آقای کمتوجه روز شنبه هنگام ظهر بستهی غذایش را در محل کارش باز کرد و یک
ساندویچ همبرگر داخل آن دید. سپس، ساندویچش را خورد.
او یکشنبه ظهر نیز بستهی غذایش را باز کرد و دوباره یک ساندویچ همبرگر دید.
اندکی رنجیدهخاطر شد؛ اما به شدت گرسنه بود و بهاجبار ساندویچش را خورد.حدس بزنید دوشنبه
ظهر چه اتفاقی افتاد. او دوباره یک ساندویچ همبرگر را مقابل خود دید. بهاینترتیب،
گلهوشکایتکردن را دراینباره شروع کرد که چقدر همبرگر بخورم.
او، روز سهشنبه، پس از بازکردن بستهی غذایش، با فریاد چنین گفت: ”باز هم
همبرگر. اگر قرار باشد فردا هم همبرگر بخورم؛ دیوانه میشوم!“
روز بعد نیز همان ماجرا تکرار شد و او به گلهوشکایتکردن دراینباره ادامه
داد که چقدر باید همبرگر بخورم. در این زمان، یکی از همکارانش به او گفت: ”چرا این
موضوع را به همسرت نمیگویی و از او نمیخواهی غذاهایی دیگر برایت آماده کند؟“
آقای کمتوجه پاسخ داد: ”این موضوع به همسرم مربوط نمیشود. من هر روز خودم
غذایم را آماده میکنم!!!“
شاید این موضوع برای شما عجیب بهنظر برسد. شاید با خودتان بگویید: ”مگر میشود
کسی مانند این مرد رفتار کند.“ بله، میشود. بسیاری از انسانها دستکم گاهی و در
بعضی از موقعیتهای زندگیشان به این شیوه عمل میکنند.
چند تن از انسانها را میشناسید که همواره دربارهی موقعیتهای زندگیشان گله
و شکایت میکنند؛ اما به همان کارهای عادتگونه و همیشگیشان ادامه میدهند و برای
تغییردادن زندگیشان اقدام نمیکنند؟ این افراد نیز عملکردی همچون آقای کمتوجه
دارند. بعضی انسانها همواره دربارهی وضعیت شغلیشان گله و شکایت میکنند؛ اما
برای بهبودبخشیدن به آن یا تغییردادن شغلشان دستبهکار نمیشوند.
جیم ران گفت: ”اگر میخواهید وضعیت زندگیتان تغییر کند؛ پس، در ابتدا خودتان
باید تغییر کنید. اگر میخواهید وضعیت زندگیتان بهبود یابد؛ پس، در ابتدا باید
بکوشید خودتان به انسانی بهتر تبدیل شوید.“
از گلهوشکایتکردن دست بردارید و برای بهبودبخشیدن به وضعیت زندگیتان دستبهکار
شوید. اگر از اضافهوزنتان رنج میبرید؛ پس، هرچه زودتر ورزشکردن را شروع کنید.
اگر قصد دارید نویسنده شوید و کتابی بنویسید؛ پس، برای نوشتن آن هرچه زودتر اقدام
کنید، هر چند ممکن است در آینده بخواهید نوشتههای خودتان را تغییر دهید. برخیزید
و برای دستیابی به خواستههای ارزشمندتان گامی سازنده بردارید.
بهانهآوردن هرگز شما را به جایی نمیرساند. یک مانع مهم در مسیر موفقیت گرایش به
ماندن در منطقهی امن یا شناختهشده است. روانشناسان اعلام کردهاند هر یک از ما بهطور طبیعی گرایش
داریم همواره به حیطهای وارد شویم که برای ما آسایش و رفاه را به همراه دارد. در
واقع ما میکوشیم به حیطهای وارد شویم که هیچگونه دشواری در آنجا برای ما وجود
ندارد. سپس، میخواهیم در همین حیطه باقی بمانیم.
ما اغلب تلاشکردنمان را متوقف میکنیم. به استراحت و آسایشمان اهمیت میدهیم.
روزبهروز، عادتهایی را در وجودمان پرورش میدهیم که به تلاش کمتر و شکستمان
منجر میشوند. اغلب به سطحی از زندگی راضی میشویم که بسیار پایینتر از سطح
تواناییها و شایستگیهای ما خواهد بود. ما همواره کارهایی بیهدف و سرگرمکننده
را انجام میدهیم و درکل وقتمان را بیهوده تلف میکنیم. سپس، خودمان را متقاعد میکنیم
که در حد توانمان بهترین کار ممکن را انجام دادهایم. بهاینترتیب، هرگز به
موفقیت نخواهیم رسید.
بسیاری از انسانها در منطقههایی امن زندگی میکنند که خودشان میسازند.
نگرش و شخصیت شما، شیوهی عادتگونهی شما در زندگی و چگونگی عملکردتان در حیطهی
شغلی در واقع منطقهی امنتان محسوب میشود.
وقتی انسانی به منطقهی امنش وارد میشود و در آنجا میماند؛ بهطور طبیعی
گرایش دارد که در رویارویی با هر گونه تغییر، حتی تغییر مفید و سازنده، از خودش
مقاومت نشان دهد. اگر مجبور شوید از منطقهی امنتان بیرون آیید؛ بهطور طبیعی میکوشید
همان منطقهی امن را برای خودتان بازآفرینی کنید. برای نمونه، شاید شغلی را از دست
بدهید که دوستش ندارید؛ اما باز هم میکوشید شغلی را مشابه همین شغل برای خودتان
بیابید. ورود به منطقهی امن با احساس آسایش و رفاه شروع میشود؛ اما ماندن در این
منطقه بهسرعت به احساس رضایت از موقعیت فعلی منجر خواهد شد. احساس رضایت از موقعیت فعلی نیز به احساس
دلزدگی منجر میشود. انسان در این وضعیت از خودش میپرسد: ”آیا همهی زندگی فقط
همین است؟“ زندگی چنین انسانهایی؛ بهجای اینکه ماجرایی هیجانآور و شگفتانگیز
باشد؛ فقط تکرار خستهکننده و ملالآور رویدادهای دیروز خواهد بود.
ماندن در منطقهی امن در پایان از احساس دلزدگی به احساس ناکامی و اندوه منجر
میشود. هر انسان معمولی در ژرفای وجودش میداند که با تواناییهایی شگفتانگیز
آفریده شده است. او میداند موقعیتی بهتر از موقعیت کنونی هم برای او وجود خواهد
داشت. کارل راجرز، روانشناس، گفت: ”هر موجود زندهای انگیزهای درونی دارد تا
احتمالات ذاتیاش را بهثمر برساند.“
وارن بنیس، در پژوهشی پنجساله، دربارهی مدیران موفق به این نتیجه رسید که
آنان همواره، با تعیینکردن اهدافی مهمتر و بزرگتر، از ماندن در منطقهی امنشان
پرهیز میکنند. گسترهی زندگی این افراد همواره افزایش مییابد. آنان همیشه میکوشند
به انسانی بهتر تبدیل شوند و کارهایی سازندهتر را بهثمر برسانند.
برای دستیابی به موفقیت باید از حد و مرزهای ساختهشده پیرامون تواناییهای
وجودتان فراتر روید. شما باید اهدافی را برای خودتان تعیین کنید که سبب میشوند بهترین
تواناییهای وجودتان را بهکار ببرید.
اگر اکنون از زندگیتان راضی نیستید؛ بدانید که خودتان آن را آفریدهاید. درست
همانگونه که آقای کمتوجه هر روز دربارهی ناهارش گله و شکایت داشت و خودش آنها
را آماده میکرد.
برای تغییردادن موقعیتهای زندگیتان، فقط خودتان باید دستبهکار شوید. توجه کنید کدام رفتارهای عادتگونه سبب شدهاند به موقعیتهای ناخوشایند کنونیتان
برسید و هرچه سریعتر بکوشید برای تغییردادن آنها اقدام کنید. توجه کنید کدام رفتارهای شما سبب شدهاند به موقعیتهای خوشایند
کنونیتان برسید و هرچه سریعتر بکوشید آن رفتارها را به عادت زندگیتان تبدیل
کنید. خواستههای ارزشمندتان را به ترتیب اولویت تعیین کنید و برای دستیابی به آنها
نخستین گام را بردارید. درنگ نکنید!
جملههای برگزیده
*
یک مانع مهم در مسیر موفقیت گرایش به ماندن در منطقهی امن یا شناختهشده است.
* توجه کنید کدام رفتارهای عادتگونه سبب شدهاند به موقعیتهای ناخوشایند
کنونیتان برسید و هرچه سریعتر بکوشید برای تغییردادن آنها اقدام کنید.
* برای دستیابی به موفقیت باید از حد و مرزهای ساختهشده پیرامون تواناییهای
وجودتان فراتر روید.
مترجم : سیما فرجی