روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قانون جذب» ثبت شده است

دکتر ویکتور فرانکل روان پزشک و پایه گذار مکتب معنادرمانی نقل میکند:

ساعت سه و نیم شب زنی به من تلفن زد که قصد خودکشی داشت؛ اما کنجکاو بود که بداند نظر من در این باره چیست. با تمام قدرت، نظر مخالفم را با این راه حل بیان کردم و سی دقیقه کامل برای او حرف زدم! در نهایت گفت به جای اینکه به زندگیش خاتمه بدهد، به دیدن من به بیمارستان خواهد آمد... .

اما وقتی مرا دید متوجه شدم که حتی یک کلمه از حرفهای من در او اثر نکرده!

تنها دلیلش برای خودکشی نکردن این بود که تلفن او در نیمه شب، نه تنها من را عصبانی نکرده بلکه در نهایت شکیبایی، سی دقیقه هم برایش حرف زده بودم؛ به این ترتیب او پی برده بود که دنیایی که در آن چنین از خودگذشتگی اتفاق می افتد به یقین ارزش زیستن دارد...

ما و برخوردهای ما در این عالم پر رمز و راز با انرژی و فرکانس بیشتری به سمت مان بازمی گردد تنها بسته به این دارد که قلب ما آیینه ی چه رفتار و گفتاری است و از ذهن ما کدام افکار باعث جذب و تجلی موهبت ها و یا حتی مشکلات خواهد بود.

به یقین اگر شما توانایی و مهارت این را دارید که بدون قضاوت و سرزنشگری و با دادن امید به کسی راهی برایش بگشایید، مشکلی از دیگران را حل کنید  و یا غمی و ناراحتی را از روی قلبش بردارید و به جایش همدلی و همدردی از شما دریافت کند با ارزش ترین کار این عالم را دارید چرا که بسیاری انسان ها عادت به تزریق ناامیدی و کنایه زدن در رفتار و گفتار را دارند که بدون آنکه آگاه باشند به زندگی کسی لطمه ای می زنند که شاید تا سالها نتوان آن را جبران کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۴
mina nikseresht
دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۵۴ ق.ظ

تمرکز شرط لازم و کافی!

حتماً شما هم دیده اید فردی کتاب به دست را که میان همهمه و شلوغی آن چنان تمرکزی روی مطالعه اش دارد که شاید برای شما باورپذیر نباشد. چه اتفاقی می افتد؟ چطور این فرد میان آن سر و صدا میتواند این طور روی خواندن تمرکز کند؟ یکی از شکایت های دانش آموزان، معلمان و والدین یا داوطلبان کنکور یا هر آزمونی تقریباً غالب اوقات این است که ما هنگام مطالعه تمرکز لازم را نداریم. ذهن مان پراکنده و شلوغ است و اصلاً نمی توانیم یک جا بند شویم و مطالعه کنیم. یکی از دلایل مهم موفقیت در توسعه ی فردی دقیقاً همین است: تمرکز. اصلاً چرا بعضی اینقدر به قانون جذب معتقدند؟ چون تمام تمرکز و حواس خود را معطوف به آن می کنند و چون تمام نظام آفرینش قانون انرژی ها و فرکانس هاست پس با فرکانس ها بنا به تمرکز هماهنگ می شوند و اثر آن را در زندگی خود لمس میکنند.

تمرکز، نشان هماهنگی ذهن است. یک ذهن شلوغ هیچ گاه نمیتواند تمرکز داشته باشد. ذهنی که مدام درگیر شبکه های اجتماعی خودش است و از این اپ به آن اپ جابه جا می شود، آیا به نظر شما این ذهن کارآیی که باید داشته باشد را دارد؟ خیر. چرا؟ چون خاصیت شبکه های اجتماعی همین است. تصور کنید شما در اینستاگرام تان چندصدها نفر را دنبال میکنید. اگر سیر بالینی رفتار این فرد را آزمایش کنید خواهید دید هر روزی روی یک ساز می چرخد. چرا؟ چون اثرگذاری هر نفر روی آن فرد تمرکز او روی زندگی خودش را به هم خواهد زد و کم کم توجه به زندگی و رفتار آن فردی که تا دیروز در مساله ای پافشاری و اصرار داشت امروز به شکل دیگری عوض می شود و می شود دم دمی مزاج! اثرگذاری روی ضمیر ناخودآگاه است. شاید اگر شما امروز به فردی این را بگویید آن را انکار کند اما او بی آنکه متوجه اثر آن باشد تاثیر می پذیرد.

پس تمرکز شرط لازم و حتمی برای داشتن یک برنامه ی منسجم و دقیق است.

چند مطلبی را در مورد خودآگاهی نوشتم و گفتم داشتن خودآگاهی چه کمکی به زندگی افراد میکند. حال تمرکز چه کمکی به خودآگاهی میکند؟

افرادی که به خودآگاهی می رسند، یکی از دلایل رسیدنش به خودآگاهی دقیقاً همین داشتن تمرکز است. تمرکز روی خود، هدفها، برنامه ها و رشد و توسعه ی فردی موجب می شود که به خودآگاهی برسند. وقتی فردی توجه و حواسش پی موضوعاتی بی اهمیت و یا حتی با اهمیت در زندگی دیگران است نمیتواند تمرکز لازم را بر روی زندگی خود داشته باشد در نتیجه رسیدن به خودآگاهی تقریباً ناممکن به نظر می رسد.

تمرکز شرط لازم و حتمی برای رسیدن به هر نوع موفقیت یا امکانی در زندگی است. با تمرکز است که میتوانید انرژی های مثبت این عالم را به سمت خود جذب کنید و به همان تناسب درک و دریافت های شما هم متفاوت خواهد بود.

وقتی روی خود تمرکز میکنید میتوانید احساسات، رفتارها و منبع بسیاری از اتفاقات زندگی خود را شناسایی کنید و راه رسیدن به هدفهای زندگی خود را پیدا کنید.

به زندگی تان تمرکز کنید. تمرکز روی تمام نعمتهایی که در اختیارتان قرار گرفته، تمرکز روی ضعف ها و کمی های زندگی یا خود که آنها را مسبب ناراحتی ها و گرفتاری های امروزتان می دانید.

باید چیزی تغییر کند. هیچ چیزی در بیرون نیست که منشا اثر روی زندگی شما باشد بلکه این شما هستید که میتوانید با آگاهی قدم در راه تغییر شرایط، امکانات و تغییر خود و زندگیتان بگذارید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۵۴
mina nikseresht
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۵ ب.ظ

فرق بین رؤیا و واقعیت

فرق بین رؤیا و واقعیت

باب پراکتور

سال‌هاست من به مسأله‌ای مهم در زندگی‌ام ایمان پیدا کرده‌ام و به موجب موهبت‌های این ایمان، به بسیاری از خواسته‌های قلبی‌ام دست یافته‌ام. اکنون قصد دارم این موضوع را در قالب مقاله‌ای با شما در میان بگذارم.

امروزه ما در دنیایی سرشار از فرآیندهای تکنولوژیک و کاملاً متفاوت با چند قرن پیش زندگی می‌کنیم. اما حقیقت امر آن‌که بنیاد و ریشه‌ی هر آفریده‌ی دست بشری، تنها خیال‌پردازی‌ها و تصاویری دور از واقعیت بوده که در ذهن‌ها شکل گرفته‌اند. بعد، همان شخصیت‌های خلاقی که این تصاویر ذهنی بدیع و دسترس‌ناپذیر را در ذهنشان مجسم کردند، شجاعت به خرج داده و برای اختراع آن‌ها، فرضیه‌ها و نظریاتی ارائه کردند و در نهایت، پس از عبور از پیچ و خم‌ها و موانعی که مرتب سر راهشان سبز می‌شد، توانستند آن فرضیه‌ها را تبدیل به واقعیت کنند. همگی این ابداعات و اختراعات بزرگ بشری، نتیجه‌ی پیشروی‌های شکست‌ناپذیر خیال‌پردازان و نظریه‌پردازانی بوده که یکی‌یکی موانع را درمی‌نوردیدند و به‌سمت مقصد متعالی‌شان به پیش می‌رفتند و به این‌که سایرین، آن‌ها را مشتی افراد خیالاتی و دیوانه بخوانند، کوچک‌ترین بهایی نمی‌دادند.

خیال‌پردازی: جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، مالامال از افکار است، و صد البته که فکر، نوعی انرژی خلاق است. تجسم، شکل بخشیدن به رؤیاهایی است که در ذهن می‌پرورانیم، و نکته‌ی مهم برای جهت یافتن انرژی فکر به‌سمت واقعیت، آن است که تصویری دقیق و شفاف از خواسته‌تان داشته باشید و از تصاویر کلی و مبهم بپرهیزید. سعی کنید در ذهنتان آرزوهایی بزرگ بپرورانید، و هیچ ترسی از عظمتشان نداشته باشید. نگران نباشید قرار است از چه طریقی، خواسته‌ی شما محقق شود. در ذهنتان لحظه‌ای را مجسم کنید که آرزویتان به‌طور کامل برآورده شده است؛ آن را حس کنید، لمس کنید و طعم لذت‌بخش آن را بچشید. تجسم و تحقق خواسته‌های شما همانا و گشودن دروازه‌های نعمت از سوی پروردگار کائنات همانا.

آیا به‌راستی خواسته‌تان را می‌خواهید؟

سؤال این است که آیا به‌راستی، خواسته‌تان را می‌خواهید؟ آیا آن‌قدر طالب آن هستید که حاضر باشید در راه رسیدن به آن، از هیچ نوع فداکاری دریغ نکنید؟ به‌یاد داشته باشید معنای فداکاری، از دست دادن یک چیز تا ابد نیست، بلکه گذشتن از چیزی در زمان حاضر است برای رسیدن به چیزی بزرگ‌تر در آینده دانش‌آموز دوران پیش‌دانشگاهی، از تماشای روزانه‌ی تلویزیون صرف نظر می‌کند تا به درس‌های کنکورش برسد، چون هدف متعالی او قبولی در رشته‌ی تحصیلی دلخواهش است.

قانون جذب فعال می‌شود

حالا نوبت مرحله‌ی نهایی رسیده است. از وقتی به تحقق رسیدن آرزویتان را در ذهنتان مجسم می‌کنید و تصویر زیبای آن را به روح سرشار از امید و ایمان خود هدیه می‌کنید، فرآیند شکل‌گیری و تحقق پیوستن آن به واقعیت نیز شروع می‌شود. اکنون قوانین عالم کائنات، جهان را ملزم می‌کند که تمامی ذراتش دست به دست هم بدهند تا به رؤیای شما، شکل واقعی ببخشند.

تصویر آرزوی شما، از ذهنتان خارج می‌شود و به عالم محیطتان انتقال می‌یابد. ارتعاشات شدید ذهن، جهان را ملزم می‌کند تا جاده‌ی اتصال شما به آن آرزو را هموار کند، موانع را بکوبد و تک تک دروازه‌ها را به‌رویتان بگشاید. اکنون قانون جذب فعال شده و می‌خواهد مطلوب بی‌نظیر شما را، هر چقدر دسترس‌ناپذیر باشد، به‌سمتتان فرا خواند و به آن آرزو حکم می‌کند که همین الان، از آن شما شود. پس این شما هستید که باید هدفتان را به‌روشنی برای خود تعیین کنید و خود را توانا و مایل بدانید تا بتوانید به آن، شکلی حقیقی ببخشید. این گوی و این میدان! موفق باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۵
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۱ ب.ظ

ازدواج با استفاده از قانون جذب

ازدواج با استفاده از قانون جذب

خوبان همه ازدواج کرده‌اند!



ندا می‌گفت نمی‌دانم چرا هر چه آدم خودخواه است، جذب من می‌شود، نمی‌دانم چه سرنوشتی دارم که هر چه آدم بی‌ارزش و به درد نخور است، نصیب من می‌شود و به خواستگاری‌ام می‌آیند. هنگامی که داستانش را تعریف کرد، این نکته مشخص شد که پسرهای خوب به خواستگاری‌اش می‌آمدند اما او به آن‌ها بی‌توجهی می‌کرد و آن‌ها را از خود می‌راند. به عبارتی آن‌ها در نگاه او هرگز جذاب به نظر نمی‌رسیدند. موضوع چیست؟ آیا ندا قربانی شرایط است یا این‌که او به طور ناخودآگاه چنین پسرهایی را به خود جذب می‌کرد؟ چرا ندا پسرهای نامناسب را برای ازدواج انتخاب می‌کرد و بعد هم در جلسه خواستگاری آن‌ها را رد می‌کرد. آیا فکر نمی‌کنید آن الگوی رفتاری در ناخودآگاه ذهنش شکل گرفته باشد؟ شاید در کودکی‌اش به او القا کرده‌اند او موجود بی‌ارزشی است، بنابراین وی پسرهایی را برای ازدواج جذب می‌کرد که با او با بی‌احترامی رفتار می‌کردند.

ضمیر ناخودآگاه، جایی است که افکار، احساسات و خاطراتی که از آن‌ها آگاه نیستیم، در آن جای می‌گیرد. به طور معمول این افکار، احساسات و خاطرات را خودمان در ضمیر ناخودآگاهمان جای می‌دهیم. چون بسیار دردناک بوده‌اند و تحمل رویارویی با آن‌ها را نداشته‌ایم و نمی‌دانیم که این افکار و احساسات،‌ زندگی روزمره‌ی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. کاری که باید بکنیم، این اطلاعات را از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه منتقل کنیم. قدم اول این است که الگوی ناخودآگاه خود را شناسایی کنید و ببینید این چه الگویی است که همواره تکرار می‌شود و آن را از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه منتقل می‌کند. اینکار موجب می‌شود، به جای این‌که قربانی شرایط گذشته شوید، بتوانید مسؤولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید. قدم بعدی این است که اگر تابه‌حال چند خواستگار داشتید و آن را رد کرده‌اید، چه ویژگی مشترکی آن‌ها داشتند. به احتمال زیاد همه آن‌ها در یک ویژگی منفی، مشترک بودند.

وقتی زندگی ندا بررسی شد مشخص شد که پدرش در کودکی به او بی‌احترامی می‌کرد و برای مادرش نیز هیچ‌گونه ارزشی قایل نبود و این الگو در ذهن ندا شکل گرفته بود و او دنبال ارزش و احترام بود. ندا خواهان ارزش و احترام بود، چیزی که در عین حال از آن بسیار وحشت داشت، ترس از ناشناخته‌ها در ضمیر ناخودآگاهش شکل گرفته بود. او دنبال ارزش بود، اما در ناخودآگاهش بی‌ارزشی شکل گرفته بود. بنابراین، اولین کاری که می‌بایست انجام می‌داد، زدودن منفی‌ها از ناخودآگاهش بود. ضمیر ناخودآگاهتان، با ترس از ناشناخته، شما را دوباره به دام انتخاب‌های نادرست می‌اندازد.

خو گرفتن ناخودآگاه

نکته بسیاربسیار مهمی که همرازان عزیز چه در همسریابی، یافتن شغل مناسب و زندگی مناسب باید به آن توجه کنند «خو گرفتن ناخودآگاه» است. یعنی ناخودآگاه از ناشناخته‌ها می‌ترسد و سعی می‌کند چیزی را در زندگی (شغلی، مالی، ازدواج و...) برایتان جذب کند که قبلاً مشابه آن را تجربه کرده است. به عبارت دیگر ترجیح ناخودآگاه این است که دنبال ناشناخته‌ها و دردسر نگردد. او اگر رفتاری را قبلاً‌ تجربه کرده باشد، سعی می‌کند دوباره مشابه آن را جذب کند و این نکته بسیاربسیار مهم است. ممکن است شما چیز دیگری بخواهید، اما ناخودآگاهتان می‌گوید ولش کن، همان قبلی خوب بود و مشابه آن را جذب کن. پس اگر در هر زمینه‌ای تجربه‌ای منفی و شکست‌خورده دارید، اولین کار این است که آن را از ناخودآگاه خود بزدایید.

واسطه‌ی ازدواج ناخودآگاه شما دوست دارد که الگوهای قبلی خود را دوباره و دوباره تکرار کنید. اما شما چگونه می‌توانید فرد متفاوتی را به خود جذب کنید؟ این کار با تغییر الگوهای برنامه‌ریزی‌شده در مغز صورت می‌گیرد. که در شماره‌های بعد بیشتر در مورد آن توضیح خواهیم داد.

«قانون جذب» به ما می‌گوید، باید به چیزهایی که می‌خواهیم تمرکز کنیم، نه به چیزهایی که نمی‌خواهیم. بنابراین فهرست صفاتی را که در همسر آینده‌تان می‌پسندید، جایگزین ویژگی‌های نخواستنی او کنید: نکته‌ی مهمی که باید همیشه در خاطرتان باشد این است که با خودآگاهی و کنترل بیشتر،‌ می‌توانید سرنوشت خود را بهتر رقم بزنید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۰۱
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۸ ب.ظ

ثروت بیشتر فقط یک قدم آن طرف‌تر است

ثروت بیشتر فقط یک قدم آن طرف‌تر است

ناپلئون هیل

نویسنده‌ی مشهور بین‌المللی

سال‌ها پیش خانم سالخورده‌ای در فروشگاهی بزرگ قدم می‌زد. معلوم بود وقت‌کُشی می‌کند. وی از پیشخانی به پیشخان دیگر می‌رفت بدون این‌که کسی به او توجه کند. تمامی فروشنده‌ها او را به عنوان خانمی شناخته بودند که به‌هیچ‌وجه قصد خرید نداشت. وقتی پیرزن نزدیک پیشخانشان می‌شد، آن‌ها سمتی دیگر را نگاه می‌کردند.

سرانجام این خانم به پیشخانی نزدیک شد، متصدی آن فروشنده‌ی جوانی بود که مؤدبانه پرسید آیا می‌تواند به او کمک کند؟ ولی جواب داد: «نه، فقط دارم وقت‌کُشی می‌کنم تا باران بند بیاد و به خانه بروم.»

مرد جوان با لبخندی گفت:‌ »بسیار خوب، خانم. اجازه هست صندلی برایتان بیاورم؟» و بدون این‌که منتظر جواب او بماند،‌ صندلی آورد. پس از این‌که باران بند آمد،‌ مرد جوان پیرزن را تا خیابان بدرقه و با او خداحافظی کرد. آن خانم هنگام رفتن از مرد جوان کارشت را خواست.

چند ماه بعد، صاحب فروشگاه نامه‌ای دریافت کرد که در آن خواسته شده بود که این مرد جوان به اسکاتلند فرستاده شود تا سفارشی برای لوازم منزلی بگیرد. صاحب فروشگاه در جواب نامه نوشت: «متأسفم، مرد جوان در بخش لوازم منزل کار نمی‌کند.» و توضیح داد که خوشحال می‌شود «مرید با تجربه» را برای انجام این کار بفرستد.

جواب آمد که هیچ‌کس جز این مرد جوان نباید بیاید. امضای اندرو کارنگی (میلیاردر بسیار معروف) پای نامه بود و «خانه‌»ای که می‌خواست مبله شود قصر اسکیبو در اسکاتلند بود و بانوی سالخورده کسی نبود جز مادر آقای کارنگی. مرد جوان به اسکاتلند فرستاده شد. وی سفارشی به قیمت چند صد هزار دلار لوازم منزل و همراه آن شراکتی در فروشگاه دریافت کرد. بعدها او صاحب نیم سهم در فروشگاه شد.

دوستاِ من، شما فقط با کمی کار و خدمت بیشتر، تأثیر عجیبی بر روی افراد می‌گذارد. فایده‌ی آن نصیب کسانی نمی‌شود که از این خدمات بهره می‌گیرند، بلکه نصیب کسانی می‌شود که این خدمات را ارائه می‌دهند. دوباره تکرار می‌کنم فایده بیشتر نصیب کسانی می‌شود که این خدمات را ارائه می‌دهند چراکه به آن‌ها اعتبار بیشتر نزد افراد دیگر می‌دهد.

شمایی که تجارت می‌کنید و یا در جایی کارمند و شاغل هستید، باید درباره‌ی موضوع کاشت و برداشت بیشتر یاد بگیرید. آن‌گاه درک می‌کنید چرا هیچ‌کس نمی‌تواند تا ابد دانه‌ی خدمات‌رسانی ناکافی بکارد ولی خرمنی از دستمزد کامل درو کند. باید به عادت تقاضای حقوق یک روز کامل در ازای یک روز ناقصِ کار خاتمه دهید. اگر حقوق خوب می‌خواهید، باید کار خوب هم انجام دهید. اگر حقوق بیشتر می‌خواهید، باید خدمات بیشتری ارائه دهید.

در یک اداره تفاوت کارمندی که نسبت به کارمندان دیگر و هم رده‌ی خود ارتقای شغل پیدا می‌کند، فقط کمی خدمات بیشتر است. آن صندلی برای پیرزن آوردن، زندگی فروشنده جوان را دگرگون کرد.  آری، ثروت بیشتر فقط یک قدم آن طرف‌تر است. از جایت بلند شو و کمی بیشتر خدمت کن. آن‌گاه درخواهی یافت که چه تغییری در زندگیت ایجاد می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۴۸
mina nikseresht