روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق ورزی» ثبت شده است

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۴۰ ب.ظ

هستی نیز به یاری انسان عاشق می شتابد...

عشق و نفرت با هم جمع نمی شود. نمی شود کسی درونش پر از خشم و نفرت باشد، سوءظن و یا تهدیدی برای دیگران حساب شود و از آن طرف هم احساس کنیم می توانیم نسبت به محبت و علاقه و انرژی های مثبت این فرد اطمینان حاصل کنیم. بسته به میزان محبت و عشقی که درون مان نسبت به آفرینش، انسان ها و طبیعت احساس می کنیم، به میزانی که مهر و لطافت روح مان را به آنها می فرستیم به همان میزان هم دریافت هایمان متفاوت خواهد بود.

عشق نیرویی الهی و برتر است. میزان ارتعاش این فرکانس 500مگاهرتز تعیین شده است.با عشق است که میتوان ناراحتی های روح را شفا داد. خانمی نوشته بود چندسال به سرطان مبتلا بوده است. به خاطر اتفاقاتی که زندگیش را دستخوش تغییر کرده بود تصمیم می گیرد هرچه میتواند به دیگران محبت کند. این خانم پزشک است و تمام آنچه را که می داند بی منت در اختیار دیگران به صورت رایگان قرار میدهد تا به امروز جان صدهاهزار نفر را نجات داده است و به صورت رایگان حاصل تحقیقات پژوهشی اش را در اختیار دیگران قرار میدهد. به نظرتان او با این رفتار چه فرکانسی از محبت و عشق را به عالم می فرستد؟ آیا این رفتار به درمان و بهبود هرچه سریعتر خودش کمک نکرده است؟ قطعاً بله.

حال چه بسیار افرادی که با بروز پیشامدهای این چنینی در زندگی، یه گوشه کز می کنند، غصه میخورند، دیگران را مسبب بدبختی ها و بلاهای زندگی شان می دانند و این غم و افسردگی آنقدر فرکانس های انرژی شان را پایین می آورد که به جای کمک به بهبود حال آنها روند بیماری روحی و جسمی شان را بالا می برد.

عشق راه کامیابی را به روی شما باز میکند. انسانی که محبت خودش را به عالم می فرستد حتی اگر مورد بی مهری و رفتاری نادرست قرار بگیرد میتواند از آن به سادگی عبور کند. چرا که هر یک از شعورهای هستی را دارای سطحی از آگاهی و معرفت درک میکند و بیخود نیست که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم در سخنی در مورد ویژگی های عقل به این مورد اشاره کرده اند که با مردم به قدر فهم آنها سخن بگو.

اینکه من می توانم با درجه ی محبتی که دارم به راحتی از رفتارهای نادرست دیگران عبور کنم نشانه ی عقل است که نه تنها چیزی از محبت و عشق من کم نمی کند بلکه باعث اثرگذاری نیز خواهد بود.

بسیار در زندگی مان پیش آمده که خواسته ایم با پیکار با زندگی یا دیگران راه خود را باز کنیم و به پیش برانیم و با این کار به هر عملی که دست زده ایم با درد و رنج و شگست مواجه شده ایم. حال آنکه می توانستیم راهمان را دوست بداریم و در هر گام شادمانی و کامیابی را تجربه کنیم.

امت فاکس نویسنده، معلم و عارف ایرلندی از پیشگامان نهضت تفکر نو و از رهبران معنوی اوایل قرن 20 میلاد است. او در بین راهبران نهضت تفکر نو بیش از هرشخص دیگری شناخته شده است. پیام او روشن و صریح بود: «دیر یا زود باید خداوند را در زندگی‌تان وارد کنید. خدا باید تنها چیز مهم زندگی‌تان باشد. لازم نیست تنها موضوع زندگی شما باشد، اما باید اولین باشد. آنگاه که این اتفاق بیفتد، زندگی بسیار ساده، غنی‌تر و بینهایت ارزشمندتر می‌گردد.» او معتقد بود: مشکلی نیست که عشق گره از کارش نگشاید.

عشق الهی است که اگر در زندگی جریان بیابد میتواند درست ترین مسیرها، سالم ترین افراد را از نظر روحی، معنوی و الهی در مسیر زندگی شما قرار بدهد تا زمینه ساز رشد و تعالی شما شود.

عشق الهی است که اگر در روح شما جریان یابد میتوانید حقیقت آنچه را که خلق شده است به وضوح درک کنید و آن را در زندگی خود به جریان دربیاورید. آن وقت مفهوم بودن آن چیزهایی که بی اختیار شما به دایره ی زندگی تان می آید و می رود مفهوم دیگری پیدا خواهد کرد.

کاترین پاندر در کتاب از دولت عشق بازگو میکند:

بانویی خانه دار بر آن شد که از عشق الهی به عنوان سلاحی مرموز و کارآمد، برای برطرف کردن یکی از گرفتاری هایش سود بجوید. همسرش را شوهر خوبی نمی دانست. او معدن کار بود و هر سال، اول بهار به منظور کار پیدا کردن در معادن طلا و نقره ایالات شمال غربی، خانه و کاشانه را ترک میکرد و تا آخر پاییز هم خبری از او نمی شد.

آخر پاییز هم برمی گشت تا تمام زمستان را عاطل و باطل بچرخد.

زن سه ماه تابستان، تنها و بی کس، می بایست با پیشخدمتی در رستوران ها و مستخدمی و هر کاری دیگری که گیر می آورد شکمش را سیر کند و اجاره خانه و قبض آب و برق و سایر صورتحسابها را بپردازد. حتی این فکر از سرش گذشت که طلاق بگیرد و خود را از شر این زندگی سخت، که آن هم صرفاً به قصد تنازع بقا صورت می گرفت خلاص کند.

در چنین اوضاع و احوالی، درباره ی قدرت مشکل گشای محبت شنید. پس به جای اینکه به عیوب شوهرش بیندیشد، شبانه روز تکرار میکرد که عشق الهی در زندگی زناشویی او، در امور مالی او، و همچنین در وضعیت شغلی شوهرش، به کاملترین کار خود سرگرم است.

ناگهان اوضاع برگشت و رویدادهایی دلپذیر باریدن گرفت.

همسرش برایش نامه نوشت که در معدن نقره کار پیدا کرده است و به محض دریافت دستمزد، از این به بعد، مرتب برایش پول خواهد فرستاد. چون پیش از این، نه نامه نوشته بود و نه پول فرستاده بود. این حادثه چون معجزه به نظر می رسید. بااین که سابقه ی نامه نگاری وجود نداشت، اکنون به طور منظم نامه های مفصل دوستانه می نوشت. حتی از عشق و علاقه اش سخن می گفت و از نیازش به اینکه در کنار یکدیگر زندگی کنند.

در پایان تابستان، نامه ی همسرش آمد که در زمستان نیز سرگرم کار خواهد بود این واقعاً غیرعادی به نظر می آمد. زیرا کار معدن همواره فصلی بود. چون زن به تکرار عبارتهای تاکیدی مبتنی بر ثمرات عالی و کامل عشق الهی ادامه داد، زندگی زناشویی اش هماهنگ و همه ی قرضهای دیرینه اش پرداخت شد. همسرش مستقلاً شرکت معدن خودش را تاسیس کرد و وارد کسب و کار و تجارت شد. به این ترتیب، مواقعی که شوهرش برای سرکشی به معادن می رفت، خودش در نقش مدیر، شرکت را اداره میکرد. اکنون میتوانستند با هم کار کنند و ساعات بیشتری را در کنار یکدیگر بگذرانند.

چه بسیار پیش آمده که با سرزنش و انتقاد و ایرادگیری، مواهب و امنیت یک ازدواج خوشبخت و زندگی شاد برباد رفته است. حال آنکه می شد همه ی رویدادهای پیش آمده را دوست داشت و از همه ی تلاش ها سود جست. آیا دوست داشتن راهی که برای حل مشکلات خویش انتخاب می کنیم، آسانتر از پیکار مدام در طول راه نیست؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۴۰
mina nikseresht
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۰۴ ب.ظ

دروازه های روحت را باز کن، معجزه اتفاق می افتد

من هر روز معجزه های عشق را می بینم. هر روز میتوانم با قدرت عشق به آنچه از عالم طلبیده ام برسم. شاید باورش برای کسی که در فاز انرژی نباشد سخت باشد. شاید باورش برای کسی که درونش پر از التهاب است سخت باشد و درک نکند منظورم از عشق چیست؟ منظورم از درک و دریافت و شهود این عالم خیره کننده و مسحور از انرژی و فرکانس چیست. برایم پیش آمده در تمام این سالها با کسانی مواجه باشم که درکی از این سخن ندارند. کارم این بوده و تحصیلات و سالها مطالعاتم در همین زمینه بوده تا با آدمهای مختلفی مواجه باشم. غصه های دیگران را شنیده ام و همیشه سعی کرده ام راهی برای هر آنچه که در زندگی با آن مواجه شده اند پیش رویشان بگذارم. هرچند که من در این عالم پهناور ز نور، نخودی بیش نیستم اما معتقدم آدمها به اندازه ی عشق ورزیدن هایشان قدرتمندند. ای عشق است که آنها را قدرتمند نشان میدهد و به همان میزان نیز آنها قدرت اثرگذاری بر روی هر پدیده و شعوری را دارند. آدمی که تمام وجودش را عشق در برگرفته، فرکانس های ارسالی اش به عالم، چیزی جز خیرخواهی، طلب برکت، مهربانی، گذشت و کمک به دیگران به هر طریقی که در خور شأن و ارزش هایش باشد نیست. اینکه ذهن ما خالی از همه چیز بدی باشد، اینکه درون مان باتلاقی برای اندوختن خشم، کینه، نفرت، آلودگی های روحی نباشد این یعنی حرکت من به سمت نور. وقتی به سمت نور حرکت میکنید پهنای وسیع تری از عالم را نظاره گر خواهید بود.

در این چند ماه که جدی تر تصمیم گرفتم درونم را از هر تاریکی تسویه کنم و روزه ی روح و روان گرفتم، اتفاقات خوب و جریانات مثبتی درونم اتفاق افتاد و به همان میزان عشقی که دریافت کردم هم بیشتر بود چه در بُعد مادی و چه در بُعد معنوی و الهی. وقتی تصمیم می گیریم خودآگاهی مان را بیشتر کنیم و نظارت بیشتری به جریانات درونی مان داشته باشیم یعنی ما در حال تسویه ی روح هستیم.  نقطه ی اوج مراقبه های روحی که برای تسویه انجام می دهیم خودشناسی است. آگاهی که ما از شعور عالم دریافت می کنیم وقتی خودمان را به جریانات مثبت انرژی وصل می کنیم انگار توسط نیروی عظیمی هدایت می شویم. زمانی که من به خودشناسی می رسم از عرصه ی رقابت در دنیای مادی خارج شده و به کشف جزییات روحی، روانی و معنوی و ابعاد دیگرم می پردازم و این یعنی من با مرکز وجودی خود ارتباط برقرار کرده ام. آن وقت زبان جسمم را به خوبی می فهمم. نسبت به بیداری و خوابم اشراف دارم، نسبت به فعالیت های روزمره و ارتباطاتم کنترل لازم را دارم و میتوانم آنها را در جهت صحیحی به سمتی که میخواهم هدایت کنم. زمانی که تمام جنگ های درونی، تضادها و تقسیمات در تو از بین برود و تو با خودت صلح کنی، آن وقت تو در خارج از بدن خود قرار می گیری. خارج از مادیات و عوامل بیرونی. آن وقت نمی توانی وجود یا عدم وجود هر پدیده و اتفاقی را به بیرون از خودت نسبت بدهی. همه چیز درون توست و نمادش در بیرون رخ میدهد. این روح تو و انرژی های روحی توست که اتفاقات را به زندگیت فرامیخواند.

بعد از این به حقیقت خواهی رسید که مهم نیست دیگران در مورد تو چه فکری می کنند، مهم این است که تو ندای قلب و اندیشه هایت را که زلال بودن روح از آن می آید دنبال میکنی تا خود حقیقی ات باشی و این خود حقیقی تو را به حقیقت خواهد رساند.

وقتی جریان عشق را در درونت به تلاطم می اندازی، جریانات بزرگی از انرژی را وارد جسمت می کنی که این جریانات قدرت خلق هر چیزی را در بیرون از تو دارند. خواه مادی باشد خواه معنوی. از امروز شروع کن. سعی کن بیشتر روی خودت تمرکز کنی. تو کیستی؟ قرار است به کجا برسی؟ چه خواسته هایی از زندگیت داشتی و داری؟ کدام نقاط کور زندگیت هست که دلت میخواهد آنها را باز کنی و از جریانات ذهنت برای رسیدن به آن استفاده کنی تا راه تعالی روحت هرچه بیشتر فراهم شود؟ دلت میخواهد کدام قسمت ارتباطاتت بهتر شود و روی دیگران اثرگذار باشی؟

همین امروز در مورد خودت بیشتر فکر کن...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۴
mina nikseresht