روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موفقیت» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۵۲ ب.ظ

سپاس‌گزاری، پادزهر احساسات منفی

سپاس‌گزاری، پادزهر احساسات منفی

پدر و مادرم به معنای واقعی عاشق یکدیگر بودند و رابطه‌ی زناشویی آن‌ها به‌راستی زیباترین رابطه‌ای بود که من تاکنون دیده‌ام. وقتی پدرم از دنیا رفت، مادرم از اندوهی شدید رنج می‌برد زیرا به‌شدت برای پدرم دلتنگ شده بود. اما مادرم، در میان غم و اندوه شدیدش، به دلیل بهره‌مند بودن از نعمت‌های فراوان، از خداوند سپاسگزار بود.

او به دو دلیل اصلی از خداوند سپاسگزاری می‌کرد. دلیل اول سپاسگزاری او از خداوند، به‌خاطر ده‌ها سال زندگی کردن با شادی و عشق در کنار پدرم بود و دلیل دوم، نعمت‌هایی بود که او در زندگی از آن‌ها بهره‌مند بود. مادرم با شکرگزاری توانست از این اندوه شدید رهایی یابد و زندگی جدیدی را آغاز کند.

***

دوست خوبم، سپاسگزاری کردن از خداوند، علاوه بر این‌که سبب می‌شود نعمت‌های زندگی‌تان افزایش یابد، رویدادهای منفی و ناخوشایند زندگی‌تان را نیز از بین می‌برد. مهم نیست که اکنون شادمان هستید یا در یک موقعیت منفی گرفتار هستید، به هر حال، همیشه می‌توانید نکته‌ای را برای سپاسگزاری از خداوند بیابید. وقتی چنین کاری را انجام دهید، نیروی عشق را به یاری خود فرامی‌خوانید و این نیرو همه‌ی منفی‌ها را پاک می‌کند.

وقتی سپاسگزار هستید، غیرممکن است که اندوه یا هرگونه احساس منفی دیگر در وجودتان پدیدار شود. اگر در موقعیتی دشوار قرار دارید، نعمتی را جست‌وجو کنید که به‌دلیل بهره‌مند بودن از آن از خداوند سپاسگزار هستید. وقتی نعمتی را یافتید، سپس، نعمتی دیگر را برای سپاسگزار بیابید و همچنان به این کارتان ادامه دهید. زیرا این کار سبب می‌شود موقعیتتان به شیوه‌ای مثبت و سازنده تغییر کند.

وقتی در طی روز رویدادی خوب و خوشایند برای شما اتفاق می‌افتد، بی‌درنگ از خداوند سپاسگزاری کنید. مهم نیست که این رویداد تا چه اندازه برای شما کوچک و کم‌اهمیت به نظر می‌رسد، در هر صورت از خداوند سپاسگزاری کنید.

به دلیل داشتن خانه، اعضای خانواده، دوستان، شغل، سلامتی، درآمد و... از خداوند سپاسگزاری کنید. به دلیل بهره‌مند شدن از نور و گرمای خورشید، آبی که می‌نوشید، غذایی که می‌خورید و هوایی که تنفس می‌کنید، از خداوند سپاسگزاری کنید. اگر هر یک از این نعمت‌ها وجود نداشتند، شما زنده نمی‌ماندید.

اگر به دلیل نعمت‌هایی که تاکنون از آن‌ها بهره‌مند شده‌اید یا هنوز هم از آن‌ها بهره‌مند می‌شوید، از خداوند سپاسگزاری کنید، این نعمت‌ها را در زندگی‌تان چند برابر خواهید کرد.

سپاسگزاری با بر زبان آوردن این دو واژه شروع می‌شود: «خدایا سپاسگزارم»، اما باید سپاسگزاری از خداوند را با تمام وجودتان احساس کنید. هر چه بیشتر سپاسگزار؟؟؟؟؟؟ را بر زبان آورید، سپاسگزار از خداوند را بیشتر احساس می‌کنید و عشق و محبتی بیشتر را نیز به کائنات می‌فرستید و هر آنچه رابه کائنات بفرستید، همان را دریافت می‌کنید.

هزاران انسان را می‌شناسم که در بدترین موقعیت‌های ممکن قرار گرفته بودند و با سپاسگزاری از خداوند توانسته‌اند زندگی‌شان را به‌کلی تغییر دهند. گاهی معجزه‌هایی در زندگی این افراد اتفاق افتاد که واقعاً شگفت‌انگیز بودند و این معجزه‌ها درست در زمانی رخ دادند که در ظاهر به نظر می‌رسید هیچ امیدی وجود ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۲
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ

یک داستان جالب

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می‌کرد. یک روز او با صاحب کار خود موضوع را در میان گذاشت پس از روزهای طولانی کار کردن و زحمت کشیدن حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت می‌خواست او را از کار بازنشسته کنند. صاحب کار او بسیار ناراحت شد سعی کرد او را منصرف کند اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد سرانجام صاحب کار درحالی‌که با تأسف با این درخواست موافقت می‌کرد از او خواست تا به عنوان آخرین کار ساخت خانه‌ای را به عهده بگیرد. نجار در حالت رودربایستی، پذیرفت درحالی‌که دلش چندان به این کار راضی نبود پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود برای این منظور به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به‌سرعت و بی‌دقت به ساختن خانه مشغول شد و زود به خاطر رسیدن به استراحت،‌ کار را تمام صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار برای دریافت آخرین کار به آن‌جا آمد. زمان تحویل کلید صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:

این خانه هدیه‌ای است از طرف من به تو به خاطر سال‌های همکاری!

نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد درواقع اگر او می‌دانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن به کار می‌برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن به کار می‌گرفت یعنی کار را به صورت دیگری پیش می‌برد. این داستان کوتاه ماست. ما زندگی‌مان را می‌سازیم هر روز می‌گذرد گاهی با کمترین توجهی به آنچه که می‌سازیم نداریم پس در اثر یک شوک و اتفاق غیر مترقبه می‌فهمیم مجبوریم از همین ساخته‌ها زندگی کنیم. اگر چنین تصوری داشته باشید تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود می‌کنید.

فرصت‌ها از دست می‌روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته‌ایم ممکن نیست. شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکش هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده شود یک تخته در آن‌ جای می‌گیرد و یک دیوار برپا می‌شود مراقب سلامتی خانه‌ای که برای زندگی خود می‌سازید باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۲۳
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۲ ب.ظ

رمز موفقیت: از تجربه ها درس بگیریم

تجربه چیست ؟ بهترین تعریف تجربه را من در جمله ای از اسکار وایلد یافتم،
" تجربه نامی است که هر کس بر خطاهای خود می گذارد."
به نظر من این خطاها ، خطاهایی هستند که شما وقتی از آنها درس گرفتید و دیگر تکرارشان نکردید تجربه نامیده می شوند. و انسانیت و حس نوعدوستی باعث می شود که شما این تجربیات را به عنوان دانش در اختیار دیگران و حتی نسل های آینده قرار دهید تا آنان از این دانش برای قدم های بعدی استفاده کنند. شکل ابتدایی در انتقال این تجربه ها به صورت ضرب المثل های ساده است که همانطور که دیل کارنگی گفته است،
" ضرب المثل های ساده نتیجه تجربیات ملت هاست که از طریق نسل ها سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است."
پس هر چه می توانید از اشتباهات دیگران چیزهای جدید بیاموزید ، چون شما وقت کافی برای همه این تجربیات نخواهید داشت(آلفرد شین ولد). پس چرا ما وارد دور باطل " تجربه را دوباره تجربه کردن" می شویم . مثلا والدین، معلمین و بزرگان در مورد مسائلی به ما پند و اندرز می دهند ، از اشتباهات خود می گویند ، توصیه ها و مشاوره های رایگانی در اختیار ما می گذارند که برخی از آنها را به قیمت گرانی به دست آورده اند و ما  حتی در کتاب ها از تجربیات گذشتگان می خوانیم و در مهمانی ها و محفل های خانوادگی از پدربزرگ ها و مادر بزرگ هایمان ضرب المثل های آموزنده و گاه طنزآمیز می شنویم اما به سادگی از آنها رد می شویم و بی اهمیت می پنداریمشان و به این صورت است که تجربه ی گذشتگان را دوباره تجربه می کنیم . و گاه یک تجربه را مجددا و مجددا تکرار می کنیم. این دور باطل من را یاد جمله ی معروف آندره ژید می اندازد ،
" همه چیز گفته شده است ولی تا زمانی که کسی نمی شنود ما ادامه می دهیم و دوباره از ابتدا شروع می کنیم ."
و بدتر از آن این است که می خواهیم خودمان همه چیز را تجربه کنیم . به قول لقمان حکیم،
" پسرم بزرگترین نفرین آن است که همه چیز را تجربه کنی."
آزموده را دوباره آزمودن و همه چیز را تجربه کردن دیگر وقتی برای ما نمی گذارد تا به جلو حرکت کنیم و موضوعات جدید دیگر را بیازماییم و تجربه های نو کسب کنیم .زندگی افراد موفق سراسر عمل به پند گذشتگان و درس گرفتن از اشتباهاتشان بوده است . آنها با این کار نیمی از راه را در رسیدن به هدف هایشان پیموده اند .آنها باور دارند که یک راه را چندین بار پیمودن به امید گرفتن نتایج متفاوت ، حماقت و کاری بس بیهوده است .آنها اشتباهات خود را توجیه نمی کنند و آنها را می پذیرند به همین دلیل اشتباه خود را مجددا تکرارنمی کنند و به آن به عنوان یک شکست نگاه نمی کنند بلکه آن را تبدیل به فرصتی با ارزش برای یادگیری می کنند. در آخر این که فرق آدم های موفق و ناموفق در آنچه که دارند نیست، بلکه در این است که با توجه به امکانات و تجربه های خود، چه می بینند و چه می کنند ( آنتونی رابینز ).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۳۲
mina nikseresht
سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ق.ظ

باعث شویم نه مانع!!!

دوستان عزیزم سلام

اول اینکه از همه ی دوستانی که در پیام های خصوصی به من ابراز محبت کردند صمیمانه تشکر می کنم. باز هم روزی نو و تصمیم های تازه به سراغمان می آید. باز هم تصمیم می گیریم دوباره بلند شویم و بااراده ای قوی تر به مسیرمان ادامه دهیم. مثال ما باید مثال آن دونده ای باشد که با سرعت به سمت مقصد در حال دویدن است. او به هیچ چیز جز برنده شدن فکر نمی کند. حتی اگر پاهایش در حین دویدن درد بگیرد، حتی اگر در بین راه زمین بخورد نمی گذارد این موانع، مانع موفقیت و برنده شدن او شود. دونده همانطور که در حال دویدن به سمت خط پایان است تشویق ها و حمایت های مربی و تماشاچیانش او را به برنده شدن نزدیک تر می کند. 

حال بیایید برگردیم به دنیای واقعی خودمان. همه ی ما در زندگی اهدافی را برای برنده شدن و یک شدن در نظر می گیریم. بعضی از ما در این بین بعد از برخورد به چند مانع از ادامه ی مسیر و تلاش مان برای دست یابی منصرف می شویم و عده ای دیگر با اراده و مصمم تر خود را متعهد کرده اند که تا رسیدن به هدف شان دست از تلاش برندارند.

بعد از اینکه هر فردی با تحمل سختی و تلاش های فراوان به موفقیت می رسد عده ای در این بین ممکن است نسبت به او دچار حسادت شوند و سعی و تلاش شان این باشد که موفقیت او را کوچک و البته تصادفی نشان دهند. از آن طرف دسته ای هم هستند که موفقیت و تلاش او را به خودشان نسبت می دهند و می گویند اگر ما نبودیم تو هیچ گاه موفق نمی شدی!

شما جز کدام دسته هستید؟

آیا وقتی فردی از اطرافیان تان که ممکن است از اعضای خانواده، فامیل، همکار، دوست و ... به موفقیتی می رسد از این موفقیت او خوشحال می شوید و یا اینکه سعی می کنید هر طوری که هست موفقیت های او را کم و ناچیز و البته تصادفی جلوه دهید. بگذریم از آن دسته از افرادی که در جمع و یا گفتگو با دیگران هویت و شخصیت فردی را که توانسته است به موفقیتی برسد خرد می کنند.

بیایید با خودمان روراست باشیم. بیایید فکر کنیم ما چقدر می توانیم در موفقیت های دیگران سهیم شویم و از آن طرف چقدر می توانیم با کلام مان به شکل طعنه و زخم زبان به دلسرد شدن او در حرکت به سمت هدفش کمک کنیم! بیایید فکر کنیم آیا براستی اگر ما با حسادت مان بخواهیم او را از موفقیت بازبداریم آیا موفق می شویم و یا به عدم موفقیت و محبوبیت خودمان دامن زده ایم؟!

بیایید در سال جدید به جای اینکه با حرفهای دلسردکننده و طعنه آمیزمان سعی می کنیم مانعی برای عدم موفقیت دیگران باشیم به این فکر کنیم که جایگاه من در رسیدن او به موفقیت کجاست؟ به این فکر کنیم که در پیشگاه خدا چقدر ارزشمند است آن کسی که باعث موفقیت کسی می شود و از آن طرف جایگاه کسی که با طعنه و  یا کنایه های خود مانع موفقیت و یا دلسردی کسی برای رسیدن به موفقیت می شود چقدر پست و بی ارزش است. مطمئن باشید اگر شما برای رسیدن به موفقیت دست کسی را بگیرید روزی خواهد رسید که خداوند خودش دست شما را می گیرد و تا رسیدن به هدف تان همراهی تان می کند. به این فکر کنیم که ما ضامن روزی دیگران نیستیم و هرگز نخواهیم توانست حتی با حرفهایمان مانع موفقیت کسی شویم حتی اگر تمام همتی را که در توان داریم به کار ببریم چرا که موفقیت انحصاری نیست و هرکسی می تواند با تلاش و پشتکاری جدی به موفقیت برسد حتی اگر عده ای مانع او شوند.

 امیدوارم در سال جدید باعث موفقیت اطرافیان مان باشیم نه مانع.

دوست تان دارم. باآرزوی موفقیت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۴
mina nikseresht
شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ب.ظ

مطالعه نمی کنیم! به چه قیمتی؟!

از خیابان رد می شوم جمعیت به صورت بسیار عجیبی در خیابان موج می زند. از کنار ویترین مغازه ی اول عبور می کنم. خانمی به همسرش مدل کفشی  را که پسندیده است نشان می دهد و بعد از اینکه طرح و رنگش را تأیید می کنند برای خرید به داخل مغازه می روند. کمی جلوتر مغازه ی مانتوفروشی است. عده ای داخل می روند و عده ای بیرون می آیند. سر نبش خیابان بعدی با انواع کیف های چرمی مواجه می شوی، احتمال می دهی جنس آنها از چرم اعلا تهیه شده است ... قدم هایم را تندتر می کنم تا سریعتر به مقصدم برسم. عده ای در خیابان مشغول قدم زدن و تنها تماشا کردن جمعیت هستند. نرسیده به چهارراه، مردمی را می بینم که پیاده رو را بند آورده اند و حواسم را معطوف مغازه ای می کنند که به دست مشتریانش لیوان های مخصوصی از آبمیوه داده است. از شیرموز گرفته تا هویج بستنی و .... . چیزی تا رسیدن به مقصد نمانده است. از ابتدای راه به این فکر می کنم کاش آنقدر که به چیزهای دیگر بها داده می شد کمی بیشتر به مطالعه و کتاب بها می دادیم. کاش وقتی دلمان می گرفت و دوست داشتیم وقت با ارزشمان را در پیاده روی ها و خیابان گردی ها صرف کنیم همان وقت را پای مطالعه ی کتابی می نشستیم که برای رفع دلتنگی هایمان نسخه ای شفابخش بود. کاش تمام آن لحظاتی را که در صفحات مجازی و نرم افزارهای چت صرف می کردیم برای خودمان در تهیه و تدارک یک کتابخانه بودیم تا تمام وقت مان را اختصاص به مطالعه کتاب های ارزشمند دهیم.

دوست ندارم حرف منفی زده باشم اما متأسف می شوم وقتی می شنوم کسی به مطالعه علاقه ای ندارد و از آن بدتر و ناراحت کننده تر وقتی است که به کسی مطالعه ی کتابی را پیشنهاد می کنی و صراحتاً اعلام می کند من وقت مطالعه ندارم، یعنی اصلاً فرصت نمی کنم که کتاب بخوانم! چطور یک پدر یا مادر می تواند فرزندی را به عنوان یک فرد تأثیرگذار و سالم تربیت کند که خودش حتی در روز یک ساعت را هم مطالعه نمی کند! به نظرم کمی در حرف زدن هایمان زیادی اغراق می کنیم. برترین آدم ها و شاخص ترین انسان ها را دیده ایم که در عین پرمشغله بودن و فرصت های محدودشان باز هم در اولین فرصت و فراغتی که برایشان پیش می آید به سراغ مطالعه می روند تا از این نعمت ارزشمند محروم نشوند و از آن طرف هم هستند افرادی که در اولین فرصتی که برایشان پیش می آید به سراغ موبایلشان می روند تا وقت شان را با شبکه های مجازی پر کنند که به نظرم نه تنها دستاوردی ندارد بلکه متأسفانه اکثر ما بخش اعظم عمرمان را در حال حاضر بدون اینکه از ضررهای آن آگاه شویم از دست می دهیم.

کاش همین روزها به خودمان بیاییم و از خودمان سوال کنیم آیا اینقدر که برای تهیه ی لباس و پوشاکمان هزینه می کنیم و یا آنقدر که هر ماه برای رفتن به رستوران های مختلف شهر برنامه ریزی و هزینه های هنگفت می کنیم آیا جا ندارد برای بالا بردن آگاهی خودمان کمی بیشتر وقت بگذاریم؟! فکر نمی کنم قیمت تهیه یک کتاب آنقدرها گران باشد که کسی نتواند هر ماه بخشی از هزینه هایش را به این امر مهم اختصاص دهد!

کاش یاد بگیریم کمی بیشتر مطالعه کنیم تا الگوی بهتری در جهت مطالعه برای فرزندان و اطرافیان مان باشیم. حواسمان باشد چه چیزی را از دست می دهیم!

بیایید به هم قول بدهیم تغییر کنیم!

دوستدارتان هستم. امید که اهل مطالعه شویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۲۳
mina nikseresht
شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۰۹ ب.ظ

باید بهای موفقیت و تغییر را بپردازید

اگر ندانید که بهای کاری که میخواهید انجام دهید و هدف مطلوبی که در نظر گرفتهاید چه‎قدر است نمیتوانید موفق شوید. چرا که لازمهی هر موفقیتی پرداخت بهای آن است. با خود فکر کنید تاکنون چه‎قدر فرصت را برای عوض شدن و رسیدن به پیروزی و پیشرفت از دست دادهاید و این از دست دادن فرصت چه لطمههایی را به زندگی شما زده است؟ آیا کسانی که شما اکنون آنها را فرد موفقی میدانید کسانی بودند که در راحتی کامل و دور از تحمل شرایط دشوار به موفقیت رسیدهاند؟ قطعاً پاسخ منفی است. چرا که تمام کسانی که به موفقیتهای بزرگی در زندگی خود رسیدهاند، مرارتهای زیادی را تحمل کردهاند. شرایطی را گذرانده‎اند که باب میلشان نبوده و حتی گاهی بابت تحمل آن شرایط، مسخره و تحقیر شدند ولی دست از تعهد خود برنداشتهاند.

ایشان به رسیدن ایمان داشتند و حاضر شدند تا شرایط سختی را که داشتهاند تحمل کنند اما به موفقیت برسند. فرقی نمیکند که شما تصمیم به تغییر در چه زمینهای گرفتهاید. آیا میخواهید از لحاظ تحصیلی به مدارج عالی برسید؟ آیا میخواهید در شغل خود ارتقا پیدا کنید؟ آیا میخواهید معلومات خود را در امر تربیت فرزند و یا در ارتباط با همسرتان افزایش دهید؟ آیا میخواهید در یک سال آینده به ثروت برسید؟ آیا میخواهید در کنکور سال آینده رتبهی بسیار خوبی را کسب کنید؟ شما در هر جایگاه و موقعیتی که باشید باید برای رسیدن به این خواستهها، برنامههای زمانی معلومی را در نظر بگیرید.

شاخ غول تغییر را بشکن/ صفحه ی 27

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۰۹
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۵ ق.ظ

چرا باید تغییر کنیم؟



یکی از مهم ترین بخش های زندگی هر کدام از ما کم و کیف موفقیت هایی است که آن را به دست آورده ایم و یا درصدد به دست آوردن آنها هستیم. این موفقیت های ماست که ارزش و اعتبار فردی ما را مشخص و معلوم می سازد. یک فرد موفق در جامعه از اعتبار و احترام بیشتری برخوردار است. این فرد نه تنها در جامعه محبوب و موفق معرفی می شود بلکه در خانواده نیز از اعتبار کافی برخوردار خواهد شد. این اعتبار به ارزشمندی رفتار و عمل او نیز کمک مؤثری خواهد نمود. اما چرا عده ای از افراد زندگی خود را می کنند و به همان نحو و بدون هیچ دستاورد مثبتی آن را به پایان می برند در حالی که برخی دیگر به شرط اول شدن و یک بودن زندگی می کنند.
 اگر به گفتگوهای این افراد توجه کرده باشید می بینید که آنها در بین صحبت های روزمره شان برای انجام کارها از کلمه ی باید استفاده ی زیادی می کنند:" من باید این کار را انجام دهم، من باید موفق شوم، من باید قبول شوم، من باید برنده شوم و ... "
پس نقطه ی قابل تمایز بین این دو دسته از افراد تفاوت عملکردها و رفتارهای آنهاست. اگر جستجویی در زندگی افراد موفق و ناموفق داشته باشیم می بینیم که روال زندگی افراد موفق همه روزه در حال تغییر است. آنها هر روز عادت ها و رفتارهای جدیدی را در خود ایجاد می کنند و سعی در تثبیت و تقویت این رفتارها و باورها دارند. اما افراد ناموفق نه تنها هیچ تغییری در زندگی خود ایجاد نمی کنند بلکه با همان روال رفتاری اشتباهی که داشتند به زندگی خود ادامه می دهند پس نرسیدن به موفقیت سهم آنها از زندگی خواهد بود.
اما تغییر چیست؟ چرا تغییر کردن این قدر از جایگاه و اهمیت بالایی برخوردار است؟ چرا برای رسیدن به موفقیت باید تغییر کرد؟
تغییر در لغت به معنای حرکت از وضعیتی به وضعیت دیگر و از حالتی به حالتی دیگر رفتن در یک بعد زمانی مشخص می باشد.
هر انسانی شامل یک سری از تفکرات، رفتارها، عادت ها و باورهاست. این چهارگونه اصل شخصیت یک انسان را شکل می دهد. اگر هر کدام از این اصول در جای خود به درستی استفاده  نشود شخصیت یک انسان به صورت کامل شکل نخواهد گرفت.
به عنوان مثال اگر تفکر قالب من این باشد که انسان ها بی هیچ رنج و زحمتی به موفقیت می رسند به دنبال آن رفتارهایی از قبیل تنبلی، سهل انگاری، اتلاف وقت و امثال این جز عادات و منش شخصیتی من خواهد شد در نتیجه من نوعی هیچ گاه به موفقیت نخواهم رسید.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۳۵
mina nikseresht