روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۱۹۸ مطلب با موضوع «روان شناسی تغییر فردی» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

از تغییر کردن نترس...



به باورهایت نچسب بعضی از این باورها فقط عادت‌هایی هستند که از کودکی گوشه‌ی زندگیت جا خوش کرده‌اند. بعضی از این باورها نه از سر یقین که فقط از روی ترس از تغییر است. تغییری که مجبورت می‌کند روی آنچه بوده و آنچه هست پا بگذاری و آغوش به روی اتفاقاتی باز کنی که تا به حال در پنجره‌ی خیالت نگنجیده است چرا می‌ترسی از نو شدن؟! از دوباره فکر کردن و اندیشیدن به چیزهایی که پیش از این همیشه یک طور به نظر می‌رسیدند؟! چرا می‌ترسی از سر برگرداندن و نگاه کردن به دنیا از زاویه‌ای که تابه‌حال چشمانت آن را تجربه نکرده است شاید زندگی و اتفاقات آن از این زاویه طور دیگری به نظر برسند... از تغییر نترس؛ تغییرات بانیان تجربه‌های ارزشمندند... هیچ عادتی سودمند نیست. وگرنه خداوند جهان هستی را این‌گونه پویا و متغیر نمی‌آفرید... گیوه‌های شجاعتت را ورکش و از همین امروز با اولین تغییر روی عادت‌‌های بی‌ثمر زندگیت پا بگذار و باور کن که تا تو تغییر نکنی زندگی همین است که هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۳
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ق.ظ

ارتباط های سازنده ....

این هفته به واسطه‎ی دعوت یکی از اساتید دانشگاه فردوسی و مشورت در مورد موضوعی به یکی از مراکز دانشگاه دعوت شدم. یک سال قبل بود که من با ایشان آشنا شدم. شخصیت بسیار موجه و قابل احترام و در عین حال بسیار توانمندی دارند. ثبت اختراع، کارآفرین نمونه و .... افتخارات دیگری رو کسب کردند که خوب گفتنش لزومی ندارد. یکی از مهارت‎های فوق‎العاده‎ ایشان، شناخت استعداد و توانایی افراد در هر زمینه‎ای است. به طوری که در یک جلسه بسیار واضح و شفاف تمام استعدادها و توانایی‎های تو را تشخیص می‎دهند. در عین حال که این آشنایی یک ساله، نسبت به آشنایی‎های چندساله فرصت و مجال کمتری برای شناخت دارد اما گاهی بعضی آنقدر متین و با وقار رفتار می‎کنند که احساس می‎کنی آنها سالهاست تو را می‎شناسند و توانمندی‎های ارتباطی و اصولی میان دونفر را به خوبی درک کرده و اجرا می‎کنند. در هر کدام از جلساتی که ما با هم با حضور اساتید دیگر داشتیم، اینقدر ایشان با احترام رفتار می‎کردند که روز به روز ارادت من به ایشان بیشتر می‎شد. یک‎بار به دعوت ایشان، در یکی از کلاس‎هایی که تدریس می‎کردند حاضر شدم و در خلال گفتگوهایی که با دانشجوها داشتند، شروع به معرفی من کردند. نقش من سرکلاس به عنوان تحلیل گر رفتارسنجی دانشجویان بخاطر طرح‎ها و نوآوری‎هایی که بالای سن مطرح می‎کردند بود. بعد از پایان صحبت هر دانشجو، من نقاط قوت و نقاط ضعف آنها را توضیح می‎دادم. کلاس که تمام شد، تمام دانشجوها، دورم جمع شدند تا به سوالات شان پاسخ دهم. حدود یک ساعت بعد من و این استاد از کلاس خارج شدیم. به ایشان رو کردم و گفتم: شما چرا از من اینقدر تعریف کردید؟

پاسخش جالب بود: مطمئن باش من وقتی استعداد، هوش و توانایی‎های بالقوه شخصیتی را تشخیص می‎دهم، برایش بسیار احترام قایلم چون معتقدم پر و بال دادن به آنها، منجر به موفقیت‎های بزرگ خواهد شد و اگر آنها به این موفقیت‎ها برسند، آنها هیچ‎گاه من را فراموش نخواهند کرد!

سالهاست که من پایم را از محیط دانشگاه بیرون گذاشتم و مشغول به فعالیت‎های کاری مختلف شدم. در این سال‎ها گاهی با برخوردها و طرز رفتارهایی روبرو شدم که آن اوایل بسیار برایم عجیب و دردناک بود، بارها و بارها رو در رویم حرف نامربوط شنیدم، گاهی این توهین‎ها و آزارها لفظی بوده و گاهی رفتاری. اما خوب تمام سعی و تلاشم این بود که به واسطه‎ی درس‎هایی که در تمام این سال‎ها آموختم تغافل کنم و خم به ابرو نیاورم. اما در این یک سال که با این استاد عزیز رابطه‎های گاهاً کاری دارم می‎فهمم چقدر فرق است بین کسی که در بحث ارتباط آشنایی به قواعد اصولی آن دارد از جمله اینکه تو خانم باشی و احترام یکی از شاخصه‎های اصلی هر ارتباطی تعریف شود و چقدر خوب که کسانی هستند که هیچ‎گاه به خودشان اجازه نمی‎دهند تا بخواهند از این مرز خارج شوند و حرمت ادب و نزاکت را رعایت می کنند. اما خوب شرایط همیشه به یک صورت نیست و آدمها گاهی در زندگیت حضور پیدا می‎کنند تا بتوانی رفتارهای خوب از بد را تشخیص بدهی.

تازه یاد گرفته‎ام بودن در جایی که احترام و عزت و توانمندی‎هایت قابل تقدیر است و همه‎ی اعضای یک گروه نگاه و هدف‎شان متمرکز بر روی مقصد باشد دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد و اگر گروهی متشکل از افراد متخصص و با شخصیت های رفتاری درست باشد، هم توانایی‎های تو درک می‎شود و هم به واسطه‎ی این توانمندی‎ها، موقعیت‎های اجتماعی متفاوتی خواهی داشت و رتبه‎های شغلی و ترفیع درجه به همان نسبت برای تو تعریف خواهد شد.

از آن طرف هم دیده‎ام افرادی را که توانمندی‎های بالقوه‎ای ندارند اما متاسفانه آنقدر دچار غرور و تکبر می‎شوند که همین مانع از پیشرفت و محبوبیت آنها می‎شود.همیشه این روایت یادم هست که سالها قبل از یکی از اساتید اخلاقم شنیدم که در روز قیامت هر فردی به واسطهی رفتارهایی که داشته به شکلی محشور میشود. جالب بود می گفتند افراد مغرور به شکل مورچه محشور میشوند تا در زیرپای دیگران به عمل خود واقف شوند. همیشه سعی کردم به واسطه ی این روایت غرور را از خودم دور کنم.

چه خوب که با افرادی ارتباط برقرار کنیم و آنها را وارد جریان‎های زندگی‎مان گردانیم که افرادی با فرهنگ و درک بالای اجتماعی باشند تا در روابط‎مان آسیبی متوجه ما نشود.

روزتان بخیر و شادی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۳۴
mina nikseresht

همانطور که خودشیفتگی بیماری روانی آسیب زایی است چه به خود و چه به دیگران به همان میزان ارتباط با افراد خودشیفته کار بسیار دشواری است. چرا که آنها توانایی نادیده گرفتن احساسات طرف مقابل را به این واسطه دارند و ممکن است ضربه‎های روانی جبران ناپذیری به اطرافیانی که با آنها در ارتباط است، وارد سازند. شخصیت‎های خودشیفته، همواره به خودشان اجازه می‎دهند تا شخصیت دیگران را تخریب کنند و اگر جایی بر خلاف میل‎شان، کاری صورت گیرد به شدت با آن برخورد و مبارزه می‎کنند تا نظر خود را تحمیل کنند. مراقب باشیم در ارتباط با این افراد زیاده روی نکنیم چرا که ممکن است صدمات روحی زیادی به واسطه ی این رفتارشان به شما وارد سازند....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۸
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

روان درمانی

درمان اختلال شخصیت خودشیفته دشوار است؛ چون اگر قرار است پیشرفتی در کار حاصل شود، بیمار باید از خودشیفتگی خود دست بردارد. روانپزشکانی مثل اتوکرنبرگ و هاینتس کوهوت رویکردهای روانکاوانه را برای اصلاح این بیماران پیشنهاد می‌کنند، اما برای آنکه معلوم شود اصلا چنین تشخیصی معتبر هست یا نه،‌ و اگر معتبر است بهترین درمانش کدام است، هنوز پژوهش های بیشتری باید صورت گیرد. برخی بالینگران گروه درمانی را برای بیماران خود توصیه می‌کنند تا آنها بتوانند چگونگی مشارکت با دیگران را یاد گرفته و تحت شرایط ایده‌آل، ‌واکنشی توام با همدلی نسبت به دیگران نشان دهند.

 وقتی برای کمک به این افراد از رواندرمانی استفاده می‌شود، معمولا روی خودبزرگ بینی، حساسیت بیش از حد به ارزیابی شدن از سوی دیگران، و عدم همدلی از دیگران تمرکز می‌شود. در شناخت درمانی تلاش می‌شود تا باورهای غلط یا خیالبافی‌های این افراد با تمرکز روی تجربه‌های لذتبخش روزمره و واقعا قابل وصول جایگزین شوند. برای کمک به این افراد در جهت مواجه شدن با انتقاد دیگران و قبول آن، از استراتژی‌های مقابله‌ای، مثل ریلکسیشن استفاده می‌شود. یکی دیگر از اهداف رواندرمانی‌ این است که به این افراد کمک شود روی‌ احساسات دیگران تمرکز کنند. چون این افراد در مقابل دوره‌های افسردگی شدید بسیار آسیب پذیر هستند، مخصوصاً در میانسالی، افسردگی آنها نیز مورد رواندرمانی قرار می‌گیرد. با این حال، هرگونه نتیجه گیری درباره تاثیر اینگونه رواندرمانی در اختلال شخصیت خودشیفته، غیر ممکن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۳
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ق.ظ

مدل شناختی اجتماعی

کارولین مورف و فردریک رودوالت(۲۰۰۱) مدلی برای اختلال شخصیت خودشیفته طرح ریزی کردند که بر پایه دو عقیده بنیادی استوار است: نخست اینکه اشخاص دچار این اختلال عزت نفس شکننده دارند، که تا حدودی به این علت است که سعی می‌کنند باور استثنایی بودن خود را حفظ کنند و دوم اینکه، اهمیت تعاملات بین شخصی برای آنها به خاطر کمک به عزت نفس است نه به خاطر دست یافتن به نزدیکی و صمیمیت. به عبارت دیگر، آنها در بند هدف حفظ تصویری باشکوه از خودشان هستند، و این هدف بر تجارب آنها سایه می افکند. کارهای مورف و رودوالت از این حیث که آن‌ها مطالعات آزمایشگاهی و پژوهشی طراحی کرده‌اند تا فرآیند‌های شناختی، هیجانی و بین‌شخصی مرتبط با اختلال شخصیت خودشیفته را تبیین کنند، کاملا منحصر به فرد است. مورف و رودوالت برای ارزیابی این عقیده که اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته سعی می‌کنند باورهای عظمت را در مورد خودشان حفظ کنند، مطالعات مربوط به سوگیری‌ها در شیوه ارزیابی اشخاص دچار این اختلال از خودشان در موقعیت‌های مختلف را بررسی می‌کنند. برای مثال، در مطالعات آزمایشگاهی، اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته جذابیت خود برای دیگران را بیش از حد بر آورد می‌کنند، و کمک‌هایشان به فعالیت‌های گروه را زیادی برآورد می‌کنند. («دیگران قطعا به من حسادت می‌کنند، من مسئول بیشترین سهم از پیشرفت‌مان در اینجا بوده ام. ») در برخی مطالعات، پژوهشگران به آزمودنی‌ها پسخوراند دادند که آنها در کاری موفق بوده‌اند (بدون توجه به عملکرد واقعی‌شان)، سپس از آنها خواستند دلایل موفقیت‌شان را ارزیابی کنند. در این نوع مطالعات، اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته، موفقیت را به توانایی خود نسبت داده‌اند نه به شانس یا اتفاق. بنابر‌این مجموعه‌ای از مطالعات حاکی از آن است که اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته سوگیری‌های شناختی دارند که به حفظ باورهای خودبزرگ‌بینی کمک می‌کنند. مورف و رودوالت برای ارزیابی اینکه اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته عزت نفس شکننده دارند یا نه، مطالعات مربوط به میزان وابستگی عزت نفس آنها به پسخوراند بیرونی را بررسی می کنند. برای مثال، وقتی به دروغ گفته می‌شود که آنها در یک آزمون IQ شکست خورده‌اند، بسیار بیشتر از دیگران واکنش پذیری نشان می‌دهند؛ همچنین، وقتی که گفته می‌شود در کاری موفق شده‌اند، باز هم واکنش پذیری بیشتری نشان می‌دهند. مورف و رودوالت استدلال می‌کنند که این آسیب‌پذیری عزت نفس آنها در برابر پسخوراند بیرونی از تلاش آنها برای حفظ تصوّری کاذب درباره خودشان نشأت می‌گیرد. بر طبق این نظریه، وقتی که اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته با دیگران تعامل می‌کنند، هدف اصلی آنان حمایت از عزت نفس‌شان است. این هدف به چند طریق بر طرز رفتار آنها با دیگران تأثیر می‌گذارد. نخست اینکه آنها تمایل به فخر فروشی فراوان دارند؛ این کار در آغاز تأثیر خوبی بر جای می‌گذارد، اما با گذشت زمان، دیگران فخرفروشی مکرر را منفی تعبیر می‌کنند (پائول هوس، ۱۹۹۸). دوم اینکه وقتی کسی دیگر که در کاری که با عزت نفس ارتباط دارد بهتر از آنان عمل می‌کند، وجهه آن شخص را خراب خواهند کرد، حتی اگر او مجبور شود با وجهه آنها نیز همین کار را انجام دهد. یعنی، تحسین شدن یا دست یافتن به موفقیت رقابتی، برای آنها مهم‌تر از صمیمی بودن با دیگران است. این چهارچوب، درک علت این موضوع را آسان می‌کند که چرا اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته کارهایی می‌کنند که باعث سردی و بیزاری دیگران می‌شود؛ علاقه اصلی آنها «بردن» است نه دستیابی به صمیمیت و حفظ آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۱
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ق.ظ

مدل روان شناسی خود


هینز کوهات، نوعی نظریه تحلیل روانی به نام روان‌شناسی خود را پایه گذاری کرد که آن را در دو کتاب تحلیل خود(۱۹۷۱) و بازسازی خود(۱۹۷۷) شرح داد. کوهات خاطرنشان کرد که شخص دچار اختلال شخصیت خودشیفته، در ظاهر، خود والابینی چشمگیر،‌ خودشیفتگی، و خیالات مربوط به موفقیت نامحدود را نمایش می‌دهد. اما طبق نظریه پردازی کوهوت این ویژگی‌ها عزّت نفسی بسیار شکننده را پنهان می‌کنند. به عقیده کوهات، خود در اوایل زندگی به شکل یک ساختار دو قطبی، با بزرگی و عظمت نارس در یک قطب و بیش آرمانی سازی مشروط دیگران در قطب دیگر، پدید می آید. وقتی که پدر و مادر با احترام، صمیمیت و همدلی به کودک پاسخ می‌دهند، حس بهنجار ارزش خویشتن را به فرزند هدیه می‌کنند. شکست در کسب عزت نفس سالم زمانی روی می‌دهد که پدر و مادر با تایید و پذیرش به نمایش‌های کودک در خصوص قابلیت و شایستگی اش واکنش نشان نمی‌دهند؛ یعنی به کودک به عنوان ابزاری برای پرورش عزت نفس پدر و مادر بها می‌دهند، نه به خاطر ارزشمندی خود او. این کودکان در پذیرش کمبودها و معایب‌شان مشکل خواهند داشت. به عقیده کوهات این نقایص در پایه ریزی خود پنداشت سالم، باعث پیدایش اختلال شخصیت خود شیفته می‌شود. اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته، در بزرگسالی می‌کوشند تا از طریق جستجوی پایان‌ناپذیر عشق و تایید از جانب دیگران به حس خودارزشمندی‌شان کمک کنند. این مدل گرچه با نفوذ بوده است، پژوهش اندکی برای آزمودن آن انجام شده است.اختلال شخصیت نارسیستیک نتیجه نقص در ساختار «خود» است؛ یعنی «خود» ی انعکاس نایافته که در جست و جوی موضوعی آرمانی است. نقص در ساختار «خود»، از نقصان ها و کمبودهای دوران کودکی ناشی می شود. در دوران کودکی برای جبران یا پوشش نهادن بر این نقایص، ساختارهای ثانوی ایجاد می شوند.

اختلال شخصیت نارسیستیک نتیجه نقص در ساختار «خود» است؛ یعنی «خود» ی انعکاس نایافته که در جست و جوی موضوعی آرمانی است. نقص در ساختار «خود»، از نقصان ها و کمبودهای دوران کودکی ناشی می شود. در دوران کودکی برای جبران یا پوشش نهادن بر این نقایص، ساختارهای ثانوی ایجاد می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۹
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۷ ق.ظ

علت خودشیفتگی

نظریهٔ روان‌پویشی

بر این اساس صفات شخصیتی اختلال شخصیت خودشیفته، در فرزندان والدینِ سرد و بی‌عاطفه، که به ندرت موفقیت‌های کودک را ستایش می‌کنند، به وجود می‌آیند. این گونه والدین موفقیت‌های کودکان را معمولا بی‌ارزش می‌دانند و ترجیح می‌دهند درباره موفقیت‌های خودشان حرف بزنند. در اثر این تجربه‌ها، کودکان برای مقابله با احساس بی‌ارزشی، نارضایتی، و عدم پذیرش خود، سعی می‌کنند راه‌هایی پیدا کنند. یکی از روش‌ها این است که به خود دلداری دهند و خودشان را متقاعد کنند که فردی باارزش و بااستعداد هستند. محصول نهایی این فرایند، فردی است بدون اعتماد به نفس که درباره استعدادها و موفقیت‌های خود دایماً به دنبال جلب توجه است، نسبت به دیگران بی‌عاطفه و بی‌اعتناست، زیرا در کودکی زندگی با والدین سرد و بی‌عاطفه را تجربه کرده است. آنچه این نگرش را تأیید می‌کند گذشته افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته است، زیرا اکثر آنها قربانی بدرفتاری و غفلت بوده‌اند. اما بدرفتاری و غفلت در دوران کودکی شرط کافی برای ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نیست، و بعضی روان‌شناسان بالینی اعتقاد دارند که محبت بیش از حد والدین و رفتار بیش از حد مثبت آنها باعث می‌شود که فرزندان بیش از حد به خود مطمئن شوند و باورهای غیرمعقول و خودبزرگ بینانه به وجود آورند. جالب اینجاست که شواهد تصادفی نیز تأیید می‌کنند که اکثر افراد مبتلا به خودشیفتگی اولین فرزندان یا تنها فرزندان خانواده هستند، زیرا در این حالت، والدین برای رسیدگی به فرزندان وقت و توجه بسیار زیادی به کار می‌برند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۷
mina nikseresht
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ق.ظ

روزهای باقی مونده رو بشمر

این روزا اینقدر احساس می کنم فرصت کمی برای زندگی واسم باقی مونده که وسواس نخوابیدن گرفتم. یه نگاهی به کتابهایی که نخوندم میندازم، هدف هایی که قراره تا چندماه دیگه بهش برسم رو مرور می کنم و دفترم رو ورق می‎زنم.

بلند میشم اتاقم رو تمیز می‎کنم. جای وسایل رو عوض می‎کنم. تنگ شیشه ای که توی اون صدف‎های دریایی رو ریختم، آبش می‎کنم. میذارمش پشت پنجره. کتابهام رو مرتب می‎کنم. حالا خیالم راحت میشه که اتاقم دوباره تمیز شد و میشه با خیال راحت بشینم و دوباره پای لب تابم چای بخورم و ادامه‎ی کارهام رو انجام بدم.

شب شد. دلشوره می‎گیرم اما باز سعی می‎کنم به خودم مسلط بشم و بخوابم. اما بازم خوابم نمیبره. شبا مثل ارواح گاهی توی خونه راه میرم. همه خوابن و من هنوز بیدار! کم کم به فکر میفتم برم یه قرص بخورم تا چندساعت بتونم بخوابم. اما بازم خوابم نمیبره.

فردا میشه و منم و کلی کار نکرده! ساعت چنده؟ هشت صبح؛ امروز حال ورزش کردن ندارم. بس که شبا نمیخوابم. اما خوب دیشب تصمیم گرفتم فردا صبح بلند شم و برم پارک بدوم.

چایی میریزم واسه‎ی خودم. با خودم فکر می‎کنم قراره چه کار کنم. امروز کلاس زبان دارم. خوشحال میشم. چون تفریحی که با بودنش همیشه شادم. خصوصا اگه استادم خوب باشه، با کلی انرژی میرم سرکلاس.

دوستم زنگ میزنه. فردا باید برم دانشگاه. دوباره یادم از هدف‎هام میاد و روزهایی که مونده تا به اونها برسم رو می‎شمرم. وقتی خدا حواسش به منه، بازم پرانرژی میشم. بازم امیدوار میشم به ادامه دادن مسیرهایی که واسم انتخاب کرده.

من هیچ‎وقت از ادامه دادن مسیرم مایوس نشدم. همیشه ادامه دادم. همیشه احساس می‎کنم کارهای بزرگی واسه‎ی انجام دادن هست که من باید اونها رو حتما انجام بدم.

وقتی به هدفهام فکر می‎کنم، دیگه هیچ چیزی واسم مهم نیست. فکرهای بیخود رو میندازم دور و دایم میگم خدایا کمکم کن. من باید بتونم از فرصت های باقی مانده ی عمرم بهترین استفاده رو بکنم.

پس من هنوز امیدوارم. خوشحالم. لبخند میزنم. شادم و....

به خودتون و به اهداف تون فکر کنید. همیشه نعمت‎هایی هست که بشه در موردش فکر کرد و بابتش هزاربار خدارو شاکر بود.

دوست تون دارم. تا فردا دوباره واستون مینویسم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۷
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ

سرطان قضاوت نگیریم!

حتما شما هم مثل من بسیار دیدهاید کسانی را که در شرایطی، بدون آگاهی از تمام جوانب قضاوت شدهاند یا قضاوت کردهایم و زمانی که از حقیقت ماجرا مطلع شدیم چقدر پیش خودمان شرمنده شدیم و یا حداقل اگر هم شرمنده نشدیم، از خدا باید خجالت میکشیدم که شاید هم نکشیدیم. نکتهی بدتر ماجرا اینجاست که ما زمانی که شروع به قضاوت دیگران میکنیم کاملاً مصداق این جملهی معروفی میشویم که کور خود و بینای دیگران نباشیم!

متاسفانه یکی از خطاهای رفتاری که همهی ما گهگاهی به آن مبتلا شدهایم، قضاوت دیگران است و کما اینکه همین خطا، باعث به وجود آمدن خطاهای دیگر هم میشود. مثل سخنچینی، غیبت، دروغ، تهمت، نفاق، افکار منفی در مورد آن شخص و ... .

و البته که باز نقطهی دردناکتر ماجرا آنجاست که وقتی شخصی که مورد قضاوت واقعشده، از قضاوت ما مطلع میشود، چقدر ممکن است باعث دلخوری و به وجود آمدن کینه و ناراحتی شود و اگر ما به دنبال اثرگذاری روی دیگران هستیم و تمایل داریم بتوانیم افکار و عقاید مثبتمان را به دیگران انتقال دهیم، این برای ما نقطهی منفی خواهد شد و البته که خداوند نیز وقتی ببیند شما اینگونه دچار قضاوت ناصحیح در مورد دیگران شدهاید، همانگونه که به شما نفوذ و اثر تاثیرگذاری را عطا کرده، به همان نسبت نیز شما را از اثرگذاری محروم خواهد کرد.

در این شرح مختصر امکان باز کردن ماجرا و تمام داستان نیست. اما همینقدر میگویم که حواسمان باشد چه کسی را و چطور قضاوت میکنیم که در نزد خداوند، افراد به اندازهی تقربی که دارند، اگر به اشتباه و تنها از روی دیدگاه و نظرات سلیقهای ما قضاوت شوند، قطعا آسیبش نصیب خود ما خواهد شد.

چه خوب است قبل از قضاوتهای سطحی دیگران، ابتدا با خود فکر کنیم که حتماً پشت تمام چیزهایی که ما در موردش دچار قضاوت شدهایم، پردههای پنهانی وجود دارد که ما از آن کاملاً بیخبریم.

کور دیگران و بینای خود باشیم

همان طور که خداوند در سوره ی حجرات آیه 12 قرآن کریم فرمود:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا ...

ای اهل ایمان، از بسیاری پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها گناه است

و هرگز (از حال درونی هم) تجسس نکنید ...

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۰
mina nikseresht

جان سی ماکسول یکی از نویسندگان حوزه‎ی رهبری و روان‎شناسی می‎گوید:

هر روز در آزمون تعهد شرکت کنید. برای مثال اگر می‎خواهید ورزشکار موفقی شوید اما هر روز تمرین نمی‎کنید، این تعهد نیست.

عمل کردن به آنچه در قبال آن به خود تعهد داده‎اید یعنی اینکه شما توانسته‎اید در آزمون موفق شوید.

یکی از عادت‎های انسان‎های موفق، عادت به سحرخیزی است. همواره این نکته باید یادمان باشد که موفقیت در راحتی نیست. منتها بعضی هستند که خودشان را عادت به سختی داده‎اند و هیچ‎گاه از آن فرار نکرده‎اند. چرا که آموخته‎اند در تحمل همه‎ی سختی‎ها، موفقیت‎های فراوان نهفته است. باید این پنبه را از گوشمان بیرون بیندازیم که موفقیت یک شبه به دست می‎آید. هیچ چیز به اندازه‎ی استمرار و مداومت داشتن در ایجاد عادت‎های مثبت نمی‎تواند تضمین‎کننده‎ی موفقیت برای ما باشد. حال موفقیت در هر زمینه‎ای که ما آن را تعریف کرده‎ایم.

اگر سحرخیزی ابتدا برایتان سخت است، با خودتان تعهد ببندید که دوروز در هفته را صبح زود از خواب بیدار شوید و به فعالیت‎های مفید مشغول شوید. ادامه دادن این فعالیت‎ها به مرور در شما انگیزه و شوق بیشتری ایجاد می‎کند و همین سبب می‎شود تا بعد از مدتی هر روز سحرخیز باشید.

نکته‎ی مهم بعدی، داشتن همنشین خوب و موفق است. همنشینی که خودش عادت‎های مثبت را در خود ایجاد کرده است و می‎تواند به شما در این امر مهم کمک کند. یادمان باشد زندگی میدان مسابقه است در میدان مسابقه هر ثانیه توقف، یعنی هزارثانیه دیگران از تو جلوترند! پس حواسمان باشد در این مسابقه، جا نمانیم...

مینا نیک سرشت

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۱۰
mina nikseresht