روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

چندوقت قبل شرکت IT یکی از دوستانم مورد دستبرد قرار گرفته بود. تمام لپ تابها به یغما رفت و وقتی بمن زنگ زد که چه شده، اولین سوالی که ازش پرسیدم بعد از شنیدن جمله بدبخت شدم رفت این بود که : از اطلاعات تان BACK UP دارید و پاسخ داد:نه! و یک خسته نباشید جانانه بهش تحویل دادم.
یادم هست گاهی برایم پیش آمده بود که در تعاملات کاری درخواست می کردم برایم ایمیل کنید و طرف در پاسخ می گفت ایمیل دیگر الان از مد رفته، تلگرام میفرستم،می گفتم اطلاعات در ایمیل نابود نمیشود اما سرور تلگرام در ایران هرلحظه امکان رو هوا ماندن را دارد! بارها و بارها این جملات را در قبال این افراد تکرار میکردم که خوب جامع نبودن و کم بودن اطلاعات افراد، باعث ضربه بخود میشود.
میگفتم برای بسترسازی اطلاعات و رشد یک کسب و کار سایت مثل هویت و شناسنامه است. اطلاعات آن در DATABASE ها قابل بازیابی و پشتیبان گرفتن است اما متاسفانه کوتاهی فکر و ندانستن بعضی ها که البته متخصص و همه چیزدان هستند طرزفکر را به سمت این میبرد که نوک بینی ام را ببینم و فکر نکنم اگر کانال تلگرام زدم BACK UP تمام اطلاعات و پیام هایم را داشته باشم. این استراتژی تمام APP هاست که سیر رشد و نزول دارند برای جایگزینی بعدی حتما سالها قبلش فکر و طرح ریخته شده تا با بررسی روند افت قبلی، مورد جدید روی کار آید.
یک IT Man یا IT woman موفق و یک کسب و کار رو به رشد و brand کسانی هستند که استراتژی های آینده را نه برمبنای روندهای سنت گرایانه بلکه با نگاه به روند بازارهای دنیا طرح و پایه ریزی می کنند.
تمام افراد موفق در مواجهه با چالش ها، روندهای از قبل برنامه ریزی شده را جایگزین می کنند.
برای همین بنده معتقدم هیچ چیز جای کتاب کاغذی را نمی گیرد، هرچند مردم ما کمتر کتاب کاغذی بخوانند چون روزی به سمت آن بازگشت خواهند کرد و چه بسا دور هم نیست. از طرفی دنیای دیجیتال غیرقابل اعتمادترست.
سایت ها،هویت کسب و کار هستندحتی اگر مردم عادی مراجعه شان به تلگرام باشد اما یک کسب و کار موفق، پایه ریزی اطلاعاتش برمبنای سایتش هست نه کانال تلگرام! تازه که این موفق ها از همان اطلاعات کانال هم پشتیبان گیری کرده اند تا با نابود شدنش دست خالی نمانند.
همان قدر که خیلی ها فرق لپ تاب با موبایل و تبلت را نمی دانند و معتقدند همه شان یک کار انجام می دهند، افرادی که آینده نگر نیستند چون تا نوک بینی شان را دیده اند، در شرایط بحران راه خروج و پیشرفت ندارند و همواره سرمایه وقت و پولشان را هدر می دهند تا در مواجهه با بن بستها راه در رو پیدا کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۶ ، ۲۳:۵۳
mina nikseresht
جمعه, ۸ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۳۳ ق.ظ

احساس اهمیت بخشیدن به دیگران

به نفع شماست که افراد «بزرگ» را وادار کنید که فکر کنند بزرگ‌تر هستند. متفکر بزرگ همواره با مجسم کردن افراد در بهترین وضعیت، بر ارزش آنان می‌افزاید. چون راجع به مردم، بزرگ فکر می‌کند، آن‌ها هم بیشترین تلاش خود را برای او می‌کنند.

وقتی که به دیگران کمک می‌کنید احساس اهمیت کنند، به خودتان هم کمک می‌کنید که احساس اهمیت کنید.

دوستی می‌گفت: یکی از متصدیان آسانسور که چند ماه مرا «بالا و پایین» برد، همیشه و در همه جا ظاهری بی‌اهمیت داشت. او حدود پنجاه سال داشت، غیرجذاب و در کارش بی‌روحیه بود. بدیهی بود که اشتیاق او برای مهم بودن به‌طور کامل محقق نشده بود. او یکی از میلیون‌ها نفری بود که ماه‌ها حتی دلیلی پیدا نمی‌کنند که باور کنند کسی آن‌ها را می‌شناسد چه برسد به این‌که به آنان اهمیت دهد.

یک روز صبح، اندکی پس از این‌که به یکی از «بالا و پایین‌روندگان» منظم او تبدیل شدم، متوجه شدم که مدل موهایش را عوض کرده است. هیچ تعجب‌آور نبود و به‌ظاهر کاری خانگی بود. در هر حال، با موهای کوتاه بهتر به نظر می‌رسید.

از آن رو گفتم: «... (اسمش را یاد گرفته بودم) از کاری که با موهایت کرده‌ای خوشم می‌آید. خیلی زیبا شده‌اید.» او گفت: «متشکرم، آقا!» او از تعریف من تشکر کرد.

روز بعد، پناه بر خدا، وقتی که وارد آسانسور شدم، جمله‌ی «صبح به خیر، آقای...» را شنیدم پیشتر حتی یک بار نشنیده بودم که این متصدی کسی را به نام صدا کند. و در ماه‌های باقیمانده‌ای که دفتری در آن ساختمان داشتم هرگز نشنیدم کسی را جز من با اسم صدا کند. من متصدی آسانسور را وادار کرده بودم احساس کند مهم است. من صادقانه از او تعریف و با اسم صدایش کرده بودم.

من باعث شده بودم او احساس کند که شخصی مهم است. حالا او با دادن احساس اهمیت به من تلافی می‌کرد.

بیایید خودمان را گول نزنیم. افرادی که در باطن احساس اهمیت نمی‌کنند، مستعد میان‌مایگی هستند. این نکته باید بارها و بارها تفهیم شود: آدم باید احساس کند مهم است تا موفق شود. یاری دادن دیگران به منظور احساس اهمیت به نفع شماست؛ چون باعث می‌شود شما احساس اهمیت بیشتر کنید. امتحان کنید و نتیجه‌اش را ببینید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۶ ، ۰۱:۳۳
mina nikseresht