روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روابط همسر» ثبت شده است


ارتباط بحث بسیار مهمی است. قطعاً یکی از چالش های فرد زمانی آغاز می شود که در بحث ارتباط نمی تواند اثر مطلوبی از خود در روان نفر مقابلش به جای بگذارد و یا او را دچار بحران و چالش های رفتاری و اخلاقی خواهد کرد.

در نوشتار قبلی اشاره به این کردم که هوش تا چه اندازه در ازدواج و تحکیم یا تزلزل رابطه مؤثر است. داشتن هوش هیجانی یا عاطفی بالا، هوش اجتماعی، هوش درون فردی و یا میان فردی می تواند فرد را به سمت اثرگذاری در روابط خود سوق بدهد. فردی که هوش عاطفی پایینی دارد قابلیت درک و پیش بینی احساسی نفر مقابلش را ندارد. او تنها می تواند به سود احساسات و هیجانات خود رفتاری را پیش بگیرد .بی آنکه توانایی درک و احساسات نفر مقابلش را داشته باشد.

در ارتباط بین زوجین بارها شنیده و دیده ایم که خانمی به خستگی و ناتوانی خود از امورات روزمره و یا نگهداری از فرزند اشاره کرده است و تمایلات جنسی همسرش که او را مورد آزار قرار می دهد هنگامی که این خستگی مانع از داشتن ارتباط شده است. در این گفته ها به این اشاره می شود که همسرم تنها به خودش فکر می کند، خستگی و احوال من را ندیده و درک نمی کند و من نگرانم اگر به این نیازش پاسخ ندهم میل به دیگری و محیط خارج از رابطه مان پیدا خواهد کرد. در نقطه ی مقابل مردانی را هم دیده ام که نه تنها کمک حال همسر و درک خستگی های او هستند بلکه توانایی کنترل و اداره ی هیجانات خود را دارند و پا به پای همسرشان و درک او از شرایطش روابط بهتر و صمیمانه تری را رقم می زنند.

خانمی بارها و بارها به همسرش یادآوری می کند که ارتباطات او در خارج از چارچوبهای ارتباطی و یا خط قرمزها در محیط بیرون از رابطه شان تا چه اندازه می تواند باعث سست شدن رابطه شان و فروکش کردن احساس محبت و الفت و صمیمیت بین آنها می شود اما همسر او بی اعتنا به این موضوع و عدم درک موضوع مورد درخواست همسرش و عدم توانایی در پیش بینی کردن اثرات این رفتار در ارتباط او با همسرش می تواند به مرور زمان زندگی آنها را به سمت تنش، دعوا و در نهایت طلاق پیش ببرد. کم نبودند زوج هایی که به همین دلایل زندگی شان رو به طلاق رفته است که نمونه هایش را در نزدیکان و دوستان و مراجعین دیده ام. طبیعتاً یکی از دلایل این عدم توانایی برمی گردد به هوش. اینکه فرد نمی تواند خودش را جای فرد مقابلش بگذارد و احساسات و رفتارهایش را پیش بینی و شبیه سازی نماید به عملکرد ضعیف هوش او بازمی گردد.

در همین زمینه، شاید شنیده یا دیده باشیم افرادی را که روابط اجتماعی ضعیفی دارند، نمی توانند در جامعه ی فردی، برون فردی، خانوادگی و اجتماعی خود موفق عمل کنند. حتماً این گلایه ها به گوش تان رسیده که گاهاً خانم یا آقایی شکایتش این است که همسر من با خانواده و بستگان من رفت و آمد نمی کند، اگر هم رفت و آمد کند بیشتر باعث اختلاف و مشاجره بین مان خواهد شد و یا حتی وقتی فرد بین دعوای خانوادگی و همسرش نمی تواند مسأله را به درستی حل کند و یک طرفه به قاضی رفته و قضاوت می کند و احساسات هر کدام از طرفین را در نظر نمی گیرد اینها نیز به موضوع هوش باز می گردد. شاید بسیاری از علت های مشاجره ها و اختلاف ها دقیقاً به همین علت باشد که فرد در ضریب هوشی پایین با داشتن تفکر عینی و نه انتزاعی زمینه ساز انواع اختلافات در زندگی مشترک خود خواهد بود. وقتی خانمی شکایت می کند که همسرم در دعواها منظور من را نمی فهمد، احساسات من را نادیده می گیرد و تمام حواسش جمع این می شود که در فلان مشاجره مان من هنگام عصبانیت حرفی زدم که نباید می زدم و یا توانایی تمیز دادن اشتباهات گذشته و جبران آنها را ندارد و من را هنوز هم همان آدم قبلی می داند که فلان خطا یا اشتباه را در رابطه مان مرتکب شدم. بارها هم به او اعلام کرده ام که من آدم سابق نیستم اما او هربار باز هم اشتباهات من را یادآوری می کند و آنها را با ملاک ها و عقیده و سلیقه ی شخصی اش می سنجد.

دوستان و همراهان ارجمند.

امروز اگر از بنده سوال کنند یکی از عوامل مهم و اثرگذار در ازدواج کدام عامل خواهد بود بی شک و بدون مکث خواهم گفت: هوش. فردی که ضریب هوشی هر کدام از انواع هوش بالایی داشته باشد براحتی آسیب شناسی می کند، تحت تأثیر احساسات و قلیان آنها تصمیم نمی گیرد و اقدام به رفتار ناشایست نمی کند، توانایی مدیریت زمان و چالش های زندگی را دارد، می فهمد انسان ها هر روز و هر لحظه قابلیت تغییر را دارند و آدم دیروز، ممکن است آدم امروز نباشد، در گفتار و رفتار نفر مقابلشان ایست نمی کنند تا مانع رشد و پیشرفت شخصی و مشترک خود شوند و قابلیت فهم منطقی و دقیق از افراد و برداشت صحیح از علت ها و چرایی های رفتار خواهند داشت. افرادی که هوش عاطفی یا هیجانی بالایی دارند بیشتر از آنکه به فکر تغییر نفر مقابل خود باشند و مانع یا سد راه همسرشان در رشد فردی و پیشرفت های شخصی اش شوند، توانایی همدلی، درک و کمک به او در بالا و پایین رفتن های زندگی را دارند ضمن آنکه اشتباهات و رفتارهای خود را دقیق شناسایی کرده و در صدد جبران و اصلاح آن برمی آیند در حالیکه افراد با ضریب هوشی پایین مدام دنبال مقصر و متهم  کردن همسر و شریک زندگی خود می باشند.

سنجش هوش به وسیله ی تست کتل صورت می پذیرد و در مصاحبه های بالینی نیز یک فرد متبحر توانایی تشخیص هوش نفر مقابل را خواهد داشت.حتماً مشاوره های پیش از ازدواج به مدل PMC می تواند شما را به سمت تشکیل یک زندگی محکم تر و موفق تر پیش ببرد.

افراد با ضریب هوش بالا دنبال مقصر و متهم دانستن نفر مقابل در ارتباط نیستند بلکه دنبال آسیب شناسی رفتار خود، پیدا کردن نقاط قوت یا ضعف رابطه و پیش بردن هر دو نفر به اصلاح و رفع آن به شکل منطقی و درست است در حالیکه هیچ کدام از طرفین احساس ضرر یا بازنده بودن در رابطه را نداشته باشند. رابطه بازی بُرد و باخت نیست و کسانی که دنبال حریف در رابطه می گردند و یا می خواهند اهمال زور و یا قدرت در رابطه و یا روابط داشته باشند نشان از همان پایین بودن هوش و عدم مهارت در رابطه و عدم سواد لازم در این موضوع را دارد.

شاید در چالش های رابطه مان لازم باشد کمی درنگ کنیم و فکر بالا بردن دانش خود و مهارت لازم در این زمینه را بکنیم که بی دانش زیستن و ارتباط داشتن یک ضعف جدی و اساسی است که لطمه ها و آسیب های آن به خود و زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی مان باز خواهد گشت.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۳۷
mina nikseresht
جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۵۸ ب.ظ

حق با من است نه با تو!


حق با من است نه تو!

با یک دنیا عشق ازدواج کردم. در ذهنم مردی را ساخته بودم که همه‎ی زندگیش در من خلاصه می‎شد. اما خیلی طول نکشید که فهمیدم همه چیز تنها یک خیال است .از کودکی، عاشق رشته‎ی حقوق بودم، اما حتی فکرش را هم نمی‎کردم روزی در مقام وکالت ، برای زندگی خودم در محضر قاضی بنشینم.

روزی که برای تکمیل پایان‎نامه‎ام به دادگاه انقلاب رفته بودم، مهرداد را پشت در اتاق قاضی دیدم.  برای تقسیط مهریه‎ی برادرزاده‎اش به دادگاه آمده بود و من را پشت در نگاه داشت تا سوالش را بپرسد. همه‎چیز از همان‎جا شروع شد. روز آخری که قرار بود پایان‎نامه‎ام را تحویل بدهم همین که آمدم پایم را از دادگاه بیرون بگذارم، مهرداد جلویم را گرفت. آن روز مثل همیشه نبود. چهره‎اش مضطرب به نظر می‎رسید.

بعد از کلی مِن مِن کردن وقتیحرفش را زد، اولش جا خوردم. هیچوقت فکرش را هم نمی‎کردم روزی کسی توی دادگاه از من خواستگاری کند.

مهرداد تحصیلات آکادمی داشت اما شغلش آزاد بود. فروشگاه لوازم خانگی در جمهوری. اوضاع اقتصادی پدرش توپ بود و به واسطه‎ی این شغل موروثی‎شان، دستش به کار بند شده بود. به نظر می‎رسید عقیده و سلایق مشترکی با هم داشتیم. پدر موافقت کرده بود تا یک شب همراه خانواده‎اش برای صحبت به خانه‎مان بیایند.

در اولین جلسه، سعی کردم سکوت کنم و بیشتر شنونده باشم. به نظر پسر معقولی می‎آمد. اما باز هم نیاز به صحبت‎های بیشتر و مفصل‎تر بود. در جلسات بعدی هدف‎های زندگی‎مان را برای هم گفتیم. پرسید که آیا تمایل به ادامه‎ی تحصیل و کار کردن در بیرون از خانه را دارم یا نه. من هم تمام هم و غم زندگیم این بود که روزی بتوانم در لباس وکالت بهآنهایی که در راهروهای دادگاه برای حل مشکلات شان صف کشیدند، خدمت کنم. از آرزوهای زندگیم برایش گفتم. گفتم که می‎خواهم خودم دفتر وکالت بزنم و البته که در دانشگاه هم تدریس کنم.

بعد از عروسی مهرداد تصمیم گرفت به عنوان ماه عسل یک ماه کل ایران را بگردیم. مهرداد شغلش آزاد بود و می‎توانست هر زمان که دلش می‎خواهد سرکار برود.

اما من...

 بعد از عروسی، چندماهی بود که درگیر افتتاح دفتر وکالت با چندنفر از همکلاسی‎هایم بودم. به خاطر عروسی من، بچه‎ها تصمیم گرفته بودند که ادامه‎ی کار را به بعد از مراسم موکول کنند و من هم قول داده بودم که بلافاصله بعد از آن، برای شروع کار دست به کار شویم. برنامهی مهرداد، تمام برنامه‎هایم را بهم می‎ریخت. نمی‎دانستم چطور باید مخالفت می‎کردم. نبودن یک ماهه‎ی من در کار، قولی که به بچه‎ها داده بودم، باعث بی‎اعتباریم می‎شد.

دو سه روز بعد از مراسم،مهرداد برای هماهنگی بلیت‎هایمان ، تماس گرفت. وقتی برنامه‎های کاریم را برایش توضیح دادم، شروع به جبهه‎گیری و مخالفت کرد. اولش سعی کردم خودم را کنترل کنم و حرفی نزنم و وقتی فهمیدم بلیت‎ها را رزرو کرده و بدون آنکه تاریخ برنامه‎ی کاریم من را بداند، تصمیم گرفته که یک‎ماه تهران نباشیم، ناخودآگاه از کوره در رفتم و گفتم:

-همین‎طور از جلوی خودت تصمیم گرفتی؟! نباید یه کلمه به من می‎گفتی؟ همیشه همینطوری هستی! بدون اینکه از من نظری بپرسی، سر خود عمل می‎کنی! اصلا من نمیام، خودت هرجا دوست داری، تنها برو!!!

تلفن را که قطع کردم ناخودآگاه گریه‎ام گرفت. برایم پذیرش این قضیه خیلی سخت بود. مهرداد از اول همین بود. حتی همان زمان که دوران عقد بودیم، خیلی از تصمیمات را بدون آنکه به من بگوید خودش می‎گرفت.

خلاصه‎ی داستان این شد که رفتن به ماه عسل بنا به خواست هر دونفرمان کنسل شد. از آن شب هم مهرداد با من تا یک هفته قهر بود. نظرش این بود که من کارم را به زندگی‎ام ترجیح داده‎ام. تنها چیزی که در خانواده‎ی مهرداد اهمیت نداشت، تحصیل بود. از نظر آنها، زندگی تنها پول بود.

******

ارزش‎های مشترک:

کم نیستند همسرانی که به دلیل نداشتن ارزش‎ها و علایق مشترک تصمیم به طلاق می‎گیرند. گاهی اشتباهات ما در انتخاب، سبب یک عمر پشیمانی و تحمل است و گاهی ثمره‎ی آگاه نبودن ما از زندگی مشترک و ناآگاه بودن از مسأله‎ی زوجیت سبب آسیب‎های جبران‎ناپذیری در ارتباط و زندگی می‎شود. باید هر کدام از دو طرف با واژه‎ی زوجیت آشنایی داشته باشند. کلمه‎ای که دانستن آن کمک زیادی به بهبود رابطه‎ی زن و شوهر می‎کند.

مفهوم زوجیت:

زوجیت به این معنا که وقتی دونفر با علایق و سلایق و تربیت‎های متفاوت تصمیم گرفتند در کنار یکدیگر قدم بردارند و زندگی را تشکیل بدهند، باید قوانین زوجیت را بدانند و سعی کنند تا خودشان را با آن وفق بدهند. زوجیت یعنی درک علایق و احترام به آنها و اما آنچه که بیش از داشتن عشق بسیار مهم‎تر است داشتن سواد عاطفی در رابطه است.

سواد عاطفی چیست؟

سواد عاطفی یعنی بهره‎گیری از احساسات و عواطف در مسیری که کیفیت زندگی خود فرد و اطرافیانش بهبود یابد تا به حس همکاری، صمیمیت، عشق و تعاون در خانواده و محیط کار و جامعه گسترش یابد. برخورداری از سواد و هوش عاطفی به شما کمک می‎کند تا بدانید عواطف و هیجانات شما و دیگران چه قدرتی دارند.


برنامه یادگیری سواد عاطفی شامل پنج اصل مهم است:

اصل اول: عواطف و احساسات خود را بشناس

بسیاری از افراد نمی‌توانند احساساتی از قبیل غرور، حسرت، عشق یا شرم را تعریف کنند و همین‌طور قادر نیستند علت به‌وجود آمدن این احساسات را در درون خود توضیح دهند. لازم است هر فرد به‌طور دقیق عواطف و احساسات خود را بشناسد زیرا اگر نتوانیم قدرت احساساتمان را ارزیابی کنیم قادر نخواهیم بود میزان تأثیر آن را بر خود و دیگران مشخص کنیم.

اصل دوم: از صمیم قلب با دیگران همدلی کن

حس همدلی با دیگران یعنی توانایی خود را به جای دیگری گذاشتن و درک کردن عواطف و احساسات او.

وقتی که با دیگران همدلی می‌کنیم عواطف و احساسات آن‌ها توجیه‌پذیرند و منطقی به نظر می‌رسد در این حالت ما به طور شهودی درمی‌یابیم که دیگران چه احساسی دارند، احساس آن‌ها چه قدرتی دارد و چه عاملی باعث بروز آن شده است؟!

ادامه ی مطلب را در کتاب بخوانید....

برای تهیه ی کتاب می توانید با شماره ی 09105006563 تماس حاصل بفرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۵۸
mina nikseresht