روان درمانی
درمان اختلال شخصیت خودشیفته دشوار است؛ چون اگر قرار است پیشرفتی در کار حاصل شود، بیمار باید از خودشیفتگی خود دست بردارد. روانپزشکانی مثل اتوکرنبرگ و هاینتس کوهوت رویکردهای روانکاوانه را برای اصلاح این بیماران پیشنهاد میکنند، اما برای آنکه معلوم شود اصلا چنین تشخیصی معتبر هست یا نه، و اگر معتبر است بهترین درمانش کدام است، هنوز پژوهش های بیشتری باید صورت گیرد. برخی بالینگران گروه درمانی را برای بیماران خود توصیه میکنند تا آنها بتوانند چگونگی مشارکت با دیگران را یاد گرفته و تحت شرایط ایدهآل، واکنشی توام با همدلی نسبت به دیگران نشان دهند.
وقتی برای کمک به این افراد از رواندرمانی استفاده میشود، معمولا روی خودبزرگ بینی، حساسیت بیش از حد به ارزیابی شدن از سوی دیگران، و عدم همدلی از دیگران تمرکز میشود. در شناخت درمانی تلاش میشود تا باورهای غلط یا خیالبافیهای این افراد با تمرکز روی تجربههای لذتبخش روزمره و واقعا قابل وصول جایگزین شوند. برای کمک به این افراد در جهت مواجه شدن با انتقاد دیگران و قبول آن، از استراتژیهای مقابلهای، مثل ریلکسیشن استفاده میشود. یکی دیگر از اهداف رواندرمانی این است که به این افراد کمک شود روی احساسات دیگران تمرکز کنند. چون این افراد در مقابل دورههای افسردگی شدید بسیار آسیب پذیر هستند، مخصوصاً در میانسالی، افسردگی آنها نیز مورد رواندرمانی قرار میگیرد. با این حال، هرگونه نتیجه گیری درباره تاثیر اینگونه رواندرمانی در اختلال شخصیت خودشیفته، غیر ممکن است.