روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۵۴ ب.ظ

سیب زمینی‌هایی که می‌کاشتیم

سیب زمینی‌هایی که می‌کاشتیم

در سال های دورودراز قبل ، هنگامی که من هنوز نوجوانی بیش نبودم ، به همراه خانواده ام در روستایی خوش آب و هوا  زندگی می کردم . ما در آن جا چند قطعه زمین داشتیم و در هریک از آن ها ، انواع میوه و سبزیجات می کاشتیم . اما بزرگ ترین قطعه را به کاشتن سیب زمینی اختصاص داده بودیم . 

یادش به خیر ! هنوز هم از یادآوری خاطراتش لذت می برم . تمامی اعضاء خانواده ، دست به دست هم می دادیم تا کار را به انجام برسانیم . پدر بزرگوارم زمین را شیاربندی می کرد تا آماده ی کشت شود . بعد نوبت من بود تا بذر سیب زمینی را در آن شیارها به طور منظم بپاشم . سپس مادرم کود را در کنار بذرها پخش می کرد ، و در پایان هم نوبت برادرانم بود تا خاک را بر روی آن ها بریزند و زمین را به شکل اول درآورند .

روند رشد سیب زمینی ها ، برای من که در آن زمان کم سن بودم جذابیت خاصی داشت . هر روز به زمین ها سرکشی می کردم تا ببینم اوضاع و احوال بذرهایی که در دل خاک کاشتم چطور است و کارشان به کجا کشیده است . وای که چقدر جالب بود وقتی که می دیدم پدرم در فصل برداشت ، خروارها سیب زمینی درشت را از دل زمین درمی آورد و کنار هم می چیند . باورکردنی نبود ! آیا این ها ، همان دانه های کوچکی بودند که من روزی در دل خاک کاشته بودم ؟ حالا قرار بود همان بذرهای کوچک ، به مدت یک سال ، بخش عمده ی خوراک خانوادگی ما را تشکیل دهد ؟ ما آن ها را به صورت آب پز ، سرخ کرده ، پوره ، و هرشکل دیگر مصرف می کردیم ؛ اما من از همه بیشتر عاشق سیب زمینی هایی بودم که در سس اسپاگتی ، به آرامی پخته بودند . چقدر خوشمزه و خوش رنگ و آب می شد . برای من ، تبدیل شدن بذر به سیب زمینی و در مرحله ی بعدی غذا ، به واقع یک معجزه بود .

یادآوری آن روزها ، مرا مجبور می کند برای دقیقه ای با خود خلوت کنم و از خود بپرسم به جز بذر این سیب زمینی ها ، چه بذرهای دیگری در زندگی کاشته ام که به آن ها دقت نکرده ام ؟ تاثیر گفتار و اعمالم در قلب انسان های دوروبر ، دوست و آشنا و حتی غریبه هایی که چندصباحی با آن ها ارتباط داشتم چه بوده است ؟ آیا توانسته ام به کسی انگیزه بدهم که به دنبال انجام کاری خوب و مثبت برود تا مسیر زندگی اش روشن تر و بهتر شود ؟ آیا هیچ گاه دست کسی را که در حال سقوط به ته پرتگاه بوده را گرفته ام ؟ حرف های من بذر دلگرمی و امید در دل دیگران کاشته ، یا ناامیدی و تباهی ؟ دل چند نفر را شکسته ام ؟ چرا ؟ برای زندگی خودم چه کار کرده ام ؟ کدام دانه ها را در کرت های زندگی ام پاشیده ام ؟ کدام استعدادها و نبوغ ها را از کنه وجودم به درآورده ام و شکوفا کرده ام ، تا هم برای خودم مفید باشم و هم برای سایر هم نوعانم ؟ ما هر روزه به مزرعه ی بزرگ عالم هستی قدم می گذاریم و با انجام هر عملی ، بذرهایی را می کاریم ، و بعد پی کار خود می رویم ، بی آن که حواسمان باشد چه ها کرده ایم و چه عاقبتی در انتظارمان است . اما پروردگار دانا و مهربانمان به یکی یکی اعمال ما توجه دارد ، و آن چه کاشته ایم را تحت نظارت خویش می پروراند . او دوست دارد ما شیرین ترین و گواراترین دانه ها و معطرترین نهال ها را به زمین زندگی مان هدیه کرده باشیم تا به لطف و محبت وی ، هرروز بزرگ تر و بالنده تر شوند و شاخ و برگ پربارتری پیداکنند . اما اگر خودمان به خویشتن جفا کنیم و بدی ها را در زمین زندگی مدفون نماییم ، طبق قانون هستی قرار نیست میوه هایی شیرین برداشت کنیم . حواست باشد که چه ها می کاری و چگونه مراقبت می کنی ، چون فصل برداشت نزدیک است .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۲۸
mina nikseresht

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی