علت خودشیفتگی
نظریهٔ روانپویشی
بر این اساس صفات شخصیتی اختلال شخصیت خودشیفته، در فرزندان والدینِ سرد و بیعاطفه، که به ندرت موفقیتهای کودک را ستایش میکنند، به وجود میآیند. این گونه والدین موفقیتهای کودکان را معمولا بیارزش میدانند و ترجیح میدهند درباره موفقیتهای خودشان حرف بزنند. در اثر این تجربهها، کودکان برای مقابله با احساس بیارزشی، نارضایتی، و عدم پذیرش خود، سعی میکنند راههایی پیدا کنند. یکی از روشها این است که به خود دلداری دهند و خودشان را متقاعد کنند که فردی باارزش و بااستعداد هستند. محصول نهایی این فرایند، فردی است بدون اعتماد به نفس که درباره استعدادها و موفقیتهای خود دایماً به دنبال جلب توجه است، نسبت به دیگران بیعاطفه و بیاعتناست، زیرا در کودکی زندگی با والدین سرد و بیعاطفه را تجربه کرده است. آنچه این نگرش را تأیید میکند گذشته افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته است، زیرا اکثر آنها قربانی بدرفتاری و غفلت بودهاند. اما بدرفتاری و غفلت در دوران کودکی شرط کافی برای ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نیست، و بعضی روانشناسان بالینی اعتقاد دارند که محبت بیش از حد والدین و رفتار بیش از حد مثبت آنها باعث میشود که فرزندان بیش از حد به خود مطمئن شوند و باورهای غیرمعقول و خودبزرگ بینانه به وجود آورند. جالب اینجاست که شواهد تصادفی نیز تأیید میکنند که اکثر افراد مبتلا به خودشیفتگی اولین فرزندان یا تنها فرزندان خانواده هستند، زیرا در این حالت، والدین برای رسیدگی به فرزندان وقت و توجه بسیار زیادی به کار میبرند