روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات
يكشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۱۵ ب.ظ

کمال گراهای بی نقص و عیب!

برای کمال گراها بی نقص بودن شما بسیار مهم است. تفکر همه یا هیچ که جز خطاهای شناختی معرفی می شود در فرد مبتلا به کمال گرایی بسیار پررنگ است. برای فرد کمال گرا، اگر کاری صددرصد کامل و بی عیب نباشد به کلی بد و خراب است و راه میانه ای نیز وجود ندارد. افرادی که اینگونه می اندیشند باور دارند یا کاری را عالی انجام داده اند و یا آنکه آن کار هیچ ارزشی ندارد. اگر شما با فرد کمال گرا در ارتباط باشید و یا خودتان مبتلا به کمال گرایی باشید خواهید دید از نظر خودتان یا آنها موفقیت در هر زمینه ای مفاهیم سخت و پیچیده ای دارد و برای همین آنها از دست زدن به هر کاری ممانعت دارند. افراد مبتلا به این طرز فکر مستعد ابتلا به اضطراب و افسردگی هستند. برای فرد کمال گرا تایید دیگران حکم برنده بودن را دارد. خصوصا از سمت افرادی که آنها را به شدت قبول دارند. در تفکر فرد کمال گرا خاکستری وجود ندارد. همه چیز مطلق تعریف شده است.

اینکه در رزومه ی اخلاقی و رفتاری شما خطایی نبوده باشد و اگر هست از نظر آنها شما محل اشکال و نقص هستید. مهم بودن از ابعاد معنوی، اقتصادی، روابط اجتماعی و... برای کمال گراها اهمیت دارد. اینکه اگر شما در جایگاه علمی، معنوی، اقتصادی، شغلی و ... خوبی قرار گرفته باشید از نظر آنها بی نقص محسوب خواهید شد و ممکن است اصلاً نقص های شما نیز دیده نشود. کمال گرایی نوعاً دچار افراط و تفریط است. زندگی کردن با افراد کمال گرا که در طیف اختلالات وسواس نیز گنجانده می شود بسیار سخت است. از نظر یک انسان کمال گرا هر چیزی که دارای نقص باشد خواستنی نیست. حتی اگر شما انسانی باشید با موفقیت های بسیار اما در برخی موارد نیز گاهاً در رفتار و گفتار ضعفی از شما دیده شده باشد از نظر فردی که مبتلا به کمال گرایی است همواره محل ایراد و اشکال خواهید بود. در ذهن آنها نقص بسیار پررنگ است. ذهن آنها به جای تمرکز روی ویژگی ها و صفات مثبت شما درگیر پیدا کردن نقص ها و ضعف های شما می باشد. البته که ما در مبحث شیرین طرحواره ها نیز به طرحواره ی نقص و شرم این افراد نیز اشاره می کنیم که فردی که طرحواره ی نقص و شرم فعال داشته باشید به احتمال زیاد مبتلا به کمال گرایی نیز خواهد بود. افراد کمال گرا، دائماً دنبال دیدن نقص ها و ضعف های شما هستند. آنها تمایل زیادی به این دارند تا از شما انتقاد کنند چرا که از نظر فرد کمال گرا شما باید خالی از نقص و ایراد باشید تا بتوانند با شما رابطه ی خوب و سازنده ای داشته باشند. برای همین اگر در ارتباط با فرد کمال گرا قرار بگیرید نظر آنها همواره مخالف نظر شما خواهد بود. به این دلیل که ممکن است در گذشته شما ضعف هایی داشته اید که از نظر آنها نقص حساب می شده است و در تاریخچه ی ذهنی آنها این نقص ها ثبت و ضبط خواهد شد تا در وقت مناسب به شکل انتقاد بروز پیدا کند.

اصلاً فرد کمال گرا را از کجا می توان شناخت؟ چرا زندگی کردن با کمال گراها بسیار سخت و دشوار است؟ از نظر فرد کمال گرا هیچ وقت شرایط مناسب نخواهد شد. کمال گراها ازدواج شان را نیز بسیار به تاخیر می اندازند. فردی را تصور کنید که طرز فکرش این است که تا زمانی که خانه و ماشین و امکانات تمام و کمال برای ازدواجش مهیا نباشد ازدواج نکند و ممکن است این امکانات هیچ وقت فراهم نشود با توجه به اینکه فرد را مبتلا به کمال گرایی بدانیم. در حالی که در شرایط عادی و برای فردی که کمال گرایی ندارد آمادگی های ابتدایی مالی و حداقل امکانات می تواند شروع خوبی برای یک زندگی مشترک باشد.آنها در ازدواج نیز به دنبال فرد تمام و کمال می گردند و اگر آن شرایطی که در ذهن برای زندگی ساخته اند فراهم نباشد هرگز ازدواج نخواهند کرد. پیوندهای عاطفی آنها نیز ممکن است بسیار طولانی باشد که باعث خستگی روحی و جسمی هردوطرف می شود و در نهایت به ازدواج ختم نشود. آنها خواهان داشتن یک جهان بی نقص برای انجام کارهای خود هستند. تا زمانی که آن شرایط فراهم نباشد شروع کردن به کاری حتماً توام با شکست خواهد بود یا اصولاً فایده ای نخواهد داشت. هرچند که در شرایط ظاهری آنها بسیار محتاج باشند.

در کمال گرایی منفی 8 خرده مقیاس عبارت است از:

تمرکز بر اشتباهات: به معنای پریشانی و نگرانی از اشتباه کردن است. اگر با فردی کمال گرا در ارتباط باشید آنها همواره بر اشتباهات خود و دیگران در گذشته و اکنون تمرکز دارند و به نوعی مبتلا به نشخوار ذهنی نیز خواهند شد.

معیارهای بالا برای دیگران: به معنای تمایل به انتظار عملکرد کامل و بدون نقص جهت تایید و توجه والدین است.

نیاز به تایید: کمال گراها در هر کاری نیاز به تایید دیگران دارند و به صورت افراطی به این تایید وابسته هستند. اگر از سمت افرادی که از نظر آنها کامل به نظر برسند تایید نشوند دچار اضطراب و البته وسواس های فکری نیز خواهند شد.

نظم و سازمان دهی: آنها تاکید فراوانی روی منظم بودن و سازمان داشتن خود و دیگران دارند و اگر با فردی خارج از استانداردهای گفته شده در ارتباط باشند ارتباط آنها دائماً با چالش همراه خواهد شد. درست مثل فردی که مبتلا به وسواس است و در نظر یک فرد وسواسی آنها بسیار تمیز و منظم و دیگران شلخته و فاقد نظم محسوب می شود. یک فرد وسواسی هیچ گاه قبول نخواهد کرد که مبتلا به وسواس است بنابراین تاکید شما برای نشان دادن این حالت بسیار اشتباه و توام با شکست خواهد بود. تا زمانی که فرد از وسواس خود خسته نشده و قبول نکرده باشد که مبتلا به وسواس و البته کمال گرایی است.

هدف مندی: به معنای تمایل به برنامه ریزی قبلی و تعمق در تصمیم گیری ها و پرهیز از عملکرد تکانشی است.

نشخوار فکری: به معنای تفکر وسواس گونه و مداوم درباره ی اشتباهات گذشته و اعمالی که کامل نبوده اند یا درباره ی اشتباهاتی که در آینده رخ خواهند داد.

تلاش برای عالی بودن: به معنای تمایل به کسب نتایج کامل و بدون نقص و دست یابی به معیارهای بالا و عالی است.

در افراد مبتلا به کمال گرایی عزت نفس پایین و عملکرد به خاطر انتظار داشتن در سطح بالا پایین است. تا زمانی که شرایط به طور کامل بی نقص نباشد آنها دست به کاری نمی زنند و برای همین در انجام کارها مبتلا به اهمال کاری نیز خواهند شد.

هرچند بحث در عنوان کمال گرایی و چگونگی درمان آن مفصل خواهد بود اما به مرور به بخشی از آنها اشاره خواهم نمود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۱۵
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۱۸ ق.ظ

یک فرد با روان سالم، سلامت اخلاقی نیز دارد!

در نگاه اول وقتی از اخلاق صحبت می‏کنیم ممکن است این به نظر برسد که اخلاق جدا از روان نیاز به پرورش و تعلیم دارد در حالی‏که اخلاق سوای از روان فرد نیست. چنان چه جسم تماماً تحت تاثیر روان و ذهن انسان قرار می‏گیرد هر آنچه که مربوط به انسان می‏شود در راستای روان فرد تعریف می‏شود. یک فرد با روان سالم بالطبع پیرو اخلاق نیز خواهد بود و از آن طرف یک فرد با روان ناسالم نیز به همان میزان اخلاق ناسالمی خواهد داشت. همانطور که فروید روان انسان را به کوه یخ تعبیر کرده بود و معتقد بود که در دنیای واقعی ما، افکار و تمایلاتی وجود دارند که برای ما اضطراب آور و ناخوشایند  هستند؛ چراکه خلاف قانون، عرف، شرع و فرهنگ ما می باشند. در نتیجه، ما این افکار و تمایلات را سرکوب می کنیم و آن ها را به بخش ناهوشیار ذهن مان منتقل می کنیم. این افکار و تمایلات نیز در این بخش می مانند و به گفته ی فروید، در مواقع خاصی خود را بروز می دهند، بدون آن که متوجه باشیم. اما نکته‏ای مهم در این متن مورد اشاره ام بود که این چنین است:

«در نگاه فروید، پرخاش یکی از ویژگی‏های ذاتی انسان است اما آنچه از بروز آن جلوگیری می‏کند وجود ساختاری به اسم سوپرایگوست . سوپرایگو نماینده والدین نسبتاً خوب و نشان دهنده ی وجود عشق در رابطه با آنهاست و اصلی‏ترین وظیفه آن تعدیل خشم و هدایت آن برای مراقبت است یعنی همان کاری که مادر می‏کند. ایدئولوژی و رفتارهایی از این دست راهی برای رسیدن به یک قدرت (Omnipotence) است که ناامنی روانی را امن می‏کند. هرچه تهدید بیشتر باشد نیاز به ایدئولوژی و قواعد تحمیلی بیشتر است در نتیجه اخلاق یک فرآیند درون روانی و برخواسته از سوپرایگوست نه چیزی که با آموزش یا تحمیل بدست آید.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۱۸
mina nikseresht

روانشناسی علم بسیار گسترده و عمیقی است. اینطور نیست که شما با شنیدن کلمه ای مثل اضطراب، افسردگی، وسواس و... احساس کنید که می توانید به راحتی آنها را تشخیص بدهید که اگر اینطور بود لازم نبود روانشناسی دوره های سنگین روان درمانگری و روانکاوی را بگذراند، با انواع طرحواره ها آشنا باشد، علائم تشخیصی در DSM را بداند، تست ها و انواع آزمون های روانشناختی مثل تست اضطراب بِک را یکی از ابزارهای تشخیصی خود قرار بدهد و در نهایت با دانستن این مراحل بتواند تشخیص بدهد که فرد مبتلا به یکی از اختلالات اضطرابی ، نشخوار ذهنی، وسواس فکری عملی و یا اختلالات دیگری است و برای درمان اختلالات بتواند قدم موثری در این مسیر بردارد. آن هم نه با برچسب زدن و اینکه به فرد یا افراد برچسب اختلال به راحتی زده شود و یا حتی بشود به سادگی به مسأله نگاه کرد. حداقل جلسات درمان اختلالاتی در طیف اضطراب 12 جلسه یا حتی بیشتر است. درمان نیز با حرف زدن و نصیحت کردن صورت نمی گیرد. قطعا اگر به این راحتی بود که کسی با حرف زدن بتواند اختلالات اضطرابی نام برده شده در کتاب مرجع تشخیص اختلالات « DSM5» درمان کند کسی به درمانگر متخصص در این موضوع مراجعه نمی کرد.

البته که این ساده انگاری است که تصور فرد یا افراد این باشد که فکر کنند با درددل کردن با دیگری، خواندن جملات مثبت انگیزشی در شبکه های اجتماعی شان یا شنیدن چندجمله ی مثبت یا نشستن پای صحبتی می توانند اختلالاتی مثل وسواس یا PTSD و موارد دیگر را درمان کنند. برای همین است که اکثر افراد مبتلا، تصورشان این است که اینها خود به خود درست می شود و مراجعه به روان درمانگر را ضروری و یا حتی موردنیاز تصور نمی کنند. برای همین است که روانشناسی با دادن نسخه های کلی به جمع بدون درنظر گرفتن شرایط روانی افراد مخالف است و البته که گاهی نشستن و دانستن بعضی حرفها و صحبت ها مشکلات این افراد را بیشتر می کند.

روان درمانی، درمان های هیجان مدار، درمان شناختی-رفتاری، روان درمانی پویشی،ISTDP و... همه ی اینها درمان هایی است که برای کار کردن بر روی مراجعین صورت می گیرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۱ ، ۲۳:۰۴
mina nikseresht
شنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۱، ۱۲:۰۴ ب.ظ

حسادت

حسادت بیماری روحی و البته روانی است که دامنگیر بسیاری افراد در روابط شان می شود. گزینه ای که اگر فرد به فکر درمان آن نباشد حتماً باعث خسارت های مادی و معنوی فراوانی به او خواهد شد. در منابع روانشناسی و تست های شخصیت، حسادت به عنوان منبعی از عدم سلامت روان ذکر می شود. اینکه فردی منابع و امکاناتی را که در اختیار دارد وسیله ای برای رشد و تعالی فردی خود در نظر نگرفته و به دنبال منابع و امکانات افراد دیگر است که اصولاً حسادت با صفات دیگری همچون حرص، تهمت، غیبت و ... آمیخته می شود و مراتب نزول نفسانی دیگری را برای او رقم خواهد زد. اصولاً در تست های شخصیت شناسی مثل کتل نیز از عامل حسادت نام برده می شود اینکه فرد آیا فرد حسودی است یا اینکه نسبت به دیگران حسادت ندارد. اینکه افرادی که از احساس بی ارزشی بیشتری رنج می برند و یا عزت نفس کمی دارند بیشتر درگیر حسادت هم هستند. استفاده از فرصت ها را منبع بسیار مهمی برای شناسایی حسادت ذکر می کنیم. اگر به هر دلیلی فرد نتواند از فرصت هایی که در اختیار دارد استفاده ی حداکثری را ببرد بعدها خواهیم دید که فرد نسبت به کسانی که سن کمتر، منابع بیشتر و یا حتی دارایی و امکانات بهتری دارند دچار حسادت خواهد شد.

افکار باعث شکل دادن رفتار فرد می شود و رفتار نمودهای کلامی و غیرکلامی نیز دارد. امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: حَسَدُ الصَّدِیقِ، مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ. وقتی که دوست حسادت می کند این نشان می دهد که مودت و دوستی و محبت بین اینها مشکل دارد و بیمار است. حسادت حاکی از عدم مودت و ناسالم بودن دوستی و رفاقت است. دوست واقعی اگر واقعا دوست باشد و علاقه مند باشد حسادت نخواهد کرد و حسادت حاکی از این است که این شخص نفاق دارد. به ظاهر ابراز دوستی می کند و در واقع دوستی ندارد و اگر به حسب ظاهر دوستی دارد منفعتی حتماً در این دوستی برای او نهفته است.حتماً شما هم دیده اید این افراد تا وقتی که کارشان لنگ شما باشد به شما ابراز علاقه و دوستی می کنند و به محض اینکه مشکلشان حل شد می شوند همان فرد سابق و این شما هستید که نباید آن ابراز علاقه و دوستی شان را جدی بگیرید و آن ابراز احترام و علاقه را حمل بر حل شدن مشکل حسادت آنها بدانید. البته که سو ظن داشتن به دیگران نیز نوعی بیماری است و رفتارها را باید حمل بر درستی کرد اما همانطور که گفته شد حسادت علاوه بر داشتن علائم و نشانه های رفتاری و کلامی نمود بیرونی هم دارد و وقتی که با این نشانه ها معلوم شد که فردی حسادت دارد پس این دوستی و اظهار آن نشانه ی دوستی، سلامت روان، سلامت اخلاقی و روحی فرد نیست.

همانطور که حسادت در بروز مشکلات اخلاقی و رفتاری بیشتری نقش دارد در سلامت جسمی فرد نیز اثرگذار است. چرا که امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: « صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ: تندرستى از کمى رشک و حسد است.» چیزی که در روانشناسی از آن به بیماری های سایکوسوماتیک نام برده می شود. بیماری های سایکوسوماتیک علائم جسمی مثل مورمور شدن، گِزگِز کردن دارند و... اما علائم آنها روانی است. فردی که از اضطراب، وسواس و... رنج می برد و خودش به آنها آگاه نیست اما تظاهرات جسمانی مشهود دارد. سلامتی تن از کم بودن حسد است و آرامش فکری و روانی و طمانینه ی خاطر در انسان است.

پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم روزی به اصحابشان فرمودند: بیماری امت های قبلی به شما هم رسیده است: «حسادت». حسادت حالق مو نیست (حالق ابزاری است که با آن مو را می تراشند، تیغی که می تراشد) حسادت تیغ است نه تیغی که موی شما را بتراشد تیغی است که دین شما را می تراشد. از دین چیزی نمی گذارد. به فرموده ی حضرت حسادت اگر در وجود فرد ریشه بدواند هرچه که هست را می کند و می برد. هر اعتقاد، باور و علاقه ی پاکی که در وجود انسان باشد حسادت آنها را ریشه کن میکند بدون آنکه فرد متوجه آن باشد. برای همین است که خیلی ها حقیقت را انکار می کنند اما ریشه ی آنها را نمی دانند. جالب است بدانید ما در روانشناسی تخصصی حسادت را ژنتیک معرفی می کنیم. این همان نکته ای است که پیامبر به آن اشاره فرموده اند. بیماری های مردمان قبلی به شما هم رسیده است.

حسادت در وجود همه ی افراد است اما حسادت ها درجه و اندازه ی متفاوتی در هر کسی دارد. به هر اندازه که فرد برای خودش مهمتر و بزرگتر جلوه می کند درجه ی حسادت او نیز بالاتر می رود. به همین علت است که ما در روانشناسی در دسته بندی اختلالات شخصیت اختلال شخصیت خودشیفته را پیشرو در غرور، خودبرتربینی، کبر و... می بینیم. شاید بد نباشد اینجا علائم افراد خودشیفته را مرور کنیم:

1-آنها به دنبال شناختن خودشان نیستند؛ افکار و رفتار شما را تحلیل می کنند؛ اما افکار و رفتار خودشان را نه!

2-دائماً فرافکنی کرده و خودشان را محق می دانند که از احساسات دیگران سواستفاده کنند و همواره در حال دلیل تراشی و توجیه کردن هستند.

3-توانایی بخشیدن ندارند و اگر آنچه را می خواهند فراهم نکنید، از شما کینه به دل خواهند گرفت و چه بسا به فکر انتقام باشند.

4-ذهنیت جمع گرایانه ندارند و چه آشکارا و چه مخفیانه، به دنبال تسلط بر دیگران هستند.

5-آنها در یک ذهنیت قربانی زندگی می کنند و ترجیح می دهند دیگران را نیز در این خیال پردازیی خود گرفتار کنند.

و بسیاری علائم دیگر.

شاید برای شما هم پیش آمده باشد وقتی در جمعی از کسی تعریفی می شود و فرد یا افرادی را مشاهده می کنید که به دنبال عوض کردن بحث، تخریب فرد و حمله به او هستند تا بار روانی آن تعریف را از روی روان خود کم کنند. یکی از ویژگی های بارز افراد حسود همین است که طاقت و تحمل توانایی تعریف از دیگری را که به او حسد می ورزند ندارند. پس یا بحث را عوض می کنند اگر نتوانستند فضا را ترک می کنند و ...

پس تا خودیت و منیت در افراد به صورت آشکار وجود دارد خودشیفتگی و حسادت نیز حتماً در فرد وجود دارد. علیه فردی توطئه های ذهنی می چینم، به دنبال دسیسه ای برای کوچکتر به نظر رسیدن او هستم، در کلام حرفی می زنم تا آن فرد در نظر دیگران کوچکتر به نظر برسد، نمی توانم پیش دیگران از مهارت و توانمندی او تعریف کنم چون خودم کوچک به نظر می رسم و بسیاری حقه های روانی که در روانشناسی فراوان از آن یاد می شود. حقه های روانی که در افراد خودشیفته برای به استثمار کشیدن دیگری استفاده می شود.

جناب آقای حجه السلام امینی خواه صاحب مدرسه ی تعالی در یکی از سخنان شان نشانه های کلامی حسادت را اینگونه بیان می کنند که این افراد از واژه های خوش به حال آنها، خوش به حال تو، خوش به حال آنهایی که بسیاری مواقع استفاده می کنند. حال ممکن است این واژه ها گاهی به زبان نیایند و ذهنی هم باشند.

در بسیاری از کلام بزرگان نیز غبطه خوردن مساوی با حسادت ذکر شده است که متاسفانه به اشتباه برای کم جلوه دادن حسادت از آن نام برده شده است و می بینیم بعضی به ما توصیه هم کرده اند غبطه خوردن به دیگری اشکالی ندارد آن حسادت است که اشکال دارد در حالی که غبطه خوردن فقط به قصد آسیب زدن به دیگری نیست درحالیکه حسادت به قصد و نیت آسیب زدن به دیگری است. همین که نیتم این است از فرد تعریف نکنم، او را کوچک بشمارم، به دنبال عیب ها و ضعف های او باشم و... اینها آسیب زدن به نفر مقابل است.

در نهایت در کلام امام باقر علیه السلام اینطور آمده است که : امام باقر علیه السّلام فرمودند:

ان الحسد لتأکل الایمان کما تاکل النار الحطب؛ همان گونه که آتش هیزم را می خورد، حسد ایمان را می خورد.«اصول کافی، ج2، ص 306.»

فردی که حسادت پنهان و آشکار دارد ایمان ندارد و فردی که ایمان ندارد صداقت، دوستی و مروت و مهربانی نیز در آن رابطه متصور نیست.

اما حسادت درمان هم دارد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۰۴
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۰۷:۵۱ ب.ظ

دانش را فرا بگیر حتی اگر در چین باشد؟!

ما در راه آموختن اذیت می شویم، سختی می کشیم، رنج می بریم، چه شبها و روزهایی که از لذتها و خواسته ها و بهره ‏های مادی مان مثل استراحت، تفریح و وقت گذرانی با دوستان و آشنایان می گذریم تا دانشی را کسب کنیم که اسباب خیر و برکت برای خودمان در داشتن زندگی بهتر و خدمت به دیگران باشد. دانش آموختن به راحتی به دست نمی آید. روی سخنم با کسانی است که دانش آموختن را ارزش می دانند و به گفته ‏ی معصومین ما آن را اسباب خیر و برکت زندگی دانسته و برای آنها که در این راه سختی و ممارست می برند، ارزش و احترام قائل هستند. اینکه می توانیم به کسب هر دانشی اسم ارزش بگذاریم هم جای تأمل دارد. چرا که هر دانشی آموختنش فایده و نفع برای خودم و دیگران را فراهم نمی کند. هر کسی بنا به علاقه مندی و مهارتی که دارد می تواند دانشی را بیاموزد اما دانشی ارزش و اعتبار بیشتری را برای ما فراهم می کند که اسباب خیر و برکت برای خودم و دیگران باشد. دانشی که باعث رشد شخصی، معنوی و روحی من باشد می تواند گشایش های دیگری را در زندگی شامل شود.

دانش آموختن یک فرآیند مستمر و بدون توقف است. شما هیچ دانش آموخته ‏ای را نمی بینید که تا یک جایی تعیین کند که بیاموزد و بعد آن آموزشش را متوقف کند بلکه دانش آنقدر وسیع و گسترده تعریف شده است که یک فرآیند مادام العمر نیز محسوب می‏شود.

اما در این بین بعد سالها دانش آموختن به این نتیجه می رسیم که دانش مان را به دیگران انتقال دهیم. حس نوع دوستی و انسان‏ دوستی‏مان ایجاب می‏کند آنچه را آموختیم به دیگران انتقال دهیم. اما آیا این که این دانش را باید در دسترس همه قرار بدهیم یا نه پرسشی است که باید از خودمان بپرسیم.

نکته‏ ی جالبی که بارها به صورت تجربه دریافت کرده ام این است که خیلی وقتها برایم اتفاق افتاده که بعد این همه سال رنج حاصل از آموختن و سختی‏های بسیار فراوانی که در راه کسب علم از تحصیل بدست آمده وقتی مطالب تخصصی را به رایگان در اختیار دیگران و در معرض عموم قرار داده ام، بعدها بازخوردهایی از محیط اطرافم دریافت کرده ام تا به این نتیجه برسم که حتماً بدون دریافت هزینه با در اختیار دادن رایگان علمی که خودم بابتش زحمات بسیار کشیده ام و یا مبالغی زیادی را پرداخت کرده ام، نادیده و یا کم ارزش تلقی شده است و البته در اختیار افرادی قرار گرفته است که شایستگی دانستن را نداشته اند. (در ادامه به خصوصیات این افراد اشاره خواهم کرد) این سؤال را هم بارها از خودم پرسیده ‏ام که آیا شایسته این است که دانشی را که بابت آموختنش لحظات سخت بیدار و خوابی، ساعت های طولانی و آن ممارست‏ های مداومی را که داشته ام باید با راحتی و به آسانی، بدون زحمت و دریافت مبلغی به دیگران انتقال بدهم؟ هرچند به ما تأکید به صدقه دادن و زکات علم هم داده ‏اند اما امروز با دیدن این روایت از پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم و به خاطر آوردن رفتار یکی از اساتید اخلاقم دریافتم که اینکه ما دانشی را بدون اشتیاق و انگیزه و البته بی زحمت در اختیار همه گان قرار بدهیم کاری بسیار اشتباه است. خصوصا در رشته ی ما یعنی روانشناسی. چرا که روانشناسی تخصصی پر از مباحثی است که افراد با دانستن یک تکه از آن حال بدتری را تجربه خواهند کرد. مثل اینکه ما علائم برخی اختلالات را در اختیار همه قرار بدهیم. چرا که این امر تخصصی است و نیاز به مراجعه به اتاق درمان دارد نه ورود به فضای مجازی. در این بین مکرر با افرادی مواجه شده ام که عزت نفس ندارند و از احساس بی ارزشی رنج می برند و به جای درمان آن به فکر تخریب و حقیر شمردن علم و زحمات و رنج های من نوعی می افتند و این بسیار خطرناک است. چرا که به جای آنکه آن دانش باعث رشد  و پیشرفت و توسعه ی فردی او شود به دنبالش رفتارهایی رخ داده که ما را به این نتیجه رسانده است که انتقال این دانش اشتباه بوده است و در نهایت و مخلص کلام اینکه از نظر این افراد تحقیر کردن و ضایع کردن دستاوردهایی که شما با سختی کسب کرده اید حلال و البته واجب است. پس آموختن علم به دیگری معنایی ندارد، نه تنها صدقه محسوب نمی‏شود بلکه باعث ضرر به دین و دنیای شما هم می شود.

و اما این روایت شیرین و قشنگ:

رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم می فرمایند:

آموزش علم به دیگران برای رضای خدا حسنه است و یادگیری آن عبادت و گفتگوی علمی تسبیح و کاربرد دانش جهاد و آموزش دادن آن به کسی که نمی داند صدقه و بخشیدن آن به کسی که صلاحیت دارد سبب قرب الهی است. زیرا دانش آموزنده حلال و حرام و روشنگر راه بهشت و همدم تنهایی است. (امالی، ص 569)

نکته ‏ی قابل تأمل و توجه این قسمت سخن ایشان است که فرموده‏ اند: بخشیدن آن به کسی که صلاحیت دارد سبب قرب الهی است.

حالا صفات شخصیتی کسی که صلاحیت آموختن و البته انتقال دانش را دارد چیست؟

1-اگر فردی طالب دانش آموختن باشد شنونده ی خوبی نیز است. وقتی قرار است دانشی را از زبان دیگری دریافت کند، برایش جالب توجه است. با دقت به سخنانش گوش می‏دهد، خرده گیر و بهانه جو نیست و لجاجت هم با کسی که قرار است دانشی را به او انتقال بدهد ندارد و اگر سوالی هم داشته باشد بدون گزند، آسیب و یا از قصد تحقیر کردن، تخریب و نه زیرسؤال بردن مخاطبش می پرسد.

2- افرادی که شنونده‏ ی خوبی هستند هم، آموزش دهندگان خوبی نیز می باشند و البته که می‏توانند از کلام دیگران به نفع خود استفاده کنند. برعکس افرادی که عیب جو و در جستجوی عیوب دیگران هستند، زبان به سرزنش کردن و استفاده از فرصت‏هایی برای پیدا کردن نقاط ضعف فردی هستند که صاحب دانشی است. این ویژگی افراد لجوج و مغرور است. کسی که آسیب ذهنی و روان ناسالمی دارد می تواند به جای تمرکز کردن و دیدن خوبی‏ها ، به پیدا کردن نقاط ضعف دیگران همت داشته باشد و از هر فرصتی برای ضایع کردن زحمات آنها استفاده کند.

3- افرادی که غرور ندارند و در طلب علم انسان‏های متواضعی هستند.

بارها و بارها با اساتید هم رشته ‏ی خودم برخورد داشته و دارم که در جایگاه دانش و تجربه ی درمانی آنها مراتب عالی تعریف می‏شود اما در شنیدن نکات جدید، تازه و پیگیری و دنبال کردن دانش آموخته شان متواضعانه و شنوا رفتار می‏کنند و این همیشه برایم جای تحسین و تقدیر داشته است. از آن طرف هم داریم افرادی که بخاطر احساس بی ارزشی که از درون خود دارند صاحب علمی را ضایع می‏کنند و زحماتش را ناچیز و کوچک نشان می‏دهند. گاهی در عبارات کلامی بی آنکه آگاه باشند و گاهی در رفتار که نمود دارد.

4- غرور دروازه ‏ی جهل است. درست مثل اینکه کسی دعایی می‏کند اما مانع اجابت دعا خودش و رفتارهای خودش بوده است. غرور مانع دانش آموختن و دانستن است. نشانه‏ های غرور و یا حسادت چیست؟

 وقتی فردی حسادت دارد و یا به دنبال کوچک دانستن شما عمل و رفتار می کند چه نمود بیرونی می‏تواند در رفتارش داشته باشد؟

وقتی شما صحبت می‏کنید به دنبال عوض کردن موضوع صحبت است چون بار روانی تحمل آن لحظات برایش سخت است و برای اینکه کمتر احساس بی ارزشی داشته باشد. دوم این طور است که وقتی موضوعی برای شما قابل تامل و بررسی است برای آنها بی اهمیت و غیرمهم جلوه داده می شود و البته سیر رفتاری این افراد هم قابل تأمل است. معمولاً اگر بخواهند کار شما را بی ارزش و غیرمهم جلوه بدهند حتماً در گفتگوها این طور هم بیان می کنند:« حالا این همه درس خوندی چی شد؟»« اینکه علم مدام در حال نقض کردن خودشه؟ اصلاً افرادی که خیلی علمی صحبت می‏کنند از خدا بدورند و...» و این چنین حرفهایی. تمامی این رفتارها به طور ناخودآگاه رخ می‏دهد حتی اگر شما به نفر مقابل بگویید او از مکانیسم‏های دفاعی روانی مثل انکار یا جبران افراطی هم استفاده کند اما خودش به این موضوع آگاهی و اشراف غالباً ندارد.

5- و در آخر اینکه ما در روانشناسی از یک فرآیند و مکانیزم روانی به نام جابه جایی نام می بریم به این مضمون که  افرادی که به شما حسادت می ورزند می‏توانند آن حسادت را با جایگزین کردن فرد دیگری انجام بدهند.(پیام پنهان روانی فرد این است که من شما را قبول ندارم، من از تو خوشم نمی آید، اما روانشناسان دیگر را قبول دارم و ...)  در حالی که ته نشین‏های روانی فرد حکایت از وجود آسیب ها و موارد دیگری دارد.

در نهایت اینکه در اختیار گذاشتن علم به راحتی و به آسانی و بدون متحمل شدن هزینه و رنج، برای فردی که مشتاق، علاقه مند و قدردان علم شما نیست نه تنها لطف، صدقه، محبت و خلوص شما نیست بلکه از قول پیامبر عزیز، به کسی باید دانش را آموخت که صلاحیت دانستن را دارد و آن دانستن زمینه ساز آسیب زدن به شما را فراهم نمی‏کند بلکه باعث رشد فردی و توسعه ی او خواهد شد و زمینه ساز فراهم آمدن شرایط دیگری. مواردی داریم که بعضی ها از شما می‏آموزند اما بعدها از آن دانستن به ضرر شما استفاده خواهند کرد. اما در اختیار گذاردن علم به کسی که مشتاق، علاقه مند و قدردان تلاش و پشتکار شماست حتماً صدقه، خیرخواهی و خدمت به دیگران محسوب می شود.

میلاد معدن علم و دانش و سراسر حکمت امیرمؤمنان علی علیه السلام را به مشتاقان علم و متواضعان این عرصه تبریک و تهنیت عرض می‏کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۰۰ ، ۱۹:۵۱
mina nikseresht

مقاله ی Academic education can positively affect aging of the brain در دانشگاه زوریخ در 22 دسامبر 2021 منتشر شده و اطلاعات جالب توجهی رو در مورد آموزش و یادگیری تا سالمندی به دست آورده است:

«تاثیرات آموزش خوب و یادگیری تا سالمندی میتواند گسترش پیدا کند. یافته های اولیه یک مطالعه بلندمدت نشان میدهد که برخی از فرآیندهای تخریبی در مغز دانشگاهیان کاهش می یابد. مغز آنها بهتر می تواند محدودیت های شناختی و عصبی مرتبط با سن را جبران کند. تحصیل خوب راهی عالی برای شروع یک شغل موفق و رشد شخصیت شماست. اما آیا تحصیلات می تواند تاثیر مثبتی بر مغز ما با افزایش سن داشته باشد؟ تیمی از محققان تحت برنامه اولویت پژوهشی دانشگاه "دینامیک پیری سالم" به رهبری لوتز یانکه، استاد عصب روانشناسی در دانشگاه زوریخ، اکنون این سوال را در یک مطالعه طولانی مدت بررسی کرده اند.

محققان بیش از 200 شهروند سالخورده را به مدت بیش از هفت سال تحت نظر گرفتند. شرکت کنندگان در مطالعه تحت تأثیر زوال عقل قرار نگرفته اند، هوش متوسط ​​تا بالاتر از حد متوسط ​​دارند و زندگی اجتماعی بسیار فعالی دارند. آنها از نظر عصب آناتومیک و همچنین عصب روانشناختی با استفاده از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی در فواصل زمانی معین مورد بررسی قرار گرفتند. بر اساس تجزیه و تحلیل های آماری پیچیده، محققان توانستند نشان دهند که تحصیلات آکادمیک تأثیر مثبتی بر انحطاط مغز مرتبط با سن دارد.

یافته‌ها نشان داد که در طول هفت سال، شهروندان سالخورده با پیشینه تحصیلی، افزایش قابل‌توجه کمتری در این علائم معمولی انحطاط مغزی نشان دادند. هاتز خلاصه می‌کند: «علاوه بر این، دانشگاهیان نیز اطلاعات را سریع‌تر و دقیق‌تر پردازش می‌کنند - به عنوان مثال، هنگام تطبیق حروف، تعداد الگوها. کاهش عملکرد پردازش ذهنی آنها در کل کمتر بود.

این یافته‌ها به یافته‌های اولیه سایر گروه‌های تحقیقاتی اضافه می‌شود که دریافته‌اند آموزش تأثیر مثبتی بر پیری مغز دارد. مطالعات قبلی همچنین نشان می دهد که سرعت پردازش ذهنی به یکپارچگی شبکه های عصبی در مغز بستگی دارد. اگر این شبکه ها تحت تأثیر قرار گیرند، سرعت پردازش ذهنی کاهش می یابد.

حتی با وجود اینکه هیچ رابطه علّی بین تحصیلات و کاهش انحطاط طبیعی مغز تاکنون یافت نشده است، حداقل موارد زیر محتمل به نظر می رسد: "ما گمان می کنیم که سطح بالای تحصیلات منجر به افزایش شبکه های عصبی و شناختی در طول زندگی افراد می شود. لوتز یانکه، عصب‌روان‌شناس، می‌گوید: «در سنین بالا، مغز آنها بهتر می‌تواند هر گونه نقصی را که رخ می‌دهد، جبران کند. این عصب روانشناس اضافه می کند که ممکن است مغزهایی که در سنین بالا فعال هستند کمتر در معرض فرآیندهای انحطاط قرار گیرند، اگرچه این امر باید در دوره بعدی مطالعه طولانی مدت در حال انجام تأیید شود.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۰ ، ۰۹:۴۶
mina nikseresht
سه شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۰، ۰۷:۳۸ ب.ظ

ایجاد این عادتها باعث جذب اتفاقات مثبت میشه!

                                                     A photo of blocks that say: "Build good habits"     

 

یه قانون طلایی و مهم وجود داره برای رسیدن به هر اون چیزی که آرزوی اون رو در دلت داری. همه ی ما یه سری اسباب و لوازم برای داشتن خوشحالی، شادمانی، آرامش، ثروت و حال خوب نیاز داریم اما اینکه کدوم کارها اولویت دارتر و ستاره داره مهمه.

چند تا صفت و ویژگی مهمی که باعث خلق انرژی مثبت میشه هرچند ظاهرش ساده است اما عمل کردن به اون و ایجاد این روحیات در خودمون اهمیت بیشتری داره که خوب گاهی سخته.

اولین چیزی که اثر مهم و قابل دیدنی در خودمون و زندگی مون ایجاد می کنه بخشیدنه. بخشیدن به این معنا که از هر چیزی که در زندگیم وجود داره به دیگران ببخشم. مثلاً من از علمم میتونم به دیگران ببخشم و بدون داشتن چشم داشتی به داشتن زندگی بهتر و حال خوب اونا کمک کنم. شما آدم مهربون و خوش قلبی هستین و می تونین وقتایی که یکی از دوستان یا نزدیکان تون حال روحی خوبی نداره دل داریش بدین و کمکش کنین تا آرامش بهش برگرده. یه نفری کلی کتاب خوب داره که میتونه به دیگران امانت بده یا حتی هدیه بده که اونها هم بتونن از کتابها استفاده کنن. خلاصه هر کدوم ما منابعی داریم چه روحی، چه معنوی، چه عاطفی و چه علمی که می تونیم باهاش نسبت به دیگران بخشنده باشیم.

دومین چیزی که باعث حال خوب در شما و دیگران میشه رد نکردن دست نیاز دیگرانه.

تا حالا شده یه نفری ازتون کمکی بخواد یا چیزی بخواد که مجبور بشه عزت نفسش رو زیرپاش بذاره و درخواست کنه؟

حتماً شما هم توی زندگی تون پیش اومده که کسی ازتون تقاضایی داشته باشه و شما هم میتونین در حد توان تون کاری برای اون نفر انجام بدین و بنا به دلایلی یا ندونستن اثر معنوی این عمل و رفتار اون کمک رو نکرده باشین. اما یکی از چیزهای مهمی که خیلی توی پیشرفت فردی و اجتماعی ما نقش مهم و مؤثری داره و احساس خوبی رو به ما منتقل خواهد کرد، همینه که وقتی کاری ازمون برای دیگران برمیاد به هر صورتی که اونها موردنیازشونه، دستشون رو رد نکنیم.

سومین نکته ی مهمی که به اندازه ی دوتای قبلی جزء عادت های مهم و کلیدی در موفقیتِ ماست، ایجاد حال خوب و احساس خوب در دیگرانه. شما می تونین هر روز لبخند روی لب هاتون داشته باشین، می تونین با زدن حرفهای خوب و امیدوارکننده احساس خوبی رو به دیگران منتقل کنین، می تونین شنونده ی خوبی برای دیگرانی باشین که گاهی وقتا حال خوب و احساس خوبی ندارن، شما می تونین وقتی که کسی از چیزی یا رفتاری ناراحته حرفهایی بزنین که اون رو آرومش کنین، شما می تونین ... ،  اینقدر بازگشت این عمل شیرین و قابل درکه که مطمئنم اگر این سه تا نکته رو به صورت عادت در خودتون ایجاد کنین تغییرات مهمی در زندگی تون پیش خواهد اومد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۳۸
mina nikseresht

                                                                                                  

فکر کنید که چقدر به نفع دیگران خواهد بود اگر شما تنش کمتری داشته باشید، کمتر نگران و یا تحریک پذیر باشید و در مقابل آرامش و رضایت بیشتر داشته و پر از مهر و محبت باشید.

مقالات و پژوهش های تخصصی در علم روانشناسی بر روی موضوع تاب آوری روانی انجام شده است و کتابهایی نیز در این راستا و روش های بهبود و توسعه ی آن نگاشته شده است. به راستی افرادی که تاب آوری روانی بالایی دارند از چه ویژگی ها و شاخص های روانی و رفتاری برخوردارند و آیا افراد می توانید با آموختن و یادگیری این مهارت ها، تاب آوری روانی خود را توسعه دهند و چطور این فرآیند رخ خواهد داد؟ در چند مقاله قبل تر به این اشاره شد که تاب آوری روانی شامل همدلی و... است اکنون به ادامه و شرح این چگونگی خواهم پرداخت.

شماره ی دوم

خودتان باشید

هنگامی که با دیگران با احترام و مهربانی رفتار می کنیم معمولاً بهترین خصلت های آنها بروز می کند. زمانی که بتوانیم با خود نیز اینگونه برخورد کنیم، تقریباً همین اتفاق برای خودمان می افتد. با این حال بسیاری از ما دوستان بهتری برای دیگران هستیم تا برای خود. ما به درد آنها اهمیت می دهیم، ویژگی های مثبت آنها را می بینیم و با آنها رفتاری عادلانه و مهربانانه داریم. اما شما چگونه دوستی برای خود هستید؟ بسیاری از افراد در مورد خودشان بسیار سخت گیرند، با سرزنش، وسواس، دودلی و بی اعتمادی به خود، همه چیز را بیشتر خراب می کنند تا بسازند. تصور کنید به همان صورتی که با دوستی رفتار می کنید با خودتان رفتار کنید. شما امیدوارکننده، با محبت و دلسوز خواهید بود و به این ترتیب به خود کمک خواهید کرد تا التیام یابید و رشد کنید، آن روز چگونه خواهد بود. زمانی که قدردان نیات خیر و خوش قلبی خود باشید و کمتر خود را سرزنش کنید، چه حسی خواهید داشت.

چرا خوب است که با خود خوب باشیم؟

دانستن دلایل اینکه چرا خوب و مهم است که از خود حمایت کنید، کمک کننده ی موثری است. زیرا در غیر این صورت، این نوع باورها می توانند اوضاع را تحت اختیار خود در آورند: « واقعاً خودخواهی است که به چیزی که خودت میخواهی فکر کنی.»، « تو لیاقت عشق را نداری»، « ذات تو بد است»،« اگر به رویاهای بزرگ تری فکر کنی شکست میخوری».

اولاً یک اصل کلی وجود دارد که براساس آن باید با افراد با نزاکت و همدلی رفتار کنیم. در واقع، «افراد» شامل شخصی که برچسب اسم شما روی او است هم می شود. « قانون طلایی» یک خیابان دوطرفه است: با خود همانطور باشید که با دیگران هستید.

ثانیاً هرچه تاثیر بیشتری روی کسی داشته باشیم، مسئولیت بیشتری داریم تا با او رفتار خوبی داشته باشیم. به عنوان مثال، جراحان، تاثیر زیادی روی بیماران خود دارند، بنابراین هنگام عمل جراحی، در مراقبت از آنها مسئولیتی بس عظیم دارند. چه کسی بیشتری تاثیر را بر شما می گذارد؟ خودتان. هر دو شما، آنکه در این لحظه است و آنکه در آینده خود خواهید بود: کسی که در یک دقیقه بعد، هفته یا سال بعد خواهید بود. اگر در مورد خودتان مانند کسی که وظیفه مراقبت و مهربانی از او را دارید، فکر کنید، چه چیزی در نحوه صحبت کردن با خودتان عوض خواهد شد؟ و روزتان چگونه خواهد گذشت؟

ثالثاً خوب بودن با خودتان به نفع دیگران هم هست. هنگامی که افراد سلامت روان خود را بالا ببرند، معمولاً در روابط شان صبورتر، همیارتر و دلسوزتر خواهند بود. فکر کنید که چقدر به نفع دیگران خواهد بود اگر شما تنش کمتری داشته باشید، کمتر نگران و یا تحریک پذیر باشید و در مقابل آرامش و رضایت بیشتر داشته و پر از مهر و محبت باشید.

می توانید قدم های عملی بردارید تا به خود کمک کنید و به این باور برسید که واقعاً خوب است با خودتان رفتاری توأم با احترام و همدلی داشته باشید.

می توانید از این جملات به عنوان تلقین های روزانه استفاده کنید و آنها را جایی بچسبانید و هر روز آن را با خود تکرار کنید: « من از خودم حمایت می کنم.»، « من به خاطر خودم مقاومت می کنم» و یا « من هم اهمیت دارم». آن ها را برای خود بلند بخوانید و نیز جایی بگذارید که هر روز ببینید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۰۶
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۵۶ ب.ظ

شما چقدر انعطاف پذیرید؟

همه ی ما در شرایطی قرار می گیریم که برخلاف میل مان است، بر خلاف خواست و توقع مان رفتارهایی رخ می دهد که شاید آسیب زننده باشد و در این شرایط است که ممکن است کنترل خود را از دست بدهیم و نمی دانیم چطور بار منفی روان مان را کاهش دهیم و چطور کنترل خودمان را در بروز رویدادهای این چنینی حفظ کنیم تا به کسی آسیبی نرسانیم؟

همه ی ما روزمره ممکن است در ارتباطات مان دچار این چالش شویم؛ افرادی خلاف خواست و انتظار ما رفتار کنند، کسانی باشند که نه تنها رفتار درستی با ما نداشته اند و پشیمان هم نیستند بلکه ممکن است از روش جبران افراطی در رفتار خود استفاده کنند ( یعنی با رفتارهای دیگری به صورت زبانی یا عملی بیشتر ما را اذیت کنند) و البته طور دیگری به ما لطمه بزنند. اما این وسط آن چیزی که اهمیت دارد روان شماست و وظیفه ی شما حمایت و مراقبت از روان خودتان است. اینکه تا می توانیم از کسانی که به ما لطمه و صدمه زده یا می زنند دوری کنیم، روش و منش رفتارمان را تغییر دهیم، به روش های حل مسأله بیندیشیم و یا ارتباط مان را کوتاه و قطع کنیم. یکی از ویژگی های روان سالم این است که ما حد و مرزهایی برای محافظت از خودمان تعریف کرده باشیم و دیگران این را بدانند که با هر کلامی و با هر رفتاری نمی توانند با ما صحبت کنند و یا برای مهربانی کردن بیشتر از ظرفیت فرد تعریفی مشخص داشته باشیم. گاهی من در مشاوره می شنوم که می گویند آنقدر به آن فرد محبت کردیم اما شایستگی آن محبت را نداشت و یا اینکه من هر کاری برای آن فرد کردم، او با نامهربانی آنها را پاسخ داد یا حرفهایی این چنینی.

دوستان عزیز من در این صفحه، مهربانی بیشتر از حد تبدیل به مهرطلبی می شود و اسمش دیگر مهربانی نیست. اینکه فردی به شما صدمه و لطمه می زند و بابت رفتارها و کارهایی که داشته سنت جبران و پشیمانی در رفتارش دیده نمی شود و باز هم من از این رفتارها درس نگیریم و به مهربانی خود ادامه بدهم مهرطلبی من را می رساند.

توجه طلبی های افراطی از آشنا و ناآشنا، تایید گرفتن های مکرر از دیگران به هر طریقی، نداشتن حد و مرز برای خودم که دیگران متوجه شوند که من همیشه در دسترس نیستم و محبت های بیش از اندازه که من نتوانم نیازها و محدودیت های زندگیم را در نظر بگیریم اینها رفتارهایی است که به دیگران اجازه خواهد داد روزی خلاف توقع و انتظار من رفتار کنند.

در این بین من همیشه همپای صحبت زنانی نشسته ام که در روابط زندگی مشترک شان با چالش های فراوانی مواجه بوده اند و این فهم و درک نفر مقابل از شرایط آنها باعث ایجاد ناراحتی های مکرر و رفتارهای نادرست شده است. برای همین است که همیشه به دختران جوانی که در شُرف ازدواج هستند توصیه می کنم که با فردی ازدواج کنید که بتواند علائم غیرکلامی شما را متوجه شود. این که شرایط جسمی و روحی شما ممکن است گاهی روبراه نباشد و این در چهره ی شما نمایان شود، اینکه در شرایط کنونی جامعه و به خاطر مشکلاتی که وجود دارد و یا حرفه و کار شما ایجاب می کند گاهی موزون نباشید و نیاز به تفریح و فراغتی دارید تا به حال مناسب خود بازگردید و به قول استاد ما اگر همه ی ما این درک را از انسان داشتیم که بفهمیم همه ی ما انسانیم، یک روزی حال خوشی داریم و یک روزی ناخوشیم، یک روزی به خاطر مشکلات جسمی و هورمونی ممکن است بدخلق شویم و یا اتفاقاتی ناخواسته باعث شود روبراه نباشیم، یک روزی خودمان را در معرض تهدیدها و شرایطی احساس کنیم که تعادل زندگی ما را برهم می زند، هرچند که اینها نباید باعث ترک رفتار صحیح شود اما طبیعتاً اگر این درک و فهم در شما وجود داشته باشد طبیعتاً از موضع حق به جانب شدن پایین می آیید و می توانید پا به پای نفر مقابل و از دید و درک او به عالم واقعیت نگاهی بیندازید. هرچند که تمام اینها برمی گردد به میزان انعطاف پذیری ما در شخصیت مان که می توانیم در هر شرایطی از هوش هیجانی استفاده کرده و تشخیص دهیم که در این شرایط باید چه رفتاری متناسب با واقعیت داشته باشیم.

نکته ی دیگر و قابل اشاره تشخیص علائم غیرکلامی است که شما وقتی حالتان خوش نیست و یا در کلمات بدخلقی هایی دارید، نفر مقابل شما تشخیص دهد که حال شما مساعد نیست، در بیرون اتفاقی افتاده یا خاطراتی ناراحت کننده به شما یادآوری شده است که می خواهید در مورد آنها گفتگو کنید و این نامساعد بودن در چهره تان نمایان باشد اما فهم آن برای آن فرد قابل تشخیص نباشد و یا به اشتباه به مسائلی آن را ربط دهد که دخلی به زندگی شما در واقعیت ندارد. نکته ی مهم و قابل توجه اینکه کسانی که از هوش هیجانی خوبی برخوردارند، میزان درک و فهم قابل توجهی از شرایط نفر مقابل و مدارا کردن و همدلی با او دارند که اینها اهمیت بسزایی در روابط خصوصاً در روابط همسران دارد. داشتن مهارت و دانش بهترین ابزار برای کمک به دیگرانی است که نیاز به کمک و حمایت ما دارند. امید که خداوند مهربان یاری رسان و کمک حال ما در روزهای زندگی مان باشد.

با آرزوی دلی شاد و موفقیت در هر آنچه که آرزویتان است. محبت هایی که برای خداوند و خالصانه باشد هیچ گاه نادیده گرفته نمیشود و همواره این خداوند است که محبت و پیوند را بین قلوب ایجاد می کند و آنچه هم که برای رضایت خداوند نباشد از بین رفتنی است هم از خاطر دیگران و هم از صفحات دنیا.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۵۶
mina nikseresht
پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۴:۵۹ ب.ظ

عینک بزرگ بینی

من به چشمم دیده بودم که چطور دوسال پیش گوشی آیفون 11 را دزیدند. آن موقع هنوز خبری از آیفون 12 پورو نبود. چندین بار در سایت ردیابی اعلام سرقت کردیم و بابتش هزینه پرداخت می کردیم اما،

یک ماه گذشت...

دوماه گذشت...

سه ماه و ماه ها گذشت و هیچ وقت دیگر پیدا نشد. حتی برای رضای خدا هم اعلام نکردند که آیا سارق را دستگیر کرده اند یا نه و ما هزینه های بیخودی در سایت پرداخت می کردیم که البته در مقابل قیمت گوشی ارزشی نداشت به این امید که بالاخره اثری و ردی از سارق پیدا شود اما امیدمان به آنها بیخود بود. همه ی آن پانزده میلیون دود هوا شد و رفت.

اما ما در مقابل وسایل مادی مان و ارزش های دلاری و ریالی که برایمان دارند، ارزش و اهمیت بیشتری در بزرگ شمردن آن به خرج می دهیم. هرچند که همین امر نیز برای هر کدام از ما می تواند متفاوت باشد و این مسأله از نگاه همه ی ما با سطوح مادی متفاوت یکسان به نظر نرسد اما با توجه به ارزشی که عوام برای آن به خرج می دهند می تواند یکسان باشد. مثل مُد.

ما نیاز داریم گاهی این عینک بزرگ بینی بر چشم بگذاریم و به جای بزرگ شمردن مشکلات و بدی ها، خوبی ها و نعمت ها را بزرگ ببینم تا در رفتار، گفتار و عمل بیشتر سپاسگزار و قدران باشیم.

پدر و مادر، سلامتی بدون احساس بیماری، فرصت استفاده از لحظات عمر برای کسب دانش و مهارت های موردعلاقه مان و یا رساندن خیر و خوبی و یا ظلم نکردن و بدی به دیگران و درک لذت های خوشبختی که به ما احساس امنیت، آرامش، شادمانی را القا می کند، اعتبار و آبرو، همسر و فرزند، خانواده ی خوب و حمایتگر، ثروت و همه ی آنچه که در این لحظه در زندگی مان جریان دارد و ما نسبت به درک بزرگی آنها اشراف و ادراک لازم را نداریم، تمام آن چیزی که باید چشم قلب مان را باز کنیم تا بتوانیم آنها را در زندگیمان جاری ببینیم، نیاز به داشتن یک عینک بزرگ بینی دارد تا نعمات را ببینیم، لمس کنیم و قدردان تک تک شان باشیم. وقتی قدردان نعمات زندگی مان باشیم، به همان میزان درک و دریافت مان هم بالاتر می رود و بیشتر می بینیم و چشم قلب مان بازتر خواهد بود. از آنچه داریم بیشتر لذت می بریم و کمتر بدی ها را می بینم و بزرگ می کنیم. اصلاً یکی از راه های تست کردن سلامت روان افراد همین است که ببینیم چقدر می توانند سپاسگزاری کنند، چقدر رفتار و عمل بهتری نسبت به نعمت ها و توانایی هایشان دارند و بازخورد و انعکاس دارایی، توانایی، علم، فرصت ها در زندگی هر کدام از ما چطور بوده و هست؟ همه ی ما در شرایطی که واقع می شویم نسبت به یکدیگر فرصت های برابر داشته ایم اما آیا به اندازه ی کافی از این فرصت ها استفاده کرده ایم و سپاسگزار بوده ایم و یا برعکس این بوده است؟

این تئوری ذهنی و برخواسته از نفس برخی است که بدی ها را بزرگ نمایی می کنند تا توجه به خوبی ها کمرنگ شود . اما درک این نعمت ها و دیدن شان برای برخی هر روز سرشار از داشتن احساس خوشبختی و سپاسگزاری است که فکر می کنم آنها هر روز بیشتر از دیگران به آنچه هست فکر می کنند که می شود نباشد، می شود گرفته شود، می شود طور دیگری باشد اما هست و قدردان خداوند در رفتار، گفتار و عمل خود هستند. پس به این میزان درک و شهود آنها در دیدن و بزرگ شمردن هم بالا خواهد رفت و این سنت خداست.

پس اینکه می بینیم برخی نمی توانند از نعمت هایشان استفاده کنند، آنها را ببینند و قدردان داشتن و بودن آن باشند بخاطر حجاب هایی است که از سر ناسپاسی خداوند بر روی قلب و چشم آنها می کشد تا بعدها با نداشتن و نبودنش احساس کنند آن نعمت چقدر بزرگ، عزیز و محترم بوده است و یا چطور می توانستند استفاده کنند اما نکردند چون متوجه حضور و درک آن نبوده اند.

چه خوب که همیشه این سخن زیبا از پیامبر مهربان مان را به خاطر بسپاریم که در حدیثى از حضرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفْرانُ النِّعْمَةِ; گناهى که زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را مى گیرد کفران نعمت است.» که بسته بودن چشم قلب، ندیدن و درک نکردن لذت داشتن و به دنبالش درک میزان خوشبخت بودنم و بهره بردن هرچه بیشتر از عمر و اتلاف وقت جز همین عقوبت هاست.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۵۹
mina nikseresht