روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ورزش» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۳ ق.ظ

مثل یک قهرمان واقعی زندگی کن

تابستان سال گذشته بعد اتمام دورۀ مربیگری دومیدانی، برای تمرینات ورزشی چندین جلسه را با هماهنگی به سالن قهرمانی می رفتم. کنار کسانی تمرین می کردم که سابقه ی قهرمانی در استان یا کشوری را داشتند. هرچند که 7 سال خودم در رشته های مختلف ورزشی فعالیت داشتم اما با دیدن آنها و نحوه ی تمرینات و سختی کار بعضی هایشان، احساس می کردم نسبت به آنها تمریناتم کمتر است. هر روز تلاشم را بیشتر می کردم تا کمی نزدیک به تمرینات آنها شوم با مربیان شان رفیق می شدم تا بتوانم برنامه ی تمرینی بگیرم. هدف داشتم. دوماه گذشت. کم کم به این مدل تمرین کردن عادت کرده بودم و فکر می کردم باید مُدل و شدتش هم تغییر کند. از آن روز یکسال گذشت و من در یکسال گذشته سنگین تر، جدی تر و حرفه ای تر تمرین کردم. با مربیان مختلف. از دومیدانی تا بدنسازی وکراسفیت. حدود 6 ماه به همین سبک تمرین می کردم تا اینکه به خاطر مشغله های درسی و مطالعاتی و کارهای دیگر مجبور شدم سالن را ترک کنم و به باشگاه عادی بیایم. اما تمریناتم همچنان پابرجا بود. قطعاً کسی همینطوری تمرین سنگین نمی کند  و حتماً پشتش هدف دارد. شاید لازم باشد برای رسیدن به جایی سالها تمرین کرد. هر روز و همیشه تا به جایگاه دلخواه رسید. خلاصه وقتی به باشگاه عادی آمدم روزی نیست که بچه ها نگویند شما چقدر تمرین می کنید! بسه دیگه! ما خسته شدیم! زمانی که کنار قهرمانان رشته ی ورزشیم تمرین می کردم نسبت به آنها من تمرینی نمی کردم. گاهی می دیدم در طول روز سه بار برنامه ی تمرین دارند و من تنها 2 ساعت در روز فرصت داشتم تا به ورزشم اختصاص بدهم اما وقتی به باشگاه عادی آمدم و کنار کسانی قرار گرفتم که صرفاً جهت لاغری یا خوش گذرانی به باشگاه می آمدند به نظرشان می آمد من سنگین تمرین می کنم. هرچند همیشه سعی کرده بودم مُدل قهرمانی تمرین کنم و نفسم کم نیاید. قطعاً ورزش های قهرمانی آسیب هم دارند و من هم از قاعده مستثنی نبودم. یکبار به شدت زمین خوردم و استخوان زانویم بیرون زد اما با مقاومت و دست نکشیدن از ادامه و تلقینات مثبت و درمان خوب شد و بعد از آن هم دو مورد دیگر بود که باز هم با همین تکنیک ها بهبود یافت.

اینها را گفتم تا به این نکته اشاره کنم برای طی کردن مسیر زندگیمان حتماً نیاز به الگو یا الگوهای موفقی داریم که صبور، با پشتکار، اهل برنامه ریزی و نظم در اجرا باشند و چیزی که باعث میشود از مدل و روش زندگیمان و گذران عمرمان به هر شکلی غفلت کنیم قرار گرفتن کنار کسانی است که نه هدف دارند و نه مقصد معلوم. تلاش هم بکنند یا از روی اجبار است و یا با غُرغُر و بد و بیراه به زمان و زمین و اهلش.

قهرمانان برای شکست هایشان هم الگو دارند! این را به جرأت می گویم. حیف وقت و عمرمان که بخواهیم درگیر کسانی نگهش داریم که وقت شان را به هر مدلی چه مجازی و چه حقیقی درگیر فالوور و لایک و خوش گذرانی و عکس و استوری های بی فایده می کنند. اندازه نگه دار که اندازه نکوست.

من سالهاست تصمیم گرفته ام مُدل قهرمانان و الگوهای قهرمانم زندگی کنم. کم و کیفش را با سنجیدن رشد و پیشرفتم مقایسه می کنم و یقین دارم خداوند خودش روی تلاش ها قیمت گذاری می کند و لاغیر.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۴۳
mina nikseresht
جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ب.ظ

داروی افسردگی ورزش است

اکثر پژوهشهای انجام شده بین 6 هفته تا 4 ماه ورزش هوازی و برخی هم وزنه را آزموده اند و از تحلیل همه آنها می توان استنتاج کرد که ورزش بر درمان افسردگی تاثیر متوسطی دارد. 

مقایسه تاثیر ورزش با درمانهای مرسوم افسردگی

تمامی پژوهشهای انجام شده تا امروز اذعان دارند که تاثیر ورزش بر افسردگی به اندازه روان درمانی و داروهای ضدافسردگی ، هست .

جالبتر اینست که اگر ورزش هوازی با حداکثر ضربان قلب بین 70تا85% بمدت 4 ماه انجام شود احتمال عود افسردگی (در مقایسه با مصرف داروهای ضدافسردگی) کمتر است و اگر ورزش گروهی انجام شود تاثیرش بیشتر هم می شود و اگر پس از 4 ماه تا یک سال هم ادامه یابد احتمال عود کمتر هم می شود (شاید به کمتر از نصف هم برسد) .

حجم ورزش چقدر باید باشد

اینطور که از تجزیه و تحلیل کلیه پژوهشهای انجام شده تا امروز استنتاج می شود ورزش هوازی که انرژی بالایی لازم داشته باشد ، حداقل سه روز در هفته انجام شود ، هر جلسه حداقل 30 دقیقه و حداکثر 45 دقیقه طول بکشد و حداقل 12 هفته ادامه پیدا کند ، علائم افسردگی را حدود 50% کاهش می دهد.

باید کاری کنیم که بیمار افسرده ورزش کند

برای بیمار مبتلا به افسردگی منظم ورزش کردن سخت است . علائم افسردگی مثل خستگی ، بلاتکلیفی ، کاهش عزت نفس ، بی میلی و بی حوصلگی و بی خوابی انگیزه ورزش کردن را تحت تاثیر قرار می دهند . بیماران افسرده با اضطراب شدید و آمادگی بدنی ضعیف ممکن است اصلا نخواهند ورزش کنند . باید کاری کنیم که بیمار افسرده بخواهد که ورزش کند و باور کند که می تواند . باید کاری کنیم که ادامه بدهد و بداند که نتیجه حتمی است حتی اگر بعد از فروکشهای اولیه چند عود را هم تجربه نماید . فروکش و عود طبیعت افسردگی است . 

هفت نکته کلیدی درباره ورزشهایی که خیلی موثر هستند :

1.ورزش کنید . هر ورزشی که بیشتر دوست دارید بکنید . دوست نداشتن دلیل خوبی برای ورزش نکردن نیست . به خودتان بگویید که حتما خوب می شوید .

2.از پاهایتان غافل نشوید . یک جفش کفش ورزشی خوب بخرید . این کار هزینه نیست سرمایه گذاری است .

3.وقت یعنی همه چیز . هر روز وقتی که مناسب تر است ورزش کنید . با معده کاملا پر یا خالی یا قبل از خواب ورزش نکنید . افسرده ها کم خواب هستند و ورزش قبل از خواب بیخوابی می آورد . روزها و ترجیحا زیر نور آفتاب ورزش کنید .

4. مانع ها را از سر راه بردارید . کاری کنید که ورزش ساده و آسان بشود . هوای بد ، مشغله کاری ، خستگی و ... نباید مانع شوند . برای از سر راه برداشتن اینها مشورت کنید .

5.یک همپا پیدا کنید . کسانی که تنها ورزش نمی کنند بیشتر لذت می برند و بیشتر هم ادامه می دهند . تنها نبودن منافع دیگری هم دارد .

6.مثبت فکر کنید . موفقیت هایتان را جشن بگیرید . شکستها را فرصتی برای یادگرفتن بدانید . اگر یک جلسه نتوانستید ورزش کنید مایوس نشوید .

7.از لحظات لذت ببرید . بعد از هر جلسه ورزش چند دقیقه را به لذت بردن و ستایش از احساسی که پیدا کرده اید اختصاص بدهید .

دکتر فرشاد نجفی پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۶
mina nikseresht
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ق.ظ

روزهای باقی مونده رو بشمر

این روزا اینقدر احساس می کنم فرصت کمی برای زندگی واسم باقی مونده که وسواس نخوابیدن گرفتم. یه نگاهی به کتابهایی که نخوندم میندازم، هدف هایی که قراره تا چندماه دیگه بهش برسم رو مرور می کنم و دفترم رو ورق می‎زنم.

بلند میشم اتاقم رو تمیز می‎کنم. جای وسایل رو عوض می‎کنم. تنگ شیشه ای که توی اون صدف‎های دریایی رو ریختم، آبش می‎کنم. میذارمش پشت پنجره. کتابهام رو مرتب می‎کنم. حالا خیالم راحت میشه که اتاقم دوباره تمیز شد و میشه با خیال راحت بشینم و دوباره پای لب تابم چای بخورم و ادامه‎ی کارهام رو انجام بدم.

شب شد. دلشوره می‎گیرم اما باز سعی می‎کنم به خودم مسلط بشم و بخوابم. اما بازم خوابم نمیبره. شبا مثل ارواح گاهی توی خونه راه میرم. همه خوابن و من هنوز بیدار! کم کم به فکر میفتم برم یه قرص بخورم تا چندساعت بتونم بخوابم. اما بازم خوابم نمیبره.

فردا میشه و منم و کلی کار نکرده! ساعت چنده؟ هشت صبح؛ امروز حال ورزش کردن ندارم. بس که شبا نمیخوابم. اما خوب دیشب تصمیم گرفتم فردا صبح بلند شم و برم پارک بدوم.

چایی میریزم واسه‎ی خودم. با خودم فکر می‎کنم قراره چه کار کنم. امروز کلاس زبان دارم. خوشحال میشم. چون تفریحی که با بودنش همیشه شادم. خصوصا اگه استادم خوب باشه، با کلی انرژی میرم سرکلاس.

دوستم زنگ میزنه. فردا باید برم دانشگاه. دوباره یادم از هدف‎هام میاد و روزهایی که مونده تا به اونها برسم رو می‎شمرم. وقتی خدا حواسش به منه، بازم پرانرژی میشم. بازم امیدوار میشم به ادامه دادن مسیرهایی که واسم انتخاب کرده.

من هیچ‎وقت از ادامه دادن مسیرم مایوس نشدم. همیشه ادامه دادم. همیشه احساس می‎کنم کارهای بزرگی واسه‎ی انجام دادن هست که من باید اونها رو حتما انجام بدم.

وقتی به هدفهام فکر می‎کنم، دیگه هیچ چیزی واسم مهم نیست. فکرهای بیخود رو میندازم دور و دایم میگم خدایا کمکم کن. من باید بتونم از فرصت های باقی مانده ی عمرم بهترین استفاده رو بکنم.

پس من هنوز امیدوارم. خوشحالم. لبخند میزنم. شادم و....

به خودتون و به اهداف تون فکر کنید. همیشه نعمت‎هایی هست که بشه در موردش فکر کرد و بابتش هزاربار خدارو شاکر بود.

دوست تون دارم. تا فردا دوباره واستون مینویسم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۷
mina nikseresht