روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۲۸ ب.ظ

علت های مهرطلبی و درمان آن

علت مهرطلبی :

1-نگرفتن مهر ناب و نوازش کافی در دوران کودکی و خالی بودن جام وجود از مهر پدر و مادر و خانواده.

2-خوب دوست نداشتن خود و خالی بودن جام وجود از مهر خودمان.

3- خوب قبول نداشتن خود (خودباوری و اعتماد به نفس پایین.

4- سرزنش کردن و همواره رد کردن خود.

5-عناد به خود بر اثر احساس گناه، یا تقصیر در یک یا چند زمینه از گذشته.

6- داشتن شخصیت وابسته و نیازمند بر اثر تربیت اشتباه.

7-داشتن ترس ها: ترس از دست دادن مهر یا توجه دیگران؛ ترس از طرد شدن و کنار گذاشته شدن؛ ترس از رها شدن و تنها ماندن؛ ترس از اینکه دیگران فکر می کنند به حد کافی، انسان خوبی نیستیم؛ ترس از درگیری، سر و صدا و دعوا.

8-داشتن شخصیت متحمل که باز هم از تربیت اشتباه خانوادگی می آید.

همواره به ما یاد داده اند که ساکت بمانیم و تحمل کنیم؛ ولی هرگز به ما یاد نداده اند که چگونه حق خود را بگیریم بدون اینکه خود آسیب نبینیم و یا به کسی آسیب برسانیم.

راه حل:

1-استفاده از تکنیک خود دوست داری صحیح. بالا بردن احساس خوب نسبت به خود و دوست داشتن خود به حد کافی، تا اینکه جام خالی از مهر وجود را کم کم پر کنیم تا به دلیل خالی بودن، نیازمند گدائی کردن آن از دیگران نباشیم.

2-بالا بردن اعتماد به نفس خود و از بین بردن حس حقارت و خود کوچک بینی در خود.

3- قطع کردن سرزنش خود و رد کردن خود با تکنیک "تکنیک کش".

4- از بین بردن احساس گناه از طریق توبه و یا بخشیدن خود.

5- مواجه شدن با ترس ها (اگر مهرشان از من قطع شود و مرا رها کنند، چه می شود؟ و ...) من تنها نیستم؛ خدا را دارم که کنار من و پشتیبانم است.

6- از بین بردن شخصیت وابسته (که این شخصیت و همین طور ترس ها با بالا بردن اعتماد به نفس، عزت نفس و خود دوست داری صحیح، خود به خود از بین می روند).

7-از بین بردن شخصیت متحمل (بعد از این، تحمل نمی کنم که دچار فشار شوم، ولی تساهل می کنم، می گویم این آدم همین است که هست و از کنار او به راحتی می گذرم.)

8- عبادت کردن، دعا کردن، مدیتیشن و مراقبه با انرژی الهی و پر کردن خود از آن، تا کمبودهای درونی، مرتفع گشته و دیگر نیازمند گدائی از کسی نباشم.

ولی باز هم می گویم تنها، دیدن و شناختن خود به عنوان یک فرد مهرطلب، 90 درصد کار را درست می کند و بقیه 10 درصد را باید از طریق تکنیک های مناسب و تن ندادن دوباره به مهرطلبی در خود خاموش کنیم.

در مورد مهرطلبی نیز، غیرارگانیک ها (ماهیت های فکری و احساس منفی یا شیطانک های درون) کار می کنند. چند بار، در کودکی مهرطلبی کرده ایم و یک توده ی انرژی را از خود ساخته ایم، حال این توده ی انرژی هدفمند برای بقاء خود، ما را وادار می کند تا باز هم مهرطلبی کنیم تا او تغذیه شود؛

 

بنابر این با کم کردن مهرطلبی های خود و غذا نرساندن به این توده ی انرژی منفی، می توانیم آن را نابود سازیم و با تکنیک "خود دوست داری صحیح" کمبود مهر را جبران نمائیم تا در دام مهرطلبی نیفتیم.

ماری یحیوی محقق، مترجم و نویسنده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۸
mina nikseresht
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۱ ب.ظ

مهرطلب ها را بیشتر بشناسیم!

مهرطلب کیست؟

مهرطلب کسی است که به شکل افراطی سعی می‎کند نظر مثبت دیگران را جلب کند و به شدت از زدو خوردها و اصطحکاک اجتناب می‎ورزد.

ویژگی‎های این دسته از افراد:

آدمی غصه خور و غمگین است و انتظار دارد که بقیه او را درک کنند. ( روضه خوانی از گذشته از خصیصه های اوست)

2-توانایی تشخیص منافع خود را ندارد و قبل از خودش به دیگران فکر می کند (مثل مهندسی که هنوز پس از گذشتن سه ماه از شروع کارش، حقوق خود را تعیین نکرده بود و عقیده داشت که اولویت من، منافع شرکتی است و نه منافع خودم! اما واقعیت این است کسی که توانایی تشخیص منافع خودش را ندارد، نمی تواند منافع سازمانش را تشخیص بدهد.)

3-ملاک خوب و بد، درست و غلط، مفید و مضر را قضاوت گفته و نظر دیگران می‎داند.

4-به راحتی اظهار نظر نمی‎کند با ابهام صحبت می‎کند و به محض مخالفت دیگران سریع تغییر موضع می دهد. سعی کنید در مواجهه شدن با چنین موقعیتی، اصل منظور شخص را از او بپرسید و اجازه ندهید که مبهم گویی کند( وقتی کسی مبهم حرف می‎زند به فکر آینده ارتباطی‎تان با او باشید)

5-همیشه در حال معذرت خواهی است. ( در واقع معذرت‎خواهی می‎کند تا مسئولیت را قبول نکند.) در مواجهه با این عذرخواهی‎ها ، مثلا بگویید : بسیار خب، عذرخواهی‎ات را قبول کردم اما تا آخر این هفته باید پروژه را تحویل دهی. در مقابل مهرطلب ، بالغانه برخورد کنید. )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۱
mina nikseresht
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ب.ظ

مانعی بزرگ در مسیر موفقیت

آقای کم‌توجه روز شنبه هنگام ظهر بسته‌ی غذایش را در محل کارش باز کرد و یک ساندویچ همبرگر داخل آن دید. سپس، ساندویچش را خورد.

او یک‌شنبه ظهر نیز بسته‌ی غذایش را باز کرد و دوباره یک ساندویچ همبرگر دید. اندکی رنجیده‌خاطر شد؛ اما به شدت گرسنه بود و به‌اجبار ساندویچش را خورد.حدس بزنید دوشنبه ظهر چه اتفاقی افتاد. او دوباره یک ساندویچ همبرگر را مقابل خود دید. به‌این‌ترتیب، گله‌وشکایت‌کردن را دراین‌باره شروع کرد که چقدر همبرگر بخورم.

او، روز سه‌شنبه، پس از بازکردن بسته‌ی غذایش، با فریاد چنین گفت: ”باز هم همبرگر. اگر قرار باشد فردا هم همبرگر بخورم؛ دیوانه می‌شوم!“

روز بعد نیز همان ماجرا تکرار شد و او به گله‌وشکایت‌کردن دراین‌باره ادامه داد که چقدر باید همبرگر بخورم. در این زمان، یکی از همکارانش به او گفت: ”چرا این موضوع را به همسرت نمی‌گویی و از او نمی‌خواهی غذاهایی دیگر برایت آماده کند؟

آقای کم‌توجه پاسخ داد: ”این موضوع به همسرم مربوط نمی‌شود. من هر روز خودم غذایم را آماده می‌کنم!!!“

شاید این موضوع برای شما عجیب به‌نظر برسد. شاید با خودتان بگویید: ”مگر می‌شود کسی مانند این مرد رفتار کند.“ بله، می‌شود. بسیاری از انسان‌ها دست‌کم گاهی و در بعضی از موقعیت‌های زندگی‌شان به این شیوه عمل می‌کنند.

چند تن از انسان‌ها را می‌شناسید که همواره درباره‌ی موقعیت‌های زندگی‌شان گله و شکایت می‌کنند؛ اما به همان کارهای عادت‌گونه و همیشگی‌شان ادامه می‌دهند و برای تغییردادن زندگی‌شان اقدام نمی‌کنند؟ این افراد نیز عملکردی همچون آقای کم‌توجه دارند. بعضی انسان‌ها همواره درباره‌ی وضعیت شغلی‌شان گله و شکایت می‌کنند؛ اما برای بهبودبخشیدن به آن یا تغییردادن شغلشان دست‌به‌کار نمی‌شوند.

جیم ران گفت: ”اگر می‌خواهید وضعیت زندگی‌تان تغییر کند؛ پس، در ابتدا خودتان باید تغییر کنید. اگر می‌خواهید وضعیت زندگی‌تان بهبود یابد؛ پس، در ابتدا باید بکوشید خودتان به انسانی بهتر تبدیل شوید.“

از گله‌وشکایت‌کردن دست بردارید و برای بهبودبخشیدن به وضعیت زندگی‌تان دست‌به‌کار شوید. اگر از اضافه‌وزنتان رنج می‌برید؛ پس، هرچه زودتر ورزش‌کردن را شروع کنید. اگر قصد دارید نویسنده شوید و کتابی بنویسید؛ پس، برای نوشتن آن هرچه زودتر اقدام کنید، هر چند ممکن است در آینده بخواهید نوشته‌های خودتان را تغییر دهید. برخیزید و برای دستیابی به خواسته‌های ارزشمندتان گامی سازنده بردارید.

بهانه‌آوردن هرگز شما را به جایی نمی‌رساند. یک مانع مهم در مسیر موفقیت گرایش به ماندن در منطقه‌ی امن یا شناخته‌شده است. روانشناسان اعلام کرده‌اند هر یک از ما به‌طور طبیعی گرایش داریم همواره به حیطه‌ای وارد شویم که برای ما آسایش و رفاه را به همراه دارد. در واقع ما می‌کوشیم به حیطه‌ای وارد شویم که هیچ‌گونه دشواری در آن‌جا برای ما وجود ندارد. سپس، می‌خواهیم در همین حیطه باقی بمانیم.

ما اغلب تلاش‌کردنمان را متوقف می‌کنیم. به استراحت و آسایشمان اهمیت می‌دهیم. روزبه‌روز، عادت‌هایی را در وجودمان پرورش می‌دهیم که به تلاش کم‌تر و شکستمان منجر می‌شوند. اغلب به سطحی از زندگی راضی می‌شویم که بسیار پایین‌تر از سطح توانایی‌ها و شایستگی‌های ما خواهد بود. ما همواره کارهایی بی‌هدف و سرگرم‌کننده را انجام می‌دهیم و درکل وقتمان را بیهوده تلف می‌کنیم. سپس، خودمان را متقاعد می‌کنیم که در حد توانمان بهترین کار ممکن را انجام داده‌ایم. به‌این‌ترتیب، هرگز به موفقیت نخواهیم رسید.

بسیاری از انسان‌ها در منطقه‌هایی امن زندگی می‌کنند که خودشان‌ می‌سازند. نگرش و شخصیت شما، شیوه‌ی عادت‌گونه‌ی شما در زندگی و چگونگی عملکردتان در حیطه‌ی شغلی در واقع منطقه‌ی امنتان محسوب می‌شود.

وقتی انسانی به منطقه‌ی امنش وارد می‌شود و در آن‌جا می‌ماند؛ به‌طور طبیعی گرایش دارد که در رویارویی با هر گونه تغییر، حتی تغییر مفید و سازنده، از خودش مقاومت نشان دهد. اگر مجبور شوید از منطقه‌ی امنتان بیرون آیید؛ به‌طور طبیعی می‌کوشید همان منطقه‌ی امن را برای خودتان بازآفرینی کنید. برای نمونه، شاید شغلی را از دست بدهید که دوستش ندارید؛ اما باز هم می‌کوشید شغلی را مشابه همین شغل برای خودتان بیابید. ورود به منطقه‌ی امن با احساس آسایش و رفاه شروع می‌شود؛ اما ماندن در این منطقه به‌سرعت به احساس رضایت از موقعیت فعلی منجر خواهد شد. احساس رضایت از موقعیت فعلی نیز به احساس دلزدگی منجر می‌شود. انسان در این وضعیت از خودش می‌پرسد: ”آیا همه‌ی زندگی فقط همین است؟“ زندگی چنین انسان‌هایی؛ به‌جای این‌که ماجرایی هیجان‌آور و شگفت‌انگیز باشد؛ فقط تکرار خسته‌کننده و ملال‌آور رویدادهای دیروز خواهد بود.

ماندن در منطقه‌ی امن در پایان از احساس دلزدگی به احساس ناکامی و اندوه منجر می‌شود. هر انسان معمولی در ژرفای وجودش می‌داند که با توانایی‌هایی شگفت‌انگیز آفریده شده است. او می‌داند موقعیتی بهتر از موقعیت کنونی هم برای او وجود خواهد داشت. کارل راجرز، روانشناس، گفت: ”هر موجود زنده‌ای انگیزه‌ای درونی دارد تا احتمالات ذاتی‌اش را به‌ثمر برساند.“

وارن بنیس، در پژوهشی پنج‌ساله، درباره‌ی مدیران موفق به این نتیجه رسید که آنان همواره، با تعیین‌کردن اهدافی مهم‌تر و بزرگ‌تر، از ماندن در منطقه‌ی امنشان پرهیز می‌کنند. گستره‌ی زندگی این افراد همواره افزایش می‌یابد. آنان همیشه می‌کوشند به انسانی بهتر تبدیل شوند و کارهایی سازنده‌تر را به‌ثمر برسانند.

برای دستیابی به موفقیت باید از حد و مرزهای ساخته‌شده پیرامون توانایی‌های وجودتان فراتر روید. شما باید اهدافی را برای خودتان تعیین کنید که سبب می‌شوند بهترین توانایی‌های وجودتان را به‌کار ببرید.

اگر اکنون از زندگی‌تان راضی نیستید؛ بدانید که خودتان آن را آفریده‌اید. درست همان‌گونه که آقای کم‌توجه هر روز درباره‌ی ناهارش گله و شکایت داشت و خودش آن‌ها را آماده می‌کرد.

برای تغییردادن موقعیت‌های زندگی‌تان، فقط خودتان باید دست‌به‌کار شوید. توجه کنید کدام رفتارهای عادت‌گونه سبب شده‌اند به موقعیت‌های ناخوشایند کنونی‌تان برسید و هرچه سریع‌تر بکوشید برای تغییردادن آن‌ها اقدام کنید. توجه کنید کدام رفتارهای شما سبب شده‌اند به موقعیت‌های خوشایند کنونی‌تان برسید و هرچه سریع‌تر بکوشید آن رفتارها را به عادت زندگی‌تان تبدیل کنید. خواسته‌های ارزشمندتان را به ترتیب اولویت تعیین کنید و برای دستیابی به آن‌ها نخستین گام را بردارید. درنگ نکنید!  

جمله‌های برگزیده

* یک مانع مهم در مسیر موفقیت گرایش به ماندن در منطقه‌ی امن یا شناخته‌شده است.

* توجه کنید کدام رفتارهای عادت‌گونه سبب شده‌اند به موقعیت‌های ناخوشایند کنونی‌تان برسید و هرچه سریع‌تر بکوشید برای تغییردادن آن‌ها اقدام کنید.

* برای دستیابی به موفقیت باید از حد و مرزهای ساخته‌شده پیرامون توانایی‌های وجودتان فراتر روید.

مترجم : سیما فرجی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۲
mina nikseresht
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ق.ظ

دلنوشته : معجزه ی خداوند همین روزهاست...

همیشه و هر روز منتظر معجزه‎ام. منتظر اینکه خدا باز هم دستم را بگیرد و من را به همان روزهایی برساند که سالها آرزویش را داشتم و دارم و وقتی نشانه‎ای از رسیدن به رویاهایم به من نشان داده می‎شود باز هم امیدوار به قدرت خدایی می‎شوم که همواره در تاریکی‎ها و سختی‎ها دستم را رها نکرد و این وقت‎هاست که باز هم می‎فهمم خدا تنها عاشقی است که من را با همه‎ی بدی‎هایم دوست دارد و دستم را رها نمی‎کند. خدا تنها عاشقی است که وقتی کوتاهی‎های من را می‎بیند باز هم از من رو برنمی گرداند و باز هم اجازه می‎دهد به در خانه‎اش بروم. کاش روزی همه‎ی ما بفهمیم خدا را آنگونه باید ستایش کرد که لایق آن ستایش است و کاش روزی بفهمیم که امروز، فردا و آینده‎مان همه و همه در دستان همیشه قدرتمند اوست و اگر بدانیم دیگر نه نگران خواهیم شد و نه افسرده و غمگین و دلمان همیشه و همه وقت شاد است چون می دانیم او ان الله علی کل شی قدیر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۶
mina nikseresht
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ق.ظ

خدا همواره بهترین را برایمان می خواهد....

نقاش مشهوری در حال نقاشی یک منظره کوهستانی بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بود. نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی‌اش بود که ناخودآگاه در حالی که آن نقاشی را تحسین می‌کرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن، پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه کوه فاصله دارد.

رهگذری متوجه شد که نقاش چه می‌کند. رهگذر می‌خواست فریاد بزند، اما ممکن بود نقاش به خاطر ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و سقوط کند. رهگذر به سرعت یک از قلموهای نقاش را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد. نقاش که این صحنه را دید با سرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن رهگذر را بزند. اما رهگذر تمام جریان را که شاهدش بود برای نقاش تعریف کرد و توضیح داد که چگونه امکان داشت از کوه به پایین سقوط کند.

براستی گاهی آینده‌مان را بسیار زیبا ترسیم می‌کنیم، اما گویا خالق هستی می‌بیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای ما را خراب می‌کند. گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت می‌شویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم: خالق هستی همیشه بهترین‌ها را برایمان مهیا کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۰
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۷ ب.ظ

دوست واقعی خودتان را بشناسید

زندگی درست مثل یک مهمانی است. شما افراد زیادی را به مهمانی تان دعوت می کنید. برخی از افراد زود در مهمانی شما ظاهر می شوند و زود هم تشریفشان را می برند! افرادی برعکس هستند یعنی دیر می آیند و زود میروند. گاهی هم پیش می آید که افرادی پیدا می شوند که قبل از شروع مهمانی همراهتان هستند و تا آخر هم با شما می مانند و ظرف های کثیف را هم می شویند بدون اینکه شما از آنها بخواهید! این افراد همان دوستان واقعی شما هستند و در عوض نیز شما باید کاری کنید که تا آخر این دوستی با شما بمانند. دوستان واقعی پانزده کار را به صورت متفاوت انجام می دهند. این پانزده کار کدامند؟ با هم بخوانیم:

1. دوست واقعی با شما مشکلات را حل می کند:

دوست واقعی کسی است که درد و غم را در چشمان شما می بیند و این در حالی است که دوستان دیگر لبخند شما را روی لبهایتان تجسم می کنند. به دنبال دوستی نباشید که مشکلات را برایتان حل می کند بلکه به دنبال مسی باشید که در اوج درد و مشکل با شما باشد و با هم از پس آن بر بیایید! به چنین فردی دوست واقعی می گویند.

2. دوست واقعی کسی است که به شما کمک می کند چون مراقب شماست:

مشکل ما در دوستی از جایی شروع می شود که ما به دنبال کسی هستیم که بتواند برایمان کاری انجام بدهد و بیشتر دهنده باشد تا گیرنده. یا به دنبال دوستی هستیم که حال بدمان را خوب کند و در تمام مدت دوران دوستی بیشتر به ما سرویس بدهد. اگر این طور نباشد نتیجه می گیریم که او دوست مناسبی برایمان نیست! و به همین دلیل رابطه مان را به هم می زنیم. خب این انتظار تا حدی درست است اما شرط یک دوستی مناسب این است که هر دو طرف به حد یکسان دهنده باشند. کلید اینجا است که هر دو سمت دوستی افرادی دهنده و گیرنده باشند.

3. دوست واقعی برای شما وقت می گذارد:

این واضح است که دوستان باید زمانی را به باهم بودن اختصاص بدهند. از بودن و صحبت کردن با هم لذت ببرند. شما هرگز نباید کسی را مجبور کنید تا زمانش را به شما اختصاص بدهد. اما بدانید که یک دوست واقعی کسی است که حتما زمانی را برای بودن شما در برنامه خودش جا می کند.

4.  دوست واقعی به آزادی هم احترام می گذارند:

اگر دوستی سالم را یک خانه تصور کنیم می بینیم که در ها و پنجره های آن کاملا باز است. هوا در این خانه جریان دارد  و هیچ کس احساس خفگی نمی کند. یک رابطه مناسب این شرایط را بهتر نیز می کند و باعث می شود تا هر دو طرف نسبت به هم احساس بهتری داشته باشند. اگر این فرد همان دوست واقعی شما باشد هیچ در و پنجره ای در دنیا باعث ماندن شما نمی شود. شما خودتان از جان و دل می مانید.

5. دوست واقعی با شما ارتباط صمیمی و موثری دارد:

بار ها و بارها ممکن است این جمله را شنیده باشید که ارتباط سنگ بنای دوستی است. بر فرض مثال اگر خود شما از چیزی عصبانی باشید دوست شما باید این اجازه را به شما بدهد تا خودتان را خالی کنید و در آرام کردن شما نقش اساسی داشته باشد. البته باید بدانید که شما نیز در مقابل دوست گرامی چنین مسولیتی نیز دارید. دوستی یک رابطه متقابل است.

 

6. دوست واقعی شما را همین گونه که هستی می پذیرد:

این را بداند که هرگز نمی توانید کسی را عوض کنید. شما باید دوست واقعی تان را همینگونه که هست بپذیرید. البته دوست واقعی شما کسی است که شما را خوب می شناسد و همینگونه که هستید دوستتان دارد. تغییر نکنید تا کسی شما را دوست داشته باشد و یا احترام از او ببنید.بلکه فقط وقتی یقین کردید که تغییر مثبت شما لازمه رشد و پیشرفتتان است تغییر کنید. بنابر این خودتان باشید و به طرف مقابل اجازه بدهید خواهان همین شخصیت شما باشد نه چیزی که از خودتان ساخته اید.

7. دوست واقعی شما صادق است:

هرگز انتظار نداشته باشید دیگران ایده آل شما باشند چون قرار نیست هر کس مطابق میل شما رفتار کند. بیش از حد دوستی خودتان را تجزیه و تحلیل نکنید. دوستی که بازی نیست پس جازه بدهید تا رابطه دوستی تان پرورش یابد. بنابراین با روان و احساس کسی بازی نکنید چون ممکن است دقیقا فردی پیدا شود و همین کار را با شما بکند. این نکته را به ذهنتان بسپارید. در دوستی واقعی حبری از دروغ و تقلب نیست!!

8. دوست واقعی شما رفتاری مصالحت آمیز دارد:

چنین دوستانی وقتی با شما اختلاف نظر داردند سعی می کنند تا از طریق گفتگو به نحوی به نتیجه برسند. انها به دنبال راه حلی هستند که به نفع هر دو نفر باشد. به جای اینکه منار بکشند یا منتظر باشند تا شما تغییر کنید با شما سازش می کنند.

9. دوست واقعی شما از تغییرات شخصیتیتان حمایت می کند:

نیازهای ما با گذر زمان تغییر می کنند. وقتی که شخصی به شما می گوید تغییر کرده ای منظور بدی ندارد. شاید منظور او پیشرفت شما و بهبودیتان در زندگی است. و دوست واقعی کسی است کهخواهان پیشرفت شما باشد و از آن لذت ببرد. در ذات چنین فردی حسادت وجود ندارد و واقعا خواهان خوش بودن شماست.

10. دوست واقعی انتظارات واقع بینانه ای از شما دارد:

این یک واقعیت است شادی حالت پایداری نیست. شما ممکن است یک روز غرق در شادی و روز دیگر بسیار غمگین باشید. در واقع دوستان باید انتظارات واقع بینانه ای از هم داشته باشند. دوستی که برای با شما بودن زمانی را اختصاص بدهد در هر حالتی کنار شما باشد چه در عصبانیت چه در شادی و اندوه همان دوست واقعی شماست. به یاد داشته باشید اگر باید برای خودتان کاری انجام بدهید باید بدانید که دوست واقعی شما نیز در آن دخیل است. خوب بودن و پیشرفت شما خوب بودن و پیشرفت دوست شماست....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۷
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۶ ق.ظ

این ده جمله را هیچ وقت نگو....

در اینجا سعی داریم 10 جمله سرزنش کننده را مطرح کنیم که به خودمان می گوییم. سپس راهکارهایی را برای مقابله با این خودگویی های منفی به شما پیشنهاد می کنیم.

 قدم اول برای مقابله با این خودگویی ها، شناختن آنهاست. ممکن است افکار و خودگویی های منفی در اعماق ذهن شما باشند و شما از آنها آگاهی نداشته باشید اما این افکار منفی خواه ناخواه بر احساسات و عملکرد شما تاثیر می گذارند.

1.من ارزشش را ندارم

این جمله مستقیما اعتماد به نفس شما را مورد حمله قرار می دهد و هیچ ریشه ای در حقیقت ندارد. گفتن "من ارزشش را ندارم" باور منفی است که می تواند به سرعت شما را از پا درآورد. پس تا دیر نشده کاری بکنید.

2.من آدم بی خاصیتی هستم

گفتن این جمله به خود به کلی قدرت شخصی تان را می رباید و شما را بدون انگیزه می سازد.

3.من نمی توانم آن کار را انجام دهم

این جمله هم قدرت شما را کاهش می دهد. زمان هایی وجود دارد که شما واقعا نمی توانید کاری را انجام دهید، اما در اکثر مواقع این فکر ، بیشتر یک حمله به خود است تا واقعیت!

4.من هرگز پیشرفتی نخواهم داشت

این خودگویی آغازی برای شکست است قبل از آنکه شما واقعا شروع به انجام آن کار بکنید. همه ما می دانیم که موفقیت پس از تلاش ما و در یک زمان خاص فرا می رسد. گفتن این مسئله به خود که "شکست خواهم خورد" قبل از آغاز یک کار، شما را از شکوفایی استعدادها و رسیدن به جایگاهی که استحقاق آن را دارید، باز خواهد داشت.

5.دیگران من را دوست نخواهند داشت

یک شروع برای طرد شدن. زمانی که شما وارد یک موقعیت می شوید و به خودتان می گویید که دیگران شما را دوست نخواهند داشت در واقع با دست خودتان (با فکر خودتان) این طرز فکرتان را به واقعیت تبدیل می کنید. زیرا وقتی با این فکر وارد یک جمع می شوید از ترس اینکه دیگران با شما برخورد خوبی نداشته باشند، از جمع کناره گیری می کنید و کمتر با دیگران حرف می زنید. بنابر این به طور طبیعی دیگران هم با شما کمتر صحبت می کنند. بنابراین خودگویی منفی شما تایید می شود.

6.دیگران بهتر از من هستند

معمولا همه ما تمایل داریم خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. اما گفتن این جمله به خود که " دیگران بهتر از من هستند" ضربه شدیدی به اعتماد به نفس وارد می کند.

7.من بی کفایت هستم

گفتن این جمله به خود باعث می شود احساس کنید برای دستیابی به خواسته های خود از زندگی لیاقت ندارید. حس بی کفایتی شخصی به شدت باعث بی انگیزگی می شود.

8.من باید کامل باشم

یک روش برای تضمین شکست خوردن، انتقاد از خود در زمانی است که کامل نیستید. این زمان در واقع همه زمان هاست زیرا همه ما کاملا ناکامل هستیم.

9.نظر من اهمیتی ندارد

در این جمله اعتماد به نفس بسیار پایینی نهفته است. در صورتی که این جمله را به خودتان می گویید احتمالا خودتان را بی ارزش در نظر می گیرید.

10.من هیچ تغییری نمی کنم

این جمله سرشار از ناامیدی است و باعث می شود شما در رکود بمانید و هیچ تلاشی برای پیشرفت و تغییر انجام ندهید.

با خودگویی های منفی چه کار کنیم؟

گام های زیر را پیگیری کنید تا بهتر بتوانید بر خودگویی های منفی تان کنترل داشته باشید:

* مچ خودتان را بگیرید

در ابتدای روز زمان کوتاهی را به فکر کردن به افکار و خودگویی هایتان اختصاص دهید و خودگویی های منفی تان را شناسایی کنید.

* برای خودگویی منفی تان عنوان بگذارید

مشخص کنید که خودگویی منفی تان دقیقا چیست. می توانید از 10 مورد ذکر شده در این مقاله استفاده کنید.

* این تنها یک فکر است

همه ما در طول روز فکرهای زیادی را از سر می گذرانیم. اما همه آنها واقعی نیستند . بنابراین زمانی که فکر یا خودگویی منفی تان را شناسایی کردید، به خودتان بگویید " این تنها یک فکر است". بنابراین شما باور دارید که یک فکر فقط یک فکر است نه حتما یک واقعیت.

* میزان واقعی بودن فکر خود را بسنجید

به عنوان یک قاضی در مورد فکر خود قضاوت کنید. ببینید فکرتان تا چه اندازه واقعیت دارد. اگر تا حد زیادی واقعی بود تلاش کنید برای آن راه حلی پیدا کنید. مثلا اگر دلایل و شواهد کافی برای این خودگویی منفی دارید که "دیگران من را دوست ندارند" فکر کنید که چگونه می توانید رفتار خود را تغییر دهید تا فرد دوست داشتنی تری شوید. اما اگر فکرتان واقعیت کمی دارد بهتر است آن را با جملات و خودگویی های مثبت جایگزین کنید.

* نفس عمیق بکشید

این تمرین را امتحان کنید. در جایی آرام بنشینید. چشم هایتان را ببندبد. بدنتان را رها کنید و نفس های عمیق بکشید. آرام آرام احساس می کنید احساس بهتری دارید و افکار و خودگویی های مثبت به ذهنتان می آید. خودتان هم شروع کنید خودگویی های مثبت را در ذهنتان مرور کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۰۶
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

از تغییر کردن نترس...



به باورهایت نچسب بعضی از این باورها فقط عادت‌هایی هستند که از کودکی گوشه‌ی زندگیت جا خوش کرده‌اند. بعضی از این باورها نه از سر یقین که فقط از روی ترس از تغییر است. تغییری که مجبورت می‌کند روی آنچه بوده و آنچه هست پا بگذاری و آغوش به روی اتفاقاتی باز کنی که تا به حال در پنجره‌ی خیالت نگنجیده است چرا می‌ترسی از نو شدن؟! از دوباره فکر کردن و اندیشیدن به چیزهایی که پیش از این همیشه یک طور به نظر می‌رسیدند؟! چرا می‌ترسی از سر برگرداندن و نگاه کردن به دنیا از زاویه‌ای که تابه‌حال چشمانت آن را تجربه نکرده است شاید زندگی و اتفاقات آن از این زاویه طور دیگری به نظر برسند... از تغییر نترس؛ تغییرات بانیان تجربه‌های ارزشمندند... هیچ عادتی سودمند نیست. وگرنه خداوند جهان هستی را این‌گونه پویا و متغیر نمی‌آفرید... گیوه‌های شجاعتت را ورکش و از همین امروز با اولین تغییر روی عادت‌‌های بی‌ثمر زندگیت پا بگذار و باور کن که تا تو تغییر نکنی زندگی همین است که هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۳
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ق.ظ

ارتباط های سازنده ....

این هفته به واسطه‎ی دعوت یکی از اساتید دانشگاه فردوسی و مشورت در مورد موضوعی به یکی از مراکز دانشگاه دعوت شدم. یک سال قبل بود که من با ایشان آشنا شدم. شخصیت بسیار موجه و قابل احترام و در عین حال بسیار توانمندی دارند. ثبت اختراع، کارآفرین نمونه و .... افتخارات دیگری رو کسب کردند که خوب گفتنش لزومی ندارد. یکی از مهارت‎های فوق‎العاده‎ ایشان، شناخت استعداد و توانایی افراد در هر زمینه‎ای است. به طوری که در یک جلسه بسیار واضح و شفاف تمام استعدادها و توانایی‎های تو را تشخیص می‎دهند. در عین حال که این آشنایی یک ساله، نسبت به آشنایی‎های چندساله فرصت و مجال کمتری برای شناخت دارد اما گاهی بعضی آنقدر متین و با وقار رفتار می‎کنند که احساس می‎کنی آنها سالهاست تو را می‎شناسند و توانمندی‎های ارتباطی و اصولی میان دونفر را به خوبی درک کرده و اجرا می‎کنند. در هر کدام از جلساتی که ما با هم با حضور اساتید دیگر داشتیم، اینقدر ایشان با احترام رفتار می‎کردند که روز به روز ارادت من به ایشان بیشتر می‎شد. یک‎بار به دعوت ایشان، در یکی از کلاس‎هایی که تدریس می‎کردند حاضر شدم و در خلال گفتگوهایی که با دانشجوها داشتند، شروع به معرفی من کردند. نقش من سرکلاس به عنوان تحلیل گر رفتارسنجی دانشجویان بخاطر طرح‎ها و نوآوری‎هایی که بالای سن مطرح می‎کردند بود. بعد از پایان صحبت هر دانشجو، من نقاط قوت و نقاط ضعف آنها را توضیح می‎دادم. کلاس که تمام شد، تمام دانشجوها، دورم جمع شدند تا به سوالات شان پاسخ دهم. حدود یک ساعت بعد من و این استاد از کلاس خارج شدیم. به ایشان رو کردم و گفتم: شما چرا از من اینقدر تعریف کردید؟

پاسخش جالب بود: مطمئن باش من وقتی استعداد، هوش و توانایی‎های بالقوه شخصیتی را تشخیص می‎دهم، برایش بسیار احترام قایلم چون معتقدم پر و بال دادن به آنها، منجر به موفقیت‎های بزرگ خواهد شد و اگر آنها به این موفقیت‎ها برسند، آنها هیچ‎گاه من را فراموش نخواهند کرد!

سالهاست که من پایم را از محیط دانشگاه بیرون گذاشتم و مشغول به فعالیت‎های کاری مختلف شدم. در این سال‎ها گاهی با برخوردها و طرز رفتارهایی روبرو شدم که آن اوایل بسیار برایم عجیب و دردناک بود، بارها و بارها رو در رویم حرف نامربوط شنیدم، گاهی این توهین‎ها و آزارها لفظی بوده و گاهی رفتاری. اما خوب تمام سعی و تلاشم این بود که به واسطه‎ی درس‎هایی که در تمام این سال‎ها آموختم تغافل کنم و خم به ابرو نیاورم. اما در این یک سال که با این استاد عزیز رابطه‎های گاهاً کاری دارم می‎فهمم چقدر فرق است بین کسی که در بحث ارتباط آشنایی به قواعد اصولی آن دارد از جمله اینکه تو خانم باشی و احترام یکی از شاخصه‎های اصلی هر ارتباطی تعریف شود و چقدر خوب که کسانی هستند که هیچ‎گاه به خودشان اجازه نمی‎دهند تا بخواهند از این مرز خارج شوند و حرمت ادب و نزاکت را رعایت می کنند. اما خوب شرایط همیشه به یک صورت نیست و آدمها گاهی در زندگیت حضور پیدا می‎کنند تا بتوانی رفتارهای خوب از بد را تشخیص بدهی.

تازه یاد گرفته‎ام بودن در جایی که احترام و عزت و توانمندی‎هایت قابل تقدیر است و همه‎ی اعضای یک گروه نگاه و هدف‎شان متمرکز بر روی مقصد باشد دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد و اگر گروهی متشکل از افراد متخصص و با شخصیت های رفتاری درست باشد، هم توانایی‎های تو درک می‎شود و هم به واسطه‎ی این توانمندی‎ها، موقعیت‎های اجتماعی متفاوتی خواهی داشت و رتبه‎های شغلی و ترفیع درجه به همان نسبت برای تو تعریف خواهد شد.

از آن طرف هم دیده‎ام افرادی را که توانمندی‎های بالقوه‎ای ندارند اما متاسفانه آنقدر دچار غرور و تکبر می‎شوند که همین مانع از پیشرفت و محبوبیت آنها می‎شود.همیشه این روایت یادم هست که سالها قبل از یکی از اساتید اخلاقم شنیدم که در روز قیامت هر فردی به واسطهی رفتارهایی که داشته به شکلی محشور میشود. جالب بود می گفتند افراد مغرور به شکل مورچه محشور میشوند تا در زیرپای دیگران به عمل خود واقف شوند. همیشه سعی کردم به واسطه ی این روایت غرور را از خودم دور کنم.

چه خوب که با افرادی ارتباط برقرار کنیم و آنها را وارد جریان‎های زندگی‎مان گردانیم که افرادی با فرهنگ و درک بالای اجتماعی باشند تا در روابط‎مان آسیبی متوجه ما نشود.

روزتان بخیر و شادی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۳۴
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۲۲ ب.ظ

آدرس کانال تلگرام


دوستان عزیز و همراهان من سلام

چند وقتی هست تصمیم گرفتم برای ترویج مطالب کتابم کانالی ایجاد کنم و اسم کانال رو هم به نام کتاب ایجاد کردم. اگه تمایل به حضور داشتید بر روی عکس زیر کلیک بفرمایید تا وارد کانال تلگرام بشین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۲
mina nikseresht