاه با آنها همراه میشویم، میبینیم داشتهها و نداشتههای آنها، هیچ وقت نمیتواند ذرهای از آرامششان کم کند چرا که باور دارند نعمتها و رسیدن به خواستهها به دست خداوند فراهم میشود و تا زمانی که خود را موظف به انجام وظیفه میدانند، دیگر نگران رسیدن یا نرسیدن به آرزوهایشان نیستند و حتی گاهی داشتههای دیگران زمینهساز حسادت و بروز آنها نمیشود. از آنجایی که همهی ما دوست داریم روز به روز نعمتها و موهبتهای بیشتری را در زندگی نصیب خود سازیم باید توجه داشته باشیم که حسادت مانعی جدی در جهت رسیدن به خواستهها محسوب خواهد شد. شاید فرد حسود در ابتدا تصور کند با تصور سلب نعمت از دیگری بهرهی خود را بیشتر میسازد اما از این نکته غافل است که هر روز زمینهی محرومیت هرچه بیشتر خود را از نعمات الهی فراهم میسازد. چرا که این صفت منفی نمونهی بارز ناشکری و ناسپاسی نسبت به نعمتها و سوء ظن و عدم توکل به پروردگار است.
حسود به آرزوهایش نمیرسد؛
حسادت، یکی از ابزارهای شیطان است. با این کار هم آرامش را از شخص حسود میگیرد و هم رنج و زحمت را برای دیگرانی که محسود واقع می شوند فراهم میکند. اگر از حسادت به عنوان یک بیماری مهلک و کشنده یاد کنیم، قطعاً همین امروز لحظهای درنگ نکرده و به فکر اصلاح و درمان آن در درون خود خواهیم بود. چرا که امام علی علیه السلام که میفرمایند: آفرین بر حسادت! چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را مى کشد.
بیایید همین امروز و همین لحظه نحوه تفکر و نگرش خود را تغییر دهیم تا به این وسیله در خود ایجاد انگیزه کرده و اثرات منفی حسادت را دائماً به خود یادآوری کنیم. باید متوجه منافع حسادت نکردن باشیم. منافعی مانند داشتن یک زندگی توأم با آرامش و رسیدن به خواسته های خود. باید به خود متذکر شویم که آنکه نعمت میدهد و نعمت میستاند فقط خداست. باور کنیم که خداوند حکیم است و آنچه که در اختیار دیگران قرار میدهد براساس مصلحت و تقدیر اوست و ما باید همواره سعی کنیم بهترین نعمتها و دستاوردها را برای دیگران آرزو داشته باشیم.