روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خودآگاهی» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۰۴ ب.ظ

دروازه های روحت را باز کن، معجزه اتفاق می افتد

من هر روز معجزه های عشق را می بینم. هر روز میتوانم با قدرت عشق به آنچه از عالم طلبیده ام برسم. شاید باورش برای کسی که در فاز انرژی نباشد سخت باشد. شاید باورش برای کسی که درونش پر از التهاب است سخت باشد و درک نکند منظورم از عشق چیست؟ منظورم از درک و دریافت و شهود این عالم خیره کننده و مسحور از انرژی و فرکانس چیست. برایم پیش آمده در تمام این سالها با کسانی مواجه باشم که درکی از این سخن ندارند. کارم این بوده و تحصیلات و سالها مطالعاتم در همین زمینه بوده تا با آدمهای مختلفی مواجه باشم. غصه های دیگران را شنیده ام و همیشه سعی کرده ام راهی برای هر آنچه که در زندگی با آن مواجه شده اند پیش رویشان بگذارم. هرچند که من در این عالم پهناور ز نور، نخودی بیش نیستم اما معتقدم آدمها به اندازه ی عشق ورزیدن هایشان قدرتمندند. ای عشق است که آنها را قدرتمند نشان میدهد و به همان میزان نیز آنها قدرت اثرگذاری بر روی هر پدیده و شعوری را دارند. آدمی که تمام وجودش را عشق در برگرفته، فرکانس های ارسالی اش به عالم، چیزی جز خیرخواهی، طلب برکت، مهربانی، گذشت و کمک به دیگران به هر طریقی که در خور شأن و ارزش هایش باشد نیست. اینکه ذهن ما خالی از همه چیز بدی باشد، اینکه درون مان باتلاقی برای اندوختن خشم، کینه، نفرت، آلودگی های روحی نباشد این یعنی حرکت من به سمت نور. وقتی به سمت نور حرکت میکنید پهنای وسیع تری از عالم را نظاره گر خواهید بود.

در این چند ماه که جدی تر تصمیم گرفتم درونم را از هر تاریکی تسویه کنم و روزه ی روح و روان گرفتم، اتفاقات خوب و جریانات مثبتی درونم اتفاق افتاد و به همان میزان عشقی که دریافت کردم هم بیشتر بود چه در بُعد مادی و چه در بُعد معنوی و الهی. وقتی تصمیم می گیریم خودآگاهی مان را بیشتر کنیم و نظارت بیشتری به جریانات درونی مان داشته باشیم یعنی ما در حال تسویه ی روح هستیم.  نقطه ی اوج مراقبه های روحی که برای تسویه انجام می دهیم خودشناسی است. آگاهی که ما از شعور عالم دریافت می کنیم وقتی خودمان را به جریانات مثبت انرژی وصل می کنیم انگار توسط نیروی عظیمی هدایت می شویم. زمانی که من به خودشناسی می رسم از عرصه ی رقابت در دنیای مادی خارج شده و به کشف جزییات روحی، روانی و معنوی و ابعاد دیگرم می پردازم و این یعنی من با مرکز وجودی خود ارتباط برقرار کرده ام. آن وقت زبان جسمم را به خوبی می فهمم. نسبت به بیداری و خوابم اشراف دارم، نسبت به فعالیت های روزمره و ارتباطاتم کنترل لازم را دارم و میتوانم آنها را در جهت صحیحی به سمتی که میخواهم هدایت کنم. زمانی که تمام جنگ های درونی، تضادها و تقسیمات در تو از بین برود و تو با خودت صلح کنی، آن وقت تو در خارج از بدن خود قرار می گیری. خارج از مادیات و عوامل بیرونی. آن وقت نمی توانی وجود یا عدم وجود هر پدیده و اتفاقی را به بیرون از خودت نسبت بدهی. همه چیز درون توست و نمادش در بیرون رخ میدهد. این روح تو و انرژی های روحی توست که اتفاقات را به زندگیت فرامیخواند.

بعد از این به حقیقت خواهی رسید که مهم نیست دیگران در مورد تو چه فکری می کنند، مهم این است که تو ندای قلب و اندیشه هایت را که زلال بودن روح از آن می آید دنبال میکنی تا خود حقیقی ات باشی و این خود حقیقی تو را به حقیقت خواهد رساند.

وقتی جریان عشق را در درونت به تلاطم می اندازی، جریانات بزرگی از انرژی را وارد جسمت می کنی که این جریانات قدرت خلق هر چیزی را در بیرون از تو دارند. خواه مادی باشد خواه معنوی. از امروز شروع کن. سعی کن بیشتر روی خودت تمرکز کنی. تو کیستی؟ قرار است به کجا برسی؟ چه خواسته هایی از زندگیت داشتی و داری؟ کدام نقاط کور زندگیت هست که دلت میخواهد آنها را باز کنی و از جریانات ذهنت برای رسیدن به آن استفاده کنی تا راه تعالی روحت هرچه بیشتر فراهم شود؟ دلت میخواهد کدام قسمت ارتباطاتت بهتر شود و روی دیگران اثرگذار باشی؟

همین امروز در مورد خودت بیشتر فکر کن...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۴
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ب.ظ

تو قدرت انجام همه کاری را خواهی داشت اگر...

 دقت کنید افرادی که درون شان آرام نیست نمی توانند در بیرون از خود دنیای برخوردار از صلح، آرامش، خوبی، محبت و شادی فراهم کنند. اگر درون آرام باشد میتواند دنیای بیرون از خود را هم تحت الشعاع قرار دهد و آن را تبدیل به دنیای پر از صلح و آرامش کند.

فرار از واقعیت و یا فرار از خود چیزی را درست نمی کند بلکه بیشتر باعث دور شدن شما از هدایت و دریافت خواسته ها و انرژی های ذهنی تان می شود. اگر دقت کرده باشید بعضی ها مدام در حال فرار از خود و واقعیت های زندگی شان هستند. چطور؟ خودشان را در قالب های دیگری به دیگران معرفی می کنند، نقش دیگران را بازی می کنند، واقعیت های زندگی شان را انکار یا فرافکنی می کنند و به نوعی نمایش درونی شان آن چیزی نیست که در بیرون به آن تظاهر کرده اند. به این خاطر که فکر میکنند با در آمدن به این حالت ها، احساس بهتری نسبت به خود و بیرون از خود پیدا خواهند کرد و البته دیگران هم احساس بهتری از ارتباط با انها خواهند داشت، در حالیکه اشتباه همین جاست.

این حالت، به نوعی یک مقاومت درونی است. مقاومت در برابر سایه های شخصیت. فردی که مدام در حال فرار کردن از خود است، نمیتواند اثری مثبت را به محیط خود انتقال دهد.سرعت درک و دریافت انرژیش پایین است. ما باید خودمان را به هر حالتی که هستیم بپذیریم و بعد از آن در جهت بهتر شدن و به مراتب بهتری رسیدن تلاش کنیم. برای رسیدن به این حالت است که بارها گفته ام از تنها شدن با خود فرار نکنید، کار اشتباهی که بعضی ها هر روز میکنند. دور و برشان را آنقدر شلوغ می کنند تا فرصت خلوت با خود و اندیشیدن درباره ی خویش و رفتارها را نداشته باشند و شب هنگام به خواب روند وفردا و فرداها دوباره همین روند تکرار میشود.آنها فضاهای اجتماعی و حقیقی شلوغی دارند آنقدر که اگر بخواهند با خودشان خلوت کنند و درون خود را بررسی کنند دیگر نه فضایی دارند و نه انرژی های لازم.

اگر دقت کنید افرادی که به این مدل رفتار گرفتارند، شناخت کمی از خود و قابلیت ها و مهارت ها و توانمندی هایشان دارند. آنها راه دیگران، هدف دیگران و زندگی دیگران را دنبال می کنند تا بتوانند خودشان را در قالب آنها پیدا کنند در حالیکه بیش از پیش خودشان را گم خواهند کرد.

وقتی میگوییم خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم به این صورت میتوانیم قبول کنیم من در عین حال که خواهان موفقیت دیگران هستیم و در ظاهر آنان را تشویق می کنم در بعضی مواقع نقش  یک فرد حسود را هم بر عهده دارم که البته اگر این را قبول نکنیم یعنی از سیستم دفاعی روانی دیگری برای متقاعد کردن و گول زدن خودم استفاده میکنیم تا با خودم مواجه نشوم و این یعنی خودم را نپذیرفته ام.

در قالب این نپذیرفتن خود، ما گاهی دست به تلاش های بیخودی و وقت تلف کن می زنیم تا صدای ذهن مان را که غالباً با ما گفتگو میکند خفه کنیم.

وقتی گفته می شود هر آنچه را که هستی، هر آنچه را که تماماً هستی قبول کن یعنی با پذیرش خودت راه های وراجی ذهن را به صورت هوشمندانه ای قطع خواهی کرد.

ترس ها، اضطراب ها، نگرانی ها، آرزوها، مدل و سبک زندگی، رفتارها و ... همه و همه باید شکلی پذیرفته شده داشته باشد و البته زمانی که این اتفاق می افتد فرد وارد فاز خودآگاهی می شود و در این حالت مقاومت های روانی شکسته می شود، دست از تغییر دادن دیگران برمی دارم و خودم را وارد مراحل تازه ای از تغییر زندگی، تغییر شخصیت و رفتار می کنم.درست در همین نقطه است که من با خودم به صلح می رسم و میتوانم روی دیگران هم اثرگذار باشم.

آدمی که درونش صلح و صفا برقرار است، نرم خوتر، بی کینه تر، خالی از نفرت و عقده های روان و بدور از شخصیت نمایشی از خویش و زندگیش است.

و برعکس آنها که درون شان پر از التهاب است و مدام دنبال تایید گرفتن از نظر و عقاید و ارزش های دیگرانند، آنها که نگران از دست دادن و نرسیدن اند، رفتارهایی نشان میدهند که حاکی از این تفکر است.

شادی، شادی می آفریند و خوشبختی و احساس آن، خوشبختی به ارمغان می آورد. دور و برت پر می شود از معجزه هایی که شاید سالها برای رسیدن و ظهور آنها انتظار کشیده ای. پس چه خوب که قدر خودت را بدانی و برای داشتن یک خود ارزشمند تلاش کنی.

یادت باشد تا جمله ی خلیفه الله بودن خودت را درک نکرده باشی درگیر هر مساله ی زاید و بی فایده ای خواهی شد که التهاب های درونت را بیشتر خواهد کرد. تو جانشین خداوند در زمین هستی، پس باید خداگونه بزی....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۵۸
mina nikseresht
شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۵۷ ب.ظ

آنقدر مثبت بیاندیش تا معجزه خلق کنی

حکما و فلاسفه ی قرن همچون ابن سینا در دسته بندی های عقل از نظر فقه و فلسفه بر این باورند که بالاترین مرتبه ی عقل، عقل مستفاد است. به این معنا که انسان هایی که در این درجه واقع می شوند از عوامل مادی و مادیات فارغ می شوند و نمودی از انسان کامل را به مرحله ی ظهور می گذارند.

خیلی ابتدایی تر و ساده ترش کنم مثالش این می شود که فرض کنید در جمعی نشسته اید و در آن جمع افراد مختلفی حضور دارند که هم سن نیستند. در آن لحظات کودکی 12 ساله به سراغ شمای 30 ساله می آید. دیده اید بعضی بچه ها از شما می پرسند شما چندساله تان است و کلاس چندم هستید؟ اگر شما بخواهید سوالی مطابق سن و سال او از درس هایش بپرسید قطعاً برایتان بسیار بداهه و ابتدایی می آید و برای او نیز این چنین است. دروسی که شما خوانده اید قابل درک و فهم برای آن کودک نیست.

همین مثال ساده برای ما مشخص می کند هر یک از ما در کدام مرتبه از عقل قرار داریم. آن وقت انرژی هایی که از ذهن ما به دنیای بیرون از ذهن مان منتقل می شود درجه ی آگاهی و عقل ما را نشان میدهد.

هرچه نمودهای مادی در زندگی بیشتر باشد درجه ی عقل ضعیف تر و مراتب انسانی نیز به همان میزان تعیین کننده خواهد بود. به میزان و درجه ی عقل افراد است که میزان ارزش گذاری های آنها تعیین می شود، دایره ی ارتباط آنها، نوع علاقه مندی و فعالیت هایشان و مدل و سبک زندگی آنها همه تعیین کننده ی میزان عقل است.

عقل مستفاد عقلی است که مادیات در آن جایگاهی ندارد و فرد تمام حضور و افعال و رفتارش را نقطه ی وحدتی می داند برای رسیدن به معشوق حقیقی یعنی خداوند و البته که فردی که به مرتبه ی عقل مستفاد رسیده باشد هیچ تیرگی و تاریکی درونی نخواهد داشت. به همین دلیل قدرت های انسانی بیشتری برای خلق معجزه دارند. مثل انسان هایی که انرژی های فراوانی برای تغییر و تحول درونی در دیگر افراد به آن میزانی که می‌خواهند انتقال میدهند.

یادتان هست چند مقاله قبل تر از خودآگاهی نوشتم و گفتم راه شکوفایی استعدادهای بالقوه و در آوردن آنها به بالفعل خودآگاهی است. افرادی که به مرحله ی خودآگاهی می رسند سکوت کردن و به جا حرف زدن را بیشتر ترجیح میدهند تا زاید گفتن و نوشتن از هر باغ و دمی را.

افراد خودآگاه توانایی سکوت و سفر به درون خود را دارند و در پی این سفر درونی به کشفیات و معجزه هایی می رسند که اگر به این تمارین ادامه بدهند از دل آن معجزه ها خلق می شود. خودآگاهی درجه ای از عقل مستفاد است. نمود بیرونی عقل مستفاد عشق است. همه چیز را همانطور دیدن و پذیرفتن و درصدد تغییر برنیامدن. البته که کسی که به درجه ی عقل مستفاد رسیده باشد درصدد تغییر دیگری نیست.

خودآگاهی یعنی قدرت. قدرتی که توان روحی و معنوی و اداراک شما را بسیار بالا می برد.

در مرتبه ی عقل مستفاد، دیگر انسان ها و رفتارشان برای شما نمود خارجی ندارد. دقیقاً عین این است که وقتی سوار بر هواپیما در آسمان زمین را نظاره می کنید و همه چیز را آنقدر ریز می بینید که برایتان بی معنا می شود. افرادی که در مرحله ی عقل مستفاد واقع می شوند عین این است که سوار بر هواپیما زمین را نظاره می کنند. همه چیز همان قدر مادی و فاقد ارزش. در مرتبه ی عقل مستفاد، رفتارها ملاک نیست. دیگر رنج شما، رنج از رفتار دیگران و اسباب و علل مادی نیست. بلکه معنای رنج نیز برایتان متفاوت می شود. رنج هایتان جنس مادی ندارند. این دوری از معشوق است که شما را هر لحظه می سوزاند و رنج تان میدهد.

من به شما نشانه های فراوانی برای تشخیص می دهم. این شما هستید که به این وسیله می توانید هم خودآگاهی تان را بسنجید و به دنبال افزایش آن باشید تا قدرت های درونی تان را بیدار کنید و هم میتوانید اطرافیان و افراد را براساس این کلیدهای شناختی شناسایی کنید.

سالها تلاشم این بوده و هست تا به دختران جوانی که در شرف ازدواج هستند کمک کنم. کلاس و کارگاه و مطالعه هایم نیز در همین جهت بوده و خواهد بود اگر عمری برایم باشد. توصیه ام به شما این است که هرچه خودآگاهی تان را بالاتر ببرید بهتر می توانید زوج همجفت خود را پیدا و به دایره ی زندگی تان جذب کنید.

اگر شما مدار ذهنی تان بر مدار مادیات می چرخد، اگر تفکرات و انرژی های روانی تان به هر میزان باشد قطعاً و حتماً کسی را به زندگی خود فرا میخوانید که هم فرکانس با انرژی ذهن و مغز شما باشد. پس چه خوب که هرچه بیشتر به شناخت خویشتن و اصلاح ضعف ها و عملکردهای خود آگاه باشید تا ازدواج شما معنوی تر و روحانی تر و زمینه ساز رشد اخلاق، شخصیت و رفتارهایتان باشد.

این را یادتان باشد به هر میزان که یک ازدواج خوب زمینه ساز خودآگاهی و اشراف بر قدرت های درونی خویش و شکوفاسازی آنهاست، به همان میزان یک ازدواج بد، شما را ضعیف تر و انرژی ذهن و مغزتان را تضعیف میکند و نه تنها به خودآگاهی و معرفت نمی رسید بلکه ممکن است باعث بروز عقده های سرکوب شده، بیماری های روان و مشکلات جسمی و روانی دیگر باشد...

برای رسیدن به خودآگاهی مراتبی را بیان کردم و گفتم تخلیه ی درونی، مشخص کردن اهداف و هدف های زندگی تان و اینکه هرکدام را برای چه منظوری میخواهید، خالی کردن ذهن از سیاهی ها و تیرگی ها و نزدیکی هرچه بیشتر به منبع الهی و معنوی زمینه ساز رسیدن به خودآگاهی است. حال لازم است این را هم اضافه کنم که آنقدر که مثبت نگریستن به زندگی و انسان ها میتواند معجزه خلق کند، آنقدر که مهر و عشق ورزیدن میتواند راه های گشایش را برای شما فراهم کند، قدرتی مثل اینها را درک و تجربه نکرده ام.

با خودتان این روزها تکرار کنید: آنقدر مثبت فکر میکنم تا معجزه را خلق کنم. لازم است بعدا به مثبت اندیشی در عین واقع بینی اشاره کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۵۷
mina nikseresht
شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۶ ب.ظ

خودآگاهی حرکت به سمت خودشکوفایی است

 

خلوت کردن با درون شما را به سمت خودآگاهی پیش می برد. هرچند که این کار، کار آسانی نیست. افرادی که مبتلا به ذهنیت منفی و افکار خودکار و خودآیند هستند نمی توانند به سراغ این مقوله بروند. چرا که به همین دلیل افکار افرادی هستند که مبتلا به اختلالات روانی می شوند. این دسته ابتدا باید به فکر درمان اختلالات باشند تا به مرور زمان و به کمک درمانگر به سمت خودآگاهی پیش بروند. تصور کنید کسی که مبتلا به اختلالات اضطرابی یا وسواس فکری-عملی است نمیتوان از این افراد انتظار داشت که با خواندن چند مطلب بتوانند افکار و رفتارهای خود را کنترل کنند چرا که اکثر اوقات نیاز به درمان های تخصصی روانی دارند.

حال ثمرات خودآگاهی چیست؟

افرادی که به خودآگاهی می رسند، در راه پرورش استعدادها و توانایی های خود قدم می گذارند. می توانند مسیر درست زندگی خود را برمبنای شهود و دقت در مهارت ها و قابلیت های خود کشف کنند و اصلاً زندگی آنها طوری برنامه ریزی و اجرا می شود تا به همان سمت حرکت کنند. خودآگاهی منجر به تسلط به رفتار و گفتار خواهد شد. افراد خودآگاه مسیر زندگی دیگران را نمی روند و هدف های آنها زندگی نمی کنند. اگر دقت کرده باشید افرادی که مبتلا به مقایسه می شوند افرادی هستند که به خودآگاهی نرسیده اند.

مثال دیگر از خودآگاهی، افرادی هستند که نمی توانند خشم خود را به موقع کنترل کنند یا دچار تکانه های خشم و یا پرخاشگری هستند (افرادی که براثر PTSD (اختلال استرس پس از ضربه ) اتفاق ناگوار و ناخوشایند که به طور ناگهانی رخ می دهد یا کسانی که دچار اختلال پنیک می شوند مدنظر نیست. چرا که وقوع حادثه باعث بروز این آسیب شده است.) افرادی که خلق و رفتار آن برمبنای خشم است کسانی هستند که به مرحله ی خودآگاهی نرسیده اند.

افراد خودآگاه کنترل دقیق رفتار، گفتار، احساسات، افکار و... برعهده دارند. سکوت آنها هم حتماً حکمت و دلیلی دارد و تمام آنچه که از آنها سر می زند حتماً دلایلی منطقی یا حتی برخواسته از احساسات درست و نگرش آنها به مسائل و زندگی میباشد.

خودآگاهی راه ورود به عشق ورزی است. افرادی که به خودآگاهی می رسند بهتر می توانند رفتارهای غیرمنطقی و برخواسته از احساسات نادرست را تحمل و مدیریت کنند. امیرالمومنین علی علیه السلام در سخنی می فرمایند: خطاکار را با رفتار خوبت اصلاح کن. قطعاً زمانی فرد می تواند به این مرحله برسد که خودآگاهی اتفاق افتاده باشد. چرا که اکثر افرادی که خودساخته نیستند توانایی تحمل و پذیرش رفتار اشتباه دیگران را ندارند و البته که رفتارهای مثل تلافی کردن، انتقام، عصبانیت و خشم از رفتار نفر مقابل و تبدیل آنها به کینه و کدورت که باعث انسداد انرژی های ما می شود برخواسته از این است که فرد به مرحله ی خودآگاهی نرسیده است. در حالیکه افراد خودساخته که به این مرحله رسیده اند گذشت، خیرخواهی، فرصت جبران و اثرگذاری روی نفر مقابل را روال عادی رفتار خود ساخته اند. حتماً در ذهن شما با خواندن این قسمت افرادی به عنوان نمونه از هر کدام تداعی خواهد شد.

خودآگاهی به تحصیلات و مدرک تحصیلی، موقعیت اجتماعی، ثروت، شهرت، تدین و تقیدهای دینی و... ارتباطی ندارد چرا که نمونه های بسیاری را سراغ داریم که اینگونه نیستند. بلکه خودآگاهی یک مهارت است که تنها با پیش رفتن به سمت اصلاح رفتار و شخصیت و خودسازی رخ خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۶
mina nikseresht
پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۰۲ ب.ظ

عالی ترین چیزها از درون شکفته می شوند

 

دانش و تجربه، دورابطه ی همسو با یکدیگر دارند. زمانی که دانشی را فرا می گیرید نیاز به تجربه کردن و آزمایش دانش خود دارید تا بتوانید نگرشی تازه و دریچه ای جدید به روی زندگی خود و آفرینش بگشایید. افرادی که از تجربه کردن هراس دارند از عزت نفس پایینی برخوردارند و برعکس آنان که اهل ریسک کردن و کسب تجربه در آموختن دانش هستند دریچه ای تازه به روی روح و روان خود می گشایند. آنها به درجه ای از خودآگاهی و کشف حقیقت نائل می آیند که دریافت ها و شهود آنها از هستی را بالا خواهد برد. حال عده ای که از تجارب دیگران بهره می برند تا راه درست زندگی را کشف یا پیدا کنند همان دسته افرادی هستند که دارای عزت نفس پایین و خوداگاهی ضعیفی نسبت به خود اند.

میخواهم مثالی از تجربه و خودآگاهی را به شما انتقال دهم. این بار به رفتارهای آن دسته که از تجارب دیگران در شبکه های اجتماعی بهره می برند دقت کنید. به عنوان مثال فردی که بسیار علاقه مند به آشپزی است و در شبکه و فضای اجتماعی خود افرادی را که مهارت در این موضوع دارند انتخاب و دنبال میکند. از تجارب او بهره می برد و مو به مو دستورات او را در غذا درست کردن انجام می دهد. حتی نوع تزئین و موادی که فرد برای آن دستور به کار می برد را هم به آن دستورات اضافه میکند. غذا مثال ساده ای است از نوع رفتار این افراد. در این بین چه اتفاقی افتاده است؟ فرد به سطح خودآگاهی خود نرسیده است در نتیجه راه تجربه را بر زندگی خود می بندد و مانند آن ماشین برنامه نویسی شده ای عمل میکند که یک برنامه نویس آن را ساخته و به آن کدهایی برای اجرا داده است. آیا آن ماشین امکان تجربه و کشف و شهود را در زندگی خود دارد؟ خیر. ( شما را به دیدن سریال westword دعوت میکنم. آدمهای برنامه ریزی شده و ساخته شده ی دست بشر.) این افراد دقیقاً با خود همین کار را میکنند.کم کم این دسته از سبک زندگی و تجارب افرادی قابل احترام و علاقه مند به خود پیروی میکنند. نام فرزندشان را برحسب زندگی آن فرد که مورد علاقه ی آنهاست انتخاب میکنند و مشغول به شبیه سازی تمام زندگی خود با افراد موردعلاقه و احترام خود می شوند. به این ترتیب وارد جریاناتی می شوند که نه تنها راه کشف و شهود را می بنند بلکه تبدیل به مترسک های سخن گویی می شوند که نوع زندگی و سبک زندگی خود را برای دیگران تبلیغ میکنند تا برای آن دیگران الگو شوند و آن دیگران هم از روی دست آنها زندگی خود را بچینند. کپی برداران الگوسازی که خود زندگی شان را از روی دست دیگران ساخته اند. البته که تقلید نشانه ی ضعف عزت نفس و خلاقیت فرد می باشد.

(دقت کنید الگوبرداری از سیره ی انسان های وارسته  که دارای عصمت اند مثل انبیا و پیامبران و امامان الهی با انسان ها متفاوت است و اتفاقاً آن الگوبرداری و عمل به دستورات و تعالیم آنها راه خلاقیت، خودآگاهی و کشف و شهود را به روی انسان باز خواهد کرد.)

در این بین شما افرادی را پیروی می کنید که نمی دانید در چه سطحی از انرژی و فرکانس واقع شده اند؟ البته که نمی دانید این انرژی ها و فرکانس ها به صورت ناخواسته به شما منتقل خواهد شد  و البته که شما با پیروی از دیگران و استفاده از تجارب آنها که مربوط به زندگی خود آنهاست باعث مسدود شدن کانال ها و چاکراهای خود شده اید. من با خواندن غم نامه ها و ترس ها و تهدیدها یا حتی لذت های زندگی آن فرد که در شبکه های مجازی مشغول ثبت گزارشات روزانه ی خود است، سطح انرژی خود را پایین خواهم آورد. چرا؟ چون به مرور مشغول مقایسه جای جای زندگی خود با آن فرد مورد علاقه ام خواهم شد. آیا مقایسه سطح انرژی پایینی ندارد؟! البته هستند افرادی هم که اهل مقایسه نیستند که البته تعدادشان کم است. غالب افراد از عزت نفس پایین رنج می برند.

برخلاف اکثر افراد امروزی که بسیار علاقه مند این هستند تا جمعیت بیشتری را جذب خود کنند تا بازی مراد و مریدپروری را راه بیاندازند تا افکار، تجربیات، باورها و دانش خود را که در مسیر زندگی خویش کسب کرده اند به دیگران انتقال دهند، این روزها بیشتر دنبال این هستم تا دور و برم را آنقدر شلوغ نکنم تا کسی را مرید خودم سازم یا از فرورفتن در خلاهای درونی که منجر به تجربه هایم از درک هستی می شود باز بمانم. دقت کنید حرف من چیز دیگری است. شنیدن تجربیات دیگران خوب است. استفاده از نظر متخصص امور در نقاط مختلفی که مورد نیاز است هم گاهی لازم است اما تقلید و قدم به قدم پیش رفتن زندگی من یا پیروی از اصولی که افراد عادی برایمان مشق میکنند مخالف نظر بنده است. به شخصه از اصول و روش ها و تجربیات دیگران برای رسیدن به هدفی یا خواسته ای یا حتی روزمره هایم مثل آشپزی استفاده نمی کنم. چرا؟ اولاً که راه خلاقیت و خودآگاهی را می بندد دوما ما هر کدام باید مسیر رشد و تعالی خودمان را برویم تا به شعور و درک و شهود برسیم.

حالا برویم سراغ اینکه بالا بردن سطح انرژی به شما چه کمکی میکند؟

ساده ترین شکل آن داشتن آرامش و نشاط هر روز است. بسیاری افراد هستند که از نداشتن انگیزه و توان حرکت برای انجام هدف هایشان شکایت می کنند. اگر در مصاحبه های بالینی آنها دقت کنیم و روند رفتار آنها را در زندگی مورد مطالعه دهیم قطعاً به نقاطی برخورد خواهیم کرد که فرد خودش را زندگی نکرده است. اصلا علاقه مندی ها و زمینه های مورد استعداد خویش را نمی شناسد و به دنبال این است تا هر کسی را در یک زمینه ای دنبال کنید تا به آن چیزی که خانواده، جامعه یا افراد از موفقیت برایش تعریف کرده اند برسد. روزی که چشم باز می کند تا خودش را پیدا کند یک فرد سردرگم و آشفته به نظر می رسد که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد.

افرادی که به خودآگاهی می رسند دارای انگیزه ی لازم، اعتماد به نفس و هدفی برای دنبال کردن در زندگی شخصی خود هستند. در این مسیر است که فرد به رشد و تعالی و خودشکوفایی می رسد و البته که خودآگاهی به دنبالش خلاقیت را هم به دنبال دارد.

ما نیاز داریم خودمان را خالی کنیم. از شلوغی ها ی اضافه، از افرادی که بدون دقت در سطح انرژی آنها، آنها را وارد دایره ی زندگی مان می کنیم. افرادی که افکار، گفتار و رفتار منفی دارند. ما نیاز داریم برای بالا بردن سطح انرژی خود پاکسازی انجام دهیم. دقت کنید به رفتار عرفا و مرتاض ها که بسیاری از روزها به غارها و خلوت هایی پناه می برده اند تا به خلا درونی برسند یا قسمت هایی از شبانه روز را که سطح انرژی کیهانی بالاست مثل قبل طلوع آفتاب به مراقبه های روحی یا عبادت بپردازند.

آن وقت بسیاری از افراد امروز به محض آنکه خلا درونی خود را حس می کنند سراغ شبکه های اجتماعی یا افرادی می روند تا این خلا درونی را پر کنند. آنها از خالی بودن درون شان می ترسند و این یعنی سطح انرژی پایین. در حالی که این خلا درونی به پاکسازی روان و روح شما کمک می کند و البته راه اتصال به منبع عظیم انرژی یعنی خداوند مهربان مان است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۰۲
mina nikseresht