روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۰۱ ب.ظ

فرصت ها را دریابیم گاهی خیلی زود، دیر می شود...

                                                         

فیلم اشاره ی زیبایی به جریان زندگی و نگاه ما به روزمرگی و ندیدن خوشی های ساده دارد که با مرگ ناگهانی که برای شخصیت فیلم رخ میدهد، متوجه آن می شویم.

داستان از اینجا شروع می شود که جو گاردنر (جیمی فاکس)، آموزگار نوازندگی یک گروه موسیقی در دبیرستان است. جو که همیشه سودای اجرای موسیقی جاز بر صحنه را در سر می‌پرورانده، با تحت تأثیر قرار دادن دیگر موسیقی‌دانان جاز، در یک تمرین آزاد در Half Note club، این فرصت نصیبش می‌شود و خود را برای دست یافتن به آرزوهایش آماده می‌کند. اما در ادامه حادثه‌ای باعث می‌شود که روح گاردنر از بدنش جدا شود و به سمینار «You» منتقل شود. مرکزی که در آن روح‌ها رشد می‌کنند و پیش از انتقال به کالبد نوزادان تازه متولد شده، شور و اشتیاق برای زندگی پیدا می‌کنند! گاردنر برای بازگشت به زمین باید بر روی ۲۲ (نام یکی از روح‌های سمینار You) کار کند. غافل از اینکه ۲۲ (تینا فی)، پس از سال‌ها ماندن در آنجا، دیدش نسبت به زندگی عوض شده و درکی از مفاهیم زندگی ندارد! این در حالی است که جو تنها راه نجات خود را تحول ۲۲ می‌داند.

نقطه ی اوج داستان به نظرم زمانی است که شما در مقام بیننده خوشحالی جوگاردنر را برای پذیرفته شدن به عنوان یک موسیقی دان برای رفتن روی صحنه ی نمایش می بینید و بعد آن در حالیکه او با شنیدن این خبر خوش و بازگشت امید به زندگیش و درک احساس خوشبختی در آن لحظه مغرور شده و به خود می بالد، مرگ بین او و تمام آرزویش جدایی می اندازد.

در تمام مدتی که بعد این لحظه شما مشغول تماشا هستید آرزو می کنید که او بتواند به زندگی بازگردد. جو گاردنر وقتی که روح از بدنش خارج می شود تمام تلاشش را برای بازگشت به زندگی میکند و از این تلاش خسته نمیشود. رویای او نیمه تمام مانده و دقیقاً از زمانی که احساس میکند استارت زندگیش خورده شده در همان لحظه از زندگی و تعلقات مادی جدا میشود و حالا باید برای او شروع یک زندگی دیگر باشد. اما در تمام طول این تلاش کردن برای بازگشت مجدد به زندگی دنیاییش، او متوجه جزئیات از زندگی و خوشی های ساده ای می شود که تا قبل از آن برایش بی معنا بود. چون تمام حواس و تمرکزش صرف داشتن و رسیدن به جایی بود که زندگی را با داشتن آن معنا میکرد.

درک این غم عمیق و احساس خوبی که با دیدن همین چیزهای ساده مثل برگ درختان، دیدن طلوع و غروب خورشید، داشتن خانواده و رضایت درونی از همه ی امکانات و آدمهایی که در زندگی به نوعی حضور دارند تمام آن چیزی است که فیلم میخواهد به ما تا قبل تمام شدن فرصت زندگی نشان بدهد.

ما نمیدانیم چقدر فرصت زندگی داریم و نمی دانیم آن لحظه که روح مان برای همیشه از زندگی در دنیا رخت برمی بندد چه توشه ای از عملکرد و رفتارهایمان را با خود می بریم اما این خاصیت ما آدمهاست که تا وقتی فرصت داریم و میتوانیم عملکرد، رفتار، گفتار و یا حتی پشیمانی از تمام اینها را در همین لحظات جبران کنیم و تا کاری از دستمان برمی آید برای دیگران انجام بدهیم از این فرصت استفاده نمی کنیم و این آیه ی قرآن است که می فرماید: در لحظه ی مرگ آرزو می کنیم که برگردیم تا جبران کنیم اما فرصت دیگر تمام شده است.

چندروز پیش در ویدیویی از عالم بزرگی دیدم که می فرمودند: کسب تحصیلات عالی در دنیا، درس خواندن و بالا رفتن دانش، کسب ثروت، کسب فیض های معنوی و کمالات و رشد کردن در هر عنوانی بسیار خوب است اما ضرر و آسیب زمانی است که ما با کسب اینها در پی برتری جویی، غرور، سرزنش و تخریب دیگران باشیم که به زعم و برداشت خودمان با کسب اینها میخواهیم از دیگران بالا برویم. آن وقت است که معنای زندگی در دنیا را نه درک کردیم و نه درک خواهیم کرد.

گاهی یک دل شکستن، گاهی حمل حسادت در دل و یا غرور و کبر با هر عنوانی، گاهی سرزنش و تحقیر، گاهی داشتن رفتارهای نادرست و البته از آن طرف هم گاهی دستگیری از کسی در زمان احتیاج، کمک و حمایت از نیازمندی به وقت احتیاج، دستگیری و حمایت از خانواده، زکات علم و دانش بی هیچ توقعی به دیگران و در نهایت کار را برای خدا انجام دادن و نه دیگران برای جلب توجه دیگران و کسب منفعت که همراهش تواضع و عمل مشفقانه همراه با خلوص نیت است، میتواند هم دنیای ما را تامین کند و هم زندگی پس از مرگ را.

امروز که سالگرد سقوط هواپیمای اوکراینی است و سالگرد از دست رفتن عزیزانی که امید خانواده هایشان بودند ولی در فرصتی کوتاه زندگی آنها تمام شد و مرگ آنها را در آغوش گرفت و فرصت آنها برای همیشه تمام شد، چه خوب که فکر کنیم شاید فرصت ما هم آنقدر کوتاه باشد که دیگر زمانی برای جبران عملکرد و رفتار خود نداشته باشیم. چه خوب که از هر آنچه که هست، داریم و در اختیارمان به عنوان فرصت قرار گرفته بهره ببریم، حقوق دیگران را ضایع نکنیم و با پرورش صفات و رفتارهای خوب دستگیر خودمان و دیگران باشیم.

خدا روح تمام رفتگان من و شما را شاد کند و در آرامش باشند و به فضل خداوند به ما هم فرصت تفکر و اندیشه در رفتار و در عمل عنایت شود که تا دیر نشده فکری به حال خود بکنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۹ ، ۱۳:۰۱
mina nikseresht
جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۰۱ ب.ظ

وفادار بودن یا نبودن مسأله این است!

                                                                                                           

یکی از مسائلی که در ازدواج و در بحث روابط زوجین به آن اشاره می کنیم امنیت عاطفی و روانی است. به این معنا که شما وقتی در کنار همسر یا شریک عاطفی تان قرار می گیرید امنیت روانی و عاطفی تان به خطر نیفتد و خیالتان از هر جهت از او راحت باشد. امنیت عاطفی و روانی یعنی اینکه حتی وقتی همسرتان در کنار شما نیست و یا حتی در فضای مجازیش حضور دارد شما نگران نمی شوید، نسبت به شما بی تفاوت نیست، زمانی که در محل کارش حضور دارد خیالتان از بابت او راحت است و پیگیری های مداوم و نبود او شما را اذیت نمی کند، زمانی که به سفر می رود باز هم خیالتان راحت است که نبود شما لطمه ای به رابطه نمی زند و او هم نسبت به حفظ رابطه و تامین امنیت روانی و عاطفی شما متعهد و وفادار است.

اما زمانی که این حالتها وجود نداشت و شما مدام نگران او بودید، به او مشکوک شدید، رفتارهای غیرعادی و غیرمعمول مثل سردشدن، بی اعتنایی و سرکار گذاشتن و یا توقع ایجاد و تداوم رابطه مدام از سمت شما و قبول نکردن اشتباهات و طفره رفتن از توضیح صریح و صحیح در رفتار مقابل شما دیده می شد باید بررسی کرد که علت این رفتارها چیست و ناشی از چه چیزی است.

عمده ی کسانی که دچار خیانت شده اند و از این موضوع آسیب دیده اند، زمانی که پای صحبت شان می نشینیم تا مسأله را بررسی کنیم دچار ناامنی عاطفی و روانی در رابطه بوده اند.

مثلا اینکه در حرفهایشان اشاره می کنند:

« من هر زمان که با همسرم بیرون می رفتم، او نگاهش پی دیگران بود و این من را آزار میداد اما اعتنا نمی کردم.»

« همسرم زمانی که در کنارم نبود مدام در شبکه های مجازیش آنلاین بود و گاهی که به او اعتراض می کردم یا از صحبت کردن و صمیمیت، طفره می رفت و یا به حرفهای من اعتنا نمی کرد.(نادیده گرفتن و بی اعتبار سازی در رابطه)» لازم به توضیح است یکی از علل ایجاد رابطه ی مخرب بی اعتبارسازی در رابطه است. پیام بی اعتبار سازی در روان فرد این است که تو برایم مهم نیستی، برایم اولویت نداری، من نسبت به تو تعهدی ندارم و... و این پیامها را باید جدی گرفت. چرا که این باعث ایجاد اختلال در رابطه خواهد شد و رابطه تبدیل به یک رابطه ی مخرب می شود.

« همسرم با من صمیمی نبود و هر وقت در مورد موضوعی با او گفتگو می کردم، بدون هیچ توضیحی موضوع را عوض میکرد.»

«همسرم در رابطه با همکارانش خط قرمزی نداشت و آنها در محیط کار با هم شوخی می کردند و یا در فضاهای اجتماعی با هم در ارتباط بودند.»

و....

خیانت و نداشتن چارچوب در رابطه موضوعی است که امروزه روابط بسیاری از زوج ها و یا پارتنرهای عاطفی را تحت شعاع قرار داده است و البته جزء بیشترین موضوع مراجعه به دفاتر مشاوره است که در صورت عدم مراجعه به موقع فرد را به سمت آسیب های روانی پیش میبرد.

شاید فردی که قربانی این موضوع می شود، متوجه آسیب روانی که به او وارد شده است نمی شود و به دنبال آن نیز به درمانگر و یا روانشناس مراجعه نکند اما ما به عنوان روان شناس و مشاور به کسانی که در معرض این آسیب روانی و عاطفی واقع می شوند توصیه می کنیم این مسأله را ساده و پیش پاافتاده درنظر نگیرند. چرا که اگر من با آسیب از این موضوع بار دیگر ازدواج کنم و یا وارد رابطه ای دیگر شوم آسیب های درمان نشده ی خود را وارد رابطه ی بعدی می کنم و چیزی که به مرور زمان در من رخ میدهد احساس شکست های پی در پی، احساس بی ارزشی، ناامیدی و یا حتی خودکشی می شود.

نداشتن چارچوب در رفتار و حریم خصوصی و بی تعهدی در فرد که ناشی از نداشتن مسئولیت پذیری در زندگی خود و نسبت به دیگران می باشد، میتواند ما را نسبت به این موضوع هوشیار کند که چه فردی مناسب ازدواج و یا انتخاب به عنوان شریک عاطفی است که میتواند گزینه ی ازدواج برای ما باشد.

کسی که حد و مرزی برای روابط خود قائل نیست ( چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی) و صحبت های غیرمهم و غیرضروری صرفاً جهت سرگرمی و یا تنوع و زیرپاگذاشتن اصول اخلاقی و رفتاری در رفتارش مشاهده می شود هیچ گاه نباید نسبت به آنها بی اعتنا بود و یا شد و از کنار آنها به سادگی عبور کرد. عمده ی زنانی که مورد خیانت قرار می گیرند حتماً در خلال صحبت به این اشاره میکنند که نشانه ها و علائمی ابتدا در رفتار همسرشان وجود داشته و آنها آن را ساده و پیش پاافتاده فرض کرده اند.

حتماً توصیه ی بنده به خانم هایی که در معرض این آسیب واقع می شوند گفتگوی صریح و صحیح برای حل مسأله است. ضمن اینکه تعهد و پایبندی جزء شروط اصلی یک رابطه ی سالم و عاطفی است که اگر نباشد ادامه دادن و یا ماندن در این رابطه برای شما تبعات و آسیب های روانی را به دنبال خواهد داشت.

زمانی که صمیمیت و صداقت در رابطه رخت برمیبندد و یا رابطه توسط یک طرف پیش برده می شود، حتماً باید در آن رابطه تجدیدنظر کرد و یا برای مشاوره و گفتگو از زوج درمانگر کمک گرفت.

انتخاب همسر بحث بسیار مهمی است که حتماً نیاز به بررسی دقیق و مشاوره و کمک از درمانگران پیش از ازدواج دارد. چرا که برای تشخیص این موضوعات شما حتما پیش از ازدواج می توانید با مراجعه به روان شناس یا مشاور متخصص، از انتخاب همسر خود اطمینان حاصل کنید تا بعدها در طول زندگی دچار مشکلات این چنینی نشوید.

ما در تست کتل میتوانیم وفادار بودن و میزان تعهد فرد را بررسی کنیم و بررسی این موضوع نیاز شما را به روان شناس و مشاور بیشتر میکند. پس علاج واقعه پیش از وقوع است. یک انتخاب درست توام با مشورت و تعقل بهتر از ازدواج شتاب زده و بدون مشورت است. باید در ابتدای ازدواج و انتخاب همسر به این موضوع اشاره کنید و بررسی کنید که رفتارهای او در رابطه با دیگران و با جنس ناهمجنس خود به چه صورتی است و ما به عنوان شریک عاطفی از او چه انتظاری داریم و حتماً باید خط قرمزها و نحوه ی معاشرت ها و تعاملات را به عنوان انتظارات از ازدواج بیان کرد. اینکه من اینها را قبل ازدواج نادیده بگیرم و یا مسئولیتی در مقابل طرف مقابل نداشته باشم، بعدها در طول سالهای زندگی ممکن است دچار بحران و آسیب شوم. باید تعاریف هم را از ارتباط و چارچوب ها بدانیم و آنها را برای هم تعیین کنیم. صریح و گفتگوی مستقیم نشان از صمیمت رابطه دارد و چه بهتر که زوجین بتوانند با صمیمیت پیرامون هر مشکلی که در رابطه رخ میدهد به صورت واضح گفتگو کنند، سهم خود را بپذیرند، در صورت اشتباه بیان عذرخواهی و جبران رفتار داشته باشند و به جای انکار و طفره رفتن به فکر بهبود رابطه ی خود باشند.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۲۲:۰۱
mina nikseresht
چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۸ ق.ظ

رازی برای آنها که دوست دارند دوست داشتنی باشند!

                                               

صدای همهمۀ‌ میهمان‎ها نمی‎گذارد حرف مهرداد تمام شود. با صدایی بلند در حالی که دستهایش را به علامت بلندگو کنار دهانش گرفته است، می‎گوید: خانم‎ها و آقایان توجه داشته باشند: « من و همسرم شب جمعه شما را به صرف شام در منزلمان دعوت می‎کنیم» صدای هورای بچه‎ها و کف زدن باجناق‎ها و عروس‎های خانواده، سقف‎های خانه را تکان می‎دهد.

از کمر افتادم مهرداد!، بیا این سینی چای را برای میهمان‎ها ببر. این همه از صبح کار کرده‎ام که هیچ، یک کدامشان دست به این ظرف‎ها نزدند. همه را جمع کرده‎اند و آورده‎اند گذاشته‎اند اینجا تا من بشویم. همین سپیده عروس تازه‎ خانواده‎تان آن شب که ما را برای اولین بار به خانه‎شان دعوت کرده بود یادت است چند شب پیش که میهمان خانۀ آنها بودیم همۀ کارها را من کردم از آماده کردن سفرۀ شام تا شستن تمام ظرف‎ها! گفتم گناه دارد درست نیست تازه عروس اینقدر به زحمت بیافتد. حالا بیا و ببین که روی مبل لم داده و انگار نه انگار که او هم دستی از دست من بگیرد!!!

مهرداد با همان صبر و لبخند همیشگی اش در مقابل حرفها و شکایت هایم با مهربانی می گوید: «ببین مهدخت یا نباید میهمان دعوت کنیم یا اگر دعوت می‎کنیم نباید این قدر از آنها توقع داشته باشیم. اینطوری هم زحمت را کشیده‎ایم و هم خودمان را بی‎مزد گذاشته‎ایم.» اما من با این حرف‎ها دلم راضی نمی‎شد!

دور هم نشسته‎ایم و سحر در حالی که ظرفهای شام را به تنهایی شسته است در حالی که نگذاشت ذره‎ای کمکش کنند، ظرف میوه را جلوی مادر می‎گیرد و لبخند به لب می‎گوید: « حضور شما در خانۀ سعید عجب برکتی دارد. هر وقت شما به خانۀ ما می‎آیید بعد از رفتن‎تان خانه‎مان پُر و پیمان می‎شود، کار و کاسبی سعید بیشتر از همیشه می‎شود و ...» همین طور داشت ادامه می‎داد که من پریدم وسط حرفش و بی‎اختیار رو به مادرشوهرم گفتم: « سحر انگار مهرۀ مار دارد، بین همۀ ما دوست داشتنی است. حتی همین آقا بهروز داماد تازه وارد‎تان آنقدر از سحر تعریف می‎کند که بیا و ببین؛ سحر نکند بقیه را جادو می‎کنی تا برای همه عزیز باشی؟! سحر در حالی که هم چنان لبخند به لبش کز کرده می‎گوید: نه مهدخت جان؛ سعید همیشه می‎گوید: او که به انسان عزت می‎دهد خداست نه مردم!

اگرچه برای محبوب شدن رازهای فراوانی را برشمرده‎اند اما در این بین یکی از مهم‎ترین آنها را احسان بی‎توقع دانسته‎اند. در این بین کسانی هستند که گاهی گله می‎کنند از اینکه با تمام خوبی‎ها و احسان‎هایی که در حق دیگران می‎کنند و یا کرده‎اند هم چنان آنقدر که باید و شاید نزد آنها شخصیت دوست داشتنی نداشته و ندارند و شاید هم محبت‎هایشان به چشم دیگران نمی‎آید.

افراد محبوب کسانی هستند که وقتی برای دیگران کاری را از سر خیرخواهی و دوست داشتن انجام می‎دهند انتظار و توقع تشکر و جبران را ندارند و این کار را صرفاً برای شاد زیستن و تقویت روحیۀ خیرخواهی و تنها برای رضای محبوب خود (خداوند) انجام داده اند. این افراد حتی اگر در برابر احسان خود، پاسخ مثبتی دریافت نکنند و یا گاهی در نقطۀ مقابل مورد سرزنش و تحقیر قرار گیرند هیچ گاه از این روحیۀ ویژۀ خود دست بردار نخواهند بود. آنها محبت و احسان خود را به دیگران لطفی برای خود حساب می‎کنند و به این نکتۀ مهم واقفند که برای داشتن آرامش در زندگی باید نسبت به محبت‎های خود کوچکترین توقعی برای جبران نداشته باشند. گاهی افرادی نیز دیده می شوند که به اشتباه با استمرار این رفتار و انتخاب آن به عنوان یک هدف این است که، قصد دارند دیگران را اصلاح کنند و شاید حتی این خیرخواهی برای این است که فکر می‎کنند دیگران باید بفهمند که جواب خوبی را باید با خوبی بدهند. اما به خاطر داشته باشیم اگر می‎خواهیم هم چنان محبوب دیگران بمانیم باید با تداوم در این رفتار علاوه بر اینکه خودمان باید  پایبند بمانیم، نباید هرگز به فکر اصلاح دیگران و متوجه ساختن آنها باشیم.

کسانی که به دنبال تحول و دست یابی به نقطۀ اوج هستند باید همواره مراقب باشند نقطۀ شکست ما زمانی خواهد بود که گاهی ممکن است ما در جواب این خوبی ها پاسخ مثبتی دریافت نکنیم و یا ممکن است حتی برخورد بدی نیز در مقابل ما داشته باشند، آن وقت است که ما وسوسه می‎شویم تا از این حوزۀ پیش برنده عقب نشینی کنیم. باید به یاد داشته باشیم اگر می خواهیم سلطان قلب‎ها باقی بمانیم نباید یک قدم پایمان را عقب بگذاریم هرچند که گاهی در ابتدای راه ممکن است شکست بخوریم اما هم نشینی با افرادی که این گونه رفتار و زندگی می‎کنند کم کم می‎تواند ما را به این سمت سوق دهد که کلید دست یابی به محبوبیت پیروی از این رفتار و منش است. همانطور که برای سنجش و سبک و سنگین کردن وزن اشیاء معیاری را در نظر گرفته‎اند، برای سنجش هر یک از رفتارهای ما نیز معیارهایی وجود دارد که در این بین معیار احسان و خوبی نیز در کلام امیرالمؤمنین به ما یادآوری میشود که: معیار خوبى کردن ، منّت نگذاشتن براى آن است.

مراقب این دو پرتگاه باشیم: خوبی کنیم اما بدون توقع، خوبی کنیم اما بی منت که به قول شاعر:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن             که دوست خود روش بنده‎پروری داند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۹ ، ۱۰:۵۸
mina nikseresht
جمعه, ۵ دی ۱۳۹۹، ۰۶:۰۵ ب.ظ

رشد، توأمان با رنج و سختی است اما...

 

داستان رشد در مسیر زندگی داستان پیچیده و سختی است. درست مثل داستان رشد انسان از تولد تا جوانی است. اینکه فرد از زمانی که به دنیا می آید تا زمانی که مسیر و مراحل رشد را طی میکند باید به کدام مراحل تکامل جسمی و روانی برسد به همان میزان رشد در مسیر زندگی برایمان غیرقابل درک و تصور است.

انسانی که در مسیر صحیحی از تعلیم و تربیت واقع می شود کودکی سالم توأم با رشد صحیح، نوجوانی کم دردسر و جوانی پرفایده تری دارد تا فردی که در هر مرحله ای از دوران رشد با چالش هایی مواجه می شود که برای خودش و اطرافیان باعث ایجاد دردسر شده و زندگی پرچالش و خطری را تجربه میکند.هرچند که گاهی همین مواجه با چالش ها فرد را در دوران بعدی رشد مثل جوانی و میان سالی و پیری به فردی با تجربه تر و فهمیده تری تبدیل میکند و البته که این موضوع نیاز به پیش نیازهایی دارد.

فهم زندگی نیز به همان میزان درک مراحل رشد و نحوه ی پذیرش آن در هر مرحله سخت و دشوار است. خصوصا در مراحلی که ما با سختی هایی مواجه می شویم که احساس ناتوانی، ضعف و عدم کنترل بر روی خود داریم. بی شک انسانی که روی خودش کار نکرده باشد و واقف به عیبها و نقص های خود نباشد در طی کردن این مسیر هم با سختی و رنج بیشتری مواجه خواهد شد. ما در سختی ها و دشواری ها، در ارتباطات و برخوردها، در مواجهه با انسان هایی که رفتار و شخصیت سالم ندارند و در اتفاقات ناگواری که در زندگی برایمان می افتد نیاز به یک دستاویز محکم و قوی داریم و آن چیزی نیست جز شخصیت سالم.

شخصیت سالم فردی است که در مواجهه با سختی ها، اشتباهات رفتاری دیگران و یا ضعف ها و اشتباهات خود، این توانایی و مهارت را دارد که برخیزد، جبران کند و از نو بسازد. اگر لازم است در جایی عذرخواهی کند و پا بر روی حقیقتی نگذارد و نفس خود را پیش قدم در تصمیم گیری و بروز اشتباهات بیشتر نکند و البته نحوه ی گذر از مراحل سخت زندگی را هم بیاموزد.

فردی که شخصیت سالم دارد به درک و اهمیت این موضوع واقف است که اگر در مسیر زندگی و طی کردن مراحل رشدِ نفس و بهبود رابطه با خود و دیگران دچار چالش ها و سختی هایی شد چطور و چگونه بر خود مسلط باشد تا دچار اشتباهات بیشتر و تکرار آنها نشود.

بی شک داشتن شخصیت سالم و رسیدن به آن کاری سخت اما پرفایده است. انسانی که میداند هدف از زندگی رشد و رسیدن هرچه بیشتر به خداوند و نزدیک کردن تمام معانی و سختی ها به این مفاهیم است. زمانی که به این درک و آگاهی رسیدیم تمام آنچه که رخ میدهد را علامت رحمت و محبت خداوند درک خواهیم کرد.

اینکه تمام آنچه که برای من و شما رخ میدهد هرچند سخت و گاهی غیرقابل باور و تحمل است، حتماً ولو اینکه نتیجه ی اشتباهات ما و عدم داشتن رفتار صحیح در آن مسیر بوده باشد در همان نیز خداوند بنا به رحمت بی پایان خودش برایمان موهبتی درنظر می گیرد که به مرور زمان متوجه آنها خواهیم شد.

شخصیت سالم کسی است که تمام آنچه که هست و دارد را همه از سمت خداوند می بیند و لذا کسی که در منزل رحمت و برکت خداوند اجاره نشین و وام دار فضل و کرم او باشد خودش را طلبکار و مدعی حساب نمیکند، دچار غرور نسبت به خود و تمام آنچه که ظاهراً متعلق به اوست نمی شود و بی شک رفتار، گفتار و منش درست تری دارد. یادمان باشد رشد توأمان با تحمل سختی ها و رنج های بسیاری است اما همواره دست حمایت خدا در تک تک لحظات دستگیر ما خواهد بود و قطعا شیرینی صبر و تحمل در این مسیر عاید ما در زندگی به شکل های مختلف خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۱۸:۰۵
mina nikseresht

                                           

سال‎هاست که از داشتن این صفت رنج می‎برم. به محض اینکه خبردار می‎شوم کسی از اطرافیانم صاحب موقعیت خاص و یا شرایط مطابق میل و خواسته‎اش شده است آتش حسادت در درونم شعله‎ور می‎شود و آرزو می‎کنم که ای کاش این نعمت به او نمی‎رسید. با خودم فکر می‎کنم این شرایط عالی چرا باید نصیب و روزی او می‎شد؟ مگر او چه فرقی با من دارد؟ از نظر من او نباید صلاحیت داشتن این نعمت و روزی را داشته باشد. ناخودآگاه با داشتن این حس و این نگاه، فرد صاحب نعمت را دشمن خود می‎دانم و هر جایی که می‎روم،‌ افرادی را که نسبت به او شناخت دارند، بهترین راه برای بدبین کردن آنها نسبت به او می‎دانم. بدگویی کردن، زیرآب زدن، خوار و خفیف نشان دادن او و هر کاری که به ذهنم می‌آید برای کوچک جلوه دادن او انجام می‎دهم. شرایطم به گونه‎ای شده که دیگر از نعمت‎هایی که دارم لذت نمی‎برم و مدام به این فکرم که چرا دیگران باید این نعمت‎ها را داشته باشند اما من نه؟! تازگی‎ها اطرافیانم من را فرد محبوب و دوست داشتنی نمی‎دانند. امروز در حال خواندن روزنامه بودم، ناگهان درسا دختر 13 ساله‎ام که برای بازی به محوطۀ آپارتمان رفته بود با چهره‎ای برافروخته از خشم به خانه آمده و بدون مقدمه گفت: «مامان، می‎دانی امروز پدر فریبا دوستم به مناسبت تولدش چه هدیه‎ای برای او خریده است؟ یک تبلت! فریبا هنوز بلد نیست با موبایل کار کند آن وقت پدرش برای او تبلت خریده؟! او ضعیفترین دانش‎آموز مدرسه است. همیشه نمره‎هایش از من کمتر می‎شود و هیچ کدام از معلم‎ها هم او را دوست ندارند چون خیلی تنبل است...». همین طور داشت ادامه می‎داد که حرفش را قطع کردم. فکر می‎کنم این اخلاق منفی من روی درسا هم تأثیر گذاشته است و او مدام داشته‎های خودش را با دیگران مقایسه کرده و دائماً‌ در حال رشک بردن به  داشته‎های دوستانش است.

مدتی است که با همه‎ی راهکارهایی که از مجله و از کتاب‎های دیگر برداشت می‎کنم به خواسته‎های حتی کوچکم هم نمی‎رسم و فکر می‎کنم آموخته‎هایم هیچ تأثیری روی قدرت جذب من ندارد و انگار یک انرژی منفی دائماً من را تعقیب می‎کند.

**********************

حسود از داشتن آرامش محروم است؛

خوشبختی و احساس رضایت داشتن در زندگی در گرو داشتن باورهای آرامش‎بخش و زندگی کردن آنهاست. تا زمانی که باور داریم این نگاه و عملکرد روزانه‎ی ماست که سهم داشتن این نعمت الهی را در زندگی برایمان فراهم می‎سازد هیچ گاه اجازه نخواهیم داد عوامل بیرونی سبب از بین بردن آرامش و محرومیتمان را فراهم سازند. آنجایی که شاید گمان می‎بریم با داشتن شرایط و امکانات مالی و یا موقعیت‎های اجتماعی است که می‎توانیم سهم بیشتری از این موهبت داشته باشیم سخت در اشتباهیم. چرا که در اطراف خود افراد فراوانی را سراغ داریم که شاید به حسب ظاهر جایگاه مالی و شرایط و موقعیت‎های عالی ندارند، اما وقتی برای مدتی کوتاه با آنها همراه می‎شویم، می‎بینیم داشته‎ها و نداشته‎های آنها، هیچ وقت نمی‎تواند ذره‎ای از آرامششان کم کند چرا که باور دارند نعمت‎ها و رسیدن به خواسته‎ها به دست خداوند فراهم می‎شود و تا زمانی که خود را موظف به انجام وظیفه می‎دانند، دیگر نگران رسیدن یا نرسیدن به آرزوهایشان نیستند و حتی گاهی داشته‎های دیگران زمینه‎ساز حسادت و بروز آنها نمی‎شود. از آنجایی که همه‎ی ما دوست داریم روز به روز نعمت‎ها و موهبت‎های بیشتری را در زندگی نصیب خود سازیم باید توجه داشته باشیم که حسادت مانعی جدی در جهت رسیدن به خواسته‎ها محسوب خواهد شد. شاید فرد حسود در ابتدا تصور کند با تصور سلب نعمت از دیگری بهره‎ی خود را بیشتر می‎سازد اما از این نکته غافل است که هر روز زمینه‎ی محرومیت هرچه بیشتر خود را از نعمات الهی فراهم می‎سازد. چرا که این صفت منفی نمونه‎ی بارز ناشکری و ناسپاسی نسبت به نعمت‎ها و سوء ظن و عدم توکل به پروردگار است.

حسود به آرزوهایش نمی‎رسد؛

حسادت، یکی از ابزارهای شیطان است. با این کار هم آرامش را از شخص حسود میگیرد و هم رنج و زحمت را برای دیگرانی که محسود واقع می شوند فراهم میکند. اگر از حسادت به عنوان یک بیماری مهلک و کشنده یاد کنیم، قطعاً‌ همین امروز لحظه‎ای درنگ نکرده و به فکر اصلاح و درمان آن در درون خود خواهیم بود. چرا که امام علی علیه السلام که می‎فرمایند: آفرین بر حسادت! چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را مى کشد.

بیایید همین امروز و همین لحظه نحوه تفکر و نگرش خود را تغییر دهیم تا به این وسیله در خود ایجاد انگیزه کرده و اثرات منفی حسادت را دائماً به خود یادآوری کنیم. باید متوجه منافع حسادت نکردن باشیم. منافعی مانند داشتن یک زندگی توأم با آرامش و رسیدن به خواسته های خود. باید به خود متذکر شویم که آنکه نعمت می‎دهد و نعمت می‎ستاند فقط خداست. باور کنیم که خداوند حکیم است و آنچه که در اختیار دیگران قرار می‎دهد براساس مصلحت و تقدیر اوست و ما باید همواره سعی کنیم بهترین نعمت‎ها و دستاوردها را برای دیگران آرزو داشته باشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۱۵:۱۱
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۵۱ ق.ظ

گذشته ی تاریک او...

اغلب آدمهایی که در مسیر زندگی توسط کسی یا کسانی دست شان گرفته می شود و رشدی در زندگی شامل حالشان می شود کم کم نفس را به مرحله ای می رسانند که احساس برتری و بهتری نسبت به دیگران دارند. این دیدگاه و نگاه از آنها رخت برمی بندد که آنها هنوز هم همان دانش آموزی هستند که قرار است در مدرسه ی زندگی درس های قبلی شان را پس بدهند. زمانی که در مراحل رشد قرار می گیرند و میخواهند زندگی خود را تغییری اساسی از لحاظ اخلاقی و رفتاری بدهند توسط عده ای راهنمایی می شوند، پای درس ها و صحبت هایی می نشینند تا خود و زندگی شان را بهتر کنند. نکات آموزنده ای برای زندگی و تغییر کسب می کنند و به دنبال آن آموختن ها وارد عرصه هایی از زندگی می شوند تا تغییری در خود ایجاد کنند.

در این بین ذهن نیز بیکار نیست. نفس شما دخیل می شود و به مرور زمان تبدیل به همان اژدهایی می شوید که روزی که شروع به تغییر کردید خیال نمی کردید رفتار و اخلاق تان اینگونه باشد.

ما در مسیر تکامل اخلاق و رفتار آدمهایی را می بینیم که خودشان را بهتر و برتر از دیگران معرفی می کنند. احساس شان نسبت به خود این است که آنها درست ترین و بهترین رفتار را دارند و به دنبال این رفتار گذشته ی خود را فراموش می کنند. اینکه چگونه و چطور وارد مسیر شدند. چه کسانی معلم و کمک آنها در جریان رشد بودند. اینها همان دانش آموزانی بودند که در مدرسه هم زمانی که فارغ التحصیل می شدند اگر روزی و روزگاری معلم ها و همکلاسی هایشان را در خیابان می دیدند خودشان را به راهی دیگر می زدند وحق و حقوق معلم و راهنما و احسان کننده را فراموش می کردند.

این رفتار یادآور رفتار کلیدی شیطان در زمان خلقت آدم است که رو به پروردگار کرد و گفت: تو او را از گل خلق کردی و من از آتش، پس من بهتر و بالاترم و این صفت بارز نادان است و کسی است که به قول بزرگان دین شیطان بر پیشانی آنها بوسه ای نثار کرده است و کسی که احساس و رفتارش این چنین باشد که عملکردش از دیگران بهتر بوده و هست.

انسانی که به ضعف ها و نقص های اخلاق و رفتار خود آگاه باشد و تمام توجه و تمرکز خود بر روی ساختن شخصیت و برطرف کردن ضعف های شخصیتی خود بگذارد هیچ گاه به دنبال نقص دیگران و تمرکز بر روی آنها نیست. قطعاً کسی که بازبینی دقیقی نسبت به اعمال و رفتارش داشته باشد و البته آگاهی و دانش های لازم را در این زمینه کسب کرده باشد و نگاهی بازجویانه نسبت به خود داشته باشد هرگز حتی لحظه ای نمی تواند ذهنش را به سمت رفتار دیگران سوق بدهد چه برسد به اینکه بخواهد ایرادی نیز بگیرد.

همه ی ما وقتی در محافلی می نشینیم عده ای مشغول سرزنش و تحقیر دیگری و غیبت و بدگمانی نسبت به کسی یا کسانی هستند. همه ی ما این رفتار زشت را درک کرده ایم و دیده ایم عده ای کمر محکمی بسته اند برای دیدن ضعف های دیگران و چه بدعاقبتند به فرموده ی امامان معصوم که کسی دستگیر رفتار و گفتار خودش نباشد ولی بینای عیبهای دیگران و همان را وسیله ای برای بدرفتاری، بدگمانی و تحقیر دیگری قرار دهد.

به همین دلیل است که زمانی که از امام رضا علیه السلام در مورد صفات عاقل سوال می کنند حضرت در پاسخ به نکاتی اشاره میکند که نشانه ی فرد عاقل است:

عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:

1ـ از او امید خیر باشد.

2ـ مردم از بدى او در امان باشند.

3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.

4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.

5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.

6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد.

8ـ خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.

9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.

سپس فرمود: دهمین و چیست دهمین؟ به او گفته شد: چیست؟

فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.

با دانستن این ویژگی ها میتوانیم میزان عقل و ایمان خود را بسنجیم.

چه خوب که تلاش کنیم ما مثل کسانی نباشیم که گذشته ی تاریک خود را فراموش می کنند و از عیب ها و ضعف های گذشته و اکنون خود غافل اند و هنوز هم مشغول دستگیری و مچ گیری از دیگرانی هستند که از عاقبت آنها خبر نداریم و به عیب گرفتن دیگران مشغول می شوند در حالیکه نمی دانند عاقبت خیر دست خداوند است و خداوند چه نیک فرمود انسان فراموش کار است و خطاها و اشتباهات خود را فراموش می کند و البته خود همین رفتار نیز کارمای همین عمل معرفی شده است زمانی که من خودم و رفتارهای گذشته ی خود را فراموش کنم و مشغول عیب جویی و سرزنش و تحقیر دیگران و بی اعتنایی به آنها شوم.

امام صادق علیه السلام فرمودند: هرگاه دیدید کسی به دنبال گناهان مردم بوده و گناهان خود را فراموش کرده است، بدانید گرفتار مکر خداوند شده است. (وسائل الشیعه، ج15، ص291)

و همین یک سخن کافی است که بدانیم آیا مورد رحمت خداوند واقع شده ایم و در مسیر هستیم و یا مورد غضب و خشم خداوند هستیم و خطای ذهن ماست که فکر می کنیم در مسیر واقع شده ایم.

مطمئنا هرچه بیشتر بدانیم و اهل مطالعه و تفکر باشیم متوجه می شویم کدام رفتارها موجب عاقبت بخیری و مشمول دعای امامان معصوم و بزرگان دین است.

بی اعتبار جلوه دادن دیگران و تخریب آنها به هر صورت و عنوانی که اسمی روی آن گذاشته شده است طبق فرموده ی قرآن و روایات علامت بارز غرور و فراموش کردن نقص های خود است و کسی که مبتلا به این رفتار باشد نمیتواند روابط موفقی چه در خانواده و چه در جامعه داشته باشد. طردشدن، کناره گیری و موفق نبودن در روابط بین فردی اشاره به همین نکته ی مهم دارد که انسانی که تمام تلاش و همتش رشد خود است و از قوانین الهی زندگی آگاهی دارد رفتارهای این چنینی در پیش نمی گیرد.

خالی از لطف نیست که اشاره کنم ما در روابط زوجین زمانی که به بحث غنی سازی رابطه اشاره می کنیم و از آن طرف رفتارهایی را برمی شماریم که جزء نشانه ها و بی اعتبار سازی طرف مقابل قلمداد می شود این سه رفتار را حاکی از این می دانیم که نفر مقابل قصد بی اعتبار جلوه دادن طرفش را دارد:

1-برچسب زدن   2-تیکه انداختن    3-نادیده انگاشتن

زمانی که فردی در رابطه با خانواده یا همسر، پدر و مادر و یا خواهر و برادر و یا در اجتماع مبتلا به این رفتارها بود اینها علایم تمام رفتارهای بالاست که به آنها اشاره کردیم و ما در بحث روابط زوجین از این رفتارها به علایم تخریب رابطه اشاره می کنیم. که بحث مفصلی است و انشالله باشد برای فرصتهای دیگر به شرط حیات.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۰۹:۵۱
mina nikseresht
دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۳ ب.ظ

یک راه حل احساسی برای حل مشکلات شما...

                                             

 خیلی از ما وقتی گره و گرفتاری در زندگی مان رخ میدهد برای حل کردن آن دنبال راه حل می گردیم. ما وقتی در مشکلات زندگی خودمان را تنها و ناامید می یابیم و از کمک دیگران و توان آنها در حل مسائلمان ناامید می شویم، دوست داریم خداوند دستمان را بگیرد و گره کارمان را با تدبیر خودش باز کند. اما وقتی با خودمان خلوتی می کنیم به این نکته می رسیم که شاید ما آنقدرها هم که باید خوب نبودیم و آنچه که از دست مان برای تربیت خود و خودسازی برمی آمده انجام ندادیم. گاهی به این فکر می کنیم که ظلم کردن به دیگران و یا اعمال بد ما گریبان زندگی و خودمان را گرفته و باعث ایجاد این گره و مشکل و سختی در ما شده است. بیماری، فقر، معطل ماندن در خواسته ها، ناآرامی های روانی و روحی، نبود آرامش و گرمی در زندگی و... همه و همه مطابق با گفته ی بزرگان اخلاق و معرفت نشانه ی عملکرد خود ما در زندگیست. گاهی ما با داشتن همه چیز و همه امکانات و رفاه، زندگی خوبی نداریم، انسان اثرگذار و محبوبی نیستیم و دیگران از ما به خوبی یاد نمی کنند. اما یادمان باشد اگر خداوند را تنها عامل اثر در این دنیا بدانیم و بخواهیم که او ضامن سلامت روان و زندگی ما باشد حتماً بیشتر مراقب اعمال، رفتار و گفتارمان با خود و دیگران هستیم تا آنچه که به شکل وضعی رخ می دهد بعدها از سمت خدا نشماریم و یا تقدیر حتمی خود حساب نکنیم.

هرچند که تمام آنچه که از خوبی و بدی رخ میدهد همه و همه نشانه ی مهر و لطف خداوندی است و البته در همان به ظاهر شر هم برای تربیت ما رشدی قرار داده است اما باید حواسمان به این موضوع مهم هم باشد که ما تمامی آنچه که در زمین زندگیمان می کاریم به شکل خوب یا بد درو خواهیم کرد.

اکنون غرض از نوشتن این مطلب یادآوری این نکته ی مهم بود که خیلی از ما دلمان میخواهد شیرینی روزگار را در این روزگار سخت تجربه کنیم، حواس مان بیشتر از دیگرانی که درگیر دنیا و همین ظواهر چندروزه شده اند بیشتر به خودمان و زندگی و رشدمان باشد و چه خوب که گاهی سری به حرفهای بزرگان علم اخلاق بیندازیم که آنها چه توصیه هایی برای زندگی ما داشته و دارند:

در زندگی نامه ی آن عالم بزرگ میخواندم که همیشه توصیه اش به کسانی که خواهان گره گشایی و گشایش قلب و روح خود بودند این بود که تا میتوانید کار دیگران را راه بیندازید. وقتی کسی برای حل مشکلی از خودش، به ذهنش شما می افتد این را نشانه ی خیر و برکتی بدانید. اگر میتوانید تکیه گاه امن عاطفی و روانی خانواده و دوستان خود باشید این ها همه از مهر و لطف خداوند به شماست که بتوانید خیری را به زندگی خود جاری کنید و این شمایید که باید این فرصت را تبدیل به غنیمت کنید. به هر مهارت، استعداد و توانی که در اختیارتان قرار گرفته است اگر کسی به هر صورتی به شما مراجعه کرد از او کارگشایی و گره گشایی کنید. بذل محبت و خیرخواهی برای دیگران نه تنها نشانه ی تکامل روحی و معنوی ماست بلکه نشانه ی شخصیت باثبات و علامت ایمان می باشد.

اینکه کسانی هستند که به هر طریقی سد راه ما می شوند و یا سنگی جلوی پای ما می اندازند، با زبان تلخ و روح تاریک خود زخمی به دل ما می اندازند و یا به جای حل مساله ای گره هایی نیز به آن اضافه می کنند، به همان میزان نیز در زندگی خود این گره ها را تجربه می کنند. حواسمان باید همیشه به خودمان باشد که اگر کسی در دایره ی زندگیمان اینگونه رفتار می کنید ما مثل او نباشیم.

عده ای معتقدند که سرنوشت ما امری حتمی و قطعی است و این ما نیستیم که در سرنوشت خود و ساختن آن و پیشامدها دخالت داریم بلکه همانطور که خداوند در قرآن سوره ی شریف اسراء آیه ی 13 می فرماید: بخت و طالع هر کسی را به گردن خویش آویخته ایم و آن چیزی جز اعمال نیک و بد او نیست. قضاء الهی چیزی جز عمل او نیست و اعمال انسان و نتایج آن در دنیا و آخرت از او جدا نمیشوند.

پس تمام آنچه که کسب می کنیم و یا قرار است در آینده برایمان رخ بدهد همان عملکرد ماست که روزی نتایج آن نصیب مان می شود. بسته به اینکه ما چه میزان و چه مقدار در انجام کار نیک و یا شر و تربیت خودمان و رشدیافتگی شخصیت مان تلاش می کنیم خداوند نیز سرنوشت ما را تقدیر میکند.

پس چه خوب که تا میتوانیم کار دیگران را به هر میزان و قدری که در توان مان است راه بیندازیم. گاهی اجابت یک دعای ما در گرو همین گره گشایی ها و کار راه اندازی هاست. تا جایی که میتوانیم دقت در گفتارمان داشته باشیم چرا که یک دل شکستن و یک زخم زبان زدن و یک سرزنش گاهی عامل ایجاد گره ها و گرفتاری های ما در دنیا و در آخرت خواهد شد.

بارها و بارها این توصیه های عالمان بزرگ اخلاق را دیده و خوانده ام که بعد از انجام امور واجب مان بهترین کار خدمت به دیگران به هر صورتی است و چه ارزشی بالاتر از این که رحمت خدا به ما روی بیاورد و ما بتوانیم گرهی از دیگران باز کنیم و یا مرهمی بر زخم ها و دردهای زندگی آنها باشیم. مولا امیرالمومنین علی علیه السلام چه زیبا فرمودند: «تو اگر نیکی کنی، خودت را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای; و اگر بدی کنی، خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رسانده ای.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۹:۴۳
mina nikseresht
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۵ ق.ظ

خسیس عاطفی کیست؟

                                      

وقتی در ازدواج صحبت از خساست می شود قریب به اتفاق افراد تمرکزشان به سمت پول جلب می شود. به این صورت که دوست دارند با کسی ازدواج کنند که دست و دلباز است و در صورت نیاز داشتن به چیزی خساست نداشته باشد و در همان حدی که وسعت مالی دارد به همسر خود عطا کند. آن دسته هم که برای امر ازدواج و انتخاب همسر به مشاوره ها مراجعه می کنند غالباً تاکیدشان روی همین نکته است که ما دوست نداریم با کسی ازدواج کنیم که خسیس است. اما نکته ای که در این بین حائز اهمیت است و به همان اندازه در مورد خساست نداشتن در پول اهمیت دارد خسیس نبودن در بذل مهر و عاطفه است. شاید تا زمانی که این افراد وارد زندگی مشترک نشوند از اهمیت این موضوع مهم غافل باشند و یا حتی ندانند که همسرشان و یا شریک عاطفی شان در مهرورزی بخل می ورزد و یا اگر هم مهر و عاطفه ای داشته باشد از ترس اینکه طرفش پُررو نشود از آن مضایقه میکند. اما با دیدن مشکلات زوج ها در اتاق های مشاوره به این موضوع واقف خواهید شد که آنچه که در گرمی زندگی مشترک اهمیت و تاثیر به سزایی دارد و باعث می شود تاب آوری روانی شما در مشکلات زندگی بالا برود بذل مهر و محبت بی اندازه و غیرشمارش است. زندگی مشترک مثل الاکلنگ نیست که بخواهید شما بالا بروید و شریک زندگیتان را پایین قرار دهید بلکه همیشه باید احساس همسران در زندگی این باشد که در کنار هم و کمک هم هستید و سعی و تلاش تان این استکه اخلاق یا رفتاری باعث نشود روبروی هم قرار بگیرید.

بسیاری از مردان باورشان این است که برای حفظ اقتدار و جبروت شان باید خودشان را حفظ کنند و زیادی به همسرشان محبت نکنند و یا  اگر زیادی محبت کنند همسرشان پُررو می شود ولی متأسفانه این باور غلط تیشه به ریشه ی بنیان یک زندگی مشترک خواهد زد و این باور اشتباه نسل به نسل ادامه پیدا میکند.

چطور؟

همسری که درک این موضوع را ندارد که زنان نیاز به توجه و مراقبت دارند و طبق فرموده ی پیامبر مهربان مان زن ریحانه است و باید مثل گل از او مراقبت کرد و مطابق نفس خود و غروری که بر زندگی حاکم است رفتار میکند این یعنی من نمی دانم که این بی مهری و بی محبتی اساس زندگی را بهم می زند چرا که بنیان یک زندگی بر مبنای مهر و عاطفه بنا می شود و چه بسیار زنانی که به همسر خود مهر می ورزند و از بی مهری خسته می شوند و چه مردانی که خیال می کنند با بی مهری و بی محبتی می توانند برای خود شأن و اقتدار تدارک ببینند.

اگر ازدواج نکرده اید و یا در شرف ازدواج هستید به شما توصیه می کنم حتماً قبل از انتخاب همسر به مشاوره مراجعه کنید و دقت کنید که همسری که انتخاب می کنید در بیان احساسات و بذل محبت خود به خانواده و اطرافیانش در رفتار و گفتار خسیس نباشد. میتوانید از او سوال کنید که چگونه و چطور به دیگران محبت می کند و نحوه ی بیان کلامی و یا عملی او به چه صورتی می باشد. در این صورت است که میتوانید برای یک عمر زندگی مشترک خیال تان راحت باشد که همسری انتخاب می کنید که در مسیر ناملایمات زندگی پشتوانه ی محکم عاطفی است.

شاید به نظر برسد که گفتن دوستت دارم کلمه ی ساده و تکراری است اما در پس این کلمات هزاران مفهوم نهفته است که اگر کسی تامل در محتوا و معنای زندگی داشته باشد به این نتیجه می رسد که دوست داشتن دیگری یعنی پای تمام سختی ها خواهم ایستاد و هر وقت که احساس نیاز به من داشتی و یا نیاز به یک پشتوانه ی محکم عاطفی و احساسی بود من در کنارت خواهم بود.

اگر ازدواج کرده اید حتماً خودتان را متعهد به این رفتار بدانید که بیان احساسات به همسر و ابراز مهر و محبت به او نشانه ی داشتن هوش هیجانی و عاطفی شماست و برای تقویت و یا حتی ایجاد آن باید تلاش کرد و قدمی برداشت. ازدواج خوب ساختنی است و حتی اگر با بهترین فرد هم ازدواج کنید در صورت عدم توجه و نداشتن مراقبت و نیاموختن مهارت های ارتباطی زندگی شما با شکست مواجه خواهد شد. عده ای تصورشان این است که بیان احساسات یعنی ضعف نشان دادن و یا کوچک کردن خود برای دیگری. در حالیکه علم روز و درمانگران هیجان مدار که به درمان احساسات سرکوب شده می پردازند، به این موضوع باور دارند که بیان احساسات یک نوع قدرت است و کسی که میتواند از هر احساسی حرف بزند و آن را ابراز دارد دارای قدرت است که این قدرت در زندگی به شما بسیار کمک میکند. بیان احساسات به شما کمک میکند زندگی گرمتر و بهتری را تجربه کنید و زمانی این را متوجه می شوید که به دنبال کسب مهارت در این موضوع باشید. به مرور اثرات آن را در زندگی خود احساس خواهید کرد. در پایان اگر همسری دارید که در بذل مهر و عاطفه و محبت کلامی و رفتاری از شما مضایقه نمی ورزد و فردی دست و دلباز و دل گنده است قدردان و شکرگزار خداوند و همسرتان باشید که به واسطه ی این عشق و محبت هم پایه های ازدواج تان محکم خواهد بود و هم منبع عظیم برکت و فراوانی نعمت است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۱۰:۱۵
mina nikseresht

برنده متعهد می‎شود؛

همه‎ی ما از انسان‎های خوش‎قول و متعهد خوشمان می‎آید. همهی ما دوست داریم در نظر دیگران فرد معتبر و دوست داشتنی باشیم. اما شرط این دوست داشتن و اعتبار این است که ابتدا نسبت به خودمان تعهد داشته باشیم.

آیا شعارتان در زندگی و تحولات فردی‎ این است: من همیشه برنده‎ام! باید به دنبال ادامه‎ی این تعریف و کامل کردن آن باشیم. من برنده‎ام در حالی‎که متعهد خواهم شد....

شاید دادن تعهد به خود و امضا کردن آن در ابتدا برایتان کمی دلهره‎آور باشد، چرا که تعهد داشتن یعنی قبول کردن مسئولیت‎ها و محدود کردن خود با توجه به شرایط جدید؛ ممکن است من قبلاً فردی بودم که مدت‎های زیادی از وقتم را با دیدن برنامه‎های تلویزیونی پُر کرده‎ام. شاید از آن دسته افرادی بودم که تمام ساعات روزم را صرف وبگردی و گذراندن وقت در شبکه‎های اجتماعی تلف کرده‎ام اما به محض اینکه امروز در باشگاه برندگان ثبت نام می‎کنم باید برای برنده شدن خود تعهد داده باشم.

برای متعهد شدن، محتاط باشید؛

اگر امروز تعهد دادید و فردا به تعهد خود عمل نکردید و فرداها و روزهای بعد نیز دوباره به این روند ادامه دادید، بهتر است در مورد اصل این تعهد و برنامه‎ریزی در جهت اجرای آن بیندیشید. بهتر است برای مدتی به اجرای یک تعهد پای‎بند باشید. مثلاً من تعهد می‎دهم معدلم... باشد، یا من تعهد می‎دهم نسبت به کنترل خشم دقت بیشتری کنم و یا مواردی این چنینی.

بازنده وعده می‎دهد؛

بازنده بدون اینکه در مورد تعهد خود فکر کند، وعده می‎دهد. بازندگان بدون در نظر گرفتن شرایط خود، بدون توجه به توانایی‎ها و عدم دقت در فرآیند و روند کار به سرعت جواب میدهند در حالی‎که از این نکته غافل می‎مانند که با انجام این کار به زودی از چشم همه خواهند افتاد. یادمان باشد وعده‎ها همان قول و قرارهایی است که ما هم می‎توانیم با خودمان و در دفترچه‎ی روزانه‎مان نوشته باشیم. مثلاً امروز به خودم وعده دادم درس بخوانم و یا وعده دادم برای رسیدن به این هدفم این قدم مثبت را بردارم، اگر زیر وعده و تعهد خود زده‎اید جزء بازندگان بوده‎اید.

به یک برنده تبدیل می‎شوید؛

 موفقیت اصلا ساده نیست. افرادی می توانند طعم موفقیت و شیرینی پیروزی در تصمیمات شخصی و برنامه های زندگی خود را بچشند که نسبت به تصمیمات و تعهدات خود پایبند و وفادار باشند. ما برای موفقیت در تحصیل، کار، زندگی مشترک، زندگی اجتماعی و تمامی آنچه که به ما مربوط می شود باید خود را موظف به انجام یک سری رفتارها، عادات، باورها و نگرش ها کنیم که بدون ایجاد آنها نمیتوان موفقیت را تصور کرد. مثلاً کسی که هر روز برنامه ی مشخصی ندارد و طبق همین که هر کاری پا بدهد رفتار میکند طبیعی است که این شخص هدف و برنامه ای برای تغییر و موفقیت ندارد.

برای موفق شدن در برنامه های روزمره و رسیدن به هدفی مثبت میتوان دفترچه ای تهیه کرد و در آن لیست تمام برنامه ها و کارهای روزمره را یادداشت کرد. حتی رفتارهایی که پیرو آنها انجام می دهیم.

لیست آن وعده‎هایی را که برای خود تدارک دیده‎اید در دفترچه‎ی یادداشت خود لیست کنید: روزانه 20 دقیقه ورزش، خواندن کتاب‎های درسی، دنبال کردن کارهای عقب‎افتاده‎، رفتن برای خرید فلان وسیله، تعمیر کردن اتومبیل، سر زدن به فامیل و...

اگر لیست تمام این وعده‎ها را برای خود تهیه کنید و هر روز سری به آنها بزنید به مرور خواهید دید که طی یک هفته به همه‎ی آنها عمل کرده‎اید و شاید بعضی از آنها نیز از ارزش و اهمیت کمتری برخوردار بودند و حذف شده‎اند. شاید نوشتن این لیست کار سخت و وقت‎گیری به نظر بیاید اما مزیت‎های فراوانی دارد: اولین مزیت آن خالی شدن بار ذهنی است، دومین آن شناخت خودتان و میزان توانایی شما در انجام آنهاست و در نهایت بهتر می‎توانید برای هرکدام از آنها اولویت مناسبی در نظر بگیرید.

برای اینکه انگیزه‎ی اجرا و عملی بهتری داشته باشد ابتدا با آسان‎ترین‎ها شروع کنید. دقت داشته باشید این تعهد را به صورت مکتوب و در جلوی چشم خود داشته باشید. به عنوان نمونه من متعهد می‎شوم 10 روز از ماه اسفند را در تایم زمانی 20 دقیقه ورزش کنم. با دیدن این متن به خود یادآوری می‎کنید که متعهد شده‎اید ورزش کنید. از نوشتن واژه‎ی هر روز اجتناب کنید. چرا که اگر نتوانستید این کار را هر روز انجام دهید، اعتماد به نفس‎تان کم می‎شود.

روی کاغذهای رنگی و در محل دید خود این تعهد خود را یادداشت کنید. حتی می‎توانید بر روی صفحه ی موبایل خود و یا به عنوان زنگ یادآور این تعهد را به خود یادآوری کرده باشید. تا زمانی که به این عهد وفادار نبوده‎اید به سراغ تعهد دیگری نروید. شرط انجام و عمل به تعهد بعدی انجام تعهد فعلی است.

بهتر است همین امروز با تعهدات خود آشتی کنید. تعهد و قول در زندگی یک اصل مهم برای مهم و مؤثر واقع شدن در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی است. چرا که افرادی که به این اصل مهم در زندگی وفادارند، زندگی شیرینتر و گرم‎تری را تجربه می‎کنند. اگر شما نسبت به تعهداتی که با خودتان بسته‎اید وفادار باشید و به آنها عمل کنید، دیگر می‎توان به شما اعتماد کرد که نسبت به تعهدتان به دیگران نیز وفادار خواهید بود. شما برنده‎اید، اگر عمل کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۹ ، ۲۱:۳۱
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۶ ب.ظ

چند درس مهم و کاربردی برای خودسازی

فلسفه ی شهادت امام حسین(ع) مانند دریایی است که هر کس به اندازه(فهم) خود از آن برداشت می کند.

پناه بر خدا از شقاوت، از اینکه انسان خودش را قبلاً آماده نکرده باشد و دل خود را از حب ریاست و حب دنیا خالی نکرده باشد که در مواقع امتحان مثل عمر سعد راه جهنم را در پیش گیرد

قاتلینِ امام حسین علیه السلام حضرت را می‌شناختند و می‌دانستند که عاقبت کارشان جهنم است لکن صفات رذیله درون انسان است که او را به شقاوت می رساند.

قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ ؛ این قیام معنای کلی است در همه امورات، منتها برای خدا بودنش مهم است.

از نفس غافل نشوید و در هر مرتبه ای هستید خودتان را آزمایش کنید ممکن است کار خوب هم کرده باشید ولی برای خدا نباشد آن کاری ارزش دارد که برای خدا باشد.

حقیقت تلخ است اما شیرینی آن در آخر ظاهر می شود.

غرور فقط به خود لطمه میزند.

فرد حریص و حسود مقصد و هدفی ندارد.

بزرگترین رنج، نادانی و بزرگترین سرمایه اندیشه است.

دنیا پرستی به مانند استخوانی آب دار در دهان سگی گرسنه است که تنها ساعتی بیشتر دوام ندارد.

درون انسان مشخص کننده میزان لیاقت اوست نه تلاش او.

هیچ فردی بدون کسب کمال به بالا نخواهد رفت.

زمین در عین خشن بودن تنها منبع کسب کمالات است.

کسب کمالات در ناهمواری ایست نه در صاف و همواری.

مشکلات پیامی از سمت حضرت حق برای دعوت به تفکر است.

هر شروعی پایانی دارد و هر پایان آغازی.

زبانی که بدون تفکر باز شود موجب رنج است.

قلب بیشتر از مغز می داند.

هیچ رازی بر هیچ کسی پوشیده نخواهد ماند.

لجاجت یکی از نشانه های نادانیست.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۲۳:۰۶
mina nikseresht