روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رویا» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ق.ظ

تحقق رویاها

چه رویایی درسردارید؟ رویای شما کدام است؟آیا در طول زندگی خود به رویاها خود رسیده اید؟

شکی نیست که دلتان بخواهد این اتفاق بیفتد.

مطمئنم که دلتان می خواهد که اینگونه باشد، اما آیا در واقع می توانید به خواسته خود برسید؟

تصور درست یا نادرست از یک رویا

ببیند بیشتر مردم چه چیزهای را درزندگی خود دنبال می کنند وآن را رویاهای خود می پندارند:

*خیال پردازی فاصله گرفتن از کار وموقیعت فعلی.

*بلند پروازی ایده های بزرگ درحالی که راه کاری برای آن ندارند.

*رویاهای بد ـ نگرانی هایی که تولید هراس وفلج شدن می کنند.

*رویاهای وکالتی ـ رویاهایی که از سوی دیگران تحقق می یابند.

*رویاهای عاشقانه ـاین باور که کسی شما راخوشبخت خواهد کرد.

*رویاهای شغلی ـ این باور که اگر در کارتان موفق شوید خوشبخت می شوید.

*رویاهای مقصدی ـ این که سمت یا جایزه ای شما را خوشبخت می کند.

*رویاهای مادی این باور که ثروت شما را خوشبخت می کند.

رویا تصویری الهام بخش از آینده ای ا ست که با تقویت اراده  و احساساتتان شما را توانا می سازد تا در زندگی به آنچه که میخواهید برسید. و رویا بذری است که در روح انسان کشت می شود و سبب می گردد تا او مسیر منحصربه فردی را طی کند تا هدفش را محقق سازد.

رویاها باید به قدری بزرگ باشد که بتوانیم در آن رشد کنیم .

حال ببیند چرا افراد درشناسایی رویای خود دچار اشکال می شوند:

1- بعضی ها تحت تاثیردیگران ازرویا پردازی مایوس  شده اند.

2-بعضی ها تحت تاثیر نومیدی هاورنجش های گذشته با مشکل روبرو می شوند.

نومیدی خلأیی است که بین انتظارات و واقعیت وجود دارد.

3-.بعضی ها به متوسط بودن عادت می کنند.

4-بعضی ها فاقد اعتماد به نفس کافی برای پیگیری  رویاها وآرمان هایشان هستند.

5-بعضی ها اصلا قادر نیستند رویایی در ذهن خود به تصور کنند.

تصور وتخیل خاکی است که به رویا زندگی می بخشد.

آیا آمادگی این را دارید که رویا هایتان را بیازمایید؟

ممکن است حالا با خود بگویید : آیا رویا ی من رویایی ارزشمند است ؟از کجا بدانم از شانس خوبی برای دستیابی به این رویاها برخوردارم ؟اینها  ما را به ده سوال کلیدی که در این کتاب است می رسانداین سوال ها ما را برای رسیدن به رویاهایمان رهبری می کند.

1-سوال مالکیت : آیا رویایم به واقع همان رویایی است که به خود من تعلق دارد؟

2-سوال وضوح وروشنی :آیا رویایم را به روشنی می بینم ؟

3-سوال واقعیت : آیا برای دستیابی به رویایم ، به عواملی که در اختیارمن هستند ، وابسته ام ؟

4-سوال اشتیاق : آیا رویایم مرا بر آن میدارد که آن را تعقیب کنم ؟

5-سوال مسیر: آیا برنامه ای برای رسیدن به  رویایم دارم؟

6-سوال اشخاص :آیا کسانی را که برای تشخیص و دریافتن رویایم به آنها احتیاج دارم ،در نظر گرفته ام ؟

7-سوال هزینه : آیا حاضرم بهای رسیدن به رویایم را بپردازم ؟

8-سوال پیگیری : آیا به رویام نزدیکتر می شوم یا از آن فاصله می گیرم ؟

9-سوال رضایت : آیا تلاش برای رسیدن به رویایم به من احساس رضایت می دهد؟

10-سوال اهمیت : آیا رویای من نفعی برای دیگران دارد؟

"همیشه به خاطر داشته باشید که دراین دنیا با دو گونه از انسانها روبرو هستیم : یکی ، واقع گرایان

و دیگری رویا پردازان . واقع گراها می دانند به کجا می روند، اما رویا پردازان پیشاپیش به آنجا رسیده اند."

- رابرت اوربن

فصل اول

سوال مالکیت

آیا رویایم به واقع به خود من تعلق دارد؟

هر فکری که می کنید، مطمئن باشید که فکر شما ست ؛

آنچه می خواهید، مطمئن  باشید که خواسته شماست ؛

هرچه احساس می کنید، مطمئن باشید که احساس شماست

-  تی .اس .الیوت

بسیاری از جوانان در دوره های از زندگی خود به موقعیت های می رسند که نمی دانند

در چه کاری می تواننداستعدادهایشان رابه خوبی بروز دهند؛نمی دانندمی خواهند چه کار کنند. از این رو گوش به حرف های پدر مادر ودوستانشان می دهندوبعد جهتی حرکت می کنند که منعکس کننده میل وخواسته دیگران است و رویا و خواسته آنها نیست .

هرگاه دیدید کسی در میانسالی حرفه وکارش را عوض کرد، می توانید مطمئن باشید که تاکنون به رویایی که از آن  دیگران بوده است، حیات بخشیده و راه خود را گم کرده است

شما هرگز نمی توانیدرویایی راکه صاحب آن نیستید،تحقق ببخشید.

وقتی دیگران صاحب اصلی                                وقتی شماصاحب رویای

رویای شماهستند.                                          خودهستید.

قالب تن تان نیست.                                       قالب تن خودتان است .

باری بر دوش شماست.                                 روحتان را به پرواز در می آورد.

انرژی شما را تحلیل می برد.                           به شما شور و شوق  می بخشد

شما رابه خواب می برد.                                 شب ها بیدارتان نگه می دارد.

توانمندی شما را ضایع کرده وشما                     باعث می شود که تنبلی را کنار

را از مسیر اصلی دور می سازد.                           بگذارید.

وقتی رویا برای شخص و شخص برای رویا مناسب باشد، دیگر نمی توان این دو را از هم جدا کرد. مالکیت اولین  قدم کلیدی برای تحقق رویاست .وقتی صاحب رویای خود باشید آیا  آن را به وضوح وروشنی بیشتری نمی بینید؟آیا برای رسیدن به آن، برآنچه که برای رسیدن به آن می توانید کنترل کنید، تکیه نمی کنید؟آیا اشتیاقتان افزایش نمی یابد؟

آیا راه کاری برای رسیدن به آن در نظر نمی گیرید؟ آیا دیگران را در آن سهیم نمی کنید؟آیا بهای لازم برای تحقق آن را نمی پردازید؟آیا اهمیت آن روز به روز افزایش نمی یابد؟وقتی صاحب رویای خود باشید به همه این سوالات پاسخ مثبت می دهید. 

من رویای دارم اما...

اغلب مردم رویای خود راعقیم می گذارند؛آرزو می کنندومنتظر می مانند بهانه می آورندکه امیدوارنند شرایط بهتر شود.بعضی ها وقتی زمان می گذرد ورویایشان تحقق پیدا نمی کند

مایوس می شوند.وبرخی دیگر تسلیم می شوند.یکی از دلایلی که اشخاص رویایشان را عملی نمی کنند، این است که مسئولیتی در قبال رویای خود بر عهده نمی گیرند.

سه بهانه رایج  که افراد سراغ رویای خود را نمی گیرند :

بهانه شماره 1: رویای اشخاص معمولی تحقق پیدا نمی کند

خیلی هاگمان می کنند که  رویا به اشخاص خاص تعلق دارد وسایرین باید به کمترین قناعت کننداین واقعیتی است که کسانی که تاریخ را می سازند، رویای درسر داشتند.

برادران رایت می خواستند پرواز کنند .چرچیل خواهان اورپای آزاد بود.امابرای این که رویا در بپرورانید لازم نیست شخصیتی جهانی باشید.درواقع پیگیری رویا تفاوت میان اشخاص برجسته ومعمولی را رقم می زند.چرا؟برای اینکه رویا انگیزه ای برای تغییرات مهم در زندگی می شودبرای تحقق بخشیدن به رویا مجبورنیستید که تغییر کنید.شمارویایتان را دنبال می کنیدودر این جریان تغییر می کنیدوبه موفقیت می رسید.

بهانه شماره 2: اگر رویا بزرگ نباشد، ارزش آن را ندارد که تحقق یابد.

رویا هرگز نباید با  توجه به بزرگی اش ارزیابی شود. بزرگی رویا نیست که ارزش آن را مشخص می سازد.رویا لزوما نباید بزرگ باشد. کافی است از شما بزرگتر باشد.مثل رویا مردی که دوست دارد پدر فوق العادی باشد.

بهانه شماره 3: حالا زمان مناسبی برای دنبال کردن یک آرزو نیست.

شایع ترین بهانه برای دنبال نکردن یک رویا موضوع زمان است.بعضی ها فکر می کنندبرای داشتن یک رویا دیر است در نتیجه تسلیم می شوند که این ایده ای اشتباه است یا برعکس گمان می کنندهنوز فرصت دارند.

چگونه مالک رویای خود می شوید؟

1-روی خود شرط ببندید

حتی اگر کسی شما را باور نداشته باشد، می توانید موفق شوید.اما اگر خودتان را باور نداشته باشید، هرگز موفق نمی شوید.اگر می خواهید موفق شوید، باید معتقد باشید که از پس چنین کاری بر می آیید.

2-به جای اینکه زندگیتان را همانگونه که هست بپذیرید، آن را رهبری کنید

.قدرت انتخاب بزرگترین قدرتی است که کسی می تواند داشته باشد.متاسفانه بسیاری از افرادبی چون وچرا زندگی را همانگونه که هست می پذیرندوهرگز نمی توانندزندگی خود را رهبری وهدایت کنند.در نتیجه ،به مانعی بر سر راه خود تبدیل می شوندونمی توانندبا خود کنار بیایندوبر مشکلاتی که بر سر راه پیشرفت خودبه وجود می آورند، غلبه کنند.برای داشتن یک رویا باید بخواهید که افسار زندگی خود را به دست بگیریدو دربست پذیرای یک زندگی منفعل خود نباشید.

چگونه می توانید این کار را بکنید ؟با آری گفتن به خود ورویاهایتان اگر عادت به نه گفتن به خود هستید یاد بگیرید لااقل به خود شاید بگویید.فراموش نکنید که شما فردی منحصر به فرد با استعداد های خاص خود وتجربیات وفرصتهای مخصوص به خود هستید. این مسئولیت شماست که به چیزهای که قابلیت آن در وجود شماست تبدیل شوید.این نه تنها به سود شما، بلکه به سود همه است.

3-کارتان را دوست بدارید وکاری را که دوست دارید انجام دهید.

4-هرگز خود یا رویایتان را با کسی مقایسه نکنید

دراینجا موفقیت مهمترین چیزی است که باید گفت .هر کس موفقیت را درجای می بیند پول ، شهرت ، زیبایی، ....

معنای موفقیت آن است که در هر کاری بیشترین تلاش خود را به خرج دهید.همان طور که نباید رویا دیگران را از آن خود بدانید .به همان نحو نیز نباید اجازه دهید دیگران برای شما معیار تعیین کنند. موفقیت آن است هر وقت دست به کاری زدید،

با تمام وجود، بهترین کار را انجام دهید.

5-به دورنمای ذهنی خود بیندیشید، حتی اگر دیگران شما را درک نکنند

وقتی کسی به رویایش را دنبال میکندبه سطحی به مراتب فراتر از محدودیت های

خود می رود. توانمندی های درونی ما نامحدود و تا حدود زیادی دست نخورده اند.

وقتی به محدودیت فکر می کنید آن را به وجود می آورید.همه افراد قابلیت این را دارند که از حد متوسط بالاتر بروند.

موفقیت که براساس شرایط وخواسته شما نباشد، هر قدر هم از دید دیگران عالی باشد، تا زمانی که از دید شما خالی از لطف وزیبایی است ، نمی توان نامش را موفقیت گذاشت .

فصل 2

سوال وضوح وروشنی

آیا رویایم را به روشنی می بینم ؟

قبل از اینکه تصویری نقاشی کنید، باید دورنمای آن را درذهن خود مجسم کنید.برای رویا ها نیز همین گونه است .اگر دورنمای شفای از رویای خود داشته باشید، سرانجام کاردرست راپیدا می کنید.اگر دورنمای شفای نداشته باشید، هیچ راهی شما را نجات نمی دهد.راه شفاف سازی یک رویا اختصاصی کردن آن است این دورنما پیوسته باید درذهن ما شفاف نگه داشته شودوبر روی آن متمرکز باشید برای این کار به نکات زیر توجه داشته باشید.

1-رویای شفاف، ایدة کلی رابه صورت اختصاصی در می آورد

برای رسیدن به خواسته های خوددر زندگی، قبل از هرکاری باید بدانید که چه می خواهید.مثلا:

ایدة کلی                                         هدف اختصاصی

می خواهم وزن کم کنم                         می خواهم تا اول اکتبروزنم را به 70کیلو

برسانم.

2-یک رویای شفاف بدون تلاش عملی نمی شود

3-رویای شفاف، درستی هدف شما راتایید می کند

درتلاش برای تحقق بخشیدن به رویامتوجه می شوید که هرچه بیشتر رویا یتان را شفاف ببینید بهتر توانسته اید هدفتان را دریابید.

4-رویای شفاف اولویت های شما رامشخص می کند

شفاف بودن دورنمای ذهنی، شفافیت اولویتها را به دنبال دارد.

5-رویای شفاف به گروه انگیزه وجهت می دهد

تحقق رویای بزرگ بدون شک مستلزم مشارکت دیگران نیز هست . اگر قرار است دربخشی از سازمانی باشید که هدف ها ودور نما ی دارد، در این صورت باید با دیگران کار کنیدوتوانای کار کردن در گروه را نیز داشته باشید واینها در صورتی امکان پذیر است که تصویری روشن از هدف ورویای خود در ذهن داشته باشید.

 ادامه دارد.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۱
mina nikseresht
جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۵ ب.ظ

ماشین قرمز




ماه بهمن بود، روزها تند و تند از پی هم می‎گذشتند و من انتظار روز تولدم را می‎کشیدم. هرروز که از راه مدرسه به خانه برمی‎گشتم پشت مغازه‎ی اسباب‎بازی فروشی نزدیک خانه‎مان می‎ایستادم و ماشینی رو که آرزوی آن را داشتم نظاره می‎کردم. توی ذهن کوچکم سوارش می‎شدم، به مغازۀ بستنی‎فروشی می‎رفتم و یک بستنی قیفی می‎خریدم. خلاصه کلی ذوق می‎کردم. گاهی زنگ‎های تفریح، گاهی در راه خانه تا مدرسه و تمام روز به آن فکر می‎کردم آنقدر که حتی شب خواب آن را می‎دیدم.

روزهای یکشنبه انشاء داشتیم. موضوع انشاء انتخابی بود به این صورت که هرکس در مورد هر موضوعی که دوست دارد یک صفحه بنویسد. موضوع انتخابی من رویای ماشین قرمز بود. معلم دفتر نمره را باز کرد و بعد از کلی بالا و پایین رفتن و مردد در انتخاب سرش را بالا گرفت و گفت: آقای نادری این هفته نوبت شماست. بلند شدم و رو به بچه‎ها ایستادم دفتر انشایم را باز کردم و شروع به خواندن نمودم. از خط اول تا آخر آرزویم را ترسیم کرده بودم،حتی آنقدر این تصور قوی بود که خودم را مالک و صاحبش می‎دانستم. وقتی انشایم تمام شد معلم از پشت عینک نگاهی به من کرد و گفت: از خدا چیزهای بزرگ بخواهید تا چیزهای بزرگ بستانید.(کاترین پاندر) بعد هم بلند شد و این جمله را با خط بزرگی روی تخته نوشت.

توی دنیای 8سالگی من بزرگترین آرزو داشتن ماشین قرمز بود. روز تولدم فرا رسید. تمام هم‎کلاسی‎هایم را دعوت کردم. این روز مقارن با پایان امتحانات مدرسه و گرفتن کارنامه‎ها بود و این جشن بیشتر از اینکه برای روز تولدم باشد به مناسبت شاگرد اول شدن در امتحانات مدرسه گرفته شده بود. رویای ماشین از سرم بیرون نمی‎رفت، وقت باز کردن کادوها رسید. اول از همه هدایایی که بزرگتر بودند را باز می‎کردم چون فکر می‎کردم شاید یکی از انها همان ماشین قرمزی باشد که من آرزویش را داشتم. هدایا تمام شد ولی...!

صدای زنگ خانه باعث سکوت میهمان‎ها شد . در را باز کردم، معلمم با کادوی بزرگی وارد شد و من سراسیمه از جایم بلند شدم و به استقبالش رفتم. از اینکه به جشن تولدم آمده خوشحال بودم. فکرش را نمی‎کردم بیاید چه برسد به اینکه هدیه‎ای هم برایم بیاورد . بیشتر از اینکه از آمدنش خوشحال باشم از کادویی که دستش بود ذوق زده شدم.

میهمانی تمام شد. منتظر بودم همه بروند تا هدیه‎ی معلمم را باز کنم. کادوی معلمم را برداشتم و به سمت اتاقم رفتم. در را بستم و با هیجان تمام به سمت کادوی معلم شیرجه رفتم. خدای من! ماشین قرمز، انگار تمام دنیا را به من داده بودند.

حالا من بزرگ شده‎ام و سال‎ها از آن روز می‎گذرد. وقتی به آن دوران برمی‎گردم می‎بینم چیزهایی که در بچگی آرزو می‎کردم به همه‎شان می‎رسیدم، حالا که بزرگ شدم آرزوهایم مانند دوران بچگی به نظر بزرگ می‎آید، اما چرا وقتی کوچکتر بودم  رسیدن به آرزوهایم را محال نمی‎دانستم؟!

هر کدام از ما اهداف و خواسته‎های فراوانی داریم مانند: آرزوی داشتن خانه، ماشین، ثروت، و... اما چرا گاهی هرچه تلاش می‎کنیم به آن نمی‎رسیم؟

بسیاری از مردم خواهان بهبود زندگی خود هستند ولی در رسیدن به خواسته‎ها و امیال باز می‎مانند این اشخاص کسانی هستند که تعریف درستی از خواسته و آرزو ندارند.

آرزو میل ضعیفی است که خاصیت تغییر یافتن دارد و آنقدر قوی نیست که بتواند بر تنبلی و تلف کردن زمان غلبه کند. کسی که خواستۀ قوی دارد دست به عمل می‎زند و هر لحظه تأخیر را برای خود جایز نمی‎داند. اگر در راه رسیدن، به موانع و مشکلات برخورد کند از آنها عبور می‎کند و تا رسیدن به خواستۀ خود دست از تلاش و پیگیری برنمی‎دارد. بهتر است دودلی و تردید را کنار بگذارید. کسانی که مرتب خواسته‎های خود را تغییر می‎دهند و یا در رسیدن به آن ناامید می‎شوند هیچگاه درهای موفقیت به روی آنها گشوده نخواهد شد.

حال چگونه می‎توان به خواسته یا خواسته‎های خود رسید؟

1-    اهداف خود را مشخص و روشن تعریف کنید.

تا زمانی که برای خودم مشخص نکنم که چه می‎خواهم ذهن برای دست‎یابی به آن اقدامی نخواهد کرد و کائنات به یاری ما نخواهند شتافت.

2-دست از هدف خود برندارید.

پافشاری در قدم اول شرط رسیدن به قدم‎های بعدی است.

3-در راه رسیدن به هدف نگرش مثبت را جایگزین نگرش‎های منفی کنید.بهتر است روی افکار خود فیلتری نصب کنید تا به محض ورود اولین فکر منفی ذهن شما به روی آن بسته شود. در کتاب انسان در جستجوی معنی اهمیت نگرش در بیان دکتر ویکتور فرانکل اینطور معنا شده است که:

"از انسان همه‎چیز را می‎توان گرفت به غیر از یک چیز؛ آخرین آزادی انسانی را-انتخاب نگرش او و انتخاب راه مناسب در هر شرایطی... حتی اگر شرایطی مثل کمبود خواب، کمبود غذا و فشارهای روحی و روانی مختلف زندانی‎ها را تحت تأثیر قرار دهد، در نهایت آن نوع شخصیتی که زندانی به خود می‎گیرد، نتیجۀ تصمیم درونی خود اوست، نه نتیجۀ فشارهای اردوگاه."

4-زمان مشخصی برای فکر کردن در مورد اهداف خود درنظر بگیرید.

 روی صفحۀ Desktop ذهن خود Folderای به نام My Goals(اهداف من) درست کنید. هر شب قبل از خواب و یا هر روز صبح زمانی را برای تصورات ذهنی در مورد رسیدن به خواسته خود در نظر بگیرید. این پوشه میتواند شامل لیستی از اهداف کوتاه مدت و بلندمدت شما باشد. برای هر هدفی که دارید می‎توانید عکسی متناسب با آن قرار دهید. به عنوان مثال داشتن خانه‎ای با امکانات.... و یا اتومبیل دلخواه‎تان حتی رنگ آن را انتخاب کنید. یادتان باشد این اهداف را Delete نکنید. آرزوهای امروز ما خواسته‎های دیروزمان بودند. ولی گاهی ما آنها را از ذهن خود پاک و یا فراموش می‎کنیم.

5-برای رسیدن به اهداف خود دست بکار شوید.

دنیا به دانسته‎ها و علم شما پاداش نمی‎دهد، بلکه برای عمل به دانسته‎ها به شما دستمزد می‎دهد.اگر شما یک شکارچی باشید و برای شکار خرگوش به جنگل بروید، درست در زمانی که هدف را نشانه گرفته‎اید شلیک نکنید آنوقت چه می‎شود؟ خرگوش فرار می‎کند و شما بی‎هدف به خانه بازمی‎گردید.

6-برای رسیدن به اهداف خود صبور باشید و دست از تلاش و دعا کردن برندارید.

کاترین پاندر می‎گوید:

برای شما قوت قلب است اگر بدانید بزرگان معنوی مانند ابراهیم و اسحاق مجبور شده‎اند مدتی بیست تا بیست و پنج سال منتظر بمانند تا برخی از خواسته‎هایشان اجابت شوند. ابراهیم بیست و پنج سال برای تولد پسرش چشم انتظار ماند. در آن هنگام فهمید که تأخیر خداوند به منزلۀ انکار نبود و همانطور که خداوند عهد بست در وقت مناسب و به شیوۀ مناسب دعایش را اجابت کرد.

پس اگر به قدرت خداوند در تحقق اهداف خود امید داشته باشیم بی‎شک او نیز به یاری ما خواهد آمد و تا رسیدن به آن حمایتمان خواهد کرد.

امام علی علیه السلام در نامۀ 31نهج البلاغه می‎فرمایند: هرگز از تأخیر اجابت دعا ناامید مباش، زیرا بخشش الهی به اندازۀ نیّت توست گاه در اجابت دعا تأخیر می‎شود تا پاداش درخواست‎کننده بیشتر و جزای آرزومند کامل‎تر شود، گاهی درخواست می‎کنی، امّا پاسخ داده نمی‎شود، زیرا بهتر از آنچه خواستی به زودی یا در وقت مشخص به تو خواهد بخشید یا به جهت اعطا بهتر از آنچه خواستی.

دانستن کافی نیست بهترین زمان نتیجه وقتی است که دست به اقدام بزنیم. پس معطل نکنید و همین امروز تصمیم بگیرید تا در شاهراه موفقیت برنده باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۵
mina nikseresht
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۵ ب.ظ

فرق بین رؤیا و واقعیت

فرق بین رؤیا و واقعیت

باب پراکتور

سال‌هاست من به مسأله‌ای مهم در زندگی‌ام ایمان پیدا کرده‌ام و به موجب موهبت‌های این ایمان، به بسیاری از خواسته‌های قلبی‌ام دست یافته‌ام. اکنون قصد دارم این موضوع را در قالب مقاله‌ای با شما در میان بگذارم.

امروزه ما در دنیایی سرشار از فرآیندهای تکنولوژیک و کاملاً متفاوت با چند قرن پیش زندگی می‌کنیم. اما حقیقت امر آن‌که بنیاد و ریشه‌ی هر آفریده‌ی دست بشری، تنها خیال‌پردازی‌ها و تصاویری دور از واقعیت بوده که در ذهن‌ها شکل گرفته‌اند. بعد، همان شخصیت‌های خلاقی که این تصاویر ذهنی بدیع و دسترس‌ناپذیر را در ذهنشان مجسم کردند، شجاعت به خرج داده و برای اختراع آن‌ها، فرضیه‌ها و نظریاتی ارائه کردند و در نهایت، پس از عبور از پیچ و خم‌ها و موانعی که مرتب سر راهشان سبز می‌شد، توانستند آن فرضیه‌ها را تبدیل به واقعیت کنند. همگی این ابداعات و اختراعات بزرگ بشری، نتیجه‌ی پیشروی‌های شکست‌ناپذیر خیال‌پردازان و نظریه‌پردازانی بوده که یکی‌یکی موانع را درمی‌نوردیدند و به‌سمت مقصد متعالی‌شان به پیش می‌رفتند و به این‌که سایرین، آن‌ها را مشتی افراد خیالاتی و دیوانه بخوانند، کوچک‌ترین بهایی نمی‌دادند.

خیال‌پردازی: جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، مالامال از افکار است، و صد البته که فکر، نوعی انرژی خلاق است. تجسم، شکل بخشیدن به رؤیاهایی است که در ذهن می‌پرورانیم، و نکته‌ی مهم برای جهت یافتن انرژی فکر به‌سمت واقعیت، آن است که تصویری دقیق و شفاف از خواسته‌تان داشته باشید و از تصاویر کلی و مبهم بپرهیزید. سعی کنید در ذهنتان آرزوهایی بزرگ بپرورانید، و هیچ ترسی از عظمتشان نداشته باشید. نگران نباشید قرار است از چه طریقی، خواسته‌ی شما محقق شود. در ذهنتان لحظه‌ای را مجسم کنید که آرزویتان به‌طور کامل برآورده شده است؛ آن را حس کنید، لمس کنید و طعم لذت‌بخش آن را بچشید. تجسم و تحقق خواسته‌های شما همانا و گشودن دروازه‌های نعمت از سوی پروردگار کائنات همانا.

آیا به‌راستی خواسته‌تان را می‌خواهید؟

سؤال این است که آیا به‌راستی، خواسته‌تان را می‌خواهید؟ آیا آن‌قدر طالب آن هستید که حاضر باشید در راه رسیدن به آن، از هیچ نوع فداکاری دریغ نکنید؟ به‌یاد داشته باشید معنای فداکاری، از دست دادن یک چیز تا ابد نیست، بلکه گذشتن از چیزی در زمان حاضر است برای رسیدن به چیزی بزرگ‌تر در آینده دانش‌آموز دوران پیش‌دانشگاهی، از تماشای روزانه‌ی تلویزیون صرف نظر می‌کند تا به درس‌های کنکورش برسد، چون هدف متعالی او قبولی در رشته‌ی تحصیلی دلخواهش است.

قانون جذب فعال می‌شود

حالا نوبت مرحله‌ی نهایی رسیده است. از وقتی به تحقق رسیدن آرزویتان را در ذهنتان مجسم می‌کنید و تصویر زیبای آن را به روح سرشار از امید و ایمان خود هدیه می‌کنید، فرآیند شکل‌گیری و تحقق پیوستن آن به واقعیت نیز شروع می‌شود. اکنون قوانین عالم کائنات، جهان را ملزم می‌کند که تمامی ذراتش دست به دست هم بدهند تا به رؤیای شما، شکل واقعی ببخشند.

تصویر آرزوی شما، از ذهنتان خارج می‌شود و به عالم محیطتان انتقال می‌یابد. ارتعاشات شدید ذهن، جهان را ملزم می‌کند تا جاده‌ی اتصال شما به آن آرزو را هموار کند، موانع را بکوبد و تک تک دروازه‌ها را به‌رویتان بگشاید. اکنون قانون جذب فعال شده و می‌خواهد مطلوب بی‌نظیر شما را، هر چقدر دسترس‌ناپذیر باشد، به‌سمتتان فرا خواند و به آن آرزو حکم می‌کند که همین الان، از آن شما شود. پس این شما هستید که باید هدفتان را به‌روشنی برای خود تعیین کنید و خود را توانا و مایل بدانید تا بتوانید به آن، شکلی حقیقی ببخشید. این گوی و این میدان! موفق باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۵
mina nikseresht
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۵ ب.ظ

چه رازی در تصور کردن نهفته است؟

چه رازی در تصور کردن نهفته است؟

وقتی والت دیسنی طرح سرزمینی شگفت‌انگیز را توصیف کرد که زمینی وسیع را در بر می‌گرفت و هر ساله میلیون‌ها گردشگر را جذب می‌کرد؛ بسیاری از انسان‌ها تصور می‌کردند که او دیوانه است. دیسنی در ذهنش مشاهده می‌کرد که بسیاری از تصوراتش به واقعیت پیوسته‌اند؛ اما متأسفانه او قبل از مراسم گشایش پارک تفریحی اپکات از دنیا رفت. در روز مراسم، گزارشگری به‌سوی همسر والت دیسنی رفت و به او چنین گفت: ”بسیار تأسف‌بار است که والت امروز این‌جا نیست تا شاهد این مراسم باشکوه باشد.“ خانم دیسنی بی‌درنگ پاسخ داد: ”او، مدت‌ها قبل، این مجموعه و این مراسم را در ذهنش دیده بود؛ قبل از آن‌که من و شما بتوانیم چنین رؤیایی را باور کنیم.“

”تصورکردن به‌راستی اهمیتی بسیار دارد. تصورکردن درحقیقت طرحی از پیش تعیین‌شده برای جذب‌کردن اموری در آینده است.“

آلبرت اینشتین

وقتی به‌خوبی دراین‌باره بیندیشید؛ پی می‌برید محیطی که در آن زندگی می‌کنیم و کالاهای ساخت بشر، همه و همه، در ابتدا فقط یک رؤیا یا تصور بوده‌اند. وقتی انسان‌ها دستیابی به خواسته‌های ارزشمندشان را در ذهنشان تصور می‌کنند؛ به‌معنای‌واقعی انگیزه می‌گیرند تا تصوراتشان را به واقعیت تبدیل کنند. هرچه اهداف ارزشمندمان را با وضوحی بیشتر تصور کنیم؛ راه‌هایی بیشتر را برای دستیابی به آن‌ها می‌یابیم و این احتمال را افزایش می‌دهیم که رویدادهای زندگی‌مان به شیوه‌ی مناسب و دلخواه‌مان اتفاق بیفتد. بسیاری از انسان‌ها زندگی‌شان را فقط با این امید سپری می‌کنند که با بهترین رویدادها روبه‌رو شوند؛ اما وقتی خودمان تلاش نمی‌کنیم و همه‌ی امور زندگی‌مان را به شانس نسبت می‌دهیم، رویدادهای زندگی‌مان نیز به‌ندرت به‌نفع ما اتفاق می‌افتد. تصورکردن زمانی تأثیرگذار است که به انسان انگیزه‌ی کافی ببخشد تا در مسیر دستیابی به اهداف ارزشمندش به‌شدت بکوشد. برای رویاروشدن با بهترین رویدادها در زندگی فقط و فقط امیدواربودن کافی نخواهد بود. تصورکردن به سه شیوه‌ی مؤثر عمل می‌کند:

1. خلاقیت شما را برمی‌انگیزد.

2. مغزتان را متمرکز می‌کند تا به کمک آن بتوانید به دارایی‌ها و منابع موجود در دسترستان توجه کنید.

3. انسان‌ها، منابع و فرصت‌هایی را به‌سوی شما جذب می‌کند که برای دستیابی به اهداف ارزشمندتان به آن‌ها نیاز دارید.

 

”آیا موضوعی ناگوارتر از نابینابودن وجود دارد؟ بله، انسانی که هدفی ارزشمند ندارد و تصویری را دراین‌باره در ذهنش نمی‌پروراند. بسیار ناخوشایند است که چشمانی بینا داشته باشیم؛ اما تصویری را در ذهنمان نپرورانیم.“

هلن کلر

پژوهشگران دانشگاه هاروارد با پژوهش خود چنین موضوعی را اثبات کرده‌اند: دانش‌آموزانی که از قبل رویدادهای مناسب و دلخواه‌شان را تصور می‌کنند به‌راستی همه‌ی وظایفشان را کمابیش با دقتی 100درصدی انجام می‌دهند؛ اما دانش‌آموزانی که قدرت تصورشان را به‌کار نمی‌برند در انجام‌دادن وظایفشان فقط 55درصد دقتشان را به‌کار می‌برند. آیا این موضوع به‌راستی شگفت‌انگیز نیست؟

جک نیکلاس، بازیکن افسانه‌ای گلف، با بیش از صد پیروزی در مسابقات مختلف، چنین گفت: ”هرگز حتی در تمرین نیز ضربه‌ای را به توپی نزده‌ام؛ مگر این‌که تصویری دقیق و متمرکزشده را از قبل درباره‌ی آن در ذهنم می‌پروراندم. تصاویر ذهنی‌ام همچون فیلمی رنگی هستند. در ابتدا مشاهده می‌کنم که قصد دارم مسابقه را کجا به‌پایان برسانم؛ سپس، توپ سفیدرنگ و زیبا را روی چمن سبز روشن می‌نگرم. در مرحله‌ی بعد، صحنه به‌سرعت تغییر می‌کند و من توپ را در حالی مشاهده می‌کنم که به‌سوی مکان دلخواهم می‌رود. مسیر توپ، شکل آن و حتی حرکتش را روی زمین تصور می‌کنم. سپس، این تصویر به‌تدریج محو می‌شود و تصویر بعدی به من نشان می‌دهد که تصویرهای گذشته‌ی ذهنم به واقعیت تبدیل خواهد شد.“

برای شکوفاکردن قدرت تصورتان هرگز ضرورتی ندارد که ورزشکار باشید. تصورکردن در همه‌ی زمینه‌ها تأثیرگذار است. وقتی اهداف ارزشمندتان را به‌گونه‌ای تصور می‌کنید که گویا از قبل به‌ثمر رسیده‌اند؛ تضادی در ذهنتان به‌وجود می‌آید. در این وضعیت، مغزتان می‌داند که بین موقعیت فعلی شما و تصوراتتان شکافی وجود دارد؛ بنابراین، اقدامات لازم را برای پرکردن این شکاف انجام می‌دهد. اقدامات مغزتان در این زمینه سبب می‌شود تصوراتتان به واقعیت بپیوندد.

پس از مدتی پی می‌برید هر روز صبح با اندیشه‌هایی جدید دراین‌باره از خواب برمی‌خیزید که چگونه می‌توانید به اهداف ارزشمندتان برسید. شاید پی ببرید به‌صورت غیرمنتظره کارهایی را انجام می‌دهید که به شما کمک می‌کند تا به مرحله‌ی دستیابی به اهدافتان نزدیک‌تر شوید. ناگهان پی می‌برید که برای نخستین بار در کلاس درس حضوری فعال دارید؛ برای انجام‌دادن کارها یا مسؤولیت‌هایی جدید داوطلب می‌شوید؛ برای دستیابی به خواسته‌ها و اهداف ارزشمندتان پول پس‌انداز می‌کنید یا در زندگی شخصی هرچه بیشتر از دشواری‌های موجود در مسیر دستیابی به اهداف ارزشمندتان استقبال می‌کنید. شما همه‌ی این کارها را انجام می‌دهید تا بتوانید هرچه بیشتر از خودتان و زندگی‌تان بهره ببرید.

در آن زمان که دست‌به‌کار می‌شوید؛ نیمی از راه را پیموده‌اید.

شما در مسیر دستیابی به موفقیت قرار دارید.

به این کار خوب و سازنده‌ی خودتان ادامه دهید.

تردیدی وجود ندارد که تصورکردن برای دستیابی به موفقیت به‌راستی شیوه‌ای تأثیرگذار محسوب می‌شود؛ اما این شیوه را نیز، همچون شیوه‌های دیگر، باید خودتان به‌کار ببرید. هیچ‌کس نمی‌تواند شما را به انجام‌دادن این کار مجبور کند و هیچ‌کس نیز این کار را برای شما انجام نخواهد داد. درحالی‌که درباره‌ی اهدافتان می‌اندیشید؛ آن‌ها را به‌گونه‌ای تصور کنید که گویا از قبل کامل شده‌اند. لازم نیست همه‌ی وقتتان را به انجام‌دادن این کار اختصاص دهید؛ فقط کافی است پنج تا ده دقیقه از روزتان را برای این کار صرف کنید. تصورکردن به‌راستی یکی از مهم‌ترین شیوه‌ها محسوب می‌شود که با به‌کارگیری آن می‌توانید رؤیاهای ارزشمندتان را به واقعیت تبدیل کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۵
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

یک کار ارزشمند، یک احساس عالی

یک کار ارزشمند، یک احساس عالی

من راندا برن هستم و در خانواده‌ی فقیر متولد شدم. درحالی‌که ما پولی بسیار نداشتیم، اما به داشتن یکدیگر دلخوش بودیم. من بسیار خوشبخت بودم که در محیطی امن و امان پرورش یافتم و از عشق و محبت اعضای خانواده‌ام بهره‌ی کافی بردم. والدینم در سراسر زندگی‌شان به معنای واقعی کار می‌کردند، اما هرگز ثروتی فراوان به دست نیاوردند. وقتی پدرم از دنیا رفت، مادرم علاوه بر از دست دادن عشق و محبت پدرم،‌ با مشکلات مالی نیز روبه‌رو بود زیرا درآمدی نداشت. پدرم قبل از موفق شدن من در زمینه‌ی فیلم «راز» از دنیا رفت. بنابراین، او هرگز واقعیت یافتن رؤیایم را در این دنیا مشاهده نکرد. اما مادرم توانست موفقیت مرا با چشمانش ببیند. او کل زندگی‌اش را در فقر گذرانده بود، اما، پس از موفق شدن من، اوضاع به کلی تغییر کرد.

روزی را به یاد می‌آورم که مادرم گریه‌کنان به من تلفن کرد. او به فروشگاه رفته و چند دست لباس برای خودش خریده بود. او گریه می‌کرد زیرا نخستین‌بار بود که لباس‌هایی را برای خودش می‌خرید، بی‌آن‌که بابت قیمت آن‌ها نگران باشد.

اگر از خوشبختی کافی در زندگی بهره برده‌اید و والدینی دارید که همه‌ی زندگی‌شان را برای پرورش یافتن شما صرف کرده‌اند، پس، بی‌تردید احساس مرا در آن روز درک خواهید کرد. من هر کاری هم برای مادرم انجام می‌دادم باز نمی‌توانستم ذره‌ای از کارهایی را جبران کنم که او در سراسر زندگی برایم انجام داده بود.

دوستان خوبم، هیچ احساسی در جهان از این احساس بهتر نیست که رؤیای ارزشمندتان را بیابید و بکوشید بر مبنای آن زندگی کنید. وقتی کاری را انجام می‌دهید که از انجام دادنش شادمان می‌شوید، وقتی نخستین روز کاری هفته با انگیزه و اشتیاق از خواب برمی‌خیزید، وقتی چنان به کارتان علاقه دارید که گذراندن تعطیلاتی طولانی‌مدت برای شما خسته‌کننده به نظر می‌رسد، پس، به معنای واقعی از زندگی‌تان بهره می‌برید.

وقتی به موفقیت می‌رسید، به احتمال بسیار زیاد خودتان را در موقعیتی می‌یابید که شاید برای نخستین‌بار در زندگی‌تان می‌توانید کالاهایی را بخرید که همیشه خواستار خریدشان بودید، به مکان‌هایی سفر کنید که همیشه می‌خواستید به آن‌جا بروید و کارهایی را به ثمر برسانید که همیشه می‌خواستید آن‌ها را به ثمر برسانید. به علاوه، شما از فرصتی بی‌نظیر و باورنکردنی بهره‌مند می‌شوید که می‌توانید موفقیت خودتان را با اعضای خانواده و دوستانتان تقسیم کنید. به این ترتیب، وضعیت زندگی آنان نیز بهبود می‌یابد.

هر روز صبح از خودتان بپرسید که در آن روز ویژه می‌خواهید چه کار ارزشمندی انجام  دهید و آن کار چه احساسی به شما خواهد داد. هر روز کار و تلاش کنید حتی اگر پول کافی برای گذراندن زندگی خود دارید. بسیاری از انسان‌ها می‌گویند، اگر من ثروت کافی داشتم، اگر در کسب و کارم موفق بوم، در سی سالگی بازنشسته می‌شدم. انسان‌های با انگیزه که رؤیایی ارزشمند را درباره‌ی به ثمر رسانیدن کاری شگفت‌انگیز در سر می‌پرورانند هرگز به بازنشستگی فکر نمی‌کنند.

پیشنهادی عالی برای من مطرح شد تا امتیاز فیلم «راز» را یکجا بفروشم. در آن زمان، بدهی من بسیار زیاد بود و هیچ راهی را برای پخش شدن فیلم در سراسر جهان نیافته بودم. اما حتی اندیشیدن درباره‌ی فروختن رؤیایم نیز برایم غیر ممکن بود. فروختن رؤیایم مانند این بود که بخواهم مهم‌ترین دلخوشی و هدف زندگی‌ام را بفروشم. من نمی‌توانستم بهایی را برای فروختن رؤیایم تعیین کنم و من به شغلم علاقه داشتم.

شما باید علاوه بر تلاش در جهت دستیابی به موفقیتتان، باید تا حد توانتان به موفقیت و شادکامی دیگران نیز کمک کنید. کمک کردن به دیگران، حمایت کردن از آنان و شادتر زیستنشان، به راستی احساسی خوب و خوشایند به انسان می‌بخشد.

بهبود بخشیدن به زندگی دیگران را در حد توانتان و به هر شیوه‌ی ممکن شروع کنید. هر روز به دیگران انگیزه، دلگرمی و امید ببخشید. این عوامل اغلب ممکن است بیش از کمک‌های مالی شما در زندگی انسان‌های دیگر تأثیرگذار باشد. هرگز جملات منفی را به کار نبرید و دیگران را دلسرد و ناامید نکنید. وقتی به دیگران انگیزه و امید می‌بخشید، این عملتان، ناخودآگاه بر روی خودتان نیز تأثیر مثبت می‌گذارد. ما فقط زمانی می‌توانیم زندگی‌مان را پربارتر کنیم که بیشتر به دیگران کمک کنیم.

فرقی نمی‌کند ما چقدر پول داریم زیرا همیشه کسی روی این کره‌ی خاکی حضور دارد که کمتر از ما پول دارد. همیشه سعی کنید کاری هر چند کوچک برای دیگران انجام دهید. همچنین فرقی نمی‌کند چقدر پول دارید، در هر صورت، بخشیدن را فراموش نکنید و این نکته‌ی طلایی را به خاطر بسپارید که: وقتی در بخشیدن و سخاوتمندی عملکردهای عالی دارید، فراوانی به معنای واقعی به سوی زندگی شما جریان می‌یابد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۵
mina nikseresht