فرار از مشکلات ممنوع
فرار از مشکلات ممنوع
آنتونی رابینز
سخنران و نویسندهی مشهور بینالمللی
چندین سال پیش شرکتی افتتاح کردم و در آن مشغول به کار شدم. مدت چند سال سر از پا نمیشناختم و تلاش میکردم و بسیار موفق هم بودم. همچنین اوضاع مالی بسیار عالی بود. توانسته بودم فرارت از همهی محدودیتهای خود قدم بردارم و رشد کنم، هر کاری از من ساخته بود.
بعدها فهمیدم شریک و همکارم اختلاس کرده و قرض بالا آورده است! مشکل کوچکی نیست، نه؟ همه میگفتند محال است بتوانم این مشکل را حل کنم، اما گوشم به این حرفها بدهکار نبود.
یک سال طول نکشید که راه حلی پیدا کردم و اوضاع را متحول ساختم. این مشکل باعث شد امروزه با هر مشکل دیگری که مواجه شوم، حل آن برایم ساده باشد. اصلاً خودم را نمیبازم. فوری از خود میپرسم چه کار باید بکنم که وضعیت را به نفع خود تغییر دهم؟ و هم مشکل را حل کنم و هم موفقیت دیگری از آن به دست آورم؟ از خود میپرسم چگونه میتوانم از آن هم برای امروز و هم فردای خود استفاده کنم؟
در باتلاق نیفتید
وقتی عصبانی و ناراحت هستید در مشکل خود به دام میافتید. هر چه بیشتر عصبانی شوید و دستوپا بزنید، بیشتر در باتلاق مشکلات فرو خواهید رفت. اگر مدام روی مشکل و نه به راه حل تمرکز کنید، تنها مشکلات را دیده و راهحلها را نخواهید یافت.
فرار از مشکلات ممنوع
وقتی ما انسانها با مشکلی مواجه میشویم روی خود را برمیگردانیم و دوست داریم وانمود کنیم که هیچ مشکلی وجود ندارد. میخواهیم باغچه یا باغی زیبا و پرگل داشته باشیم اما وقتی با علفهای هرز مواجه میشویم خود را میبازیم.
خودمان را گول میزنیم و با گفتن این جمله که: «کدام علف هرز؟ باغچهی من پر از گلهای زیباست. یک دانه علف هرز نمیتوانی پیدا کنی.» خود را فریب میدهیم. بهترین روش برای فرار از مشکلات آن است که به روی خودمان نیاوریم که مشکل داریم و مشکلات را انکار کنیم. همان کاری که بسیاری از ما در زندگی انجام میدهیم.
دوستای خوبم، هرگز نمیبایست از مشکلات روگردان باشیم. شاید بهتر باشد بعضی وقتها از حضور و وجود مشکل هیجانزده شویم. من وقتی در زندگی شخصی یا کاری خود با مشکلی مواجه میشوم میگویم: «مشکل پیش آمده که بسیار هیجانانگیز است!؟» در این مواقع از واژهی هیجانانگیز استفاده میکنم تا احساسی را که در قبال آن دارم تغییر دهم! برای توصیف مشکل و مسألهی خود میتوانم از واژههای دیگری استفاده کنم اما این کار را نمیکنم و معمولاً سعی میکنم از واژههای مثبتتری استفاده نمایم.
نخستین قدم آن است که خودمان را نبازیم و ناراحت و عصبانی نشویم. چون وقتی عصبانی هستیم نمیتوانیم روی راه حلها تمرکز کنیم. چنان چه بر مشکلات تمرکز کنیم و مدام بگوییم: «آه خدای من چرا همیشه این بلاها سر من میآید» به جایی نخواهیم رسید.
درسآموزی از مشکلات
دوستان و عزیزان من، گاهیاوقات درد و رنج بهترین دوست و معلم ماست. گاهی درد و رنج مطالبی به ما میآموزد که لذت و شادی هرگز نمیتواند بیاموزد. گاهیاوقات به هنگام رویارویی با مشکلات است که شروع به تفکر و تعمق میکنیم و پوست میاندازیم و آبدیده میشویم.
تعمق و تفکر کمک میکنه نکتههای اساسی و کلیدی را درک کنیم و این نکتهها هستند که در نهایت موجب رشد و پیشرفت ما میشوند. اما آیا این بدان معناست که به دنبال مشکلات و دردسرها بگردیم؟ خیر. نیازی نیست به دنبال آنها باشید. شاید بگویید که دیگر خسته شدهاید و به مشکلات بیشتری نیاز ندارید. اما واقعیت امر آن است که دارید خودتان را گول میزنید. زیرا تا زمانی که انسان زنده است، گهگاهی در زندگیاش با موانع و مشکلاتی مواجه میشود. سعی نکنید بر آن سرپوش بگذارید. با آرامش آن را حل کنید و از آنها درس بیاموزید.
همواره در آینده با موقعیتهایی مواجه خواهید شد که در آنجا آموختههایتان کمکتان خواهد کرد و مفید خواهد بود. آموختههایی که نتیجهی مشکلات و دشواریهای گذشته است. لحظهای به تمام آنچه مشکلات به شما آموختهاند نگاه کنید. شگفتانگیز است که چقدر از مشکلات و سختیهای زندگی میآموزید و رشد میکنید بیآنکه خودتان بدانید.