روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اینستاگرام» ثبت شده است

شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۱۲ ب.ظ

اثرگذاری از درون است نه از بیرون!

 

-چقدر دماغوئه!

-آره! بیشتر به نظرم بی جنبه است!

-خب نه انگار اصلاً تحمل شنیدن صدای مخالفشو نداره!

- یا نه اصلاً اگه بهش صدای مخالفش رو برسونی، داغ می کنه. خصوصاً که یک آدم متعصبه!

-معنی متعصب رو میدونی؟ خب آره یعنی اینکه روی افکارش، طرز فکرش، مدل رفتارش، عقایدش و کلاً همه چیزش عصا قورت داده. یعنی اونه که خوبه، ما بدیم!

-به نظرم آدم کم تحملیه! یعنی کافیه بهش نقد کنی یا اینکه ازش تعریف نکنی و یا خودش رو به خودش انعکاس بدی، عصبی میشه، جواب میده، محل نمیده و یه جوری رفتار میکنه که کاملاً مشخصه تحمل نداره.

بازخورد، انعکاس یا الفاظی همچون این به ما یاد می دهد فرد مقابل مان کیست. یعنی کافیست شما دست بگذارید روی نقطه ی ضعف فرد یا مدل رفتارش را با دیگران ،ادبیاتش و یا نگاهش را به تمام چیزهایی که ملاک سنجش ما برای شخصیت و تعیین شاخص های سالم بودن روان و رفتار است مشاهده نمایید. آن وقت اگر فاکتورهای سنجش روان را تحلیل کرده و آموخته باشید  و یا شاخص های آزمون NEO  یا MMPI و یا کتل را بدانید ی توانید برمبنای آنها شاخص های مورد مشاهده را قیاس نمایید.

مقیاس های سنجش ما برای شناخت کدامها باشد تا بدانیم آیا می توانیم ملاک ها و معیارهای یک روان سالم را به این فرد نسبت بدهیم یا خیر.

نقدهای دیگران را در مورد فرد شنیده ایم؟ مثلاً او فرد بسیار مغروری است! یا اینکه سعی می کند رفتارها را به نوعی (که البته به هر طوری که مدل رفتارش باشد) تلافی کند و اینها تماماً بستگی دارد. دور و بری های فرد را هم می توانیم بسنجیم. یک سری ویژگی ها ملاک های رفتاری فرد در خانواده است. یعنی اگر به رفتار آن خانواده هم دقت بکنیم این ویژگی ها و خصیصه های رفتار را در آنها نیز می بینیم. برای همین است که برای انتخاب فرد مناسب در ازدواج رفتارهای شاخص آنها شناسایی می شود. یا اینکه این فرد با افرادی شبیه خود دوست است. اگر دقتی به رفتار آنها نیز داشته باشیم ویژگی هایی که به نظر ما نادرست و ناسالم است در دوست او هم مشابه وجود دارد. مثلاً همان که فردی انتقادناپذیر، حساس، رنجور است دوست او هم ملاک هایی مشابه را دارد.

روش جبران، رفتارهای انعکاسی و بلافاصله و با شدت همراه با خشونت و تعرض، عدم تحمل در شنیدن نظر و حرف دیگران و احترام به آن و برتر دانستن خود و اصرار و تحکم روی آن همه ی اینها نشانه ی ناسالم بودن روان است.

ما نمی توانیم خودمان را پشت سایه های شخصیتی مان پنهان کنیم و یا از روش های جبران برای پوشاندن نقصه های رفتار و اخلاق بهره ببریم چرا که اگر عزت نفس پایینی داشته باشیم و یا تله ی بی ارزشی، دستاویزمان می شود همین رفتارها.

چقدر بحث عزت نفس مهم، جدی و زیباست و فردی که عزت نفس بالایی دارد فردی آرام، قابل احترام، اثرگذار و باارزش است که البته در پی بی ارزش کردن دیگران و انتقام با هر رفتار نازیبایی نیست.

من این یک جمله را با یقین صد در صد می نویسم و البته بگوییم 99% تا آن یک درصد خطا را هم برایش باقی بگذارم.

اثرگذاری از روان سالم برمی خیزد و قطعاً یک روان ناسالم که رفتارهای ناسالم تری هم دارد اثرگذار نمی شود چرا که انرژی منفی روان بی آنکه شما بدانید و متوجهش باشید به دیگران منتقل خواهد شد و اثرش را خواهد گذاشت. چه بسا انسان هایی که روان سالم دارند و بسیار اثرگذار می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۱۲
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۴۳ ب.ظ

رسانه

رسانه قدرتمند است چون توان اجرایی و عملی کردن اهدافش را دارد. آنقدر که هر فردی اگر در معرض رسانه قرار بگیرد می تواند به راحتی تحت تأثیر این اکولوژی ارزش ها، باورها، فرهنگ و آداب و رسومش را تغییر بدهد.

رسانه ابزاری ست بسیار حساس به آن میزان که شما اگر نتوانید معنا و مفهوم خود را در کلمات درست به مخاطب ارائه بدهید، به راحتی او را تحت تأثیر کلام خود دچار اشتباه و سردرگمی خواهید نمود تا آن مقدار که اعتماد از او سلب شود.

این گردش و سیر می تواند آنقدر پیش برود و مخاطبش را با موج خود همراه کند که او را به مرور به فردی احمق تبدیل کند تا هر چیزی را که می بیند و می شنود باور کند. کم کم ملاک ارزش ها و ارزشمندی ها، اعتبار و در نهایت انسانیت عوض می شود و می شود همان چیزی که گفته اند و نوشته اند که عقل خیلی ها به نگاه و شنیده هایشان است و البته که این می شود هدف رسانه. همین که قدرت تفکر انتزاعی و تحلیل را نداشته باشید. همین که آنقدر سطحی نگر شوید و بدون تفکر فکر، رفتار و عمل کنید تا براحتی قضاوت کنید، براحتی خوب ها و بدها را از هم تفکیک کنید که البته برمبنای همان ارزش گذاری که رسانه به شما یاد داده است و آن وقت محیط تبدیل می شود به آدمهای خشمگین، عصبانی، حسود، شکاک و بدبین، بددهان،پرخور،کم خور، پراسترس، ناامید، کم مهارت و... البته که آدمهایی که دیگر توان تفکر انتزاعی و تحلیل درست از اتفاقات و رفتارها ندارند.

و این رسانه می شود فضای جاری و ساری حاکم بر زندگی و متدولوژی انسان این عصر.

آیا انسان این عصر با حضور رسانه می تواند خشنود، امیدوار با تفکر مثبت و البته واقع نگر نسبت به دیگران و زندگی خود و جهانش به جریان حیات ادامه بدهد آن چنان که ارزش ها، باورها، اعتقادات و قضاوت هایش برمبنای حقیقیت باشد؟

حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند: هر کس عبادت خالصانه اش را به سمت خداوند بفرستد خداوند بهترین مصلحت ها را برایش مقدر خواهد نمود.

حال نگاه کنیم به واژه ی خالص و ببینم آیا تحصیل،کار، مدرک، ازدواج، فرزند و سبک و سیاق آن و بسیاری چیزهای دیگر تنها به خاطر خود خداست؟

خیر؛ تمامی اینها بسته به نظر و قضاوت و برداشت دیگران در عصر حاضر تعریف شده است. انسان این عصر در پایین ترین سطح ممکن از خودباوری و اعتماد به نفس تمایل شدیدی دارد به نشان دادن و شرح زندگی و فعالیت هایش تا مهر تایید بگیرد و فکر کند می تواند برای ساعات و روزهایی حال خوب و شادی را داشته باشد در حالیکه روز به روز بر میزان افسردگی خود اضافه می کند؟

نگاهی به انسان های هر روز که بیرون از خانه و محل کار خود آنها را تماشا می کنید بیندازید؟ آیا واقعاً می توانند از لحظات شان، فعالیت هاشان و تمامی آنچه که در طی روز رخ می دهد رضایت کافی داشته باشند؟ خودشان را با کسی مقایسه نکنند؟ حس نشاط و سرزندگی کنند؟

چیزی که من می بینم این است.

به شخصه فکر نمی کنم این باشد. چون اگر این بود دیگر خیلی ها نیازی به ارائه و خودنمایی و بزرگنمایی کارها و فعالیت هایشان نداشتند و برای نشان دادن اعتبار روزمره گی هایشان اینقدر دست و پا هم نمی زدند، جایی قید نمی شد مدرک فلان از بیثار و یا هرکسی فلان مدرک را داشت خیلی معتبر است و اگر نداشت پس غیرقابل باور و رجوع و اگر آن یکی خیلی از مذهبش نوشت و گفت پس خیلی آدم خوب و معتبر و درست رفتاری است و آن یکی که نیکوکاری و قصد خیرش را به هر دلیلی در رسانه نشان داد پس این درست است با هر رفتار اشتباهی که شاید داشته باشد.

سر خودمان را گول نمالیم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۴۳
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۵۹ ق.ظ

روزی گذشته ات را دوباره در آغوش خواهی گرفت....


این جمله را زیاد می خوانید که : گذشته را فراموش کنید، در لحظه زندگی کنید و به فکر آینده باشید و یا چیزهایی با این تیپ کلمات که شما را تشویق به فراموش کردن گذشته تان می کند.

این سؤال را هم زیاد می خوانیم یا می شنویم که: چطور فراموش کنم؟

آیا می شود فراموش کرد؟

خیر؛ فراموشی در سیستم خلقت انسان تعریف نشده است. مثل این است که بگوییم می شود سیستم، دکمه ی shout down نداشته باشد و جالب است که در طراحی وب و سیستم هم بخشی به نام history تعریف می شود تا در صورت لزوم به آن مراجعه گردد. پس گذشته نه تنها فراموش نمی شود بلکه سهم بسیار مهمی هم در زندگی الان و امروز ما دارد. ما در روند مصاحبه های بالینی و درمان، بررسی تاریخچه ی روانی فرد در گذشته را جز اولویت های کار می دانیم. اگر فرد امروز مسائل حل نشده ی عاطفی دارد حتماً باید در گذشته چالش های پیش آمده را که امروز به شکل عقده درآمده است بررسی کرد. پس گذشته ی ما در رفتارهای امروز ما در هر بُعدی از زندگی مان اثرگذار است و اگر درمان نشده باشد حتماً برای خودمان و دیگران آسیب زننده خواهد بود.

اگر از روند رفتار و عملکردمان در گذشته درس گرفته باشیم و درصدد اصلاح و جبران آن باشیم این گذشته می تواند برایمان درس و تجربه و تکرار نکردن اشتباهات باشد و در صورتی اشتباه نمی کنیم که نشسته باشیم و تحلیل درستی از اشتباهات خود در بیاوریم.اگر مهارت داشته باشیم و قبل از عمل فکر کنیم و بدانیم تبعات هر رفتار و هر حرفی و هر مدل از زندگی می تواند در آینده مان اثرگذار باشد پس بیشتر به نوع و مدل زندگی و تصمیمات مان دقت می کنیم.

من دوسال قبل در تایمی از زمان شاید به اندازه ی یک ترم تحصیلی هر وقت سرکلاس یا کارگاه یا هر ارتباط که می نشستم بی اختیار چشمم به اندازه ی چاقی استاد و دیگری و دکمه های لباسش که به زور بسته شده بود می افتاد. باورتان نمی شود ولی به زور حواسم را جمع این می کردم تا به حرفهایش گوش بدهم. دست خودم نبود. واقعاً اینقدر این مسأله برایم اهمیت داشت که چرا یک نفر باید این اندازه نسبت به سلامتی و تناسب اندامش بی توجه باشد و اهمیت نداشته باشد که هر گرم چربی اضافه و یا اضافه وزن در آینده اش ممکن است چه اثراتی بر روی سیستم داخلی بدنش بگذارد. از قند و چربی بگیر تا پادرد و کمر درد و امثالهم. با خودم می گفتم اولین درس از موفقیت هر انسانی این است که نسبت به محافظت از جسم خودش آگاه باشد. بداند تغذیه اش درست است یا نه، بداند ورزش و فعالیت بدنی سهم مهمی در سبک زندگی دارد و خلاصه بغل دستی ام می دانست که من به محض اینکه روی صندلی می نشینم باز حواسم پرت شکم درآمده ی استاد می شود. حتماً دیده اید کسی که اولین بار به باشگاه مراجعه می کند تا وزن کم کند سایز می گیرند تا میزان پیشرفتش را در جلسات بعد بسنجد. همانطور که بیرون زدگی های جسم علامت دارد مثل اینکه شکم داشتن نشانه ی عدم فعالیت پاها و ضعف آنهاست و یا بقیه ی قسمت ها، رفتارهای ما هم نشانه و علامت دارد و اینکه من نسبت به جسمم بی تفاوت باشم و سلامتیم کم ارزش تر از کار و درس و روزمرگی های زندگیم باشد این علامت خوبی نیست و مطمئن باشم روزی بخاطر این کم توجهی از پرداختن به امورات مهم تر الان زندگیم خواهم افتاد.

گاها می بینم بعضی ها که شغل خاصی ندارند و به کار مهمی هم در منزل مشغول نیستند بعضی خانم های مشغول در امورات خانه که متاسفانه نه به فعالیت بدنی می پردازند و نه برنامه و هدف مشخصی برای زندگی خود تعریف کرده اند که در نهایت می بینیم بعد یک زایمان یا حتی بی توجهی به انجام فعالیت های بدنی چه مقدار اضافه وزن پیدا می کنند و طبیعی است که نمی شود انتظار این را داشت که در پیش پا افتاده ترین مسأله زندگی عملکرد قابل توجهی داشته باشند پس چطور می شود در سطوح ارزش های بالاتر زندگی مثل رشد و تعالی پیشرفتی داشته باشند که این مصداق بارز تنبلی است و هر عاملی که نشان دهنده ی تنبلی من در یک سطح زندگی باشد، همان مانع موفقیت من در سطوح دیگر خواهد بود یا خواهد شد. این بهانه آوردن های بعضی که مشغله ی کاری دارم، مشغله ی فلان و بیثار دارم و نمی رسم هم نوعی مقاومت روانی برای توجیه عملکرد و عدم تغییر است. تا زمانی که دفاع های روانی مان را نشکنیم و به این روند ادامه دهیم تا از عملکرد اشتباه خود دفاع کنیم باز هم مثل گذشته به همین روند ادامه خواهیم داد و تغییری هم نمی کنیم تا یک جایی بابت این تغییر نکردن آسیب ببینیم و برای جبران کردن دیر شده باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۵۹
mina nikseresht

چندوقت قبل شرکت IT یکی از دوستانم مورد دستبرد قرار گرفته بود. تمام لپ تابها به یغما رفت و وقتی بمن زنگ زد که چه شده، اولین سوالی که ازش پرسیدم بعد از شنیدن جمله بدبخت شدم رفت این بود که : از اطلاعات تان BACK UP دارید و پاسخ داد:نه! و یک خسته نباشید جانانه بهش تحویل دادم.
یادم هست گاهی برایم پیش آمده بود که در تعاملات کاری درخواست می کردم برایم ایمیل کنید و طرف در پاسخ می گفت ایمیل دیگر الان از مد رفته، تلگرام میفرستم،می گفتم اطلاعات در ایمیل نابود نمیشود اما سرور تلگرام در ایران هرلحظه امکان رو هوا ماندن را دارد! بارها و بارها این جملات را در قبال این افراد تکرار میکردم که خوب جامع نبودن و کم بودن اطلاعات افراد، باعث ضربه بخود میشود.
میگفتم برای بسترسازی اطلاعات و رشد یک کسب و کار سایت مثل هویت و شناسنامه است. اطلاعات آن در DATABASE ها قابل بازیابی و پشتیبان گرفتن است اما متاسفانه کوتاهی فکر و ندانستن بعضی ها که البته متخصص و همه چیزدان هستند طرزفکر را به سمت این میبرد که نوک بینی ام را ببینم و فکر نکنم اگر کانال تلگرام زدم BACK UP تمام اطلاعات و پیام هایم را داشته باشم. این استراتژی تمام APP هاست که سیر رشد و نزول دارند برای جایگزینی بعدی حتما سالها قبلش فکر و طرح ریخته شده تا با بررسی روند افت قبلی، مورد جدید روی کار آید.
یک IT Man یا IT woman موفق و یک کسب و کار رو به رشد و brand کسانی هستند که استراتژی های آینده را نه برمبنای روندهای سنت گرایانه بلکه با نگاه به روند بازارهای دنیا طرح و پایه ریزی می کنند.
تمام افراد موفق در مواجهه با چالش ها، روندهای از قبل برنامه ریزی شده را جایگزین می کنند.
برای همین بنده معتقدم هیچ چیز جای کتاب کاغذی را نمی گیرد، هرچند مردم ما کمتر کتاب کاغذی بخوانند چون روزی به سمت آن بازگشت خواهند کرد و چه بسا دور هم نیست. از طرفی دنیای دیجیتال غیرقابل اعتمادترست.
سایت ها،هویت کسب و کار هستندحتی اگر مردم عادی مراجعه شان به تلگرام باشد اما یک کسب و کار موفق، پایه ریزی اطلاعاتش برمبنای سایتش هست نه کانال تلگرام! تازه که این موفق ها از همان اطلاعات کانال هم پشتیبان گیری کرده اند تا با نابود شدنش دست خالی نمانند.
همان قدر که خیلی ها فرق لپ تاب با موبایل و تبلت را نمی دانند و معتقدند همه شان یک کار انجام می دهند، افرادی که آینده نگر نیستند چون تا نوک بینی شان را دیده اند، در شرایط بحران راه خروج و پیشرفت ندارند و همواره سرمایه وقت و پولشان را هدر می دهند تا در مواجهه با بن بستها راه در رو پیدا کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۶ ، ۲۳:۵۳
mina nikseresht
سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ

رقیب خوشبختی

نگرش من نسبت به آدمها سال به سال عوض می‎شود. بازی های روانی که هر کدام از آدم ها با من راه می اندازند نگرشم را نسبت به بازی عوض نمی کند بلکه تنها باعث می شود روش ها و متدهای خودم را از نو بازسازی و اصلاح کنم و اتفاقا سال به سال تجربه ام در بازی بُرد - بُرد بیشتر و بیشتر می شود و پایبندی های اخلاقی و اصولی ام را به بازی محکمتر می کند.

آدمها برای من حکم یک رقیب در بازی مارپله را دارند. رقیبهای من ممکن است چند مهره باشند یا خانه هایی باشد که درون آن پر از مارهای کشنده است. برای برنده شدن باید متدها و تکنیک‎های بازی بُرد-بُرد را بلد باشم وگرنه در همان لحظات ابتدایی از دور بازی خارج خواهم شد. بازی مارپله مثال خوبی بود برای تلفیق ذهن بر روی نقش من و نقش دیگران در بازی‎های زندگی.

برندگان چگونه به بازی می‎نگرند:

برنده کسی است که در تمام طول بازی ، حواسش به نتیجه و رفتارهای بُرد-بُرد خودش باشد. برنده در تمام طول بازی به فکر نیافتادن در خانه‎هایی است که ممکن است در آن مارهایی باعث عقبگرد او شوند.  برنده ها ضمن آنکه در طول بازی به هدف خود فکر می‎کنند به فکر جلو افتادن از رقیب خود نیز هستند و نه برکنار کردن او و اگر هم از رقیب عقب بمانند باز هم در حال رویاپردازی در مورد هدف و مقصد نهایی خودشان هستند.

حالا دیده‎اید مدل بازی بعضی‎ها را:

از همان اول بازی منتظرند تا شماره‎ای را بیندازند که متعلق به خانه‎ای باشد که شما در آن ایستاده‎اید. همین که بتوانند شما را از دور بازی خارج کنند قند توی دلشان آب می‎شود و خوشحال می‎شوند که شما نتوانسته‎اید به هدف و مقصد برسید.

این دسته از آدمها بازنده‎ی بازی زندگی‎اند. فقط احساس‎ و دیدگاه‎شان نسبت به بازی، سهم خودشان، مال خودشان، هدف خودشان و همه‎ی آن چیزهایی است که حس خودخواهی و خودشیفتگی‎شان را پر و بال بدهد.

اینها در بازی زندگی، اعتقادی به بازی بُرد-بُرد ندارند و باید همواره در زمین‎هایی وارد عمل شوند که بتوانند نقش‎ یک بَرنده‎ی غالب بر بازنده را ایفا کنند تا بدین وسیله خود را به دیگران اثبات کنند تا حس خودشیفتگی‎شان ارضا شود.

و برنده‎های بازی زندگی تنها و تنها به فکر رسیدن به مقصد و مطلوب واقعی بدون کنار زدن و برکنار کردن حریف‎شان هستند. انها کسی را بازنده نمی دانند و بلکه کمک هم می کنند تا آنها هم سهم برنده شدن را درک کنند.

اینها برنده‎ی واقعی میدان مسابقه‎اند. برنده ها رقیب خوشبختی دیگران هستند.

شما جزء کدام دسته‎اید؟

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۵۰
mina nikseresht
شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۲ ب.ظ

آیا من هم مبتلا به این عادت هستم؟!

شاید آنچه که در روابط ما خواه در محیط کار، محیط خانه و خانواده و جمع دوستان بیش از همه چیز تحت تاثیر خودش قرار می‎دهد، اخلاق است. این مقوله آنقدر مهم است که ما علاوه بر آنکه بعد از رسیدن به سنین رشد که آگاهی و تشخیص درست و اشتباه برایمان ممکن است باید بفکر ساختن شالوده‎های شخصیتی خودمان باشیم که اخلاق یکی از مهم‎ترین آنهاست. به این خاطر که اگر در سنین بزرگسالی به فکر بیل زدن درون‎مان بیفتیم شاید بسیار دیر باشد و چه بسا بسیاری از روابط ما را تحت تاثیر کنش‎ها و واکنش‎های منفی اخلاقی قرار داده باشد.

یکی از شاخصه‎های اخلاقی منفی که روابط‎مان را بسیار تحت تاثیر قرار می‎دهد، ویژگی عدم کنترل هیجانات منفی‎مان و یا به اصطلاح واکنشی بودن است. به این معنا که وقتی از کسی ناراحت و یا خشمگین می‎شویم متاسفانه به شکل‎های غیرعقلانی و تحت تاثیر احساسات منفی‎مان که حاصل از رفتار ناشایست طرف مقابلمان است، درصدد تلافی برمی‎آییم که این تلافی یا به صورت تخریب شخصیت طرف مقابل‎مان به هر صورت و عنوانی می‎تواند باشد و یا عکس‎العمل‎های تند و زننده که هم به خودمان آسیب می‎رساند و هم باعث بی‎اعتباری و بی‎احترامی هرچه بیشتر طرف مقابل می‎شود. آسیب‎های این رفتار به حدی زیاد است که در این مختصر نمی‎گنجد. اما همین‎قدر بدانیم که چقدر بد است که گاهی می‎بینیم طرف سن و سالی ازش گذشته و حتی پدر و مادر است، اما مبتلا به این عادت رفتاری اشتباه است. گاهی با لجبازی کردن، گاهی با بی‎احترامی کردن و حرفهای تند و زننده زدن و گاهی با پشت سر حرف زدن سعی می‎کند تا به آرامش برسد.

باید بگویم یک شخصیت خودساخته علاوه بر آنکه بدور از این رفتارهاست، همواره سعی می‎کند با رفتار خوب و معقولش دیگری را متوجه اشتباهات خود کند که این بسیار بسیار بهتر از این است که ما درصدد تلافی رفتارهای منفی طرف مقابل‎مان باشیم.

متاسفانه کم نیستند افرادی که می‎گویند : حالا که او این رفتار را با من کرد، من هم این کار را با او می‎کنم!!!

من منکر این نیستم که گاهی رفتارهای دیگران تلخ و آسیب زننده است و شاید تبعات رفتارهای آنها تا سالها روی ما تاثیر داشته باشد، اما من مخالف این هستم که کسی بخواهد خوبی‎های رفتاری و اخلاقی خود را به خاطر رفتار منفی دیگری زیرپا بگذارد تا به او بفهماند که این رفتارش اشتباه است در حالی که این کار اصلاً جوابگو نیست و طرف مقابل نه تنها درس نمی‎گیرد بلکه ممکن است رفتارهای بدتری نیز داشته باشد.

بیایید رفتار و اخلاق خوبمان را زندگی کنیم. بیایید تصمیم بگیریم رفتارهای هرچند بد دیگران را به هیچ عنوان تلافی نکنیم که این هم به عزت ما لطمه می‎زند و هم محبوبیت ما را زیرسوال می‎برد.باید بدانیم هرکسی هر رفتاری داشته باشد چه خوب و چه بد تبعاتش نصیب خودش می‎شود پس ما نگران این نباید باشیم که با رفتار خوب ما، طرف مقابل‎مان تنبیه نمی‎شود.

امیدوارم هر روز تصمیم‎ به تغییر بگیریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۲
mina nikseresht