روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۲ ب.ظ

رمز موفقیت: از تجربه ها درس بگیریم

تجربه چیست ؟ بهترین تعریف تجربه را من در جمله ای از اسکار وایلد یافتم،
" تجربه نامی است که هر کس بر خطاهای خود می گذارد."
به نظر من این خطاها ، خطاهایی هستند که شما وقتی از آنها درس گرفتید و دیگر تکرارشان نکردید تجربه نامیده می شوند. و انسانیت و حس نوعدوستی باعث می شود که شما این تجربیات را به عنوان دانش در اختیار دیگران و حتی نسل های آینده قرار دهید تا آنان از این دانش برای قدم های بعدی استفاده کنند. شکل ابتدایی در انتقال این تجربه ها به صورت ضرب المثل های ساده است که همانطور که دیل کارنگی گفته است،
" ضرب المثل های ساده نتیجه تجربیات ملت هاست که از طریق نسل ها سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است."
پس هر چه می توانید از اشتباهات دیگران چیزهای جدید بیاموزید ، چون شما وقت کافی برای همه این تجربیات نخواهید داشت(آلفرد شین ولد). پس چرا ما وارد دور باطل " تجربه را دوباره تجربه کردن" می شویم . مثلا والدین، معلمین و بزرگان در مورد مسائلی به ما پند و اندرز می دهند ، از اشتباهات خود می گویند ، توصیه ها و مشاوره های رایگانی در اختیار ما می گذارند که برخی از آنها را به قیمت گرانی به دست آورده اند و ما  حتی در کتاب ها از تجربیات گذشتگان می خوانیم و در مهمانی ها و محفل های خانوادگی از پدربزرگ ها و مادر بزرگ هایمان ضرب المثل های آموزنده و گاه طنزآمیز می شنویم اما به سادگی از آنها رد می شویم و بی اهمیت می پنداریمشان و به این صورت است که تجربه ی گذشتگان را دوباره تجربه می کنیم . و گاه یک تجربه را مجددا و مجددا تکرار می کنیم. این دور باطل من را یاد جمله ی معروف آندره ژید می اندازد ،
" همه چیز گفته شده است ولی تا زمانی که کسی نمی شنود ما ادامه می دهیم و دوباره از ابتدا شروع می کنیم ."
و بدتر از آن این است که می خواهیم خودمان همه چیز را تجربه کنیم . به قول لقمان حکیم،
" پسرم بزرگترین نفرین آن است که همه چیز را تجربه کنی."
آزموده را دوباره آزمودن و همه چیز را تجربه کردن دیگر وقتی برای ما نمی گذارد تا به جلو حرکت کنیم و موضوعات جدید دیگر را بیازماییم و تجربه های نو کسب کنیم .زندگی افراد موفق سراسر عمل به پند گذشتگان و درس گرفتن از اشتباهاتشان بوده است . آنها با این کار نیمی از راه را در رسیدن به هدف هایشان پیموده اند .آنها باور دارند که یک راه را چندین بار پیمودن به امید گرفتن نتایج متفاوت ، حماقت و کاری بس بیهوده است .آنها اشتباهات خود را توجیه نمی کنند و آنها را می پذیرند به همین دلیل اشتباه خود را مجددا تکرارنمی کنند و به آن به عنوان یک شکست نگاه نمی کنند بلکه آن را تبدیل به فرصتی با ارزش برای یادگیری می کنند. در آخر این که فرق آدم های موفق و ناموفق در آنچه که دارند نیست، بلکه در این است که با توجه به امکانات و تجربه های خود، چه می بینند و چه می کنند ( آنتونی رابینز ).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۳۲
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۲۱ ب.ظ

حکایت فیل و آفتاب پرست ها

آیا با رجوع به عقلمان می‌توانیم افرادی را که از ما توانمندتر هستند شکست دهیم؟ حیوان کوچکی همچون آفتاب‌پرست می‌تواند حیوان بزرگی همچون فیل را شکست دهد؟
در حکایتی که برای بچه‌های افریقایی تعریف می‌کنند:

یک فیل کم و بیش بزرگ وقتی در جنگل در حال گشت و گذار بود، با یک آفتاب‌پرست مواجه می‌شود و به او می‌گوید که چقدر تو کوچکی، و خنده سر می‌دهد و همچنین با لحن بدی به او می‌گوید: از سر راهم برو کنار و گرنه له می‌شوی. آفتاب‌پرست در جواب به او می‌گوید: بله شاید از تو خیلی کوچک‌تر باشم اما می‌توانم خیلی سریع‌تر از تو بدوم.
فیل ابتدا خنده‌ای سر داد ولی بعد عصبانی ‌شد و به او گفت: کوچولو. آفتاب‌پرست هم با اعتمادبه‌نفس کامل جواب داد:
اگر می‌خواهی، بیا فردا زورآزمایی کنیم و ببینیم که کدام‌مان با سرعت می‌دویم؟
هر چند این پیشنهاد برای فیل خنده‌دار بود ولی پیشنهاد را قبول کرد و برای روز بعد قرار گذاشتند.
آفتاب‌پرست فوری دوستانش را جمع کرد و برای آن‌ها از صحبت‌هایی که با فیل داشتند تعریف کرد و به آن‌ها سفارش کرد که فردا باید همه‌ی ما هم‌شکل و هم‌رنگ باشیم و علاوه بر آموزش روش‌های مسابقه، از آن‌ها خواست که فردا زمان مسابقه در جاهای مختلف مخفی بشوند و منتظر بمانند تا وقتی که فیل آن‌ها را ببیند و بعد از دیدن فیل فرار کنند.
در روز مسابقه، فیل به محل مسابقه آمد و آفتاب‌پرست هم آنجا بود. وقتی فیل شروع به دویدن کرد، آفتاب‌پرست بدون اینکه فیل متوجه شود از پشت فیل به طرف دمش رفت و بدون اینکه فیل متوجه شود مخفی شد.
فیل با تمام وجودش و با سرعت می‌دوید و از اینکه جلوتر از آفتاب‌پرست بود خوشحال بود؛ یک‌دفعه متوجه آفتاب‌پرست شد که جلوتر از او می‌دود. شوکه شد.
در حالی که خیلی متعجب شده بود دوباره با سعی و تلاش هر چه تمام‌تر به دویدن خود ادامه داد و از او فاصله گرفت و درست در لحظه‌ای که فکر می‌کرد آفتاب‌پرست را جا گذاشته است با خودش گفت: حالا کمی آرام‌تر بروم تا خستگی در کنم؛ با کمال تعجب دوباره متوجه شد که آفتاب‌پرست جلوتر از او می‌دود، هر چند که خسته شده بود ولی دوباره سرعت گرفت و مجددا از او جلو زد. متاسفانه باز هم درست وقتی که می‌خواست آرام‌تر بدود آفتاب‌پرست را جلوتر از خود دید و با وضعی بسیار خسته ادامه ‌داد.
آفتاب‌پرست‌هایی که فیل جلوتر از خودش می‌دید دوست‌های آفتاب‌پرست بودند، ولی فیل متوجه این مسأله نبود.
در نهایت، فیل به این مسأله پی برد که هر کاری که بکند نمی‌تواند آفتاب‌پرست را ببرد.
فیل بالاخره خسته شد و روی زمین دراز کشید و آفتاب‌پرست اصلی از روی فیل پایین آمد و از او سؤال کرد:
مسابقه چطوری می‌گذره؟
فیل در جواب بالاخره شکست خود را قبول کرد.
آفتاب‌پرست‌ها از استعداد تغییر رنگ خود نهایت استفاده را کردند و رقیب قدرتمند خود را شکست دادند و خوشحال بودند.
فیل هم که به قدرت و توانایی آفتاب‌پرست‌ها پی برده بود،
متوجه شد که: ما نه با بزرگی بدنمان بلکه با بزرگی عقلمان می‌توانیم موفق باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۲۱
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ب.ظ

می‌خواهید شما هم لئوناردو داوینچی باشید؟

زمانی که حرف از هنر و خلاقیت و هوش به میان می‌آید، اولین فردی که به یادش می‌افتید کیست؟ بله، اغلب افراد لئوناردو داوینچی را مظهر هوش و هنر می‌دانند. علاوه بر این‌که شاهکارهای نقاشی او چون مونالیزا و شام آخر هنوز هم جزو برترین شاهکارهای هنر نقاشی هستند، این مرد در زمان خود یک مجسمه‌ساز، کالبدشناس، ریاضی‌دان، گیاه‌شناس و موسیقی‌دان فوق‌العاده نیز بوده است. یادداشت‌های شخصی او پر از ایده‌های بکر و حیرت‌انگیز است. از طراحی هلیکوپتر گرفته تا بمب‌های هیدرولیکی! لئوناردو داوینچی در طول زندگی خود کارهای بزرگی انجام داد، بسیار بزرگ! اما چگونه؟ چگونه داوینچی توانست این همه شاهکار را از خود به جا بگذارد؟ شاید برخی بگویند: «ای بابا آن زمان که این همه گرفتاری و دردسر نبود!»  و یا «خوب، او یک نابغه بود!» اما اگر زندگی لئوناردو داوینچی را بررسی کنید درمی‌یابید که هیچ کار بزرگی در دنیا تنها با نبوغ و یا به‌راحتی صورت نگرفته است.
برای این‌که لئوناردو داوینچی باشید، باید:
1.    وارد عمل شوید
همه می‌گویند خواستن، توانستن است اما خواستن به‌تنهایی هیچ کمک به شما نخواهد کرد، باید وارد عمل شوید. اگر عمل نکنید، اندوختن اطلاعات و آموختن دانسته‌ها به هیچ کارتان نخواهد آمد. عمل، مهم‌ترین بخش از فرایند پیشرفت است. شاید این جملات برایتان بسیار بدیهی آید اما بهتر است بدانید با این‌که اغلب مردم دنیا چنین نکاتی را می‌دانند اما به جای این‌که وارد عمل شوند و سرنوشت خود را بسازند، آن‌قدر تعلل می‌کنند تا دیگران و اتفاقات دنیا، سرنوشتشان را رقم زنند. اگر می‌خواهید تقدیر در دستانتان باشد، باید با کارهایتان آن را بسازید. اگر تقدیر بهتری می‌خواهید، اگر آینده‌ی فوق‌العاده‌ای آرزو می‌کنید، باید کارهای بزرگی هم برای ساختن آن انجام دهید. آینده‌ی شما را اعمالتان خواهد ساخت نه ایده‌ها و افکارتان!
یکی از ترفندهایی که موجب می‌شود تا بتوانید راحت‌تر تصمیم بگیرید و سریع‌تر وارد عمل شوید این است که از کسانی که کارهایی مشابه با آنچه که شما می‌خواهید انجام دهید، انجام داده و موفق بوده‌اند، پیروی کنید. بسیاری از افراد معتقدند برای این‌که بهتر عمل کنند باید بیشتر فکر کنند اما من می‌گویم اگر بیشتر فکر کنید و کمتر عمل نمایید تنها یک ابزار قدرتمند خواهید داشت: ابزار اطلاعات! اما اگر فکر کنید و عمل نمایید، ابزار مفیدتری هم در دست دارید: ابزار تجربه! علاوه بر این تنها با عمل کردن است که بخشی از فرایند پیشرفت برای شما بسیار عادی خواهد شد به‌طوری‌که برای انجام آن به هیچ تلاش و یا تفکر اضافی نیاز نخواهید داشت.
برای این‌که بتوانید بی از پیش وارد عمل شوید و کارهای بزرگ‌تری انجام دهید باید:
•    مثبت بیندیشید
نترسید! کار سختی نیست! کافی است واقعا بخواهید و برای مثبت بودن مانند سایر وظایف زندگی‌تان اهمیت قایل شوید. برای خود فضای مثبتی بسازید. با دوستانی معاشرت کنید که مثبت بیندیشند. روش‌های آرام‌سازی جسم و روان را بیاموزید. هر روزه زمانی را برای استفاده از کتاب‌ها و یا سی‌دی‌های روش‌های مثبت‌اندیشی اختصاص دهید.
•    کارها را براساس اولویت انجام دهید، نه علاقه
ممکن است برای انجام کاری هیچ اشتیاقی نداشته باشید، به‌طور مثال، اصلا دلتان نخواهد که هر روز  صبح ورزش کنید. در چنین شرایطی باید خود را مجبور به پیروی از یک برنامه‌ی از پیش تعیین شده نمایید. با خود روراست و سخت‌گیر باشید و تحت هیچ شرایطی عذر و بهانه را قبول نکنید. کافی است تنها دو هفته به این روش ادامه دهید تا بتوانید کارها را راحت‌تر انجام دهید.
2.پیگیر باشید
معمولا داشتن اشتیاق هنگام شروع یک کار تازه بسیار ساده است اما همین که مشکلات کوچک و بزرگ روی نشان دادند دیگر مشتاق بودن کار آسانی نخواهد بود. در چنین شرایطی باید پیگیر باشید. می‌دانم که گاه شرایط آن‌قدر دشوار می‌شود که می‌خواهید خود را از کار دور نگه دارید اما یکی از دلایلی که بسیاری از مردم به آنچه که می‌خواهند نمی‌رسند این است که گاه می‌دوند و گاه به‌طورکلی متوقف می‌شوند. اگر می‌خواهید فرصت‌های طلایی را از دست ندهید باید همیشه گوش به زنگ باشید و هرگز از تلاش باز نایستید.
برای این‌که بتوانید پیگیر باشید، باید:
•    باور کنید
باور کنید که خود معمار زندگی‌تان هستید. اگر باور کنید که با افکار و اعمالتان، آینده و زندگی‌تان را می‌سازید، برای آنچه که آرزو دارید به‌دست آورید، پیگیر خواهید بود زیرا اطمینان خواهید داشت که به نتیجه می‌رسید و با پیگیری سعی می‌کنید تا هرچه سریع‌تر به آرزویتان برسید. تنها زمانی دست از رویاهایتان برخواهید داشت که تصور کنید، جامعه، مردم، همسر، والدین،... و یا هر کس دیگری جز شما آینده‌تان را رقم خواهد زد.
•    برنامه داشته باشید
هر صبح که از خواب بیدار می‌شوید بخش جدیدی از زندگی‌تان را آغاز می‌کنید. تنها به فکر آینده نباشید. آینده‌ی شما از همین لحظه که مشغول خواندن این سطور هستید آغاز شده است پس از همین الان برای خود برنامه‌ریزی داشته باشید. حتی اگر بیکار هستید باید بدانید که هر روزتان چگونه می‌گذرد.
3. اولویت‌ها را تشخیص دهید
زمان برای کسانی که از آن استفاده می‌کنند، صبر خواهد کرد

برای رسیدن به موفقیت، همه فرصت کافی خواهند داشت. شما نیز همان بیست و چهار ساعتی را در اختیار دارید که لئوناردو داوینچی در اختیار داشت. برای رسیدن به اهدافتان تنها کافی است بدانید که از این زمان چگونه استفاده کنید. بدین منظور، زندگی خود را بررسی کنید و دریابید که اکنون در زندگی شما چه چیزی بیشترین اهمیت را دارد؟ منظورم این است که بدانید واقعا و از ته دل برای خود چه می‌خواهید؟ اگر پاسخ این سؤال را به‌روشنی می‌دانید، می‌توانید مطمئن باشید آنچه را که واقعا شما را به این هدف نزدیک می‌کند، برای شما مهم‌ترین کار در طی روز خواهد بود.
4. متمرکز باشید
اگر در کشور همزمان چند قدرت حکومت کنند، آن کشور سقوط خواهد کرد، اگر ذهنتان بین وظایف و اهداف گوناگون سردرگم بماند، دیر یا زود به شکست نزدیک خواهید شد. باز می‌گویم، لازم است بدانید چه چیزی برای شما از هر چیز دیگر مهم‌تر است و سپس بر آن‌ها متمرکز شوید و برای رسیدن به آن پیگیر باشید. برای این‌که بتوانید بر اهداف خود متمرکز باقی بمانید:
• مثبت بیندیشید
این مهارت به‌سادگی به‌دست نمی‌آید، برای رسیدن به چنین توانایی مهمی باید بسیار جدی باشید. برای خود اهداف کوتاه‌مدتی که شما را به هدف اصلی‌تان راهنمایی می‌کنند تعیین کنید و برای رسیدن به آن‌ها مدت زمان مشخصی، به‌طور مثال یک هفته، تعیین کنید. باید خود را موظف بدانید تا در پایان هفته، وظایف خود را به اتمام رسانده باشید و در غیر این صورت خود را تنبیه کنید. به‌طور مثال تعطیلات آخر هفته را در خانه بمانید و به کارهای معوقه بپردازید و یا خود را مجبور کنید که برای جریمه، کارهای بیشتری را در هفته‌ی آینده انجام دهید و یا هر چیز دیگری که شما را متنبه سازد. شاید به نظرتان احمقانه باشد اما در چنین شرایطی شما ذهن ناخودآگاه خود را تربیت خواهید کرد. ممکن است تنبیه کردن خودتان برای شما مسخره باشد اما ذهن ناخودآگاهتان در این مورد بسیار جدی است و به زودی در می‌یابید که ناخودآگاه وظایف خود را سریع‌تر و مصمم‌تر انجام می‌دهید.
• در هر زمان تنها یک کار را انجام دهید
می‌دانم که عادت کرده‌اید هممان با کار کردن با رایانه، تلویزیون تماشا کنید و در همان حال به کارهای مربوط به تحصیل و یا شغلتان بپردازید اما این روش خوبی برای موفقیت نیست! خود را مجبور سازید تا در هر زمان تنها یک کار را صورت دهید. برای کارهای جدی و مهم خود زمان ویژه‌ای اختصاص دهید و هر روز در همان ساعت به کار بپردازید. باور کنید که هم همه‌ی کارها را بهتر انجام خواهید داد و هم زمان کافی برای چت کردن و تلویزیون دیدن خواهید داشت.
• برای خود فضای مناسبی بسازید
اگر در محیط کار خود همکار دارید، با آن‌ها قرار بگذارید تا زمان مشخصی را به گفتگو اختصاص دهید. هنگامی که مشغول کار هستید، تلفن همراه خود را خاموش کنید. در سکوت کار کنید و یا به‌طور کلی فضایی را ایجاد کنید که در آن راحت‌تر و متمرکزتر کار کنید. به‌زودی نتیجه‌ی حیرت‌انگیز این ترفند را خواهید دید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۶
mina nikseresht
جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ب.ظ

روز مادر، روز تصمیم است....

تقدیم به همه ی مادران سرزمینم

دوستان همراهم سلام؛
باز هم روزی نو و شروعی دوباره. اما این روز، با دیگر روزهایمان متفاوت است. روزی که شاید تصمیم های بهتری گرفته باشیم. اولین نکته ای که در این روز برای همه ی ما وجود دارد پی بردن به مقام و مرتبه‎ی بالای مادر است. مادری که تمام وقت و جوانی‎اش را به پای فرزندش می‎گذارد. از آسایش و استراحتش صرف‎نظر می‎کند تا بتواند فرزندی را تربیت کند که در بزرگسالی باعث افتخار و آبرویش باشد. شاید بسیاری از حرف‎ها برایمان تکراری باشد. خصوصاً این روزها که پیام‎های مختلفی را دریافت کردیم اما در بیشتر این پیام‎ها مبنا گرامیداشت این روز بود. در حالی‎که شاید در مابقی روزهای سال این اندازه به این موضوع واقف نبوده باشیم و سعی در حفظ حرمت و احترام مادرمان نداشته باشیم. همه‎ی ما دوست داریم دلی شاد داشته باشیم، همه‎ی ما دوست داریم مسایل و مشکلات زندگی‎مان حل شود، شاید اگر همه‎ی ما به این مسأله واقف بودیم که تمام مسایل زندگی‎مان از اوضاع و احوال دلمان گرفته تا گرفتاری‎هایی که ممکن است برایمان پیش بیاید ریشه در رضایت والدین‎مان دارد دیگر سراغ چیزهای دیگر نمی‎رفتیم. اما متأسفانه خیلی از ما نه تنها به این موضوع آگاه نیستیم بلکه دچار غفلت و سردرگمی می‎شویم. فرقی نمی‎کند که در چه جایگاه و موقعیتی هستیم، خودمان صاحب فرزندیم و یا هنوز پدر و یا مادر نشده‎ایم، آنچه که خداوند ما را به آن دعوت کرده است این بوده که فلا تَقُل لهما اُف؛ ما حق گفتن حتی یک اُف را هم نداریم! چه برسد به اینکه بخواهیم حرفی یا دادی و یا ... سر آنها زده باشیم. بهتر است کمی بیشتر و بهتر روی رفتارهایمان دقت کنیم و ببینیم اگر الان درگیر و گرفتار مشکلاتی هستیم، شاید ریشه در بی‎احترامی‎های ما در حق والدین‎مان داشته باشد. امروز نه تنها روز گرامیداشت مادر است بلکه روز تصمیم برای بهتر رفتار کردن و احترام گذاشتن به این شخصیت است. درست است که هدیه دادن و بزرگداشت این روز بسیار حائز اهمیت بوده و هست اما آنچه بهتر و مهم تر است رفتارهای ما در قبال مادرمان است. بیایید کمی بیشتر روی خودمان تمرکز و دقت داشته باشیم. اگر خیر و سعادت دنیا و آخرت می‎خواهیم باید مراقبت بیشتری در رفتارهایمان با مادر داشته باشیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۶
mina nikseresht
سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ق.ظ

باعث شویم نه مانع!!!

دوستان عزیزم سلام

اول اینکه از همه ی دوستانی که در پیام های خصوصی به من ابراز محبت کردند صمیمانه تشکر می کنم. باز هم روزی نو و تصمیم های تازه به سراغمان می آید. باز هم تصمیم می گیریم دوباره بلند شویم و بااراده ای قوی تر به مسیرمان ادامه دهیم. مثال ما باید مثال آن دونده ای باشد که با سرعت به سمت مقصد در حال دویدن است. او به هیچ چیز جز برنده شدن فکر نمی کند. حتی اگر پاهایش در حین دویدن درد بگیرد، حتی اگر در بین راه زمین بخورد نمی گذارد این موانع، مانع موفقیت و برنده شدن او شود. دونده همانطور که در حال دویدن به سمت خط پایان است تشویق ها و حمایت های مربی و تماشاچیانش او را به برنده شدن نزدیک تر می کند. 

حال بیایید برگردیم به دنیای واقعی خودمان. همه ی ما در زندگی اهدافی را برای برنده شدن و یک شدن در نظر می گیریم. بعضی از ما در این بین بعد از برخورد به چند مانع از ادامه ی مسیر و تلاش مان برای دست یابی منصرف می شویم و عده ای دیگر با اراده و مصمم تر خود را متعهد کرده اند که تا رسیدن به هدف شان دست از تلاش برندارند.

بعد از اینکه هر فردی با تحمل سختی و تلاش های فراوان به موفقیت می رسد عده ای در این بین ممکن است نسبت به او دچار حسادت شوند و سعی و تلاش شان این باشد که موفقیت او را کوچک و البته تصادفی نشان دهند. از آن طرف دسته ای هم هستند که موفقیت و تلاش او را به خودشان نسبت می دهند و می گویند اگر ما نبودیم تو هیچ گاه موفق نمی شدی!

شما جز کدام دسته هستید؟

آیا وقتی فردی از اطرافیان تان که ممکن است از اعضای خانواده، فامیل، همکار، دوست و ... به موفقیتی می رسد از این موفقیت او خوشحال می شوید و یا اینکه سعی می کنید هر طوری که هست موفقیت های او را کم و ناچیز و البته تصادفی جلوه دهید. بگذریم از آن دسته از افرادی که در جمع و یا گفتگو با دیگران هویت و شخصیت فردی را که توانسته است به موفقیتی برسد خرد می کنند.

بیایید با خودمان روراست باشیم. بیایید فکر کنیم ما چقدر می توانیم در موفقیت های دیگران سهیم شویم و از آن طرف چقدر می توانیم با کلام مان به شکل طعنه و زخم زبان به دلسرد شدن او در حرکت به سمت هدفش کمک کنیم! بیایید فکر کنیم آیا براستی اگر ما با حسادت مان بخواهیم او را از موفقیت بازبداریم آیا موفق می شویم و یا به عدم موفقیت و محبوبیت خودمان دامن زده ایم؟!

بیایید در سال جدید به جای اینکه با حرفهای دلسردکننده و طعنه آمیزمان سعی می کنیم مانعی برای عدم موفقیت دیگران باشیم به این فکر کنیم که جایگاه من در رسیدن او به موفقیت کجاست؟ به این فکر کنیم که در پیشگاه خدا چقدر ارزشمند است آن کسی که باعث موفقیت کسی می شود و از آن طرف جایگاه کسی که با طعنه و  یا کنایه های خود مانع موفقیت و یا دلسردی کسی برای رسیدن به موفقیت می شود چقدر پست و بی ارزش است. مطمئن باشید اگر شما برای رسیدن به موفقیت دست کسی را بگیرید روزی خواهد رسید که خداوند خودش دست شما را می گیرد و تا رسیدن به هدف تان همراهی تان می کند. به این فکر کنیم که ما ضامن روزی دیگران نیستیم و هرگز نخواهیم توانست حتی با حرفهایمان مانع موفقیت کسی شویم حتی اگر تمام همتی را که در توان داریم به کار ببریم چرا که موفقیت انحصاری نیست و هرکسی می تواند با تلاش و پشتکاری جدی به موفقیت برسد حتی اگر عده ای مانع او شوند.

 امیدوارم در سال جدید باعث موفقیت اطرافیان مان باشیم نه مانع.

دوست تان دارم. باآرزوی موفقیت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۴
mina nikseresht
شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ب.ظ

مطالعه نمی کنیم! به چه قیمتی؟!

از خیابان رد می شوم جمعیت به صورت بسیار عجیبی در خیابان موج می زند. از کنار ویترین مغازه ی اول عبور می کنم. خانمی به همسرش مدل کفشی  را که پسندیده است نشان می دهد و بعد از اینکه طرح و رنگش را تأیید می کنند برای خرید به داخل مغازه می روند. کمی جلوتر مغازه ی مانتوفروشی است. عده ای داخل می روند و عده ای بیرون می آیند. سر نبش خیابان بعدی با انواع کیف های چرمی مواجه می شوی، احتمال می دهی جنس آنها از چرم اعلا تهیه شده است ... قدم هایم را تندتر می کنم تا سریعتر به مقصدم برسم. عده ای در خیابان مشغول قدم زدن و تنها تماشا کردن جمعیت هستند. نرسیده به چهارراه، مردمی را می بینم که پیاده رو را بند آورده اند و حواسم را معطوف مغازه ای می کنند که به دست مشتریانش لیوان های مخصوصی از آبمیوه داده است. از شیرموز گرفته تا هویج بستنی و .... . چیزی تا رسیدن به مقصد نمانده است. از ابتدای راه به این فکر می کنم کاش آنقدر که به چیزهای دیگر بها داده می شد کمی بیشتر به مطالعه و کتاب بها می دادیم. کاش وقتی دلمان می گرفت و دوست داشتیم وقت با ارزشمان را در پیاده روی ها و خیابان گردی ها صرف کنیم همان وقت را پای مطالعه ی کتابی می نشستیم که برای رفع دلتنگی هایمان نسخه ای شفابخش بود. کاش تمام آن لحظاتی را که در صفحات مجازی و نرم افزارهای چت صرف می کردیم برای خودمان در تهیه و تدارک یک کتابخانه بودیم تا تمام وقت مان را اختصاص به مطالعه کتاب های ارزشمند دهیم.

دوست ندارم حرف منفی زده باشم اما متأسف می شوم وقتی می شنوم کسی به مطالعه علاقه ای ندارد و از آن بدتر و ناراحت کننده تر وقتی است که به کسی مطالعه ی کتابی را پیشنهاد می کنی و صراحتاً اعلام می کند من وقت مطالعه ندارم، یعنی اصلاً فرصت نمی کنم که کتاب بخوانم! چطور یک پدر یا مادر می تواند فرزندی را به عنوان یک فرد تأثیرگذار و سالم تربیت کند که خودش حتی در روز یک ساعت را هم مطالعه نمی کند! به نظرم کمی در حرف زدن هایمان زیادی اغراق می کنیم. برترین آدم ها و شاخص ترین انسان ها را دیده ایم که در عین پرمشغله بودن و فرصت های محدودشان باز هم در اولین فرصت و فراغتی که برایشان پیش می آید به سراغ مطالعه می روند تا از این نعمت ارزشمند محروم نشوند و از آن طرف هم هستند افرادی که در اولین فرصتی که برایشان پیش می آید به سراغ موبایلشان می روند تا وقت شان را با شبکه های مجازی پر کنند که به نظرم نه تنها دستاوردی ندارد بلکه متأسفانه اکثر ما بخش اعظم عمرمان را در حال حاضر بدون اینکه از ضررهای آن آگاه شویم از دست می دهیم.

کاش همین روزها به خودمان بیاییم و از خودمان سوال کنیم آیا اینقدر که برای تهیه ی لباس و پوشاکمان هزینه می کنیم و یا آنقدر که هر ماه برای رفتن به رستوران های مختلف شهر برنامه ریزی و هزینه های هنگفت می کنیم آیا جا ندارد برای بالا بردن آگاهی خودمان کمی بیشتر وقت بگذاریم؟! فکر نمی کنم قیمت تهیه یک کتاب آنقدرها گران باشد که کسی نتواند هر ماه بخشی از هزینه هایش را به این امر مهم اختصاص دهد!

کاش یاد بگیریم کمی بیشتر مطالعه کنیم تا الگوی بهتری در جهت مطالعه برای فرزندان و اطرافیان مان باشیم. حواسمان باشد چه چیزی را از دست می دهیم!

بیایید به هم قول بدهیم تغییر کنیم!

دوستدارتان هستم. امید که اهل مطالعه شویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۲۳
mina nikseresht
جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ب.ظ

چرا تنبلی می کنیم؟

اینکه تنبلی بد است و همه ی ما می دانیم که با تنبلی نمی توانیم به موفقیت برسیم هیچ شکی در آن نیست اما چرا با اینکه به بد بودن این عمل و رفتار واقف هستیم باز هم تنبلی می کنیم؟ تعطیلات فرصت بسیار خوبی بود تا خودمان را محک بزنیم و ببینیم جزء کدام دسته از افراد بودیم و یا هستیم! البته بگذریم از افرادی که منتظر تعطیلات بعدی هستند تا باز هم به ادامه ی مسافرت ها و گردش ها و وقت تلف کنی های خود بپردازند(البته همین جا باید توضیح دهم که تفریح مناسب و به جا لازمه ی زندگیست به شرطی که افراط و تفریط در آن نباشد!)

اگر شما جزء آن دسته افرادی هستید که دوست دارید تنبلی تان را درمان کنید لازم است خودتان را متعهد به نکات زیر کنید:

1)  ذهن تان را هر روز متوجه پیامدهای منفی و ضررهای ناشی از این رفتار باشد؛

به این فکر کنید که تاکنون چه لحظات و ساعت هایی را به خاطر این رفتار از دست داده اید در حالی که بوده اند افرادی که همین لحظات شان را به نحو احسن استفاده کرده اند.پس نکته ی اول این است که دفتری بردارید و ضررهای ناشی از این رفتار را در آن یادداشت کنید. این سؤال مهم را از خودتان بپرسید: من تاکنون به خاطر تنبلی هایم چه چیزهایی را از دست داده ام؟! و در نهایت لیست ضرررهای ناشی از این رفتار را برای خود یادداشت کنید.

2) به خودتان فرصت جبران بدهید؛

اینکه تا کنون چه چیزهایی را از دست داده اید برای بیدار کردن خودتان لازم است اما ادامه ی این کار باعث از بین رفتن اعتماد به نفس تان خواهد شد. پس توجه داشته باشید جبران این لحظات و برنامه ریزی برای تغییر رفتار بسیار می تواند به موفقیت تان کمک کند. تلاش کنید برای هر روز خود برنامه ی دقیقی را داشته باشید.

3) از مجاورت و معاشرت با افراد تنبل جداً خودداری کنید؛

رعایت تک تک این نکات بسیار مهم است. اما این مورد به نظرم مهمتر از موارد دیگر است. چرا که با همه ی زحماتی که می کشید اگر با فردی تنبل و یا افرادی که وقت خود را با حرف زدن های بی مورد و بی نتیجه یا انجام کارهای غیرضروری و غیرمهم تلف می کنند هم چون سمی هستند که لحظات زندگی شما را هدر می دهند. پس هر روز نیز مراقب باشید تا با این افراد به هیچ وجه مجاورت و معاشرت نداشته باشید. این افراد با کلام و رفتارشان به عدم موفقیت شما دامن می زنند. البته بعضی ممکن است این سؤال برایشان پیش بیاید که من در زندگیم با افرادی سر و کار دارم که نمی توانم آنها را از دایره ی زندگیم بیرون کنم! اینجا باید چگونه رفتار کرد؟ باید گفت اینکه شما نمی توانید این افراد را تغییر دهید و ابتدا باید به فکر تغییر رفتار خود باشید نکته ی حائز اهمیتی است. اگر این فرد همکار شماست ابتدا تا جایی که می توانید او را آگاه کنید. پیشنهاد مطالعه ی کتاب یا مقاله ای در این زمینه و یا معرفی کلاس ها و سخنرانی های مؤثر می تواند کمک حال خوبی باشد. اما اگر او اهل مطالعه و تغییر نیست بهتر است تا می توانید تنها در موارد ضرورت با او ارتباط برقرار کنید. قسمت خطرناک داستان زمانی است که بعضی افراد با همکارشان طرح دوستی می ریزند، با او صمیمی می شوند و... اگر این فرد جزء اعضای خانواده ی شماست وظیفه شما این است که علاوه بر اینکه ابتدا به فکر تغییر خود هستید اعضای خانواده تان را نیز از پیامدهای منفی تنبلی آگاه کنید. اگر شما پدر و مادر هستید باید مراقب باشید تا الگوی تنبلی به فرزندتان ندهید. چرا که اگر او از شما دیده باشد که وقت تان را با موارد بی جا هدر داده اید در جایی که به او تذکر بدهید که درس بخواند و یا امثالهم از شما حرف شنوی نخواهد داشت.

4)مراقب تعطیلات باشید؛

اگر به فکر درمان این رفتار هستید باید تا مدتها مانند یک بیمار که باید رأس ساعت های مشخصی داروهایش را هر روز مصرف کند و از مواردی که موجب تشدید بیماریش می شود دوری کند، شما نیز باید برای درمان این رفتار، مراقب آسیبها باشید. تعطیلات خطرناک ترین مرحله برای بازگشت تنبلی است. اینکه ما برای تعطیلات خود برنامه ی مشخص و معلومی نداشته باشیم باعث خواهد شد تا زمان خود را برای استفاده از این زمان مناسب از دست بدهیم.

5)داشتن برنامه ی مناسب و منسجم؛

افرادی که برای روز، هفته و یا ماه خود برنامه ریزی ندارند، بیشتر در معرض مبتلا شدن به تنبلی هستند. اینکه تا ظهر بخوابند، در خانه دوری بزنند و پای تلویزیون وقت شان را سپری کنند و شاید هم چند دقیقه ای مطالعه کنند این برنامه ریزی بسیار نامناسبی برای سپری کردن عمر و وقت شان است. برعکس افرادی هستند که هر روز سر ساعت مشخصی از خواب بلند می شوند و البته که صبح زود بهترین زمان برای اجرای برنامه هاست و در ادامه ی روز نیز به طور مشخص فعالیت هایشان را دنبال می کنند این افراد هیچ گاه تنبلی به سراغشان نخواهد آمد.

6) هم نشینی با افراد موفق و اهل عمل؛

دور و بر خود را از افرادی پر کنید که بسیار متعهدانه رفتار و عمل می کنند. افرادی که در هر زمینه ای از زندگی خود موفقیت هایی را کسب کرده اند و یا به طور مشخصی اهداف شان را دنبال می کنند. این افراد به شما انگیزه ی عمل می دهند. با مجاورت با این افراد خواهید توانست لحظات عمرتان را به درستی استفاده کنید.

7) مطالعه یک اصل مهم؛

مطمئن باشید هرچه ساعت مطالعه ی شما افزایش پیدا کند بیشتر خواهید توانست بر تنبلی خود فایق آیید. افرادی که اهل مطالعه نیستند و افرادی که از ضررهای ناشی از تنبلی آگاهی کافی ندارند در اولین فرصتی که برایشان فراغتی بوجود آید تنبلی به سراغشان می آید. برعکس آن افرادی که اهل مطالعه هستند افرادی خواهند بود که علاوه بر اینکه به بالا بردن آگاهی خود کمک می کنند به استفاده ی درست از وقت خود کمک کرده اند.

در پایان یادآوری می کنم رعایت تک تک این موارد به شما کمک می کند که تنبلی خود را درمان کنید. همه ی ما در معرض این بیماری خطرناک هستیم. بیایید در شروع سال جدید به خودمان قول دهیم که دور این عادت نامطلوب را خط قرمز بکشیم و در صورت تخطی خودمان را جریمه کنیم.

آرزو می کنم در سال جدید مبتلا به این بیماری خطرناک نشوید.

دوست تان دارم  و ازینکه من را همراهی می کنید از شما ممنونم. با آرزوی داشتن روزهایی شاد و پرانرژی :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۴۶
mina nikseresht
جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ق.ظ

رونوشت 2: ای وای از فردا باز باید...!

دوستان مهربانم سلام

حتماً شما هم مثل من در این روزها افرادی را می بینید که بعد از یک استراحت طولانی مدت دوست ندارند به فعالیت های روزانه شان بازگردند. کسی که درس می خواند، کسی که سرکار می رود، کسی که درس می دهد و ....

و قسمت جالب داستان این است که اگر هر نظری دارند این نظر و رأی خود را به محیط اطرافشان انتقال می دهند. حرفهایی از این دست که : « ای وای! از فردا باید بروم مدرسه! ای خدا! از فردا باید به سرکار بروم، کی حوصله داره؟! باز از صبح زود باید بلند شوی و تا کی سرکار باشی! و... »

و این غر زدن ها هم چنان ادامه دارد تا اینکه کسی در جمع پیدا شود و حرف مثبتی بزند.

براستی با خود فکر کرده اید چرا اینگونه است؟ چرا این افراد باز هم از شروع فعالیت ها و تلاش خود واهمه دارند؟!

در روان شناسی گفته می شود 97% مردم دنیا هدف ندارند و تنها 3% افراد هستند که برای خود هدف هایی را در نظر گرفته اند. همانطور که می بینید پیرامون ما را افرادی احاطه کرده اند که هدف های معلوم و مشخصی را برای خود در نظر نگرفته اند. لذا آن کس که سرکار می رود، آن کس که درس می خواند، آن کس که درس می دهد، آن فردی که خانم خانه داری است و همه ی این افرادی که کلمه ی ای  وای از فردا را به زبان می آورند شامل این دسته از افرادی هستند که هدفی برای تلاش کردن و شروع فعالیت های مجدد خود ندارند.البته که اینجا معلوم می شود که این افراد اساساً هدفی ندارند. یا از درس خواندن خود لذت نمی برند و هدفی از این کار ندارند، یا از کار کردن خود راضی نیستند و کارشان را دوست ندارند و خلاصه از کارهایی که بر عهده شان است احساس رضایتمندی ندارند.

داشتن هدف و دنبال کردن تا زمان رسیدن، به انسان انگیزه می دهد. انگیزه ای که باعث حرکت و تلاش می شود.

بیایید به یکدیگر قول دهیم در همین ابتدای سال هدف های مشخص و دلخواهی را در نظر بگیریم و برای رسیدن به آنها تلاش و فعالیت را مستلزم دست یابی بدانیم.

در دست نویس های بعدی خواهم گفت چطور می توانیم هدف های مورد علاقه و دلخواه برای خود در نظر بگیریم به شرط رسیدن به آن. به قول موسسات کنکور: صددرصد تضمینی:)

با آرزوی موفقیت برای شما در شروع یک هفته ی جدید

شاد و پرانرژی باشید





۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۰۴
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ب.ظ

رونوشت 1: شما هم می توانید تغییر کنید

change

دوستان عزیزم سلام؛

بهار که می شود همه ی ما تصمیم های خوب می گیریم، دوست داریم امسالمان با سال گذشته متفاوت باشد و دستاوردهای بهتر و موفقیت های بیشتری را بدست بیاوریم. شاید همان اول سال هم جو زده شویم و در یک دفتر تصمیم ها و برنامه های خود را یادداشت کنیم به امید اینکه انجام این کار ما را برای حرکت به سمت هدف هایمان تشویق کند! اما در این بین عده ای بعد از یک ماه، وقتی برمی گردند و دفتر خود را مرور می کنند از نوشتن اهداف شان تعجب می کنند:

یک نفر را می شناسم که در دفترش این چنین نوشته بود:

مطالعه و خواندن یک کتاب در هر هفته (فرقی نمی کند چند صفحه باشد)

یادگیری نرم افزارهای مختلف کامپیوتری (هر ماه یک آموزش)

ورزش روزانه (روزی یک ساعت، برای رسیدن به وزن دلخواه، در یک ماه باید 10 کیلو کم شوم)

داشتن رژیم غذایی (خوردن هر گونه شیرینی، قند، شکلات، چربی و... ممنوع)

و الی .... آخر

وقتی دفتر را دیدم اول در دل او را تحسین کردم چرا که متعهد ماندن و متعهد بودن به این تصمیمات مَرد می خواهد. اما وقتی شروع به صحبت کردن نمود فهمیدم که قضاوت نادرستی از او داشتم. او می گفت اول سال تصمیم گرفتم که برای خودم برنامه ریزی کنم . برای همین شروع به نوشتن یک برنامه با هدف های مختلف نمودم. اما همین که یک هفته گذشت، دیگر هیچ کدامش را رعایت نکردم. الان مدتهاست که دفترم به گوشه ای افتاده و من احساس شکست می کنم از اینکه نتوانستم تصمیمات خودم را عملی کنم.

دوستان عزیز، اینکه ما در ابتدای هر تحول مثبتی تصمیم می گیریم اهداف و برنامه های خوبی را دنبال کنیم بسیار خوب است، اما آنچه که اهمیت و تأثیر بیشتری در عمل کردن و پایبندی ما در اجرای این برنامه ها را دارد این است که کم کم و با احتیاط حرکت کنیم. اینکه هر کس روحیات و توانایی منحصر به فرد خودش را دارد و اگر دیگری توانست در عرض یک ماه چندین جلد کتاب قطور را مطالعه کند دلیل بر این نمی شود که ما هم باید مثل او این کار را انجام دهیم. اینکه اگر فردی توانست هر روز یک ساعت تمرین های سخت ورزشی را انجام دهد دلیل این نمی شود که من نوعی که اصلاً اهل ورزش نبودم از همین ابتدا برای خودم برنامه ی سنگینی را در نظر بگیرم و بعد خودم را مجبور به اجرای این برنامه ی دشوار کنم.

شرط تغییر مثبت و پایدار این است که هر فرد براساس توانایی ها و استعدادها و امکانات خودش، اهداف قابل دسترسی را برای خود در نظر بگیرید. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: کار اندکی که ادامه یابد، از کار بسیاری که از آن به ستوه آیی امیدوار کننده تر است.

برای تغییر و رسیدن به موفقیت های بزرگ باید از کم شروع کنیم، برنامه ریزی های سبکی برای خودمان در نظر بگیریم و در نهایت پیوستگی و مداومت داشته باشیم و در نهایت به موفقیت خواهیم رسید. پس مطمئن باشید یک شبه نمی توانیم به موفقیت های بزرگ برسیم.

اگر شما هم مثل من تصمیم های خوبی برای شروع یک سال جدید همراه با تغییرات مثبت و موفقیت های بزرگ را دارید بهتر است امروز دفتر تغییرتان را مرور کنید. پیشنهادم این است که در تقویم سال جدید این کار را انجام دهید. هر روز تصمیم های مربوط به خود آن روز را یادداشت کنید و برنامه هایی را که قرار است انجام دهید در آن بنویسید. در پایان شب آنهایی را که عمل کرده بودید تیک بزنید و اگر عامل نبودید خودتان را جریمه کنید و در فردا تعهد و پایبندی بیشتری برای اجرا و عمل داشته باشید.

آرزویم در سال جدید این است که همه ی ما بتوانیم تغییراتی سازنده چه در زمینه ی اخلاقی، تحصیلی، کاری، خانوادگی و.... در خودمان ایجاد کنیم. 

به امید او که انگیزه و اجرای تغییر را در ما ایجاد می کند.....

دوست دار تک تک تان هستم :)



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۴۲
mina nikseresht
شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ

همین امروز در باشگاه برندگان ثبت نام کنید


همین امروز در باشگاه برندگان ثبت نام کنید

همه‎ی ما هر روزه در میدان مسابقه‎ای به نام زندگی قرار داده می‎شویم که اگر دستورالعمل این بازی هیجان انگیز را بلد باشیم می‎توانیم به راحتی نام خود را در لیست برندگان قرار دهیم. اگر شما هم مانند من دوست دارید جزو همیشه برنده‎های این بازی باشید به شما پیشنهاد می‎شود این مقاله را بخوانید:

قانون اول برندگان: عذرخواهی؛

          When a winner makes a mistake, he says: I was wrong

برنده‎ها هیچ گاه از گفتن کلمه‎ی عذر می‎خواهم واهمه ندارند. گفتن کلمه‎ی اشتباه کردم از آن حرف‎های سختی است که گاهی بعضی‎ها از آوردن این کلمه به زبان خود دچار ترس می‎شوند چرا که فکر می‎کنند اگر به اشتباه خود اعتراف کنند غرور و شاید مردانگی‎شان به خطر بیافتد و یا حتی در نظر دیگران خوار و خفیف می‎شوند. در حالی که در کلام معصومان بسیار به عذرخواهی سفارش شده است چرا که این کار را نشانه‎ی بزرگی شمرده‎اند. پذیرفتن اشتباه خود جسارت زیادی‎ می‎خواهد که باید این جسارت را در خود تقویت کنیم. افرادی که شهامت عذرخواهی کردن را دارند افرادی هستند که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند از دیدگاه روان‎شناسانه، فرهنگ عذرخواهی کردن در روند متعارف خود نشان دهنده نوعی استحکام اخلاقی، انسانی و مسئله ای بنیادین است به نحوی که باید پذیرفت آنان که در پی اشتباه عذرخواهی می کنند انسانهای با جسارتی هستند. شاید ترس از انتقادهای تند و بی‎رحمانه گاهی باعث می‎شود که به اشتباه خود اعتراف نکنیم، اما باید یادمان باشد که اعتراف به اشتباه خود برخلاف تصور ذهنی‎تان موجب اعتبار می‎شود هرچند که شیطان این وسط تمام تلاشش بر این است که به شما اثبات کند این امر موجب کوچکی شما در نزد دیگران می‎شود. چند سال پیش، شرکت تویوتا به دلیل نقص کوچکی در سیستم قفل شدن درهای خودرو، فراخوان تعمیر خودرو را در سراسر دنیا اعلام کرد. در این طرح تعداد بسیار زیادی خودرو به کارخانه تویوتا و یا مراکز اصلی تعمیر در آمریکا عودت داده شد. این اعتراف احتمالا هزینه‌های زیادی را روی دست تویوتا گذاشت و شاید در نظر اول موجب کاهش اعتبار تویوتا شد. در صورتی که این عمل، اعتبار ویژه و زیادی را برای تویوتا به ارمغان آورد به گونه‌ای که در میان غولهای خودروسازی آمریکا، تویوتا کمری عنوان پرفروشترین خودرو را به دست آورد.

باید به این نکته‎ی مهم توجه داشته باشیم که صداقت چه در زندگی مشترک، چه در زندگی اجتماعی و چه در کانون گرم خانواده بهترین کارکرد را دارد، چرا که باعث اعتماد بیشتر اطرافیان به ما می‎شود. در این بین بازندگان نیز افرادی هستند که زمانی که متوجه اشتباه و تقصیر خود می‎شوند به دنبال انسان دیگری می‎گردند تا تقصیر را گردن او بیاندازند مانند کسی که حضور ندارد، آسمان و ریسمان به هم بافتن، مثل ترافیک و... تا اینکه موضوع را از سر باز کند. این کار نه درست است و نه اخلاقی و چه در جوامع خانوادگی و چه در محیط کار و چه در برخورد با خودمان منجر به بی اعتبار شدن ما می‌شود.

اولین قدم این است که حتماً از بحث و مجادله بپرهیزید؛

از بحث و مجادله با خود یا با دیگران اجتناب کنید. اگر اشتباهی رخ داده است ابتدا سعی کنید دلایل منطقی خود را مطرح کرده و استدلال‎های طرف مقابل و خود را بررسی کنید اگر حق با او بود به راحتی اعلام کنید که اشتباه کرده‎اید و با یک عذرخواهی ساده هم برای خود اعتبار خریده‎اید و هم جزو برندگان شده‎اید. به همین راحتی و به همین خوشمزگی!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۰۳
mina nikseresht