روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۱۹۶ مطلب با موضوع «روان شناسی تغییر فردی» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ب.ظ

ده اصل برای رسیدن به پیروزی

من برنده‌ام: چون برای رسیدن به سرزمین اهدافم، اولین قدم را برداشته‌امع قدم اول یعنی «تصمیم»

من برنده‌ام: چون می‌دانم مشکلات مانند صخره‌هایی هستند که در مسیر رود وجود دارند. «اگر صخره نبود، رود هیچ آوازی سر نمی‌داد.»

من برنده‌ام: چون ذهنم را آن‌گونه ساخته‌ام که جهنم را برایم به بهشت تبدیل کند، نه آن‌که بهشت را به جهنم.»

من برنده‌ام: چون نقشه زندگی خود را چنان شفاف رسم کرده‌ام که تنها راه باقی مانده، «ساختن» آن است.

من برنده‌ام: چون می‌دانم هر اقدام بزرگ ابتدا محال به نظر می‌رسد، پس تمام تلاشم را می‌کنم تا محال را به ممکن تبدیل سازم.

من برنده‌ام: چون هم ناامیدی را می‌شناسم، هم صبر و حوصله را و البته خوب می‌دانم که صبر و حوصله، شکل دیگری از ناامیدی است که انسان بهتر می‌تواند آن را تحمل کند.

من برنده‌ام: چون زندگی را زیبا می‌بینم و وقتی به زندگی زیبا نگریستم آنگاه زیبا خواهد شد.

من برنده‌ام: چون در انتهای فعالیت روزانه، ساعتی را با خودم خلوت می‌کنم و با تکیه بر صداقتِ بی‌رحمانه با خود، عملکرد روزم را با دقت ارزیابی می‌کنم.

من برنده‌ام: چون می‌دانم اگر به معجزه اعتقاد و ایمان داشته باشم، برایم اتفاق خواهد افتاد. و این معجزه‌ی اعتقاد و ایمان است.

من برنده‌ام: چون خدایی دارم که داشتنش، جبران همه‌ی نداشته‌هاست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۵
mina nikseresht
دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۳۳ ب.ظ

از افکار منفیم خسته شدم! چکار کنم؟!!!


خیلی وقتها از من سوال می کنند برای اهمیت ندادن به فکرهای منفی ام چه کار کنم؟

یا من هر کاری می کنم نمی توانم افکار منفیم را از بین ببرم. گاهی همه ی انرژیم صرف مقابله با اینها میشود. هرچند افکار منفی از بین بردنی نیست و کسانی که برای از بین بردن این افکار به شما راه کار داده اند، بسیار اشتباه بوده است. شما باید طرز مواجهه با افکار منفی را یاد بگیرید. به هر حال شیوه های تربیتی و محیطی این افکار را به ما القا کرده است و شما باید برای آن دستورالعمل مشخصی داشته باشید.

قدم اول برای مقابله با این خودگویی ها، شناختن آنهاست. ممکن است افکار و خودگویی های منفی در اعماق ذهن شما باشند و شما از آنها آگاهی نداشته باشید اما این افکار منفی خواه ناخواه بر احساسات و عملکرد شما تاثیر می گذارند.

1.من ارزشش را ندارم

این جمله مستقیما اعتماد به نفس شما را مورد حمله قرار می دهد و هیچ ریشه ای در حقیقت ندارد. گفتن "من ارزشش را ندارم" باور منفی است که می تواند به سرعت شما را از پا درآورد. پس تا دیر نشده کاری بکنید.

2.من آدم بی خاصیتی هستم

گفتن این جمله به خود به کلی قدرت شخصی تان را می رباید و شما را بدون انگیزه می سازد.

3.من نمی توانم آن کار را انجام دهم

این جمله هم قدرت شما را کاهش می دهد. زمان هایی وجود دارد که شما واقعا نمی توانید کاری را انجام دهید، اما در اکثر مواقع این فکر ، بیشتر یک حمله به خود است تا واقعیت!

4.من هرگز پیشرفتی نخواهم داشت

این خودگویی آغازی برای شکست است قبل از آنکه شما واقعا شروع به انجام آن کار بکنید. همه ما می دانیم که موفقیت پس از تلاش ما و در یک زمان خاص فرا می رسد. گفتن این مسئله به خود که "شکست خواهم خورد" قبل از آغاز یک کار، شما را از شکوفایی استعدادها و رسیدن به جایگاهی که استحقاق آن را دارید، باز خواهد داشت.

5.دیگران من را دوست نخواهند داشت

یک شروع برای طرد شدن. زمانی که شما وارد یک موقعیت می شوید و به خودتان می گویید که دیگران شما را دوست نخواهند داشت در واقع با دست خودتان (با فکر خودتان) این طرز فکرتان را به واقعیت تبدیل می کنید. زیرا وقتی با این فکر وارد یک جمع می شوید از ترس اینکه دیگران با شما برخورد خوبی نداشته باشند، از جمع کناره گیری می کنید و کمتر با دیگران حرف می زنید. بنابر این به طور طبیعی دیگران هم با شما کمتر صحبت می کنند. بنابراین خودگویی منفی شما تایید می شود.

6.دیگران بهتر از من هستند

معمولا همه ما تمایل داریم خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. اما گفتن این جمله به خود که " دیگران بهتر از من هستند" ضربه شدیدی به اعتماد به نفس وارد می کند.

7.من بی کفایت هستم

گفتن این جمله به خود باعث می شود احساس کنید برای دستیابی به خواسته های خود از زندگی لیاقت ندارید. حس بی کفایتی شخصی به شدت باعث بی انگیزگی می شود.

8.من باید کامل باشم

یک روش برای تضمین شکست خوردن، انتقاد از خود در زمانی است که کامل نیستید. این زمان در واقع همه زمان هاست زیرا همه ما کاملا ناکامل هستیم.

9.نظر من اهمیتی ندارد

در این جمله اعتماد به نفس بسیار پایینی نهفته است. در صورتی که این جمله را به خودتان می گویید احتمالا خودتان را بی ارزش در نظر می گیرید.

10.من هیچ تغییری نمی کنم

این جمله سرشار از ناامیدی است و باعث می شود شما در رکود بمانید و هیچ تلاشی برای پیشرفت و تغییر انجام ندهید.

با خودگویی های منفی چه کار کنیم؟

گام های زیر را پیگیری کنید تا بهتر بتوانید بر خودگویی های منفی تان کنترل داشته باشید:

* مچ خودتان را بگیرید.

در ابتدای روز زمان کوتاهی را به فکر کردن به افکار و خودگویی هایتان اختصاص دهید و خودگویی های منفی تان را شناسایی کنید.

* برای خودگویی منفی تان عنوان بگذارید.

مشخص کنید که خودگویی منفی تان دقیقا چیست. می توانید از 10 مورد ذکر شده در این مقاله استفاده کنید.

* این تنها یک فکر است.

همه ما در طول روز فکرهای زیادی را از سر می گذرانیم. اما همه آنها واقعی نیستند . بنابراین زمانی که فکر یا خودگویی منفی تان را شناسایی کردید، به خودتان بگویید " این تنها یک فکر است". بنابراین شما باور دارید که یک فکر فقط یک فکر است نه حتما یک واقعیت.

* میزان واقعی بودن فکر خود را بسنجید.

به عنوان یک قاضی در مورد فکر خود قضاوت کنید. ببینید فکرتان تا چه اندازه واقعیت دارد. اگر تا حد زیادی واقعی بود تلاش کنید برای آن راه حلی پیدا کنید. مثلا اگر دلایل و شواهد کافی برای این خودگویی منفی دارید که "دیگران من را دوست ندارند" فکر کنید که چگونه می توانید رفتار خود را تغییر دهید تا فرد دوست داشتنی تری شوید. اما اگر فکرتان واقعیت کمی دارد بهتر است آن را با جملات و خودگویی های مثبت جایگزین کنید.

.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۳۳
mina nikseresht
شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۰۸ ق.ظ

چطوری مثبت باشم؟

شاید بگویید: «می‌خواهم مثبت‌اندیش باقی بمانم؛ اما مگر می‌شود؟ مگر می‌شود با وجود رئیس بداخلاق و ایرادگیر، مراجعین پرتوقع، همسر غرغرو، خانواده‌ی مزاحم و فرزندان سرکشم، باز هم مثبت‌اندیش و شاد باقی بمانم؟» خوب، شاید بهتر باشد هم‌اکنون چشمانتان را ببندید و به تمام رخدادهای منفی امروز فکر کنید. این وقایع را دوباره در ذهن مجسم کنید. خود را بیرون از جسمتان قرار دهید و به نقش خود در بروز این مشکلات، بیشتر دقت کنید. اگر انصاف داشته باشید، اعتراف خواهید کرد که در بیشتر این موارد، نقش شما نیز کمرنگ نبوده است. همان‌گونه که پیشتر گفتیم، توجه ما به نکات منفی، ناشی از ترس ماست. هنگامی‌که به نکات منفی توجه می‌کنید، درواقع ترسیده‌اید و زمانی که می‌ترسید، ناخودآگاهانه در برابر خود، سپری دفاعی قرار می‌دهید و بر اساس ترس و دفاع از خویشتن با دیگران برخورد خواهید کرد؛ بنابراین تعجبی ندارد اگر در یک روز، انبوهی از نتایج منفی نصیبتان شود.

از فضای تاریک افکار منفی خارج شوید و به‌سوی نور بروید

اغلب زمانی که درباره‌ی تفکرات منفی با دیگران صحبت می‌کنم، به من می‌گویند: «درست می‌گویید؛ اما چه می‌شود کرد؟ همه به چنین روشی عادت کرده‌ایم.» بله؛ کاملاً درست است. شما به این روش عادت کرده‌اید و تغییر عادات، بسیار مشکل است، اما اگر بدانید که این تغییر تا چه اندازه می‌تواند در زندگی شما تأثیر مثبت داشته باشد، در می‌یابید که ارزش تحمل سختی را دارد. برای مثال پژوهشگران معتقدند که اگر هر یک از زوجین، هر روز تنها به سه نکته‌ی مثبت همسر خود توجه کنند، میزان اختلافات آن‌ها تا شصت درصد کاهش خواهد یافت. همچنین امروزه در آموزش و پرورش کودکان استثنایی، به والدین آن‌ها می‌آموزند تا به چند نکته‌ی مثبت در فرزند خود پی ببرند و تنها به پرورش این نکات بپردازند. طبق نتایج در چنین حالتی، این کودکان با وجود نقص ظاهری و ناتوانی ذهنی، گاه بسیار موفق‌تر از کودکان سالم عمل می‌کنند. بنابراین می‌بینید که تغییر در نحوه‌ی تفکر شما می‌تواند تا چه اندازه نتایج شگفت‌انگیزی در زندگی‌تان بر جای بگذارد.

برای مثبت‌اندیشی چه باید کرد؟

ترک منفی‌گرایی درست مانند ترک سیگار است؛ بنابراین باید ابتدا انگیزه و سپس برنامه‌ریزی داشته باشید. با توجه به آنچه پیشتر خواندید، گمان می‌شود انگیزه‌ی لازم را به‌دست آورده باشید؛ اما برای ترک منفی‌گرایی، از هم‌اکنون به بررسی زندگی خود بپردازید. بی‌شک با وجود تمامی مشکلات و گرفتاری‌ها، نکات مثبت و روشنی هم در زندگی‌تان وجود دارد. برای مثال همه‌ی فرزندان شما سالم و تندرست‌اند، همسرتان شغل آبرومندی دارد، به‌آسانی می‌توانید در برابر بیماری‌ها مقاومت داشته باشید و... مهم نیست آنچه به ذهنتان می‌رسد تا چه اندازه کوچک و بی‌اهمیت است. تمامی آن‌ها را روی کاغذ، مرتب و خوش‌خط بنویسید و هر روز این فهرست را با صدای بلند برای خود بخوانید.

زمانی که به نکات مثبت زندگی خود توجه می‌کنید، راحت‌تر می‌توانید در برابر منفی‌گرایی مقاومت کنید؛ در نتیجه احساس قدرت و توانایی بیشتری خواهید کرد، در زندگی رضایت و شادی بیشتری خواهید داشت و موفق‌تر خواهید بود.

به‌جای معجزه، منتظر تغییرات تدریجی باشید

هیچ عادتی یک‌شبه از بین نخواهد رفت. باید بیاموزید از تغییرات کوچک خرسند باشید و به‌جای نادیده گرفتن آن‌ها تقویتشان کنید. تغییرات گام به گام ایجاد خواهد شد. ابتدا اندکی از ترس‌هایتان کاسته می‌شود؛ سپس به‌تدریج باور می‌کنید که می‌توانید با مسائل و اتفاقات بهتر برخورد کنید و بعد کم‌کم احساس قدرت در ذهن شما شکل می‌گیرد و سرانجام می‌توانید شادی و خوشبختی را در آغوش گیرید.

هرگز دلسرد نشوید و به کم بسنده نکنید. اگر روز بدی را پشت سر گذاشته‌اید، به‌جای این‌که به باورهایتان شک کنید و دوباره به عادات گذشته‌ی خود باز گردید، به‌دنبال راهی باشید تا کمی ‌آرامتان کند. به دیدار یکی از دوستانتان بروید، کمی‌ بخوابید. اگر روز نسبتاً خوبی داشته‌اید، باز هم به‌د‌نبال راهی باشید تا شادی‌تان را کامل کند. لازم نیست کار شگفت‌انگیزی انجام دهید، شاید خوردن یک هلوی آبدار و خوشمزه کافی باشد یا بازی با کودک همسایه کمی ‌شادی به شما ببخشد.

از خود شخصیتی تازه بسازید

هر چه با گرایش به منفی‌بافی بجنگید، قدرت بیشتری در برابر آن به دست خواهید آورد و خواهید آموخت چگونه از کوچک‌ترین شادی‌های زندگی خود لذت ببرید و بتوانید هر لحظه بر احساسات منفی چیره شوید. هر چه بیشتر پیش روید، در چرخه‌ای از آرامش و قدرت وارد خواهید شد و تنها طی مدت کوتاهی در می‌یابید که لازم نیست به خود زحمت زیادی بدهید تا آرامش و خوشبختی را در زندگی تجربه کنید.

یادتان باشد هیچ عادتی یک‌شبه از بین نخواهد رفت. بیاموزید از تغییرات کوچک خرسند باشید و به جای نادیده گرفتن آن‌ها تقویتشان کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۰۸
mina nikseresht
جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ب.ظ

داروی افسردگی ورزش است

اکثر پژوهشهای انجام شده بین 6 هفته تا 4 ماه ورزش هوازی و برخی هم وزنه را آزموده اند و از تحلیل همه آنها می توان استنتاج کرد که ورزش بر درمان افسردگی تاثیر متوسطی دارد. 

مقایسه تاثیر ورزش با درمانهای مرسوم افسردگی

تمامی پژوهشهای انجام شده تا امروز اذعان دارند که تاثیر ورزش بر افسردگی به اندازه روان درمانی و داروهای ضدافسردگی ، هست .

جالبتر اینست که اگر ورزش هوازی با حداکثر ضربان قلب بین 70تا85% بمدت 4 ماه انجام شود احتمال عود افسردگی (در مقایسه با مصرف داروهای ضدافسردگی) کمتر است و اگر ورزش گروهی انجام شود تاثیرش بیشتر هم می شود و اگر پس از 4 ماه تا یک سال هم ادامه یابد احتمال عود کمتر هم می شود (شاید به کمتر از نصف هم برسد) .

حجم ورزش چقدر باید باشد

اینطور که از تجزیه و تحلیل کلیه پژوهشهای انجام شده تا امروز استنتاج می شود ورزش هوازی که انرژی بالایی لازم داشته باشد ، حداقل سه روز در هفته انجام شود ، هر جلسه حداقل 30 دقیقه و حداکثر 45 دقیقه طول بکشد و حداقل 12 هفته ادامه پیدا کند ، علائم افسردگی را حدود 50% کاهش می دهد.

باید کاری کنیم که بیمار افسرده ورزش کند

برای بیمار مبتلا به افسردگی منظم ورزش کردن سخت است . علائم افسردگی مثل خستگی ، بلاتکلیفی ، کاهش عزت نفس ، بی میلی و بی حوصلگی و بی خوابی انگیزه ورزش کردن را تحت تاثیر قرار می دهند . بیماران افسرده با اضطراب شدید و آمادگی بدنی ضعیف ممکن است اصلا نخواهند ورزش کنند . باید کاری کنیم که بیمار افسرده بخواهد که ورزش کند و باور کند که می تواند . باید کاری کنیم که ادامه بدهد و بداند که نتیجه حتمی است حتی اگر بعد از فروکشهای اولیه چند عود را هم تجربه نماید . فروکش و عود طبیعت افسردگی است . 

هفت نکته کلیدی درباره ورزشهایی که خیلی موثر هستند :

1.ورزش کنید . هر ورزشی که بیشتر دوست دارید بکنید . دوست نداشتن دلیل خوبی برای ورزش نکردن نیست . به خودتان بگویید که حتما خوب می شوید .

2.از پاهایتان غافل نشوید . یک جفش کفش ورزشی خوب بخرید . این کار هزینه نیست سرمایه گذاری است .

3.وقت یعنی همه چیز . هر روز وقتی که مناسب تر است ورزش کنید . با معده کاملا پر یا خالی یا قبل از خواب ورزش نکنید . افسرده ها کم خواب هستند و ورزش قبل از خواب بیخوابی می آورد . روزها و ترجیحا زیر نور آفتاب ورزش کنید .

4. مانع ها را از سر راه بردارید . کاری کنید که ورزش ساده و آسان بشود . هوای بد ، مشغله کاری ، خستگی و ... نباید مانع شوند . برای از سر راه برداشتن اینها مشورت کنید .

5.یک همپا پیدا کنید . کسانی که تنها ورزش نمی کنند بیشتر لذت می برند و بیشتر هم ادامه می دهند . تنها نبودن منافع دیگری هم دارد .

6.مثبت فکر کنید . موفقیت هایتان را جشن بگیرید . شکستها را فرصتی برای یادگرفتن بدانید . اگر یک جلسه نتوانستید ورزش کنید مایوس نشوید .

7.از لحظات لذت ببرید . بعد از هر جلسه ورزش چند دقیقه را به لذت بردن و ستایش از احساسی که پیدا کرده اید اختصاص بدهید .

دکتر فرشاد نجفی پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۶
mina nikseresht
جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۴۳ ب.ظ

هیس! هدف هایت را فریاد نزن!

میدونی آدمای منفی چه قدرتی دارن؟
ما فکر می کنیم چون منفی ان و دایم غر می زنن، شکایت می کنن، و پرتوقع بودن جزء ویژگی های بارز شونه، دایم در محکوم کردن دیگران مهارت کسب می کنن و نقش و سهم خودشون رو در زندگی شون، اشتباهات شون، حرف زدن شون، معاشرت و ارتباط شون ابدا یاد نگرفتن، پس قدرتی ندارن و اتفاقا چون من مثبتم قدرت جذب بیشتری دارم.
اتفاقا منفیا قدرت عجیبی در خراب کردن و چشم زدن و مانع بودن یا شدن شما در موفقیت و آب خوش از گلوتون پایین نرفتن، هستن.
بعد فکر کن من با این افراد همنشین باشم و از روی ساده لوحی بخوام کارهام، برنامه هام و هدف هام رو باهاشون مطرح کنم.
لازم نیست حتی لحظه ای فکر کنم که: چی میشه؟!
چون نتیجه معلومه.
-تو!...
-نه بابا!!!بی خیال!
-نمیشه، اینقدرا بودن که این کار رو کردن و نشده!الان جواب نمیده!
-برو ببین فلانی رو، روزگارش رو و...
حالا خوب از کجا بدونم هدفم خوبه، درسته، به کارم میاد؟
قبل از هرچیزی مطمئن باشین اون آدمی که در جریانش می ذارین حمایت تون میکنه. همه مدل. صحبت های بویی از غرور و تخریب و ضعیف کردن روحیه ی شما نداره و آدم مثبت و بااخلاقیه.
اگه شما به هدف تون برسین واقعا از صمیم قلب خوشحال میشه، نه اینکه زورش میاد و از سر حرص تبریک که نمیگه، زخم زبونم میزنه.
و دست آخر اگه جایی گیر کردین حاضر شه بهتون کمک کنه.
سعی کنین هدف هاتون رو با کسی یا کسانی در میون بگذارید که در جهت فکری و رفتاری شما هستن.
ضمنا روی واژه ی هرگز فکر کن. به این خاطر که حواست باشه چی و به کی گفتی یا میگی.
دوستانه بهتون پیشنهاد می کنم خیلی خوبه آدم خصوصی های زندگیش که شامل خوشبختی هاش، امکاناتش، رفاه و آسایشش رو با دیگران share نکنه. گاهی ریشه ی خیلی از مشکلات ناخواسته مون و اتفاقاتی که یهو به زندگیمون نازل میشه همینه که موقع خوشحالی ها، هیجانی شدیم و اتفاق خوب و یا چیزهایی که باهاش حس خوشبختی داریم رو به دیگران گفتیم. خیلی مراقب باشین خودتون رو ناخواسته در امواج منفی دیگران قرار ندین. گاهی حسرته ،گاهی حسادته، گاهی نرسیدن و تلاش نکردن و خیلی موارد دیگه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۴۳
mina nikseresht
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۵ ق.ظ

3 نکته ی مهم برای تغییر

 
1-به یاد داشته باشید که در معادله ، زندگی گذشته با آینده برابر نیست.

همواره در هر موقعیتی می‌توان به نتیجه رسید اصلا مهم نیست که در زندگی چه برسرتان آمده و یا حل مشکل شما چقدر دور از ذهن می‌رسد اگر باور کنید که هر مشکلی راه حلی دارد حتما راه حل آن را خواهید یافت.

2-ما برای تنبیه شدن به دنیا نیامده ایم. برای درس گرفتن آمده ایم. هر رویدادی در زندگی ما توان بالقوه آن را دارد که ما را متحول کند و از میان همه رویدادها سختی ها و مصیبتها بیشترین توان را برای تغییر فکر ما داراهستند. طوری رفتار کنید که گویی در ورای هر حادثه ای هدف و مقصودی نهفته است.

۳-اگر در جستجوی خوشبختی و معنای زندگی هستید تمام توجه خود را به لحظه اکنون معطوف کنید و به یاد داشته باشید که بهترین جا برای آغاز یک زندگی جدید همین جایی است که اکنون هستید. فقط کافی است که افکار مثبت و نگاه شاد به زندگی داشته باشید. در این صورت جهان هستی در قبال این نگرش پاداشهایی فراتر از انتظار به ما می‌دهد.

ما هر کاری را در جهت رسیدن به احساس لذت و خوشی انجام می‌دهیم. پس ما باید تغییر کنیم چرا که عادات، رفتارها و اندیشه ها و احساس هایی در ما وجود دارد که ممکن است مانع پیشرفت ما شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۹:۰۵
mina nikseresht
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۰ ق.ظ

مراحل تغییر یافتن چیست؟

برای اینکه تغییر کنیم باید دنیا را به همین صورتی که هست بپذیریم. اگر برای شاد زیستن دنبال یک راه سده هستید، قوانین کمتری برای خود وضع کنید و بی جهت زندگی را با باید ها و نبایدهای خود ساخته پیچیده نکنید.

 بنابراین ماموریت شما در زندگی تغییر جهت دادن نیست، بلکه شما مامور تغییر خویشتن هستید و تمامی راه حل ها در درون شماست. آنچه در دنیای درونی خود احساس می‌کنید در جهان بیرون به چشم می‌بینید و دقیقا به همین علت است که هیچ کس نمی‌تواند با دستکاری جهان بیرونی به زندگی خود سامان ببخشد. بزرگی می‌گوید: (نوع نگاه و نگرش انسان باعث تغییر شکل شرایط بیرونی می‌گردد.) وقتی شما حرکت می‌کنید. جهان به حرکت می‌افتد و به هر اندازه ای که تغییر کنید دیگر بازی سازان زندگی شما نیز به همان اندازه تغییر خواهند کرد بنابراین توجه داشته باشید که در زمینه روابط اجتماعی بیهوده نکوشید که دیگران را تغییر دهید.

وقتی که تصمیم به پذیرفتن بی قید و شرط دیگران می‌گیریم ((احساس خوب آرامش و آسوده زیستن)) با این روش ما همچون گذشته براساس معیارهای خاص خود به انتخاب دوستان و همراهانمان می‌پردازیم اما در عین حال به آنانی که انتخابشان نکرده ایم برچسب نادرستی و بدی نمی‌زنیم.

 اگر در پیرامون خود به دنبال زیباییها بگردیم زیبایی های بیشتری را در درون خود کشف خواهیم کرد زیرا ما در آینه وجود دیگران خود را می‌بینیم.

برای تغییر یافتن ابتدا باید باور کنید که این تغییر ضروری است آن گاه تغییر را در ذهن خود به خوشبختی ربط دهید و ذهن خود را نسبت به این تغییر شرطی کنید به عبارت دیگر خود را در شرایط ایده آل تصور کنید و خوشی حاصل از آن را احساس نمایید. اگر می‌خواهید به آرزوهای خود برسید باید بتوانید رفتار خود را تحت کنترل داشته باشید. برای برخی مردم صحبت کردن در جمع موجب احساس ناراحتی و اضطراب است چنین احساسی مسلما بر رفتار آنها تاثیر می‌گذارد در نتیجه هنگام صحبت کردن به لکنت می‌افتند نمی‌توانند راحت بنشینند و چهره شان سرخ می‌شود. چنین افرادی همواره از شرکت در مجالس ومکانهای عمومی سرباز می‌زنند اما اگر همین افراد بتوانند در همان لحظه احساس خود را تغییر دهند قادر خواهند بود تمام توان خود را به کار گیرند و از بهترین وضعیت جسمی و فکری برخوردار شوند. به یاد داشته باشید که هر چه در زندگی به دست آورید و یا از دست می‌دهید مانند دوست، خانواده، هسمر خوب، پول، موفقیت و بالاخره لذت و خوشی به دلیل مشکل احساس شماست. اولین روش برای تغییر دادن احساسمان، روش استفاده از جسم، یعنی تغییر حالتهای بدن، چهره، نحوه تنفس و حرکت و راه دوم کنترل تمرکز فکری است.

یاد بگیرید که اندیشه های خود را کنترل کنید زیرا اولا شما نمی‌توانید بر محیط پیرامون خود اوضاع جوی و یا عقایدی که دیگران درباره شما دارند کنترلی داشته باشید. ثانیه آنچه مایه شادی و خوشبختی انسان می‌شود قدرت و عوامل درونی است. پس روی اندیشه های خود کار کنید تا کیفیت زندگی تان را بهبود بخشید. آن گاه همین اندیشه های نو احساسات شما را متحول می‌کند.

توانایی درک افکار و تعیین اهداف و نتایج دلخواه شروع تمام خوشبختی ها و موفقیت هاست. برای تغییر کردن باید انعطاف پذیر باشید(در مطالب قبل اصل انعطاف پذیری تشریح داده شد) انعطاف پذیری نشانه یک ذهن برتر است. هدف خود را مشخص کنید و برای رسیدن به آن هدف تلاش کنید و در صورت شکست هرگز مایوس نشوید شیوه خود را بررسی کنید و اگر زمان لازم دیدید آن را تغییر دهید. اگر بتوانید آمادگی زیر سوال بردن فرض هایتان و آزمایش آنها در مقابل واقعیت و نیز توانایی قبول احتمال اشتباه را در خودتان ایجاد کنید آن وقت دارای طرز فکری خواهید شد که نهایتا شما را به سوی موفقیت های بزرگ هدایت می‌کند. در واقع انعطاف پذیری یعنی انطباق با تغییرات الگوها که با گذشت زمان تغییر می‌کنند. بنابراین شما هم باید تغییر کنید.

از خود بیش از آنچه دیگران از شما انتظار دارند متوقع باشید. فقط باید تصمیم بگیرید و نترسید تنها راه برای برطرف ساختن ترس، روبرو شدن با آن است. اگر ترس خود را بزرگ جلوه ندهید به زودی دگرگونی را در خود حس خواهید کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۹:۰۰
mina nikseresht

امروز زنگ زده بود تا در مورد مشکلاتی که در رابطه ی زناشویی شون با همسرش دارن مشورت کنه. احساس می کردم نسبت به قبل عصبی تر شده. طی حرف زدن هاش و مشکلاتی که با همسرش داشت فهمیدم که این حالت روانی مقاومتی هست که داره به رفتارهای قابل تامل همسرش از خودش نشون میده. طی نیم ساعتی که باهم حرف زدیم من یک ربع فقط می شنیدم.

می گفت: دو سال با هم دوست بودیم. اوایل فکر می کردم وقتی بهم کاری رو تحمیل می کنه یعنی اینکه عاشقمه و منم باید مثل برده ها به حرفش باشم و هرچی میگه بگم چشم. خدا نمی کرد که من 5 دقیقه دیرتر از موعدی که تعیین کرده بود خونه برسم. باید می دیدی چه قشقرقی به پا می کرد.

خانواده ام مخالف ازدواج مون بودن. چون ما از دو شهر متفاوت بودیم. خانواده ی من وقتی حرف تحقیق رو پیش کشیدن که باید در مورد پسرتون تحقیق کنیم، بهشون برخورد. نظرشون این بود که نیازی به تحقیق نیست و اگه شما ما رو میخواین، نباید تحقیق کنید. منم که عاشقش بودم به خانواده ام گفتم که نیازی به تحقیق نداره و همینی که من و اون همدیگه رو دوست داریم، کافیه.

خلاصه ما با هم ازدواج کردیم و حالا صاحب فرزند دختر 2ساله هستیم.

رفتارهای همسر این خانم حاکی از پارانویید بودن شخص داره. بدبینی شدیدی که تبدیل به مراقبت های روانی و رفتاری از طرف مقابل میشه.

با فلانی راه نرو، حق نداری بهش سلام کنی! چون ممکنه چنین و چنان بشه.

چرا مادرت اینو گفت؟ منظورش این بود!

چرا اومدی توی اتاق؟ میخواستی به حرفای من گوش بدی و ....

و این ها گاهی به زد و خورد از جانب طرف مقابل هم میرسه.

با حرفهایی که زد و ماجرایی که تعریف می کرد می شد حدس زد که آقا به هیچ وجه حاضر به رفتن به مشاوره و روان پزشک نیست و حالا باید یک طرف داستان رو از طریق رفتارهای درمانی مناسب حل کرد.

لحظاتی سکوت کردم و ادامه ی گفتگو به جلسه ی بعدی موکول شد.

از ساعت 12 که صحبت مون تموم شده، این مورد از ذهنم بیرون نمیره که چرا باید این طوری برای مهم ترین قسمت زندگی مون تصمیم بگیریم؟ بدون تحقیق، بدون برآورد سالم بودن شخصیت طرف مقابلمون، بدون بررسی خانواده ها و کفویت. صرف اینکه احساس می کنم این احساس و هیجانات کاذب رو می تونم اسمش رو بذارم عشق و بعد تن به رابطه بدم.

تازه اگه آدم زرنگی بود باید همون موقعی که باهم دوست بودن تشخیص می داد که این فرد دچار اختلالات متعدد شخصیتی هست...

تا بعد که بازم واستون بگم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۵
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ق.ظ

خودآگاهی شرط پیش بردن شما به سوی تغییر مثبت



دکتر کامران حمیده کردار می‎گوید: هیچ‎کس با نشستن سرجایش کسی نمی‎شود. اینکه به چیزی برسید و آن را به دست بیاورید مستلزم این است که تلاش کنید و باور کنید که شما هم می‎توانید به موفقیت برسید. شما هم می‎توانید باور کنید که توانستن مخصوص آدم‎هایی است که باور کرده‎اند می‎توانند. این حرکت باید با امید شروع شود. امیدی که همراه با ایمان و خودباوری باشد.

کامران با اینکه چشم بینایی مانند سایر آدمها ندارد اما باور کرده است که او هم میتواند مثل سایرین که از نعمت‎ سلامتی بهره‎مند هستند و در کمال صحت به سر می‎برند، از نیروهای درونی‎اش استفاده کند.

وی می‎گوید: در یک خانواده‌ی معمولی به دنیا آمدم، مثل خیلی‌های دیگر. سن و سالم کم بود. وقتی به همراه خانواده‌ام به انگلستان رفتیم. آن‌جا زبان یاد گرفتم و شروع به دویدن دنبال علم و هنر کردم. از بچگی عاشقش بودم و همیشه دوست داشتم تحقیق کنم و یک دستاورد جدید از خودم به‌جا بگذارم. خلاصه بدون این‌که نیاز به تشویق و کمک کسی داشته باشم، به‌دنبال علم‌اندوزی رفتم و در نهایت هم مدرک دکترا ثمره‌ی تلاش‌های زیاد و سختی‌هایی بود که به‌جان خریدم.

زمانی که به ایران بازگشتم، یک آموزشگاه تأسیس کردم و موفق به دریافت مجوز درجه‌ی یک از وزارت ارشاد شدم و مدرک درجه‌ی یک هنری را از دست رئیس‌جمهور گرفتم. در ضمنِ تمام این دستاوردها، پژوهش‌هایم را ادامه دادم و در نهایت هم به ثبت سه اختراع منجر شد.

 او همه‎ی خدماتش را به حوزه‎ی معلولین اختصاص داده است. از این قرار که اولین اختراعش عصای تاشوی ویژه‌ی نابینایان است که نورهای مخصوصی دارد که در هنگام تاریکی،‌ دیگران و از جمله رانندگان را متوجه حضور شخص نابینا کند. در قسمت انتهایی این عصا چرخ ویژه‌ای قرار دارد که حرکت نابینا را آسان‌تر و روان‌تر می‌کند، زیرا نیازی ندارد که هنگام راه رفتن، مدام عصا را به چپ و راست تکان دهد.

دومین اختراعش یک پیجر است که برای ناشنوایان ساخته و صداها را به ارتعاش تبدیل می‌کند. برای مثال وقتی زنگ در به‌صدا درمی‌آید، شخص ناشنوا از طریق ارتعاش این پیجر، باخبر می‌شود و یا مادری ناشنوا، به‌محض این‌که نوزادش چیزی بخواهد یا شروع به گریه کند،‌ متوجه خواهد شد. البته هر ارتعاشی، معنی خاص خود را دارد.

اختراع سوم هم ساخت وسیله‌ای است که ناشنوا توسط آن، می‌تواند بشنود! وی با سختی‌های فراوان، موفق شده دستگاهی اختراع کند که با اتصال به برخی از نقاط بدن فرد ناشنوا، بتواند صداها را به او منتقل کند.

در حین بیان این داستان با خودم فکر می‎کنم من و امثال من زمانی که اولین مشکل و یا مانع برای رسیدن به موفقیت برایمان پیش می‎آید سریع عقب‎نشینی می‎کنیم و یا با تمام استعدادهایی که خداوند در اختیارمان قرار داده است باز هم باور نمی‎کنیم که ما هم میتوانیم کارهایی انجام دهیم که دیگران از انجام آن ناتوانند. کامران باور کرد که می‎تواند با معلولیتی که دارد کارهای بزرگ انجام دهد. او استعدادها و قابلیت‎هایش را شناخته است و ‎توانسته با استفاده از این خودآگاهی خود را به بهترین جای ممکن برساند.

د.کامران در ادامه می‎گوید: برایتان جالب خواهد بود اگر بدانید که من حتی پشت فرمان اتومبیل نشسته‌ام و با سرعت 160 کیلومتر بر ساعت در اتوبان رانندگی کرده‌ام! [این آزمون در شرایط خاص و طبق نظارت قانون انجام شده است.] به‌ظاهر غیرممکن‌تر از این چه می‌خواهید؟! اما من این کار را کردم، چون خواستم. اصولاً من هر کاری را که خواسته‌ام، انجام داده‌ام و به هر چیزی که خواسته‌ام، رسیده‌ام؛ حتی اگر مسیر پیش رو بسیار ناهموار بود. فقط نگذاشتم کسی امیدم را از من بگیرد. هر وقت هم با مسأله‌ای روبه‌رو شدم، فقط دنبال راه‌حل گشتم.

باید باور کنیم که می‎توانیم. باور کنیم که خداوند ما را خلق کرد تا از خلقتش شاهکاری بسازیم. دکتر کامران حمیده کردار می‎گوید: من به هرچه خواستم رسیدم؛ اما نمی‌توان راکد ماند. دوست دارم باز هم پیشرفت کنم. اُفقم روشن است، چون با تلاش به همه‌چیز می‌رسم. آخرِ آخرش هم که مرگ است و می‌خواهم وقت رفتن، حقِ کسی به گردنم نباشد. به‌هرحال آدم اگر می‌خواهد موفق شود، باید اوضاع آن سویش هم روبه‌راه باشد!

هر روز متفاوت‎تر از دیروز زندگی کردن مخصوص افرادی است که دوست دارند هر روز تغییر کنند. برای آنها دو روز مساوی، برابر است با بیهوده زیستن.


امروزه نیاز به تغییر، لازمه‎ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه‎روزه تصمیم می‎گیرند امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه‎ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می‎دانند. حال این تغییر بسته به نوع زندگی و شرایط افراد، متفاوت است. در مراحل رسیدن به تغییر، موارد بسیاری در این امر مهم تأثیرگذار خواهد بود. مواردی که باید در حرکت قدم به قدم به سمت تحول مثبت، آنها را به کار گرفته و اجرا کنید. در این کتاب سعی شده است به تک‎تک مواردی که باعث تغییرات مثبت زندگی شما می‎شود اشاره گردد.

برای ورود به حوزه‎ی تغییر باید مهارت خودآگاهی داشته باشید. خودآگاهی به این معنا که من به استعدادها و توانایی‎های خودم کاملاً آگاه باشم و با شناختی که از خودم کسب می‎کنم قدم در مسیر تغییر بگذارم. ویندایر نیز معتقد است:«اگر عینکی را که پدر و مادر و اجداد و نیاکان، اطرافیان و گروه‎های مختلف بر چشمان شما زده‎اند، بردارید و به طور مستقیم با چشمان خود به جهان نگاه کنید قدرت درون خود را آشکار کرده و خواسته‎هایتان را از جهان درون به دنیای برون منتقل می‎کنید.»

خودآگاهی به این معناست که شما کاملاً صادقانه با خودتان رفتار کنید. اگر به این واقف باشید که جهان بیرونی شما پنجره‎ای است که دنیای درون شما را نشان می‎دهد روشن است که از همین امروز تصمیم خواهید گرفت، کمی بیشتر روی رفتار و منش خود دقت و تمرکز داشته باشید. افراد پیرامون شما، انعکاس افکار درونی و رفتار بیرونی شما هستند. گاهی لازم است دقت کنید، چه کسانی با شما صمیمیت و ارتباط بیشتری دارند. این افراد مانند یک برگ برنده در دستان شما هستند. چرا که آنها انعکاس درونی شما در مقیاس بیشتر و یا کمتر هستند.

 اگر شما فرد تنبل و یا بی‎حوصله‎ای باشید بی‎شک افرادی که دور و بر شما هستند نیز دارای این خصوصیت اخلاقی خواهند بود و در نقطه‎ی مقابل اگر شما فردی راستگو و باصداقت باشید افراد پیرامون شما نیز به همان صورت رفتار خواهند کرد. پس بسیار لازم است ضمن اینکه خود را به طور دقیق بررسی و مرور می‎کنید به افرادی که دور و بر شما نیز هستند دقت کنید. به این علت که آنها به شما کمک می‎کنند تا بیشتر به خود واقف‎تر شوید.

در مرحله‎ی بعدیِ کسب مهارت خودآگاهی، افراد به خاطر اینکه نمی‎توانند به درستی عمل نمایند ادامهی مسیر را متوقف می‎کنند و تغییر و تحول مثبت را به زمان و مکان دیگری موکول مینمایند. یکی از مواردی که باعث توقف در مرحله‎ی خودآگاهی می‎شود تصاویر ذهنیای است که از ابتدای تولد تاکنون از خود ساخته‎ایم. اگر کمی به این سوالات دقت نمایید متوجه می‎شوید که شما چه تصویر ذهنیای از خود دارید؟

1- توانایی و استعداد شما در چه رشته و چه مهارتی است؟

2- نقاط قوت و ضعف خود را نام ببرید.

3- چه چیزهایی شما را ناراحت و افسرده و چه چیزهایی شما را شاد و خوشحال می‎سازد؟

4- نقاط قوت و ضعف شما نسبت به دیگران چیست؟

5- چه چیزهایی در زندگی برای شما اولویت دارد؟

6- موانع ذهنی و موانع درونی خود را نام ببرید؟ (اموری که باعث شده شما تا به امروز به موفقیت‎هایی که باید نرسید و یا به تأخیر بیفتد.)

اگر شما بتوانید به تک‎تک این سوالات به درستی و باصداقت پاسخ دهید آنگاه می‎شود گفت که شما قدم بعدی را به درستی برداشته‎اید.

هرچه انسان به نفس و وجود خود، آگاهی بیشتری داشته باشد بهتر می‎تواند راه درست زندگی کردن را که منجر به تغییرات مثبت می‎گردد انتخاب نماید. بهتر است برگردید و فیلم‎های ذهنی خود را مرور کنید. فیلم‎هایی که موجب شده است شما تصویر واضح و روشنی از خود نداشته باشید. سعی نمایید این تصویر را برای خود روشن و شفاف سازید.

ممکن است در ابتدای کار وقتی در حال پیش رفتن به سمت مهارت خودآگاهی هستید به این نتیجه برسید که شما لیاقت و شایستگی تغییر مثبت را ندارید و یا با خود بگویید: «من به اندازه‎ی کافی خوب نیستم و قدرت تغییر ندارم»؛ در حالی‎که این کاملاً خلاف قانون تغییر است. ابتدا شما باید باور کنید که توانایی تغییر را دارید. باید به راحتی بپذیرید همه چیز از نقطه‎ی«من» شروع می‎شود.

 اگر تا به امروز به عادت‎های خود، آگاهی و دقت لازم را نداشته‎اید شاید امروز به نظر سخت بیاید که بخواهید تمام این عادات مثبت و منفی را فهرست کنید و از طرفی ممکن است این عادات و روزمرگی‎های شما نیروی لازم جهت تغییر را به شما ندهند. اما به محض اینکه باور کنید که شما هم شایستگی لازم جهت تغییر و تحول را دارید موتور انرژی شما روشن می‎شود.

هرچه بیشتر به نیازها، احساسات، نقاط قوت و ضعف، استعدادها و توانایی‎ها، موفقیت‎ها و شکست‎های خود آگاهی داشته باشید زندگی خوبتر و موفق‎تری خواهید داشت. به خود و دیگران بیشتر احترام می‎گذارید و در تصمیم‎گیری‎های خود موفق‎تر عمل خواهید کرد. کسانی که مهارت خودآگاهی را کسب می‎کنند اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی خواهند داشت. افرادی که مسلط به مهارت خودآگاهی میشوند به راحتی آنچه را که می‎خواهند به دست خواهند آورد. اعتمادبهنفس افراد خودآگاه باعث رشد و تحولات زیادی در زندگی آنها خواهد شد. این افراد تسلط بیشتری بر امور روزمره‎ی خود دارند چرا که همین مهارت باعث بهبود شرایط و اوضاع زندگی آنها می‎شود. مهارت خودآگاهی باعث می‎شود تا باور کنیم هر آنکس که توانسته است طعم شیرین تغییر را بچشد به راحتی به خواسته‎های مادی و غیرمادی‎اش دست ‎می‎یابد. همه‎ی افرادی که به موفقیت‎های چشم‎گیری دست یافته‎اند باور کرده‎اند که آنها هم خواهند توانست قله‎های تغییر را فتح کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۰
mina nikseresht
شنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۴۱ ب.ظ

زندگی برمدار خوشبختی

من خیلی‎ها را در طول روز می‎بینم که بلد نیستند از زندگی‎شان لذت ببرند. بلد نیستند با داشته‎هایشان احساس خوشبختی کنند و بلد نیستند با روش‎های شکرگزاری به داشته‎هایشان اضافه کنند.

خیلی وقتها برایم پیش آمده که اول صبحی که ماشین نداشتم و مجبور شدم مسیری را سوار تاکسی شوم به محض سوار شدن با لبخند  و با صدای بلندی سلام گرمی کردم اما متاسفانه راننده نه جواب سلام داده و نه از حال خوش من، حالش خوب شده! نمی‎دانم چرا اما بعضی‎ها هر روزشان را با رنج و غصه و غم شروع می‎کنند. بعضی‎ها هم اصلاً نمی‎دانند این حال بدشان چقدر در جذب انرژی‎های روزانه‎شان تاثیرگذار است و بی‎خبر از این اتفاق هستی، باز هم به همین روند حال بد ادامه می‎دهند و هر روز هم شاکی‎تر از روز قبل.

دوست خوبم، برای جذب خوشبختی باید احساس خوشبختی کرد و برای احساس خوشبختی باید بر روی مدار خوشبختی قرار گرفت.

مدار خوشبختی بر روی چه فازی می‎چرخد؟

مدار خوشبختی بر روی فکرهای مثبت و امیدوارکننده، کلمات مثبت و امیدوارکننده و نشست و برخاست با آدم‎های مثبت و امیدوار می‎چرخد.

اگر می‎خواهیم خوشبختی به سراغمان بیاید باید مراقب اینها باشیم. باید آدم‎های منفی را از زندگی‎مان حذف کنیم. آدمهایی که حالشان بد است و این حال بد روحی‎شان را به شما هم سرایت می‎دهند.

منظور از فکر مثبت تلقین توهمات خارج از واقعیت نیست. چون این دوره خیلی‎های الکی خوش هستند که در فضا زندگی می‎کنند و فقط بلدند فرمول‎هایی بدهند که به کار من در این شرایط نمی‎آید. منظورم از فکر مثبت دیدن واقعیت بد و تلخ و در عین حال حفظ روحیه ی مثبت مان است.

مراقب ادبیات گفتگوهایمان باشیم. گاهی یک کلمه‎ی منفی و ناامیدکننده درهای خوشبختی را به رویمان می‎بندد.

مراقب حالت چهره‎مان باشیم. سعی کنیم هر روز هرچند که گاهی ممکن است حالمان خوب و خوش نباشد و کسانی حال خوبمان را بد کنند، اما باز هم لبخند بزنیم و رفتار بد آدمها را ملاک حال خوب و بدمان قرار ندهیم.

مطمینا کسانی خوشبخت واقعی اند که روز به روز در خودسازی و رشد خویشتن بیشتر و بهتر قدم برمی دارند.

امیدوارم زندگی‎تان بر مدار خوشبختی بچرخد و یادمان باشد زندگی کردن همین حرفهای ظاهرا ساده برای خیلی ها مشکل است.

آدمها به فرمول مهربانی نیاز ندارند، آدمها به عمل مهربانی نیاز دارند.

آدمها به فرمولهای حرف خوب من نیازی ندارند، آدمها به رفتار و عمل خوب من نیاز دارند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۱
mina nikseresht