ازدواج با استفاده از قانون جذب
ازدواج با استفاده از قانون جذب
خوبان همه ازدواج کردهاند!
ندا میگفت نمیدانم چرا هر چه آدم خودخواه است، جذب من میشود، نمیدانم چه سرنوشتی دارم که هر چه آدم بیارزش و به درد نخور است، نصیب من میشود و به خواستگاریام میآیند. هنگامی که داستانش را تعریف کرد، این نکته مشخص شد که پسرهای خوب به خواستگاریاش میآمدند اما او به آنها بیتوجهی میکرد و آنها را از خود میراند. به عبارتی آنها در نگاه او هرگز جذاب به نظر نمیرسیدند. موضوع چیست؟ آیا ندا قربانی شرایط است یا اینکه او به طور ناخودآگاه چنین پسرهایی را به خود جذب میکرد؟ چرا ندا پسرهای نامناسب را برای ازدواج انتخاب میکرد و بعد هم در جلسه خواستگاری آنها را رد میکرد. آیا فکر نمیکنید آن الگوی رفتاری در ناخودآگاه ذهنش شکل گرفته باشد؟ شاید در کودکیاش به او القا کردهاند او موجود بیارزشی است، بنابراین وی پسرهایی را برای ازدواج جذب میکرد که با او با بیاحترامی رفتار میکردند.
ضمیر ناخودآگاه، جایی است که افکار، احساسات و خاطراتی که از آنها آگاه نیستیم، در آن جای میگیرد. به طور معمول این افکار، احساسات و خاطرات را خودمان در ضمیر ناخودآگاهمان جای میدهیم. چون بسیار دردناک بودهاند و تحمل رویارویی با آنها را نداشتهایم و نمیدانیم که این افکار و احساسات، زندگی روزمرهی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. کاری که باید بکنیم، این اطلاعات را از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه منتقل کنیم. قدم اول این است که الگوی ناخودآگاه خود را شناسایی کنید و ببینید این چه الگویی است که همواره تکرار میشود و آن را از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه منتقل میکند. اینکار موجب میشود، به جای اینکه قربانی شرایط گذشته شوید، بتوانید مسؤولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید. قدم بعدی این است که اگر تابهحال چند خواستگار داشتید و آن را رد کردهاید، چه ویژگی مشترکی آنها داشتند. به احتمال زیاد همه آنها در یک ویژگی منفی، مشترک بودند.
وقتی زندگی ندا بررسی شد مشخص شد که پدرش در کودکی به او بیاحترامی میکرد و برای مادرش نیز هیچگونه ارزشی قایل نبود و این الگو در ذهن ندا شکل گرفته بود و او دنبال ارزش و احترام بود. ندا خواهان ارزش و احترام بود، چیزی که در عین حال از آن بسیار وحشت داشت، ترس از ناشناختهها در ضمیر ناخودآگاهش شکل گرفته بود. او دنبال ارزش بود، اما در ناخودآگاهش بیارزشی شکل گرفته بود. بنابراین، اولین کاری که میبایست انجام میداد، زدودن منفیها از ناخودآگاهش بود. ضمیر ناخودآگاهتان، با ترس از ناشناخته، شما را دوباره به دام انتخابهای نادرست میاندازد.
خو گرفتن ناخودآگاه
نکته بسیاربسیار مهمی که همرازان عزیز چه در همسریابی، یافتن شغل مناسب و زندگی مناسب باید به آن توجه کنند «خو گرفتن ناخودآگاه» است. یعنی ناخودآگاه از ناشناختهها میترسد و سعی میکند چیزی را در زندگی (شغلی، مالی، ازدواج و...) برایتان جذب کند که قبلاً مشابه آن را تجربه کرده است. به عبارت دیگر ترجیح ناخودآگاه این است که دنبال ناشناختهها و دردسر نگردد. او اگر رفتاری را قبلاً تجربه کرده باشد، سعی میکند دوباره مشابه آن را جذب کند و این نکته بسیاربسیار مهم است. ممکن است شما چیز دیگری بخواهید، اما ناخودآگاهتان میگوید ولش کن، همان قبلی خوب بود و مشابه آن را جذب کن. پس اگر در هر زمینهای تجربهای منفی و شکستخورده دارید، اولین کار این است که آن را از ناخودآگاه خود بزدایید.
واسطهی ازدواج ناخودآگاه شما دوست دارد که الگوهای قبلی خود را دوباره و دوباره تکرار کنید. اما شما چگونه میتوانید فرد متفاوتی را به خود جذب کنید؟ این کار با تغییر الگوهای برنامهریزیشده در مغز صورت میگیرد. که در شمارههای بعد بیشتر در مورد آن توضیح خواهیم داد.
«قانون جذب» به ما میگوید، باید به چیزهایی که میخواهیم تمرکز کنیم، نه به چیزهایی که نمیخواهیم. بنابراین فهرست صفاتی را که در همسر آیندهتان میپسندید، جایگزین ویژگیهای نخواستنی او کنید: نکتهی مهمی که باید همیشه در خاطرتان باشد این است که با خودآگاهی و کنترل بیشتر، میتوانید سرنوشت خود را بهتر رقم بزنید.