روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۱۹۶ مطلب با موضوع «روان شناسی تغییر فردی» ثبت شده است

جمعه, ۵ دی ۱۳۹۹، ۰۶:۰۵ ب.ظ

رشد، توأمان با رنج و سختی است اما...

 

داستان رشد در مسیر زندگی داستان پیچیده و سختی است. درست مثل داستان رشد انسان از تولد تا جوانی است. اینکه فرد از زمانی که به دنیا می آید تا زمانی که مسیر و مراحل رشد را طی میکند باید به کدام مراحل تکامل جسمی و روانی برسد به همان میزان رشد در مسیر زندگی برایمان غیرقابل درک و تصور است.

انسانی که در مسیر صحیحی از تعلیم و تربیت واقع می شود کودکی سالم توأم با رشد صحیح، نوجوانی کم دردسر و جوانی پرفایده تری دارد تا فردی که در هر مرحله ای از دوران رشد با چالش هایی مواجه می شود که برای خودش و اطرافیان باعث ایجاد دردسر شده و زندگی پرچالش و خطری را تجربه میکند.هرچند که گاهی همین مواجه با چالش ها فرد را در دوران بعدی رشد مثل جوانی و میان سالی و پیری به فردی با تجربه تر و فهمیده تری تبدیل میکند و البته که این موضوع نیاز به پیش نیازهایی دارد.

فهم زندگی نیز به همان میزان درک مراحل رشد و نحوه ی پذیرش آن در هر مرحله سخت و دشوار است. خصوصا در مراحلی که ما با سختی هایی مواجه می شویم که احساس ناتوانی، ضعف و عدم کنترل بر روی خود داریم. بی شک انسانی که روی خودش کار نکرده باشد و واقف به عیبها و نقص های خود نباشد در طی کردن این مسیر هم با سختی و رنج بیشتری مواجه خواهد شد. ما در سختی ها و دشواری ها، در ارتباطات و برخوردها، در مواجهه با انسان هایی که رفتار و شخصیت سالم ندارند و در اتفاقات ناگواری که در زندگی برایمان می افتد نیاز به یک دستاویز محکم و قوی داریم و آن چیزی نیست جز شخصیت سالم.

شخصیت سالم فردی است که در مواجهه با سختی ها، اشتباهات رفتاری دیگران و یا ضعف ها و اشتباهات خود، این توانایی و مهارت را دارد که برخیزد، جبران کند و از نو بسازد. اگر لازم است در جایی عذرخواهی کند و پا بر روی حقیقتی نگذارد و نفس خود را پیش قدم در تصمیم گیری و بروز اشتباهات بیشتر نکند و البته نحوه ی گذر از مراحل سخت زندگی را هم بیاموزد.

فردی که شخصیت سالم دارد به درک و اهمیت این موضوع واقف است که اگر در مسیر زندگی و طی کردن مراحل رشدِ نفس و بهبود رابطه با خود و دیگران دچار چالش ها و سختی هایی شد چطور و چگونه بر خود مسلط باشد تا دچار اشتباهات بیشتر و تکرار آنها نشود.

بی شک داشتن شخصیت سالم و رسیدن به آن کاری سخت اما پرفایده است. انسانی که میداند هدف از زندگی رشد و رسیدن هرچه بیشتر به خداوند و نزدیک کردن تمام معانی و سختی ها به این مفاهیم است. زمانی که به این درک و آگاهی رسیدیم تمام آنچه که رخ میدهد را علامت رحمت و محبت خداوند درک خواهیم کرد.

اینکه تمام آنچه که برای من و شما رخ میدهد هرچند سخت و گاهی غیرقابل باور و تحمل است، حتماً ولو اینکه نتیجه ی اشتباهات ما و عدم داشتن رفتار صحیح در آن مسیر بوده باشد در همان نیز خداوند بنا به رحمت بی پایان خودش برایمان موهبتی درنظر می گیرد که به مرور زمان متوجه آنها خواهیم شد.

شخصیت سالم کسی است که تمام آنچه که هست و دارد را همه از سمت خداوند می بیند و لذا کسی که در منزل رحمت و برکت خداوند اجاره نشین و وام دار فضل و کرم او باشد خودش را طلبکار و مدعی حساب نمیکند، دچار غرور نسبت به خود و تمام آنچه که ظاهراً متعلق به اوست نمی شود و بی شک رفتار، گفتار و منش درست تری دارد. یادمان باشد رشد توأمان با تحمل سختی ها و رنج های بسیاری است اما همواره دست حمایت خدا در تک تک لحظات دستگیر ما خواهد بود و قطعا شیرینی صبر و تحمل در این مسیر عاید ما در زندگی به شکل های مختلف خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۱۸:۰۵
mina nikseresht

                                           

سال‎هاست که از داشتن این صفت رنج می‎برم. به محض اینکه خبردار می‎شوم کسی از اطرافیانم صاحب موقعیت خاص و یا شرایط مطابق میل و خواسته‎اش شده است آتش حسادت در درونم شعله‎ور می‎شود و آرزو می‎کنم که ای کاش این نعمت به او نمی‎رسید. با خودم فکر می‎کنم این شرایط عالی چرا باید نصیب و روزی او می‎شد؟ مگر او چه فرقی با من دارد؟ از نظر من او نباید صلاحیت داشتن این نعمت و روزی را داشته باشد. ناخودآگاه با داشتن این حس و این نگاه، فرد صاحب نعمت را دشمن خود می‎دانم و هر جایی که می‎روم،‌ افرادی را که نسبت به او شناخت دارند، بهترین راه برای بدبین کردن آنها نسبت به او می‎دانم. بدگویی کردن، زیرآب زدن، خوار و خفیف نشان دادن او و هر کاری که به ذهنم می‌آید برای کوچک جلوه دادن او انجام می‎دهم. شرایطم به گونه‎ای شده که دیگر از نعمت‎هایی که دارم لذت نمی‎برم و مدام به این فکرم که چرا دیگران باید این نعمت‎ها را داشته باشند اما من نه؟! تازگی‎ها اطرافیانم من را فرد محبوب و دوست داشتنی نمی‎دانند. امروز در حال خواندن روزنامه بودم، ناگهان درسا دختر 13 ساله‎ام که برای بازی به محوطۀ آپارتمان رفته بود با چهره‎ای برافروخته از خشم به خانه آمده و بدون مقدمه گفت: «مامان، می‎دانی امروز پدر فریبا دوستم به مناسبت تولدش چه هدیه‎ای برای او خریده است؟ یک تبلت! فریبا هنوز بلد نیست با موبایل کار کند آن وقت پدرش برای او تبلت خریده؟! او ضعیفترین دانش‎آموز مدرسه است. همیشه نمره‎هایش از من کمتر می‎شود و هیچ کدام از معلم‎ها هم او را دوست ندارند چون خیلی تنبل است...». همین طور داشت ادامه می‎داد که حرفش را قطع کردم. فکر می‎کنم این اخلاق منفی من روی درسا هم تأثیر گذاشته است و او مدام داشته‎های خودش را با دیگران مقایسه کرده و دائماً‌ در حال رشک بردن به  داشته‎های دوستانش است.

مدتی است که با همه‎ی راهکارهایی که از مجله و از کتاب‎های دیگر برداشت می‎کنم به خواسته‎های حتی کوچکم هم نمی‎رسم و فکر می‎کنم آموخته‎هایم هیچ تأثیری روی قدرت جذب من ندارد و انگار یک انرژی منفی دائماً من را تعقیب می‎کند.

**********************

حسود از داشتن آرامش محروم است؛

خوشبختی و احساس رضایت داشتن در زندگی در گرو داشتن باورهای آرامش‎بخش و زندگی کردن آنهاست. تا زمانی که باور داریم این نگاه و عملکرد روزانه‎ی ماست که سهم داشتن این نعمت الهی را در زندگی برایمان فراهم می‎سازد هیچ گاه اجازه نخواهیم داد عوامل بیرونی سبب از بین بردن آرامش و محرومیتمان را فراهم سازند. آنجایی که شاید گمان می‎بریم با داشتن شرایط و امکانات مالی و یا موقعیت‎های اجتماعی است که می‎توانیم سهم بیشتری از این موهبت داشته باشیم سخت در اشتباهیم. چرا که در اطراف خود افراد فراوانی را سراغ داریم که شاید به حسب ظاهر جایگاه مالی و شرایط و موقعیت‎های عالی ندارند، اما وقتی برای مدتی کوتاه با آنها همراه می‎شویم، می‎بینیم داشته‎ها و نداشته‎های آنها، هیچ وقت نمی‎تواند ذره‎ای از آرامششان کم کند چرا که باور دارند نعمت‎ها و رسیدن به خواسته‎ها به دست خداوند فراهم می‎شود و تا زمانی که خود را موظف به انجام وظیفه می‎دانند، دیگر نگران رسیدن یا نرسیدن به آرزوهایشان نیستند و حتی گاهی داشته‎های دیگران زمینه‎ساز حسادت و بروز آنها نمی‎شود. از آنجایی که همه‎ی ما دوست داریم روز به روز نعمت‎ها و موهبت‎های بیشتری را در زندگی نصیب خود سازیم باید توجه داشته باشیم که حسادت مانعی جدی در جهت رسیدن به خواسته‎ها محسوب خواهد شد. شاید فرد حسود در ابتدا تصور کند با تصور سلب نعمت از دیگری بهره‎ی خود را بیشتر می‎سازد اما از این نکته غافل است که هر روز زمینه‎ی محرومیت هرچه بیشتر خود را از نعمات الهی فراهم می‎سازد. چرا که این صفت منفی نمونه‎ی بارز ناشکری و ناسپاسی نسبت به نعمت‎ها و سوء ظن و عدم توکل به پروردگار است.

حسود به آرزوهایش نمی‎رسد؛

حسادت، یکی از ابزارهای شیطان است. با این کار هم آرامش را از شخص حسود میگیرد و هم رنج و زحمت را برای دیگرانی که محسود واقع می شوند فراهم میکند. اگر از حسادت به عنوان یک بیماری مهلک و کشنده یاد کنیم، قطعاً‌ همین امروز لحظه‎ای درنگ نکرده و به فکر اصلاح و درمان آن در درون خود خواهیم بود. چرا که امام علی علیه السلام که می‎فرمایند: آفرین بر حسادت! چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را مى کشد.

بیایید همین امروز و همین لحظه نحوه تفکر و نگرش خود را تغییر دهیم تا به این وسیله در خود ایجاد انگیزه کرده و اثرات منفی حسادت را دائماً به خود یادآوری کنیم. باید متوجه منافع حسادت نکردن باشیم. منافعی مانند داشتن یک زندگی توأم با آرامش و رسیدن به خواسته های خود. باید به خود متذکر شویم که آنکه نعمت می‎دهد و نعمت می‎ستاند فقط خداست. باور کنیم که خداوند حکیم است و آنچه که در اختیار دیگران قرار می‎دهد براساس مصلحت و تقدیر اوست و ما باید همواره سعی کنیم بهترین نعمت‎ها و دستاوردها را برای دیگران آرزو داشته باشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۱۵:۱۱
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۵۱ ق.ظ

گذشته ی تاریک او...

اغلب آدمهایی که در مسیر زندگی توسط کسی یا کسانی دست شان گرفته می شود و رشدی در زندگی شامل حالشان می شود کم کم نفس را به مرحله ای می رسانند که احساس برتری و بهتری نسبت به دیگران دارند. این دیدگاه و نگاه از آنها رخت برمی بندد که آنها هنوز هم همان دانش آموزی هستند که قرار است در مدرسه ی زندگی درس های قبلی شان را پس بدهند. زمانی که در مراحل رشد قرار می گیرند و میخواهند زندگی خود را تغییری اساسی از لحاظ اخلاقی و رفتاری بدهند توسط عده ای راهنمایی می شوند، پای درس ها و صحبت هایی می نشینند تا خود و زندگی شان را بهتر کنند. نکات آموزنده ای برای زندگی و تغییر کسب می کنند و به دنبال آن آموختن ها وارد عرصه هایی از زندگی می شوند تا تغییری در خود ایجاد کنند.

در این بین ذهن نیز بیکار نیست. نفس شما دخیل می شود و به مرور زمان تبدیل به همان اژدهایی می شوید که روزی که شروع به تغییر کردید خیال نمی کردید رفتار و اخلاق تان اینگونه باشد.

ما در مسیر تکامل اخلاق و رفتار آدمهایی را می بینیم که خودشان را بهتر و برتر از دیگران معرفی می کنند. احساس شان نسبت به خود این است که آنها درست ترین و بهترین رفتار را دارند و به دنبال این رفتار گذشته ی خود را فراموش می کنند. اینکه چگونه و چطور وارد مسیر شدند. چه کسانی معلم و کمک آنها در جریان رشد بودند. اینها همان دانش آموزانی بودند که در مدرسه هم زمانی که فارغ التحصیل می شدند اگر روزی و روزگاری معلم ها و همکلاسی هایشان را در خیابان می دیدند خودشان را به راهی دیگر می زدند وحق و حقوق معلم و راهنما و احسان کننده را فراموش می کردند.

این رفتار یادآور رفتار کلیدی شیطان در زمان خلقت آدم است که رو به پروردگار کرد و گفت: تو او را از گل خلق کردی و من از آتش، پس من بهتر و بالاترم و این صفت بارز نادان است و کسی است که به قول بزرگان دین شیطان بر پیشانی آنها بوسه ای نثار کرده است و کسی که احساس و رفتارش این چنین باشد که عملکردش از دیگران بهتر بوده و هست.

انسانی که به ضعف ها و نقص های اخلاق و رفتار خود آگاه باشد و تمام توجه و تمرکز خود بر روی ساختن شخصیت و برطرف کردن ضعف های شخصیتی خود بگذارد هیچ گاه به دنبال نقص دیگران و تمرکز بر روی آنها نیست. قطعاً کسی که بازبینی دقیقی نسبت به اعمال و رفتارش داشته باشد و البته آگاهی و دانش های لازم را در این زمینه کسب کرده باشد و نگاهی بازجویانه نسبت به خود داشته باشد هرگز حتی لحظه ای نمی تواند ذهنش را به سمت رفتار دیگران سوق بدهد چه برسد به اینکه بخواهد ایرادی نیز بگیرد.

همه ی ما وقتی در محافلی می نشینیم عده ای مشغول سرزنش و تحقیر دیگری و غیبت و بدگمانی نسبت به کسی یا کسانی هستند. همه ی ما این رفتار زشت را درک کرده ایم و دیده ایم عده ای کمر محکمی بسته اند برای دیدن ضعف های دیگران و چه بدعاقبتند به فرموده ی امامان معصوم که کسی دستگیر رفتار و گفتار خودش نباشد ولی بینای عیبهای دیگران و همان را وسیله ای برای بدرفتاری، بدگمانی و تحقیر دیگری قرار دهد.

به همین دلیل است که زمانی که از امام رضا علیه السلام در مورد صفات عاقل سوال می کنند حضرت در پاسخ به نکاتی اشاره میکند که نشانه ی فرد عاقل است:

عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:

1ـ از او امید خیر باشد.

2ـ مردم از بدى او در امان باشند.

3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.

4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.

5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.

6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد.

8ـ خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.

9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.

سپس فرمود: دهمین و چیست دهمین؟ به او گفته شد: چیست؟

فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.

با دانستن این ویژگی ها میتوانیم میزان عقل و ایمان خود را بسنجیم.

چه خوب که تلاش کنیم ما مثل کسانی نباشیم که گذشته ی تاریک خود را فراموش می کنند و از عیب ها و ضعف های گذشته و اکنون خود غافل اند و هنوز هم مشغول دستگیری و مچ گیری از دیگرانی هستند که از عاقبت آنها خبر نداریم و به عیب گرفتن دیگران مشغول می شوند در حالیکه نمی دانند عاقبت خیر دست خداوند است و خداوند چه نیک فرمود انسان فراموش کار است و خطاها و اشتباهات خود را فراموش می کند و البته خود همین رفتار نیز کارمای همین عمل معرفی شده است زمانی که من خودم و رفتارهای گذشته ی خود را فراموش کنم و مشغول عیب جویی و سرزنش و تحقیر دیگران و بی اعتنایی به آنها شوم.

امام صادق علیه السلام فرمودند: هرگاه دیدید کسی به دنبال گناهان مردم بوده و گناهان خود را فراموش کرده است، بدانید گرفتار مکر خداوند شده است. (وسائل الشیعه، ج15، ص291)

و همین یک سخن کافی است که بدانیم آیا مورد رحمت خداوند واقع شده ایم و در مسیر هستیم و یا مورد غضب و خشم خداوند هستیم و خطای ذهن ماست که فکر می کنیم در مسیر واقع شده ایم.

مطمئنا هرچه بیشتر بدانیم و اهل مطالعه و تفکر باشیم متوجه می شویم کدام رفتارها موجب عاقبت بخیری و مشمول دعای امامان معصوم و بزرگان دین است.

بی اعتبار جلوه دادن دیگران و تخریب آنها به هر صورت و عنوانی که اسمی روی آن گذاشته شده است طبق فرموده ی قرآن و روایات علامت بارز غرور و فراموش کردن نقص های خود است و کسی که مبتلا به این رفتار باشد نمیتواند روابط موفقی چه در خانواده و چه در جامعه داشته باشد. طردشدن، کناره گیری و موفق نبودن در روابط بین فردی اشاره به همین نکته ی مهم دارد که انسانی که تمام تلاش و همتش رشد خود است و از قوانین الهی زندگی آگاهی دارد رفتارهای این چنینی در پیش نمی گیرد.

خالی از لطف نیست که اشاره کنم ما در روابط زوجین زمانی که به بحث غنی سازی رابطه اشاره می کنیم و از آن طرف رفتارهایی را برمی شماریم که جزء نشانه ها و بی اعتبار سازی طرف مقابل قلمداد می شود این سه رفتار را حاکی از این می دانیم که نفر مقابل قصد بی اعتبار جلوه دادن طرفش را دارد:

1-برچسب زدن   2-تیکه انداختن    3-نادیده انگاشتن

زمانی که فردی در رابطه با خانواده یا همسر، پدر و مادر و یا خواهر و برادر و یا در اجتماع مبتلا به این رفتارها بود اینها علایم تمام رفتارهای بالاست که به آنها اشاره کردیم و ما در بحث روابط زوجین از این رفتارها به علایم تخریب رابطه اشاره می کنیم. که بحث مفصلی است و انشالله باشد برای فرصتهای دیگر به شرط حیات.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۰۹:۵۱
mina nikseresht
دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۳ ب.ظ

یک راه حل احساسی برای حل مشکلات شما...

                                             

 خیلی از ما وقتی گره و گرفتاری در زندگی مان رخ میدهد برای حل کردن آن دنبال راه حل می گردیم. ما وقتی در مشکلات زندگی خودمان را تنها و ناامید می یابیم و از کمک دیگران و توان آنها در حل مسائلمان ناامید می شویم، دوست داریم خداوند دستمان را بگیرد و گره کارمان را با تدبیر خودش باز کند. اما وقتی با خودمان خلوتی می کنیم به این نکته می رسیم که شاید ما آنقدرها هم که باید خوب نبودیم و آنچه که از دست مان برای تربیت خود و خودسازی برمی آمده انجام ندادیم. گاهی به این فکر می کنیم که ظلم کردن به دیگران و یا اعمال بد ما گریبان زندگی و خودمان را گرفته و باعث ایجاد این گره و مشکل و سختی در ما شده است. بیماری، فقر، معطل ماندن در خواسته ها، ناآرامی های روانی و روحی، نبود آرامش و گرمی در زندگی و... همه و همه مطابق با گفته ی بزرگان اخلاق و معرفت نشانه ی عملکرد خود ما در زندگیست. گاهی ما با داشتن همه چیز و همه امکانات و رفاه، زندگی خوبی نداریم، انسان اثرگذار و محبوبی نیستیم و دیگران از ما به خوبی یاد نمی کنند. اما یادمان باشد اگر خداوند را تنها عامل اثر در این دنیا بدانیم و بخواهیم که او ضامن سلامت روان و زندگی ما باشد حتماً بیشتر مراقب اعمال، رفتار و گفتارمان با خود و دیگران هستیم تا آنچه که به شکل وضعی رخ می دهد بعدها از سمت خدا نشماریم و یا تقدیر حتمی خود حساب نکنیم.

هرچند که تمام آنچه که از خوبی و بدی رخ میدهد همه و همه نشانه ی مهر و لطف خداوندی است و البته در همان به ظاهر شر هم برای تربیت ما رشدی قرار داده است اما باید حواسمان به این موضوع مهم هم باشد که ما تمامی آنچه که در زمین زندگیمان می کاریم به شکل خوب یا بد درو خواهیم کرد.

اکنون غرض از نوشتن این مطلب یادآوری این نکته ی مهم بود که خیلی از ما دلمان میخواهد شیرینی روزگار را در این روزگار سخت تجربه کنیم، حواس مان بیشتر از دیگرانی که درگیر دنیا و همین ظواهر چندروزه شده اند بیشتر به خودمان و زندگی و رشدمان باشد و چه خوب که گاهی سری به حرفهای بزرگان علم اخلاق بیندازیم که آنها چه توصیه هایی برای زندگی ما داشته و دارند:

در زندگی نامه ی آن عالم بزرگ میخواندم که همیشه توصیه اش به کسانی که خواهان گره گشایی و گشایش قلب و روح خود بودند این بود که تا میتوانید کار دیگران را راه بیندازید. وقتی کسی برای حل مشکلی از خودش، به ذهنش شما می افتد این را نشانه ی خیر و برکتی بدانید. اگر میتوانید تکیه گاه امن عاطفی و روانی خانواده و دوستان خود باشید این ها همه از مهر و لطف خداوند به شماست که بتوانید خیری را به زندگی خود جاری کنید و این شمایید که باید این فرصت را تبدیل به غنیمت کنید. به هر مهارت، استعداد و توانی که در اختیارتان قرار گرفته است اگر کسی به هر صورتی به شما مراجعه کرد از او کارگشایی و گره گشایی کنید. بذل محبت و خیرخواهی برای دیگران نه تنها نشانه ی تکامل روحی و معنوی ماست بلکه نشانه ی شخصیت باثبات و علامت ایمان می باشد.

اینکه کسانی هستند که به هر طریقی سد راه ما می شوند و یا سنگی جلوی پای ما می اندازند، با زبان تلخ و روح تاریک خود زخمی به دل ما می اندازند و یا به جای حل مساله ای گره هایی نیز به آن اضافه می کنند، به همان میزان نیز در زندگی خود این گره ها را تجربه می کنند. حواسمان باید همیشه به خودمان باشد که اگر کسی در دایره ی زندگیمان اینگونه رفتار می کنید ما مثل او نباشیم.

عده ای معتقدند که سرنوشت ما امری حتمی و قطعی است و این ما نیستیم که در سرنوشت خود و ساختن آن و پیشامدها دخالت داریم بلکه همانطور که خداوند در قرآن سوره ی شریف اسراء آیه ی 13 می فرماید: بخت و طالع هر کسی را به گردن خویش آویخته ایم و آن چیزی جز اعمال نیک و بد او نیست. قضاء الهی چیزی جز عمل او نیست و اعمال انسان و نتایج آن در دنیا و آخرت از او جدا نمیشوند.

پس تمام آنچه که کسب می کنیم و یا قرار است در آینده برایمان رخ بدهد همان عملکرد ماست که روزی نتایج آن نصیب مان می شود. بسته به اینکه ما چه میزان و چه مقدار در انجام کار نیک و یا شر و تربیت خودمان و رشدیافتگی شخصیت مان تلاش می کنیم خداوند نیز سرنوشت ما را تقدیر میکند.

پس چه خوب که تا میتوانیم کار دیگران را به هر میزان و قدری که در توان مان است راه بیندازیم. گاهی اجابت یک دعای ما در گرو همین گره گشایی ها و کار راه اندازی هاست. تا جایی که میتوانیم دقت در گفتارمان داشته باشیم چرا که یک دل شکستن و یک زخم زبان زدن و یک سرزنش گاهی عامل ایجاد گره ها و گرفتاری های ما در دنیا و در آخرت خواهد شد.

بارها و بارها این توصیه های عالمان بزرگ اخلاق را دیده و خوانده ام که بعد از انجام امور واجب مان بهترین کار خدمت به دیگران به هر صورتی است و چه ارزشی بالاتر از این که رحمت خدا به ما روی بیاورد و ما بتوانیم گرهی از دیگران باز کنیم و یا مرهمی بر زخم ها و دردهای زندگی آنها باشیم. مولا امیرالمومنین علی علیه السلام چه زیبا فرمودند: «تو اگر نیکی کنی، خودت را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای; و اگر بدی کنی، خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رسانده ای.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۹:۴۳
mina nikseresht

برنده متعهد می‎شود؛

همه‎ی ما از انسان‎های خوش‎قول و متعهد خوشمان می‎آید. همهی ما دوست داریم در نظر دیگران فرد معتبر و دوست داشتنی باشیم. اما شرط این دوست داشتن و اعتبار این است که ابتدا نسبت به خودمان تعهد داشته باشیم.

آیا شعارتان در زندگی و تحولات فردی‎ این است: من همیشه برنده‎ام! باید به دنبال ادامه‎ی این تعریف و کامل کردن آن باشیم. من برنده‎ام در حالی‎که متعهد خواهم شد....

شاید دادن تعهد به خود و امضا کردن آن در ابتدا برایتان کمی دلهره‎آور باشد، چرا که تعهد داشتن یعنی قبول کردن مسئولیت‎ها و محدود کردن خود با توجه به شرایط جدید؛ ممکن است من قبلاً فردی بودم که مدت‎های زیادی از وقتم را با دیدن برنامه‎های تلویزیونی پُر کرده‎ام. شاید از آن دسته افرادی بودم که تمام ساعات روزم را صرف وبگردی و گذراندن وقت در شبکه‎های اجتماعی تلف کرده‎ام اما به محض اینکه امروز در باشگاه برندگان ثبت نام می‎کنم باید برای برنده شدن خود تعهد داده باشم.

برای متعهد شدن، محتاط باشید؛

اگر امروز تعهد دادید و فردا به تعهد خود عمل نکردید و فرداها و روزهای بعد نیز دوباره به این روند ادامه دادید، بهتر است در مورد اصل این تعهد و برنامه‎ریزی در جهت اجرای آن بیندیشید. بهتر است برای مدتی به اجرای یک تعهد پای‎بند باشید. مثلاً من تعهد می‎دهم معدلم... باشد، یا من تعهد می‎دهم نسبت به کنترل خشم دقت بیشتری کنم و یا مواردی این چنینی.

بازنده وعده می‎دهد؛

بازنده بدون اینکه در مورد تعهد خود فکر کند، وعده می‎دهد. بازندگان بدون در نظر گرفتن شرایط خود، بدون توجه به توانایی‎ها و عدم دقت در فرآیند و روند کار به سرعت جواب میدهند در حالی‎که از این نکته غافل می‎مانند که با انجام این کار به زودی از چشم همه خواهند افتاد. یادمان باشد وعده‎ها همان قول و قرارهایی است که ما هم می‎توانیم با خودمان و در دفترچه‎ی روزانه‎مان نوشته باشیم. مثلاً امروز به خودم وعده دادم درس بخوانم و یا وعده دادم برای رسیدن به این هدفم این قدم مثبت را بردارم، اگر زیر وعده و تعهد خود زده‎اید جزء بازندگان بوده‎اید.

به یک برنده تبدیل می‎شوید؛

 موفقیت اصلا ساده نیست. افرادی می توانند طعم موفقیت و شیرینی پیروزی در تصمیمات شخصی و برنامه های زندگی خود را بچشند که نسبت به تصمیمات و تعهدات خود پایبند و وفادار باشند. ما برای موفقیت در تحصیل، کار، زندگی مشترک، زندگی اجتماعی و تمامی آنچه که به ما مربوط می شود باید خود را موظف به انجام یک سری رفتارها، عادات، باورها و نگرش ها کنیم که بدون ایجاد آنها نمیتوان موفقیت را تصور کرد. مثلاً کسی که هر روز برنامه ی مشخصی ندارد و طبق همین که هر کاری پا بدهد رفتار میکند طبیعی است که این شخص هدف و برنامه ای برای تغییر و موفقیت ندارد.

برای موفق شدن در برنامه های روزمره و رسیدن به هدفی مثبت میتوان دفترچه ای تهیه کرد و در آن لیست تمام برنامه ها و کارهای روزمره را یادداشت کرد. حتی رفتارهایی که پیرو آنها انجام می دهیم.

لیست آن وعده‎هایی را که برای خود تدارک دیده‎اید در دفترچه‎ی یادداشت خود لیست کنید: روزانه 20 دقیقه ورزش، خواندن کتاب‎های درسی، دنبال کردن کارهای عقب‎افتاده‎، رفتن برای خرید فلان وسیله، تعمیر کردن اتومبیل، سر زدن به فامیل و...

اگر لیست تمام این وعده‎ها را برای خود تهیه کنید و هر روز سری به آنها بزنید به مرور خواهید دید که طی یک هفته به همه‎ی آنها عمل کرده‎اید و شاید بعضی از آنها نیز از ارزش و اهمیت کمتری برخوردار بودند و حذف شده‎اند. شاید نوشتن این لیست کار سخت و وقت‎گیری به نظر بیاید اما مزیت‎های فراوانی دارد: اولین مزیت آن خالی شدن بار ذهنی است، دومین آن شناخت خودتان و میزان توانایی شما در انجام آنهاست و در نهایت بهتر می‎توانید برای هرکدام از آنها اولویت مناسبی در نظر بگیرید.

برای اینکه انگیزه‎ی اجرا و عملی بهتری داشته باشد ابتدا با آسان‎ترین‎ها شروع کنید. دقت داشته باشید این تعهد را به صورت مکتوب و در جلوی چشم خود داشته باشید. به عنوان نمونه من متعهد می‎شوم 10 روز از ماه اسفند را در تایم زمانی 20 دقیقه ورزش کنم. با دیدن این متن به خود یادآوری می‎کنید که متعهد شده‎اید ورزش کنید. از نوشتن واژه‎ی هر روز اجتناب کنید. چرا که اگر نتوانستید این کار را هر روز انجام دهید، اعتماد به نفس‎تان کم می‎شود.

روی کاغذهای رنگی و در محل دید خود این تعهد خود را یادداشت کنید. حتی می‎توانید بر روی صفحه ی موبایل خود و یا به عنوان زنگ یادآور این تعهد را به خود یادآوری کرده باشید. تا زمانی که به این عهد وفادار نبوده‎اید به سراغ تعهد دیگری نروید. شرط انجام و عمل به تعهد بعدی انجام تعهد فعلی است.

بهتر است همین امروز با تعهدات خود آشتی کنید. تعهد و قول در زندگی یک اصل مهم برای مهم و مؤثر واقع شدن در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی است. چرا که افرادی که به این اصل مهم در زندگی وفادارند، زندگی شیرینتر و گرم‎تری را تجربه می‎کنند. اگر شما نسبت به تعهداتی که با خودتان بسته‎اید وفادار باشید و به آنها عمل کنید، دیگر می‎توان به شما اعتماد کرد که نسبت به تعهدتان به دیگران نیز وفادار خواهید بود. شما برنده‎اید، اگر عمل کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۹ ، ۲۱:۳۱
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۶ ب.ظ

چند درس مهم و کاربردی برای خودسازی

فلسفه ی شهادت امام حسین(ع) مانند دریایی است که هر کس به اندازه(فهم) خود از آن برداشت می کند.

پناه بر خدا از شقاوت، از اینکه انسان خودش را قبلاً آماده نکرده باشد و دل خود را از حب ریاست و حب دنیا خالی نکرده باشد که در مواقع امتحان مثل عمر سعد راه جهنم را در پیش گیرد

قاتلینِ امام حسین علیه السلام حضرت را می‌شناختند و می‌دانستند که عاقبت کارشان جهنم است لکن صفات رذیله درون انسان است که او را به شقاوت می رساند.

قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ ؛ این قیام معنای کلی است در همه امورات، منتها برای خدا بودنش مهم است.

از نفس غافل نشوید و در هر مرتبه ای هستید خودتان را آزمایش کنید ممکن است کار خوب هم کرده باشید ولی برای خدا نباشد آن کاری ارزش دارد که برای خدا باشد.

حقیقت تلخ است اما شیرینی آن در آخر ظاهر می شود.

غرور فقط به خود لطمه میزند.

فرد حریص و حسود مقصد و هدفی ندارد.

بزرگترین رنج، نادانی و بزرگترین سرمایه اندیشه است.

دنیا پرستی به مانند استخوانی آب دار در دهان سگی گرسنه است که تنها ساعتی بیشتر دوام ندارد.

درون انسان مشخص کننده میزان لیاقت اوست نه تلاش او.

هیچ فردی بدون کسب کمال به بالا نخواهد رفت.

زمین در عین خشن بودن تنها منبع کسب کمالات است.

کسب کمالات در ناهمواری ایست نه در صاف و همواری.

مشکلات پیامی از سمت حضرت حق برای دعوت به تفکر است.

هر شروعی پایانی دارد و هر پایان آغازی.

زبانی که بدون تفکر باز شود موجب رنج است.

قلب بیشتر از مغز می داند.

هیچ رازی بر هیچ کسی پوشیده نخواهد ماند.

لجاجت یکی از نشانه های نادانیست.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۲۳:۰۶
mina nikseresht
چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۱۳ ق.ظ

خوشبختی یعنی مثبت اندیشی

ارتباط به شیوه ی کارآمدی در رفتار یکی از اصول کلیدی و مهم در روان شناسی رفتار است. به این معنا که ما علاوه بر آنکه میتوانیم در ارتباطات خود اثرگذار باشیم، کارآمدی روزمره ی خود را نیز بالا خواهیم بُرد.

یکی از نکات مهمتری که در ارتباطات به آن اشاره می کنیم مثبت اندیشی است. اینکه فردی مهارت این را داشته باشید به جای تمرکز بر نقاط منفی افراد روی نقاط مثبت آنها توجه و یادآوری داشته باشد مهارتی است که نیاز به تمرین و خودسازی دارد. اینطور نیست که کسی که تمام توجهش روی کمبودهای طرف مقابلش است بتواند به ذهنش خوبی ها و ویژگی های مثبت فرد را یادآوری کند.

این مهم به خصوص در خانواده و در ارتباط با همسر جزء ویژگی های ممتاز شخص میتواند باشد. چرا که باعث گرمی و ارتباط بهتر با آنها می شود. توجه روی نقاط مثبت میتواند باعث گذشت، خیرخواهی و نیک اندیشی شود و به همان میزان درک و دریافت من از هستی نیز بیشتر خواهد شد.

ما بسیار در مشاوره ها می شنویم که همسرانی مراجعه میکنند و با وجود آنکه مشکلات ارتباطی شان بخاطر مسائل سطحی شکل گرفته است اما همین توجه روی نقاط منفی و عدم قدردانی بابت نقاط مثبت، همراهی و همدلی میتواند یک رابطه ی را به مرز جدایی پیش ببرد. اینکه ما نتوانیم از نکات مثبت همسر قدردانی و تشکر کنیم و ویژگی های مثبت او را مورد توجه قرار دهیم و در نقطه ی مقابل ضعف ها و بهانه هایی برای ایرادگیری و سردشدن رابطه را محور رفتاری خود قرار میدهیم به دوست داشتنی نبودن و قدرناشناسی در رابطه محکوم خواهیم شد.

هستند افرادی که حتی با وجود مشکلات اساسی همسر خود و یا در خانواده توجه و تمرکزشان باز هم بر روی نکات مثبت آنهاست و قدردانی یکی از ویژگی های بارز رفتار آنها محسوب می شود. اینکه بخودمان یادآوری کنیم اگر همراهی، همدلی، مثبت اندیشی، خیرخواهی و گذشت نفر مقابل ما نبود زندگی شکل نمی گرفت و یا از هم می پاشید باعث دلگرمی و قوت قلب یکدیگر در زندگی است.

مثبت اندیشی یک هنر است و نیاز به مهارت و تمرین دارد تا ذهن یاد بگیرد توجه روی نکات مثبت باعث جذب خوبی ها و زیبایی ها خواهد شد. ضمن آنکه افرادی که ذهن مثبت اندیشی دارند و توجه شان روی نکات مثبت رابطه و نفر مقابل شان می باشد تاب آوری روانی بالایی دارند و در مشکلات مقاومتر و قدرت حل مسأله ای بهتری دارند. اگر فردی در دامنه ی ارتباطی شما قرار دارد که به جای تمرکز روی نقاط منفی و ضعف های شما روی نکات مثبت و قوت های شما تمرکز دارد و حمایتگر شماست و محبت و مهرش را به شما ارزانی می دارد شما خوشبختید چرا که امروزه بیشتر آدمها تمرکزشان روی نکات منفی و عیبها و ضعف های شماست تا اینکه بتوانند خوبی های شما را آنقدر بزرگ کنند که نکات منفی و خطاهای رفتاری شما را فراموش کنند و بتوانند مهر و محبت و عاطفه را چاشنی رابطه کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۹ ، ۱۱:۱۳
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۰۵ ق.ظ

خُلق را چگونه اندازه می گیریم؟

مساله ی خُلق و بررسی آن موضوع مهمی است. فرض کنید وقتی شخصی برای ازدواج تحقیق میکند باید به این نکته توجه داشته باشد که خُلق نفر مقابلش چگونه است؟ چرا که وقتی خُلق ثابت کسی را ندانیم حتماً در زندگی دچار چالش خواهیم بود.

خُلق شامل میزان سازگاری فرد در مقابل سختی ها و شرایطی که مطابق میل و خواستش نیست و به دنبال آن میزان انعطاف پذیری او نسبت به مسایلی که پیش می آید و خود را با آن منطبق میکند، عصبانی نشدن در مقابل اتفاقاتی که رخ میدهد و کنترل بر خویشتن که یکی از فاکتورهای بسیار مهم است که معمولاً کسانی که دچار وسواس فکری و عملی و ایده آل گرا هستند و همه چیز باید بی نقص و عیب از نظرشان باشد(تفکر همه یا هیچ) در این موضوع ضعف دارند. داشتن دیدگاه مثبت نسبت به اطرافیان و جامعه و اتفاقاتی که رخ میدهد و یا اتفاق افتاده است و احساساتی که فرد بیشتر تجربه میکند و درگیری بیشتری با آن دارد میتواند پایه های تشکیل دهنده ی خُلق باشد. مثلاً فرض کنید فردی هر روز احساس خشم را تجربه میکند، هر موضوعی او را دچار خشم و ناراحتی میکند و حساسیت های بی مورد زیادی که ناشی از همان وسواس فکری و عملی است فرد را آزار میدهد. افرادی که نگرش منفی در مورد آینده دارند و مدام در ذهن خود اتفاقات بد، رفتاری بد را برای آینده پیش بینی و مرور میکنند نیز خُلق ضعیف و ناپایدار دارند.

این مهم است که شما در جامعه و اجتماعی که در آن واقع می شوید چه شخصیتی دارید و می گویند اگر از 5 نفر از اطرافیان در مورد خُلق شما سوال کنند میتوانیم به گفته ی آنها شما را دارای آن خلق بنامیم.

مثلاً شما فردی هستید که همیشه عصبی معرفی می شوید و یا فردی که همیشه نگران است و یا فردی که همیشه و در هر شرایطی شاد است و این شادی را به دیگران منتقل میکند. فردی که اخلاقیات غالبش را خشم و پرخاشگری لفظی و کلامی و رفتاری تشکیل میدهد هرکدام پایه های ثبات خُلق را شامل میشوند خواه مثبت باشد و خواه منفی. فردی که خُلق منفی دارد به زمین و زمان بدبین است. هر کسی با هر نیت خیری و یا هر رفتار مثبتی از نظر آنها خوب و سالم تعبیر نمی شود و همه دارای ضعف و عیب و ایراد هستند مگر اینکه فقط پیامبر باشد. بخواهند در مورد کسی صحبت کنند نکات منفی آنها را درشت میکنند و این افراد وقتی در زندگی مشترک واقع می شوند به جای درشت کردن نکات مثبت همسر خود و تمرکز بر روی آنها مدام دنبال نقاط ضعف و زدن برچسب به او هستند و حتماً زندگی با این افراد در معرض طلاق واقع می شود.

البته که با تست کتل نیز میتوان خُلق دائم و پایدار فرد را بررسی کرد اما نکته ای که مهم است در ازدواج و یا انتخاب کارمند و یا انتخاب شریک کاری و یا هر موضوعی که بحث انتخاب فرد پیش می آید باید به آن دقت کنیم بحث خُلق است.

افرادی که خُلق پایین دارند توانایی حل مسأله آنها ضعیف است، در مقابل مسائل سخت زود خسته و ناامید شده و توانایی عملی کمی دارند و در نهایت باید به این نتیجه برسید ما چطور میتوانیم خُلق خود را با تمرین اعتماد به نفس و عزت نفس تغییر بدهیم و به سمت مثبت اندیشی پایدار پیش برویم. فردی امروز با قرار گرفتن در جوی مثبت نگرش مثبتی پیدا میکند و کافی است دومرتبه در شرایط و جوی در اطراف واقع شود که دچار بدبینی به دیگران و شرایط شود و این تغییر خلق و ثابت نبودن آن میتواند در زندگی فرد و اطرافیان ایجاد اختلال کند که ما در تست کتل از آن به ناپایداری هیجانی یاد میکنیم. افرادی که به ناگهان مثل کوره ای از آتشفشان منفجر می شوند و با این انفجار اخلاقی و تغییرات مداوم خُلق به زندگی جمعی آسیب خواهند زد.

آنچه که مهم و قابل اشاره است اینکه فرد با مراجعه و شناخت کافی نسبت به خود و احساسات و بیان آنها به صورت سالم میتواند با تغییر خلق خود به ایجاد یک زندگی سالم و مثبت کمک کند و در نهایت تجربه ی زندگی بهتر و موفق تری داشته باشد. افراد زیادی هستند که مراجعه به روان شناس را لازم نمی بینند و اصلاً با وجود مشکلات اخلاقی و رفتاری نیز خود را فردی سالم معرفی میکنند و البته هستند کسانی که شما را مریض معرفی می کنند و به شما برچسب های مختلفی میزنند در حالیکه ما در روان شناسی کلیدهایی برای بررسی رفتار و خُلق افراد داریم که در صورت داشتن تجربه و دانش لازم می توانیم تشخیص آنها را به سادگی انجام بدهیم.

فرد سالم که شخصیتی سالم دارد انعطاف پذیر در مقابل نظر و خواست دیگران است. تامل و اندیشیدن در مورد اخلاق و رفتار خود و در نهایت اصلاح عملکرد و بهبود رابطه ی خود با دیگران جز تمرینات خودسازی آنها محسوب می شود و از آن طرف برچسب زدن به دیگران را بدون آگاهی و صرفاً برای تراوش احساسات نادرستی مثل خشم جایز و درست نمی شمارد.

چه خوب که افرادی هستند که بیش از دیگران و تذکرهای پیاپی به آنها سرگرم اصلاح خود و انتخاب هدف های درست در زندگی خود هستند، برای آنها تلاش میکنند و نگاهی به زندگی و عملکرد دیگران ندارند. اینها خود را با دیگران مقایسه نمی کنند و به فکر بهبود توسعه و عملکردهای شخصی و روزمره خود هستند. اگر دقت کنید افرادی که ارتباط قوی با خداوند دارند و در جهت خودشناسی حرکت میکنند، خودساخته تر و مثبت تر نسبت به زندگی و دیگران هستند.

به قول استاد عزیز اخلاق ما: کور خود و بینای دیگران نباشیم که افرادی که مدام در پی عیب جویی از دیگران و سرزنش آنها هستند زندگی گوارا و عاقبت خیری نخواهند داشت چرا که انرژی های منفی که ما در اطراف خود ایجاد می کنیم باعث بروز پیشامدهای منفی و اتفاقات نامطلوب می شوند. انجام کارهای خیر و اعمال مثبت را برای ما سخت و ناممکن جلوه میدهد و در نهایت باعث بی برکتی و ناخوشی در زندگی ما خواهد شد.

جهل و غرور و نفسانیات انسان را همچون زنجیری گردن کلفت در میخی بسیار نحیف و کوچک اسیر میکند و هر گاه انسان کوری و کری را انتخاب کند و چشم بر روی حقیقت ببندد و گوش بر آن نسپارد در خیال و توهم خویش همه چیز را نور می بیند. خداوند فرشتگانی را همراه ما قرار داده است که مسئول ضبط تک تک اعمال و رفتار ما هستند و حتی نیت های درونی ما را هم ثبت میکنند. واقعاً اگر به این آگاه بودیم که نیت های بد و شر ما نسبت به دیگران چه عواقبی برایمان دارد و یا نسبت به افرادی که قلب و دلی صاف دارند رفتار نامطلوب و خشونتهای رفتاری داریم چه عاقبتی را برایمان در زندگی به بار می آورد آیا با دیدن آن نهایت باز هم این چنین رفتار می کردیم؟ قطعاً خیر! امام علی علیه السلام می فرمایند: خداوند با هر کس مطابق با نیت هایش رفتار خواهد کرد.

پس این خیلی مهم است که ما چه نیت هایی در مورد خود و دیگران داریم. چرا که لحظه به لحظه خداوند به آنها آگاه است و نسبت به آن تدبیر خواهد کرد.

استادی می گفت: کاشف عیب هایت، خودت هستی نه کسی دیگر. کسی که در پی کشف عیب های خودش هست کسی است که: « مورد لطف و عنایت خاص خداوند قرار خواهد گرفت.» منتی است که از سمت پروردگار باید آن را پذیرفت نه اینکه مغرور شد و سپس جاهل شد. مثل کسانی که با چندروز عبادت خود را بهتر و برتر از دیگران حساب میکنند و از سر کظم غیظ دیگران را بدتر معرفی میکنند.

یادم هست آن استاد در پایان سخنانش اشاره به این نکته فرمود که: « جهل هیچ گاه عشق را درک نخواهد کرد و کسی که درک نکند رفتنی است!»

آدمی که در پرتو عالم نمیتواند دیگران را ببیند و از سر مهر، عشق و دلسوزی با آنها معاشرت و همدلی کند با هر عاملی رخت بر این جهان خواهد بست تا جای او را عشقی سرشار از انوار الهی بگیرد. به امید روزی که با آمدن منجی جهان از خشم، نفرت، دشمنی و ناخالصی پاک شود.

آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست                               وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست

  حال متکلم از کلامش پیداست                                           از کوزه همان برون تراود که در اوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۱۱:۰۵
mina nikseresht
جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۱۱ ب.ظ

فیلم پیشنهادی : 1BR

داستان فیلم ماجرای دختری است که به خاطر مشکلات خانوادگیش از آنها جدا می شود. در مسیر فیلم متوجه اختلاف اخلاقی دختر با پدرش می شوید و اینکه به خاطر خیانت پدرش به مادرش حاضر به ادامه ی زندگی با پدر نیست و برای مهاجرت و پیدا کردن کار به شهری از امریکا مهاجرت میکند و در این جدایی و مشکلات درگیر زندگی با همسایگانی می شود که اتفاقات بدی را برایش رقم می زند و در خلال این مشکلات متوجه وجود پدرش و ارزش خانواده و آزادی که داشت می شود.

توصیه نمی کنم فیلم را ببینید چون فیلم حاوی صحنه های دردناکی است که البته میتوانید از آنها رد شوید و شاید هم اثر روانی خوبی روی شما نداشته باشد، اما اگر تحمل و تاب آوری روانی خوبی دارید پیشنهادم دیدن این فیلم است البته که ادارکات و درک ما از فیلم ها به خاطر تجارب و دانش مان متفاوت است اما میخواستم چند نکته ای که برداشتم بعد از دیدن این فیلم بود با شما به اشتراک بگذارم و زمانی که این فیلم را دیدید برگردید و این نکات را دومرتبه بخوانید:

1-متاسفانه ما همیشه زمانی متوجه ارزش و وجود چیزی یا کسی یا کسانی در زندگی مان می شویم که یا آن را از دست داده ایم و یا بخاطر ناسپاسی ها و قدرناشناسی ها و از دست دادن فرصت ها دیگر فرصت جبرانی در اختیارمان نیست و یا باعث ایجاد آسیب و زخمی در روان دیگری می شویم که گاهی این آسیب ها جبران ناپذیرند. من افراد زیادی را می بینیم و یا دیده ام که هیچ گاه قدردان نعمت خانواده و گرمی و صداقتی که در آن وجود داشته نبوده و نیستند. من افرادی را می بینم و دیده ام که هیچ گاه تمرکزشان روی نکات مثبت اطرافیان شان نبوده و نیست و بیشترین تمرکزشان روی نبودها و کمبودها و نیست هایی بوده و هست که گرمی و شیرینی زندگی را بر خود و بر اطرافیان تبدیل به سردی و تلخی کرده اند. من همسران زیادی را دیده ام که در طول مسیر زندگی به جای آنکه کنار هم و با هم بر مشکلات پیروز باشند پشت هم را خالی کرده اند و البته که خیلی ها هم این وسط هستند که به دلیل بهانه های واهی و نه ذهنیت شان رو به خیانت آورده اند. من خانواده هایی را دیده ام که با مشکلات کوچک زندگی از پا در آمده اند و در معرض فروپاشی واقع شده اند. به نظرتان اگر روزی چندبار به اطرافیان مان محبت و عشق نثار کنیم و یا نکات مثبت و خوب شان را به جای نکات منفی در ذهن مان بزرگ کنیم بسیاری مشکلات و اختلافات ارتباطی حل نخواهد شد؟ شما چند زن و شوهر را می بینید و یا دیده اید که حتی راه ابراز محبت و گفتگو و بیان احساسات را نه تنها یاد نگرفته اند بلکه به دنبال یادگیری هم نبوده و نیستند و دایم مشکلات را تقصیر هم می اندازند به جای آنکه به فکر پیدا کردن راه حل و همکاری با هم باشند؟ شما چند خانواده را می شناسید که نه هر روز بلکه هفته ای یا حتی ماهی یک بار به هم ابراز محبت و احساسات کنند؟ شاید باورتان نشود اما اغلب ما حتی راه ابراز کلام و بیان مناسبی در احساسات نداریم. من همسران زیادی را می شناسم و دیده ام که غرور و بیان نکردن احساس شان را نشانه ی شان و عزت خود تلقی می کنند و مردان زیادی را هم می بینم و دیده ام که در مقابل احساسات مثبت و دلگرم کننده ی  همسرشان نه روی خوشی دارند و نه کلام دلنشین و گرمی که به این آگاهی رسیده باشند که اگر این احساسات نباشد زندگی رو به سردی و در نتیجه طلاق عاطفی پیش می رود. و البته به جایش تمام تمرکز ذهن آنها روی نداشتن آن ویژگی و سرکوفت زدن بر روی فلان عیب و ایراد است که البته اینها باید قبل ازدواج بررسی و اصلاح می شد و نه وقتی که چندسال از زندگی مشترک می گذرد و این زندگی نه آگاهی خوبی دارد و نه میل به دانستن برای یادگیری و من افراد زیادی را می بینم که حتی اصلاً برایشان حتی مهم هم نیست که یاد بگیرند بیان احساسات چقدر باعث گرمی و نشاط در زندگی مشترک و خانوادگی می شود و اگر مردی یا زنی همسری این چنین دارد شاید زمانی قدر این داشته ی خود را بداند که یا نداشته باشد و یا با دیدن ضعف های دیگران متوجه دارایی و داشته های زندگیش شود.

2-انسان توانایی فوق العاده ای دارد برای رسیدن به هدف ها و آرزوهایش اما خداوند همه ی این دارایی ها را برمبنای اراده و خواست ما قرار داده است. در این بین این ما هستیم که باید مراقب ورودی های جسمی و روحی خود باشیم. گوش دادن به حرفها و نصایح دیگران بدون تجربه کردن سختی ها، زمینه ی درک و دریافت ما را پایین می آورد و این ما هستیم که با تجربه کردن و بهره بردن از تجربه های دیگران، زمینه ساز رشد اخلاقی و روانی خود باشیم. انسان در سختی ها شکوفا می شود  و اگر به این درک مهم برسیم که سختی ها نه تنها مانع ما در زندگی نیستند بلکه شهود و استعدادهای پنهان ما را هویدا می کنند و از ما انسانی قوی می سازند. منتها چون به دایره ی امن روانی خود عادت می کنیم به محض مواجهه با اولین سختی ها غر زدن و ناله زدن به جان عالم و آدم می شود جز مکانیسم های دفاعی روانی ما.

3-افکار ما زندگی ما را می سازند. زمانی که شخصیت سارا در فیلم به مردی که نقش صاحبخانه را بازی میکند و حق آزادی زندگی و اراده ی انتخاب را از او سلب میکند و با حرفها و آموزش های اجباری او را به زندگی که برایش تدارک دیده است مانند یک برده ای که حق انتخاب و تصمیم و اراده را ندارد رفتار میکند، در نهایت با حرفهای دوستش که در معرض مرگ و تهدید جانی برای آماده شدن برای برده داری به خودش می آید و با شجاعت آن افکار را کنار می زند و برای آزادی و اراده ی زندگی مجدد و برگشتن به نعمتهای زندگی پیشینش مبارزه میکند، شما به وضوح نیروی این افکار را که در واقع زندگی ما را تسخیر میکند می بینید. این افکار ماست که از اطرافیان و نکات منفی آنها برای خودمان دیو می سازیم، انعطاف ناپذیری کمی در مقابل شان از خود نشان می دهیم و قدردان نعمت بودن و داشتن خانواده نیستیم. آن وقت زندگی را کسالت بار و تکراری می بینیم چون تمامی چیزهایی که داریم برایمان عادی و تکراری می شود. به همین دلیل خداوند مکرراً در قرآن انسان را آفریده ای ناسپاس می نامد و در بسیاری آیات قرآن به این اشاره میکند که انسان ناسپاس است و براستی که این چنین هستیم. تا زمانی که نعمت امنیت، آسایش، راحتی، کار، تفریح،همسر، خانواده، فرزند و ... داریم هیچ گاه آنطور که باید قدر تک تک اینها را نمی دانیم و سپاسگزار در رفتار، گفتار و افکارمان نیستیم.

4-من خانواده هایی را می شناسم که فرزندان را مجبور به پذیرش سنت ها، افکار و باورهایشان می کنند. من همسرانی را دیده ام که همسرشان را به زور محدود و یا حتی تهدید به پذیرش افکار و عقاید خود می کنند و از آن طرف هم جامعه ای هست که به این تفکر و باور دامن می زند. اما با دیدن این فیلم به شکلی ملموس خواهید دید که خداوند مهربان تا چه اندازه ما را آزاد و رها آفرید و قدرت اختیار و انتخاب با عقل و آگاهی را به ما ارزانی داشت تا خودمان انتخاب و رفتار کنیم. در نهایت خواهید دید که نتیجه ی اجبار، زور و بی احترامی و یا سرزنش برای پذیرش افکار و باورها چه اثرات روانی بر روی ما دارد. مطمئناً آن چیزی که ما با آزادی و اختیار در انتخاب به پذیرش و باور آن می رسیم در ما ماندگارتر است تا اینکه با سرکوب احساسات و یا تحت احساساتی راهی را انتخاب می کنیم که در آن دوام و جاودانگی وجود ندارد و یا براساس سنت و رفتار و باورهای خانواده و پدر و مادر است.

5-هیچ کس به اندازه ی خانواده ای که داریم مراقب امنیت روحی و روانی ما نیست. پدر و مادر در سالهایی که ما توانایی انجام کار و انتخاب مسیری را نداشتیم به ما این اراده و اختیار را داد تا خودمان رشد کنیم و در این مسیر به هر صورتی که توانست از ما و روان ما محافظت کرد تا رشد کنیم و ما چقدر میتوانیم قدردان این نعمت باشیم؟ به اندازه ای که در نبودن آن درک کنیم که بودن اینها چقدر در زندگی ما و در رشد روانی و عاطفی و اخلاقی ما مهم بوده و هست.

6-در نهایت در پایان فیلم این را شاید احساس کنید که خداوند چقدر مهربان، مراقب و حمایتگر وجودی ماست که بسیاری بلاها را از ما دور میکند، ما را بخاطر ناسپاسی ها و قدرناشناسی هایمان از نعمتهایش محروم نکرده و برای ما قدرت انتخاب، اختیار و تعقل قرار داده تا بتوانیم راه رشد و مسیر شکوفایی خود را پیدا کرده و در راه آن حرکت کنیم.

امیدوارم که روز به روز چشمان ما بر روی نعمتهایی که داریم بیشتر باز شود و قدردان تک تک لحظات پر از مهری باشیم که خانواده مان، همسایه هایمان، دوستان مان برایمان فراهم میکنند. شاید بسیاری از کسانی که امروز، امشب و در این لحظه نعمتی را ندارند و یا کسی را به هر دلیلی از دست داده اند آن نعمت بهشان بازمی گشت بیشتر و بهتر احساسات شان را بیان می کردند و به آنها یادآوری میکردند که حضورشان در زندگی شان چقدر باعث دلگرمی، قوت قلب، پیشرفت، و رشد بوده. شاید باید یاد بگیریم که این بهترین ویژگی یک فرد موفق است که به جای تمرکز بر روی بدی ها، کاستی ها و ضعف های زندگی و دیگران و اطرافیانش میتواند قلبی بزرگ داشته باشد که خطاهای آنها را نبیند، آنها را ببخشد و باز هم به آنها مهر بورزد و عاشقانه به آنها خدمت کند که به نظرم مهم نیست شما چه اندازه در مادیات غرق هستید و یا دارایی هایتان چیست، اگر شما میتوانید قلبی بزرگ داشته باشید که باعث خیر و برکت در زندگی دیگران و دادن امید و دلگرمی به آنها باشید و گرهی از کار و زندگی آنها باز کنید و یا خیرها و برکات زیادی به دست تان جاری شود این بزرگترین دارایی و ثروت آدمی است که بعد از ترک این دنیا به کارش خواهد آمد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۲۳:۱۱
mina nikseresht
سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۴۱ ق.ظ

در مدرسه ی دنیا ما شاگردیم!

کتابها دستم بود. تازه پله ها را بالا رفته بودم و نفس نفس می زدم که تعارف کردند بنشینم. هنوز ساعت تعویض شیفت مان نبود. قرار بود این بار من جای او باشم. اولین بار بود می دیدمش و شناختی ازشان نداشتم. نشستم و با گرمی سلام و علیکی کردیم و بعد پیرامون اینکه چه کسی هستیم و چرا تابحال یکدیگر را ندیده ایم از هم سوال می پرسیدیم. گفتم نمیدانم کلاً من هرکجا هستم کاری که انجام میدهم انفرادی است. یعنی معمولاً من را همیشه برای انجام کارهای اختصاصی شان که دور از بقیه است مامور و منظور می کنند. در عین حال که از تعامل بین بقیه ی دوستانم بهره می برم و ترجیحم همین بوده اما خودم هم هیچ وقت مفهوم این را ندانستم. گفتم من مامور ناظر به جلسه های کارشناسان  واساتید ناظر بر جلسات مشاوره بوده ام و هیچ کدام از بچه های حاضر را نمیشناسم. لبخند گرمی زد و ادامه ی صحبت هایم را با دقت و شوق گوش میداد. آنچه از او در پشت پیشخوان پذیرش می دیدم دختری ریزه اندام با چهره ای همراه با چندخط بر روی پیشانیش بود که نمکینش میکرد و نشان از سن و سالش می داد و مابقی خصوصیات رفتاری و اخلاقی بود که نمود بیشتری از چهره ی بی آرایش و تملق با همان خط خنده های عمیق و گرمش داشت.

جای نفر کناری که خالی شد رفتم نشستم کنارش. از زندگیش گفت. کتابم را که تقدیمش کردم انگار درد دل چاپ نشدن کتابش که بخاطر گرانی کاغذ و راه نیامدن انتشاراتی ها و درخواستش از تهران برای چاپ و جور نبودن شرایطش برای رفتن بود روی دلش سنگینی میکرد و اینها همگی حاصل تعامل 20دقیقه ای ما بود. انگار سالها من را میشناخت. دلیل نتوانستنش برای رفتن به تهران را پرسیدم. گفت: مادرم آلزایمر دارد و با اینکه خواهر و برادرهایم هم هستند اما فقط من را می شناسد که باید تمام روز برای 2ساعت تنها نماند وگرنه دچار اضطراب و دلتنگی می شود. هیچ تاسف و پشیمانی ازینکه تابحال نتوانسته بود کاری که دلش میخواهد را انجام بدهد در صورتش نبود هرچند در کلامش اظهار تاسفی داشت اما ازینکه توانسته بود کنار مادرش بماند راضی بود.

گفتگویمان ختم به این شد که اصلاً علاقه ای به درس خواندن نداشته و به اصرار خواهرش کنکور روانشناسی شرکت کرده بود و اینکه چطور هیچ نخوانده در دانشگاه پذیرفته شده بود و حالا منتظر نتایج مصاحبه ی دکترایش بود. دختری که از او و داستان زندگیش همین نکته ی کلیدی همیشه خاطرم ماند که آنها که خودشان را برای پدر و مادرشان زمین می زنند، هیچ تکبری در رفتار و گفتار ندارند. همان تکلف و سادگی و همان تواضعی که در مقابل زمین زدنش برای آنها را تمرین کرده و آموخته را با دیگران هم دارد.

خداحافظی کرد و رفت و هنوز داشتم از خوبیهایش در همین چنددقیقه که دیدم با همکارم صحبت میکردم. از دیدن این همه تواضع هنوز هم هر وقتی می بینمش به شوق می آیم. هرچند که این برداشت و درک من از هم صحبتی با او بود که شاید برای دیگران اتفاق نیافتد چون تجارب و دانسته های ما با یکدیگر فرق دارد. ضمن اینکه واقعاً عادت کرده ام همیشه نکات مثبت آدمها را ببینم و به خودم یادآوری کنم و ذهنم به این شرط عادت کرده است.

اما این نکته را همیشه در زندگی روزمره با شنیدن تجربیات و دیدن سرنوشت دیگران یادآوری میکنم که خیلی وقتها بی احترامی ها در گفتار و در رفتار، ناسپاسی نسبت به زحمات سالیان دراز پدر و مادر و بی تفاوتی نسبت به نیازها و خواسته های آنها خصوصاً در زمانی که رو به پیری هستند و دل شکسته تر نسبت به روزگار،  باعث و بانی گره هایی در زندگیمان می شوند که شاید تا مادامی که در این دنیا زنده ایم هیچ گاه باز نشود و ما تا پایان عمر دائماً گله کنیم چرا دعایمان مستجاب نشد و چرا عاقبت و سرنوشت ما چنین و چنان بود و مابقی نه و چرا بعضی عاقبت و روزگار و سرنوشت بهتری دارند هرچند که در ظاهر بسیاری چیزها از چشم ما پنهان می ماند و لذت ها و بهره ها را در ظواهر می بینیم بی آنکه از عاقبت کسی خبر داشته باشیم.

هروقت کسی را دیدید که در عین دانش، امکانات، آگاهی و اخلاق، تواضعی مثال زدنی دارد حتماً این نکته را بخاطر بیاورید که او خودش را پیش از همه برای پدر و مادرش زمین زده و هرگاه کسی را دیدید که غرور و خودخواهی زمینه ساز اخلاقیات دیگرش است و زیاد اهل بحث و مجادله با دیگران و بی احترامی به جایگاه انسانی و منزلت آنهاست، حتماً این نکته را یادآور باشید که او در خانه و با اهل خانه و خصوصاّ با پدر و مادرش نیز این چنین است. البته که ما این نکته را در روانشناسی یادآور می شویم که اگر تعامل در خانواده خوب و سازنده باشد و ارتباط عاطفی خوبی بین والد و فرزند و سایر اعضای خانواده برقرار باشد فرد زمانی که در اجتماع های گوناگون قرار می گیرد موفقتر و تنش های اخلاقی و رفتاری کمتری با دیگران دارد. شاید ما در سختی های زیادی دست و پا می زنیم اما این قول خداوند مهربان است که رسیدگی و نرمی و ملاطفت با پدر و مادر زمینه ساز بسیاری خوشبختی ها و بهره بردن لذت های درست و صحیح زندگیست.

اگر ازدواج نکردید و قصد ازدواج داشتید همیشه این نکته را یادتان باشد که با کسی ازدواج کنید که اهمیت و احترام خوبی برای پدر و مادرش قایل است و البته حق شما را هم در زندگی هیچ گاه زیرپا نخواهد گذاشت اما اگر دیدید شخصی در زندگیش پدر و مادر جزء اولویت های مهم زندگیش نیست و بی احترامی و غرورهای بیجایی در مقابل آنها دارد حتماً در نوع انتخاب و برای گفتگوهای بیشتر در این مسأله و بالابردن شناخت و آگاهی در آن  وقت بگذارید.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۹ ، ۱۰:۴۱
mina nikseresht