روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

میگفت: توی اون چندسالی که خوابگاه زندگی کردم، سخت ترین سالهای زندگیم بود. مجبور بودم آدمایی رو تحمل کنم که هیچ نزدیکی ارزشی و اخلاقی بهم نداشتند و در عین حال با اون تحمل کردن ها سختی های درس خوندن و دوری از خانواده و غربت یه شهر کوچیک رو هم تحمل کنم.

قسمت بدِ ماجرا وقتی بود که یکی به جمع مون اضافه شد که خیلی آدم حسودی بود. اون موقع ها من هنوز مجرد بودم و ازدواج نکرده بودم ولی اگه یکی از بچه های خوابگاه ازدواج میکرد، دیگه واویلا بود. یه جوری طرف و اذیت میکرد که بهش اعصاب نمی موند چه برسه به اینکه خوشحال باشه که ازدواج کرده. هر کاری که از دستش می مومد برای اذیت کردن اون آدمی که تازه ازدواج کرده تا روزگار خوابگاه بودنش زهرمارش بشه و شیرینی تازه عروس بودنش توی دهنش تلخ بشه انجام میداد.

حالا من که مجرد بودم سعی می کردم بیشتر هوای اون بیچاره ای رو داشته باشم که طعمه ی اذیت و آزار این خانم واقع میشد. از صبح که میرفتم دانشگاه خسته و کوفته شب میرسیدم خوابگاه و وقتی میومدم با کوهی از ظرف های نشسته توی ظرفشویی و اتاق بهم ریخته مواجه بودم و اون فرد تازه وارد حسود حتی به خودش زحمت اینو نمیداد اگه کسی و اذیت میکنه لااقل به فکر نظافت سوئیت مون هم باشه و باری به دوش ما نذاره. خلاصه که این چهارسال مُردم تا از اون خوابگاه بارم و بستم و به شهر خودم برگشتم.

داشت دلداریم میداد که نگران نباش، این قانون دنیاست که هر چه کُنی به خود کُنی گرهمه نیک و بد کنی؛

بین صحبتش ادامه داد: این قصه رو گفتم که بگم حالا که من 15ساله ازدواج کردم و اون هم خوابگاهی هم که اونقدر بقیه رو به خاطر ازدواج شون اذیت میکرد بالاخره ازدواج کرد. اما اصلاً زندگی خوبی نداره و هم خوابگاهی هامون میگفتن هرچقدر ما رو اذیت کرد حالا داره توی زندگیش میکشه.

وقتی کسی ناکامی رو در جایی از زندگیش تجربه میکنه مثل خانواده، تحصیل، شغل، ازدواج و... ، اگر بلد نباشه اون ناکامی رو تبدیل به پیروزی کنه و به جاش از مکانیسم های دفاعی روانی بهره ببره و دست به دامن صفات زشت اخلاقی و رفتاری بشه آسیبش قبل از اینکه متوجه زندگی کسی بشه، دامن زندگی خودش رو می گیره.

واسه ی همینه می گیم با کسی یا کسانی رفاقت و همنشینی کنید یا حتی ازدواج کنید که ناکامی کمتری رو تجربه کردن و اگر ناکامی در زندگی داشتن اون رو تبدیل به موفقیت و از نو برخاستن کردن و به فکر آسیب زدن و لطمه به دیگران به هر طریق ممکن نبودن.

من در تمام این سالها افراد زیادی رو دیدم و می بینم که انتقام نداشتن ها و ناکامی های زندگیشون رو از کسانی گرفتن که در مسیر حرکت به سمت هدف ها و مقاصد زندگی شون بودن ولی هیچ وقت به این نکته توجه نداشتن که این رفتار بیشتر باعث تجربه ی ناکامی بیشتر و شکست های مجدد خواهد بود.

همیشه به دختر خانم هایی که در شُرف ازدواج هستن پیشنهاد و توصیه می کنم اگر در شرایطی واقع شدید که خواستید با کسی ازدواج کنید که قبلاً تجربه ی ازدواج ناموفقی رو داشته دقت کنید ببینید ناکامی های ازدواج قبلی شو تبدیل به موفقیت کرده یا نه؟ موفقیت به معنای اینکه از بحران و آسیب های اون ناکامی عبور کرده باشه و بتونه به روال زندگی عادیش برگرده، هدف ها و برنامه ای تازه ای رو برای احیای فردیت و شخصیت خودش ایجاد کرده باشه و به سمت اونها حرکت و اقدام مثبتی داشته باشه.

یعنی چی؟ یعنی من اگر تجربه ی ناموفقی از ازدواج قبلیم دارم، به هر دلیلی؛ باید نقاط ضعف خودم رو در اون مسأله و بحران تبدیل به نقاط مثبت کرده باشم. مثلاً اگر من به عنوان یه خانم بخاطر خیانت از همسرم جدا شدم و از این ازدواج لطمه های زیادی از لحاظ روحی و عاطفی دیدم، پس این مسأله نباید باعث به وجود آمدن تله ی بی اعتمادی، نفرت و خشم نسبت به تمام مردان باشه و یا این تله ی بی اعتمادی کم کم تبدیل به بدبینی های شدید و سوءظن به دیگرانی بشه که زندگی سالم و رفتار سالم تری داشته اند که اگر این طور رفتار نمی کنم حتماً ناکامی من در ازدواج قبلم، برطرف نشده تا تبدیل به حل مسأله و عبور از بحران برای من باشه. برعکس من از تمام آدمهایی که به هر صورتی من رو یاد اون فرد می ندازن متنفرم، یا خشمی رو در روانم با خودم جابه جا میکنم که باعث جذب انرژی های منفی بیشتر به زندگیم میشه.

نکته ی آخر اینکه، افراد موفق، اونایی اند که نه تنها به زندگی دیگران لطمه ای نمی زنند، بلکه اگر هم کسانی روزی زندگی اونها رو با خاک یکسان کردند، اونها به جای انتقام، خشم و نفرت و جبران بدی اونا دوباره بلند شدند و از نو ساختند و اون ناکامی ها تبدیل به موفقیت های بیشتر و رشد بهتر شد.

امیدوارم که اونقدر خدا بهمون عقل و معرفت بده که حواسمون به رفتارهامون و زندگی کسانی باشه که حقی به گردن ما گذاشتن چون که شیرینی و خوشمزگی زندگی در نهایت نصیب ما میشه نه دیگران.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۲:۱۸
mina nikseresht

ناکامی چیست و چرا نزدیک شدن به افرادی که ناکامی های زیادی را در زندگی تجربه کرده اند یا می کنند زندگی ما و روان ما را بیشتر در معرض آسیب قرار میدهد؟ مدل ناکامی ها هم با یکدیگر متفاوت است. بعضی ناکامی را در تحصیل تجربه کرده اند. به این مضمون که آنطور که باید و به آن صورت که جامعه و اجتماع برای آن ارزش قایل می شوند مورد تایید واقع نمی باشند. مثلاً جامعه به تحصیل در دانشگاه های بهتر که مدارج تحصیلی بالاتر در آن ارزش و اعتبار بیشتری دارد امتیاز میدهد و فردی اگر یکی از ارزش های خودش، خانواده و جوامعی که در آن واقع می شود ارزش و اعتبار قلمداد می شود نتواند مدارج عالی را در دانشگاه بهتری طی کند و یا از آن مدارج تحصیلی به شکلی که ارزشی را خلق کرده باشد و یا باعث کمک به دیگران شود ناکام بماند در این صورت احساس ناکامی به سراغش می آید.

احساس ناکامی و درک آن بستگی به ارزش های فرد، خانواده و جامعه دارد و بر این اساس نیز تعریف می شود. عده ای ناکامی را در ازدواج و درک ازدواج خوب و موفق تعریف می کنند. وقتی فردی به هر دلیلی در شرایطی که امکان ازدواج داشته و این امر رخ نداده و یا از فرصت هایی که پیش پایش واقع شد استفاده نکرد و به فکر اصلاح اخلاق و رفتار خود نبود تا با کاستی های رفتاری و اخلاقی که باعث بروز عدم ازدواج و یا طلاق شد ازدواج بهتر و موقعیت های مناسبتری را برای خودش رقم بزند در نتیجه در این موضوع احساس ناکامی و شکست می کند و البته اگر در کنار افرادی واقع شود که آنها موقعیت بهتر و مناسبتری برای ازدواج داشته یا دارند حس حسادت، خشم و نفرت نسبت به آنها در او برانگیخته خواهد شد. در این بین و در ازدواج افرادی هم بوده اند که به خاطر فرار از قبول مسئولیت و تلاش برای فراهم ساختن یک زندگی و تشکیل خانواده سر باز زده اند و در آینده دچار پشیمانی و حسرت نسبت به دیگران شده است و از طرفی رفتارهایی از فرد بروز می کند که نشانه ی ناکامی در این زمینه است آن وقت نیز فرد در جامعه، خانواده و میان دوستان تبدیل به یک فرد سرخورده خواهد شد. دقت کنید افرادی زیادی هستند که دچار انکار هستند و با استفاده از مکانیزم های دفاعی روان دست به انکار در احساس ناکامی خود می زنند که با متوسل شدن به این سیستم روانی بر روی ناکامی خود سرپوش می گذارد. البته که این احساس ناکامی همانطور که بالا هم اشاره کردم بستگی به ارزش های فرد، خانواده و جوامعی دارد که در آن ها حضور می یابد و هرچه فشارهای وارده از طرف این جوامع بیشتر باشد احساس ناکامی فرد هم بیشتر خواهد شد.

در برخی احساس ناکامی در کسب ثروت و شغل است. به هر دری می زند شغلی متناسب با نیازها و خواسته هایش پیدا نمی کند و یا در شرایط شغلی واقع می شود که متناسب با استعداد، مهارت، مدرک و جایگاه تحصیلی و البته که نکته ی قابل اهمیت تر براساس ارزشهایش نیست. حال اگر آن شغل بتواند نیازهای مالی فرد را تامین کند ولی باز هم متناسب با ارزش هایش مثل مدرک تحصیلی، جایگاه خانوادگی و اجتماعی اش نباشد باز هم دچار احساس ناکامی خواهد شد.

احساس ناکامی اگر به شکل درمان فردی و گروهی درمان نشود تا احساس ارزشمندی فرد و عزت نفس او بهبود و ترمیم شود تبدیل به عقده های روانی خواهد شد که حتماً و قطعاً نه تنها به فرد آسیب می زند بلکه به مرور زمان این آسیب روانی او متوجه خانواده، اطرافیان، دوستان و جامعه ای خواهد شد که فرد در آن حضور دارد.

افرادی که احساس ناکامی دارند در روابط بین فردی ناموفقند. دامنه ی خشم و نفرت و حسادت آنها روز به روز نسبت به دیگران بیشتر می شود اگر به این فکر نباشند تا فکری به حال خود و تغییر و توسعه ی فردیت داشته باشند. هر امکان و موقعیتی که از جانب شما به گوش آنها برسد حتماً به شکلی درصدد جبران این احساس ناکامی خود می باشند. حال ممکن است این احساس ناکامی در زبان و کلام به شکل سرزنش و تحقیر دیگران، توهین و رفتارهای پرخاشگرانه ی کلامی و رفتاری باشد. احساس اعتماد به نفس کاذب داشتن که به شکل غرور بروز می کند.

افرادی را می شناسیم که وقتی کنارشان می نشینیم دائم حرفهای منفی و ناامیدکننده می زنند، به راحتی پشت سر دیگران صحبت کردن و خود را بهتر و بالاتر فرض کردن بدون درنظر گرفتن نکات مثبت و صفات و استعدادهای خوب دیگران همه نشانه ی ناکامی من در موضوعی از زندگیم بوده و هست که برایم ارزش حساب می شده. افرادی که احساس ناکامی می کنند معمولاً خشم بیشتر و عصبانیت هر روزه نمود رفتاری ثابت آنهاست. آنها به هر دلیلی ممکن است عصبانی شوند و هر عامل خارجی موجب خشم زودهنگام آنها را فراهم آورد. هرچند که ما از دلایل روانی و پنهان روان آنها به شکل فرد عام بی خبر باشیم که تشخیص آنها به عهده ی روانشناس است.

همیشه دقت داشته باشید چه کسانی پشت سر دیگران حرف می زنند و این مجوز را همیشه به خود میدهند تا با قانع کردن و بالا بردن خود در موضوع یا زمینه ای دیگری را تحقیر و یا پشت سر او بدگویی کنند؟ کسانی که احساس ناکامی بیشتری داشتند، تجربه ی درک عشق و محبت را نداشته اند و به اموری ارزش داده اند که فانی بوده و اگر هم داشته اند با سرافکندگی و شکست از آن بیرون آمده اند. افرادی که در روابط بین فردی ناموفق بوده اند و به جای کسب ارزش و بالا بردن مهارت های خود و تمرین خودسازی و داشتن برنامه ی اخلاقی برای تغییر و بودن و قرار گرفتن در بین کسانی که ارزشمند هستند و تلاش برای کسب موفقیت های تازه تر و بهتر به دیگران به ناکامی های خود ضربه و لطمه می زنند اینها تماماً نشانه ی این است که این افراد بجای ترمیم شکست ها و بلند شدن و از نو ساختن، بالا بردن اعتماد به نفس و کسب مهارت هایی در این زمینه، با بدگویی از دیگران و لطمه زدن به روان آنها روز به روز احساس ناکامی بیشتری می کنند.

گاهی این احساس ناکامی به شکل نادیده گرفتن دیگری و اینکه تو آدم مهمی نیستی یا تو هیچ ویژگی و ارزش مثبتی نداری بروز میکند. اینکه باز هم من ناکام به خودم این اجازه را می دهم که کسی که دارای ارزش های اخلاقی، معنوی، تحصیلات و موقعیت مطلوبی در اجتماع است و یا حتی ارزش ها و موفقیت هایی هم کسب کرده و داشته اما توان تعریف و دیدن این موفقیت ها را نه تنها ندارم بلکه اگر جایی هم بتوانم آنها را نادیده می گیرم و خودم را بهتر و موفقتر جلوه میدهم اینها تماماً نشانه ی ناکامی من در موضوعاتی از زندگی بوده و هست که برای جبران و درمان آن کاری نکرده و نمی کنم.

بالاخره زندگی به این شکل طراحی شده که ما در زمینه هایی یا به دلیل کوتاهی های خودمان و یا به دلیل شرایط محیطی، خانوادگی و اجتماعی در موضوعاتی احساس ناکامی داشته باشیم اما چه خوب که اگر ناکامی را در زندگی تجربه کردیم درصدد درمان آسیب آن و کسب موفقیت ها و توسعه ی اخلاق و رفتارمان باشیم و هرچه می‌توانیم از فرصت‌های زندگی مان استفاده کنیم، کمتر به بطالت و امور غیرارزشمند بپردازیم تا نه تنها بخاطر این احساس ناکامی دچار حسادت، خشم، بغض، کینه و نفرت از دیگران شویم بلکه کمک حال آنها و حمایتگر و پشتیبان روانی خود و دیگران شویم.

احساس ناکامی و درک هر روز آن به عزت نفس، اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی ما لطمه می زند و برای درمان آن باید به فکر اصلاح رفتار، ارزش ها و توسعه ی مهارت های فردی، بین فردی مثل روابط با دیگران باشیم.

برای همین است که اینقدر تاکید می کنیم که افرادی که هدف های مطلوب و ارزش های والایی در زندگی ندارند  و در هر شرایط و موقعیتی دست به مقایسه ی خود با دیگران می زنند و اگر در زمینه ای به هر دلیلی نتوانسته اند مطابق شرایط خانوادگی، اجتماعی و یا شغلی موفقیت هایی را کسب کنند، به فکر اصلاح شرایط و بهبود اعتماد به نفس و عزت نفس خود باشند تا به محبوبیت خود اضافه کنند نه آنکه باعث دور شدن دیگران و کم شدن محبت آنها و باز هم شکست های بیشتر خود شوند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۹ ، ۱۵:۳۸
mina nikseresht
چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۳۷ ق.ظ

کارما نزدیک تر از همه چیز به ماست

می گفت: گاهی دنیا و کائنات کارمای عمل و رفتارت رو این قرار میده که زندگی خوشمزه ای نداری و وقتی زندگی خوشمزه ای نداشته باشی نمیتونی از نعمتهایی که در اختیار داری استفاده کنی و بابتش سپاسگزار خدا باشی. صبحت و شب میکنی و شبت رو صبح و هر روز در جستجوی چیزی هستی تا احساس خوشبختی کنی غافل از اینکه شاید خیلی ها چیزهایی رو که تو داری ندارند ولی از همون اندک های زندگی شون احساس خوشبختی و نشاط می کنند و تازه بیشتر هم سپاسگزار خداوندند.

مجردی که در حسرت ازدواج بود و تمام فرصت هایی که میتونست در اون زمان ازش بهترین استفاده رو ببره و همیشه حسرت بقیه رو میخورد و متاهلی که مدام در حسرت زندگی مجردی و زندگی کسانی بوده و هست که بقول خودش آزادی عمل بیشتر و گرفتاری کمتری دارند! اصلاً ساده بگم یکی از چیزهایی که نشون میده بعضی ها لذت زندگی الان شون رو درک نمی کنن و هنوزم منتظر اتفاقات قشنگ و بهتر زندگین، دقیقاً کسانی اند که گاهی می بینیم در حسرت روزهای قبلند. مثلاً چه خوب بود اون روزا کرونا نبود! یادش بخیر سالهای قبل این موقع فلان جا بودیم و هزارصد افسوس بر اینکه الان اون شرایط نیست و... ؛ حالا موقع گفتن این جملات و حرفها چه پیام روانی دارم از خودم صادر میکنم؟

اینکه من الان و در شرایط حاضری که هزار و یک نعمت بزرگ دارم حسرت گذشته ای رو میخورم که وجود ابعادی نداره و من دیگه درکی از اون لحظه ندارم. پس زمان حالم رو از دست دادم و دقیقاً روزهای بعد هم دوباره حسرت این روزایی رو خواهم خورد که رفت و من لذت نبردم و استفاده ی درستی هم نداشتم. بعد کم کم می بینم من شدم یه آدم 30 یا 40 ساله با کلی فرصت از دست داده شده و این افراد تا آخر عمر حسرت روزهایی رو خواهند خورد که در گذشته بوده و حالا نیست.

هر وقت خواستین انرژی روانی کسی رو اندازه بگیرن و یا ببینین این فرد انرژی مثبتی داره که به شما حال خوب و سالمی بده ببینید چقدر از گذشته و چیزهایی که بوده حرف میزنه و آیا الان نسبت به گذشته تغییر رفتار و عملکردی داشته یا نه یا اینکه این فرد همون آدم 5ساله قبله که اون موقع هم همین بود بدون اینکه تغییری کرده باشه.

امروز صبح میخوندم نوشته بود:

وقتی ما به خودمون این اجازه رو براحتی میدیم که به دیگران توهین یا بدزبانی کنیم،اونها رو سرزنش کنیم، به اونها تهمت بزنیم و شخصیت اونها رو خرد کنیم در حقیقت این کارمای رفتاری و گفتاری ما به شکل خیلی بدتری به زندگیمون برمیگرده. این روزها که خیلی جاها توی خونواده ها، در فامیل، فضای مجازی و محیطهای اجتماعی زیاد می بینیم به دیگران توهین میشه و کلام و رفتار پاکیزه ای در بعضی وجود نداره به خودمون هی تلنگر بزنیم اگر دنبال خوشمزگی زندگی و درک لحظات اکنون مون هستیم و دلمون میخواد از فرصت های امروزمون بهترین و بیشترین استفاده رو ببریم و بعدها کارما و عقوبت های رفتاریمون به شکل گرفتاری یا حتی صفات زشت اخلاقی مثل غرور، نفاق و دورویی و قلب تاریک و تیره ای که جذب و اتفاقات خوبی رو برای فرد رقم نخواهد زد، نصیب و روزیمون نشن دقت و توجه مون به عمل و رفتار خودمون باشه. بارها وبارها این رو می بینم که کسانی که اجازه ی سرزنش دیگران رو به هر دلیلی به خودشون دادن چه زندگی و عاقبتی در آینده ای نه چندان دور دستگیرشون شده. مهم نیست دیگران چه عقیده و سلیقه و رفتاری دارن و آیا مطابق میل ما هست یا نه مهم اینه که زندگی تمام گفتار و رفتار ما رو بهمون برمی گردونه. نمونه هاش خیلی زیاده و چه بده که آدما گاهی با چهارتا رفتار درست احساس شون نسبت به خودشون اینه که کارشون خیلی درسته و بهتر و بالاتر از اونا نیست در حالیکه وقتی آگاهی داشته باشین تازه می فهمین که چقدر رفتارهای دقیقی نوشته شده در کلام انسان های پاکی که نماینده ی خدا بودند در زمین و سفارشات اونها که نشانه داره و کارما.نوشته شده اینایی که به دیگران  بخاطر نفس شون، خواسته ها، معیارها و ارزش های خودشون، جامعه و هر چیزی توهین و سرزنش می کنن و جوری رفتار می کنن که شخصیت و حرمت کسی رو از بین ببرن چند تا نشونه واسش هست که به سه موردش اشاره میشه:

1-نشانه نفاق و عامل دورویی: فحش و دیگر مصادیق دشنام و ناسزاگویی یکی از مهمترین علل و عوامل نفاق است و کسی که بدزبان است در حقیقت نشان می دهد که از اخلاق و دین وعفت به دور است. امام صادق(ع) می فرماید:الفحش و البذاء و السلاطه من النفاق؛ دشنامگویی و بدزبانی و دریدگی از (نشانه های) نفاق است. پس باید به هر شکلی شده از نفاق و نشانه های آن اجتناب کنیم و اجازه ندهیم که با بدزبانی، دنیا و آخرت خودمان را تباه سازیم و از اهل خسران شویم.

 2-خودبزرگ بینی: دشمنام دادن دیگران نشانه ای از خودبزرگ بینی و تکبر و کبر است که در آدمی پدید آمده است. کسی دیگران را دشمنام می دهد که گرفتار تکبر باشد. این تکبر است که او را در نزد خودش بزرگ و دیگران را خوار و ذلیل نموده است؛ از این رو با دشنام، تکبر خود را به نمایش می گذارد. به سخن دیگر، دشنام گو انسان متکبری است که باید از او اجتناب کرد و اگرکسی اهل دشنام است باید در اخلاق خود تجدیدنظر کند؛ زیرا نشانه ای از کبر و تکبر است که پیامدهای بسیار بدی را دردنیا و آخرت گریبانگیر او خواهد کرد.

امام علی (ع) می فرماید: ثمره التواضع المحبه، ثمره الکبر المسبه؛ ثمره فروتنی دوستی است، ثمره تکبر دشنام گفتن است.

3-هلاکت و نابودی: دشنام گو در همین دنیا به هلاکت گرفتار می شود، زیرا وقتی دیگری را دشنام می دهد خود در معرض آن قرارگرفته و اندک اندک درشرایطی قرارمی گیرد که موجبات هلاکت و نابودی خودش را فراهم می کند.

اینها نمونه های کوچکیه از دریای بزرگ علمی که معصومین بهمون یاد دادن و قصدم از نوشتن این مطلب این بود که بگم همیشه رفتار درست رو داشته باش هرچند گاهی خیلی سخت اما مطمئن باش عاقبت و خوشبختی و درک لذتهای اکنون زندگی نصیب کسی میشه که رفتار بهتر، درست تر و خداگونه ای داره و مطمئن باش کسی که خلاف این رفتار کنه بدون شک کارمای رفتارش رو خواهد داد. منتها چون یادمون میره و حواسمون بیش از رفتار خودمون به دیگرانه، متوجه نمی شیم.

دعا کنیم عاقبت بخیر و در مسیر خودسازی باشیم و روز به روز زبان پاکتر و بهتری برای جذب روزی و برکت عمر و وقت مون در زندگی مون داشته باشیم. اونقدر که سالها بعد هرکسی یادی از ما کرد به خوبی و خوش نامی یادمون کنه و حتی بعد مرگ هم صفات برجسته و ویژه ی ما رو بگن نه کوتاهی و غفلت و رفتارهای اشتباهی که در حق خودمون و دیگران داشتیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۹ ، ۰۷:۳۷
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۴۷ ب.ظ

رموز اثرگذاری چیست؟

منابع انرژی کدامند؟ چرا بعضی انسان ها به محض ورودشان به هر جا کوهی از انرژی مثبت را با خود به همراه می آورند؟ باعث اثرگذاری روی دیگر افراد می شوند و یا حضورشان گرمی و محبت را درون ما زنده میکند و برعکس بعضی انسان ها هم هستند که تاریکی و تیرگی را با خود جابه جا می کنند، کلام شان اثرگذار نیست و یا باعث تغییر یا تحولی در زندگی من یا شما نمی شود یا اگر هم باشد برای مدتی محدود است و بعدها فراموش می کنیم. مگر درون ما چه خبر است که این چنین باعث اثرگذاری یا جذب انرژی با سرعت بالا و فرکانس زیاد و یا برعکس باعث سلب انرژی از دیگران و رساندن انرژی منفی به آنها می شویم؟در مباحث قبلی خلوص ذهن و قلب را یادآوری کردم. گفتم ذهن هرچه پاکتر و اندیشه ها هرچه سالمتر پرواز به سمت رشد و تعالی بهتر و بزرگتر. قلب ما هرچه شفاف تر باشد و خالی از تیرگی و تاریکی های نفس، دریافت و درک ما از عالم هستی و معنا بیشتر. مراقبه ها دقیقاً برای همین است. وقتی که باید خودمان را از تمام آنچه که درون مان را تیره و تار میکند خالی کنیم.شفاف شویم. درست مثل آبی زلال.

یکی از نکاتی که در این مطلب قصد اشاره به آن را دارم مطلب ثروت است. باز بودن چاکرای دست چه اثری در روند زندگی و چرخش انرژی های ما به سمت مثبت دارد؟ اصلاً چطور می شود بعضی ها هر روز ثروت و درآمد بیشتری دارند و آیا انسداد چاکراها باعث این رخداد نیست؟ این سوالاتی است که گاهی باید از خود بپرسیم.

می گوییم ثروت تولید ثروت میکند. دفن ثروت و راکد نگاه داشتن آن موجب انسداد و بسته شدن برکات مادی دیگر بر ما می شود. وقتی پولی را داریم نباید آن را پس انداز کنیم بلکه باید با آن پول به دیگران و به زندگی آنها نیز این پول را جاری سازیم. اگر میتوانیم دست کسی را بگیریم، اگر میتوانیم اشتغالی برای دیگری ایجاد کنیم تا چرخه های زندگی دیگرانی بچرخد، اگر میتوانیم با این پول جریان مثبتی ایجاد کنیم و بهرحال این پول در اختیار ما قرار می گیرد تا باعث گشایش های مادی و برطرف کردن خواست ها و نیازها باشد و البته درست در زمانی این پول انرژی بیشتری برایمان به همراه می آورد که با دست خود باعث ایجاد خیر و برکت برای دیگری شویم و از همه ی آنچه که داریم ببخشیم و بذل محبت کنیم.

این انرژی باعث اثرگذاری می شود. انتقال انرژی به دیگران در ما جریان مثبتی ایجاد میکند که آن انرژی ها را به سمت خود جذب می کنیم و چون بخشش و هدیه به دیگران عملی قلبی و باطنی است، پس این چاکراهای قلب و دستان شماست که گشوده می شود تا مهر بیشتری را دریافت کنید. اینها باعث اثرگذاری شما می شود. خصوصا هنگامی که بی هیچ توقعی می بخشید و انتظار و توقعی پشت آن نیست. همین که به این نکته آگاه باشیم که قرار نیست ما ثروتی را با خود ببریم و باید این ثروت را در مسیر و راهی صحیح هدایت کنیم تا شکل و انرژی مثبت آن به زندگیمان بازگردد این به ما کمک میکند. راکد نگاه داشتن پول باعث انسداد انرژی می شود. اینکه به این آگاه نباشیم که تمام ثروتی که داریم همه متعلق به ما نیست و باید بخشی از آن را به دیگران اهدا کنیم.

در این بخشیدن است که شما در مسیر حرفه ای و شغلی واقع می شوید که به آن عشق می ورزید و آن وقت به آن اندازه ای پول دریافت خواهید کرد که بیش از نیازهایتان است و لازم است مقداری از آن را ببخشید. در این صورت است که این پول به افزایش خود ادامه خواهد داد و این اضافه شدن ربطی به خرج کردن شما هم ندارد. در واقع این کار یک تقویت کننده ی اضافی است که برای تولید بیشتر درآمد در جریانات مالی به کمک شما خواهد آمد و البته قانون کارما!

از هر دستی بدهی، از همان دست دریافت خواهی کرد. بسیار مهم است که وقتی میخواهیم به کسی هدیه ای بدهیم آن را با دستانمان هدیه بدهیم. چرا؟ چون انتقال انرژی های مثبت صورت می گیرد و در این داد و ستد دستان شما جریان بیشتری از انرژی را برای جذب و دریافت فراهم میکند.

اگر از آنچه که داریم مثل علم و دانش، ثروت و ... اهدا نکنیم دیر یا زود تبدیل به فساد خواهد شد که این فساد شکل های مختلفی دارد. اگر زکات علم خود را ندهیم این علم تبدیل به فساد می شود. راه و مقصد اصلی را گم خواهیم کرد و درهر صورت اثرگذار نخواهیم بود. اگر ثروت خود را جاری نکنیم، نسبت به آن بخل بورزیم، دست و پایمان بلرزد در هنگام دیدن احتیاجی از دیگری آن پول بعدها به شکل فساد به زندگی ما باز می گردد. درخت سیب هرگز نمی گوید: من تنها به انسان های باارزش که حق خوردن دارند، سیب می دهم، یا گاو مهربان و بی آزار در مورد شیر خود چنین چیزی نمی گوید زیرا چنانچه در کمال بخشندگی و آزادی چیزی داده نشود، درخت سیب می میرد، شیرگاو خشک می شود و موجب مریضی گاو می گردد. حتی خورشید نیز گرما و حرارت و نورش را به همه میدهد و بر سر تمام موجودات الهی یا غیرالهی می بارد و باعث حیات است. این قانون بقا است. مهر و محبت ما در این جهان ماندگار خواهد شد تا زمانی که نامی نیک و مهری پایدار و رسمی از جوانمردی و اخلاق و رفتار مثبت از ما برجای بماند.

راز عرفانی پول این است که: انرژی ناشی از پول در دایره ی مغناطیسی حرکت میکند، پولی را که به دیگران می دهید و متوجه خواهید شد که این پول به حرکت در می آید و به گونه ای اجتناب ناپذیر چندبرابر بیشتر به نزد خودتان برمی گردد در حالی که از جانب شما به جریان خود ادامه میدهد. بنابراین پس از مدتی شما این مرکز انرژی به شمار می آیید و عامل به حرکت در آمدن خواهید شد.

البته که در دورانی که خودمان بیشتر نیاز داریم و بیشتر می بخشیم این گشایش و انرژی مثبت بیشتر به سمت ما باز میگردد.

بحث انتقال انرژی ها و چاکراها مباحث جذابی است که هر کسی که در مسیر خودشناسی قرار می گیرد بی شک متوجه حضور و دریافت و فعال کردن آنها واقع خواهد شد.

کما اینکه اخلاق و عرفان و مسیر روشنایی که در جهت شناخت خداوند است از مسیری می گذرد که در جهت خودشناسی است.

چندروزی پیش تر خواندم نوشته بود: در عصر جدید، انسان هایی جان سالم از حوادث روزگار به در خواهند بُرد و آنهایی می مانند که در مسیر خودشناسی و اصلاح اخلاق و رفتار خود باشند. مابقی تا پیش از ظهور منجی به هر دلیلی حذف خواهند شد. چطور و چگونه؟ الله اعلم.

چندروز دیگر در مورد چاکرای دست خواهم نوشت و می گویم که باز بودن و یا بسته بودن آن باعث ایجاد چه انرژی هایی در ما می شود. البته که آنها که چاکراهای دست شان باز است در مبحث بخشیدن و بذل محبت کردن با دستان خود توانمندند و افرادی خلاق به شمار می روند.

خداوندا ما را به راه مستقیم و صحیحی هدایت کن که آنهایی را هدایت کردی و مورد نعمتهایت قرار دادی.

صراط الذین انعمت علیهم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۹ ، ۲۱:۴۷
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۰۶ ب.ظ

آیا شما برده ی انسان قرن 21 هستید؟

به انسان قرن 21 نگاه کنید. چه چیزی در آنها می بینید؟ کدام صفات هستند که به نظرتان در انسان های قرن های گذشته نبوده است؟ قدیم ترها دولت امریکا را استثمارگر می خواندیم. اینکه به دنبال قدرت طلبی است. میخواهد کل جهان را مستعمره ی خود کند و نفس راحتی بکشد که او صاحب کل جهان است. سالها در بسیاری از کشورها جنگید تا بتواند به این هدف دست پیدا کند. اما اکنون در این برهه از زمان آیا او به خواست خود رسیده است؟ این مثال را زدم تا بگویم انسان قرن 21 نیز اینگونه است. به دنبال قدرت است. قدرتی که بتواند انسانها را به تملک خود در بیاورد. عده ای در کسب و کارشان، عده ای در مدرک تحصیلی و مهارت هایشان، عده ای در اعتقاد و عقیده و مذهب شان، عده ای در هنرهای دستی و مهارت های کلامی شان، عده ای با مدارک و مدارج عالیه شان یا همان تحصیلات و خلاصه انسان قرن 21 با تکنولوژی ها و امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته به سمت قدرت و در اختیار گرفتن انسان ها و یا استثمار آنها حرکت میکند.

نگاهی به شبکه های مجازی که بیندازید متوجه منظور و کلام بنده می شوید. مطرح کردن، مطرح شدن و در اختیار گرفتن ما تمام هدف و مقصود است.

حال در این بین شما هستید که باید با تفکر و اندیشه ی خود، دقت کنید که آیا دوست دارید برده و بنده ی قدرت طلبی انسان ها و به انحصار گرفته شدن توسط آنها باشید یا دوست دارید آزاده زندگی کنید و در اندیشه ی قدرت نمایی یگانه ی آفرینش یعنی خداوند باشید؟ آیا برده و بنده ی انسان ها با تفکرات و اعمال و رفتارشان، عقایدشان و تحمیل هر نوع تفکر و منشی از سمت آنهاییم یا اینکه حواسمان آنقدر به خودمان و طی کردن مسیر زندگی و نقشه ی راه شخصی مان هستیم که به انحصار آنها درنیاییم و دست به مقایسه ی خود با آنها بزنیم یا حسرت و اندوه زندگی آنها را با زندگی خود گره بزنیم و بسیاری از ویژگی هایی که امروزه به کرات شاهد آن هستیم.

اگر هدف ما معرفی خداوند و شناخت او به عنوان یگانه هدف آفرینش باشد رفتارها و تفکرات ما نیز پیرو این مهم خواهد بود. چرا که تنها و تنها هدف زندگی شناخت خداوند و حرکت به سمت اوست نه آشنایی با تفکرات و نشان دادن راه از سمت کسانی که منیت و نفس و قدرت طلبی جز نشانه های شخصیتی آنهاست. شاید تنها قرار است با انتقال این تجربیات از هم چیزی بیاموزیم، انرژی مثبت و حال خوبی رد و بدل کنیم تا بتوانیم در مسیر زندگی خود حرکت کنیم. اگر فعالیتی هم داریم هدف این باشد که بتوانیم با انتقال این تجربیات کمکی به دیگری کرده باشیم تا نقطه ای روشن در زندگی شخصی خودمان ایجاد کنیم. هدف زکات علم است ولاغیر.

پیش از آنکه دیر شود، در مسیر خودشناسی و خداشناسی قدم بگذارید که همه ی آنچه که با خود خواهیم بُرد همین است ولاغیر. کسی با مدرک تحصیلی، مدارج علمی، موقعیت و جایگاه اجتماعی، ثروت، شهرت و... در پیشگاه خداوند حاضر نشده است بلکه این طی طریق کردن و سیر الی الله و دستگیری و کمک به انسانها و خودسازی است که میتواند به ما در هنگام دیدار با الله کمک کند.

ما آزاد خلق شدیم. بی هیچ زور و اجباری، خودمان انتخاب کرده ایم و انتخاب خواهیم کرد. ما بنده و برده ی تفکرات غالب و فرهنگ های نوخواسته و نوظهوری نیستیم بلکه به محض آنکه دنبال خداوند بگردید و راهتان طلب او باشد خود او اداره کننده ی زندگی تان خواهد شد. کاش هر روز تلاش مان این باشد که هرچه بیشتر آدمها را با مهر و محبت و صفات اعلی پروردگارمان آشنا کنیم آن وقت دیگر حتی لحظه ای احساس و رفتارمان این نبود که خودمان را مطرح و تفکرات مان را برتر و غالب تر بدانیم.

امان از دست ما!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۹ ، ۱۹:۰۶
mina nikseresht

چاکرا

همه مان دوست داریم انسان های اثرگذاری باشیم. کم نداریم کسانی که تحصیلات عالیه دارند و تلاش می کنند تا حرفها و کلمات و رفتارهایشان اثرگذار باشد. اما آیا همه ی ما میتوانیم اثرگذار باشیم؟ چرا بعضی ها اثرگذاری بالایی بین اطرافیان، دوستان، همکاران و عوام مردم دارند اما بعضی ها نه؟ با وجود همان تحصیلات عالیه، یا ثروت یا اسباب و لوازمی که موجب اثرگذاری می شود باعث اثرگذاری و ماندگاری بر روی دیگران نمی شوند؟

چرا با وجود اینکه آن شخص در سمت های مختلفی قرار می گیرد، مدارج عالی را در بهترین مکان های آموزشی طی میکند اما فقط برای قشر محدودی چون خود اثرگذار است آن هم در همان برهه هایی که در زندگی در آن واقع می شوند و بعدها درطول راه، یاد و اثر آن فرد یا افراد را فراموش میکنند و درگیر روزمرگی و زندگی خود می شوند.

در اینجا ما بحثی داریم به نام انرژی روحی و روانی و انتقال آنها. تصور کنید وقتی فردی فشارش پایین می آید دکترش تجویز سِرُم میکند. با زدن سِرم این ضعف او برطرف خواهد شد و به حالت نرمال باز خواهد گشت اما اگر در راه انتقال آن از لوله ای که به دست و به سرم متصل شده است انسدادی پیش بیاید این منبع تغذیه ی بازگرداندن انرژی و ضعف جسمی نمیتواند به فرد برای احیای او کمک کند. روح ما نیز مانند جسم است. اگر عواملی باعث انسداد انرژی روحی ما شود، نمیتواند از منابع تغذیه ای خود انرژی لازم را دریافت کند و این گرفتگی ها باعث عدم انتقال انرژی و اثرگذاری خواهد شد.

در بدن ما چاکراها منابع انتقال انرژی اند. این چاکراها منابع انرژیها به عبارتی شریان‌های حیات می‌باشند. چاکرا واژه‌ای سانسکریت به معنای دروازه است.

چاکراهای اصلی در بدن وجود دارند و هر چاکرا ارگانهایی را کنترل می‌کنند و طبعاً مسئول شکل‌گیری اخلاق و رفتارهای ما و همچنین مقاومتهای ما در برابر بیماریها یا موارد اخلاقی یا ضعف ما در قبایل سایر بیماریها و سایر خصوصیات اخلاقی می‌باشد. تمام هستی یعنی تمام رنگها (حس بینایی). اصوات (حس شنوایی). خوردنیها (حس چشایی). بوها (حس بویایی). اجسام (حس لامسه). مطالب (قدرت فکر و منطق) می‌توانند چاکراهای ما را پر یا تخلیه کنند.

به اثرگذاری اشاره کردم. به اینکه چرا کلام بعضی اثرگذار است و باوجود آنکه به زعم آن فردی که تحصیلات عالی در مراکز عالی دارد و یا سمت و عنوان خاصی اما آن فرد اثرگذارتر است؟

چیزی که دراین مبحث اشاره میکنم موضوع چاکرای گلوست که در صورت انتقال انرژی و باز بودن آن باعث اثرگذاری و داشتن نفوذ کلام و بیان ما می شود.

چاکرای گلو یا حلق -ویهودها (Throat chakra- Vishuddha - Vishuddhi) که روی حلق قرار گرفته‌است. طیف رنگی مربوط به این چاکرا آبی است که علامت جاودانگی، اخلاص و الهام است. این رنگ روی بیماری‌های گرفتگی گلو و ناراحتی‌های عصبی تأثیرگذار است.

منطقه: پائین و پشت مهره گردن، بین گودی گلو و حنجره

غدد اصلی: تیروئید

رنگ: آبی کمرنگ

عطر: گل سرخ

عضو وابسته: حلق. تارهای صوتی. دهان. فک. پاراتیرویید. زبان. گردن. لنف‌ها. غدد عروقی. چرخه ی قاعده گی. مثانه

شکل: نیلوفر شانزده پر

حالت طبیعت: نور شفاف آبی آسمان کمک می‌کند.

عملکرد: خرد. ارتباط. اعتماد. سخنور. بیان. خلاق. محتاط. طراح و برنامه‌ریز. نظم. سازماندهی صداقت

احساسات این مرکز: توسعه و شفا

حال در این بین عواملی وجود دارد که در صورتی که مراقبه بر روی خود نداشته باشیم و به مسیر خودسازی و باز بودن و فعال بودن انرژی های روانی قرار نگرفته باشیم با مشکلات زیر درگیر می شویم که اینها سبب انتقال انرژی منفی و عدم اثرگذاری کلام، رفتار ما خواهد شد و صرفاً اگر هم به دلایلی اثرگذار و مورد تایید باشیم اثر ماندگار که سبب تغییر و تحولات اخلاقی و روانی می شود نخواهیم داشت:

1-دروغگویی:

از بزرگترین مشکلاتی که چاکرای گلو را آلوده میکند، دروغ گفتن است. کسی که دروغ میگوید، بر علیه حقیقت اقدام میکند و حقیقت اصلی، عشق یا خداوند است. به همین خاطر، در بیشتر ادیان نیز تاکید شده است که دروغگو دشمن خداست. در سخنی از امام معصوم آمده است: دروغ نگویید حتی به شوخی.

وقتی در مسیر خودسازی و تغییر خود واقع می شویم مهم این است که نسبت به خود آگاه باشیم در صدد جبران گذشته بربیاییم و سعی هرچه بیشتر بر کلام و رفتار خود کنیم. آگاهی نسبت به خود داشتن و پشیمانی از آنچه بوده و هست سبب می شود منابع فیض الهی و قرار گرفتن شما در مسیر صحیح فراهم آید.ضمن اینکه شما فرد اثرگذاری خواهید بود چه به آن آگاه باشید و چه نباشید.

2-شایعه پراکنی:

یکی از مشکلاتی که مرتبط با چاکرای گلو و در ارتباط با کلمه است شایعه پراکنی است. شایعه سخنی است که فرد دانسته یا ندانسته در سطحی گسترده در محیط و در جامعه ی واقع شده در آن پخش میکند ولی تاثیر مخرب تری دارد، چون محدوده ی بزرگتری از انسانها را در برمی گیرد. وقتی دقت می کنیم می بینیم بسیاری از ما خواسته یا ناخواسته درگیر این مسأله می شویم و چه بسا این کار سبب تهمت زدن های ذهنی، کلامی و رفتاری به دیگران می شود که آثار و کارمای عمل زشت ما را به دنبال خواهد داشت و نکته ی قابل توجه در این موضوع این است که فردی که مورد تهمت واقع می شود در ظاهر است که خیال میکند قرار است به او آسیبی با آن تهمتها وارد شود در حالیکه خداوندی که نگهدار و نگهبان ماست، قرار است با این امتحان ما را در معرض رشد روحی و رسیدن به مراتب انسانی بالاتر قرار دهد ضمن اینکه به مرور زمان افرادی که مبتلا به این رفتار زشت می شوند، به خودشان در واقع آسیب زده اند و کارمای آن عمل و رفتار را درک خواهند کرد.

3-قسم خوردن:

یکی از کارهای بسیار زشتی که در بین افراد زیادی به صورت عادت درآمده و روزانه به صورت ناآگاهانه و ماشینی از آن استفاده می شود: قسم خوردن است. اگر کار درستی انجام شده، نیازی به قسم خوردن نیست. قسم خوردن، باعث می شود میدانی برای جولان ایگوها فراهم شود. با قسم خوردن، ما میخواهیم حقانیت خود را ثابت کنیم که این برحق بودن، در محدوده ی ایگوی غرور است.

4-تهمت زدن:

در برخی اوقات، تهمت و افترا، به صورت آگاهانه انجام می شود و ما برای اینکه شخصی را بدنام کنیم و او را در بین مردم خوار و ذلیل کنیم عملی را که او انجام نداده به او نسبت می دهیم. در واقع، تهمت بدترین نوع دروغ است.

این را هم میگویم که افرادی که با آگاهی این کار را انجام میدهند و به فرد درستکاری تهمتی می زنند حتماً در معرض کارمای عمل زشت خود واقع می شوند و کمترین اثرش محرومیت از درک حضور و وجود خداوند و البته پیش آمدن گرفتاری هایی در زندگی شان است که این افراد نمیتوانند محبت و عشق را در زندگی خود درک کنند.

5-طعنه و کنایه:

طعنه سخنی تلخ و تند، گاهی اوقات وقتی در جمعی حضور داریم و از کسی خوش مان نمی آید در کلام مان نسبت به آن شخص عباراتی وجود دارد که صرفاً متوجه اوست. ولی این عبارت ها با لحنی بسیار تند و تلخ بیان می شود و ممکن است موجب آزردگی طرف مقابل گردد. طعنه را زبان شر گفته اند.

6- فحش، کلمات رکیک:

یکی از عادتهای بدی که در اغلب جوامع وجود دارد استفاده از سخنان رکیک، فحش در گفتگوهای روزمره است. کلماتی که بار منفی انرژی بر عملکرد چاکرای گلو و تاثیر مخرب گذاشته و در موارد وخیم تر با جذب انگل های انرژی خوار به گلودرد و سرماخوردگی و غیره ختم می شود.

از دیگر مواردی که میتوان به انسداد چاکرای گلو اشاره کرد شامل:

عیب جویی کردن، سخن چینی، تملق و چاپلوسی، لعن و نفرین کردن، با مکر و حیله سخن گفتن، حرفهای ناامید کننده زدن، دادن القاب بد به دیگران، غیبت کردن، افشای اسرار، تحقیر و اهانت، پرحرفی، سرزنش کردن.

امروز روز اجابت است. روز اینکه فکر کنیم به تمام روزهای گذشته و به هفته هایی که گذشت و ما میتوانستیم بهترین عملکرد خودمان را داشته باشیم. به رفتارهای خوب و بدی که در حق خود و دیگران مرتکب شده ایم. به حقوقی که نسبت به خود و یا به دیگران ادا کرده یا نکرده ایم و پشیمانی نسبت به آنچه رخ داده و اظهار جبران عملکردهای خودمان نسبت به آنچه از دست رفته است.روزهایی زیادی هست که گاهی در خلال روزمرگی ها به شخصیت حُرّ فکر میکنم. حری که در سپاه دشمن و روبروی امام حسین علیه السلام قرار گرفته بود اما به ناگهان و با گرفتن تصمیمی درست که حتما به اذن و اشاره ی خداوند مهربان بوده است تمام زندگیش تغییر کرد و عاقبت به خیر شد. پس ما میتوانیم در همین لحظه برای تغییر گفتار و رفتار خود و جبران آنچه رفت اقدام کنیم. خدارا شکر کنیم که هنوز فرصت زندگی و حیات داریم.

کسی یک شبه اثرگذار نشده است. اینطور نیست که کلام کسی به دلمان بنشیند درحالیکه آن افراد مراقبه بر روی حرفها، رفتارها و حتی ذهن خود نداشته باشد. اگر می بینیم امروز کسی اثر ماندگاری بر روی ما داشته است، سخن کسی در لحظه باعث تغییر رفتار و عمل ما می شود همه و همه نتیجه ی مراقبت های روحی و معنوی و اخلاقی اوست. پس اینها ربطی به تحصیلات و ظواهر دنیای ما ندارد بلکه این روح ماست که باید هرچه بیشتر پاکیزه شود.

قلب ما مرکز حضور و وجود خداوند است. کلام ما بیانگر اعتقاد به این حضور و ظهور است و کسی یا کسانی که متوجه این حضور نیستند بی شک در مسیر خودسازی و مراقبه های روحی و اخلاقی قرار ندارند و به اندکی از دنیا همیشه خشنود و راضی اند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۹ ، ۱۱:۳۴
mina nikseresht
دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۰۸ ب.ظ

عشق راه گشا و حل کننده ی مشکلات شماست!

درسها و کتابهای دنیا، مرهمی است برای وقتی که توهمات دانایی مان بالا می زند و دلمان میخواهد اندرز بدهیم، موعظه کنیم، اطلاعات مان را در اختیار دیگران بگذاریم تا آنها راه درست زندگی کردن را بیاموزند و یا دوست داریم سبک و مدل زندگی مان که اینگونه زیستن چنین امکانات و دستاوردهایی برایمان داشته است را ترویج کنیم. آن چیزی که شما در ذهن تان درست یا غلط می نامید اشاره ی این متن نیست.

در بین این درس ها، آنها که معنا و مفهوم زندگی را به ما یاد می دهند کاربرد بیشتری برای فهم زندگی و چگونگی زیستن دارند. درس های زندگی که به ما کمک میکند خودمان را بهتر و بیشتر بشناسیم و به کمک این خودشناسی به قدرتهای درونی دسترسی پیدا کنیم. وقتی فهم دقیقی از خود بدست بیاوریم، تازه می فهمیم تمام آنچه که از قبل خواندیم و می دانستیم به کارمان نمی آید. نداهای درونی تان هوشیار می شود و حرکت به سمت مسیری که در زندگی شخصی شما چراغ راهتان خواهد بود روشن و پرنور می شود. در طول حرکت به سمت خودشناسی است که می آموزید برای سلامت قلب و روان تان لازم است هر حرفی را نشنوید، هر مطلبی را نخوانید، هر شخصی را دنبال نکنید و یا اصلاً چه اشخاصی را دنبال کنید که در فاز انرژی شما واقع شده اند. بله. فاز انرژی! زمانی که وارد تمرین های خودشناسی می شوید، یاد می گیرید که بدن شما سراسر انرژی است. این انرژی به شما در صورت فعال شدن کمک میکند تا دریافت هایتان از جهان پیرامون تان متفاوت تر از دیگران باشد. بحث انرژی ها در مباحث چاکراها مطرح می شود. میتوانید مباحث چاکراها را جستجو و در مورد آنها مقاله و مطالب بیشماری بخوانید. چاکراها منابع و مراکز اصلی انرژی هستند. زمانی که چاکراهای شما باز باشد(هفت چاکرا داریم) تبادلات انرژی های شما و دسترسی شما به منابع و امکاناتی که تقاضا می کنید بیشتر و بهتر خواهد بود.

یکی از دستورات روانی و معنوی که معلمان این عرصه به ما می آموزند مراقبه است. مراقبه یعنی حرفهای منفی، ناامیدکننده، یاس آور، کسالت بار، حسرت و تاسف بر گذشته و یادآوری آنها به ذهن و تمامی آنچه که شما را وارد فازهای منفی انرژی میکند و باعث مسدود شدن چاکراها می شود، از آنها باید دوری کنید. آدمهای منفی که فاز انرژی پایینی دارند و تمام حرفهایشان متمرکز بر موارد بالاست همه و همه شامل مراقبه میشود. مراقبه یعنی حتی زمانی که شما سکوت می کنید و حرفی نمی زنید و مراقب کلام تان هستید نیز مراقبه نامیده می شود.

من میشناسم دوستان عزیزم را که جز رتبه های برتر کنکور بوده اند. در شرح حالشان در تمام مدتی که درس میخوانده اند و یا مراقبه بر روی ذهن و تمرکز بر موفقیت داشته اند بدون استثنا این ذکر شده است که از تمامی آنچه که حواس شان را از خودشان و درس شان پرت می کرده است دوری و به عبارتی حذف کرده اند. در واقع آن مراقبه و تمرکز موجب فراهم کردن موفقیت آنها بوده است. تمرکز روی چیزی که جزء هدفهای زندگی شان بوده است.

افرادی که چاکراهای آنها مسدود نباشد و تبادلات انرژی خوبی در آن برقرار باشد ( به نوعی بعضی ها از آن به الهامات قلبی اشاره می کنند) الهامات درونی شان بیشتر خواهد بود. نفس شان در اختیارشان بوده و اراده های قوی دارند. وقتی نفس و روح سبک می شود، انرژی دریافتی نیز از عالم بالا بیشتر خواهد بود. زمانی که در جریان مشکلات قرار بگیرید، مثلا مشکلات مالی روح شما به شما می گوید باید چه کنید. در همان زمان هاست که گشایش های مالی با پیش آمدن اتفاقاتی مثبت رخ میدهد. چون این روح و نداهای قلب شماست که در اثر مراقبت به شما راه را نشان میدهد. آن وقت بیشتر در معرض دریافت عشق الهی قرار خواهند گرفت و محبت بیشتری را نیز دریافت خواهند کرد. قلب آنها شفاف است، تیرگی و تاریکی در آن نیست و البته که چاکرای قلب که باز باشد بعضی میتوانند عشق پاک را تجربه کنند و به همان میزان زندگی عاشقانه را تجربه خواهند کرد. عشق آنها وسیله ای می شود برای هرچه بیشتر رسیدن به عشق الهی و دریافت انرژی الهی که برطرف کننده ی غم و اندوه درونی و ناامیدی است.

در چندین مقاله بخش هایی از کتاب کاترین پاندر به نام از دولت عشق؛ در این کتاب زیبا و اثرگذار به موارد زیادی برای دست یابی به عشق الهی اشاره کرده است. نوشتن نامه به فرشتگان که زمینه ساز ثروت، علم، گره گشایی از مشکلات و گرفتگی های روانی است موارد مورد اشاره ی این کتاب است. کاترین پاندر عشق الهی را گشاینده ی مشکلات افرادی ذکر میکند که به او بعد از خواندن این کتاب نامه نوشتند و از مشکلات ناینحل شان به او گفتند. عشق الهی، تبلور انرژی فوق العاده ای است که آنها در تمام مدتی که از آن بی اطلاع بودند در مشکلات خود غرق می شدند. بی آنکه راه گشایش را بدانند. بخشیدن، گذشت، محبت، تواضع، فروتنی و مهر و در نهایت خالص و یکی شدن با خداوند راه بینهایتی است که بروی تمام انسان ها باز است. منتها آدمها در گیر و دار صفات رذیله و منفی اخلاقی وقتی گیر میکنند راه نجات به روی آنها بسته شده و در نهایت گرفتار مشکلات و موانعی در زندگی می شوند.

قطعاً و حتماً شما در مسیری که واقع می شود چه دکتر باشید، چه استاد دانشگاه، چه وزیر و وکیل و ... دارای هر سمت و رتبه ای که باشید جایی در زندگی به بن بست خواهید رسید که با از دست دادنها و یا گرفتاری ها به شما یادآوری شود که تنها عشق الهی راه نجات و دستاویز بشر برای عبور از سختی های زندگیش است. میزان معلومات شما و درجات و اعتبارات علمی تان نیز تعیین کننده ی اتفاقات زندگی که قرار است در مسیر شما واقع شود نیست. البته که بعضی ها متاسفانه آنقدر غره به معلومات و دانسته های دنیایی خود می شوند که فراموش میکنند تنها با اشاره و اذنی از سمت خداوند ممکن است تمام آن چه که دارند را از دست بدهند.

در این عالم رمزهایی وجود دارد که پیگیری و مطالعه درباره ی آنها میتواند چراغ و روشنایی ما باشد برای حرکت به سمت زندگی سالمتر و بهتر که در این دنیا موردنیازمان است.

خداوند مهربان سوره ای در قرآن کریم بر پیامبرش نازل کرده است به نام سوره ی مزمل؛ بنده اسم سوره ی مزمل را سوره ی عاشقی گذاشته ام. چرا؟ چون هرکسی عاشق خداوند شود امکان ندارد با این سوره انس نگیرد. بگذارید مثالی بزنم:

اگر عشق را در زندگی تجربه کنید، همیشه برای در اختیار داشتن محبوب و معشوقه تان نیاز به زمان هایی دارید که با او خلوت کنید. محبت های خاص و ویژه تان را نثارش کنید و او را متوجه این سازید که عشق او در قلب تان چقدر شعله ور و مراتب این دوست داشتن تا چه اندازه در زندگیتان اثرگذار بوده است. شما قلب تان را مالامال از عشق محبوب تان می بینید، طاقت دوری و اندوه نبودن او را ندارید. اگر یک روز فراقی برایتان حاصل شود، جای خالیش قلب تان را اذیت میکند و....

اگر دوست داشتید عشق خداوند را تجربه کنید و بدانید او برای کسی که عاشقانه او را صدا می زند و وعده ی ملاقات تعیین میکند چه سخنانی را گفته است، این سوره را بخوانید. با این سوره عاشقی کنید و به مرور اثرات آن را در زندگی تان و در روح و روان تان درک خواهید کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۹ ، ۱۹:۰۸
mina nikseresht