روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شبکه های اجتماعی» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۴۵ ب.ظ

یادداشت های پراکنده درباره ی وصف حال این روزهای ما

شاید از همان چندهفته قبل که این نامه را خوانده بودم به صفحات اجتماعیمان فکر میکردم و یاد خرید کردنها، تفریح رفتنها، اتفاقات مهم زندگی مان اعم از تولد، سالگرد ازدواج، رستوران رفتنها و سفر رفتنهای خارج از کشورمان که شاید پُزش را به دیگران بدهیم که بله ما هم نصیب مان شد...

و البته که شاید بخشی از زندگی کردنها و لذت بردنهایمان شده است ماجرای همین داستانها و البته که زندگیمان برای دیگران!

یکی عکس پروفایل تلگرامش را از کنار فلان اثر تاریخی که در فلان کشور دیده عوض میکند تا مثل gprs گزارش خروجش را از کشور به همه اعلام کند،

آن یکی عکس میگیرد از ماهگرد و سالگرد و کیک تولد و امثال اینها تا یادآوری اتفاقات زندگیش را به دیگری نشان دهد و بقیه هم برایش کف و دست و هورا بکشند و بگویند چقدر زیبا و او هم مدام تعداد seen شدنها و تعداد لایکهایش را بشمارد و وقتش را در همین چیزها تلف کند و ناگهان ببیند شب شد و هیچکار مثبتتری غیر از اینها نکرد.

براستی روزگار این روزهایمان همین روند تکراری داستان دردآور اجتماعی شده که شاید ما هم مبتلا به این باشیم.

از صبح که چشمانمان را باز میکنیم به فکر این هستیم تا پست بعدی اینستاگراممان کدام موقعیت و کدام لوکیشن باشد. شاید هم منتظریم تا قصد سفری بکنیم و به تلافی عکس گذاشتن دیگری از آن سفرش، ما هم خوشحالی مان را از رفتن به او نشان دهیم. از عکسهای کنار دریا و بازدید از فلان رستوران به نام آن شهر و امثالهم برای دیگرانی پست بگذاریم تا عقدههای تشویق نشدنهایمان را تخلیه کنیم.

و اما افراد موفق چه میکنند؟

چند هفتهی قبل با یکی از اساتید که موقعیت شغلی و اجتماعی مهمی دارد گفتگو میکردیم. پرسیدم اینستاگرام دارید:

در کمال تعجب گفتند : نه!

گفتم خوب پس با توجه به اینکه شما موقعیت مهمی دارید فعالیتهایتان را کجا عرضه میکنید؟

در پاسخ گفت: من خودم اصلا وقت این کارها را ندارم و آنقدر مشغول مطالعه و انجام پژوهش هستم و فکر و جمع کردن ایده برای نوشتن کتاب و تدوین مطالعات راهبردی برای استفاده دیگران که فرصت اینکه بخواهم این کارها را انجام بدهم ندارم.

ترجیح میدهم در سایتم که مستقل و مفصل مباحث را پیادهسازی و به اشتراک میگذارد مطلب بگذارم.

دوستان من؛ شاید ابتدا شنیدن این حرفها برایمان تلخ باشد، اما بیایید ما یکی نباشیم مثل همه!

شاید اگر از دیدگاه روانشناسی شخصیت به این داستان نگاه کنیم ریشههای رشدنیافتهای را بیابیم که از آن از دیدگاه روانپزشکان به مشکلات شخصیتی و روحی اشاره میشود.

اما ما شاید به خاطر اینکه در این مورد آگاهی نداریم، از این کار غافل باشیم.

بیاید برای وقت و عمری که معلوم نیست کی تمام میشود برنامهریزی بهتر و موفقتری داشته باشیم و یکی نباشیم همرنگ جامعهای که معلوم نیست قرار است در آینده با چه مشکلات تربیتی و اخلاقی برای نسلهای بعدی مواجه شود. اگر قرار است ما سازندگان آیندهی سرزمینمان باشیم باید شخصیت سالمتر و توسعهیافتهتری داشته باشیم.

امیدوارم به تعریف درستی از آرامش، شادی و در نهایت موفقیت برسیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۵
mina nikseresht
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ب.ظ

جوزدگی مجازی !

باید باور کنیم نبض بازار و جذب مشتری را کسی در دست می‎گیرد که تسلط کافی و مهارت‎های لازم در این شاخه را داشته باشد. باید باورکنیم کسی در تکنولوژی و فضاهای مجازی رشد خواهد کرد و به توسعه‎ی اقتصادی و تجاری بزرگ می‎رسدکه ابتدا آگاهی و دانش و تخصص و بعد از آن تجربه‎ی لازم و بایدی را در زمینه‎ی مورد نیاز ما داشته باشد.

اگرچه این روزها، شاهد رشد بیش از حد فضاهای مجازی در ایران هستیم اما باید گفت که قالب این داستان‎ها نه تنها کارشناسی نشده است بلکه صرفاً موجی است فراگیر که حتی اگر فردی دانش و معلومات ملزوم این کار را هم بلد نباشد و صرفاً تجربه‎ای مختصر بدون دانش و آگاهی داشته باشد می‎تواند تا حدودی موفق شود.

مدل راه انداختن کسب و کار و جستجوی سرمایه گذار، مدل دهه نود و سالهای آغازین قرن جدید در آمریکا بود. امروز، چه در‌آمریکا و چه در ایران و هر نقطه‌ی جدید، مدل‌هایی که خلاقانه و پایدار باشند و بتوانند ثروت و ارزش را از درون و نه با سرمایه گذاری خارجی خلق کنند، احتمالاً آینده‌ی درخشان‌تری را تجربه خواهند کرد.

بهشت ثروت دورتر شده و پل صراط آن باریک‌تر. تکنولوژیست‌ها اگر مدیریت و اقتصاد و فلسفه‌ی تکنولوژی دیجیتال را عمیق و با روح و جان نفهمند به راحتی گذشته به بهشت نمی‌روند.

یادم هست چند سالی که درگیر کارهای طراحی و پیاده‎سازی سایت‎ها بودم یکی از مشکلات عمده و البته مهم این بود که اگر تو با کاربر عادی مواجه باشی و البته راهبری که قرار است آن سیستم را تحویل بگیرد، دانش و تخصص و  حتی سواد سایت را هم نداشته باشد و همین جاست که کار سخت‎تر و سخت‎تر می‎شود و تو مجبور خواهی شد برای مشکلات ناشی از آن سایت‎ها و شرکت‎ها، مدیران غیرمتخصص و ناآگاهی در این زمینه را متقاعد سازی تا به خود بقوبولانند که این شرکت یا سیستم از بعد تخصص و مشاوره‎ی وب‎سایت معیوب است و هرگز یک شرکت معیوب نمی‎تواند کار سالم و حرفه‎ای را به مشتری ارایه بدهد.

پس قبل از تجربه‎ی کاری داشتن حداقل دانش و تخصص لازم و بعد از آن تجربه می‎تواند سبب رشد و ارتقای سازمان‎ها شود.

چه خوب که اگر مدیریت سازمان یا نهادی را برعهده داریم قبل از استفاده از سمت‎های تحکم و مدیریتی خود، به افرادی که دانش و تجربه‎ی لازم و کافی در حوزه‎های مورد نیاز کسب وکار ما را دارند مراجعه و مشاوره بگیریم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۶
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ

چالش چیست و از کجا آمد؟

اخیراً چالش نامی است که در دنیای مجازی شکل می‎گیرد و فراخوانی عمومی اعلام می‎شود همچون پیاده‎روی خانوادگی که همه یکدیگر را برای حفظ سلامتی، به شرکت در آن ترغیب و تشویق می‎کنند. حتی عده‎ای برای شرکت در این فراخوان عمومی، تیزر و تبلیغ می‎کنند که مبادا از این اصل مهم جا بمانی یا حتی خواسته یا ناخواسته در آن شرکت نکرده باشی. ضمنا گاهی عده‎ای هم پیدا می‎شوند که به تو شرکت در آن را یادآوری می‎کنند و با ارسال انواع پیام در تلگرام و دایرکت کردن عکس ها در اینستاگرام مان، حضور جدی در آن را تاکید می کنند. این اصل سرنوشت ساز که نقش بسیار مهم و تاثیرگذاری در میزان موفقیت‎های روزمره ما دارد بسیار راه‎گشاست. دایره‎ی ارتباطی تو با بقیه را گسترش می‎دهد و کمک می‎کند تا بتوانی با به کار بردن تگ چالش، امکان بازدید صفحه و میزان لایکت را بالا ببری.

قدیم‎ها در دانشگاه که بودیم، برخی دانشجویان همیشه در صحنه‎ی کلاس حاضر، استاد را به خاطر اثبات یا عدم اثبات قضایا و معادلات به چالش می‎کشیدند تا بدانند خودشان درست می‎گویند یا استاد که البته در آخر گاهی دانشجو در این چالش برنده می‎شد و استاد هم متوجه می‎شد که ده سال به اشتباه حرفی را در سر کلاس‎ها به دانشجوها آموخته. این دانشجویان سهم بزرگی از یادگیری را دارا بودند و البته که به خاطر میزان بالای مطالعاتی که در درس موردنظر داشتند، لطف می‎کردند و مطالعات علمی و آموزشی خود را با دیگران و از جمله اساتید در میان می‎گذاشتند. اولین بار واژه‎ی چالش را در دانشگاه شنیدم.

حال اخیرا مثل اینکه مُد شده و از این واژه‎ در برخی جاها استفاده‎های علمی هم می‎شود که نمیدانم هدفش چیست و قرار است در نهایت چه چیزی گیر ما بیاید. تبادل علمی- مطالعاتی، تعارض علمی- مطالعاتی، تحول بنیادین‎‎‎‎‎ علم و پیشرفت به سمت موفقیت و...

که البته در نهایت می‎بینی از آن فضا خارج شدی و شاید هم متاسفانه بعضی ها در آن مشارکت داشته اند ولی در نهایت نه تنها چیزی گیرتان نیامد - بلکه روی حساب همان واژه‎ی چالش که سر کلاس برای لحظاتی سکوت می‎شد و دانشجویی شروع به تبادل داده‎های مطالعاتی خودش با استاد می‎کرد تا بالاخره درستی و صحت مسأله مشخص شود- وقت با ارزش تان هم از دست رفت.

وقتی که میشد صرف کارهای با ارزش تر و مفیدتری  شود اما تمام شد.

من هرگز گول واژه‎ی چالش را نمی‎خورم....

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۱:۱۱
mina nikseresht