روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۵۸ ب.ظ

حق با من است نه با تو!


حق با من است نه تو!

با یک دنیا عشق ازدواج کردم. در ذهنم مردی را ساخته بودم که همه‎ی زندگیش در من خلاصه می‎شد. اما خیلی طول نکشید که فهمیدم همه چیز تنها یک خیال است .از کودکی، عاشق رشته‎ی حقوق بودم، اما حتی فکرش را هم نمی‎کردم روزی در مقام وکالت ، برای زندگی خودم در محضر قاضی بنشینم.

روزی که برای تکمیل پایان‎نامه‎ام به دادگاه انقلاب رفته بودم، مهرداد را پشت در اتاق قاضی دیدم.  برای تقسیط مهریه‎ی برادرزاده‎اش به دادگاه آمده بود و من را پشت در نگاه داشت تا سوالش را بپرسد. همه‎چیز از همان‎جا شروع شد. روز آخری که قرار بود پایان‎نامه‎ام را تحویل بدهم همین که آمدم پایم را از دادگاه بیرون بگذارم، مهرداد جلویم را گرفت. آن روز مثل همیشه نبود. چهره‎اش مضطرب به نظر می‎رسید.

بعد از کلی مِن مِن کردن وقتیحرفش را زد، اولش جا خوردم. هیچوقت فکرش را هم نمی‎کردم روزی کسی توی دادگاه از من خواستگاری کند.

مهرداد تحصیلات آکادمی داشت اما شغلش آزاد بود. فروشگاه لوازم خانگی در جمهوری. اوضاع اقتصادی پدرش توپ بود و به واسطه‎ی این شغل موروثی‎شان، دستش به کار بند شده بود. به نظر می‎رسید عقیده و سلایق مشترکی با هم داشتیم. پدر موافقت کرده بود تا یک شب همراه خانواده‎اش برای صحبت به خانه‎مان بیایند.

در اولین جلسه، سعی کردم سکوت کنم و بیشتر شنونده باشم. به نظر پسر معقولی می‎آمد. اما باز هم نیاز به صحبت‎های بیشتر و مفصل‎تر بود. در جلسات بعدی هدف‎های زندگی‎مان را برای هم گفتیم. پرسید که آیا تمایل به ادامه‎ی تحصیل و کار کردن در بیرون از خانه را دارم یا نه. من هم تمام هم و غم زندگیم این بود که روزی بتوانم در لباس وکالت بهآنهایی که در راهروهای دادگاه برای حل مشکلات شان صف کشیدند، خدمت کنم. از آرزوهای زندگیم برایش گفتم. گفتم که می‎خواهم خودم دفتر وکالت بزنم و البته که در دانشگاه هم تدریس کنم.

بعد از عروسی مهرداد تصمیم گرفت به عنوان ماه عسل یک ماه کل ایران را بگردیم. مهرداد شغلش آزاد بود و می‎توانست هر زمان که دلش می‎خواهد سرکار برود.

اما من...

 بعد از عروسی، چندماهی بود که درگیر افتتاح دفتر وکالت با چندنفر از همکلاسی‎هایم بودم. به خاطر عروسی من، بچه‎ها تصمیم گرفته بودند که ادامه‎ی کار را به بعد از مراسم موکول کنند و من هم قول داده بودم که بلافاصله بعد از آن، برای شروع کار دست به کار شویم. برنامهی مهرداد، تمام برنامه‎هایم را بهم می‎ریخت. نمی‎دانستم چطور باید مخالفت می‎کردم. نبودن یک ماهه‎ی من در کار، قولی که به بچه‎ها داده بودم، باعث بی‎اعتباریم می‎شد.

دو سه روز بعد از مراسم،مهرداد برای هماهنگی بلیت‎هایمان ، تماس گرفت. وقتی برنامه‎های کاریم را برایش توضیح دادم، شروع به جبهه‎گیری و مخالفت کرد. اولش سعی کردم خودم را کنترل کنم و حرفی نزنم و وقتی فهمیدم بلیت‎ها را رزرو کرده و بدون آنکه تاریخ برنامه‎ی کاریم من را بداند، تصمیم گرفته که یک‎ماه تهران نباشیم، ناخودآگاه از کوره در رفتم و گفتم:

-همین‎طور از جلوی خودت تصمیم گرفتی؟! نباید یه کلمه به من می‎گفتی؟ همیشه همینطوری هستی! بدون اینکه از من نظری بپرسی، سر خود عمل می‎کنی! اصلا من نمیام، خودت هرجا دوست داری، تنها برو!!!

تلفن را که قطع کردم ناخودآگاه گریه‎ام گرفت. برایم پذیرش این قضیه خیلی سخت بود. مهرداد از اول همین بود. حتی همان زمان که دوران عقد بودیم، خیلی از تصمیمات را بدون آنکه به من بگوید خودش می‎گرفت.

خلاصه‎ی داستان این شد که رفتن به ماه عسل بنا به خواست هر دونفرمان کنسل شد. از آن شب هم مهرداد با من تا یک هفته قهر بود. نظرش این بود که من کارم را به زندگی‎ام ترجیح داده‎ام. تنها چیزی که در خانواده‎ی مهرداد اهمیت نداشت، تحصیل بود. از نظر آنها، زندگی تنها پول بود.

******

ارزش‎های مشترک:

کم نیستند همسرانی که به دلیل نداشتن ارزش‎ها و علایق مشترک تصمیم به طلاق می‎گیرند. گاهی اشتباهات ما در انتخاب، سبب یک عمر پشیمانی و تحمل است و گاهی ثمره‎ی آگاه نبودن ما از زندگی مشترک و ناآگاه بودن از مسأله‎ی زوجیت سبب آسیب‎های جبران‎ناپذیری در ارتباط و زندگی می‎شود. باید هر کدام از دو طرف با واژه‎ی زوجیت آشنایی داشته باشند. کلمه‎ای که دانستن آن کمک زیادی به بهبود رابطه‎ی زن و شوهر می‎کند.

مفهوم زوجیت:

زوجیت به این معنا که وقتی دونفر با علایق و سلایق و تربیت‎های متفاوت تصمیم گرفتند در کنار یکدیگر قدم بردارند و زندگی را تشکیل بدهند، باید قوانین زوجیت را بدانند و سعی کنند تا خودشان را با آن وفق بدهند. زوجیت یعنی درک علایق و احترام به آنها و اما آنچه که بیش از داشتن عشق بسیار مهم‎تر است داشتن سواد عاطفی در رابطه است.

سواد عاطفی چیست؟

سواد عاطفی یعنی بهره‎گیری از احساسات و عواطف در مسیری که کیفیت زندگی خود فرد و اطرافیانش بهبود یابد تا به حس همکاری، صمیمیت، عشق و تعاون در خانواده و محیط کار و جامعه گسترش یابد. برخورداری از سواد و هوش عاطفی به شما کمک می‎کند تا بدانید عواطف و هیجانات شما و دیگران چه قدرتی دارند.


برنامه یادگیری سواد عاطفی شامل پنج اصل مهم است:

اصل اول: عواطف و احساسات خود را بشناس

بسیاری از افراد نمی‌توانند احساساتی از قبیل غرور، حسرت، عشق یا شرم را تعریف کنند و همین‌طور قادر نیستند علت به‌وجود آمدن این احساسات را در درون خود توضیح دهند. لازم است هر فرد به‌طور دقیق عواطف و احساسات خود را بشناسد زیرا اگر نتوانیم قدرت احساساتمان را ارزیابی کنیم قادر نخواهیم بود میزان تأثیر آن را بر خود و دیگران مشخص کنیم.

اصل دوم: از صمیم قلب با دیگران همدلی کن

حس همدلی با دیگران یعنی توانایی خود را به جای دیگری گذاشتن و درک کردن عواطف و احساسات او.

وقتی که با دیگران همدلی می‌کنیم عواطف و احساسات آن‌ها توجیه‌پذیرند و منطقی به نظر می‌رسد در این حالت ما به طور شهودی درمی‌یابیم که دیگران چه احساسی دارند، احساس آن‌ها چه قدرتی دارد و چه عاملی باعث بروز آن شده است؟!

ادامه ی مطلب را در کتاب بخوانید....

برای تهیه ی کتاب می توانید با شماره ی 09105006563 تماس حاصل بفرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۵۸
mina nikseresht