روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۱۶ مطلب با موضوع «روابط همسران» ثبت شده است

جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۰۴ ب.ظ

اهمیت خودآگاهی در ازدواج

یه مولفه ای در روانشناسی داریم بهش می‏ گیم خودآگاهی. نمره‏ ی خودآگاهی اهمیت زیادی در بحث ازدواج داره. اگر اهل مشاوره ی قبل از ازدواج باشید با دونستن اینکه نمره ی خودآگاهی خودتون و نفر مقابل‏تون قابل قبوله در کنار عوامل مهم دیگه‏ ی شخصیت می ‏تونیم پیش ‏بینی کنیم که آیا این ازدواج به سمت موفقیت پیش میره یا نه.

حالا خودآگاهی کجاها مهمه؟

خودآگاهی اونجاها مهمه که توی زندگی مشترک وقتی بحث و مشاجره‏ ای پیش میاد فرد می‏تونه سهم اشتباهات خودش رو و نحوه‏ ی عملکردش رو بررسی کنه و به میزان اشتباهاتی که در این فرآیند داشته، عذرخواهی کنه و درصدد جبران باشه. درصد انتقادی که به این افراد میشه و همین طور اشتباهاتی که توی رابطه مرتکب میشن کمتره. فردی که خودآگاهی خوبی داره مسیر زندگیش مشخصه و لازم نیست به این شاخه و اون شاخه بپره. افرادی که خودآگاهی دارن نسبت به توانایی‏ ها و استعدادهاشون شناخت کافی دارن و در همون مسیر به پرورش این استعداد و مهارت ادامه میدن و به موفقیت میرسن. برای همین در مسیر توسعه‏ ی فردی مفهوم خودآگاهی بسیار مهم میشه. این فرد تمام توجه و تمرکزش بر روی توسعه ی خودش و مهارت‏ هاشه و اهل مقایسه و چشم و هم چشمی نیست. ممکنه در فضای رقابت قرار بگیرن اما رقابت این دسته در راستای ارتقای خودشونه نه در فضای اینکه با دیگران رقابت کنن تا برتری خودشون رو ثابت کنن. تصور کن با فردی ازدواج کنی که اهل مقایسه نباشه، پس این زندگی به آرامش نزدیک تره. خیالت راحته که در فضای زندگی مشترک مقایسه نمیشی، زندگیت دچار چالش‏های چشم و هم چشمی قرار نمی‏گیره، هیجانی رفتار و عمل نمیشه و همه چیز برمبنای شناخت پیش میره. این خیلی خوبه. چیزی که ما امروز در زندگی ‏های حاضر نمی ‏بینیم و اگر هم باشه خیلی کمه.

قدم اولی که در توسعه ‏ی فردیت باید برداریم خودآگاهیه. هرقدر خودآگاهی بالاتر بره مسیر توسعه و پیشرفت شما هموارتر میشه. هرقدر دیگران به شما توصیه ‏ای بکنن که در راستای زندگی و مسیر کاری، شغلی یا تحصیلی شما باشه چون خودآگاهی خوبی دارین نظرات دیگران در زندگی تون اثرگذار نیست. برخلاف اینکه وقتی نمره ی خودآگاهی فرد پایین باشه در بحث ازدواج این زندگی دائم در معرض نظر و نصیحت دیگران قرار می‏ گیره و چون فرد نمی‏تونه تصمیم درستی بگیره دائم نظر دیگران رو سؤال می‏کنه.

به عنوان کسی که ده سال در کلینیک‏ روانشناسی کار می‏کنم بهتون توصیه می‏کنم اگر در شروع آشنایی و یا اقدام به ازدواج هستین حتما نمره‏ ی خودآگاهی خودتون و فرد مقابل رو بررسی کنین چون اگر بررسی نکنین ممکنه در مسیر زندگی دچار چالش هایی قرار بگیرین که نظر دیگران به زندگی شما تحمیل بشه.

ازدواج و مشاوره ی پیش از ازدواج در زمان حاضر کمک مهم و بزرگیه در راستای حفظ سلامت روانی‏تون چرا که آمار طلاق در سال گذشته یعنی 1402، پنجاه درصد افزایش داشت و یک علت مهمش همینه که افراد بدون مشاوره ی قبل از ازدواج وارد رابطه میشن و دچار شکست میشن یا در طول رابطه تازه به نکاتی میرسن که لازم بوده قبلش بررسی بشه اما بررسی نشده و ساده انگارانه و ساده لوحانه ازدواج کردن.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۰۴
mina nikseresht
چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۵ ق.ظ

روز نوشتِ تابستانی

نکته ی مهم در بحث انتخاب همسر (خانم)

یکی از راه های شناخت و اطلاع از سلامت روانی خانم در پیش از ازدواج، دقت در این نکته است که آیا دختر خانم ارتباط خوب و سالمی با پدر دارد یا نه؟ هرچه رابطه ی دختر با پدرش سالم و خوب باشد، آن فرد از سلامت روانی خوبی در زندگی برخوردار خواهد بود. برعکس آن هرچه رابطه ی دختر با پدر در پیش از ازدواج، ناسالم و آسیب زننده باشد احتمال بسیار زیادی وجود دارد که فرد دارای آسیب های روانی متعددی باشد. ضمن اینکه این فرد در بعد ازدواج نیز با همسر دچار مشکلات ارتباطی خواهد بود. چرا که ما الگوهای عاطفی اولیه را به رابطه با همسر و فرزند نیز منتقل می کنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۱ ، ۱۱:۰۵
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۵۶ ب.ظ

شما چقدر انعطاف پذیرید؟

همه ی ما در شرایطی قرار می گیریم که برخلاف میل مان است، بر خلاف خواست و توقع مان رفتارهایی رخ می دهد که شاید آسیب زننده باشد و در این شرایط است که ممکن است کنترل خود را از دست بدهیم و نمی دانیم چطور بار منفی روان مان را کاهش دهیم و چطور کنترل خودمان را در بروز رویدادهای این چنینی حفظ کنیم تا به کسی آسیبی نرسانیم؟

همه ی ما روزمره ممکن است در ارتباطات مان دچار این چالش شویم؛ افرادی خلاف خواست و انتظار ما رفتار کنند، کسانی باشند که نه تنها رفتار درستی با ما نداشته اند و پشیمان هم نیستند بلکه ممکن است از روش جبران افراطی در رفتار خود استفاده کنند ( یعنی با رفتارهای دیگری به صورت زبانی یا عملی بیشتر ما را اذیت کنند) و البته طور دیگری به ما لطمه بزنند. اما این وسط آن چیزی که اهمیت دارد روان شماست و وظیفه ی شما حمایت و مراقبت از روان خودتان است. اینکه تا می توانیم از کسانی که به ما لطمه و صدمه زده یا می زنند دوری کنیم، روش و منش رفتارمان را تغییر دهیم، به روش های حل مسأله بیندیشیم و یا ارتباط مان را کوتاه و قطع کنیم. یکی از ویژگی های روان سالم این است که ما حد و مرزهایی برای محافظت از خودمان تعریف کرده باشیم و دیگران این را بدانند که با هر کلامی و با هر رفتاری نمی توانند با ما صحبت کنند و یا برای مهربانی کردن بیشتر از ظرفیت فرد تعریفی مشخص داشته باشیم. گاهی من در مشاوره می شنوم که می گویند آنقدر به آن فرد محبت کردیم اما شایستگی آن محبت را نداشت و یا اینکه من هر کاری برای آن فرد کردم، او با نامهربانی آنها را پاسخ داد یا حرفهایی این چنینی.

دوستان عزیز من در این صفحه، مهربانی بیشتر از حد تبدیل به مهرطلبی می شود و اسمش دیگر مهربانی نیست. اینکه فردی به شما صدمه و لطمه می زند و بابت رفتارها و کارهایی که داشته سنت جبران و پشیمانی در رفتارش دیده نمی شود و باز هم من از این رفتارها درس نگیریم و به مهربانی خود ادامه بدهم مهرطلبی من را می رساند.

توجه طلبی های افراطی از آشنا و ناآشنا، تایید گرفتن های مکرر از دیگران به هر طریقی، نداشتن حد و مرز برای خودم که دیگران متوجه شوند که من همیشه در دسترس نیستم و محبت های بیش از اندازه که من نتوانم نیازها و محدودیت های زندگیم را در نظر بگیریم اینها رفتارهایی است که به دیگران اجازه خواهد داد روزی خلاف توقع و انتظار من رفتار کنند.

در این بین من همیشه همپای صحبت زنانی نشسته ام که در روابط زندگی مشترک شان با چالش های فراوانی مواجه بوده اند و این فهم و درک نفر مقابل از شرایط آنها باعث ایجاد ناراحتی های مکرر و رفتارهای نادرست شده است. برای همین است که همیشه به دختران جوانی که در شُرف ازدواج هستند توصیه می کنم که با فردی ازدواج کنید که بتواند علائم غیرکلامی شما را متوجه شود. این که شرایط جسمی و روحی شما ممکن است گاهی روبراه نباشد و این در چهره ی شما نمایان شود، اینکه در شرایط کنونی جامعه و به خاطر مشکلاتی که وجود دارد و یا حرفه و کار شما ایجاب می کند گاهی موزون نباشید و نیاز به تفریح و فراغتی دارید تا به حال مناسب خود بازگردید و به قول استاد ما اگر همه ی ما این درک را از انسان داشتیم که بفهمیم همه ی ما انسانیم، یک روزی حال خوشی داریم و یک روزی ناخوشیم، یک روزی به خاطر مشکلات جسمی و هورمونی ممکن است بدخلق شویم و یا اتفاقاتی ناخواسته باعث شود روبراه نباشیم، یک روزی خودمان را در معرض تهدیدها و شرایطی احساس کنیم که تعادل زندگی ما را برهم می زند، هرچند که اینها نباید باعث ترک رفتار صحیح شود اما طبیعتاً اگر این درک و فهم در شما وجود داشته باشد طبیعتاً از موضع حق به جانب شدن پایین می آیید و می توانید پا به پای نفر مقابل و از دید و درک او به عالم واقعیت نگاهی بیندازید. هرچند که تمام اینها برمی گردد به میزان انعطاف پذیری ما در شخصیت مان که می توانیم در هر شرایطی از هوش هیجانی استفاده کرده و تشخیص دهیم که در این شرایط باید چه رفتاری متناسب با واقعیت داشته باشیم.

نکته ی دیگر و قابل اشاره تشخیص علائم غیرکلامی است که شما وقتی حالتان خوش نیست و یا در کلمات بدخلقی هایی دارید، نفر مقابل شما تشخیص دهد که حال شما مساعد نیست، در بیرون اتفاقی افتاده یا خاطراتی ناراحت کننده به شما یادآوری شده است که می خواهید در مورد آنها گفتگو کنید و این نامساعد بودن در چهره تان نمایان باشد اما فهم آن برای آن فرد قابل تشخیص نباشد و یا به اشتباه به مسائلی آن را ربط دهد که دخلی به زندگی شما در واقعیت ندارد. نکته ی مهم و قابل توجه اینکه کسانی که از هوش هیجانی خوبی برخوردارند، میزان درک و فهم قابل توجهی از شرایط نفر مقابل و مدارا کردن و همدلی با او دارند که اینها اهمیت بسزایی در روابط خصوصاً در روابط همسران دارد. داشتن مهارت و دانش بهترین ابزار برای کمک به دیگرانی است که نیاز به کمک و حمایت ما دارند. امید که خداوند مهربان یاری رسان و کمک حال ما در روزهای زندگی مان باشد.

با آرزوی دلی شاد و موفقیت در هر آنچه که آرزویتان است. محبت هایی که برای خداوند و خالصانه باشد هیچ گاه نادیده گرفته نمیشود و همواره این خداوند است که محبت و پیوند را بین قلوب ایجاد می کند و آنچه هم که برای رضایت خداوند نباشد از بین رفتنی است هم از خاطر دیگران و هم از صفحات دنیا.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۵۶
mina nikseresht
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۱۴ ق.ظ

عشق را با هیچ ثروتی نمی توانید بخرید!

                                                     

نوشته بود:

«همسرم، به من عشق می ورزد. محبتش نسبت به من همیشه واقعی است. همیشه ذهنیت مثبتش در زندگی مان جریان داشته و هیچ وقت یادم نیست در این مدت دچار سوءظنی نسبت به من شده باشد. چه در بیان و چه در ذهن کاملاً به من اعتماد داشته و دارد و این جزء خوشبختی های زندگی من بوده و هست. در طول این سه سالی که زندگی مشترک مان شکل گرفته است، همیشه با احترام، و درک متقابل بوده و من هیچ روزی یادم نیست که همسرم به اشکال مختلف بهم یادآوری نکرده باشد که دوستم دارد. درست است که هر دویمان در شکل گرفتن این عشق و علاقه سهم داشته ایم، اما اگر از من بپرسید میگویم همسرم سهم بیشتری در این عشق داشته است. حمایت و پشتیبانی اش در زندگی مان همیشه بوده، درک و احترام به خواسته هایم و کمک هایی که همیشه از لحاظ فکری و روحی به من داده است، حال و روحیه ام را در لحظه عوض کرده. اعتقادش همیشه در زندگی مان این بوده که زن مثل گل است و در نگهداری از او باید توجه و مراقبت داشت و واقعاً همیشه مثل یک گل با من رفتار کرده است و این را هر روز بهم یادآوری میکند که : تو گل زندگی منی؛ اگر تو پژمرده باشی، حال من هم خوب نخواهد بود. پس من تمام سعی ام را می کنم که از آرامش تو با رفتار خوب، درک متقابل، احترام و حمایتم محافظت کنم. البته که زندگی ما از ابتدا اینگونه نبود. اما همسرم همیشه به من می گوید: اگر گذشت تو در زندگی مان نبود، این علاقه امروز به اینجا نمی رسید. به نظرم می رسد همین نکته ی کلیدی بود که رابطه ی ما را امروز گرم و صمیمانه تر از گذشته کرده است.»

*********

زندگی مشترک، نیاز به مهارت دارد. بی شک هر کسی بدون مهارت و آگاهی وارد این ورطه از زندگی شود، منتهی به شکست خواهد شد. وقتی ما نتوانیم ریشه ی مسائل و اختلافات خود را پیدا کنیم، وقتی برای کوچک ترین مسائل و پیش پا افتاده ترین مشکلات خود، نتوانیم راه حل منطقی، رفتار صحیح و احترام متقابل را حفظ کنیم، بی شک زندگی ما دچار بحران و سردرگمی خواهد شد. شما اگر با بهترین مرد یا زن این دنیا ازدواج کنید، اگر نتوانید زندگی تان را با آموختن مهارت ها نگه دارید و پایه های آن را با رفتارهای صحیح حفظ کنید، بی شک به مرور زمان آن زندگی از لحاظ عاطفی و روانی دچار بحران و ناخوشی خواهد شد.

کم نیستند زندگی هایی که بی عشق و محبت، صرفاً از سر اجبار و یا نیاز به زندگی کنار هم ادامه یافته اند، در حالی که اگر عشق و محبت بین زوجین باشد، بسیاری از مسائل پیش پا افتاده یا پیش نمی آیند یا اگر هم پیش بیایند در کمال احترام و صمیمیت حل خواهند شد.

این نیست که زن یا مرد از انجام وظایف نسبت بهم خسته و دلسرد شوند و یا اگر محبت یا کمک عاطفی و روانی شامل حمایت، بیان محبت آمیز و یا رفتار دلگرم کننده در آنها وجود داشته باشد بخاطر نیاز یا منفعت یک کدام صورت بگیرد.

هرچند که زنان در زندگی مشترک نیاز به حمایت، دلگرمی از طریق رفتار و بیان محبت آمیز مرد دارند اما مردان وفادار نیز نیاز به حمایت عاطفی و روانی زن را در کنار خود احساس خواهند کرد. برای دوام و قوام زندگی مشترک راه کارها، راه حل های زیادی گفته و نوشته اند و ما نیاز به آموختن مهارت های زیادی داریم اما در این متن به این مطلب اشاره می کنم که مهارت های ارتباطی زوجین شامل چه مباحثی می شود:

غنی سازی روابط زوجین و پیشگیری از تعارضات

این برنامه توسط استنلی وبلومبرگ ومارکمن در سال 1990 تدوین شد به این قصد که به زوجین یاد بدهد چگونه باهم گفتگو کنند وانتظارات خودشان را درمیان بگذارند و از همه مهمتر اوقات خوشی را باهم بگذرانند تدوین شد.

آنچه به عنوان 5 کلید اصلی رابطه زوجین اشاره می شود شامل موارد زیر است:

1-در مورد مسائل مهم زندگی وقت بزار حلش کن از کنارش عبور نکن.

2-سهم خودت را بپذیر وانجام بده.

3-درهارا روی جنبه ی مثبت باز کن.

4-فضای امنی برای ایجاد رابطه به وجود آور.

5-حفط تعهد در هر موقعیت.

در این گفتار به مورد اول اشاره ای می کنم که ما در روز با مسائل مهمی سرکار داریم که نادیده گرفتن آنها می تواند به مرور رخنه ای در زندگی ایجاد کند. برای مثال زمانی که شما نسبت به احساسات همسرتان بی تفاوت هستید و از کنار آنها به سادگی عبور می کنید خصوصاً در زمان هایی که این نیاز به خاطر شرایط جسمی یا روحی بیشتر وجود دارد این نادیده گرفتن و نشنیدن او در شرایطی که از لحاظ احساسی یا عاطفی در موقعیت مطلوبی قرار ندارد می تواند زندگی شما را با بحران مواجه کند. ما باید یاد بگیریم از احساسات مان صحبت کنیم و البته که در مقابل شنیدن احساسات همسر، شنونده ی خوبی نیز باشیم. با برخورد مناسب، بگذاریم او احساساتش را بیان کند و ما نیز تنها احساس خود را در لحظه انعکاس بدهیم. راه حل دادن در هنگام شنیدن احساسات، کار بسیار اشتباهی است و باعث می شود همسرتان دیگر نتواند با شما در این زمینه گفتگو کند. باید بدانیم هر احساس را در چه زمان و با چه بیانی ابراز کنیم. بیان نکردن احساسات خود مشکلی است که بسیاری از زوجین با آن مواجه هستند. نمی توانند از احساسات مثبت یا منفی خود صحبت کنند که خود این نیز می تواند به زندگی مشترک لطمه بزند. اما آنچه که مهم است اینکه مشکلاتی در زندگی گاهی وجود دارد که غیرقابل حل است، در این شرایط صبوری و حمایت از یکدیگر می تواند جلوی مشکلات بعدی را بگیرد. اما مشکلاتی نیز در زندگی پیش می آید که راه حل دارد و ما می توانیم با گفتگو، چاره اندیشی و حمایت از یکدیگر آنها را حل کنیم و از آنها عبور کنیم. به جای آنکه سر هم فریاد بزنیم، بی احترامی کنیم و یا در مشکلات دنبال مقصر بگردیم تا تقصیر را گردن یکی بیندازیم که شاید در بوجود آمدن آن مسأله هیچ نقشی نداشته است. گاهی مشکلات ما توسط دیگران وارد زندگی می شود و این ما هستیم که در این شرایط باید کنار یکدیگر بمانیم و با صبر و حوصله و حمایت از هم آنها را حل کنیم.

بسیاری از زوجین در مورد مسائل یا مشکلاتی که در زندگی شان بوجود می آید نمی توانند با بیان ساده و صمیمانه بی آنکه یکدیگر را در آن مقصر و محکوم کنند با یکدیگر گفتگو کنند و به حل مسأله بپردازند که خود این جزء مواردی است که باید در هنگام انتخاب همسر به آن توجه کنید که آیا نفر مقابل شما مهارت حل مسأله دارد یا اینکه در مسائلی که رخ داده به دنبال مقصر جلوه دادن دیگران و برنداشتن سهم خود در اتفاقات بوده است.

عشق، گرانبهاترین نعمت و هدیه از سمت خداوند است. که نه با ثروت، نه با شهرت و مقام ها و موقعیت های اجتماعی و هر شرایطی مادی رخ می دهد. اگر همسرتان مهارت این را دارد که به شما ابراز محبت و احساسات کند، اگر همسرتان روحیه ی حمایت گری از شما را دارد و تعهد و وفاداری همه جانبه اش را به شما زندگی میکند حتماً شکرگزار این نعمت الهی باشید. همیشه به زنانی که زندگی مشترکی موفق دارند به عنوان یک دوست توصیه می کنم که قدردان آن زندگی و نعمت و هدیه ی خداوند باشند که این روزها اگر به دفاتر مشاوره یا دادگاه ها و رسانه ها سر بزنید، خواهید دید که چه زندگی هایی که می توانست با آگاهی، دانستن و آموختن همین مهارت ها به سمت شیرینی و خوشمزگی پیش برود اما به خاطر خودخواهی و نداشتن همین مهارت های آموختنی به طلاق انجامیده است.

ویژگی ها و صفات شخصیتی زیادی وجود دارد که می توان به آنها به عنوان چرخ محرکه ی قوام یک زندگی اشاره کرد اما ادامه ی بحث مان باشد برای وقتی دیگر و فرصتی که برای حیات توسط خداوند عنایت می شود تا دستی بنگارد و خواننده ای از این تجارب آموزشی و تخصصی و یا با دیدن زندگی های بسیاری که ناموفق بوده و منجر به آسیب شناسی شده است، بهره ببرد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۱۴
mina nikseresht

                                           

از شرح حال زندگیش پرسیدم. از اینکه در شرایط بارداری اش بازهم تدریس می کرد و دست از کار نکشیده بود و شوهرش را همراه میدانست نقطه ی قوت ماجرا بود که باعث شده بود بازهم روحیه اش را برای کار در روزهای سخت حفظ کند و با همین شرایطی که داشت به کارش ادامه بدهد. در لابلای صحبت هایش به سن و سال خودش و همسرش اشاره کرد. به اینکه 5سال از همسرش بزرگتر بود و با اینکه 5 یا 6 سال از زندگی شان گذشته بود اما همه چیز به خوبی پیش می رفت و جای هیچ نگرانی نداشت. از او پرسیدم که خانواده هایتان به ازدواج رضایت داشتند؟ گفت اولش کمی مخالفت بود اما بعدش با دیدن محاسنی که داشتیم و توافقی که در رابطه مان وجود داشت متقاعد شدند که ازدواج ما باعث رشد می شود نه باعث نگرانی آنها و آسیب به خانواده هایمان. دوباره پرسیدم: همسرت مشکلی نداشت یا خودت احساس کنی که ممکن است یک تئوری سفت و محکمی که برای ازدواج بعضی ها از آن دفاع میکنند بهم بریزی؟ گفت: نه؛ ما مطمئن بودیم که باهم مشکلی نداریم و به هم قول داده بودیم هر طور که شد کنار هم بمانیم و از درستی و باوری که به آن پایبند بودیم دفاع کنیم. باید به دیگران ثابت می کردیم آنچه که مشکل دارد تفکر آنهاست نه اینکه ازدواج ما مشکلی داشته باشد.

این داستانِ تنها یک نفر از کسانی بود که در این فضای کم برای شما در بحث سن ازدواج مطرح کردم. افرادی بوده اند که سالهایی که در دفاتر مشاوره کار کرده ام و یا همین الان شاهد بررسی این الگوها و شکستن تابوهای ذهنی دیگران در امر ازدواج هستم و مشغول به کار، در این مقوله هیچ مشکلی تا انتها نداشته اند و فقط این اطرافیان بوده اند که تفکرشان این بوده و هست که سن در بحث ازدواج موضوعی بسیار مهم و کلیدی برای موفقیت در ازدواج است.هرچند که ترجیح بر این نکته است که سن آقا بیشتر از باشد اما اگر خلاف این بود ملاک بر درست بودن و خوشبخت شدن و یا موفقیت در ازدواج تنها وابسته به این نکته نیست. خصوصا در مواردی که زن دارای ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی و روانی باشد که به سلامت زندگی و روان مرد آسیب نمی زند. بلکه کمک کننده، حمایت گر و پشیبان فکری، اخلاقی ، معنوی و روانی برای مرد است. این مسأله نه تنها آسیبی به ازدواج نزده بلکه این بزرگتر بودن دخترخانم در خیلی جاها به کمک آن زندگی آمده است.

ما در بحث پیش بینی یک ازدواج موفق به بسیاری عوامل کلیدی اشاره می کنیم که دقت و بررسی در آنها لازم و ضروری است. از جمله بحث بلوغ روانی، عاطفی، اجتماعی و شناختی فرد. به این معنا که فردی که قرار است با او ازدواج کنید باید این آمادگی را کسب کرده باشد وگرنه آن ازدواج به سمت موفقیت پیش نخواهد رفت.

ازدواج های خوب دارای ویژگی های مشخصی هستند. برخی از این ویژگی ها را میتوان پیش از ازدواج تشخیص داد. کسانی که در برابر مشکل، مکانیزم های شناختی شان برای حل مسأله فعال می شود، ازدواج های موفقی را تجربه میکنند.

بیشتر از آنکه سن ملاک دقیق و درستی یک ازدواج باشد شما باید بررسی کنید که به عنوان نمونه، آیا فرد دارای مهارت حل مسأله هست یا خیر؟ چقدر نیاز به انگیزه و تحمل سختی ها و مشکلات را دارد؟ آیا مهارت های اجتماعی شدن را کسب کرده است یا نه؟ آیا ویژگی های اخلاقی مثبت او بیشتر است یا منفی؟ و آیا این ویژگی ها به نظام ارزشی، باورها، تعاملات فردی و اجتماعی و خانوادگی او کمک کرده است یا آنکه باعث تضعیف آن شده است؟ واکنش های دفاعی فرد در مقابل مشکلات چیست؟ آیا وقتی در سختی و مشکلی واقع شود به جای گله و شکایت، تحقیر و سرزنش دیگران، عصبانیت، خشم و پرخاشگری به فکر اصلاح رفتار و کمک به بهبود حل مسأله است؟

از دیدگاه مذهبی یک ازدواج خوب، ازدواجی است که دارای دو کارکرد اصلی یعنی آرامش دهی(سکونت) و پرورش دهی (تربیت) باشد.(پسندیده،1392) از طرفی ازدواج های موفق سه ویژگی اساسی دارند: آرامش افراد خانواده در کنار هم، عیب پوشی و برجسته دیدن نقاط مثبت. این سه ویژگی ناظر بر آیات قرآن کریم نیز هست که همسر را برگرفته از جان می داند و برای سکونت و آرامش تلاطم نفس انسان آفریده شده است و نیز در جای دیگر همسران را لباس هم میداند.

از دیگر عوامل پیش بینی کننده ی یک ازدواج موفق میزان تحصیلات است که زمینه ی رابطه ی قوی تر زوجین را فراهم میکند. هر مقطع تحصیلی فضای فکری و حتی جهان بینی خاصی را پدید می آورد که بر سلیقه ها و اندیشه های زوج ها مؤثر است. معمولا با افزایش سطح تحصیلات، انسان ها نسبت به مسائل حساس تر و دقیقتر می شوند. به بیانی، سواد مانند یک عامل آگاهی بخش عمل میکند که موجب می شود انسان ها نسبت به مسائل دیگران آگاه تر شوند و قدرت درک بیشتری پیدا کنند. شغل و میزان در آمد، عوامل اقتصادی و اجتماعی نیز از جمله مواردی است که به عوامل پیش بینی کننده ی ازدواج موفق کمک میکند.

آنچه که در این رشته ی کلام مورد اشاره بود بحث سن و میزان اثرگذاری آن در موفقیت یک ازدواج بود. اینکه بسیاری از خانواده ها به اشتباه و بخاطر سطح فرهنگ و سواد لازم در این موضوع دست به خراب کردن زندگی فرزندان خود می زنند و این ناآگاهی ریشه در سنت های غلط و ترویج آن، وابستگی بیش از اندازه به فرزند و عدم اجازه ی او به خاطر این وابستگی برای انتخاب و شناخت میتواند از عواملی باشد که زمینه ساز خراب کردن یک زندگی و بهم زدن یک ازدواجی است که صرفاً به دلیل این مسأله به ناکامی می رود. چه خوب که پدر و مادرهایی هم هستند که با دادن استقلال به فرزند برای انتخاب از او حمایت می کنند و به دنبال آگاهی و کسب آن در زندگی هستند. شنیدن سخن حق و گوش سپردن به سخن متخصصین باعث موفقیت آنها در زندگی خود و فرزندشان خواهد شد.

باید این آگاهی را از خودمان شروع کنیم. درست است که مسأله سن وابسته به مسائل روانی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی فرد دارد و میزان بلوغی که فرد برای داشتن یک ازدواج موفق باید به این آمادگی رسیده باشد اما این مسأله، مسأله ای نیست که صرفاً به جهت آنکه دخترخانمی از پسری بزرگتر باشد ما بدون دقت و بررسی مسائل دیگر باعثِ جدایی و رد کردن موفقیت آنها برای تشکیل یک زندگی باشیم. چه بسیار کسانی که به اشتباه مرتکب این شده و می شوند که صرف این مسأله زندگی فرزند خود را خراب کرده و به روان او آسیب می زنند.

قبل از سن باید صفات شخصیتی و روانی آنها را بررسی کرده و اگر در موارد مهم و اصلی باهم به توافق نظر و اشتراک رسیدند و نمرات آزمون آنها بالا بود این مسأله را با دیده ی اغماض خواهیم نگریست. به شرطی که به بلوغ های لازم و آمادگی های پیش از ازدواج رسیده باشند که بررسی اینها توسط روان شناس و مشاور صورت خواهد گرفت.

باید به این شناخت و آگاهی رسید که هدف از ازدواج چیست و قرار است با ازدواج چه دستاوردها و موفقیت هایی نصیب افراد شود. اگر این آگاهی را گسترش بدهیم خواهیم دید بسیاری افراد بخاطر باورهای اشتباه و غلط و ندیدن و نشنیدن و عدم تحقیق و بررسی ازدواج های دیگر مانعی جدی در ازدواج دونفر با یکدیگر نخواهند بود. وقت آن رسیده است که در عصر جدید و قرن حاضر باورهای کهنه و قدیمی خود را تکانی بدهیم، از متخصصین و مشاورین برای تغییر باورها و نگرش ها کمک بگیریم و نخواهیم ملاک و معیارهای زندگی مان را سنت های اشتباه و باورهای غلط و موروثی و در نهایت حرف و سخن مردم تشکیل بدهد نه علم، آگاهی، شنیدن تجربیات دیگران وتحقیق در درستی و صحت مسائل زندگی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۲۰:۳۳
mina nikseresht
چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۳۶ ب.ظ

ازدواج مقصد نهایی زندگی است؟

                                          

ما گاهی در نوشتن زبان تند و صریح داریم. جایی که مخاطب ما نگرش سطحی دارد، قدرت تحلیل و درک درستی از واقعیت ندارد و نمیتواند ذهناً تناسبات را پیدا کند باید صریح حرف زد. بسته به هوش و توانایی مخاطب در درک و تحلیل محتوا آنجایی که منظورمان را باید صریح برسانیم، باید مستقیم صحبت کنیم. هرچند که باز هم در عین صریح نوشتن و رُک بودن بازهم عده ای هستند که درک درست از نوشته ندارند و ذهنیت خودشان و تجربیات اشتباه قبلی را با متن پیوند می زنند اما آنچه که در مقام یک نویسنده مسلم است اینکه بیان صریح و شفاف مطلب مخاطب را وادار به فهم و تفکر میکند.

چیزی که لازم است گاهی در لفافه بیان نشود و گاهی لازم است به خاطر تجربیات و شکست های غلط بعضی رُک حرف زد تا مخاطب را به خود آورد درست جایی است که او یک اشتباه را چندباره تکرار میکند، این اشتباه را به دیگران هم توصیه میکند، روش های غلط زندگی خودش را نسخه ی زندگی دیگران میکند و حق به جانب از آن تجربه ها دفاع میکند.

جایی که هرچند مخاطب ما تجربه های غلط، اشتباه، و تکرار مکرر آنها را دارد جایی نیست که بشود با دیده ی اغماض نگریست و یکی از جاهایی که من ترجیحم بر رُک حرف زدن است، بحث ازدواج است. ازدواج شوخی نیست. هرچند که در نگاه و نگرش بعضی صرفاً یک شوخی است چون نه معنای آن را فهمیده اند و نه برداشت درستی از زندگی و هدف آن دارند؛ بنابراین ازدواج برای این دسته یک شوخی ساده لوحانه است. اینها کدام دسته اند؟ کسانی که وقتی می بینند دختر و پسری در ابتدای زندگی مشکلات فراوان ارتباطی دارند به عنوان یک فرد همه چیزدان توصیه می کنند: بچه دار شوید، مشکلات تان حل می شود! همه ی مردها یا زن ها همینطورند و یا جایی که خانم یا آقا مشکلات اصلی شخصیت دارد و تشخیص آن به کمک روان شناسی است که آسیب شناسی روانی بداند اما بازهم طرف مقابل را دعوت به صبر می کنند بی آنکه بدانند برای بعضی راه درمان به روان درمانگری وابسته است. کسانی که اول ازدواج چشم شان را می بندند و بر آنچه که لازم است دقت و بررسی کنند، چشم می گذارند و بعد ازدواج تازه چشم شان به زندگی مشترک باز می شود؛ هرچند که حتی باز هم بعضی بعد ازدواج چشم شان بسته است و منشا مشکلات را نمیتوانند پیدا کنند.

برای بعضی تعریف ازدواج، تعریف ازدواج به سبک حیوانی است! حیوانات هم ازدواج میکنند. صرفاً به یک دلیل! در نگاه و نگرش بسیاری افراد بخصوص کسانی که از لحاظ سطح فرهنگ، تحصیلات آکادمیک، موقعیت شغلی و اجتماعی و سطح سواد علمی و آموزشی در مراتب پایین هستند و یا در مناطقی زندگی میکنند که نگرش تمام قوم و قبیله به ازدواج به این صورت معنا شده است که خلاف دانشِ متخصصین این حوزه است ازدواج اینگونه معنا شده است.

ازدواج به روش اینها نه مشورت میخواهد و نه بررسی سطح تشابهات، فرهنگ و مواردی که برای انتخاب همسر باید به آنها توجه داشت. همین قدر که از دید آنها وصلتی رخ بدهد معنای زندگی بعد آن تعریف می شود. همین قدر که در شناسنامه ی فردی مجرد اسم دیگری به عنوان همسر (دقت کنید به عنوان در مفهوم تنها یک کلمه) ثبت بشود، مهری در شناسنامه بخورد و دفتری امضا شود، تعریف ازدواج است. دیگر اینکه در آن زندگی ممکن است در آینده چه فضایی برای رشد، تربیت و پرورش نسلی دیگر آماده و مهیا باشد و زندگی محلی برای تقویت باورها و ارزش ها و کسب هدفهای شخصی، خانوادگی و پیشرفت شود، اهمیتی ندارد. پیشرفتی که منجر به ساخت جامعه ای بهتر باشد اهمیتی ندارد. ماحصل این ازدواج ها، احساس بی ارزشی، زبوری، خواری، درجا زدن برای پیدا کردن هدف زندگی، یأس و ناامیدی و در نهایت افسردگی و بیزاری از جنسیت خود است نگاهی به آمار طلاق در کشورمان بیندازید. در کلان شهرها. چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ نگاهی به ازدواج اکثر متولدین دهه ی 70 و 80 بیندازید. به مهارت های زندگی آنها دقت کنید. به لزوم داشتن سواد عاطفی و پیگیری و علاقه ی آنها در 5 سال بعدی زندگی شان بیندازید چه خواهید دید؟

دوسال گذشته بنده پژوهشی داشتم پیرامون ازدواج جامعه ای از دختران متولد دهه ی 70 در دانشکده ای؛ آنقدر تعاریف دور از ذهن و عقل بود و آنقدر ارزشها عجیب و غریب تعریف شده بود که در پایان نتیجه گیری به این موضوع اشاره کردم در کشور ما بحث ازدواج و تشکیل خانواده رو به افول رفته است. نگاه ها سطحی و مادی شده و دختر و پسر هیچ درک صحیحی از چگونه ازدواج کردن و انتخاب صحیح همسر ندارند. همین طور خانواده ها و کسانی که به عنوان الگو در جمع مطرح می شوند. خودشان یک زندگی عاطفی شکست خورده را تجربه کرده اند در حالیکه هنوز مشغول موعظه ی دیگرانند.

بارها و بارها با کسانی برخورد داشته ام که نگاه و نگرش شان به ازدواج همین بوده و هست. نگاهی که به زندگی شان می اندازم باز هم شکست ها و تجربه های تلخ شان باعث این نشده تا نگاه دیگران و متخصصان امر را به مفهوم ازدواج بفهمند و آن را رواج بدهند. حداقل هم این نیست که اگر من یاد نگرفتم و نمیتوانم به شناخت صحیح برسم از مشاور متخصصی کمک بگیرم. باز هم همان تجربیات اشتباه را به دیگران پیشنهاد میدهند. نه فکری پشت حرفهایشان هست و نه اندیشه ای برای بهتر شدن زندگی و توصیه و راهنمای درست به دیگران برای اشتباه نکردن آنها. این افراد حاصل تکرار چرخه های تفکرات اشتباه نسل های قبلی و خودشان هستند که باز هم عدم تفکر باعث می شود نتوانند تحلیل و درک درستی از زندگی خود و دیگران پیدا کنند.

به راستی اگر قرار باشد ما هم به روش حیوانات جفت گیری کنیم، هدف مان خوردن و خوابیدن و گذران عمر و وقت باشد، پس فرق اندیشه و تعقل کجاست؟ فرق داشتن یک زندگی موفق هدفمند و پرورش یک نسل قدرتمند، با اراده، شجاع، پر از اندیشه های نوع و خلاق با یک زندگی ناموفقی که سردی روابط، عدم ارتباط موفق اعضای خانواده با یکدیگر، عدم مدیریت صحیح نقش ها(پدر و مادر و فرزندان) موج می زند در کجاست؟

چطور می شود که من در مقام یک روان شناس وقتی میخواهم به تشابهات فرهنگی، معنوی، اجتماعی، علمی، خانوادگی و... دو نفر نگاه کنم، نتوانم موانع ازدواج را پیدا کنم و بدون در نظر گرفتن اینها تنها هدفم این باشد که دو نفر باهم ازدواج کنند و بالاخره زندگی را تشکیل بدهند و آیا هدف تنها همین است که زندگی شکل بگیرد؟ هستند مشاورین و روان شناسانی که تخصصی در این زمینه ندارند و صرف گرفتن پول و یا پابرجا ماندن کسب و کارشان مشاوره ای به دیگران میدهند بی آنکه متوجه باشند مشاوره ی پیش از ازدواج یک دانش تخصصی است. صرف داشتن مدرک یا دفتری برای مشاوره نمی شود با زندگی دو نفر بازی کرد.

اگر ازدواج کرده اید به ازای هر تعداد روزی که از زندگی مشترک تان می گذرد و اگر ازدواج نکرده اید و در شرف ازدواج هستید و یا قرار است در آینده تشکیل خانواده بدهید و یا حتی اگر ازدواج کرده اید ( تجربه ی اشتباه یک زندگی ناموفق را دارید) به این چندسوال در خلوت ذهنی تان پاسخ بدهید؟

1-چرا میخواهید ازدواج کنید و یا چرا ازدواج کرده اید؟ هدف تان از ازدواج چه بوده و چه خواهد بود؟

2-آیا برای موفقیت در ازدواج، برنامه و نقشه ی راهی دارید تا بتوانید از روی آن انتخاب درست و منطقی داشته باشید یا اینکه به توصیه ها و روش های عمه تراپی دست به انتخاب و تعیین جهت ادامه ی زندگیتان می زنید؟

3-اگر تجربه ی ناموفقی از ازدواج داشته و یا دارید، آیا در انتخاب بعدی تحلیل شکست ها و عدم موفقیت در رابطه ی قبلی را در آورده اید و یا به همان روش قبل دست به انتخاب می زنید بی آنکه واقف باشید چه ملاک ها و فاکتورهایی برای یک انتخاب صحیح پیش رو دارید تا از اشتباهات بعدی پیشگیری کنید؟

4-به نظر شما چه عاملی باعث می شود نگاه و تفکر بعضی نسبت به ازدواج اینقدر سطحی، خلاف عقل و به منش و خوی زندگی حیوانی باشد؟

ازدواج بخشی از زندگیست و نه تمام زندگی. کسی که هدف زندگی را نفهمیده باشد، چه ازدواج بکند و چه نکند باز هم تمام مقصد، هدف، برنامه و نگرشش به ازدواج همین هاست که گفتم. این دسته بارها و بارها شکست میخورند اما نگرش شان هیچ گاه تغییر نمیکند و یا شاید هم خیلی دیر به درک درستی و صحت گفته ها برسند.

نگاهی دقیق تر به زندگی شان داشته باشید خواهید دید آنها نه در روابط موفق اند، حتی ازدواج هم کرده باشند مهارت درست و صحیح رفتار با خود و همسر را ندارند، بارها و بارها ازدواج شان به سمت جدایی پیش می رود و یا در یک زندگی با طلاق عاطفی قرار دارند که نه صمیمیتی در رابطه وجود دارد، نه درک متقابل و نه کارکردهایی که برای ازدواج خوب بیان می کنیم. اما بازهم جلوی آن اشتباهات را نمی گیرند و تغییری در منش و رفتار رخ نمیدهد، نه در زندگی شخصی و یا کسب هدف های ارزشمند و دقیق برای بهتر زیستن و داشتن یک روحیه ی سالم و شخصیت سالم تر.

ازدواج مقصد نهایی زندگی نیست هرچند اگر موفق به تدارک یک ازدواج موفق برای رشد و تحول شده باشید حتماً خیرات و برکات آن ازدواج خوب برای ادامه ی مسیر به شما کمک میکند اما شما خواننده ی گرامی یادت باشد ازدواج یک بخش از زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی شما میتواند باشد. زمانی که شما چرایی و مفهوم زندگی و رشد را درک نکرده اید و صرف اینکه دیگران به شما برچسب های مختلف نزنند و یا تایید بشوید تن به هر ازدواج و با هر سبکی میدهید شما هم مثل هزاران نفر دیگر که امروز روان خود را متوجه آسیب های یک زندگی اشتباه کرده اند می کنید.

کاش روزی در جایگاه مشاورین و روان شناسانی برای کسب تجربه و دیدن واقعیت ها می نشستید و دامان تان پر می شد از تجارب اشتباه دیگران، درس نگرفتن و ادامه ی همان مسیر اشتباه و تکرار مکرر این چرخه ی اشتباه. قسمت دردناک تر ماجرا هم جایی است که کسانی به افراد اشتباه (صرف نام، شهرت، مدرک تحصیلی و...) برای انتخاب همسر مراجعه می کنند و سرگذشت شان امروز دقیقاً چیزی جز طلاق و شکست های روحی و روانی نیست و اما این افراد باز هم متوجه انتخاب اشتباه خود و حتی مشاور خود که به اشتباه او را انتخاب کرده اند نمی شوند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۲۲:۳۶
mina nikseresht
جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۰۱ ب.ظ

وفادار بودن یا نبودن مسأله این است!

                                                                                                           

یکی از مسائلی که در ازدواج و در بحث روابط زوجین به آن اشاره می کنیم امنیت عاطفی و روانی است. به این معنا که شما وقتی در کنار همسر یا شریک عاطفی تان قرار می گیرید امنیت روانی و عاطفی تان به خطر نیفتد و خیالتان از هر جهت از او راحت باشد. امنیت عاطفی و روانی یعنی اینکه حتی وقتی همسرتان در کنار شما نیست و یا حتی در فضای مجازیش حضور دارد شما نگران نمی شوید، نسبت به شما بی تفاوت نیست، زمانی که در محل کارش حضور دارد خیالتان از بابت او راحت است و پیگیری های مداوم و نبود او شما را اذیت نمی کند، زمانی که به سفر می رود باز هم خیالتان راحت است که نبود شما لطمه ای به رابطه نمی زند و او هم نسبت به حفظ رابطه و تامین امنیت روانی و عاطفی شما متعهد و وفادار است.

اما زمانی که این حالتها وجود نداشت و شما مدام نگران او بودید، به او مشکوک شدید، رفتارهای غیرعادی و غیرمعمول مثل سردشدن، بی اعتنایی و سرکار گذاشتن و یا توقع ایجاد و تداوم رابطه مدام از سمت شما و قبول نکردن اشتباهات و طفره رفتن از توضیح صریح و صحیح در رفتار مقابل شما دیده می شد باید بررسی کرد که علت این رفتارها چیست و ناشی از چه چیزی است.

عمده ی کسانی که دچار خیانت شده اند و از این موضوع آسیب دیده اند، زمانی که پای صحبت شان می نشینیم تا مسأله را بررسی کنیم دچار ناامنی عاطفی و روانی در رابطه بوده اند.

مثلا اینکه در حرفهایشان اشاره می کنند:

« من هر زمان که با همسرم بیرون می رفتم، او نگاهش پی دیگران بود و این من را آزار میداد اما اعتنا نمی کردم.»

« همسرم زمانی که در کنارم نبود مدام در شبکه های مجازیش آنلاین بود و گاهی که به او اعتراض می کردم یا از صحبت کردن و صمیمیت، طفره می رفت و یا به حرفهای من اعتنا نمی کرد.(نادیده گرفتن و بی اعتبار سازی در رابطه)» لازم به توضیح است یکی از علل ایجاد رابطه ی مخرب بی اعتبارسازی در رابطه است. پیام بی اعتبار سازی در روان فرد این است که تو برایم مهم نیستی، برایم اولویت نداری، من نسبت به تو تعهدی ندارم و... و این پیامها را باید جدی گرفت. چرا که این باعث ایجاد اختلال در رابطه خواهد شد و رابطه تبدیل به یک رابطه ی مخرب می شود.

« همسرم با من صمیمی نبود و هر وقت در مورد موضوعی با او گفتگو می کردم، بدون هیچ توضیحی موضوع را عوض میکرد.»

«همسرم در رابطه با همکارانش خط قرمزی نداشت و آنها در محیط کار با هم شوخی می کردند و یا در فضاهای اجتماعی با هم در ارتباط بودند.»

و....

خیانت و نداشتن چارچوب در رابطه موضوعی است که امروزه روابط بسیاری از زوج ها و یا پارتنرهای عاطفی را تحت شعاع قرار داده است و البته جزء بیشترین موضوع مراجعه به دفاتر مشاوره است که در صورت عدم مراجعه به موقع فرد را به سمت آسیب های روانی پیش میبرد.

شاید فردی که قربانی این موضوع می شود، متوجه آسیب روانی که به او وارد شده است نمی شود و به دنبال آن نیز به درمانگر و یا روانشناس مراجعه نکند اما ما به عنوان روان شناس و مشاور به کسانی که در معرض این آسیب روانی و عاطفی واقع می شوند توصیه می کنیم این مسأله را ساده و پیش پاافتاده درنظر نگیرند. چرا که اگر من با آسیب از این موضوع بار دیگر ازدواج کنم و یا وارد رابطه ای دیگر شوم آسیب های درمان نشده ی خود را وارد رابطه ی بعدی می کنم و چیزی که به مرور زمان در من رخ میدهد احساس شکست های پی در پی، احساس بی ارزشی، ناامیدی و یا حتی خودکشی می شود.

نداشتن چارچوب در رفتار و حریم خصوصی و بی تعهدی در فرد که ناشی از نداشتن مسئولیت پذیری در زندگی خود و نسبت به دیگران می باشد، میتواند ما را نسبت به این موضوع هوشیار کند که چه فردی مناسب ازدواج و یا انتخاب به عنوان شریک عاطفی است که میتواند گزینه ی ازدواج برای ما باشد.

کسی که حد و مرزی برای روابط خود قائل نیست ( چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی) و صحبت های غیرمهم و غیرضروری صرفاً جهت سرگرمی و یا تنوع و زیرپاگذاشتن اصول اخلاقی و رفتاری در رفتارش مشاهده می شود هیچ گاه نباید نسبت به آنها بی اعتنا بود و یا شد و از کنار آنها به سادگی عبور کرد. عمده ی زنانی که مورد خیانت قرار می گیرند حتماً در خلال صحبت به این اشاره میکنند که نشانه ها و علائمی ابتدا در رفتار همسرشان وجود داشته و آنها آن را ساده و پیش پاافتاده فرض کرده اند.

حتماً توصیه ی بنده به خانم هایی که در معرض این آسیب واقع می شوند گفتگوی صریح و صحیح برای حل مسأله است. ضمن اینکه تعهد و پایبندی جزء شروط اصلی یک رابطه ی سالم و عاطفی است که اگر نباشد ادامه دادن و یا ماندن در این رابطه برای شما تبعات و آسیب های روانی را به دنبال خواهد داشت.

زمانی که صمیمیت و صداقت در رابطه رخت برمیبندد و یا رابطه توسط یک طرف پیش برده می شود، حتماً باید در آن رابطه تجدیدنظر کرد و یا برای مشاوره و گفتگو از زوج درمانگر کمک گرفت.

انتخاب همسر بحث بسیار مهمی است که حتماً نیاز به بررسی دقیق و مشاوره و کمک از درمانگران پیش از ازدواج دارد. چرا که برای تشخیص این موضوعات شما حتما پیش از ازدواج می توانید با مراجعه به روان شناس یا مشاور متخصص، از انتخاب همسر خود اطمینان حاصل کنید تا بعدها در طول زندگی دچار مشکلات این چنینی نشوید.

ما در تست کتل میتوانیم وفادار بودن و میزان تعهد فرد را بررسی کنیم و بررسی این موضوع نیاز شما را به روان شناس و مشاور بیشتر میکند. پس علاج واقعه پیش از وقوع است. یک انتخاب درست توام با مشورت و تعقل بهتر از ازدواج شتاب زده و بدون مشورت است. باید در ابتدای ازدواج و انتخاب همسر به این موضوع اشاره کنید و بررسی کنید که رفتارهای او در رابطه با دیگران و با جنس ناهمجنس خود به چه صورتی است و ما به عنوان شریک عاطفی از او چه انتظاری داریم و حتماً باید خط قرمزها و نحوه ی معاشرت ها و تعاملات را به عنوان انتظارات از ازدواج بیان کرد. اینکه من اینها را قبل ازدواج نادیده بگیرم و یا مسئولیتی در مقابل طرف مقابل نداشته باشم، بعدها در طول سالهای زندگی ممکن است دچار بحران و آسیب شوم. باید تعاریف هم را از ارتباط و چارچوب ها بدانیم و آنها را برای هم تعیین کنیم. صریح و گفتگوی مستقیم نشان از صمیمت رابطه دارد و چه بهتر که زوجین بتوانند با صمیمیت پیرامون هر مشکلی که در رابطه رخ میدهد به صورت واضح گفتگو کنند، سهم خود را بپذیرند، در صورت اشتباه بیان عذرخواهی و جبران رفتار داشته باشند و به جای انکار و طفره رفتن به فکر بهبود رابطه ی خود باشند.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۲۲:۰۱
mina nikseresht
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۵ ق.ظ

خسیس عاطفی کیست؟

                                      

وقتی در ازدواج صحبت از خساست می شود قریب به اتفاق افراد تمرکزشان به سمت پول جلب می شود. به این صورت که دوست دارند با کسی ازدواج کنند که دست و دلباز است و در صورت نیاز داشتن به چیزی خساست نداشته باشد و در همان حدی که وسعت مالی دارد به همسر خود عطا کند. آن دسته هم که برای امر ازدواج و انتخاب همسر به مشاوره ها مراجعه می کنند غالباً تاکیدشان روی همین نکته است که ما دوست نداریم با کسی ازدواج کنیم که خسیس است. اما نکته ای که در این بین حائز اهمیت است و به همان اندازه در مورد خساست نداشتن در پول اهمیت دارد خسیس نبودن در بذل مهر و عاطفه است. شاید تا زمانی که این افراد وارد زندگی مشترک نشوند از اهمیت این موضوع مهم غافل باشند و یا حتی ندانند که همسرشان و یا شریک عاطفی شان در مهرورزی بخل می ورزد و یا اگر هم مهر و عاطفه ای داشته باشد از ترس اینکه طرفش پُررو نشود از آن مضایقه میکند. اما با دیدن مشکلات زوج ها در اتاق های مشاوره به این موضوع واقف خواهید شد که آنچه که در گرمی زندگی مشترک اهمیت و تاثیر به سزایی دارد و باعث می شود تاب آوری روانی شما در مشکلات زندگی بالا برود بذل مهر و محبت بی اندازه و غیرشمارش است. زندگی مشترک مثل الاکلنگ نیست که بخواهید شما بالا بروید و شریک زندگیتان را پایین قرار دهید بلکه همیشه باید احساس همسران در زندگی این باشد که در کنار هم و کمک هم هستید و سعی و تلاش تان این استکه اخلاق یا رفتاری باعث نشود روبروی هم قرار بگیرید.

بسیاری از مردان باورشان این است که برای حفظ اقتدار و جبروت شان باید خودشان را حفظ کنند و زیادی به همسرشان محبت نکنند و یا  اگر زیادی محبت کنند همسرشان پُررو می شود ولی متأسفانه این باور غلط تیشه به ریشه ی بنیان یک زندگی مشترک خواهد زد و این باور اشتباه نسل به نسل ادامه پیدا میکند.

چطور؟

همسری که درک این موضوع را ندارد که زنان نیاز به توجه و مراقبت دارند و طبق فرموده ی پیامبر مهربان مان زن ریحانه است و باید مثل گل از او مراقبت کرد و مطابق نفس خود و غروری که بر زندگی حاکم است رفتار میکند این یعنی من نمی دانم که این بی مهری و بی محبتی اساس زندگی را بهم می زند چرا که بنیان یک زندگی بر مبنای مهر و عاطفه بنا می شود و چه بسیار زنانی که به همسر خود مهر می ورزند و از بی مهری خسته می شوند و چه مردانی که خیال می کنند با بی مهری و بی محبتی می توانند برای خود شأن و اقتدار تدارک ببینند.

اگر ازدواج نکرده اید و یا در شرف ازدواج هستید به شما توصیه می کنم حتماً قبل از انتخاب همسر به مشاوره مراجعه کنید و دقت کنید که همسری که انتخاب می کنید در بیان احساسات و بذل محبت خود به خانواده و اطرافیانش در رفتار و گفتار خسیس نباشد. میتوانید از او سوال کنید که چگونه و چطور به دیگران محبت می کند و نحوه ی بیان کلامی و یا عملی او به چه صورتی می باشد. در این صورت است که میتوانید برای یک عمر زندگی مشترک خیال تان راحت باشد که همسری انتخاب می کنید که در مسیر ناملایمات زندگی پشتوانه ی محکم عاطفی است.

شاید به نظر برسد که گفتن دوستت دارم کلمه ی ساده و تکراری است اما در پس این کلمات هزاران مفهوم نهفته است که اگر کسی تامل در محتوا و معنای زندگی داشته باشد به این نتیجه می رسد که دوست داشتن دیگری یعنی پای تمام سختی ها خواهم ایستاد و هر وقت که احساس نیاز به من داشتی و یا نیاز به یک پشتوانه ی محکم عاطفی و احساسی بود من در کنارت خواهم بود.

اگر ازدواج کرده اید حتماً خودتان را متعهد به این رفتار بدانید که بیان احساسات به همسر و ابراز مهر و محبت به او نشانه ی داشتن هوش هیجانی و عاطفی شماست و برای تقویت و یا حتی ایجاد آن باید تلاش کرد و قدمی برداشت. ازدواج خوب ساختنی است و حتی اگر با بهترین فرد هم ازدواج کنید در صورت عدم توجه و نداشتن مراقبت و نیاموختن مهارت های ارتباطی زندگی شما با شکست مواجه خواهد شد. عده ای تصورشان این است که بیان احساسات یعنی ضعف نشان دادن و یا کوچک کردن خود برای دیگری. در حالیکه علم روز و درمانگران هیجان مدار که به درمان احساسات سرکوب شده می پردازند، به این موضوع باور دارند که بیان احساسات یک نوع قدرت است و کسی که میتواند از هر احساسی حرف بزند و آن را ابراز دارد دارای قدرت است که این قدرت در زندگی به شما بسیار کمک میکند. بیان احساسات به شما کمک میکند زندگی گرمتر و بهتری را تجربه کنید و زمانی این را متوجه می شوید که به دنبال کسب مهارت در این موضوع باشید. به مرور اثرات آن را در زندگی خود احساس خواهید کرد. در پایان اگر همسری دارید که در بذل مهر و عاطفه و محبت کلامی و رفتاری از شما مضایقه نمی ورزد و فردی دست و دلباز و دل گنده است قدردان و شکرگزار خداوند و همسرتان باشید که به واسطه ی این عشق و محبت هم پایه های ازدواج تان محکم خواهد بود و هم منبع عظیم برکت و فراوانی نعمت است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۱۰:۱۵
mina nikseresht

می گوییم چرا قبل ازدواج ضرورت دارد شما تست کتل (یکی از تست های مهم شخصیت که غالب روان شناسان آن را از مراجعین خود در مواقعی که برطبق صلاحدید آنهاست می گیرند.) بدهید و از نفر مقابل تان هم به عنوان یکی از شرایط ازدواج بخواهید تا با هم به مشاوره ی پیش از ازدواج بروید؟

به این دلیل که تست کتل مشخص کننده ی بسیاری از نکات مهم شخصیتی فرد است. اگر ما از لحاظ اخلاقی برای فرد عصبانی و فردی که روال خلقی دائم او خشم و عصبانیت است یا فردی که توانایی و سازگاری پایینی در شرایط مختلف دارد و یا موارد دیگر نکاتی را ذکر می کنیم، با دادن تست کتل تمامی این ویژگی ها به سادگی قابل تشخیص توسط روان شناس است. تست کتل تعیین کننده ی 16 عامل شخصیت است که این عوامل تعیین کننده ی نکات کلیدی و مهم روان و شخصیت فرد می باشد. ما در ازدواج بنا به بالا و پایین بودن عوامل میزان ریسک پذیری و یا موفقیت آن را پیش بینی می کنیم.

مثلاً می گوییم دوران تحصیلی فرد مهم است. اینکه فرد در محیط مدرسه سازگاری اجتماعی بالایی داشته باشد و یا نمرات درس دیکته و ریاضی فرد را عاملی برای تعیین اینکه فرد هوش مناسبی برای تشخیص علائم غیرکلامی دارد یا خیر می دانیم. این تشخیص ها قطعاً کار روان شناس و مشاورین پیش از ازدواج است و زمانی که فرد تنها به گفتگوی جلسات خواستگاری و پرسیدن ظواهر مادی نفر مقابل اکتفا می کند قطعاً با تشکیل آن زندگی وارد چالش ها و عوامل متعددی خواهد شد که خود متوجه آن نبوده است. برای همین مشاوره های پیش از ازدواج را لازم می دانیم.

یادم هست در شرایطی و برای ورود به شرایط شغلی ازم تست کتل گرفته شد. نتیجه ی تست و نکات مهمی که در تشخیص وجود داشت و خصوصاً فردی که خودش این تست را گرفته بود روان شناس بود این نکات را قابل استخراج دانست: اول اینکه شما مناسب کار و تحصیل در رشته ی روان شناسی هستید.(ویژگی های شخصیتی) دوم اینکه ازدواج شما و فردیت شما خوب و مثبت خواهد بود.(نکات کلیدی برای ازدواج در این تست وجود دارد) سوم اینکه هیجانات و کنترل فردی بالاست و توانایی سازگاری و انعطاف پذیری در شرایط دشوار قابل تشخیص از طریق این تست می باشد و بسیاری موارد دیگر. حال آنکه اگر فردی در طول مسیر زندگی دائما به من برچسب منفی بزند تاثیری در تشخیص برای موفقیت دارد؟ خیر. ما تشخیص را بر عهده ی روان شناس و متخصص در مباحث شخصیت و رفتار می دانیم نه عوام.

بعد آن تشخیص و البته سخن استاد اخلاقم که همیشه موفقیت ها و ویژگی های مثبت شخصیتم را یادآور شده اند و در رفع و اصلاح نکات اخلاقی کمکی موثر داشته و دارند تصورم از سخن دیگران همیشه همین بوده و هست که اگر آنها آگاهی و درک و دریافت داشتند طبیعتاً رفتار و شخصیت آنها به گونه ای نبود که امروز هست و همیشه این را به دیگران هم یادآور می شویم وقتی مشاوره یا درددلی از کسانی دارند که به آنها آسیب زده اند: وقتی کسی به شما برچسبی براساس نفس خودش می زند و نه درستی کلام و سخن متخصصین و اساتید علم و اخلاق آن فرد در واقع خودش را معرفی میکند و طبیعتاً وقتی 5 نفر از اطرافیان شما، شما را فردی با ویژگی های مثبت و درست به دیگران معرفی میکنند پس آن سخن و برچسب اساسی نادرست و خلاف ادب و اخلاق دارد و این شما هستید که نباید بها به این بهانه های واهی بدهید و هر سخنی را از هر فردی با هر بینش و شخصیت نادرستی برداشت کنید.

بعد آن که تست کتل را داده ام تا به امروز از 300 نفر این تست را گرفته ام و حالا به این درجه از آگاهی و تسلط رسیده ام که با مصاحبه های بالینی و اگر تشخیص اختلال نباشد بتوان نکاتی را استخراج کرد که لازمه ی داشتن یک زندگی موفق و ازدواج خوب است.

زمانی که فرد علائم بالینی خود را به صورتی بیان میکند، ما در بسیاری اختلالات، علائم بالینی و تشخیصی لازم برای آگاهی از شرایط و وضعیت روانی فرد را داریم. اما در صورتی که نتوانیم به طور دقیق این علائم را شناسایی و یا گفته های فرد پنهان از وضعیت روانی او باشد،  تست کتل راهنمای بسیار خوب و موفقی در این زمینه است.

ما در بحث ازدواج به عوامل پیش کننده ی مثبت برای موفقیت در ازدواج و عوامل پیش کننده ی منفی و عواملی که زمینه ساز طلاق و ناکارآمدی ازدواج است می پردازیم.

برای موفقیت در ازدواج هر کدام از طرفین باید ویژگی ها و خصوصیت های تشکیل یک زندگی موفق را داشته باشند. به عنوان نمونه یکی از نشانه های مهم ازدواج موفق را «مهربانی و خوشایند» بودن لحظات تعامل آنها نسبت به تعامل های منفی و برخلاف آن زوج های مستعد طلاق که تعامل مثبت و منفی آنها را برابر و کمتر اعلام میکنند.

حال عوامل خطر یا پیش بینی کننده ی منفی را افزون بر عیب جویی(حمله به شخصیت و اخلاق همسر)، تحقیر(تحقیر و سوءاستفاده ی روانی از همسر) واکنش دفاعی ( سلب مسئولیت، بهانه جویی) و انعطاف ناپذیری (اغماض و سکوت در برابر گفتگو) می دانند.

تا به امروز  دخترخانم هایی از طرق مختلفی به بنده برای این موضوع مراجعه کرده اند که برای انتخاب سردرگم بوده اند و ما با دانستن یک سری نکات کلیدی و شرح جلسات خواستگاری به موانعی در ازدواج برخورد می کنیم که میتوانیم تشخیص دهیم آیا زوجیت این افراد با یکدیگر مناسب است یا خیر و این نکات تعیین کننده ی کارآیی آن ازدواج خواهد بود.

حال یک ازدواج مثبت و موفق ازدواجی است که دارای دو کارکرد اصلی یعنی آرامش دهی و پرورش دهی باشد. افزون بر این موضوع ازدواج موفق سه ویژگی اساسی دارند: آرامش افراد خانواده در کنار هم، عیب پوشی و برجسته دیدن نقاط مثبت.

بنابراین مشاوره ی پیش از ازدواج به دنبال یافتن عواملی است که به ثبات و پویایی یک ازدواج مربوط می شود.

آیا خود فرد میتواند عوامل تشکیل دهنده ی ازدواج موفق را تشخیص بدهد؟ خیر. چرا؟ چون شناخت این موضوع نیاز به شناخت دانش شخصیت و روان و دانش تخصصی دارد که فرد به این آگاه نیست.

مثلاً سوالی که بسیاری وقت ها افراد از مشاور می پرسند این است که از کجا بفهمیم آیا فردی که با او ازدواج کرده ایم به ما تا پایان عمر وفادار خواهد ماند یا نه؟

نکته ی کلیدی این است که می گوییم اگر فردی در سابقه ی زندگی خود مورد سوءرفتارهایی از اطراف قرار گرفته است؛ مثلاً به زندگی فردی و خانوادگی و یا شغلی او فردی لطمه زده است و یا خطایی کرده و آسیبی رسانده که قابل بخشش و گذشت نبوده است اگر از آن خطا و آن اشتباه گذشت کرده باشد خصوصاً در مقابل افرادی که به عمد و از روی نفس به او آسیب زده اند، این فرد، فردی وفادار در ازدواج است. اما اگر سابقه ی گذشتی در رفتار فرد نبوده و از جمله اینکه کینه و دشمنی، زخم زبان و سوءرفتار و آسیب زدن و تلافی به هر صورت و قیمتی در فرد وجود داشته باشد این فرد، فرد وفاداری نخواهد بود.

می گوییم زمانی که کسی امکان عبور از مسأله ای را داشته باشد این فرد می تواند قابل اتکاء و اعتماد در زندگی باشد.

نکته ی کلیدی دوم:

فرض کنید فردی در سابقه ی زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی تاریخچه ی مثبتی ندارد. یعنی دستاوردی مطابق با سن و سال خود ندارد، رفتارهای پرخاشگرانه و عدم انعطاف پذیری در رفتار او در شرایط زندگی بارز است و شما با دانستن این نکات باز هم توانایی انتخاب و تصمیم گیری ندارید. در این صورت است که شما با مراجعه به مشاوران پیش از ازدواج میتوانید نسبت به تصمیم دقیق و شناخت صحیح از ازدواج برسید.

نکته ی کلیدی سوم:

داشتن ثبات هیجانی است. یعنی فرد نسبت به هیجانات و احساسات خود شناخت داشته باشد و بتواند این هیجانات و احساسات خود را به شکل صحیح ابراز کند. فردی که نمیتواند خشم خود را به شکلی صحیح هدایت و با جایگزین کردن افکار مثبت و هدایت آن احساس به سمت تعامل مثبت با دیگران هدایت کند، در واقع این فرد ثبات هیجانی عاطفی ندارد. پس آیا زندگی کردن با فردی این چنین میتواند پیش کننده ی ازدواجی مثبت باشد؟ خیر.

مطمئناً اگر پای صحبت زنان و دخترانی بوده باشید و یا داستان سرگذشت افرادی را خوانده باشید که خلق دائمی آنها خشم، کینه و دشمنی با دیگران و به خصوص اعضای خانواده شان است خواهید دید زندگی کردن با این افراد دائماً فرد را در معرض بحران ها و حوادثی قرار داده که یا باعث آسیب روانی بوده و یا ختم به طلاق و اتفاقات دیگر شده است.

ما می گوییم اگر فردی برنامه های اخلاقی و دینی مثبتی برای رفع عیبها و ضعف های شخصیتی دارد میتوانیم با ایجاد فرصت و امتیازدهی های رفتار او را به سمت ایجاد یک زندگی مثبت و کسب موفقیت هدایت کنیم در غیر این صورت وقتی فرد آگاه به عیب ها و ضعف های شخصیتی نیست و محیط و دیگران را مقصر رفتارهای خود میداند این فرد قابل تغییر در زندگی مشترک نیز نیست.

عوامل پیش بینی کننده ی موفقیت یا ثبات ازدواج را در چهار حوزه مشخص می کنیم:

1-زمینه ی خانوادگی

2-ویژگی های فردی

3-فرآیندهای مبتنی بر تعامل زوجین

4-شبکه های اجتماعی یا بافت اجتماعی فعلی که فرد در آنها حضور دارد.

عوامل خانوادگی شامل فرزند چندم بودن خانواده، فرهنگ و تربیت و مدل ارتباطی فرد در خانواده، نوع تعاملات و رفتارها در خانواده و ... می باشد. ویژگی های فردی یعنی اینکه فرد سابقه ی مشکلات عصبی و روانی در حد اختلالات روانی نداشته باشد. اختلالات روانی جدا از اختلالات شخصیت است. اختلالات روانی قابل درمان است اما اختلالات شخصیت مثل دوقطبی یا مانیا قابل کنترل با دارو و کارآزمایی های بالینی است.

ازدواج مسآله ای مهم و حیاتی در تعیین مسیر فرد و ادامه ی زندگی او دارد. همیشه این را متذکر می شویم که بعضی این قابلیت و آمادگی روانی را حتی در سنین بالا ندارند و اگر هم ازدواج کنند قطعاً و حتماً به خاطر ویژگی های روانی و اخلاقی حتماً درگیر تنش و در نهایت طلاق خواهند شد اما داشتن ویژگی هایی مانند کنترل هیجانات و احساسات، داشتن دید مثبت و اندیشه های مثبت در زندگی، مسئولیت پذیری، آگاهی به وظایف خود و رعایت حقوق دیگران و بسیاری ویژگی های دیگر زمینه ساز یک ازدواج موفق است.

از مشاوره های پیش از ازدواج حرف بسیار است. باقی باشد در فرصتی دیگر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۱۹:۱۶
mina nikseresht
شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۹ ب.ظ

اعتماد یا بی اعتمادی؟!

در تمام سالهای زندگیم فراز و نشیب هایی را طی کرده ام. در این مسیرها زمین خورده ام، بلند شده ام و گاهی از نو ساخته ام. معتقدم استفاده از تجربه نشانه ی تیزهوشی است. البته که نه من، روان شناسی معتقد است انسان های تیزهوش از تجربه های زندگی شان برای موفقیت های بعدی بهره می برند تا بار دیگر زمین نخورند.

تجربه هایم به من درسهای زندگی داده است. به من نشان داده است اگر از راهی که رفتم شکست خوردم تغییر رویه و تغییر مسیر بدهم. اگر از معاشرت هایم لطمه دیدم تجربه به من آموخت که بار دیگر چه فاکتورهایی را ملاک انتخاب قرار بدهم. زمانی که کتاب کمی عاشقانه تر را می نگاشتم، اعتقادم این بود که با آسیب شناسی طلاق و آسیب شناسی روابط زوجین میتوان از اشتباهات پیشگیری کرد و هنوز هم نگاهم همین است. آسیب شناسی یک راه موفقیت برای رسیدن به هر شرایط و امکان موفق در زندگیست. یکی از چیزهایی که برای ازدواج بسیار مهم و ضروری میدانم که حاصل تجربه ی سالهای اخیرم است که شاید کمتر به آن توجه کرده بودم اعتماد است. چیزی که در زندگی مشترک و زناشویی بسیار نمود و انعکاس پیدا خواهد کرد.

برای همه مان پیش آمده که گاهی از اعتماد کردن های نابجا لطمه دیده باشیم. برایمان حتماً پیش آمده به خاطر اعتماد کردن در معرض تهمت و بی اعتمادی قرار گرفته باشیم اما هرچه جلوتر رفته باشیم خواهیم دید اگر شما روان سالم و رفتار سالمی داشته باشید هرگز نمی توانید به فردی که شخصیت سالم و رفتارهای سالمی را در زندگیش پیش گرفته است تهمت نابه جا بزنید و نسبت به او بی اعتماد باشید. در نقطه ی مقابل اگر شما دائماً نگران این هستید که این چنین فرد یا افرادی در محیط کار، یا خانواده یا بستگان به شما آسیب برسانند یا در فکر خود افکاری را پرورانده اید که نسبت به آنها سوءظن همیشگی دارید این شما هستید که جایی از روان تان آسیب دیده و نتیجه اش چنین شده است که نسبت به افراد بی اعتماد شوید که در این زمینه حتماً باید از کمک های تخصصی روان شناس بهره برد.

در نتیجه می توان حاصل اعتماد کردن، چه در زندگی خانوادگی و چه در اجتماع و محیط کار را خودشکوفایی و پرورش استعدادها و مهارت ها دانست در حالیکه در بی اعتمادی نتیجه برعکس است: از بین رفتن صمیمیت، سوءظن همیشگی، رفتارهای ناشایستی که به اصل رابطه حتماً آسیب خواهد زد. فردی که به شما اعتماد ندارد نقش یک کنترل گر را ایفا می کند و فردی که کنترل گر باشد توانایی و مهارت ساختن یک رابطه ی موفق و سازنده را کمتر می تواند در خود شکل دهد.

حتماً خواهید دید زندگی کردن با فرد یا افرادی که نسبت به شما دچار سوءظن وبی اعتمادی هستند دشوار و البته آسیب زننده خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۹ ، ۲۱:۳۹
mina nikseresht