روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علایم خودشیفتگی» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

روان درمانی

درمان اختلال شخصیت خودشیفته دشوار است؛ چون اگر قرار است پیشرفتی در کار حاصل شود، بیمار باید از خودشیفتگی خود دست بردارد. روانپزشکانی مثل اتوکرنبرگ و هاینتس کوهوت رویکردهای روانکاوانه را برای اصلاح این بیماران پیشنهاد می‌کنند، اما برای آنکه معلوم شود اصلا چنین تشخیصی معتبر هست یا نه،‌ و اگر معتبر است بهترین درمانش کدام است، هنوز پژوهش های بیشتری باید صورت گیرد. برخی بالینگران گروه درمانی را برای بیماران خود توصیه می‌کنند تا آنها بتوانند چگونگی مشارکت با دیگران را یاد گرفته و تحت شرایط ایده‌آل، ‌واکنشی توام با همدلی نسبت به دیگران نشان دهند.

 وقتی برای کمک به این افراد از رواندرمانی استفاده می‌شود، معمولا روی خودبزرگ بینی، حساسیت بیش از حد به ارزیابی شدن از سوی دیگران، و عدم همدلی از دیگران تمرکز می‌شود. در شناخت درمانی تلاش می‌شود تا باورهای غلط یا خیالبافی‌های این افراد با تمرکز روی تجربه‌های لذتبخش روزمره و واقعا قابل وصول جایگزین شوند. برای کمک به این افراد در جهت مواجه شدن با انتقاد دیگران و قبول آن، از استراتژی‌های مقابله‌ای، مثل ریلکسیشن استفاده می‌شود. یکی دیگر از اهداف رواندرمانی‌ این است که به این افراد کمک شود روی‌ احساسات دیگران تمرکز کنند. چون این افراد در مقابل دوره‌های افسردگی شدید بسیار آسیب پذیر هستند، مخصوصاً در میانسالی، افسردگی آنها نیز مورد رواندرمانی قرار می‌گیرد. با این حال، هرگونه نتیجه گیری درباره تاثیر اینگونه رواندرمانی در اختلال شخصیت خودشیفته، غیر ممکن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۳
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ق.ظ

مدل شناختی اجتماعی

کارولین مورف و فردریک رودوالت(۲۰۰۱) مدلی برای اختلال شخصیت خودشیفته طرح ریزی کردند که بر پایه دو عقیده بنیادی استوار است: نخست اینکه اشخاص دچار این اختلال عزت نفس شکننده دارند، که تا حدودی به این علت است که سعی می‌کنند باور استثنایی بودن خود را حفظ کنند و دوم اینکه، اهمیت تعاملات بین شخصی برای آنها به خاطر کمک به عزت نفس است نه به خاطر دست یافتن به نزدیکی و صمیمیت. به عبارت دیگر، آنها در بند هدف حفظ تصویری باشکوه از خودشان هستند، و این هدف بر تجارب آنها سایه می افکند. کارهای مورف و رودوالت از این حیث که آن‌ها مطالعات آزمایشگاهی و پژوهشی طراحی کرده‌اند تا فرآیند‌های شناختی، هیجانی و بین‌شخصی مرتبط با اختلال شخصیت خودشیفته را تبیین کنند، کاملا منحصر به فرد است. مورف و رودوالت برای ارزیابی این عقیده که اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته سعی می‌کنند باورهای عظمت را در مورد خودشان حفظ کنند، مطالعات مربوط به سوگیری‌ها در شیوه ارزیابی اشخاص دچار این اختلال از خودشان در موقعیت‌های مختلف را بررسی می‌کنند. برای مثال، در مطالعات آزمایشگاهی، اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته جذابیت خود برای دیگران را بیش از حد بر آورد می‌کنند، و کمک‌هایشان به فعالیت‌های گروه را زیادی برآورد می‌کنند. («دیگران قطعا به من حسادت می‌کنند، من مسئول بیشترین سهم از پیشرفت‌مان در اینجا بوده ام. ») در برخی مطالعات، پژوهشگران به آزمودنی‌ها پسخوراند دادند که آنها در کاری موفق بوده‌اند (بدون توجه به عملکرد واقعی‌شان)، سپس از آنها خواستند دلایل موفقیت‌شان را ارزیابی کنند. در این نوع مطالعات، اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته، موفقیت را به توانایی خود نسبت داده‌اند نه به شانس یا اتفاق. بنابر‌این مجموعه‌ای از مطالعات حاکی از آن است که اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته سوگیری‌های شناختی دارند که به حفظ باورهای خودبزرگ‌بینی کمک می‌کنند. مورف و رودوالت برای ارزیابی اینکه اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته عزت نفس شکننده دارند یا نه، مطالعات مربوط به میزان وابستگی عزت نفس آنها به پسخوراند بیرونی را بررسی می کنند. برای مثال، وقتی به دروغ گفته می‌شود که آنها در یک آزمون IQ شکست خورده‌اند، بسیار بیشتر از دیگران واکنش پذیری نشان می‌دهند؛ همچنین، وقتی که گفته می‌شود در کاری موفق شده‌اند، باز هم واکنش پذیری بیشتری نشان می‌دهند. مورف و رودوالت استدلال می‌کنند که این آسیب‌پذیری عزت نفس آنها در برابر پسخوراند بیرونی از تلاش آنها برای حفظ تصوّری کاذب درباره خودشان نشأت می‌گیرد. بر طبق این نظریه، وقتی که اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته با دیگران تعامل می‌کنند، هدف اصلی آنان حمایت از عزت نفس‌شان است. این هدف به چند طریق بر طرز رفتار آنها با دیگران تأثیر می‌گذارد. نخست اینکه آنها تمایل به فخر فروشی فراوان دارند؛ این کار در آغاز تأثیر خوبی بر جای می‌گذارد، اما با گذشت زمان، دیگران فخرفروشی مکرر را منفی تعبیر می‌کنند (پائول هوس، ۱۹۹۸). دوم اینکه وقتی کسی دیگر که در کاری که با عزت نفس ارتباط دارد بهتر از آنان عمل می‌کند، وجهه آن شخص را خراب خواهند کرد، حتی اگر او مجبور شود با وجهه آنها نیز همین کار را انجام دهد. یعنی، تحسین شدن یا دست یافتن به موفقیت رقابتی، برای آنها مهم‌تر از صمیمی بودن با دیگران است. این چهارچوب، درک علت این موضوع را آسان می‌کند که چرا اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته کارهایی می‌کنند که باعث سردی و بیزاری دیگران می‌شود؛ علاقه اصلی آنها «بردن» است نه دستیابی به صمیمیت و حفظ آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۱
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ق.ظ

مدل روان شناسی خود


هینز کوهات، نوعی نظریه تحلیل روانی به نام روان‌شناسی خود را پایه گذاری کرد که آن را در دو کتاب تحلیل خود(۱۹۷۱) و بازسازی خود(۱۹۷۷) شرح داد. کوهات خاطرنشان کرد که شخص دچار اختلال شخصیت خودشیفته، در ظاهر، خود والابینی چشمگیر،‌ خودشیفتگی، و خیالات مربوط به موفقیت نامحدود را نمایش می‌دهد. اما طبق نظریه پردازی کوهوت این ویژگی‌ها عزّت نفسی بسیار شکننده را پنهان می‌کنند. به عقیده کوهات، خود در اوایل زندگی به شکل یک ساختار دو قطبی، با بزرگی و عظمت نارس در یک قطب و بیش آرمانی سازی مشروط دیگران در قطب دیگر، پدید می آید. وقتی که پدر و مادر با احترام، صمیمیت و همدلی به کودک پاسخ می‌دهند، حس بهنجار ارزش خویشتن را به فرزند هدیه می‌کنند. شکست در کسب عزت نفس سالم زمانی روی می‌دهد که پدر و مادر با تایید و پذیرش به نمایش‌های کودک در خصوص قابلیت و شایستگی اش واکنش نشان نمی‌دهند؛ یعنی به کودک به عنوان ابزاری برای پرورش عزت نفس پدر و مادر بها می‌دهند، نه به خاطر ارزشمندی خود او. این کودکان در پذیرش کمبودها و معایب‌شان مشکل خواهند داشت. به عقیده کوهات این نقایص در پایه ریزی خود پنداشت سالم، باعث پیدایش اختلال شخصیت خود شیفته می‌شود. اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته، در بزرگسالی می‌کوشند تا از طریق جستجوی پایان‌ناپذیر عشق و تایید از جانب دیگران به حس خودارزشمندی‌شان کمک کنند. این مدل گرچه با نفوذ بوده است، پژوهش اندکی برای آزمودن آن انجام شده است.اختلال شخصیت نارسیستیک نتیجه نقص در ساختار «خود» است؛ یعنی «خود» ی انعکاس نایافته که در جست و جوی موضوعی آرمانی است. نقص در ساختار «خود»، از نقصان ها و کمبودهای دوران کودکی ناشی می شود. در دوران کودکی برای جبران یا پوشش نهادن بر این نقایص، ساختارهای ثانوی ایجاد می شوند.

اختلال شخصیت نارسیستیک نتیجه نقص در ساختار «خود» است؛ یعنی «خود» ی انعکاس نایافته که در جست و جوی موضوعی آرمانی است. نقص در ساختار «خود»، از نقصان ها و کمبودهای دوران کودکی ناشی می شود. در دوران کودکی برای جبران یا پوشش نهادن بر این نقایص، ساختارهای ثانوی ایجاد می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۹
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۲۰ ق.ظ

آیا من خودشیفته هستم؟!

اختلال شخصیت خودشیفته(به انگلیسی: (Narcissistic personality disorder (NPD ) نوعی اختلال شخصیت است که در آن فرد خود را بزرگ و مهم می‌پندارد و به گونه‌ای غلوّآمیز احساس توانایی و لیاقت می‌کند.


این بیماران مرکز دنیای خود بوده، از هر جهت ویژه هستند، افاده‌ای و اسم‌پران بوده و در ذهن خود شخص مشهوری هستند. حس خودپسندی و سزاوار بودن، هرگونه نگرانی درباره نیازها، مشکلات و احساسات دیگران را از ذهن آنان خارج می سازد. آنان متکبر و تحکم آمیز بوده، خود را برتر از دیگران می دانند و از دیگران انتظار احترام و تحسین دارند. هنگامی که خود آنان و جهان اطراف‌شان نمی‌توانند انتظارات غیر‌واقع گرایانه و ناممکن آنان را برآورده سازند، به طور شایع دچار ناامیدی می‌شوند.


ملاک های تشخیصی DSM-IV-TR‌ در مورد اختلال شخصیت خود شیفته:


خودبزرگ بینی (در خیال یا رفتار)، نیاز به مقبولیت،‌ و فقدان حس همدلی به صورت الگویی نافذ و فراگیر که از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه‌های گوناگون به چشم آید،‌ که علامت‌اش وجود لااقل پنج تا از موارد زیر است:

احساس خودبزرگ بینانه‌ای به صورت مهم پنداشتن خود داشته باشد (مثلا در موفقیت‌ها و استعدادهای خود اغراق کند یا بدون آنکه به موفقیت شایسته‌ای دست یافته باشد،‌ انتظار داشته باشد که او را آدم بزرگ و مهمی بدانند.

مشغولیت ذهنیش خیالاتی از قبیل موفقیت، قدرت،‌استادی و ذکاوت، زیبایی یا محبوب و دوست داشتنی بودن در حد نامحدود باشد.

معتقد باشد که «استثنایی» است و تنها سایر افراد (یا موسسات) استثنایی یا رده بالا می‌توانند او را درک کنند یا او باید تنها با این افراد رابطه داشته باشد.

احتیاج داشته باشد که به شکلی افراطی تحسین شود.

احساس محق بودن (entitlement) بکند، یعنی به شکل نامعقولی انتظار داشته باشد برخوردی رضایت بخش و اختصاصی با او صورت گیرد یا افراد خود به خود تسلیم خواسته هایش شوند.

در روابط بین فردی استثمارگر باشد،‌ یعنی از امتیازات دیگران برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کند.

فاقد حس همدلی باشد،‌ یعنی تمایلی به درک یا شناخت احساسات و نیازهای دیگران نداشته باشد.

اغلب به دیگران حسودی کند یا معتقد باشد که دیگران به او حسادت می‌کنند.

رفتارها و نگرش‌هایش پرافاده و تکبر آمیز باشند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۲۰
mina nikseresht