روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انرژی مثبت» ثبت شده است

چاکرا

همه مان دوست داریم انسان های اثرگذاری باشیم. کم نداریم کسانی که تحصیلات عالیه دارند و تلاش می کنند تا حرفها و کلمات و رفتارهایشان اثرگذار باشد. اما آیا همه ی ما میتوانیم اثرگذار باشیم؟ چرا بعضی ها اثرگذاری بالایی بین اطرافیان، دوستان، همکاران و عوام مردم دارند اما بعضی ها نه؟ با وجود همان تحصیلات عالیه، یا ثروت یا اسباب و لوازمی که موجب اثرگذاری می شود باعث اثرگذاری و ماندگاری بر روی دیگران نمی شوند؟

چرا با وجود اینکه آن شخص در سمت های مختلفی قرار می گیرد، مدارج عالی را در بهترین مکان های آموزشی طی میکند اما فقط برای قشر محدودی چون خود اثرگذار است آن هم در همان برهه هایی که در زندگی در آن واقع می شوند و بعدها درطول راه، یاد و اثر آن فرد یا افراد را فراموش میکنند و درگیر روزمرگی و زندگی خود می شوند.

در اینجا ما بحثی داریم به نام انرژی روحی و روانی و انتقال آنها. تصور کنید وقتی فردی فشارش پایین می آید دکترش تجویز سِرُم میکند. با زدن سِرم این ضعف او برطرف خواهد شد و به حالت نرمال باز خواهد گشت اما اگر در راه انتقال آن از لوله ای که به دست و به سرم متصل شده است انسدادی پیش بیاید این منبع تغذیه ی بازگرداندن انرژی و ضعف جسمی نمیتواند به فرد برای احیای او کمک کند. روح ما نیز مانند جسم است. اگر عواملی باعث انسداد انرژی روحی ما شود، نمیتواند از منابع تغذیه ای خود انرژی لازم را دریافت کند و این گرفتگی ها باعث عدم انتقال انرژی و اثرگذاری خواهد شد.

در بدن ما چاکراها منابع انتقال انرژی اند. این چاکراها منابع انرژیها به عبارتی شریان‌های حیات می‌باشند. چاکرا واژه‌ای سانسکریت به معنای دروازه است.

چاکراهای اصلی در بدن وجود دارند و هر چاکرا ارگانهایی را کنترل می‌کنند و طبعاً مسئول شکل‌گیری اخلاق و رفتارهای ما و همچنین مقاومتهای ما در برابر بیماریها یا موارد اخلاقی یا ضعف ما در قبایل سایر بیماریها و سایر خصوصیات اخلاقی می‌باشد. تمام هستی یعنی تمام رنگها (حس بینایی). اصوات (حس شنوایی). خوردنیها (حس چشایی). بوها (حس بویایی). اجسام (حس لامسه). مطالب (قدرت فکر و منطق) می‌توانند چاکراهای ما را پر یا تخلیه کنند.

به اثرگذاری اشاره کردم. به اینکه چرا کلام بعضی اثرگذار است و باوجود آنکه به زعم آن فردی که تحصیلات عالی در مراکز عالی دارد و یا سمت و عنوان خاصی اما آن فرد اثرگذارتر است؟

چیزی که دراین مبحث اشاره میکنم موضوع چاکرای گلوست که در صورت انتقال انرژی و باز بودن آن باعث اثرگذاری و داشتن نفوذ کلام و بیان ما می شود.

چاکرای گلو یا حلق -ویهودها (Throat chakra- Vishuddha - Vishuddhi) که روی حلق قرار گرفته‌است. طیف رنگی مربوط به این چاکرا آبی است که علامت جاودانگی، اخلاص و الهام است. این رنگ روی بیماری‌های گرفتگی گلو و ناراحتی‌های عصبی تأثیرگذار است.

منطقه: پائین و پشت مهره گردن، بین گودی گلو و حنجره

غدد اصلی: تیروئید

رنگ: آبی کمرنگ

عطر: گل سرخ

عضو وابسته: حلق. تارهای صوتی. دهان. فک. پاراتیرویید. زبان. گردن. لنف‌ها. غدد عروقی. چرخه ی قاعده گی. مثانه

شکل: نیلوفر شانزده پر

حالت طبیعت: نور شفاف آبی آسمان کمک می‌کند.

عملکرد: خرد. ارتباط. اعتماد. سخنور. بیان. خلاق. محتاط. طراح و برنامه‌ریز. نظم. سازماندهی صداقت

احساسات این مرکز: توسعه و شفا

حال در این بین عواملی وجود دارد که در صورتی که مراقبه بر روی خود نداشته باشیم و به مسیر خودسازی و باز بودن و فعال بودن انرژی های روانی قرار نگرفته باشیم با مشکلات زیر درگیر می شویم که اینها سبب انتقال انرژی منفی و عدم اثرگذاری کلام، رفتار ما خواهد شد و صرفاً اگر هم به دلایلی اثرگذار و مورد تایید باشیم اثر ماندگار که سبب تغییر و تحولات اخلاقی و روانی می شود نخواهیم داشت:

1-دروغگویی:

از بزرگترین مشکلاتی که چاکرای گلو را آلوده میکند، دروغ گفتن است. کسی که دروغ میگوید، بر علیه حقیقت اقدام میکند و حقیقت اصلی، عشق یا خداوند است. به همین خاطر، در بیشتر ادیان نیز تاکید شده است که دروغگو دشمن خداست. در سخنی از امام معصوم آمده است: دروغ نگویید حتی به شوخی.

وقتی در مسیر خودسازی و تغییر خود واقع می شویم مهم این است که نسبت به خود آگاه باشیم در صدد جبران گذشته بربیاییم و سعی هرچه بیشتر بر کلام و رفتار خود کنیم. آگاهی نسبت به خود داشتن و پشیمانی از آنچه بوده و هست سبب می شود منابع فیض الهی و قرار گرفتن شما در مسیر صحیح فراهم آید.ضمن اینکه شما فرد اثرگذاری خواهید بود چه به آن آگاه باشید و چه نباشید.

2-شایعه پراکنی:

یکی از مشکلاتی که مرتبط با چاکرای گلو و در ارتباط با کلمه است شایعه پراکنی است. شایعه سخنی است که فرد دانسته یا ندانسته در سطحی گسترده در محیط و در جامعه ی واقع شده در آن پخش میکند ولی تاثیر مخرب تری دارد، چون محدوده ی بزرگتری از انسانها را در برمی گیرد. وقتی دقت می کنیم می بینیم بسیاری از ما خواسته یا ناخواسته درگیر این مسأله می شویم و چه بسا این کار سبب تهمت زدن های ذهنی، کلامی و رفتاری به دیگران می شود که آثار و کارمای عمل زشت ما را به دنبال خواهد داشت و نکته ی قابل توجه در این موضوع این است که فردی که مورد تهمت واقع می شود در ظاهر است که خیال میکند قرار است به او آسیبی با آن تهمتها وارد شود در حالیکه خداوندی که نگهدار و نگهبان ماست، قرار است با این امتحان ما را در معرض رشد روحی و رسیدن به مراتب انسانی بالاتر قرار دهد ضمن اینکه به مرور زمان افرادی که مبتلا به این رفتار زشت می شوند، به خودشان در واقع آسیب زده اند و کارمای آن عمل و رفتار را درک خواهند کرد.

3-قسم خوردن:

یکی از کارهای بسیار زشتی که در بین افراد زیادی به صورت عادت درآمده و روزانه به صورت ناآگاهانه و ماشینی از آن استفاده می شود: قسم خوردن است. اگر کار درستی انجام شده، نیازی به قسم خوردن نیست. قسم خوردن، باعث می شود میدانی برای جولان ایگوها فراهم شود. با قسم خوردن، ما میخواهیم حقانیت خود را ثابت کنیم که این برحق بودن، در محدوده ی ایگوی غرور است.

4-تهمت زدن:

در برخی اوقات، تهمت و افترا، به صورت آگاهانه انجام می شود و ما برای اینکه شخصی را بدنام کنیم و او را در بین مردم خوار و ذلیل کنیم عملی را که او انجام نداده به او نسبت می دهیم. در واقع، تهمت بدترین نوع دروغ است.

این را هم میگویم که افرادی که با آگاهی این کار را انجام میدهند و به فرد درستکاری تهمتی می زنند حتماً در معرض کارمای عمل زشت خود واقع می شوند و کمترین اثرش محرومیت از درک حضور و وجود خداوند و البته پیش آمدن گرفتاری هایی در زندگی شان است که این افراد نمیتوانند محبت و عشق را در زندگی خود درک کنند.

5-طعنه و کنایه:

طعنه سخنی تلخ و تند، گاهی اوقات وقتی در جمعی حضور داریم و از کسی خوش مان نمی آید در کلام مان نسبت به آن شخص عباراتی وجود دارد که صرفاً متوجه اوست. ولی این عبارت ها با لحنی بسیار تند و تلخ بیان می شود و ممکن است موجب آزردگی طرف مقابل گردد. طعنه را زبان شر گفته اند.

6- فحش، کلمات رکیک:

یکی از عادتهای بدی که در اغلب جوامع وجود دارد استفاده از سخنان رکیک، فحش در گفتگوهای روزمره است. کلماتی که بار منفی انرژی بر عملکرد چاکرای گلو و تاثیر مخرب گذاشته و در موارد وخیم تر با جذب انگل های انرژی خوار به گلودرد و سرماخوردگی و غیره ختم می شود.

از دیگر مواردی که میتوان به انسداد چاکرای گلو اشاره کرد شامل:

عیب جویی کردن، سخن چینی، تملق و چاپلوسی، لعن و نفرین کردن، با مکر و حیله سخن گفتن، حرفهای ناامید کننده زدن، دادن القاب بد به دیگران، غیبت کردن، افشای اسرار، تحقیر و اهانت، پرحرفی، سرزنش کردن.

امروز روز اجابت است. روز اینکه فکر کنیم به تمام روزهای گذشته و به هفته هایی که گذشت و ما میتوانستیم بهترین عملکرد خودمان را داشته باشیم. به رفتارهای خوب و بدی که در حق خود و دیگران مرتکب شده ایم. به حقوقی که نسبت به خود و یا به دیگران ادا کرده یا نکرده ایم و پشیمانی نسبت به آنچه رخ داده و اظهار جبران عملکردهای خودمان نسبت به آنچه از دست رفته است.روزهایی زیادی هست که گاهی در خلال روزمرگی ها به شخصیت حُرّ فکر میکنم. حری که در سپاه دشمن و روبروی امام حسین علیه السلام قرار گرفته بود اما به ناگهان و با گرفتن تصمیمی درست که حتما به اذن و اشاره ی خداوند مهربان بوده است تمام زندگیش تغییر کرد و عاقبت به خیر شد. پس ما میتوانیم در همین لحظه برای تغییر گفتار و رفتار خود و جبران آنچه رفت اقدام کنیم. خدارا شکر کنیم که هنوز فرصت زندگی و حیات داریم.

کسی یک شبه اثرگذار نشده است. اینطور نیست که کلام کسی به دلمان بنشیند درحالیکه آن افراد مراقبه بر روی حرفها، رفتارها و حتی ذهن خود نداشته باشد. اگر می بینیم امروز کسی اثر ماندگاری بر روی ما داشته است، سخن کسی در لحظه باعث تغییر رفتار و عمل ما می شود همه و همه نتیجه ی مراقبت های روحی و معنوی و اخلاقی اوست. پس اینها ربطی به تحصیلات و ظواهر دنیای ما ندارد بلکه این روح ماست که باید هرچه بیشتر پاکیزه شود.

قلب ما مرکز حضور و وجود خداوند است. کلام ما بیانگر اعتقاد به این حضور و ظهور است و کسی یا کسانی که متوجه این حضور نیستند بی شک در مسیر خودسازی و مراقبه های روحی و اخلاقی قرار ندارند و به اندکی از دنیا همیشه خشنود و راضی اند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۹ ، ۱۱:۳۴
mina nikseresht

زمانی که باید مطلبی بنویسم آنقدر مطالب در ذهنم رژه می روند که تا آنها را ننویسم دست از سر مغزم برنمی دارند و برعکس زمانی که همین طور از ذهنم صدایی درنمی آید و اراده ای هست که بتوانم بنویسم اما کلمه ای روی صفحه درج نمی شود یا مطلبی به ذهنم نمی رسد تا آنها را از فکرم بیرون بریزم، نمی نویسم.

چندروزی است که مکانیسم های دفاعی روان با دیدن رفتارهایی در ذهنم رژه می روند که خواندن این مطلب برای شما خالی از لطف نیست. چرا که انسان میتواند به مراحلی در تعالی روح برسد که برای خودش هم عجیب خواهد بود زمانی که درکی از این مرحله ندارد یا نمیداند که این قابلیت در او به ودیعه گذاشته شده است. عده ای به این مراحل می رسند و از آن به نفع زندگی و تعالی روح خود بهره می برند و عده ای هم نه. درگیر عالم ماده و جسم خود هستند.

سازوکار دفاعی عبارت است از واکنش ناخودآگاه خود (من) به عنوان قسمتی از شخصیت به منظور کاهش اضطراب از طریق تغییر در ادراک واقعیت. مکانیسم‌های دفاعی شیوه‌هایی هستند که افراد به‌طور ناخودآگاه در برابر رخدادهای اضطراب‌آور به کار می‌برند، تا از خود در برابر آسیب‌های روانی محافظت کنند. اندیشه ی به‌کار گرفتن این اعمال دفاعی در سال ۱۸۹۴ توسط زیگموند فروید مطرح شد. به نظر او، سازوکارهای دفاعی موجب کنار زدن افکار متعارض یا ناخوشایند از حیطه ی هوشیاری شده و به این ترتیب اضطراب را در فرد کاهش می‌دهند. پژوهشگران دریافته‌اند که سلامت روانی با چگونگی به‌کارگیری سازوکارهای دفاعی پذیرفته‌شده ارتباط دارد. افرادی که این سازوکارها را به کار می‌برند با اضطراب به‌خوبی مقابله می‌کنند و پاسخ سازگارانه به کشمکش‌ها می‌دهند. این پژوهشگران همچنین دریافته‌اند که آسیب‌شناسی روانی با به‌کارگیری سازوکارهای دفاعی ناپسند ارتباط دارد.

در واقع مکانیسم های دفاعی زمانی توسط فرد مورد استفاده قرار می گیرد که میخواهد از خودش در برابر ورود عوامل اضطراب آور به روان جلوگیری کند.(محافظت از خود)

استفاده از این مکانیسم ها در افراد بسته به نوع شخصیت و رفتار متفاوت است. چیزی که همیشه برای خود من در استفاده از این مکانیسم نمود دارد ناخودآگاه بودن آن است. یعنی زمانی که به خود فرد این موضوع را بیان کنید بی شک او انکار خواهد کرد. یعنی اینکه چنین چیزی در او وجود دارد را انکار میکند.

اگر شما به فردی که حسود است بگویید در چنین موقعیتی و چنین زمانی و نسبت به چنین چیزی نسبت به شما دچار حسادت بوده است بی شک انکار خواهد کرد بی آنکه بداند دارد از چنین مکانیسمی استفاده میکند.

آیا من افراد حسود دور و برم را می شناسم؟ بله! آیا در فضای مجازی هم آنها باز هم دارای چنین ویژگی و خصیصه ای هستند؟ بله! آیا نسبت به استفاده از این مکانیسم های دفاعی توسط آنها آگاهی دارم و متوجه میشم چطور در حال استفاده از این مکانیسم هستند؟ بله! آیا به روی شان می آورم؟ خیر! پس چکار میکنم؟ زمانی که ویژگی های روانی و شخصیتی را بشناسیم، حتی اگر خودش نسبت به این ویژگی دچار انکار یا محافظه کاری باشد اما قطعاً چنین افرادی فقط انرژی های پیرامون شما را اعم از ذهنی و جسمی ضعیف میکنند و با راه دادن این افراد به حوزه ی ارتباطی و انرژی خود، دچار افت سطح انرژی خواهید شد. از آن طرف حتماً شما باید خودتان را با انجام اعمال معنوی، مراقبت های روحی و تلقین های مثبت و البته انجام یک سری تمارین قوی کنید و سطح انرژی خود را بالا ببرید تا اثر این انرژی های منفی خنثی شود. به هرحال هر صفت و ویژگی منفی اثری منفی دارد. خشم، دروغ، غرور، نفرت، کینه، سوءظن، حسادت و.... همه دربردارنده ی انرژی منفی است و اگر شما بر روی معاشرت ها و مجاور بودن خود با افرادی دارای چنین خصیصه هایی دقت نداشته باشید به مرور این اُفت انرژی را در خود شاهد خواهید بود.

چندروز قبل زمانی که مطلب قبلی را در وبلاگم گذاشته بودم، دقیقاً در همان روز فردی که همیشه نسبت به من دچار حسادت بوده و هست مطلبی را گذاشته بود در ستایش از فردی و شروع به چاپلوسی کرده بود. از نظر من تاثیر فردی که در زندگی فردی واضح است آنقدر نیاز به بزرگنمایی و در چشم دیگران فرو کردن ندارد اگر هم باشد که همه بدان واقف باشند و من شروع به ستایش آن فرد کنم اسمش می شود چاپلوسی که البته بعضاً افرادی با این ویژگی انس گرفته اند و تا زمانی که دست به انکار ویژگی های منفی خودم می زنم شخصیتم تغییری نمیکند. آن وقت است که متوجه می شم فرد در اینجا از چه مکانیسمی استفاده میکند؟ مکانیسم جابه جایی یا انتقال: انتقال تکانه ( هیجانات) به فردی دیگر. زمانی که حسادت به فرد غالب می شود به فکر دور کردن این حس در آن لحظات به جای درمان آن است و البته راحت ترین ابزار برای فردی که دنبال خودسازی نیست و به ارزش آن هم در قبال این ویژگی ها و خصیصه های منفی آگاه نیست، استفاده از مکانیسم های دفاعی برای تخلیه ی هیجانات است.

تعریف مکانیسم جابجایی: انتقال احساسات، هیجانات و تکانه‌های اضطراب زا از یک شخص یا شیء تهدیدکننده و غیرقابل دسترس به فرد یا شیء امن تر و قابل پذیرش تر. تخلیه احساسات فروخورده بر سر اهدافی با خطر کمتر.

افراد به طور ناخودآگاه از مکانیسم های دفاعی استفاده میکنند و البته تشخیص این رفتار توسط روان شناس کار آسانی است. تنها شناخت، مصاحبه و تسلط به محتوا.

این سخن را از بنده همیشه به یادگار داشته باشید: زمانی که فردی به خودشناسی می رسد، ویژگی ها، توانمندی ها، قابلیت های انسان و جایگاه او در نظام آفرینش برایش ارزش حساب می شوند آن وقت در این مسیر قدم برمی دارد. هرچه بیشتر پیش برود به کمال خود نزدیک تر می شود. هرچند که در این راه سختی های بسیاری شامل حال فرد می شود اما همیشه تمام تمرکز و ذهنیت فرد حول خودشناسی و تعالی روحی و اخلاقی و معنوی خود است کما اینکه در این مسیر هم از ارتقای روحی خود برای رسیدن به قابلیت ها و توانمندی هایی برخوردار خواهد شد که حتماً در زندگیش راهنمای اوست. این توانایی ها به شما کمک میکند مسیر را تشخیص بدهید، انسان ها و افراد پیرامون تان را بهتر بشناسید و در واقع از خود در برابر آسیب ها حفاظت کنید. آن وقت بسیاری از ارزش ها و اموری که دیگران با آن سرگرمند و بدانها مشغول و تمام ذهنیت شان دنیایشان و امور مادی است برای شما بی ارزش می شود.

آیا زمانی که بدین قابلیت ها دست یابید میتوانید دیگران را بشناسید، دوست و دشمن خود را تشخیص بدهید، بدانید کدام راه و کدام مسیر و کدام همسفر را انتخاب کنید؟ بله.

زمانی بود که من توانایی تشخیص هیچ چیزی را جز همان اطلاعات کتبی و شفاهی که دریافت می کردم نداشتم اما امروز بدین واقفم چه کسانی پشت سرم حرف می زنند، چه کسانی باعث و بانی فتنه بودند و هستند، چه کسانی دوست و چه کسانی دشمنم بوده و هستند، چه کسانی خیرخواه من و چه کسانی در ظاهر دوست و در باطن دشمن منند، چه کسانی نسبت به چه چیزهایی احساس حسادت دارند و یا خواهان موفقیت های بیشتر و روزافزونم هستند؟

مطمئناً زمانی که قابلیت ها را دریافت کنید و با تمرین و خودشناسی به این مرحله برسید، قلب تان آنقدر شفاف خواهد شد که همه چیز در آن منعکس شود. بعد زمان و مسافت در این دریافت ها اثری ندارد. شما میتوانید از هزاران هزاران کیلومتر دورتر انرژی منفی یا مثبت افراد رادریافت کنید، میتوانید صدای درونی آنها و حال آنها را نسبت به خودتان درک کنید و زمانی این اتفاق می افتد که قلب و ذهن شما آنقدر شفاف باشد که منبع درک و دریافت شود. هرچند که ممکن است اذیت کننده باشد اما به مرور یاد خواهید گرفت کی و چطور و چگونه به کمک شما می آید...

مطمئناً اگر فردی به دنبال خودسازی باشد، صرفاً زدن حرفهای قشنگ و دیدن و تحسین آن توسط دیگران به درد نمیخورد بلکه این اثر در رفتار مشاهده خواهد شد. به عنوان مثال فردی که حسود باشد اگر به دنبال اصلاح خود باشد به جای استفاده از مکانیسم های روانی و نمودهای بیرونی آن، حتماً درصدد اصلاح خود خواهد بود. یا فردی که پشت سر دیگران فتنه انگیزی و بدخواهی میکند و یا اگر فردی موفقیتی از نظر او داشته باشد به هر عنوانی در هر شرایطی بدنبال تحقیر فرد می گردد با دانستن اینکه انسان چه توانایی هایی دارد خود را اصلاح میکند تا به آن مراحل برسد اما برعکس تکرار این رفتارها چشم و قلب را کورتر و کورتر خواهد کرد.

خودشناسی راه سخت اما شیرین،پرقدرت و پردستاوردی است...

گاهی لازم نیست ما واضح اعلام کنیم اثرات مراقبت ها و خودسازی ها یا حتی سختی ها و تحمل آزار و اذیت هایی که به انسان های سالم تحمیل می شود در زندگی شما به تدریج چه اثراتی دارد اما اگر کسی شفافیت و خلوص باطن داشته باشد قطعاً متوجه خواهد بود منظور و مقصود چیست و راه کدام است. توجه در انتخاب ها یا عدم آن، دقت در رفتار و منش فرد، نگرش و برداشت از سختی ها و اندازه ی رافت و خلوص باطن و خیرخواهی او برای دیگران به شما نشان میدهد که افراد دارای چه مهارت ها و قابلیت هایی هستند و البته که من بیشتر حواسم را جمع میکنم پشت سر یا حتی در ذهن (جالب که آنها میتوانند به ذهن شما هم مسلط شوند! به همین قشنگی و طبق این تسلط بر روی شما اثر میگذارند) چطور و یا چگونه در مورد آنهایی که مسلط به این امور هستند فکر کنم!

در این صورت است که چیزی پنهان از شما نمی ماند هرچند که پوشش هایی بر آنها به ظاهر وجود داشته باشد اعم از کالبد جسم، نفس ماده و ...

خیرخواهی، کمک به دیگران به هر نوعی که میتوانم، خلوص و شفافیت باطن و قلب، یکسان بودن درون و برون، خالی کردن قلب از کینه و نفرت و دوری از دوبهم زنی و فتنه انداختن میان زندگی دیگران و در واقع نزدیک تر شدن هرچه بیشتر به خداوند و کمک خواستن از او میتواند به شما برای رسیدن به این مراحل دستاوردهای خوبی به همراه داشته باشد.

یاعلی....

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۱۴
mina nikseresht
جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۲ ب.ظ

وقتی شروع به سکوت می کنی....

به نام او که زنده میکند و می میراند...

سفر به درون خود باعث می شود به کیستی خود برسیم. لازم است گاهی ساعتها بنشینیم و به این فکر کنیم و بیاندیشیم ما کیستیم؟ چه خصوصیات و صفاتی داریم؟ کدام ویژگی ها و خصلت های اخلاقی جزء ویژگی های مثبت ما به شمار می رود و کدام ویژگی ها و خصلت های ما موجب آزار خودمان می شود.

خلوت با درون و تحمل سکوت کار سختی است. خصوصاً اگر فردی برونگرا باشد تحمل این سکوت و خلوت گزینی با خود را کمتر دارد. اما برای آنکه به اعماق درون خود سفر کنیم و پی به ویژگی های خود ببریم تا از استعدادها و توانایی های خود آگاه شویم و آنها را تقویت کرده و به تعالی برسانیم لازم است هر روز لحظاتی از اوقات مان را به تفکر در مورد خود و جهانی که در آن قرار گرفته ایم فکر کنیم.

در این سفر درونی لازم است خودمان را تخلیه ی روحی و روانی کنیم. از تمام آنچه که مانع پیشرفت روحی و اخلاقی و روانی ما شده است. زمانی می توانیم اقدام به اصلاح و تربیت خود کنیم که تعداد این خلوت کردن های با خود زیاد شود.

چرا نیاز به خلوت کردن داریم؟

زمانی که خداوند مهربان انسان را خلق کرد و دستور سجده به شیطان را داد، شیطان از فرمان خداوند امتناع ورزید. آن هنگام فرشتگان از خداوند پرسیدند: چرا این چنین او را خلق کردی در حالیکه تو میدانی او موجب فتنه و فساد خواهد بود. آن وقت خداوند در پاسخ به ملائک فرمود: من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.

بی شک تنها انسان است که میتواند به قرب الهی برسد و ازین نور عظیم و منبع تمام و کمال انرژی های بی انتهای خداوند خودش و زندگیش را پر از نور کند. حرکت کردن به سمت نور، تنها با خالی کردن و تصویه ی روح امکان پذیر خواهد شد.

هرچه درون ما خالی از صفات منفی باشد، دریافت و جذب مان از اتفاقات خوب و جریانات مثبت اعم از خواسته ها و آرزوها در سطح نازل این موضوع بیشتر خواهد بود.

برای پاکسازی روح خود لازم است برای داشتن این سکوت های درونی تمرین کنیم. لازم است تنها ببینیم و بشنویم. بیشتر به صداها و دریافت هایمان دقت کنیم. لازم است به چرخه ی آفرینش سری بزنیم. به نیروهای درونی مان متمرکز شویم. دقت کنیم کجاها و چه قسمتی از روان مان تاریک است که مانع حرکت روح و جریان داشتن انرژی های مثبت در درون مان شده است؟ شاید گاهی لازم است اطرافیانی را که انرژی های منفی شان را به شما انتقال میدهند از دایره ی زندگی تان خارج کنید. تاثیر انرژی های منفی یک فرد حسود بر روی شما بسیار زیاد است. اگر شما با فرد حسودی ارتباط داشته باشید در حالیکه سطح انرژی بالایی هم ندارید قطعاً به مرور زمان حال وحوصله و انگیزه ی لازم برای انجام کارهای مفید و ارزشمند را از دست خواهید داد. فرد حسود عزت نفس و خودارزشمند پایینی دارد و این ناخواسته به شما منتقل می شود. تمامی صفات منفی حتماً اثر منفی روی شما خواهند داشت.

به تعالیم خداوند و صحبت های او دقت کنید: در سوره ی فلق به ما فرموده است: و من شر حاسد اذا حسد: از شر انسان حسود به خداوند پناه ببر.

می بینید خداوند نیز ما را از ارتباط با فرد حسود منع کرده است و اگر در شرایطی به ناچار در معرض ارتباط با این افراد قرار گرفته اید باید از حال بد و انرژی های منفی آنها به خداوند پناه ببرید.

یا در سوره ی ناس به ما فرموده است: من شر وسواس الخناس: از شر وسوسه های خناس ( یکی از صفت های شیطان) به خداوند پناه بیاور.

دقت کرده اید تمام صفاتی که ملقب به شیطان می شود چقدر تاریک است؟ چقدر انرژی های منفی به همراه دارد؟ دروغ، حسد، بدگویی، تهمت،سوءظن، سرزنش و... ؛ حال ببینید این صفات چطور مانع جذب انرژی های مثبت ما می شود و به جای آنکه انرژی های درونی ما صرف جذب اهداف و خواسته های زندگی مان شود باید به این طریق هرز شود.

همین است که آدمهایی که از منبع نور و حقیقت دور می شوند درون شانه تیره و تاریک می شود و اگر شما فردی باشید که حاوی اثرات مثبت و انرژی های مثبت در این خلقت باشید حتماً این تیرگی و تاریکی را درک خواهید کرد. دقیقاً مثل جریان الکتریسیته. زمانی که دست تان را روی سیم های روکش دار می گیرید عبور این جریان را حس خواهید کرد. انسانی که انرژی مثبت هم دارید همین گونه اثرگذار است و انرژی های منفی آدمها را ولو از راه دور خواهد گرفت. شک نکنید.

صفات مثبت آنها قدرت و توانایی جذب قشنگی های زندگی را ندارد چرا که این صفات منفی هر کدام یک اثر منفی بر روی چاکراها و انرژی های درونی انسان می گذارند.

شاید هنوز زود باشد که بگویم خالی کردن و تسویه ی روح از هر آنچه که تاریک و سیاه است و جایگزین کردنش با انرژی های مثبتی مثل محبت، مهربانی، حسن نیت، خوش گمانی، تواضع، نرم خویی و... چطور سطح انرژی روانی و روحی و معنوی شما را بالا خواهد برد تا اتفاقات شیرین و خوشی برایتان بیفتد.

هر چیزی که تا به امروز احساس کرده اید چقدر حیف که آن را ندارید یا آرزویی که امروز در دل دارید اما احساس می کنید رسیدن به آن برایتان مقدور نیست....

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست..... از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۵۲
mina nikseresht
پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۰۲ ب.ظ

عالی ترین چیزها از درون شکفته می شوند

 

دانش و تجربه، دورابطه ی همسو با یکدیگر دارند. زمانی که دانشی را فرا می گیرید نیاز به تجربه کردن و آزمایش دانش خود دارید تا بتوانید نگرشی تازه و دریچه ای جدید به روی زندگی خود و آفرینش بگشایید. افرادی که از تجربه کردن هراس دارند از عزت نفس پایینی برخوردارند و برعکس آنان که اهل ریسک کردن و کسب تجربه در آموختن دانش هستند دریچه ای تازه به روی روح و روان خود می گشایند. آنها به درجه ای از خودآگاهی و کشف حقیقت نائل می آیند که دریافت ها و شهود آنها از هستی را بالا خواهد برد. حال عده ای که از تجارب دیگران بهره می برند تا راه درست زندگی را کشف یا پیدا کنند همان دسته افرادی هستند که دارای عزت نفس پایین و خوداگاهی ضعیفی نسبت به خود اند.

میخواهم مثالی از تجربه و خودآگاهی را به شما انتقال دهم. این بار به رفتارهای آن دسته که از تجارب دیگران در شبکه های اجتماعی بهره می برند دقت کنید. به عنوان مثال فردی که بسیار علاقه مند به آشپزی است و در شبکه و فضای اجتماعی خود افرادی را که مهارت در این موضوع دارند انتخاب و دنبال میکند. از تجارب او بهره می برد و مو به مو دستورات او را در غذا درست کردن انجام می دهد. حتی نوع تزئین و موادی که فرد برای آن دستور به کار می برد را هم به آن دستورات اضافه میکند. غذا مثال ساده ای است از نوع رفتار این افراد. در این بین چه اتفاقی افتاده است؟ فرد به سطح خودآگاهی خود نرسیده است در نتیجه راه تجربه را بر زندگی خود می بندد و مانند آن ماشین برنامه نویسی شده ای عمل میکند که یک برنامه نویس آن را ساخته و به آن کدهایی برای اجرا داده است. آیا آن ماشین امکان تجربه و کشف و شهود را در زندگی خود دارد؟ خیر. ( شما را به دیدن سریال westword دعوت میکنم. آدمهای برنامه ریزی شده و ساخته شده ی دست بشر.) این افراد دقیقاً با خود همین کار را میکنند.کم کم این دسته از سبک زندگی و تجارب افرادی قابل احترام و علاقه مند به خود پیروی میکنند. نام فرزندشان را برحسب زندگی آن فرد که مورد علاقه ی آنهاست انتخاب میکنند و مشغول به شبیه سازی تمام زندگی خود با افراد موردعلاقه و احترام خود می شوند. به این ترتیب وارد جریاناتی می شوند که نه تنها راه کشف و شهود را می بنند بلکه تبدیل به مترسک های سخن گویی می شوند که نوع زندگی و سبک زندگی خود را برای دیگران تبلیغ میکنند تا برای آن دیگران الگو شوند و آن دیگران هم از روی دست آنها زندگی خود را بچینند. کپی برداران الگوسازی که خود زندگی شان را از روی دست دیگران ساخته اند. البته که تقلید نشانه ی ضعف عزت نفس و خلاقیت فرد می باشد.

(دقت کنید الگوبرداری از سیره ی انسان های وارسته  که دارای عصمت اند مثل انبیا و پیامبران و امامان الهی با انسان ها متفاوت است و اتفاقاً آن الگوبرداری و عمل به دستورات و تعالیم آنها راه خلاقیت، خودآگاهی و کشف و شهود را به روی انسان باز خواهد کرد.)

در این بین شما افرادی را پیروی می کنید که نمی دانید در چه سطحی از انرژی و فرکانس واقع شده اند؟ البته که نمی دانید این انرژی ها و فرکانس ها به صورت ناخواسته به شما منتقل خواهد شد  و البته که شما با پیروی از دیگران و استفاده از تجارب آنها که مربوط به زندگی خود آنهاست باعث مسدود شدن کانال ها و چاکراهای خود شده اید. من با خواندن غم نامه ها و ترس ها و تهدیدها یا حتی لذت های زندگی آن فرد که در شبکه های مجازی مشغول ثبت گزارشات روزانه ی خود است، سطح انرژی خود را پایین خواهم آورد. چرا؟ چون به مرور مشغول مقایسه جای جای زندگی خود با آن فرد مورد علاقه ام خواهم شد. آیا مقایسه سطح انرژی پایینی ندارد؟! البته هستند افرادی هم که اهل مقایسه نیستند که البته تعدادشان کم است. غالب افراد از عزت نفس پایین رنج می برند.

برخلاف اکثر افراد امروزی که بسیار علاقه مند این هستند تا جمعیت بیشتری را جذب خود کنند تا بازی مراد و مریدپروری را راه بیاندازند تا افکار، تجربیات، باورها و دانش خود را که در مسیر زندگی خویش کسب کرده اند به دیگران انتقال دهند، این روزها بیشتر دنبال این هستم تا دور و برم را آنقدر شلوغ نکنم تا کسی را مرید خودم سازم یا از فرورفتن در خلاهای درونی که منجر به تجربه هایم از درک هستی می شود باز بمانم. دقت کنید حرف من چیز دیگری است. شنیدن تجربیات دیگران خوب است. استفاده از نظر متخصص امور در نقاط مختلفی که مورد نیاز است هم گاهی لازم است اما تقلید و قدم به قدم پیش رفتن زندگی من یا پیروی از اصولی که افراد عادی برایمان مشق میکنند مخالف نظر بنده است. به شخصه از اصول و روش ها و تجربیات دیگران برای رسیدن به هدفی یا خواسته ای یا حتی روزمره هایم مثل آشپزی استفاده نمی کنم. چرا؟ اولاً که راه خلاقیت و خودآگاهی را می بندد دوما ما هر کدام باید مسیر رشد و تعالی خودمان را برویم تا به شعور و درک و شهود برسیم.

حالا برویم سراغ اینکه بالا بردن سطح انرژی به شما چه کمکی میکند؟

ساده ترین شکل آن داشتن آرامش و نشاط هر روز است. بسیاری افراد هستند که از نداشتن انگیزه و توان حرکت برای انجام هدف هایشان شکایت می کنند. اگر در مصاحبه های بالینی آنها دقت کنیم و روند رفتار آنها را در زندگی مورد مطالعه دهیم قطعاً به نقاطی برخورد خواهیم کرد که فرد خودش را زندگی نکرده است. اصلا علاقه مندی ها و زمینه های مورد استعداد خویش را نمی شناسد و به دنبال این است تا هر کسی را در یک زمینه ای دنبال کنید تا به آن چیزی که خانواده، جامعه یا افراد از موفقیت برایش تعریف کرده اند برسد. روزی که چشم باز می کند تا خودش را پیدا کند یک فرد سردرگم و آشفته به نظر می رسد که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد.

افرادی که به خودآگاهی می رسند دارای انگیزه ی لازم، اعتماد به نفس و هدفی برای دنبال کردن در زندگی شخصی خود هستند. در این مسیر است که فرد به رشد و تعالی و خودشکوفایی می رسد و البته که خودآگاهی به دنبالش خلاقیت را هم به دنبال دارد.

ما نیاز داریم خودمان را خالی کنیم. از شلوغی ها ی اضافه، از افرادی که بدون دقت در سطح انرژی آنها، آنها را وارد دایره ی زندگی مان می کنیم. افرادی که افکار، گفتار و رفتار منفی دارند. ما نیاز داریم برای بالا بردن سطح انرژی خود پاکسازی انجام دهیم. دقت کنید به رفتار عرفا و مرتاض ها که بسیاری از روزها به غارها و خلوت هایی پناه می برده اند تا به خلا درونی برسند یا قسمت هایی از شبانه روز را که سطح انرژی کیهانی بالاست مثل قبل طلوع آفتاب به مراقبه های روحی یا عبادت بپردازند.

آن وقت بسیاری از افراد امروز به محض آنکه خلا درونی خود را حس می کنند سراغ شبکه های اجتماعی یا افرادی می روند تا این خلا درونی را پر کنند. آنها از خالی بودن درون شان می ترسند و این یعنی سطح انرژی پایین. در حالی که این خلا درونی به پاکسازی روان و روح شما کمک می کند و البته راه اتصال به منبع عظیم انرژی یعنی خداوند مهربان مان است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۰۲
mina nikseresht

                                                                     

 

زندگی شما بر مدار انرژی و فرکانس می گذرد. اینکه فکر کنید چیزی غیر از این است اشتباه کرده اید. اطراف شما سرشار از انرژی ها و فرکانس هایی است که می تواند شما را به سمت دریافت میزان و درک بیشتر و بهتری از زندگی و میزان خوشبختی بکشاند. رفتارهای مثبت و منفی شما، نگرش تان نسبت به زندگی و دیگران، گفتار و واژه های شما و حتی نیت ها همگی میزان فرکانس و انرژی مثبت شما را تعیین و تنظیم می کنند. در این بین حتماً دیده اید افرادی که انرژی مثبت بیشتری به دنیای بیرون می فرستند، اتفاقات بهتر، شیرین تر و موفقیت های بیشتری را تجربه خواهند کرد و در نقطه ی مقابل هم افرادی که انرژی های منفی را به پیرامون خود ارسال میکنند میزان خوشبختی کمتری را هم تجربه خواهند کرد و صد البته که اطرافیان آنها هم کسانی هستند شبیه به آنها.

اگر شما شخصی باشید که مدام از زمین و زمان ناله می کنید، درون تان خشم و نفرت را کاشته اید و به دنیای بیرون از خود می فرستید و دیگران را مسئول و مقصر زندگی اکنون خود می دانید یعنی شما سطح انرژی پایین و ضعیفی دارید و البته که شاید سالها برای رسیدن به خواسته هایتان با همین میزان سطح انرژی لازم باشد تلاش کنید و در نهایت نیز اگر هم برسید باز هم ناراضی و ناسپاس هستید.

این روزهایی که همه از زمین و زمان ناله میکنند، در این روزهایی که همه خسته و افسرده به نظر می رسند و نسبت به زندگی خود شور و انگیزه ی لازم را ندارند بسیار لازم است سطح انرژی مثبت خود را بالا نگه دارید و البته که کار چندان راحتی هم نیست. اما با مطالعه ی کتابهای مثبت و الهام بخش، دیدن کلیپ های انگیزشی و امیدوارکننده و گذران وقت با افرادی که کمتر از زمین و زمان ناله و شکایت میکنند و در همین شرایط نیز به دنبال خیررسانی، کمک به دیگران و تقویت دیدگاه مثبت خود هستند به شما کمک میکند تا کمتر درگیر افرادی شوید که معنای زندگی را درک نکرده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۱:۱۷
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۵۲ ب.ظ

قهرمان زندگی خودت باش نه دیگران!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چند نفری از دوستانم که رتبه های برتر کنکور هستند مشاوره ی تحصیلی میدهند، برای داوطلبان برنامه ریزی تحصیلی انجام می دهند. کمک شان می کنند مسیر درستی را انتخاب کنند، مشاوره های پا به پا میدهند، منابع معتبری را که اکثراً جزء سوالات کنکور باشد معرفی می کنند و اساتیدی را که خودشان پای درس آنها تجربه ی موفقی را کسب کرده اند به آنها معرفی می کنند.

مسیر را اگر پا به پای راهنمایی شان درست طی کنی و مطابق برنامه پیش بروی موفق خواهی شد. منتها تمرین و پشتکار لازمه ی رسیدن به مسیر موفقیتی است که آنها نیز طی کرده اند.

بارها به این اندیشیده ام که چطور یک نفر میتواند قهرمان زندگی خودش شود و بتواند تضمینی هم برای موفق شدن دیگران باشد؟

چند نکته را در شخصیت و رفتار اینها دقت کرده و به آن رسیده ام:

1-آنها خودشان را رقیب خودشان می دانند: شاید وقتی پای حرف هاشان می نشینم این ویژگی بارز را در آنها می بینم که اصلاً خودشان را درگیر موفقیت کسی نمی کنند. بسیار مصمم هستند برتری و بهتر بودن را به خودشان اثبات کنند. میل بسیار شدید به موفقیت و اثبات آن به خودشان به فراوانی در آنها دیده می شود.

2-تله ی بی ارزشی ندارند: بسیار دیده ام آنهایی که موفق می شوند تا آن موفقیت را بر فرق سر دیگری یا دیگران بکوبند. درس میخوانند، مدرک می گیرند، به افتخارات قابل توجهی می رسند و انگار آن جایگاه حالا می شود وسیله ی انتقام برای جبران آن بی ارزشی ها. تبدیل می شوند به اژدهایی که مدام در حال تخریب دیگران به هر نحو و صورتی است. اگر کسی رقیب آنها باشد هر طوری که بتوانند در بی ارزش کردن و پایین آوردن زحمات و دستاوردهایش کمر همت می بندند. ویژگی بارزی که من در چندین نفر از این عزیزان مشاهده کردم همین ویژگی ارزشمند بود که آنها در پی تخریب دیگران نیستند و تلاش و همت هر کسی در هر جایگاهی که هست متعلق به خودش و نه دیگران می باشد. آنها موفقیت را وسیله ای برای رشد و پیشرفت خودشان می دانند نه تخریب و بی ارزش کردن جایگاه و مقام دیگری.

3- به مسایل بی ارزش و کم اهمیت بها نمی دهند:

حتماً شما هم مثل من در دورهمی بعضی ها بوده اید. به حرفهایشان دقت کرده اید؟ تمام گیر و گور و هم و غم شان امورات روزمره و اون چی گفت و این چی گفت و پیگیر بی اهمیت ترین و پیش پا افتاده ترین مسایل زندگی خود و دیگرانند. خبرها را جا به جا کنند و پیرامون آن با دیگران به گفتگو بنشینند تا وقت شان به نوعی سپری شود! من بارها دیده ام و خودم نیز تجربه اش را داشته ام زمانی که برای رسیدن به هدفی برنامه ریزی می کنیم باید بسیاری فضاها، صحبت ها، ارزش هایی که برای دیگران قابل توجه است کنار بگذاریم تا بتوانیم بیشتر تلاش کرده و سهم بیشتری از ارزش های زندگی داشته باشیم.

4-همواره خودشان را شاگرد و متواضع در برابرت می بینند. یکی از دوستان عزیزم هست که ایشان سال 96 رتبه ی 9 کنکور ارشد روان شناسی بالینی بود. یک بار ندیدم برای خودش جایگاه و برتری ویژه ای قایل شود و یا احساس خودشیفتگی داشته باشد هرچند کسی که خودش روان شناس بالینی است و روی خودش کار کرده خودشیفتگی در او راه ندارد ولی همیشه با روی باز و بدور از غرور و برتری با دیگران برخورد می کند. به نظرم این فرد شایسته ی تمام موقعیت های خوب تحصیلی و شغلی و درمانگری است. منم منم و ادعاهای بعضی ها را ندارند و قطعاً داشتن این ویژگی سکوی پرش برای آنهاست که میخواهند اثرگذار باشند.

تجربه به من ثابت کرده است که اگر شما از درون احساس ارزشمندی داشته باشید و عزت نفس آسیب دیده نداشته باشید و به همت و تلاش خودتان و کمک های خداوند اعتماد داشته باشید به این باور خواهید رسید که آدم موفق در دنیای رقابت با دیگران نیست و برای اثبات خودش، ارزش ها ، توانایی هایش نیروی اضافه ای خرج نمی کند تا به کسانی بفهماند که بهتر و برتر و موفق تر است.

قطعاً زندگی ما و مسیر و هدف هایی که پیش رویمان قرار می گیرند بیانگر تلاش، همت و پشتکار و در نهایت بهای عمرمان خواهد بود.

ای کاش بحث احساس ارزشمندی و وجود تله ی بی ارزشی را جدی بگیریم. بسیارند آدمهای این عصر که از بی ارزشی و اختلال خودشیفتگی رنج می برند و البته که فضای مجازی سهم عمده ای در این دو مورد داشته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۵۲
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۲ ب.ظ

چرخه ی رنج را خاتمه دهیم


اگر برمبنای هیجانات عمل و رفتار کنیم چه اتفاقی می افتد؟

برایمان پیش آمده که گاهی خودمان را در انحصار احساسات و فشار ناشی از آن احساس کرده ایم. در هیجاناتی مثل ترس، غم، افسردگی، خشم، عشق، نفرت،تنهایی،سوگ، اضطراب و... ، احساس فشار می کردیم و به دنبال راهی برای رهایی از این حالتها می گشتیم. هنگامی که ذهن مان انباشته از احساسات می شود، طبیعی است که ذهن برمبنای هیجانات عمل کند و به دنبال آن دست به کارهایی زده ایم که بعد از آنکه هیجانات فروکش کرده اند، پشیمان شده ایم. غالب رفتارها، اثرات آسیب زننده نیز برای ما و یا برای دیگران در پی داشته است. کسی که دست به خودکشی می زند، در بین چند احساس دست و پا می زند. کسی که عصبانی می شود و دست به شکستن اسباب و وسایل و یا فریاد زدن بر سر دیگری می کند و می خواهد از شر آن احساس خلاص شود، می خواهد خودش را به سمت احساس بهتری سوق بدهد.

ماهیت مشکل مان در این است که می خواهیم در لحظه از شر احساس بد رها شویم و فکر می کنیم باید همیشه حالمان سرشار از حس خوب باشد. حس عشق، حس دوست داشتن، حس وفاداری، حس شادی و اگر در موقعیت هایی خلاف واقع قرار بگیریم به دنبال راه فرار از آنها می گردیم.برای رسیدن به این آسودگی دست به رفتارهای تخریبگر، تکانشی و غیرعقلانی می زنیم و البته که پیامدهای ناشی از این رفتارها به شکل مشکلات جدی در زندگی مان بروز پیدا می کند.

رفتار انسان هایی که به جای حل مسأله به دنبال فرار می گردند چیست؟

عده ای به جای حل مسأله  و پذیرش آن دست به جبران های افراطی می زنند. مثلاً به جای حل اختلاف با همسر، معتاد به کار می شود و از صبح تا شب در محل کار به سر می برد. سرش را اینقدر شلوغ می کند تا وقتی برای بودن کنار خانواده نداشته باشد و بهانه هم برایش فراهم است. به جای حل مسأله ی افسردگی و درمانش، به سمت مواد مخدر می رود. خیانت ناشی از عشق بی مهابا و خالصانه اش، او را دچار خشم کرده و سراغ روابط مخرب تر و آسیب زننده تر می رود تا از شخص و یا از خودش انتقام بگیرد. در مقابل سوگ و از دست دادن، جبران افراطی مسأله اش می شود اعتیاد به کار و یا روی آوردن به رفیق بازی و معاشرت های افراطی بیرونی.

گاهی اوقات فقط در پی نشان دادن واکنش نسبت به فشار ناشی از هیجان هستیم. در مورد مسأله فکر نمی کنیم و فقط واکنش نشان می دهیم و البته که این چرخه ی رنج ادامه خواهد یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۲:۳۲
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ب.ظ

ده اصل برای رسیدن به پیروزی

من برنده‌ام: چون برای رسیدن به سرزمین اهدافم، اولین قدم را برداشته‌امع قدم اول یعنی «تصمیم»

من برنده‌ام: چون می‌دانم مشکلات مانند صخره‌هایی هستند که در مسیر رود وجود دارند. «اگر صخره نبود، رود هیچ آوازی سر نمی‌داد.»

من برنده‌ام: چون ذهنم را آن‌گونه ساخته‌ام که جهنم را برایم به بهشت تبدیل کند، نه آن‌که بهشت را به جهنم.»

من برنده‌ام: چون نقشه زندگی خود را چنان شفاف رسم کرده‌ام که تنها راه باقی مانده، «ساختن» آن است.

من برنده‌ام: چون می‌دانم هر اقدام بزرگ ابتدا محال به نظر می‌رسد، پس تمام تلاشم را می‌کنم تا محال را به ممکن تبدیل سازم.

من برنده‌ام: چون هم ناامیدی را می‌شناسم، هم صبر و حوصله را و البته خوب می‌دانم که صبر و حوصله، شکل دیگری از ناامیدی است که انسان بهتر می‌تواند آن را تحمل کند.

من برنده‌ام: چون زندگی را زیبا می‌بینم و وقتی به زندگی زیبا نگریستم آنگاه زیبا خواهد شد.

من برنده‌ام: چون در انتهای فعالیت روزانه، ساعتی را با خودم خلوت می‌کنم و با تکیه بر صداقتِ بی‌رحمانه با خود، عملکرد روزم را با دقت ارزیابی می‌کنم.

من برنده‌ام: چون می‌دانم اگر به معجزه اعتقاد و ایمان داشته باشم، برایم اتفاق خواهد افتاد. و این معجزه‌ی اعتقاد و ایمان است.

من برنده‌ام: چون خدایی دارم که داشتنش، جبران همه‌ی نداشته‌هاست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۵
mina nikseresht
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۵ ق.ظ

از کجا شروع کنم؟

سوالی که خیلی ها از من می پرسن اینه که خوب حالا که فهمیدم این ضعف رو دارم و باید خودم را تغییر بدهم، چطور و از کجا باید شروع کنم؟

و البته خیلی ها در این بین با فهمیدن عیب‎ها و نقص‎هایشان ناامید از تغییر می‎شوند.

تغییر یک پروسه‎ی زمان بر است و این چنین نیست که من امروز شروع کنم و فردا به نتیجه‎ی دلخواهم برسم. این بستگی به روحیات، اخلاق من و عاداتی دارد که مدتهای زیادی به آن خو گرفته‎ام و حالا باید برخلاف آنها عمل کنم. پس نباید انتظار داشته باشم که سریع بتوانم به موفقیت برسم.

یکی از چیزهایی که به روند تغییر بسیار کمک می‎کند، مساله‎ی خودباوری است. خودباوری به این معنا که با وجود تمام ضعف‎هایی که دارم، بپذیرم می‎توانم با وجود همه‎ی سختی‎ها تغییر کنم و این تنها مختص به من نبوده و نیست و خیلی‎ها توانستند خودشان را تغییر بدهند.

پس خودم را با وجود همه‎ی ضعف‎هایم بپذیرم و به هیچ وجه بابت آنها خودم را سرزنش نکنم چرا که این موضوع به اعتماد به نفس من لطمه می‎زند و مانع از تغییر می‎شود و اگر هم در بین راه خسته و ناامید شدم و اشتباهی را تکرار کردم، دست برندارم و به مسیر ادامه بدهم.

خودباوری، تصمیم جدی برای تغییر، نترسیدن از سختی راه و عقب نشینی نکردن و داشتن یک همراه و یا مربی برای در جریان قرار دادنش در اجرای برنامه به روند تغییر من کمک خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۸:۵۵
mina nikseresht
شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۰۸ ب.ظ

قهرمانان، قهرمان، زاده نشده اند!




حتما دیدی اینایی رو که میخوان رژیم بگیرن و یکی دو روز اول رو حسابی سخت چیزی نمی خورن و بعد از یک هفته، دوباره برمی گردن به رفتار قبلی شون و هر وقتم بهشون بگی نمیخوای وزنت رو کم کنی، میگه میخوام ولی نمی تونم.

اصولا موفقیت و رسیدن به هدف های زندگی نیز مثل رژیم گرفتن می مونه. یعنی اینکه شما باید برنامه ی ثابت، منظم و ادامه داری رو هر روز انجام بدی و هیچ وقت وسطش رهاش نکنی. همه ی اونایی که الان به جایی رسیدن، قبلش کلی سختی و زحمت و رنج رو تحمل کردن و فرقشون با آدمایی که هدف رو رها کردن و به ادامه ی رفتار قبلی و روش زندگی شون برگشتن اینه که وسطش جا نزدن، خسته نشدن و ادامه دادن.
این حرفا رو خیلی ساده نخون. راه رسیدن همینه و اگه غیر این بود حتما به منم یاد بده.
اگه میخوای رفتاری رو تغییر بدی، باید اول از همه شوخی رو بذاری کنار. اگه میخوای با من پیش بری من با کسی شوخی ندارم و بسیار در تغییر رفتار و فکر جدی هستم و اصلاً جدیت شرط لازم برای تغییر کردن هست. جدیت به معنای انجام کار به هر قیمتی هست. خستگی، تنبلی، حوصله نداشتن و ادامه دادن عادت های مخرب، مانع بزرگی برای تغییر نکردنه.
بهم میگه دلم میخواد عوض شم اما دست خودم نیست! این خیلی جمله ی بدی هستش. یعنی چی؟ یعنی من هنوز نمیخوام تغییر کنم. اول از همه باید این جدیت رو در خودت ایجاد کنی بعدا در قدم های بعدی با هم همراه میشیم.
یا الان، یا هیچ وقت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۸
mina nikseresht