روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شخصیت سالم تر من» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۵۶ ب.ظ

شما چقدر انعطاف پذیرید؟

همه ی ما در شرایطی قرار می گیریم که برخلاف میل مان است، بر خلاف خواست و توقع مان رفتارهایی رخ می دهد که شاید آسیب زننده باشد و در این شرایط است که ممکن است کنترل خود را از دست بدهیم و نمی دانیم چطور بار منفی روان مان را کاهش دهیم و چطور کنترل خودمان را در بروز رویدادهای این چنینی حفظ کنیم تا به کسی آسیبی نرسانیم؟

همه ی ما روزمره ممکن است در ارتباطات مان دچار این چالش شویم؛ افرادی خلاف خواست و انتظار ما رفتار کنند، کسانی باشند که نه تنها رفتار درستی با ما نداشته اند و پشیمان هم نیستند بلکه ممکن است از روش جبران افراطی در رفتار خود استفاده کنند ( یعنی با رفتارهای دیگری به صورت زبانی یا عملی بیشتر ما را اذیت کنند) و البته طور دیگری به ما لطمه بزنند. اما این وسط آن چیزی که اهمیت دارد روان شماست و وظیفه ی شما حمایت و مراقبت از روان خودتان است. اینکه تا می توانیم از کسانی که به ما لطمه و صدمه زده یا می زنند دوری کنیم، روش و منش رفتارمان را تغییر دهیم، به روش های حل مسأله بیندیشیم و یا ارتباط مان را کوتاه و قطع کنیم. یکی از ویژگی های روان سالم این است که ما حد و مرزهایی برای محافظت از خودمان تعریف کرده باشیم و دیگران این را بدانند که با هر کلامی و با هر رفتاری نمی توانند با ما صحبت کنند و یا برای مهربانی کردن بیشتر از ظرفیت فرد تعریفی مشخص داشته باشیم. گاهی من در مشاوره می شنوم که می گویند آنقدر به آن فرد محبت کردیم اما شایستگی آن محبت را نداشت و یا اینکه من هر کاری برای آن فرد کردم، او با نامهربانی آنها را پاسخ داد یا حرفهایی این چنینی.

دوستان عزیز من در این صفحه، مهربانی بیشتر از حد تبدیل به مهرطلبی می شود و اسمش دیگر مهربانی نیست. اینکه فردی به شما صدمه و لطمه می زند و بابت رفتارها و کارهایی که داشته سنت جبران و پشیمانی در رفتارش دیده نمی شود و باز هم من از این رفتارها درس نگیریم و به مهربانی خود ادامه بدهم مهرطلبی من را می رساند.

توجه طلبی های افراطی از آشنا و ناآشنا، تایید گرفتن های مکرر از دیگران به هر طریقی، نداشتن حد و مرز برای خودم که دیگران متوجه شوند که من همیشه در دسترس نیستم و محبت های بیش از اندازه که من نتوانم نیازها و محدودیت های زندگیم را در نظر بگیریم اینها رفتارهایی است که به دیگران اجازه خواهد داد روزی خلاف توقع و انتظار من رفتار کنند.

در این بین من همیشه همپای صحبت زنانی نشسته ام که در روابط زندگی مشترک شان با چالش های فراوانی مواجه بوده اند و این فهم و درک نفر مقابل از شرایط آنها باعث ایجاد ناراحتی های مکرر و رفتارهای نادرست شده است. برای همین است که همیشه به دختران جوانی که در شُرف ازدواج هستند توصیه می کنم که با فردی ازدواج کنید که بتواند علائم غیرکلامی شما را متوجه شود. این که شرایط جسمی و روحی شما ممکن است گاهی روبراه نباشد و این در چهره ی شما نمایان شود، اینکه در شرایط کنونی جامعه و به خاطر مشکلاتی که وجود دارد و یا حرفه و کار شما ایجاب می کند گاهی موزون نباشید و نیاز به تفریح و فراغتی دارید تا به حال مناسب خود بازگردید و به قول استاد ما اگر همه ی ما این درک را از انسان داشتیم که بفهمیم همه ی ما انسانیم، یک روزی حال خوشی داریم و یک روزی ناخوشیم، یک روزی به خاطر مشکلات جسمی و هورمونی ممکن است بدخلق شویم و یا اتفاقاتی ناخواسته باعث شود روبراه نباشیم، یک روزی خودمان را در معرض تهدیدها و شرایطی احساس کنیم که تعادل زندگی ما را برهم می زند، هرچند که اینها نباید باعث ترک رفتار صحیح شود اما طبیعتاً اگر این درک و فهم در شما وجود داشته باشد طبیعتاً از موضع حق به جانب شدن پایین می آیید و می توانید پا به پای نفر مقابل و از دید و درک او به عالم واقعیت نگاهی بیندازید. هرچند که تمام اینها برمی گردد به میزان انعطاف پذیری ما در شخصیت مان که می توانیم در هر شرایطی از هوش هیجانی استفاده کرده و تشخیص دهیم که در این شرایط باید چه رفتاری متناسب با واقعیت داشته باشیم.

نکته ی دیگر و قابل اشاره تشخیص علائم غیرکلامی است که شما وقتی حالتان خوش نیست و یا در کلمات بدخلقی هایی دارید، نفر مقابل شما تشخیص دهد که حال شما مساعد نیست، در بیرون اتفاقی افتاده یا خاطراتی ناراحت کننده به شما یادآوری شده است که می خواهید در مورد آنها گفتگو کنید و این نامساعد بودن در چهره تان نمایان باشد اما فهم آن برای آن فرد قابل تشخیص نباشد و یا به اشتباه به مسائلی آن را ربط دهد که دخلی به زندگی شما در واقعیت ندارد. نکته ی مهم و قابل توجه اینکه کسانی که از هوش هیجانی خوبی برخوردارند، میزان درک و فهم قابل توجهی از شرایط نفر مقابل و مدارا کردن و همدلی با او دارند که اینها اهمیت بسزایی در روابط خصوصاً در روابط همسران دارد. داشتن مهارت و دانش بهترین ابزار برای کمک به دیگرانی است که نیاز به کمک و حمایت ما دارند. امید که خداوند مهربان یاری رسان و کمک حال ما در روزهای زندگی مان باشد.

با آرزوی دلی شاد و موفقیت در هر آنچه که آرزویتان است. محبت هایی که برای خداوند و خالصانه باشد هیچ گاه نادیده گرفته نمیشود و همواره این خداوند است که محبت و پیوند را بین قلوب ایجاد می کند و آنچه هم که برای رضایت خداوند نباشد از بین رفتنی است هم از خاطر دیگران و هم از صفحات دنیا.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۵۶
mina nikseresht
جمعه, ۵ دی ۱۳۹۹، ۰۶:۰۵ ب.ظ

رشد، توأمان با رنج و سختی است اما...

 

داستان رشد در مسیر زندگی داستان پیچیده و سختی است. درست مثل داستان رشد انسان از تولد تا جوانی است. اینکه فرد از زمانی که به دنیا می آید تا زمانی که مسیر و مراحل رشد را طی میکند باید به کدام مراحل تکامل جسمی و روانی برسد به همان میزان رشد در مسیر زندگی برایمان غیرقابل درک و تصور است.

انسانی که در مسیر صحیحی از تعلیم و تربیت واقع می شود کودکی سالم توأم با رشد صحیح، نوجوانی کم دردسر و جوانی پرفایده تری دارد تا فردی که در هر مرحله ای از دوران رشد با چالش هایی مواجه می شود که برای خودش و اطرافیان باعث ایجاد دردسر شده و زندگی پرچالش و خطری را تجربه میکند.هرچند که گاهی همین مواجه با چالش ها فرد را در دوران بعدی رشد مثل جوانی و میان سالی و پیری به فردی با تجربه تر و فهمیده تری تبدیل میکند و البته که این موضوع نیاز به پیش نیازهایی دارد.

فهم زندگی نیز به همان میزان درک مراحل رشد و نحوه ی پذیرش آن در هر مرحله سخت و دشوار است. خصوصا در مراحلی که ما با سختی هایی مواجه می شویم که احساس ناتوانی، ضعف و عدم کنترل بر روی خود داریم. بی شک انسانی که روی خودش کار نکرده باشد و واقف به عیبها و نقص های خود نباشد در طی کردن این مسیر هم با سختی و رنج بیشتری مواجه خواهد شد. ما در سختی ها و دشواری ها، در ارتباطات و برخوردها، در مواجهه با انسان هایی که رفتار و شخصیت سالم ندارند و در اتفاقات ناگواری که در زندگی برایمان می افتد نیاز به یک دستاویز محکم و قوی داریم و آن چیزی نیست جز شخصیت سالم.

شخصیت سالم فردی است که در مواجهه با سختی ها، اشتباهات رفتاری دیگران و یا ضعف ها و اشتباهات خود، این توانایی و مهارت را دارد که برخیزد، جبران کند و از نو بسازد. اگر لازم است در جایی عذرخواهی کند و پا بر روی حقیقتی نگذارد و نفس خود را پیش قدم در تصمیم گیری و بروز اشتباهات بیشتر نکند و البته نحوه ی گذر از مراحل سخت زندگی را هم بیاموزد.

فردی که شخصیت سالم دارد به درک و اهمیت این موضوع واقف است که اگر در مسیر زندگی و طی کردن مراحل رشدِ نفس و بهبود رابطه با خود و دیگران دچار چالش ها و سختی هایی شد چطور و چگونه بر خود مسلط باشد تا دچار اشتباهات بیشتر و تکرار آنها نشود.

بی شک داشتن شخصیت سالم و رسیدن به آن کاری سخت اما پرفایده است. انسانی که میداند هدف از زندگی رشد و رسیدن هرچه بیشتر به خداوند و نزدیک کردن تمام معانی و سختی ها به این مفاهیم است. زمانی که به این درک و آگاهی رسیدیم تمام آنچه که رخ میدهد را علامت رحمت و محبت خداوند درک خواهیم کرد.

اینکه تمام آنچه که برای من و شما رخ میدهد هرچند سخت و گاهی غیرقابل باور و تحمل است، حتماً ولو اینکه نتیجه ی اشتباهات ما و عدم داشتن رفتار صحیح در آن مسیر بوده باشد در همان نیز خداوند بنا به رحمت بی پایان خودش برایمان موهبتی درنظر می گیرد که به مرور زمان متوجه آنها خواهیم شد.

شخصیت سالم کسی است که تمام آنچه که هست و دارد را همه از سمت خداوند می بیند و لذا کسی که در منزل رحمت و برکت خداوند اجاره نشین و وام دار فضل و کرم او باشد خودش را طلبکار و مدعی حساب نمیکند، دچار غرور نسبت به خود و تمام آنچه که ظاهراً متعلق به اوست نمی شود و بی شک رفتار، گفتار و منش درست تری دارد. یادمان باشد رشد توأمان با تحمل سختی ها و رنج های بسیاری است اما همواره دست حمایت خدا در تک تک لحظات دستگیر ما خواهد بود و قطعا شیرینی صبر و تحمل در این مسیر عاید ما در زندگی به شکل های مختلف خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۱۸:۰۵
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۵۱ ق.ظ

گذشته ی تاریک او...

اغلب آدمهایی که در مسیر زندگی توسط کسی یا کسانی دست شان گرفته می شود و رشدی در زندگی شامل حالشان می شود کم کم نفس را به مرحله ای می رسانند که احساس برتری و بهتری نسبت به دیگران دارند. این دیدگاه و نگاه از آنها رخت برمی بندد که آنها هنوز هم همان دانش آموزی هستند که قرار است در مدرسه ی زندگی درس های قبلی شان را پس بدهند. زمانی که در مراحل رشد قرار می گیرند و میخواهند زندگی خود را تغییری اساسی از لحاظ اخلاقی و رفتاری بدهند توسط عده ای راهنمایی می شوند، پای درس ها و صحبت هایی می نشینند تا خود و زندگی شان را بهتر کنند. نکات آموزنده ای برای زندگی و تغییر کسب می کنند و به دنبال آن آموختن ها وارد عرصه هایی از زندگی می شوند تا تغییری در خود ایجاد کنند.

در این بین ذهن نیز بیکار نیست. نفس شما دخیل می شود و به مرور زمان تبدیل به همان اژدهایی می شوید که روزی که شروع به تغییر کردید خیال نمی کردید رفتار و اخلاق تان اینگونه باشد.

ما در مسیر تکامل اخلاق و رفتار آدمهایی را می بینیم که خودشان را بهتر و برتر از دیگران معرفی می کنند. احساس شان نسبت به خود این است که آنها درست ترین و بهترین رفتار را دارند و به دنبال این رفتار گذشته ی خود را فراموش می کنند. اینکه چگونه و چطور وارد مسیر شدند. چه کسانی معلم و کمک آنها در جریان رشد بودند. اینها همان دانش آموزانی بودند که در مدرسه هم زمانی که فارغ التحصیل می شدند اگر روزی و روزگاری معلم ها و همکلاسی هایشان را در خیابان می دیدند خودشان را به راهی دیگر می زدند وحق و حقوق معلم و راهنما و احسان کننده را فراموش می کردند.

این رفتار یادآور رفتار کلیدی شیطان در زمان خلقت آدم است که رو به پروردگار کرد و گفت: تو او را از گل خلق کردی و من از آتش، پس من بهتر و بالاترم و این صفت بارز نادان است و کسی است که به قول بزرگان دین شیطان بر پیشانی آنها بوسه ای نثار کرده است و کسی که احساس و رفتارش این چنین باشد که عملکردش از دیگران بهتر بوده و هست.

انسانی که به ضعف ها و نقص های اخلاق و رفتار خود آگاه باشد و تمام توجه و تمرکز خود بر روی ساختن شخصیت و برطرف کردن ضعف های شخصیتی خود بگذارد هیچ گاه به دنبال نقص دیگران و تمرکز بر روی آنها نیست. قطعاً کسی که بازبینی دقیقی نسبت به اعمال و رفتارش داشته باشد و البته آگاهی و دانش های لازم را در این زمینه کسب کرده باشد و نگاهی بازجویانه نسبت به خود داشته باشد هرگز حتی لحظه ای نمی تواند ذهنش را به سمت رفتار دیگران سوق بدهد چه برسد به اینکه بخواهد ایرادی نیز بگیرد.

همه ی ما وقتی در محافلی می نشینیم عده ای مشغول سرزنش و تحقیر دیگری و غیبت و بدگمانی نسبت به کسی یا کسانی هستند. همه ی ما این رفتار زشت را درک کرده ایم و دیده ایم عده ای کمر محکمی بسته اند برای دیدن ضعف های دیگران و چه بدعاقبتند به فرموده ی امامان معصوم که کسی دستگیر رفتار و گفتار خودش نباشد ولی بینای عیبهای دیگران و همان را وسیله ای برای بدرفتاری، بدگمانی و تحقیر دیگری قرار دهد.

به همین دلیل است که زمانی که از امام رضا علیه السلام در مورد صفات عاقل سوال می کنند حضرت در پاسخ به نکاتی اشاره میکند که نشانه ی فرد عاقل است:

عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:

1ـ از او امید خیر باشد.

2ـ مردم از بدى او در امان باشند.

3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.

4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.

5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.

6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد.

8ـ خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.

9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.

سپس فرمود: دهمین و چیست دهمین؟ به او گفته شد: چیست؟

فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.

با دانستن این ویژگی ها میتوانیم میزان عقل و ایمان خود را بسنجیم.

چه خوب که تلاش کنیم ما مثل کسانی نباشیم که گذشته ی تاریک خود را فراموش می کنند و از عیب ها و ضعف های گذشته و اکنون خود غافل اند و هنوز هم مشغول دستگیری و مچ گیری از دیگرانی هستند که از عاقبت آنها خبر نداریم و به عیب گرفتن دیگران مشغول می شوند در حالیکه نمی دانند عاقبت خیر دست خداوند است و خداوند چه نیک فرمود انسان فراموش کار است و خطاها و اشتباهات خود را فراموش می کند و البته خود همین رفتار نیز کارمای همین عمل معرفی شده است زمانی که من خودم و رفتارهای گذشته ی خود را فراموش کنم و مشغول عیب جویی و سرزنش و تحقیر دیگران و بی اعتنایی به آنها شوم.

امام صادق علیه السلام فرمودند: هرگاه دیدید کسی به دنبال گناهان مردم بوده و گناهان خود را فراموش کرده است، بدانید گرفتار مکر خداوند شده است. (وسائل الشیعه، ج15، ص291)

و همین یک سخن کافی است که بدانیم آیا مورد رحمت خداوند واقع شده ایم و در مسیر هستیم و یا مورد غضب و خشم خداوند هستیم و خطای ذهن ماست که فکر می کنیم در مسیر واقع شده ایم.

مطمئنا هرچه بیشتر بدانیم و اهل مطالعه و تفکر باشیم متوجه می شویم کدام رفتارها موجب عاقبت بخیری و مشمول دعای امامان معصوم و بزرگان دین است.

بی اعتبار جلوه دادن دیگران و تخریب آنها به هر صورت و عنوانی که اسمی روی آن گذاشته شده است طبق فرموده ی قرآن و روایات علامت بارز غرور و فراموش کردن نقص های خود است و کسی که مبتلا به این رفتار باشد نمیتواند روابط موفقی چه در خانواده و چه در جامعه داشته باشد. طردشدن، کناره گیری و موفق نبودن در روابط بین فردی اشاره به همین نکته ی مهم دارد که انسانی که تمام تلاش و همتش رشد خود است و از قوانین الهی زندگی آگاهی دارد رفتارهای این چنینی در پیش نمی گیرد.

خالی از لطف نیست که اشاره کنم ما در روابط زوجین زمانی که به بحث غنی سازی رابطه اشاره می کنیم و از آن طرف رفتارهایی را برمی شماریم که جزء نشانه ها و بی اعتبار سازی طرف مقابل قلمداد می شود این سه رفتار را حاکی از این می دانیم که نفر مقابل قصد بی اعتبار جلوه دادن طرفش را دارد:

1-برچسب زدن   2-تیکه انداختن    3-نادیده انگاشتن

زمانی که فردی در رابطه با خانواده یا همسر، پدر و مادر و یا خواهر و برادر و یا در اجتماع مبتلا به این رفتارها بود اینها علایم تمام رفتارهای بالاست که به آنها اشاره کردیم و ما در بحث روابط زوجین از این رفتارها به علایم تخریب رابطه اشاره می کنیم. که بحث مفصلی است و انشالله باشد برای فرصتهای دیگر به شرط حیات.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۰۹:۵۱
mina nikseresht

ناکامی چیست و چرا نزدیک شدن به افرادی که ناکامی های زیادی را در زندگی تجربه کرده اند یا می کنند زندگی ما و روان ما را بیشتر در معرض آسیب قرار میدهد؟ مدل ناکامی ها هم با یکدیگر متفاوت است. بعضی ناکامی را در تحصیل تجربه کرده اند. به این مضمون که آنطور که باید و به آن صورت که جامعه و اجتماع برای آن ارزش قایل می شوند مورد تایید واقع نمی باشند. مثلاً جامعه به تحصیل در دانشگاه های بهتر که مدارج تحصیلی بالاتر در آن ارزش و اعتبار بیشتری دارد امتیاز میدهد و فردی اگر یکی از ارزش های خودش، خانواده و جوامعی که در آن واقع می شود ارزش و اعتبار قلمداد می شود نتواند مدارج عالی را در دانشگاه بهتری طی کند و یا از آن مدارج تحصیلی به شکلی که ارزشی را خلق کرده باشد و یا باعث کمک به دیگران شود ناکام بماند در این صورت احساس ناکامی به سراغش می آید.

احساس ناکامی و درک آن بستگی به ارزش های فرد، خانواده و جامعه دارد و بر این اساس نیز تعریف می شود. عده ای ناکامی را در ازدواج و درک ازدواج خوب و موفق تعریف می کنند. وقتی فردی به هر دلیلی در شرایطی که امکان ازدواج داشته و این امر رخ نداده و یا از فرصت هایی که پیش پایش واقع شد استفاده نکرد و به فکر اصلاح اخلاق و رفتار خود نبود تا با کاستی های رفتاری و اخلاقی که باعث بروز عدم ازدواج و یا طلاق شد ازدواج بهتر و موقعیت های مناسبتری را برای خودش رقم بزند در نتیجه در این موضوع احساس ناکامی و شکست می کند و البته اگر در کنار افرادی واقع شود که آنها موقعیت بهتر و مناسبتری برای ازدواج داشته یا دارند حس حسادت، خشم و نفرت نسبت به آنها در او برانگیخته خواهد شد. در این بین و در ازدواج افرادی هم بوده اند که به خاطر فرار از قبول مسئولیت و تلاش برای فراهم ساختن یک زندگی و تشکیل خانواده سر باز زده اند و در آینده دچار پشیمانی و حسرت نسبت به دیگران شده است و از طرفی رفتارهایی از فرد بروز می کند که نشانه ی ناکامی در این زمینه است آن وقت نیز فرد در جامعه، خانواده و میان دوستان تبدیل به یک فرد سرخورده خواهد شد. دقت کنید افرادی زیادی هستند که دچار انکار هستند و با استفاده از مکانیزم های دفاعی روان دست به انکار در احساس ناکامی خود می زنند که با متوسل شدن به این سیستم روانی بر روی ناکامی خود سرپوش می گذارد. البته که این احساس ناکامی همانطور که بالا هم اشاره کردم بستگی به ارزش های فرد، خانواده و جوامعی دارد که در آن ها حضور می یابد و هرچه فشارهای وارده از طرف این جوامع بیشتر باشد احساس ناکامی فرد هم بیشتر خواهد شد.

در برخی احساس ناکامی در کسب ثروت و شغل است. به هر دری می زند شغلی متناسب با نیازها و خواسته هایش پیدا نمی کند و یا در شرایط شغلی واقع می شود که متناسب با استعداد، مهارت، مدرک و جایگاه تحصیلی و البته که نکته ی قابل اهمیت تر براساس ارزشهایش نیست. حال اگر آن شغل بتواند نیازهای مالی فرد را تامین کند ولی باز هم متناسب با ارزش هایش مثل مدرک تحصیلی، جایگاه خانوادگی و اجتماعی اش نباشد باز هم دچار احساس ناکامی خواهد شد.

احساس ناکامی اگر به شکل درمان فردی و گروهی درمان نشود تا احساس ارزشمندی فرد و عزت نفس او بهبود و ترمیم شود تبدیل به عقده های روانی خواهد شد که حتماً و قطعاً نه تنها به فرد آسیب می زند بلکه به مرور زمان این آسیب روانی او متوجه خانواده، اطرافیان، دوستان و جامعه ای خواهد شد که فرد در آن حضور دارد.

افرادی که احساس ناکامی دارند در روابط بین فردی ناموفقند. دامنه ی خشم و نفرت و حسادت آنها روز به روز نسبت به دیگران بیشتر می شود اگر به این فکر نباشند تا فکری به حال خود و تغییر و توسعه ی فردیت داشته باشند. هر امکان و موقعیتی که از جانب شما به گوش آنها برسد حتماً به شکلی درصدد جبران این احساس ناکامی خود می باشند. حال ممکن است این احساس ناکامی در زبان و کلام به شکل سرزنش و تحقیر دیگران، توهین و رفتارهای پرخاشگرانه ی کلامی و رفتاری باشد. احساس اعتماد به نفس کاذب داشتن که به شکل غرور بروز می کند.

افرادی را می شناسیم که وقتی کنارشان می نشینیم دائم حرفهای منفی و ناامیدکننده می زنند، به راحتی پشت سر دیگران صحبت کردن و خود را بهتر و بالاتر فرض کردن بدون درنظر گرفتن نکات مثبت و صفات و استعدادهای خوب دیگران همه نشانه ی ناکامی من در موضوعی از زندگیم بوده و هست که برایم ارزش حساب می شده. افرادی که احساس ناکامی می کنند معمولاً خشم بیشتر و عصبانیت هر روزه نمود رفتاری ثابت آنهاست. آنها به هر دلیلی ممکن است عصبانی شوند و هر عامل خارجی موجب خشم زودهنگام آنها را فراهم آورد. هرچند که ما از دلایل روانی و پنهان روان آنها به شکل فرد عام بی خبر باشیم که تشخیص آنها به عهده ی روانشناس است.

همیشه دقت داشته باشید چه کسانی پشت سر دیگران حرف می زنند و این مجوز را همیشه به خود میدهند تا با قانع کردن و بالا بردن خود در موضوع یا زمینه ای دیگری را تحقیر و یا پشت سر او بدگویی کنند؟ کسانی که احساس ناکامی بیشتری داشتند، تجربه ی درک عشق و محبت را نداشته اند و به اموری ارزش داده اند که فانی بوده و اگر هم داشته اند با سرافکندگی و شکست از آن بیرون آمده اند. افرادی که در روابط بین فردی ناموفق بوده اند و به جای کسب ارزش و بالا بردن مهارت های خود و تمرین خودسازی و داشتن برنامه ی اخلاقی برای تغییر و بودن و قرار گرفتن در بین کسانی که ارزشمند هستند و تلاش برای کسب موفقیت های تازه تر و بهتر به دیگران به ناکامی های خود ضربه و لطمه می زنند اینها تماماً نشانه ی این است که این افراد بجای ترمیم شکست ها و بلند شدن و از نو ساختن، بالا بردن اعتماد به نفس و کسب مهارت هایی در این زمینه، با بدگویی از دیگران و لطمه زدن به روان آنها روز به روز احساس ناکامی بیشتری می کنند.

گاهی این احساس ناکامی به شکل نادیده گرفتن دیگری و اینکه تو آدم مهمی نیستی یا تو هیچ ویژگی و ارزش مثبتی نداری بروز میکند. اینکه باز هم من ناکام به خودم این اجازه را می دهم که کسی که دارای ارزش های اخلاقی، معنوی، تحصیلات و موقعیت مطلوبی در اجتماع است و یا حتی ارزش ها و موفقیت هایی هم کسب کرده و داشته اما توان تعریف و دیدن این موفقیت ها را نه تنها ندارم بلکه اگر جایی هم بتوانم آنها را نادیده می گیرم و خودم را بهتر و موفقتر جلوه میدهم اینها تماماً نشانه ی ناکامی من در موضوعاتی از زندگی بوده و هست که برای جبران و درمان آن کاری نکرده و نمی کنم.

بالاخره زندگی به این شکل طراحی شده که ما در زمینه هایی یا به دلیل کوتاهی های خودمان و یا به دلیل شرایط محیطی، خانوادگی و اجتماعی در موضوعاتی احساس ناکامی داشته باشیم اما چه خوب که اگر ناکامی را در زندگی تجربه کردیم درصدد درمان آسیب آن و کسب موفقیت ها و توسعه ی اخلاق و رفتارمان باشیم و هرچه می‌توانیم از فرصت‌های زندگی مان استفاده کنیم، کمتر به بطالت و امور غیرارزشمند بپردازیم تا نه تنها بخاطر این احساس ناکامی دچار حسادت، خشم، بغض، کینه و نفرت از دیگران شویم بلکه کمک حال آنها و حمایتگر و پشتیبان روانی خود و دیگران شویم.

احساس ناکامی و درک هر روز آن به عزت نفس، اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی ما لطمه می زند و برای درمان آن باید به فکر اصلاح رفتار، ارزش ها و توسعه ی مهارت های فردی، بین فردی مثل روابط با دیگران باشیم.

برای همین است که اینقدر تاکید می کنیم که افرادی که هدف های مطلوب و ارزش های والایی در زندگی ندارند  و در هر شرایط و موقعیتی دست به مقایسه ی خود با دیگران می زنند و اگر در زمینه ای به هر دلیلی نتوانسته اند مطابق شرایط خانوادگی، اجتماعی و یا شغلی موفقیت هایی را کسب کنند، به فکر اصلاح شرایط و بهبود اعتماد به نفس و عزت نفس خود باشند تا به محبوبیت خود اضافه کنند نه آنکه باعث دور شدن دیگران و کم شدن محبت آنها و باز هم شکست های بیشتر خود شوند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۹ ، ۱۵:۳۸
mina nikseresht
يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۳۲ ب.ظ

خلق عظیم با منیت جمع نمیشود....

« من» بخش بزرگی از ساختار روانی هر انسانی است. اینکه « من » بتواند تعادل بین واقعیت و نیازهای نهاد (نیازهای زیستی) انسان را برقرار کند نیاز به عوامل متعددی هست. ساختار شخصیت در بعضی بنوعی است که تمام زندگی صرف خواسته های نهاد میشود. نهادی که تمام اصلش برمبنای لذت و برآورده کردن نیازهاست. آنچه که مهم است و غالباً در موردش کم توجهی رخ داده قسمت «فرامَن» شخصیت است. جایی بین 3 تا 6 سالگی که تربیت باید به شکل صحیحی رخ بدهد. من میگویم خودخواهی، منّیت، خودبزرگ بینی، غرور و غالب صفاتی که به منیت ربط پیدا میکند درست در همین فاصله ی سنی رخ میدهد. جایی که باید کودک مورد ارزش و احترام قرار بگیرد و یاد بگیرد حقوق خودش و دیگران را مورد احترام قرار بدهد.

این « من» های بزرگ در بزرگسالی مانع رشد « فرامن» که بخش متعالی شخصیت است میشود. این « من » های بزرگ است که منیت را رشد میدهند و منیت که رشد کرد فرد برای خودش شخصیت قائل میشود تا آنجا که دست به تخریب، بی ارزش کردن میزند و البته ساختار روانی طوری است که برای هر رفتار نادرستی دلیلی موجه برای خودش پیدا خواهد کرد.

بالعکس در افرادی که منیت رشد نکرده باشد و به جای بزرگ شدن « من » ارزش و اعتبار در نقش « فرامن» ایفا شود، رفتارهای متواضعانه، احترام به خود و دیگران، تلاش برای رشد خود و دیگران به تمام دیده میشود.

آن جایی که پیامبر مهربانی ها با آن خلق عظیم به بچه ها سلام میفرمود بیانگر همین نکته است که منیتی در ایشان ابداً وجود نداشته است. چرا که آن نور واحد به این حقیقت مسلم آگاه بودند که اگر در شخصیتی منیت ( بخش من) رشد کند، همواره اخلاق دچار تزلزل و کاستی خواهد شد و اینگونه است که مسیر رسیدن به سلامت روانی و شخصیت مرز باریکی با رشد اخلاق و بخش « فرامن» دارد.

برای همین است که سال به سال میگذرد و رشد منیت همراه مدرک، جایگاه اجتماعی، فعالیت های مجازی و حقیقی و موفقیت ها بزرگتر میشود و از آن طرف اخلاق جایگاهی ضعیف تر و رشدنایافته تر دارد.

به امید تحول عظیم و رسیدن به احسن ترین حال....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۳۲
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ق.ظ

مراقب دام مهرطلب ها باشیم!


ارتباطات مهم‎ترین قسمت زندگی ما را تشکیل می‎دهد. ارتباط با افراد با تیپ‎های شخصیتی متفاوت و کنترل و مدیریت این روابط، مهم‎ترین هنر ما در این موضوع است. این قضیه حتی در انتخاب دوست و همنشین اهمیت بسیار زیادی دارد. کما اینکه اگر این گزینه را در نظر نداشته باشیم، قطعا آسیب‎های روحی متفاوتی از جانب آنها دریافت خواهیم کرد. یکی از شخصیت‎هایی که مصاحبتی با آنها بسیار به زندگی‎مان لطمه خواهد زد، شخصیت‎های مهرطلب است. مهرطلب شخصی است که به شکل افراطی در پی متقاعد کردن و راضی نگه داشتن فرد مقابلش است و به دنبال این نیز اگر دریافت درستی آنطور که مدنظرش باشد، دریافت نکند به او آسیب خواهد زد. این آسیب‎ها غالباً رفتاری است.

افراد مهرطلب همواره تشنه‎ی ابراز محبت و درک کردن هستند. یعنی تو تحت همه‎ی شرایط باید بتوانی حرف و نظر آنها را درک کنی و برخوردهای درست و خوبی با آنها داشته باشی و خودت را با شرایطی که او برایت تعریف کرده است وفق دهی و اگر تو بخواهی خلاف این شرایط رفتار یا عمل کنی، شاهد برخوردهای غیرقابل پیش‎بینی خواهی بود.

افراد مهرطلب، کودک آسیب‎دیده دارند. به این معنا که حس ترحم شما در ارتباط با این افراد باید همواره جریان داشته باشد. جواب آنها را نباید با بی‎محبتی داد. چرا که برای این افراد در پشت هر هر بی‎محبتی هزاران برداشت فکری شکل می‎گیرد و این برداشت‎ها ممکن است در ارتباط آسیب‎زا باشد چرا که آنها همواره به دنبال فرصت هستند تا یا با نیش زبان، یا با قهر به اشکال مختلف این بی‎محبتی شما را جبران کنند. لذا شما در ارتباط با این افراد باید مراقب کودک آسیب‎دیده‎ی آنها باشید. شما همواره باید آنها را دوست بدارید و مراقب رعایت حساسیت‎هایشان باشید.

مهرطلب‎ها به شدت می‎ترسند از اینکه مورد انتقاد قرار بگیرند یا کسی آنها را ولو یک نفر قبول نداشت باشد و با همین ذهنیت به دیگران محبت می‎کنند تا محبت متقابل دریافت کنند و باز هم اگر این محبت دریافت نشود، باز هم روابط‎تان را دچار آسیب می‎کند.

افرادی که عاشق می‎شوند نیز جز افراد مهرطلب قرار می‎گیرند. چرا که حدی از دوست‎داشتن برای برای خودشان قایل شده‎اند و اگر این عدد دوست‎داشتن طرف مقابل از این مقدار کمتر شود، دچار مشکلات روحی و فکری خواهند شد. شاید یکی از علت‎های خیانت، مهرطلب بودن طرف مقابل باشد. چرا که اگر به اندازه‎ی کافی از همسرش محبت دریافت نکند، خود را مجاز به خیانت می‎داند تا این محبت را از طریق دیگری دریافت کند و شاید یکی از بیشترین مشکلات روابط همسران ریشه در مهرطلب بودن آنها در روابط‎شان دارد. امثال اینها که : چرا به من توجه نکرد؟ چرا نگاهش محبت‎آمیز نبود؟ چرا نسبت به من اینطور واکنش نشان داد، چرا جواب پیامک‎های من را نداد و ...

خلاصه‎ی کلام اینکه، به شدت مراقب افراد مهرطلب باشیم. این افراد انتخاب‎ها و گزینش‎هایشان نیز بر همین اساس تعریف می‎شود. مورد قبول بودن، تایید گرفتن، دوست داشته شدن تحت هر شرایط اخلاقی و روحی منفی که دارند، کناره‎گیری از رابطه به خاطر عدم دریافت محبت و حذف کردن افرادی که از آنها محبت لازم و کافی و تایید موردنظر را دریافت نکنند و ...

این ویژگی‎ها به شما کمک می‎کند تا تشخیص درستی از تیپ شخصیتی فرد داشته باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۲۳
mina nikseresht
شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۲ ب.ظ

آیا من هم مبتلا به این عادت هستم؟!

شاید آنچه که در روابط ما خواه در محیط کار، محیط خانه و خانواده و جمع دوستان بیش از همه چیز تحت تاثیر خودش قرار می‎دهد، اخلاق است. این مقوله آنقدر مهم است که ما علاوه بر آنکه بعد از رسیدن به سنین رشد که آگاهی و تشخیص درست و اشتباه برایمان ممکن است باید بفکر ساختن شالوده‎های شخصیتی خودمان باشیم که اخلاق یکی از مهم‎ترین آنهاست. به این خاطر که اگر در سنین بزرگسالی به فکر بیل زدن درون‎مان بیفتیم شاید بسیار دیر باشد و چه بسا بسیاری از روابط ما را تحت تاثیر کنش‎ها و واکنش‎های منفی اخلاقی قرار داده باشد.

یکی از شاخصه‎های اخلاقی منفی که روابط‎مان را بسیار تحت تاثیر قرار می‎دهد، ویژگی عدم کنترل هیجانات منفی‎مان و یا به اصطلاح واکنشی بودن است. به این معنا که وقتی از کسی ناراحت و یا خشمگین می‎شویم متاسفانه به شکل‎های غیرعقلانی و تحت تاثیر احساسات منفی‎مان که حاصل از رفتار ناشایست طرف مقابلمان است، درصدد تلافی برمی‎آییم که این تلافی یا به صورت تخریب شخصیت طرف مقابل‎مان به هر صورت و عنوانی می‎تواند باشد و یا عکس‎العمل‎های تند و زننده که هم به خودمان آسیب می‎رساند و هم باعث بی‎اعتباری و بی‎احترامی هرچه بیشتر طرف مقابل می‎شود. آسیب‎های این رفتار به حدی زیاد است که در این مختصر نمی‎گنجد. اما همین‎قدر بدانیم که چقدر بد است که گاهی می‎بینیم طرف سن و سالی ازش گذشته و حتی پدر و مادر است، اما مبتلا به این عادت رفتاری اشتباه است. گاهی با لجبازی کردن، گاهی با بی‎احترامی کردن و حرفهای تند و زننده زدن و گاهی با پشت سر حرف زدن سعی می‎کند تا به آرامش برسد.

باید بگویم یک شخصیت خودساخته علاوه بر آنکه بدور از این رفتارهاست، همواره سعی می‎کند با رفتار خوب و معقولش دیگری را متوجه اشتباهات خود کند که این بسیار بسیار بهتر از این است که ما درصدد تلافی رفتارهای منفی طرف مقابل‎مان باشیم.

متاسفانه کم نیستند افرادی که می‎گویند : حالا که او این رفتار را با من کرد، من هم این کار را با او می‎کنم!!!

من منکر این نیستم که گاهی رفتارهای دیگران تلخ و آسیب زننده است و شاید تبعات رفتارهای آنها تا سالها روی ما تاثیر داشته باشد، اما من مخالف این هستم که کسی بخواهد خوبی‎های رفتاری و اخلاقی خود را به خاطر رفتار منفی دیگری زیرپا بگذارد تا به او بفهماند که این رفتارش اشتباه است در حالی که این کار اصلاً جوابگو نیست و طرف مقابل نه تنها درس نمی‎گیرد بلکه ممکن است رفتارهای بدتری نیز داشته باشد.

بیایید رفتار و اخلاق خوبمان را زندگی کنیم. بیایید تصمیم بگیریم رفتارهای هرچند بد دیگران را به هیچ عنوان تلافی نکنیم که این هم به عزت ما لطمه می‎زند و هم محبوبیت ما را زیرسوال می‎برد.باید بدانیم هرکسی هر رفتاری داشته باشد چه خوب و چه بد تبعاتش نصیب خودش می‎شود پس ما نگران این نباید باشیم که با رفتار خوب ما، طرف مقابل‎مان تنبیه نمی‎شود.

امیدوارم هر روز تصمیم‎ به تغییر بگیریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۲
mina nikseresht