روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفتار سالم» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۵۶ ب.ظ

شما چقدر انعطاف پذیرید؟

همه ی ما در شرایطی قرار می گیریم که برخلاف میل مان است، بر خلاف خواست و توقع مان رفتارهایی رخ می دهد که شاید آسیب زننده باشد و در این شرایط است که ممکن است کنترل خود را از دست بدهیم و نمی دانیم چطور بار منفی روان مان را کاهش دهیم و چطور کنترل خودمان را در بروز رویدادهای این چنینی حفظ کنیم تا به کسی آسیبی نرسانیم؟

همه ی ما روزمره ممکن است در ارتباطات مان دچار این چالش شویم؛ افرادی خلاف خواست و انتظار ما رفتار کنند، کسانی باشند که نه تنها رفتار درستی با ما نداشته اند و پشیمان هم نیستند بلکه ممکن است از روش جبران افراطی در رفتار خود استفاده کنند ( یعنی با رفتارهای دیگری به صورت زبانی یا عملی بیشتر ما را اذیت کنند) و البته طور دیگری به ما لطمه بزنند. اما این وسط آن چیزی که اهمیت دارد روان شماست و وظیفه ی شما حمایت و مراقبت از روان خودتان است. اینکه تا می توانیم از کسانی که به ما لطمه و صدمه زده یا می زنند دوری کنیم، روش و منش رفتارمان را تغییر دهیم، به روش های حل مسأله بیندیشیم و یا ارتباط مان را کوتاه و قطع کنیم. یکی از ویژگی های روان سالم این است که ما حد و مرزهایی برای محافظت از خودمان تعریف کرده باشیم و دیگران این را بدانند که با هر کلامی و با هر رفتاری نمی توانند با ما صحبت کنند و یا برای مهربانی کردن بیشتر از ظرفیت فرد تعریفی مشخص داشته باشیم. گاهی من در مشاوره می شنوم که می گویند آنقدر به آن فرد محبت کردیم اما شایستگی آن محبت را نداشت و یا اینکه من هر کاری برای آن فرد کردم، او با نامهربانی آنها را پاسخ داد یا حرفهایی این چنینی.

دوستان عزیز من در این صفحه، مهربانی بیشتر از حد تبدیل به مهرطلبی می شود و اسمش دیگر مهربانی نیست. اینکه فردی به شما صدمه و لطمه می زند و بابت رفتارها و کارهایی که داشته سنت جبران و پشیمانی در رفتارش دیده نمی شود و باز هم من از این رفتارها درس نگیریم و به مهربانی خود ادامه بدهم مهرطلبی من را می رساند.

توجه طلبی های افراطی از آشنا و ناآشنا، تایید گرفتن های مکرر از دیگران به هر طریقی، نداشتن حد و مرز برای خودم که دیگران متوجه شوند که من همیشه در دسترس نیستم و محبت های بیش از اندازه که من نتوانم نیازها و محدودیت های زندگیم را در نظر بگیریم اینها رفتارهایی است که به دیگران اجازه خواهد داد روزی خلاف توقع و انتظار من رفتار کنند.

در این بین من همیشه همپای صحبت زنانی نشسته ام که در روابط زندگی مشترک شان با چالش های فراوانی مواجه بوده اند و این فهم و درک نفر مقابل از شرایط آنها باعث ایجاد ناراحتی های مکرر و رفتارهای نادرست شده است. برای همین است که همیشه به دختران جوانی که در شُرف ازدواج هستند توصیه می کنم که با فردی ازدواج کنید که بتواند علائم غیرکلامی شما را متوجه شود. این که شرایط جسمی و روحی شما ممکن است گاهی روبراه نباشد و این در چهره ی شما نمایان شود، اینکه در شرایط کنونی جامعه و به خاطر مشکلاتی که وجود دارد و یا حرفه و کار شما ایجاب می کند گاهی موزون نباشید و نیاز به تفریح و فراغتی دارید تا به حال مناسب خود بازگردید و به قول استاد ما اگر همه ی ما این درک را از انسان داشتیم که بفهمیم همه ی ما انسانیم، یک روزی حال خوشی داریم و یک روزی ناخوشیم، یک روزی به خاطر مشکلات جسمی و هورمونی ممکن است بدخلق شویم و یا اتفاقاتی ناخواسته باعث شود روبراه نباشیم، یک روزی خودمان را در معرض تهدیدها و شرایطی احساس کنیم که تعادل زندگی ما را برهم می زند، هرچند که اینها نباید باعث ترک رفتار صحیح شود اما طبیعتاً اگر این درک و فهم در شما وجود داشته باشد طبیعتاً از موضع حق به جانب شدن پایین می آیید و می توانید پا به پای نفر مقابل و از دید و درک او به عالم واقعیت نگاهی بیندازید. هرچند که تمام اینها برمی گردد به میزان انعطاف پذیری ما در شخصیت مان که می توانیم در هر شرایطی از هوش هیجانی استفاده کرده و تشخیص دهیم که در این شرایط باید چه رفتاری متناسب با واقعیت داشته باشیم.

نکته ی دیگر و قابل اشاره تشخیص علائم غیرکلامی است که شما وقتی حالتان خوش نیست و یا در کلمات بدخلقی هایی دارید، نفر مقابل شما تشخیص دهد که حال شما مساعد نیست، در بیرون اتفاقی افتاده یا خاطراتی ناراحت کننده به شما یادآوری شده است که می خواهید در مورد آنها گفتگو کنید و این نامساعد بودن در چهره تان نمایان باشد اما فهم آن برای آن فرد قابل تشخیص نباشد و یا به اشتباه به مسائلی آن را ربط دهد که دخلی به زندگی شما در واقعیت ندارد. نکته ی مهم و قابل توجه اینکه کسانی که از هوش هیجانی خوبی برخوردارند، میزان درک و فهم قابل توجهی از شرایط نفر مقابل و مدارا کردن و همدلی با او دارند که اینها اهمیت بسزایی در روابط خصوصاً در روابط همسران دارد. داشتن مهارت و دانش بهترین ابزار برای کمک به دیگرانی است که نیاز به کمک و حمایت ما دارند. امید که خداوند مهربان یاری رسان و کمک حال ما در روزهای زندگی مان باشد.

با آرزوی دلی شاد و موفقیت در هر آنچه که آرزویتان است. محبت هایی که برای خداوند و خالصانه باشد هیچ گاه نادیده گرفته نمیشود و همواره این خداوند است که محبت و پیوند را بین قلوب ایجاد می کند و آنچه هم که برای رضایت خداوند نباشد از بین رفتنی است هم از خاطر دیگران و هم از صفحات دنیا.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۵۶
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۳۳ ق.ظ

سلامت روان چه نقشی می تواند در سرنوشت ما داشته باشد؟

سلامت روان به معنی وجود بهزیستی روانشناختی یا عدم وجود بیماری روانی است. وضعیت سلامت روان به کسی اطلاق می‌شود که عملکردش «در سطح قابل قبولی از تنظیم عاطفی و رفتاری» باشد. از دیدگاه روانشناسی مثبت گرا یا کل نگر، سلامت روان شامل توانایی فرد در لذت بردن از زندگی و ایجاد تعادل بین فعالیتهای زندگی و تلاش برای دستیابی به تاب آوری روانشناختی است. طبق نظر سازمان بهداشت جهانی (WHO)، سلامت روان شامل «بهزیستی ذهنی، خودکارآمدی ادراک شده، خودمختاری، توانمندی، وابستگی بین نسلی و خود شکوفایی توانایی‌های فکری و عاطفی فرد و همچنین موارد دیگر است». WHO به علاوه اظهار می‌دارد که بهزیستی فرد در تحقق بخشیدن به توانایی‌های خود، مقابله با فشارهای عادی زندگی، کار مولد و ایفای نقش در اجتماع است. تفاوت‌های فرهنگی، ارزیابی‌های ذهنی و نظریه‌های تخصصی مختلف، همه بر چگونگی تعریف «سلامت روان» تأثیر می‌گذارد.

سلامت روانی خوب می‌تواند کیفیت زندگی را بهبود بخشد در حالی که سلامت روانی ضعیف می‌تواند آن را بدتر کند. به گفته ریچاردز، کامپانیا، و موز بورک، «شواهد در حال افزایشی وجود دارد که نشان می‌دهد توانایی‌های عاطفی با رفتارهای جامعه پسند مانند مدیریت استرس و سلامت جسمی در ارتباط است.» تحقیقات آنها همچنین نتیجه گرفت افرادی که فاقد ابراز عاطفی هستند، مستعد رفتارهای ضداجتماعی هستند (به عنوان مثال، سوء مصرف مواد مخدر و الکل، درگیری‌های جسمی، خرابکاری) که نشان دهنده وضعیت سلامت روان و احساسات سرکوب شده آنها است. بزرگسالان و کودکانی که با بیماری روانی روبرو هستند ممکن است انگ اجتماعی را تجربه کنند که این امر می‌تواند مشکلات را تشدید کند.

سلامت روانی نقش بسیار مهم و سرنوشت سازی در زندگی ما ایفا می کند. در عین حال که بسیاری افراد به این نقش مهم واقف نیستند و منشأ بسیاری از بیماری های روانی و اخلاقی خود را جدا از بحث سلامت روان می شمارند، اما بنا به شواهد و استدلال های علمی و تعاریفی که برای سلامت روان تعریف می شود، بخش اعظم سرنوشت ما را سلامت روان مان تشکیل میدهد.

فردی که سلامت روانی داشته باشد ارتباطات مثبت و سازنده ای را تجربه می کند. توانایی این را دارد که در مقابل عوامل مزاحم نه بگوید. مثل اینکه از دوستی و همنشینی با کسانی که بیماری های اخلاقی و روانی دارند ممانعت کند چرا که این اثرگذاری در دراز مدت در زندگی ما خودش را نشان خواهد داد. فردی که سلامت روانی خوبی دارد در اجتماع خود اثرگذار است و البته اثرگذاری به معنای این نیست که ما نجات دهنده ی دیگران باشیم. به این صورت که بتوانیم مواضع صحیح و محکمی را برای خود تعیین کنیم و برمبنای ارزش ها، باورها و بدون آسیب زدن به دیگران حرکت کنیم.

گاهی ما به کرار در طی روز با افرادی برخورد داریم که از نداشتن سلامت روانی رنج می برند و علائم اضطرابی، وسواسی، افسردگی، مهرطلبی، تله های شخصیتی و مواردی این چنینی رنج می برند و به جای درمان این ها از مکانیسم های دفاعی روانی خود استفاده می کنند. مثل انتقال تکانه های خود به موضوعی دیگر که مانع داشتن حال خوب شان می شود . دریغ از اینکه به این آگاهی رسیده باشند که آنچه که در تعیین سرنوشت ما به طور حتم اثرگذار خواهد بود و نقش برجسته ای در تصمیمات، اتفاقات، تجربیات ما از پیرامون مان و ارتباطات مان خواهد داشت بحث اصیل و مهم سلامت روانی است که در رفتار، گفتار، عمل و طرز تفکر ما قابل تشخیص خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۰:۳۳
mina nikseresht

می گفت:

« تو چه خبری داری از کسانی که با چشم گریان به آن کلینیک تخصصی آن دانشگاه ملی مراجعه می کنند تا ضربه های روحی و روانی که به خاطر حرفهای و آموزش های اشتباه آن فرد به زندگی شان وارد شده بود را درمان کنند.»

روی درمان دوبار تأکید کرد. او هم روان شناسی خوانده در دانشگاه فردوسی مشهد. من هم با آدمهایی مواجه شده بودم که به خودم مراجعه کرده بودند تا بپرسند چرا ما با وجود اینکه این کارها رو بارها و بارها تکرار کرده بودیم ولی جواب نگرفتیم و البته برایم همیشه طبیعی است وقتی می بینم آدمها بی آنکه هزینه کنند، وقت و عمری بگذارند برای آموختن و در قبال فردی که درس خوانده، تلاش کرده، عمرش را گذاشته، دانش تخصصی به دست آورده ارزشی قائل نمی شوند و وقتی با آنها هم کلام شوی، دانش شان را برگرفته از کانال ها، شبکه های اجتماعی و چند صفحه ی آموزشی اینستاگرام می دانند، پس پیروی از این دسته افراد که در این زمینه و تشخیص سره از ناسره آگاهی ندارند، کاملاً عادی است و بلکه عمومیت جامعه ی ما برگرفته از همین دسته اند. مگر افرادی که تحصیلات دانشگاهی، دانش تخصصی و اعتبار علمی دارند و ارزشی برای افراد علم آموخته دارند.

ما خوانده بودیم و یاد گرفته بودیم اگر فردی اختلال روان یا شخصیت داشته باشد تکرار بعضی حرفها، رفتاری را تغییر نمی دهد. درست مثل زخمی که اگر عفونتش گرفته نشود، آن عفونت به تمام بدن سرایت خواهد کرد. به عنوان مثال فرض کنید فردی مبتلا به اختلال پارانویا است. اختلال همیشه با شما هست. در روابط، در شغل، در بیرون از خانه و در خانه. در همه جایی که شما حضور داری. اختلال روی همه چیز اثر میگذارد. برای مثال فرد اصطلاحاً پارانویایی معمولاً فکر می‌کند که دیگران برای آزار و اذیت او تلاش می کنند یا فکر می‌کنند که دیگران به دنبال توطئه علیه آن‌ها هستند. این ساده ترین تعریف از فردی است که پارانویا دارد. فرد مبتلا به پارانویا گاهی اوقات مثل دشمن با شما رفتار میکند حتی اگر شما نزدیک ترین فرد به او باشید.شما نباید از فردی که پارانویا دارد انتقاد کنید. یا مثلاً فردی که دچار اختلال خودشیفتگی است، انتقاد شما می تواند زمینه ی دشمنی و حمله ی کلامی و رفتاری بعدی او را فراهم کند. با فرد خودشیفته نباید دربیفتید. او کلام شما را به ظاهر قبول دارد اما شما باید مدام مهر تایید به او بزنید و اگر نزنید از شما انتقام خواهد گرفت. برای او فرقی نمی کند شما چه کسی هستید. خودشیفتگی اختلالی است که فرد را درگیر این کرده است که او از همه بهتر است. فردی غیر او نباید وجود داشته باشد که مورد تایید باشد. افراد خودشیفته شنونده های خوبی نیستند. چرا؟ چون برای یک فرد خودشیفته، مهم فقط خودش است. پس چون دیگران مهم نیستند، شنیدن سخن و کلام آنها به دردشان نمیخورد چون آنها دیگر مرکز توجه نیستند.

فرض کنید شما جایی می خوانید که یک انتقاد سازنده می تواند روند رفتار و عملکرد فرد را تغییر بدهد. مثلاً اینکه می گویند یا می نویسند: به نظرم اگر اینگونه رفتار می کردی بهتر بود.» چقدر این حرف اشتباه است! شما اگر متوجه این نباشید که نفر مقابل تان خودشیفته است حتی اگر چنین جمله ای را به او بگویید نه تنها پذیرشی در فرد ایجاد نکرده اید بلکه برای آسیب بیشتر به خود برنامه ریزی کرده اید.

اما در پارانویا شما اگر از رفتاری انتقاد کنید حتی با روی خوش و یا حتی با زبان نرم بازهم اون فرد به منظور می گیره و برخوردی با شما داره که اگر شما درمانگر یا روان شناس نباشی و ندونی فرد مبتلا به این اختلاله به مرور زمان به روان شما هم آسیب خواهد خورد.

شنیدین میگن:

« اینا از وقتی با هم ازدواج کردن، شوهره وسواس داشت. حالا کم کم خود خانم هم شده مثل آقاهه.»

ما اثر وجود چنین افرادی را در زندگی شما انکار نمی کنیم. شما نمی توانید با فردی همنشین باشید که مبتلا به اختلالی باشد و روی شما اثر نگذارد. مگر اینکه فردی درمانگر یا روان شناس باشد که راه رفتار با این افراد را آموخته باشد. برای همین است که ما اینقدر تاکید می کنیم که قبل آنکه ازدواج کنید حتماً به مشاورین متخصص پیش از ازدواج مراجعه کنید تا از وجود شرایط این چنینی آگاهی یابید.

گاهی اختلالات تحت شرایطی سرباز می کنند. مثلاً فردی با از دست دادن، یا با قرار گرفتن در شکستی یا بحرانی در زندگی اختلالش آشکار می شود در حالیکه شاید تا قبل آن متوجه حضورش نبوده است. به عنوان مثال اختلال سوگ را برای افرادی مطرح می کنیم که با مرگ عزیزشان در این شرایط واقع می شوند. به هر حال راه درمان تمام اینها دست درمانگران و روان شناسان متخصص است.

حال از کجا می توان به بروز اختلال آگاه شد؟

ما به هر چیزی که در شما ایجاد اضطراب، حال نامساعد و روان پریشان کند، می گوییم اختلال. اختلال می تواند در رفتار، گفتار، افکار شما اثرگذار است. هر رفتار غیرعادی که منجر به آسیب به روان دیگران بشه، میتونه نشونه ی وجود اختلالی در فرد باشه. حالا یا اختلال روان یا اختلال شخصیت. مثلاً فرد خودشیفته در کلام و رفتارش اختلال را بروز می دهد بی آنکه خودش آگاه به آن باشد.

ما در هیچ کجا و در هیچ جا از اختلالات صحبت نمی کنیم و همین هایی را هم که تا بدین جا نوشتم با اکراه و با توضیح کوتاه نوشته ام چرا که نمی دانم مخاطبم کیست و اینها نباید در دسترس افراد قرار بگیرد. دلیلش چیست؟ دلیلش این است که بسیاری افراد هستند که به محض اینکه مثلاً اسمی از اختلالی می نویسی اولین منبع شناسایی را فضای اینترنت می دانند. در حالی که شناسایی، تشخیص و درمان به عهده ی روان شناس بالینی، درمانگران حرفه ایست. این نیست که با خواندن چندعلامت فردی که دانش روان شناسی و آسیب شناسی ندارد بتواند تشخیص بدهد.

به عنوان مثال ما در تست کتل 16 عامل مهم شخصیت را می سنجیم و بعد سنجش با مصاحبه های بالینی تشخیص می دهیم که فرد چه خصوصیت ها و ویژگی های شخصیتی دارد و کدام ها مانع و کدام ها باعث بهبود کیفیت زندگی او بوده است.

پس وقتی در دنیای امروز بسیاری با خواندن چندمطلب احساس دانستن می کنند و نگاه ها اینقدر سطحی و پیش پا افتاده است، پس طبیعی است و باید انتظار داشته باشیم در دنیای پیرامونی مان با افرادی سرکارمان بیفتد که همه چیزدان، کاربلد و متخصص هستند. افراد کمی هستند که به خاطر تنش های روحی و روانی و حتی با بروز کوچکترین ناآرامی توان عبور از آن را به سادگی نداشته باشند. این حالتها حکایت از وجود اختلال و مشکلی در فرد دارد که باید توسط درمانگر بررسی و درمان شود. اما بسیاری افراد نه تنها مراجعه نمی کنند بلکه عوامل بیرونی را به حالتها و رفتارهای خود نسبت می دهند.

زندگی من پر از فراز و نشیب بوده و هست. اما تمام سختی ها و اذیت ها جایی تمام شده است. نه تنها زندگی من بلکه زندگی تمام آنها که داستان زندگی شان را شنیده ام و می دانم. همیشه یکی از دعاهای هر روزم این بوده و هست که: « خدایا من را هم سرنوشت با کسانی که رویه ی رفتارشان ناآگاهی، ندانستن، خودخواهی، کینه و خشم و خودخواهی است و یا ظلم به دیگران به هر طریق و رفتاری و داشتن رفتارهای ناشایستی که تو ما را از آن نهی کرده ای، خداوندا سرنوشت من را از سرنوشت آنها جدا کن و مرا هم تقدیر و هم روزگار با آنها قرار مده. چرا که بی اعتنایی به خواست تو و آگاهی که روزی و برکت زندگی من قرارش دادی در حالیکه زمینه ساز آن خودت بودی، حتماً برای من کارما و تبعاتی در برخواهد داشت. خدایا، مرا هم سرنوشت با اینان قرار مده و همنشینان خوب که رفتار و شخصیت سالمی دارند و به گفته ی پیامبر مهربانت خوش رفتارند روزیم بگردان.»

ما هم نتیجه ی تحمل و صبر خودمان را خواهیم دید و هم نتیجه ی بدی ها و رفتارهای نادرست مان را و تمام آن چیزی که به ما خواهد رسید نتیجه ی عملکردمان خواهد بود. پس سرزنش دیگران، ظلم به آنها یا دستگیری و گرفتن دست آنها به زندگی خودمان باز می گردد. ساده ترین رفتارهای ما برای ما کارما تعریف شده. یک لبخند ساده ی شما به کسی که خسته است، یک کلام محبت آمیز شما به اعضای خانواده یا کسی که ناامید است، یا آرام کردن دلی که ناآرام است تمام اینها به زندگی تان باز می گردد. اما همیشه فکر می کنم بدترین کارما این است که من متوجه نشم که حرفهای اشتباه یا رفتارهای نادرست من در حالیکه وجدان من متوجه نادرست بودن آن هست اما پررنگ بودن نفسم مانع از دیدن حقیت می شود و من واقعاً نمی فهمم آنها چه آسیبی به دیگران خواهد زد و این بشود عقوبت ظلمی که به دیگران روا داشتم.

امیدوارم خداوند زمینه ساز آگاهی و بهره بردن شما از زندگی باشد که اگر در مورد آن مهارت نداشته باشیم، اگر از زندگی و اتفاقاتش درس نگرفته باشیم و رفتارهای قبلی مان را بازهم تکرار کنیم خداوند دیگر به ما فرصت جبران و تغییر ندهد.

این قاعده ی دنیاست که: «زمانی که به آنچه می دانستی عمل کردی، خداوند درهای بیشتری از علم را به رویت می گشاید تا راهنمای دیگران هم باشی. اما زمانی که علم و دانسته هایت وسیله ی برتری جویی، غرور، سرزنش دیگران و آسیب به آنها شد، خداوند نه تنها درهای آموختن و دانش بیشتر را به روی بنده اش باز نمی کند بلکه، همان دانسته هایی را که زمینه ی دانستن آنها را خودش فراهم کرده بود برایت تکرار میکند و این تکرار یا با امتحانات زندگی است، یا با از دست دادن ها، غصه ها و غم ها و یا در نهایت با مرگ.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۲۱
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۰۵ ق.ظ

خُلق را چگونه اندازه می گیریم؟

مساله ی خُلق و بررسی آن موضوع مهمی است. فرض کنید وقتی شخصی برای ازدواج تحقیق میکند باید به این نکته توجه داشته باشد که خُلق نفر مقابلش چگونه است؟ چرا که وقتی خُلق ثابت کسی را ندانیم حتماً در زندگی دچار چالش خواهیم بود.

خُلق شامل میزان سازگاری فرد در مقابل سختی ها و شرایطی که مطابق میل و خواستش نیست و به دنبال آن میزان انعطاف پذیری او نسبت به مسایلی که پیش می آید و خود را با آن منطبق میکند، عصبانی نشدن در مقابل اتفاقاتی که رخ میدهد و کنترل بر خویشتن که یکی از فاکتورهای بسیار مهم است که معمولاً کسانی که دچار وسواس فکری و عملی و ایده آل گرا هستند و همه چیز باید بی نقص و عیب از نظرشان باشد(تفکر همه یا هیچ) در این موضوع ضعف دارند. داشتن دیدگاه مثبت نسبت به اطرافیان و جامعه و اتفاقاتی که رخ میدهد و یا اتفاق افتاده است و احساساتی که فرد بیشتر تجربه میکند و درگیری بیشتری با آن دارد میتواند پایه های تشکیل دهنده ی خُلق باشد. مثلاً فرض کنید فردی هر روز احساس خشم را تجربه میکند، هر موضوعی او را دچار خشم و ناراحتی میکند و حساسیت های بی مورد زیادی که ناشی از همان وسواس فکری و عملی است فرد را آزار میدهد. افرادی که نگرش منفی در مورد آینده دارند و مدام در ذهن خود اتفاقات بد، رفتاری بد را برای آینده پیش بینی و مرور میکنند نیز خُلق ضعیف و ناپایدار دارند.

این مهم است که شما در جامعه و اجتماعی که در آن واقع می شوید چه شخصیتی دارید و می گویند اگر از 5 نفر از اطرافیان در مورد خُلق شما سوال کنند میتوانیم به گفته ی آنها شما را دارای آن خلق بنامیم.

مثلاً شما فردی هستید که همیشه عصبی معرفی می شوید و یا فردی که همیشه نگران است و یا فردی که همیشه و در هر شرایطی شاد است و این شادی را به دیگران منتقل میکند. فردی که اخلاقیات غالبش را خشم و پرخاشگری لفظی و کلامی و رفتاری تشکیل میدهد هرکدام پایه های ثبات خُلق را شامل میشوند خواه مثبت باشد و خواه منفی. فردی که خُلق منفی دارد به زمین و زمان بدبین است. هر کسی با هر نیت خیری و یا هر رفتار مثبتی از نظر آنها خوب و سالم تعبیر نمی شود و همه دارای ضعف و عیب و ایراد هستند مگر اینکه فقط پیامبر باشد. بخواهند در مورد کسی صحبت کنند نکات منفی آنها را درشت میکنند و این افراد وقتی در زندگی مشترک واقع می شوند به جای درشت کردن نکات مثبت همسر خود و تمرکز بر روی آنها مدام دنبال نقاط ضعف و زدن برچسب به او هستند و حتماً زندگی با این افراد در معرض طلاق واقع می شود.

البته که با تست کتل نیز میتوان خُلق دائم و پایدار فرد را بررسی کرد اما نکته ای که مهم است در ازدواج و یا انتخاب کارمند و یا انتخاب شریک کاری و یا هر موضوعی که بحث انتخاب فرد پیش می آید باید به آن دقت کنیم بحث خُلق است.

افرادی که خُلق پایین دارند توانایی حل مسأله آنها ضعیف است، در مقابل مسائل سخت زود خسته و ناامید شده و توانایی عملی کمی دارند و در نهایت باید به این نتیجه برسید ما چطور میتوانیم خُلق خود را با تمرین اعتماد به نفس و عزت نفس تغییر بدهیم و به سمت مثبت اندیشی پایدار پیش برویم. فردی امروز با قرار گرفتن در جوی مثبت نگرش مثبتی پیدا میکند و کافی است دومرتبه در شرایط و جوی در اطراف واقع شود که دچار بدبینی به دیگران و شرایط شود و این تغییر خلق و ثابت نبودن آن میتواند در زندگی فرد و اطرافیان ایجاد اختلال کند که ما در تست کتل از آن به ناپایداری هیجانی یاد میکنیم. افرادی که به ناگهان مثل کوره ای از آتشفشان منفجر می شوند و با این انفجار اخلاقی و تغییرات مداوم خُلق به زندگی جمعی آسیب خواهند زد.

آنچه که مهم و قابل اشاره است اینکه فرد با مراجعه و شناخت کافی نسبت به خود و احساسات و بیان آنها به صورت سالم میتواند با تغییر خلق خود به ایجاد یک زندگی سالم و مثبت کمک کند و در نهایت تجربه ی زندگی بهتر و موفق تری داشته باشد. افراد زیادی هستند که مراجعه به روان شناس را لازم نمی بینند و اصلاً با وجود مشکلات اخلاقی و رفتاری نیز خود را فردی سالم معرفی میکنند و البته هستند کسانی که شما را مریض معرفی می کنند و به شما برچسب های مختلفی میزنند در حالیکه ما در روان شناسی کلیدهایی برای بررسی رفتار و خُلق افراد داریم که در صورت داشتن تجربه و دانش لازم می توانیم تشخیص آنها را به سادگی انجام بدهیم.

فرد سالم که شخصیتی سالم دارد انعطاف پذیر در مقابل نظر و خواست دیگران است. تامل و اندیشیدن در مورد اخلاق و رفتار خود و در نهایت اصلاح عملکرد و بهبود رابطه ی خود با دیگران جز تمرینات خودسازی آنها محسوب می شود و از آن طرف برچسب زدن به دیگران را بدون آگاهی و صرفاً برای تراوش احساسات نادرستی مثل خشم جایز و درست نمی شمارد.

چه خوب که افرادی هستند که بیش از دیگران و تذکرهای پیاپی به آنها سرگرم اصلاح خود و انتخاب هدف های درست در زندگی خود هستند، برای آنها تلاش میکنند و نگاهی به زندگی و عملکرد دیگران ندارند. اینها خود را با دیگران مقایسه نمی کنند و به فکر بهبود توسعه و عملکردهای شخصی و روزمره خود هستند. اگر دقت کنید افرادی که ارتباط قوی با خداوند دارند و در جهت خودشناسی حرکت میکنند، خودساخته تر و مثبت تر نسبت به زندگی و دیگران هستند.

به قول استاد عزیز اخلاق ما: کور خود و بینای دیگران نباشیم که افرادی که مدام در پی عیب جویی از دیگران و سرزنش آنها هستند زندگی گوارا و عاقبت خیری نخواهند داشت چرا که انرژی های منفی که ما در اطراف خود ایجاد می کنیم باعث بروز پیشامدهای منفی و اتفاقات نامطلوب می شوند. انجام کارهای خیر و اعمال مثبت را برای ما سخت و ناممکن جلوه میدهد و در نهایت باعث بی برکتی و ناخوشی در زندگی ما خواهد شد.

جهل و غرور و نفسانیات انسان را همچون زنجیری گردن کلفت در میخی بسیار نحیف و کوچک اسیر میکند و هر گاه انسان کوری و کری را انتخاب کند و چشم بر روی حقیقت ببندد و گوش بر آن نسپارد در خیال و توهم خویش همه چیز را نور می بیند. خداوند فرشتگانی را همراه ما قرار داده است که مسئول ضبط تک تک اعمال و رفتار ما هستند و حتی نیت های درونی ما را هم ثبت میکنند. واقعاً اگر به این آگاه بودیم که نیت های بد و شر ما نسبت به دیگران چه عواقبی برایمان دارد و یا نسبت به افرادی که قلب و دلی صاف دارند رفتار نامطلوب و خشونتهای رفتاری داریم چه عاقبتی را برایمان در زندگی به بار می آورد آیا با دیدن آن نهایت باز هم این چنین رفتار می کردیم؟ قطعاً خیر! امام علی علیه السلام می فرمایند: خداوند با هر کس مطابق با نیت هایش رفتار خواهد کرد.

پس این خیلی مهم است که ما چه نیت هایی در مورد خود و دیگران داریم. چرا که لحظه به لحظه خداوند به آنها آگاه است و نسبت به آن تدبیر خواهد کرد.

استادی می گفت: کاشف عیب هایت، خودت هستی نه کسی دیگر. کسی که در پی کشف عیب های خودش هست کسی است که: « مورد لطف و عنایت خاص خداوند قرار خواهد گرفت.» منتی است که از سمت پروردگار باید آن را پذیرفت نه اینکه مغرور شد و سپس جاهل شد. مثل کسانی که با چندروز عبادت خود را بهتر و برتر از دیگران حساب میکنند و از سر کظم غیظ دیگران را بدتر معرفی میکنند.

یادم هست آن استاد در پایان سخنانش اشاره به این نکته فرمود که: « جهل هیچ گاه عشق را درک نخواهد کرد و کسی که درک نکند رفتنی است!»

آدمی که در پرتو عالم نمیتواند دیگران را ببیند و از سر مهر، عشق و دلسوزی با آنها معاشرت و همدلی کند با هر عاملی رخت بر این جهان خواهد بست تا جای او را عشقی سرشار از انوار الهی بگیرد. به امید روزی که با آمدن منجی جهان از خشم، نفرت، دشمنی و ناخالصی پاک شود.

آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست                               وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست

  حال متکلم از کلامش پیداست                                           از کوزه همان برون تراود که در اوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۱۱:۰۵
mina nikseresht