رد پا
سایههای ترس و نگرانی هرشب توی ذهنم رژه میروند.
با هر صدایی
که از موبایلت شنیده میشود، انگار کسی قلبم را فشار میدهد! همیشه ازین دلشورههای
ذهنی در زندگی مشترکم فرار کردهام. اما نمیدانم چرا اینبار با همهی توجیهاتی
که برای خودم میسازم و ادلههای منطقی که میچینم، نمیتوانم کنار بیایم. به اینکه
اشتباه میکنم شک دارم.
به اینکه اینها یک مشت، توهم و خیالبافیهای هر از گاه من
است. به اینکه همهی رابطههای زناشویی گاهی دچار تنش میشوند و فاصله گرفتنهای
تو از من مثل همیشه باید عادی باشد. شبها آنقدر اینها را مرور میکنم، احساس میکنم
مغزم به حالت انفجار میرسد. به صورتت نگاه میکنم، گاهی آنقدر خستهای که از راه
نرسیده، به رختخواب میروی و من میمانم و یک دنیا حرفهای نگفته که از صبح توی دلم
تلمبار کردهام تا شب که تو بیایی و برایت همهشان را تعریف کنم و تو بشوی تنها
گوش شنوای من و لبخندت بشود تنها قرص مسکنی که تمام این سالها دلخوش کردهام به
آن! انگار همهی دردهای جسم و روحم با همین یک لبخند درمان میشود.
صدای ساعت موبایلت هفت صبح را اعلام کرده است. چشمانم را
نمیتوانم از شدت خستگی باز کنم. سرم را بالا میگیرم. توی تخت نیستی! زودتر از
همیشه از خواب بیدار شدهای! بلند میشوم تا بساط میز صبحانه را بچینم. صدای صحبت
میآید. گوشم تیزتر میشود. پرده را کنار میزنم و تو را میبینم در حالیکه روی
تراز مشغول صحبت با تلفن هستی. صبح به این زودی؟ چه کسی میتواند باشد که کار مهمی
این وقت صبح دارد؟!
شاید همین وقتهاست که نمیتوانم فکر مثبت بکنم! دیگر حالم
دست خودم نیست. ناخودآگاه روی زمین مینشینم. به خودم فکر میکنم. به اینکه من
چیزی برایت کم گذاشتم یا نه! به اینکه چه
کسی دلت را به غیر از من برده است؟! یعنی او از من زیباتر و دلرباتر است؟
دقیقتر میشوم تا بتوانم حرفهایتان را بشنوم!
-باشه امروز میریم با هم واسش میخریم!
-ساعت 6 عصر جلسه دارم بعد از جلسه بهت زنگ میزنم!
-فقط باید مواظب باشیم نغمه نفهمه!
دستانم یخ کرده است. از روی زمین بلند میشوم تا نفهمی من
گوش ایستاده بودم!
بدترین لحظات زندگی هر زنی، تردید است. هیچ چیز به اندازهی
تردید نمیتواند او را آزار دهد.
تردید در اینکه آیا بازهم دوستم دارد؟ تردید به
اینکه نکند پای کسی دیگری در میان باشد؟ تردید در اینکه آیندهی زندگی مشترکمان
چه میشود؟ و ... .
شب میشود. شام نخوردهام. بدون تو هیچ وقت از گلویم پایین
نرفته. میروم بخوابم، هنوز نیامدهای! توی تاریکی اشک میریزم.
صدای در میآید. برقها روشن میشود و تو با صدای بلند
فریاد میزنی: نغمه جانم، تولدت مبارک!!!
صورتم غرق در اشک است. باورم نمیشود! یک لحظه مثل کسی میشوم
که از گور بیرون آمده و از عذاب نجات پیدا کرده است! تمام فکرهایم را از اول دوره
میکنم! یعنی من تمام این مدت اشتباه کرده بودم! تلفن امروز صبح! چشمم به ترنم
(خواهرت دوقلویت) میافتد که یک کیک بزرگ دستش گرفته و لبخندی که روی لبانش نقش
بسته است. من را در آغوشت میگیری و من روی شانههایت اشک میریزم مثل کودکی که
میان انبوهی از جمعیت، دستش از دست مادرش رها شده و بین راه گم میشود و وقتی مادر
را پیدا کرده است برای نداشتن چند لحظه امنیت، ساعتها اشک میریزد.
آغوشت، به من اضطراب و ترس این چند روز را برمیگرداند.
بلند میشوم تا میز را آماده کنم. خدایا، چرا باید به تو و به عشقت شک میکردم!
حرفهای زن همسایه یادم میآید که میگفت همهی مردان مثل همند و روزی به همسرشان
خیانت میکنند! یادت باشد همیشه پای یک زن دیگر در میان است!
امشب، بعد از چند هفته، آرامش به زندگیمان بازگشت.
چرا زنان، مشکوک میشوند؟
وقتی به انتهای ماجراهای این چنینی میرسیم شاید ما هم نفس
راحتی میکشیم که عشقی تبدیل به خیانت نشد و پای کسی دیگر در میان نبود! با خودمان
فکر میکنیم چرا باید این طور قضاوت میشد و چرا ذهن ما عادت کرده است تا با دیدن
کمترین بیتوجهی و بیمحبتی، به سمت و سویی کشیده شود که ممکن است حتی یک زندگی را
با این بدبینیها و سوءظنهای نابهجا نابود کند و تا مرز طلاق پیش برود! به هدر
دادن انرژیهای عاطفی، سوءظن، کمرنگ شدن حسن اعتمادی که جزء یکی از مهمترین
نیازهای مردان است و حتی در شرایطی بدتر و بدون داشتن یقین در این گونه موارد، زن
دست به اقداماتی همچون قهر و دعوا میزند که این نیز ممکن است باعث ایجاد اختلافات
سنگین و لطمههای جبرانناپذیری به زندگی مشترک باشد.
متاسفانه در شرایط حاضر به دلیل توسعهی شبکههای مجازی
اوضاع بدتر شده است و گاهی زنان با چک کردن گوشی تلفن همراه شوهرشان و یقین پیدا
کردن به اینکه آیا رابطهای در بین هست یا نه، دست به کارهای خطرناکتری میزنند.
گاهی اگر حتی رابطهای هم در میان باشد، در این شرایط زن به اشتباه، آن رابطه را
به روی همسرش میآورد تا او را متوجه اشتباهش و زرنگ بودن خودش کند و البته که
قطعا و حتماً این کار اشتباه بوده و باعث بدتر شدن شرایط میشود و ممکن است مرد،
در ادامه دادن این رابطه، جرأت و جسارت بیشتری پیدا کند. در حالیکه متخصصان امر
تاکید میکنند که حتی اگر رابطهای هم در میان بود، زن باید ابتدا با مراجعه به
خود و دقت در عملکردش، دنبال حل کردن مساله با کمک مشاوری امین و آگاه به روشی صحیح باشد. در امر تربیت آنچه که توصیه
و تاکید میشود تغافل است. تغافل به این معنا که اگر شما در رابطهای متوجه خطای
دیگری شدید به هیچ عنوان آن را به روی طرف مقابل نمیآورید و درصدد هستید تا از
روش معقول و تدبیرهای درست و غیرمستقیم آن فرد را آگاه به اشتباهش سازید.
گاهی اشتباهات به ظاهر پیش پاافتادهی ما در زندگی مشترک،
سبب یک عمر پشیمانی و تحمل است و گاهی ثمرهی زودباوری ما اتفاقات ناگواری میشود
که باید تا سالها دردش را تحمل کنیم.
در این شرایط چه کنیم؟
1-احساس و عمل:
یکی از مهمترین رهنمودهای سواد عاطفی آن است که یاد بگیریم
زمانی که نحوهی عملکرد دیگران سبب ایجاد احساس ناخوشایند در وجود ما میشود، آن
را بدون هیچگونه قضاوت و تعبیر و تغییری، برای طرف مقابلمان بازگو کنیم. حرف
نزدن و قهر کردن، هیچگاه باعث نمیشود مردی بداند که در درون شما چه میگذرد.
بیان جملهی « وقتی تو به من کمتوجهی یا بیمحبتی، من چنین احساسی پیدا میکنم»
یک روش عاری از هر گونه قضاوت برای کشف ارتباطی که ممکن است هیچگاه در میان
نباشد. این شیوه به شما کمک میکند که ماجرا بدون هیچگونه تنش و خودخوری پایان
یابد. در این حال این بیان باید عاری از هر گونه سرزنش طرف مقابل باشد تا مانع
موضعگیری دفاعی او شویم.
ممکن است فکر کنید که این رهنمود، کار ساده و پیشپا افتادهای
است و به حل شدن اینگونه مسایل کمکی نمیکند اما واقعیت این است که همین عملکرد
ساده و جزئی، گامی مهم و حیاتی در یادگیری مهارتهای زندگی مشترک است. رد و بدل
کردن احساس و عمل میتواند به گونهای بسیار مؤثر و چشمگیر از میزان اختلافات زناشوییتان
بکاهد. زیرا بیان احساس و عمل در واقع مهمترین راهحل برای تجزیه و تحلیل هرگونه
اختلاف و درگیریهاست. زیرا این اختلاف به دو بخش تجزیه میشود: بخش اول، آن چیزی
است که اتفاق افتاده و بخش دوم، احساس ما نسبت به آن اتفاق است.
2-پرهیز از قضاوت کردن؛
قضاوت کردن رفتار و اعمال دیگران بدون درک شرایط و دانستن
ابعاد صحیح مسأله، همیشه آسیبزننده بوده است. چه بسیار مواردی که در ذهنمان
داریم که ما ندانسته و از روی عدم آگاهی دیگرانی را قضاوت کردهایم و البته علاوه
بر آنکه ذهنیت خود را برای لحظات یا ساعاتی مسموم کردیم بلکه ممکن است برطبق آن
قضاوت نیز دست به رفتارهای نادرستی همچون تهمت، سوءظن و بدبینی و غیبت او در نزد
دیگران شده باشیم. یادمان باشد همیشه قبل از اینکه در شرایط قضاوت قرار بگیریم
ابتدا به کامل نبودن خودمان واقف باشیم. باید آگاه باشیم که پیشداوری و قضاوت،
ریشه در بدبینی دارد و اگر به فکر درمان بدبینی خود نباشیم و اعمال و رفتار دیگران
را به بدترین شکل ممکن قضاوت کنیم و همواره به آنها سوءظن داشته باشیم علاوه بر
آنکه به خودمان و روحمان صدمه میزنیم، همواره درگیر کشمکشهای ذهنیمان خواهیم
بود و به روابطمان نیز آسیب میزنیم.
باید بدانیم که ثمرهی مثبتاندیشی قبل از همه متوجه خود
ماست. این مثبتاندیشی است که سبب جذب رحمتهای خداوندی به زندگیمان میشود،
آرامش فکری و معنوی را به دنبال دارد، باعث محبوبیت هر چه بیشتر ما میشود و
صدالبته روز به روز به گرم شدن روابط ما در زندگی مشترک کمک میکند. یادمان باشد
انسانهای مثبتاندیش جذابیت اخلاقی و رفتاری بیشتری نزد دیگران و بخصوص همسرشان
دارند.
3- درد دل ممنوع؛
امروزه، بسیاری از مشاوران، روانشناسان و روانپزشکان
زبده، به افراد توصیه میکنند هنگام بروز اختلاف و تعارض در زندگی زناشویی از درد
دلهای نابهجا و مشاوره با دوستان، همسایه و فامیل و افراد
ناآگاه و غیرمطمئن به شدت پرهیز کنند و مشکل و موارد اختلاف خود را با افراد آگاه،
دلسوز، متدین و باتجربه در میان بگذارید.
یکی از اشتباهات رایج زنان در اینگونه شرایط، درددل با افراد
ناآگاه است. افرادی که به هیچ عنوان صلاحیت مشاوره دادن را ندارند اما از سر عدم
آگاهی، برای دیگران نسخه تجویز میکنند. اشتباه بدتر زمانی است که ما خیال میکنیم
همین که با کسی درددل کنیم، سبک میشویم، غافل از اینکه در بین این درددلها، این
افراد هرچند به نیت کمک به حل مسألهی ما ممکن است حرفی بزنند که بیشتر مسبب
اختلافات و سوءظنهای بیمورد میشوند. در واقع درددلهای بیجا با افراد نامناسب
و گاه کسانی که به رغم خویشاوندی نزدیک با فرد، گزینهی مناسبی برای شنیدن بسیاری
از مشکلات و مسائل زناشویی محسوب نمیشوند و عمل به راهکارهای کمخردانهی آنها،
همگی عللی هستند که به سادگی نوشیدن یک لیوان آب، بدون هیاهو و در خفا، ارکان
زندگی زناشویی را از هم میپاشند و چهبسا زوجی را روانهی راهروهای دادگاه کنند.
دقت کنید که رازهای زندگی زناشویی و یا حدس و گمانهایتان
را از همسرتان، به هیچعنوان حتی به نزدیکترین فرد در خانوادهتان نگویید زیرا
باعث اختلافات بیشتر و دخالت خانوادهها میشود. لذا توصیه میشود، در صورت بروز
موارد این چنینی، مشاوری امین و دلسوز برای خود داشته باشید تا حتی اگر شما هم
دچار اشتباه شدید، او بتواند راه درست را به شما نشان دهد.
ادامه دارد... شاید روزی در کتابم مطالعه اش کنید...