روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است


حداقل کاری که می توانیم انجام بدهیم باید حداکثر آنچه باشد که انتظار داریم!

وقتی اتفاق های بد چه به دلیل عملکرد ما و چه بدون دخالت ما رخ می دهند، وظیفه ی ما این است که حداکثر تلاش مان را بکنیم و هر کاری از دست مان برمی آید انجام بدهیم. یعنی باید بر نجات یافتن و عملکرد صحیح تمرکز کنیم.

 ما هر روز در زندگی روزمره مان با اتفاقات خارج از کنترل مان مواجه می شویم و اگر بخواهیم نسبت به تمامی آنها عکس العمل نشان بدهیم و روحیه مان را ببازیم و یا نگران اتفاق های نیافتاده ی فرداهای نیامده باشیم، آن وقت فرصت های زندگی خودمان را از دست داده ایم و در واقع این ما هستیم که بازنده خواهیم بود.

مسائلی که در اطراف مان در جریان هستند می توانند بر خُلق ما تاثیرگذار باشند و آن را بهتر و یا بدتر کنند. برای نمونه افرادی هستند که هر روز صبح صفحات مجازی شان را به خاطر پیگیری خبری و یا اتفاق نگران کننده ای پیگیری می کنند. تمام خبرگزاری ها را چک می کنند تا مبادا خبری از قلم بیفتد و آنها بی اطلاع باشند و حال این خبرها چطور می تواند بر روحیه و احساسات و حتی سبک زندگی مان اثر بگذارد؟

و برعکس ملاقات با افراد مثبت و دیدن یک فیلم آموزنده و یا خواندن یک کتاب در زمینه ی آگاهی از مهارت های زندگی چطور می تواند حال و روحیه مان را خوب کند و شرایط خُلقی مان را بهبود ببخشد و حالا این موضوع را می توان برعکس هم در نظر گرفت. ملاقات و هم نشینی با افراد غُرغُرو که با موجی از حرفهای ناامید کننده هر روز ذهن شما را به سمت اتفاقات بدتر و ناامیدی از زندگی سوق می دهند.

هنگامی که خودمان را در شرایط ناراحت کننده می بینیم لازم است از شرایط و موقعیتی که از لحاظ هیجانی در آن واقع شده ایم فاصله بگیریم. گاهی لازم است به عقب برگردیم و عملکردمان را بررسی کنیم و به ذهن آگاهی برسیم و از طریق مشاهدات عملکرد و رفتارمان و موقعیت هایی که انتخاب کرده ایم در آن قرار بگیریم، اوضاع روحی و احساسی مان را بسنجیم.

همیشه لازم است خیلی شجاعانه به افراد بدبین و مایوس « نه » بگوییم. همیشه لازم است خبرها و اتفاقات منفی پیرامون مان را دائماً مرور ذهنی و زبانی نکنیم و به شکل یک سریال هر روز به دیگران انتقال ندهیم. همیشه لازم است در عین احترام به دیگران صریح و واضح و بی ابهام مواضع رفتاری و ارزش هایمان را برای دیگران روشن کنیم تا وارد حریم های محافظت شده ی ما نشوند.

ما لازم داریم از خودمان، از روحیه و احساسات مان در مقابل شرایط بیرونی محافظت کنیم تا احساس آرامش داشته باشیم و بتوانیم برای رشد و رسیدن به هدف های زندگیمان تمرکز لازم را کسب کنیم.

این شمایید که تصمیم می گیرید چطور و با چه کسانی زندگی تان را بگذرانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۲:۲۳
mina nikseresht
پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۲ ب.ظ

چرخه ی رنج را خاتمه دهیم


اگر برمبنای هیجانات عمل و رفتار کنیم چه اتفاقی می افتد؟

برایمان پیش آمده که گاهی خودمان را در انحصار احساسات و فشار ناشی از آن احساس کرده ایم. در هیجاناتی مثل ترس، غم، افسردگی، خشم، عشق، نفرت،تنهایی،سوگ، اضطراب و... ، احساس فشار می کردیم و به دنبال راهی برای رهایی از این حالتها می گشتیم. هنگامی که ذهن مان انباشته از احساسات می شود، طبیعی است که ذهن برمبنای هیجانات عمل کند و به دنبال آن دست به کارهایی زده ایم که بعد از آنکه هیجانات فروکش کرده اند، پشیمان شده ایم. غالب رفتارها، اثرات آسیب زننده نیز برای ما و یا برای دیگران در پی داشته است. کسی که دست به خودکشی می زند، در بین چند احساس دست و پا می زند. کسی که عصبانی می شود و دست به شکستن اسباب و وسایل و یا فریاد زدن بر سر دیگری می کند و می خواهد از شر آن احساس خلاص شود، می خواهد خودش را به سمت احساس بهتری سوق بدهد.

ماهیت مشکل مان در این است که می خواهیم در لحظه از شر احساس بد رها شویم و فکر می کنیم باید همیشه حالمان سرشار از حس خوب باشد. حس عشق، حس دوست داشتن، حس وفاداری، حس شادی و اگر در موقعیت هایی خلاف واقع قرار بگیریم به دنبال راه فرار از آنها می گردیم.برای رسیدن به این آسودگی دست به رفتارهای تخریبگر، تکانشی و غیرعقلانی می زنیم و البته که پیامدهای ناشی از این رفتارها به شکل مشکلات جدی در زندگی مان بروز پیدا می کند.

رفتار انسان هایی که به جای حل مسأله به دنبال فرار می گردند چیست؟

عده ای به جای حل مسأله  و پذیرش آن دست به جبران های افراطی می زنند. مثلاً به جای حل اختلاف با همسر، معتاد به کار می شود و از صبح تا شب در محل کار به سر می برد. سرش را اینقدر شلوغ می کند تا وقتی برای بودن کنار خانواده نداشته باشد و بهانه هم برایش فراهم است. به جای حل مسأله ی افسردگی و درمانش، به سمت مواد مخدر می رود. خیانت ناشی از عشق بی مهابا و خالصانه اش، او را دچار خشم کرده و سراغ روابط مخرب تر و آسیب زننده تر می رود تا از شخص و یا از خودش انتقام بگیرد. در مقابل سوگ و از دست دادن، جبران افراطی مسأله اش می شود اعتیاد به کار و یا روی آوردن به رفیق بازی و معاشرت های افراطی بیرونی.

گاهی اوقات فقط در پی نشان دادن واکنش نسبت به فشار ناشی از هیجان هستیم. در مورد مسأله فکر نمی کنیم و فقط واکنش نشان می دهیم و البته که این چرخه ی رنج ادامه خواهد یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۲:۳۲
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۶ ب.ظ

هیجانات و رفتار منطقی

یکی از اصولی که در بحث رفتاردرمانی مطرح می شود ، مبحث ذهن آگاهی است. از ذهن آگاهی به عنوان مهارت نام برده شده است و به این معناست که ما درک و پردازش صحیحی نسبت به رویدادهایی که در پیرامون مان اتفاق می افتند، داشته باشیم و بتوانیم تصمیمات عاقلانه ای برای مواجه شدن با آنها بگیریم و به دنبال آن واکنشی به دور از هیجان و احساسات نسبت به آن رویدادها از خود نشان بدهیم. افرادی که واکنش های سریع و برخاسته از هیجان دارند، غالبا افرادی هستند که تسلطی در مهارت ذهن آگاهی ندارند.

ما در هر شرایطی از زندگی و با توجه به این که پذیرفته باشیم در هر شرایطی ممکن است با مواردی مواجه شویم که خلاف میل و انتظارات مان است می توانیم رفتار و عکس العمل صحیح و بالغانه ای داشته باشیم. اینکه در شرایط برخلاف میل مان بدانیم درگیر چه احساساتی می شویم که روی تصمیم گیری مان اثر خواهد گذاشت و یا رفتارهایی بدور از انتظار با اطرافیان مان خواهیم داشت که هم برای خود ما و هم برای آنها آسیب زننده خواهد بود و یا اینکه در آن لحظات چه کاری باید انجام بدهیم همه ی اینها مربوط به مهارت ذهن آگاهی است.

افرادی که مهارت ذهن آگاهی دارند حرفها، قضاوتها، رفتارهای منفی دیگران نمی تواند اثری روی رفتارها و یا ذهنیت آنها داشته باشد. فرض کنید فردی از همسر شما و یا از فرزندتان نزد شما بدگویی کند. در هر ملاقات با وجود رفتارهای صحیح و مثبتی که با او و یا با خانواده اش داشته اید او درصدد خراب کردن رابطه ی بین شما و خانواده تان باشد. آیا این حرفها روی شما اثر خواهد گذاشت؟ هم بله و هم نه. چطور؟ افرادی که تفکر عینی دارند و قابلیت تمیز دادن رفتارهای خوب و بد و دیدن تمام جوانب رفتاری و شخصیتی نفر مقابل و شما را نداشته باشند ممکن است تحت تأثیر این حرفها، اقدام به رفتارهایی کنند و در نهایت رابطه ی شما با خانواده تان بهم بخورد. این افراد کم کم دچار بدبینی و قضاوت نسبت به شما خواهند شد و در نهایت آن نفر موفق می شود زندگی شما را به هر قصد و نیتی خراب کند.

اما افرادی که مهارت ذهن آگاهی هستند و می دانند تصاویر برجسته ی زندگی شان کدام اند (اعم از خانواده، همسر، فرزند، ارزشهای شخصی و فرهنگی و اعتقادی شان) اینها حاضر نخواهند شد به خاطر ارزش های بی اهمیت و برخاسته از نظر و قضاوت دیگران، رفتارهای سطحی و واکنشی از خود نشان بدهند.

متأسفانه بسیار دیده ام که بین همسران بخاطر این حرفها و رفتارهای دیگران اختلاف و تنش ایجاد شده است و بقول خانمی می گفت، خواهر شوهرم مدام در ملاقات های خانوادگی زیرگوشش از من بدگویی می کند و سعی می کند رابطه ی ما را خراب کند. البته که همسر، اگر نتواند بین حرفها و رفتارهای درست همسرش و یا نادرستش تمیزی قائل شود، بتدریج تحت تاثیر حرفهای دیگران، سردتر و بی میل تر و در نهایت بدبین تر به همسرش خواهد شد.

دیده اید که بعضی ها چقدر از حرفهای دیگران تاثیر می گیرند و به خاطر این حرفها از دیگران و در موردشان رفتارهای غیرمنطقی، عجولانه، پرخاشگرانه و قضاوت مندانه از خود نشان می دهند که همه ی اینها حکایت از عدم مهارت در ذهن آگاهی است.اگر با کسی دعوا کردیم ذهن آگاه بودن به معنای آگاه بودن از احساسات مان مانند عصبانیت، ناکامی، رنجش، اضطراب و غیره است. همچنین به معنای آگاهی از افکار ناشی از هیجان است. افرادی که مدام تحت تاثیر هیجانات رفتار می کنند هم در روابط ضعیفند، هم قابلیت آسیب زدن به دیگران را دارند و هم نمی توانند کنترلی در بروز رفتار صحیح از خود داشته باشند. برخی هایشان مدام در حال اشتباه کردن و معذرت خواهی از دیگرانند! که این حکایت از شخصیت ناسالم و رفتار غیرقابل کنترل فرد دارد. آرامش و ثبات در رفتار، حاصل مهارت ذهن آگاهی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۷ ، ۲۲:۲۶
mina nikseresht
چهارشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۴ ب.ظ

ایده آلی وجود ندارد!


برایمان شکلی از یک زندگی ایده آل را تعریف کرده اند و این تعاریف دست به دست آدمها می چرخد و اگر خودمان با مطالعه و پرسش از منابع مورد اعتماد و تأیید به تعاریف درستی از زندگی و حیات و یا حتی مرگ نرسیده باشیم، ذهن ما شبیه به توپ دست به دست دیگران و تعاریف شان می چرخد.

برایمان تعریف کرده اند زندگی پیش رفتن به سوی خوشبختی است و خوشبختی چیزی نیست جز اینکه ما به آمال و آرزوهایمان رسیده باشیم هرچند که این رسیدن ها برای بعضی ها تمامی ندارد و به مرور ما تبدیل به انسانی می شویم حریص که در صورت رسیدن به هدف و آرزو و خواسته هایشش، باز هم رسیدن به خواسته و آرزویی دیگر را طلب می کند و این وسط نه تنها طعم داشتن و رسیدن را درک نکرده، بلکه شبیه به تشنه ای می شود که با هیچ آبی سیراب نخواهد شد.

حال تصور کنید همان کسانی که تعاریف ایده آل را به شما ارائه داده اند و شما برطبق آن زندگی و مدل دلخواه تان را در ذهن چیده اید، در دشواری یا سختی یا حتی رفتار خلاف واقع و انتظارشان از اطرافیان واقع شوند که خلاف آن تصور و تعاریف بوده باشد. آنگاه پیش بینی اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد دور از ذهن نیست.

این افراد تعریف کرده اند همواره در شرایط مورد انتظار بسر ببرند، تعریف کرده اند باید اینگونه و تا این مقطع تحصیلی درس بخوانند. تعریف کرده اند خوشبختی به مقدار زیاد پول داشتن و یا زیستن در شرایط دلخواه شان است که اگر این نباشد و حتی مدتها نتوانسته باشند لباس مورد علاقه شان را بخرند و یا غذای مورد علاقه شان را بخورند، خارج از تحمل و طاقت شان خواهد شد، دچار افسردگی و مقایسه های مخرب می شوند و در نهایت با موجی از ناامیدی، خود و یا دیگران را اذیت خواهند کرد.

تعاریف دیگران، تصاویر ارزشی ما را می سازند و اگر این تعاریف خلاف ارزش یا باور ما باشد، دیگر نمی توان شاهد تعادل در زندگیمان باشیم.

مثل اینکه تصویرمان از ازدواج خوشبختی باشد، احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن است. تصویر ارزشی مان خیانت نیست و اگر این پیش بیاید با همه ی بررسی ها، آن وقت چه اتفاقی برای فرد خواهد افتاد؟ فرد نه تنها این شرایط را نمی تواند کنترل کند و به سمت پیدا کردن راه حل منطقی و درستش باشد بلکه ممکن است دست به رفتارهای اشتباه بزند و زندگیش را از دست رفته بداند.

زندگی ایده آل وجود ندارد. ایده آل ساخته ی ذهن ما و یا دیگرانی است که فکر می کنند اینجا غایتی برای زندگی تعریف شده است و باید به آن غایت مطلوب و دلخواه برسند.

خشم، عصبانیت و واکنش نشان دادن به رفتارهای دور از انتظارمان نسبت به رفتارهای نامناسب دیگران حاصل همین تعاریف ایده آل از انسان هاست. بپذیریم زندگی این چنین تعاریفی را به ما نخواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۷ ، ۲۳:۰۴
mina nikseresht
يكشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ ب.ظ

الگوهای تکرار شونده ی شکست

بیش از آنکه موظف باشیم زندگی کنیم، موظف شده ایم درست رفتار و عمل کنیم. شکست، موفقیت، شادی، غم، رنج، از دست دادن و بدست آوردن و خیلی چیزهای دیگر همه بخشی از زندگیست. اما مفهوم کل زندگی ما چیست؟ نقاط برجسته و تصاویر اصلی زندگی ما کدام هاست؟ هر کدام از موارد بالا تنها یک تصویر است و اینها تمام زندگی ما نیست. مشکلات مالی، مشکلات خانوادگی، مشکلات اجتماعی می تواند تنها یکی از صدها مشکلی باشد که ما در زندگی با آنها مواجه می شویم. اما واکنش ها چیست؟ واکنش هایی که گاهی ممکن است  در صورت رفتار ناصحیح ما که حاکی از هیجان و احساسات برخواسته از عوامل بیرونی است، اثرات زیان باری را در زندگی برایمان به جا بگذارد. هر کدام از ما انتخاب می کنیم، چگونه زندگی و رفتار کنیم. ما انتخاب می کنیم در مواقع خشم، غم، ترس، شادی رفتاری انتخاب شده داشته باشیم. حال فرق مان کجاست؟

هنگامی که در قسمتی از زندگی با مشکلات مواجه می شویم باید حواسمان باشد که این فقط بخشی از زندگی ماست و نه همه‎ی آن و زمانی که به مشکلاتمان واکنش نشان می دهیم باید طوری باشیم که از همه ی قسمت های دیگر زندگی مان که ارزش بالاتری دارد محافظت و مراقبت داشته باشیم. فرض کنیم در یک جریان تصادفی بین دو ماشین یکی از دو نفر همیشه مقصر است. حال اگر این بین حل شدن جریان را به دست پلیس نسپاریم و خودمان به خاطر اشتباه نفر مقابل واکنش شدید و زد و خورد نشان دهیم، این وسط بی آنکه به همه ی زندگی مان فکر کنیم دست به اقدام و رفتار زده ایم. این وسط اگر کسی آسیب ببیند بر جرم ما نیز اضافه خواهد شد. افرادی که تفکر عینی دارند تنها می توانند به کلماتی که از زبان شما بیرون می آید فکر کنند. در دعوای زن و شوهر یک نفر هست که همیشه شما را بابت کلماتی که بر زبان آورده اید سرزنش و مواخذه خواهد کرد؟ ( چرا آن را گفتی؟ تو منظورت این بود؟ چرا این رفتار را داشتی، حتماً منظورت آن بود؟) می بینید! تنها همانی را می بینند که در شکل مادی وجود دارد. قدرت تمیز دادن و حل و فصل ابعاد درونی ماجرا را ندارند. بعضی ها زندگی شان را هلاک می کنند، بعضی ها بخش های مهم زندگی شان را هلاک می کنند بخاطر اینکه در لحظه نمی توانند ابعاد آسیب زننده ی رفتارشان را بفهمند و روی آن کنترل داشته باشند. برای همین مدام الگوهای شکست را تکرار می کنند. بنشینم با خودم فکر کنم تا بدین جا کدام رفتار آسیب زننده را با خودم یا دیگران داشته ام که کارهای امروزم نمی تواند اثرات زیان بار آنها را جبران کند. اگر تکرار نکنم، الگوهای شکست قبلی ام مدام تکرار نمی شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۷ ، ۲۲:۴۵
mina nikseresht


بحران ها را در نظر بگیرید.

وقتی احساس می کنیم همه چیز از کنترل ما خارج شده چه اتفاقی می افتد؟

خودمان را بدبخت ترین موجود عالم می دانیم، احساس می کنیم کسی دوست مان ندارد ، به خودمان و به همه چیز به شکل بدبینانه ای نگاه می کنیم و انتظار نداریم همه چیز به شکل سابقش برگردد. تازه شروع می کنیم به شمردن بدبختی ها و بدشانسی هایی که آورده ایم. ذهن مان آنقدر ما را جلو می برد که در نهایت یا شروع به گریه کردن می کنیم و یا افسرده، ناامید به گوشه ای پناه می بریم تا فکر نکنیم باید چه کاری در این لحظات انجام بدهیم. این قسمت از زندگی فلج کننده است. در واقع ما انتخاب کرده ایم در چنین شرایطی، اینطور فکر کنیم و بعد از آن رفتار نیز به دنبال فکر خواهد آمد.

کتابی اخیراً چاپ شده که نمی دانم نسخه ی فارسی اش کی چاپ خواهد شد ولی عنوان کتاب این است:

Designing your life.

اینطور در خلاصه می توان نوشت که ما فکر می کنیم یک شکل ایده آلی از زندگی وجود دارد. تمام تلاش مان را می کنیم تا به این شکل ایده آل برسیم و بر سر دوراهی ها از خودمان می پرسیم کدام راه به آن زندگی ایده آل ختم خواهد شد. در حالی که این چنین نیست.

هیچ زندگی ای ایده آل نیست. اصلاً ایده آلی وجود ندارد. دقیقا مثل این است که شما نمی دانید فردا چه شکلی از زندگی در انتظارتان است.

در نگاه اول اینطور خواهم نوشت که زندگی ایده آل آن چیزی نیست که در ذهن ما وجود داشته و دارد بلکه زندگی ایده آل شکلی از پذیرش زندگی به شکلی که اکنون هست می باشد.

شما باید بدانید چه می خواهید، برای چه دارید زندگی می کنید و کجای زندگی تان قرار گرفته اید. بعد از آن می توانید برای رسیدن به آنچه که خواسته اید تلاش کنید.

مرحله ی نخست پذیرش آن چیزی است که اکنون هست و وجود دارد. باید این واقعیت را قبول کنید که شکست در انتظار همه ی ماست و ما همواره در معرض شکست، ترس و ناامیدی قرار گرفته ایم. اما....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۷ ، ۲۳:۴۸
mina nikseresht