روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدیریت ذهن» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۲ ق.ظ

شما قدرت خلق دارید....

لازم است در شبانه روز به حالت مراقبه بنشینیم و در سکوت ذهن خود، نفسی عمیق بکشیم. روی تنفس خود تمرکز کنیم. به دم و بازدم خود فکر کنیم. نباید هیچ کنترل بیرونی و درونی روی شما وجود داشته باشد. شاید بهترین حالتش قبل از طلوع خورشید باشد. زمانی که خورشید در حال طلوع کردن است انرژی فوق العاده ای در نظام آفرینش در حال اتفاق است. شاید برای همین است که در تعالیم دینی این وقت از روز را بهترین زمان برای تولد یک روز عالی و داشتن شروعی خوب یاد کرده اند. فتوسنتز گیاهان و درختان، نور، صدای پرندگان و تمامی اینها حاضر و گواه بر این است که این زمان، زمان مناسبی برای در خود فرورفتن و خلق کردن است. انسان از جانب خداوند دارای این قدرت و اراده در زندگیش هست تا هر آنچه را که میخواهد به زندگیش فرابخواند. آیا لازم است که باور کند این قدرت را دارد؟ لازم نیست شما باور کنید چرا که این نیرو، به وضوح در شما وجود دارد. فقط باید آن را فعال کنید و کارها و رفتارهایی را در زندگی داشته باشید که تا بحال نداشته اید. باید ترس ها و نگرانی ها را از خود خارج کنید. در کتابی خواندم که نوشته بود: شما زمانی میتوانید روح خود را به هر آنجا که دوست دارید پرواز دهید که آن را از انحصار مادیات خارج کنید. هیچ دغدغه و ترس و نگرانی و محدودیتی در دنیا نباشد که شما را درگیر خود کرده باشد. تنها در این حالت است که آزادانه میتوانید به درون خود سفر کنید. توانایی ها و مهارتهای خفته ی خود را بیدار کنید. حتماً دیده اید بعضی ها در میانسالی شان مهارت جدیدی را در خود کشف میکنند یا بعد سالها زندگی تازه می فهمند در آن موضوع استعداد داشته اند. چرا؟ چون ترسها، نگرانی ها از شدن یا نشدن، حسرت و اندوه مانع بیدار شدن روح و ضمیر ناخودآگاه ماست.

از محدودیت هایی که در این عالم برای شما وجود دارد خارج شوید. ذهن تان را آزاد کنید. فکر کنید برای رسیدن به آنچیزی که می خواهید هیچ دایره ی محدودی وجود ندارد و شما میتوانید به تمام آن چیزی که دوست داشته اید برسید. در ابتدا لازم نیست باور کنید. فقط به این آگاه باشید که باید ذهن شما از بین مفاهیم بی ارزش و استعاره هایی که دیگران برایتان ساخته اند خارج شود. ذهن تان را از محدودیت فکرهای بی فایده خارج کنید. فکرهایی که نشدن و نداشتن را به شما تلقین میکند. احساس کنید در این لحظه که نشسته اید و مراقبه میکنید خوشبخت ترین فردی هستید که در این لحظه حضور دارد. میلیون ها نفر در این لحظه قادر به درک قدرت و انرژی که در عالم خلقت وجود دارد نیستند.

مراقبه ی ذهن نیاز به نگهداری از ذهن دارد. در طول روز باید مراقب حرفهایی که در ذهن تان چرخ میزند باشید. نمی توانید، نمی شود، تلاش بیخود نکن و... مجادله های ذهنی تان را کنار بگذارید. ذهن بعضی ها محل حرف زدن و دعوا کردن با دیگران است. آنها در ذهن شان هر روز به عده ای دعوا میکنند، عده ای را به دادگاه ذهن شان فرا میخوانند و البته که ذهن آنها مزرعه ای برای کاشت افکار شرطی و ناامید کننده است. فکر می کنید این مزرعه چه بذری را به شما عرضه می کند؟

باید ذهن را به مرز سکوت برسانید و این مراقبه را آنقدر تکرار کنید تا ذهن شما عادت کند لازم است در طول روز مدتی ساکت شود و به آنچه شما به آن دستور میدهید متعهد باشد. ذهن شما آنقدر قدرتمند هست که بتواند هر طور که شما میخواهید برنامه ریزی شود.

مرحله ی بعدی این است که تمام آن چیزهایی که مدنظرتان است روی کاغذ یا دفترچه ای یادداشت کنید. قدرت شما چطور فعال می شود؟ فکر شما ارتعاش دارد. این بسته به افکار شما دارد که ارتعاش مثبت باشد یا منفی. افکاری مثل نتوانستن، نشدن، نداشتن به دنبالش احساساتی مثل غم، ترس، خشم، حسد و ... را دارد. اینها موجی منفی از شما به بیرون ارسال میکند که هم موجب انسداد انرژی در شما می شود و هم دست یابی شما را به هر آنچه که میخواهید محدود میکند.

اتفاقات خوشایند در شما چه زمانی می افتد؟ زمانی که به قدرت درونی خود آگاه شوید. زمانی که بدانید درون شما انرژی های بسیاری وجود دارد تا هر آنچه را که میخواهید خلق کنید. اما تمامی اینها لازم است در جریان تغییر سبک زندگی، تغییر افکار، رفتار و گفتار پیش بیاید.

این رفتارها باید برای 21 روز اجرا شود. بعد آن تبدیل به عادت می شود و این عادتها روال زندگی شما را تغییر خواهد داد.

آیا میتوانید قدرت های درونی خود را بیدار کنید؟ کدام محدودیت های ذهنی شما باعث نرسیدن و نشدن به خواسته هایتان می شود؟ آیا هنوز وقت آن نرسیده که ذهن خود را پاکسازی کنید و این پاکسازی را تا بالا آوردن ذهن از کثافاتش ادامه دهید؟ آیا وقت آن نرسیده همین امروز بلند شوید و به درون خود سفر کنید تا بدانید چه انرژی هایی درون شما مسدود شده و کدام حال خوب و کدام افکار خوب باعث باز شدن قدرت های درونی شما می شود؟

تمرکزتان را روی دستها، پاها، چشم ها، زبان،گوش ها و قلب خود بگذارید. چه کارهای مثبتی میتوان با آنها انجام داد تا انرژی های مسدود شده ی آنها را آزاد کرد. فردی که می نویسد و باعث تغییر و تحول دیگری می شود یعنی انرژی های دست او آزاد است و این انرژی است که موجب ایجاد ارتعاشی ذهنی در شما می شود و آن متن روی شما اثر میگذارد. حتماً شنیده اید بعضی دستها قدرت شفابخشی دارند. دقیقاً همین است. آن دست آنقدر انرژی هایش فعال شده و با مراقبه های ذهنی، کلامی تحت کنترل فرد بوده است که در مسیر درست خود باعث شفابخشی به دیگران است.

این نکته را دوباره یادآوری می کنم خودتان را فراتر از آن چیزی بدانید که وراثت و محیط به شما القا کرده است. شما قدرت خلق دارید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۲
mina nikseresht
يكشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۵۹ ب.ظ

چطور از درد رنج هایمان نجات یابیم؟


سازمان بهداشت جهانی فهرست ده مهارت اصلی زندگی را که مطرح کرده است در بین آنها مدیریت احساسات و هیجانات نیز دیده می شود. وقتی حرف از احساسات می شود با مفهومی گیج کننده روبرو می شویم. عده ای که از قلیان احساسات شان زمام عقل و منطق را به دست آن سپرده اند و هرجا که حس خوب یا بدی داشته باشند دست به رفتاری در همان راستا خواهند زد و عده ای هم از آن طرف بوم افتاده اند. سرد، خشک و بی روح. انگار بیان احساسات شان قرار است چیزی از آنها کم کند و یا اینطور جلوه کند که آنها جلف و احساساتی هستند و این بیان نکردن است که باعث غرور و اقتدار فرد می باشد.

دیروز با یکی از مربی های تیم تکواندوی دختران صحبت می کردم. علت رجوعش حواس پرتی دخترا نسبت به تمرینات و درگیر شدنشون در مسائل عاطفی بود. میدونین دیگه teenager ها همینطوریش میشنگن وای به حال اینی که ورزشکارم باشن و بخوای اینا رو آماده ی کشوری و یا استانی بکنی. مربی شون خیلی آشفته و کلافه اومد پیشم و میگفت دیگه نمی کشم سر اینا داد بزنم حواست به تمرینت باشه. خلاصه قرار شد مدتی توی باشگاه واسه ی اینا کلاس بذارم که چطور برای قهرمانی آماده بشن.

تابحال زمینه ی برخوردی با مربی نداشتم و این اولین بار بود که مدیر باشگاه ایشون رو بهم ارجاع دادن. آشفتگی و خطوط چهره اش مشخص می کرد چقدر از درون التهاب روانی داره. چقدر روش فشاره. باهاش صحبت کردم و پرسیدم شما مجرد هستین؟ پاسخ جالب بود: گفت آره بیست ساله مربیم و مجردم. ولی حسابی سرم شلوغ بود و توی این 20سال کلی بچه ها رو به تیم ملی فرستادم و قهرمانی آوردن. بهش گفتم: ببین، چرا از رنج مجرد بودنت فرار می کنی و میخوای بگی عوضش این درد و رنج تنهایی و کمبودهای عاطفی رو با قهرمانی شاگردانت جبران کردی؟

من می فهمم چقدر اذیتی و می دونم مجرد بودنت توی جامعه ی امروز و موندنت در این جایگاه کار کمی نیست. می فهمم چه فشاری رو داری از لحاظ روانی تحمل می کنی و در کنارش شاگرد تربیت می کنی اونم اینقدر محکم و جدی.(کارش رو توی باشگاه و جدیتش رو توی کار تمرین می بینم.)

اینا رو که گفتم، انگار دست روی زخماش گذاشتم. توی چشماش اشک جمع شد. بهش گفتم: هیچ وقت حس رنج رو پنهان نکن. نترس از اینکه بگی مجردی ولی خوب زندگی کردی و درست. ولی بهرحال بخاطر اشتباه یا شرایطی ازدواج نکردی.

این نشانه ی سلامت روانه.

پنهان کردن احساسات و حرف نزدن از اونها ما را مجاز می کنه تا بعدها از تلمبار شدن احساس خشم، رنج، شادی، هیجان و امثال اینها رفتارهایی داشته باشیم که خلاف شخصیت و سلامت روان مونه. احساسات مون اگه قلیان کنه چه خوب و چه بد، حتماً آسیب زننده است. حرف بزنیم ازشون. نمیشه به دیگران بگیم به مشاور امین مون بگیم. بیان کردن احساسات به شکل صحیح و منطقی و نه داد و بیداد بر سر دیگران یک مهارت ارتباطیه. این مهارت حتماً در زندگی مشترک جز الزامات آموختنیه که اگه بلد نباشیم به هم دیگه در رابطه آسیب می زنیم.

حرف بزنیم از احساسات خوب و بدمون. از رنج هامون. نه به شکل تحقیر کردن و سرزنش کردن اینکه ممکنه دیگری یا دیگرانی در اون احساس سهم مخربی در ما داشته باشند. نه. بیان اون به شکل صحیح و درست و نه برچسب اتهام زدن به دیگران، باعث آرامش روانی و تمدد اعصاب خودمونه و این بیان به ما در ارتباط کمک می کنه تا به دیگران جهت بدیم چطور رفتاری نسبت به ما و شرایط روحی و روانی مون داشته باشن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۹
mina nikseresht
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۰ ق.ظ

مراحل تغییر یافتن چیست؟

برای اینکه تغییر کنیم باید دنیا را به همین صورتی که هست بپذیریم. اگر برای شاد زیستن دنبال یک راه سده هستید، قوانین کمتری برای خود وضع کنید و بی جهت زندگی را با باید ها و نبایدهای خود ساخته پیچیده نکنید.

 بنابراین ماموریت شما در زندگی تغییر جهت دادن نیست، بلکه شما مامور تغییر خویشتن هستید و تمامی راه حل ها در درون شماست. آنچه در دنیای درونی خود احساس می‌کنید در جهان بیرون به چشم می‌بینید و دقیقا به همین علت است که هیچ کس نمی‌تواند با دستکاری جهان بیرونی به زندگی خود سامان ببخشد. بزرگی می‌گوید: (نوع نگاه و نگرش انسان باعث تغییر شکل شرایط بیرونی می‌گردد.) وقتی شما حرکت می‌کنید. جهان به حرکت می‌افتد و به هر اندازه ای که تغییر کنید دیگر بازی سازان زندگی شما نیز به همان اندازه تغییر خواهند کرد بنابراین توجه داشته باشید که در زمینه روابط اجتماعی بیهوده نکوشید که دیگران را تغییر دهید.

وقتی که تصمیم به پذیرفتن بی قید و شرط دیگران می‌گیریم ((احساس خوب آرامش و آسوده زیستن)) با این روش ما همچون گذشته براساس معیارهای خاص خود به انتخاب دوستان و همراهانمان می‌پردازیم اما در عین حال به آنانی که انتخابشان نکرده ایم برچسب نادرستی و بدی نمی‌زنیم.

 اگر در پیرامون خود به دنبال زیباییها بگردیم زیبایی های بیشتری را در درون خود کشف خواهیم کرد زیرا ما در آینه وجود دیگران خود را می‌بینیم.

برای تغییر یافتن ابتدا باید باور کنید که این تغییر ضروری است آن گاه تغییر را در ذهن خود به خوشبختی ربط دهید و ذهن خود را نسبت به این تغییر شرطی کنید به عبارت دیگر خود را در شرایط ایده آل تصور کنید و خوشی حاصل از آن را احساس نمایید. اگر می‌خواهید به آرزوهای خود برسید باید بتوانید رفتار خود را تحت کنترل داشته باشید. برای برخی مردم صحبت کردن در جمع موجب احساس ناراحتی و اضطراب است چنین احساسی مسلما بر رفتار آنها تاثیر می‌گذارد در نتیجه هنگام صحبت کردن به لکنت می‌افتند نمی‌توانند راحت بنشینند و چهره شان سرخ می‌شود. چنین افرادی همواره از شرکت در مجالس ومکانهای عمومی سرباز می‌زنند اما اگر همین افراد بتوانند در همان لحظه احساس خود را تغییر دهند قادر خواهند بود تمام توان خود را به کار گیرند و از بهترین وضعیت جسمی و فکری برخوردار شوند. به یاد داشته باشید که هر چه در زندگی به دست آورید و یا از دست می‌دهید مانند دوست، خانواده، هسمر خوب، پول، موفقیت و بالاخره لذت و خوشی به دلیل مشکل احساس شماست. اولین روش برای تغییر دادن احساسمان، روش استفاده از جسم، یعنی تغییر حالتهای بدن، چهره، نحوه تنفس و حرکت و راه دوم کنترل تمرکز فکری است.

یاد بگیرید که اندیشه های خود را کنترل کنید زیرا اولا شما نمی‌توانید بر محیط پیرامون خود اوضاع جوی و یا عقایدی که دیگران درباره شما دارند کنترلی داشته باشید. ثانیه آنچه مایه شادی و خوشبختی انسان می‌شود قدرت و عوامل درونی است. پس روی اندیشه های خود کار کنید تا کیفیت زندگی تان را بهبود بخشید. آن گاه همین اندیشه های نو احساسات شما را متحول می‌کند.

توانایی درک افکار و تعیین اهداف و نتایج دلخواه شروع تمام خوشبختی ها و موفقیت هاست. برای تغییر کردن باید انعطاف پذیر باشید(در مطالب قبل اصل انعطاف پذیری تشریح داده شد) انعطاف پذیری نشانه یک ذهن برتر است. هدف خود را مشخص کنید و برای رسیدن به آن هدف تلاش کنید و در صورت شکست هرگز مایوس نشوید شیوه خود را بررسی کنید و اگر زمان لازم دیدید آن را تغییر دهید. اگر بتوانید آمادگی زیر سوال بردن فرض هایتان و آزمایش آنها در مقابل واقعیت و نیز توانایی قبول احتمال اشتباه را در خودتان ایجاد کنید آن وقت دارای طرز فکری خواهید شد که نهایتا شما را به سوی موفقیت های بزرگ هدایت می‌کند. در واقع انعطاف پذیری یعنی انطباق با تغییرات الگوها که با گذشت زمان تغییر می‌کنند. بنابراین شما هم باید تغییر کنید.

از خود بیش از آنچه دیگران از شما انتظار دارند متوقع باشید. فقط باید تصمیم بگیرید و نترسید تنها راه برای برطرف ساختن ترس، روبرو شدن با آن است. اگر ترس خود را بزرگ جلوه ندهید به زودی دگرگونی را در خود حس خواهید کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۹:۰۰
mina nikseresht
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ب.ظ

جوزدگی مجازی !

باید باور کنیم نبض بازار و جذب مشتری را کسی در دست می‎گیرد که تسلط کافی و مهارت‎های لازم در این شاخه را داشته باشد. باید باورکنیم کسی در تکنولوژی و فضاهای مجازی رشد خواهد کرد و به توسعه‎ی اقتصادی و تجاری بزرگ می‎رسدکه ابتدا آگاهی و دانش و تخصص و بعد از آن تجربه‎ی لازم و بایدی را در زمینه‎ی مورد نیاز ما داشته باشد.

اگرچه این روزها، شاهد رشد بیش از حد فضاهای مجازی در ایران هستیم اما باید گفت که قالب این داستان‎ها نه تنها کارشناسی نشده است بلکه صرفاً موجی است فراگیر که حتی اگر فردی دانش و معلومات ملزوم این کار را هم بلد نباشد و صرفاً تجربه‎ای مختصر بدون دانش و آگاهی داشته باشد می‎تواند تا حدودی موفق شود.

مدل راه انداختن کسب و کار و جستجوی سرمایه گذار، مدل دهه نود و سالهای آغازین قرن جدید در آمریکا بود. امروز، چه در‌آمریکا و چه در ایران و هر نقطه‌ی جدید، مدل‌هایی که خلاقانه و پایدار باشند و بتوانند ثروت و ارزش را از درون و نه با سرمایه گذاری خارجی خلق کنند، احتمالاً آینده‌ی درخشان‌تری را تجربه خواهند کرد.

بهشت ثروت دورتر شده و پل صراط آن باریک‌تر. تکنولوژیست‌ها اگر مدیریت و اقتصاد و فلسفه‌ی تکنولوژی دیجیتال را عمیق و با روح و جان نفهمند به راحتی گذشته به بهشت نمی‌روند.

یادم هست چند سالی که درگیر کارهای طراحی و پیاده‎سازی سایت‎ها بودم یکی از مشکلات عمده و البته مهم این بود که اگر تو با کاربر عادی مواجه باشی و البته راهبری که قرار است آن سیستم را تحویل بگیرد، دانش و تخصص و  حتی سواد سایت را هم نداشته باشد و همین جاست که کار سخت‎تر و سخت‎تر می‎شود و تو مجبور خواهی شد برای مشکلات ناشی از آن سایت‎ها و شرکت‎ها، مدیران غیرمتخصص و ناآگاهی در این زمینه را متقاعد سازی تا به خود بقوبولانند که این شرکت یا سیستم از بعد تخصص و مشاوره‎ی وب‎سایت معیوب است و هرگز یک شرکت معیوب نمی‎تواند کار سالم و حرفه‎ای را به مشتری ارایه بدهد.

پس قبل از تجربه‎ی کاری داشتن حداقل دانش و تخصص لازم و بعد از آن تجربه می‎تواند سبب رشد و ارتقای سازمان‎ها شود.

چه خوب که اگر مدیریت سازمان یا نهادی را برعهده داریم قبل از استفاده از سمت‎های تحکم و مدیریتی خود، به افرادی که دانش و تجربه‎ی لازم و کافی در حوزه‎های مورد نیاز کسب وکار ما را دارند مراجعه و مشاوره بگیریم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۶
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۶ ق.ظ

این ده جمله را هیچ وقت نگو....

در اینجا سعی داریم 10 جمله سرزنش کننده را مطرح کنیم که به خودمان می گوییم. سپس راهکارهایی را برای مقابله با این خودگویی های منفی به شما پیشنهاد می کنیم.

 قدم اول برای مقابله با این خودگویی ها، شناختن آنهاست. ممکن است افکار و خودگویی های منفی در اعماق ذهن شما باشند و شما از آنها آگاهی نداشته باشید اما این افکار منفی خواه ناخواه بر احساسات و عملکرد شما تاثیر می گذارند.

1.من ارزشش را ندارم

این جمله مستقیما اعتماد به نفس شما را مورد حمله قرار می دهد و هیچ ریشه ای در حقیقت ندارد. گفتن "من ارزشش را ندارم" باور منفی است که می تواند به سرعت شما را از پا درآورد. پس تا دیر نشده کاری بکنید.

2.من آدم بی خاصیتی هستم

گفتن این جمله به خود به کلی قدرت شخصی تان را می رباید و شما را بدون انگیزه می سازد.

3.من نمی توانم آن کار را انجام دهم

این جمله هم قدرت شما را کاهش می دهد. زمان هایی وجود دارد که شما واقعا نمی توانید کاری را انجام دهید، اما در اکثر مواقع این فکر ، بیشتر یک حمله به خود است تا واقعیت!

4.من هرگز پیشرفتی نخواهم داشت

این خودگویی آغازی برای شکست است قبل از آنکه شما واقعا شروع به انجام آن کار بکنید. همه ما می دانیم که موفقیت پس از تلاش ما و در یک زمان خاص فرا می رسد. گفتن این مسئله به خود که "شکست خواهم خورد" قبل از آغاز یک کار، شما را از شکوفایی استعدادها و رسیدن به جایگاهی که استحقاق آن را دارید، باز خواهد داشت.

5.دیگران من را دوست نخواهند داشت

یک شروع برای طرد شدن. زمانی که شما وارد یک موقعیت می شوید و به خودتان می گویید که دیگران شما را دوست نخواهند داشت در واقع با دست خودتان (با فکر خودتان) این طرز فکرتان را به واقعیت تبدیل می کنید. زیرا وقتی با این فکر وارد یک جمع می شوید از ترس اینکه دیگران با شما برخورد خوبی نداشته باشند، از جمع کناره گیری می کنید و کمتر با دیگران حرف می زنید. بنابر این به طور طبیعی دیگران هم با شما کمتر صحبت می کنند. بنابراین خودگویی منفی شما تایید می شود.

6.دیگران بهتر از من هستند

معمولا همه ما تمایل داریم خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. اما گفتن این جمله به خود که " دیگران بهتر از من هستند" ضربه شدیدی به اعتماد به نفس وارد می کند.

7.من بی کفایت هستم

گفتن این جمله به خود باعث می شود احساس کنید برای دستیابی به خواسته های خود از زندگی لیاقت ندارید. حس بی کفایتی شخصی به شدت باعث بی انگیزگی می شود.

8.من باید کامل باشم

یک روش برای تضمین شکست خوردن، انتقاد از خود در زمانی است که کامل نیستید. این زمان در واقع همه زمان هاست زیرا همه ما کاملا ناکامل هستیم.

9.نظر من اهمیتی ندارد

در این جمله اعتماد به نفس بسیار پایینی نهفته است. در صورتی که این جمله را به خودتان می گویید احتمالا خودتان را بی ارزش در نظر می گیرید.

10.من هیچ تغییری نمی کنم

این جمله سرشار از ناامیدی است و باعث می شود شما در رکود بمانید و هیچ تلاشی برای پیشرفت و تغییر انجام ندهید.

با خودگویی های منفی چه کار کنیم؟

گام های زیر را پیگیری کنید تا بهتر بتوانید بر خودگویی های منفی تان کنترل داشته باشید:

* مچ خودتان را بگیرید

در ابتدای روز زمان کوتاهی را به فکر کردن به افکار و خودگویی هایتان اختصاص دهید و خودگویی های منفی تان را شناسایی کنید.

* برای خودگویی منفی تان عنوان بگذارید

مشخص کنید که خودگویی منفی تان دقیقا چیست. می توانید از 10 مورد ذکر شده در این مقاله استفاده کنید.

* این تنها یک فکر است

همه ما در طول روز فکرهای زیادی را از سر می گذرانیم. اما همه آنها واقعی نیستند . بنابراین زمانی که فکر یا خودگویی منفی تان را شناسایی کردید، به خودتان بگویید " این تنها یک فکر است". بنابراین شما باور دارید که یک فکر فقط یک فکر است نه حتما یک واقعیت.

* میزان واقعی بودن فکر خود را بسنجید

به عنوان یک قاضی در مورد فکر خود قضاوت کنید. ببینید فکرتان تا چه اندازه واقعیت دارد. اگر تا حد زیادی واقعی بود تلاش کنید برای آن راه حلی پیدا کنید. مثلا اگر دلایل و شواهد کافی برای این خودگویی منفی دارید که "دیگران من را دوست ندارند" فکر کنید که چگونه می توانید رفتار خود را تغییر دهید تا فرد دوست داشتنی تری شوید. اما اگر فکرتان واقعیت کمی دارد بهتر است آن را با جملات و خودگویی های مثبت جایگزین کنید.

* نفس عمیق بکشید

این تمرین را امتحان کنید. در جایی آرام بنشینید. چشم هایتان را ببندبد. بدنتان را رها کنید و نفس های عمیق بکشید. آرام آرام احساس می کنید احساس بهتری دارید و افکار و خودگویی های مثبت به ذهنتان می آید. خودتان هم شروع کنید خودگویی های مثبت را در ذهنتان مرور کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۰۶
mina nikseresht
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۵ ب.ظ

چه رازی در تصور کردن نهفته است؟

چه رازی در تصور کردن نهفته است؟

وقتی والت دیسنی طرح سرزمینی شگفت‌انگیز را توصیف کرد که زمینی وسیع را در بر می‌گرفت و هر ساله میلیون‌ها گردشگر را جذب می‌کرد؛ بسیاری از انسان‌ها تصور می‌کردند که او دیوانه است. دیسنی در ذهنش مشاهده می‌کرد که بسیاری از تصوراتش به واقعیت پیوسته‌اند؛ اما متأسفانه او قبل از مراسم گشایش پارک تفریحی اپکات از دنیا رفت. در روز مراسم، گزارشگری به‌سوی همسر والت دیسنی رفت و به او چنین گفت: ”بسیار تأسف‌بار است که والت امروز این‌جا نیست تا شاهد این مراسم باشکوه باشد.“ خانم دیسنی بی‌درنگ پاسخ داد: ”او، مدت‌ها قبل، این مجموعه و این مراسم را در ذهنش دیده بود؛ قبل از آن‌که من و شما بتوانیم چنین رؤیایی را باور کنیم.“

”تصورکردن به‌راستی اهمیتی بسیار دارد. تصورکردن درحقیقت طرحی از پیش تعیین‌شده برای جذب‌کردن اموری در آینده است.“

آلبرت اینشتین

وقتی به‌خوبی دراین‌باره بیندیشید؛ پی می‌برید محیطی که در آن زندگی می‌کنیم و کالاهای ساخت بشر، همه و همه، در ابتدا فقط یک رؤیا یا تصور بوده‌اند. وقتی انسان‌ها دستیابی به خواسته‌های ارزشمندشان را در ذهنشان تصور می‌کنند؛ به‌معنای‌واقعی انگیزه می‌گیرند تا تصوراتشان را به واقعیت تبدیل کنند. هرچه اهداف ارزشمندمان را با وضوحی بیشتر تصور کنیم؛ راه‌هایی بیشتر را برای دستیابی به آن‌ها می‌یابیم و این احتمال را افزایش می‌دهیم که رویدادهای زندگی‌مان به شیوه‌ی مناسب و دلخواه‌مان اتفاق بیفتد. بسیاری از انسان‌ها زندگی‌شان را فقط با این امید سپری می‌کنند که با بهترین رویدادها روبه‌رو شوند؛ اما وقتی خودمان تلاش نمی‌کنیم و همه‌ی امور زندگی‌مان را به شانس نسبت می‌دهیم، رویدادهای زندگی‌مان نیز به‌ندرت به‌نفع ما اتفاق می‌افتد. تصورکردن زمانی تأثیرگذار است که به انسان انگیزه‌ی کافی ببخشد تا در مسیر دستیابی به اهداف ارزشمندش به‌شدت بکوشد. برای رویاروشدن با بهترین رویدادها در زندگی فقط و فقط امیدواربودن کافی نخواهد بود. تصورکردن به سه شیوه‌ی مؤثر عمل می‌کند:

1. خلاقیت شما را برمی‌انگیزد.

2. مغزتان را متمرکز می‌کند تا به کمک آن بتوانید به دارایی‌ها و منابع موجود در دسترستان توجه کنید.

3. انسان‌ها، منابع و فرصت‌هایی را به‌سوی شما جذب می‌کند که برای دستیابی به اهداف ارزشمندتان به آن‌ها نیاز دارید.

 

”آیا موضوعی ناگوارتر از نابینابودن وجود دارد؟ بله، انسانی که هدفی ارزشمند ندارد و تصویری را دراین‌باره در ذهنش نمی‌پروراند. بسیار ناخوشایند است که چشمانی بینا داشته باشیم؛ اما تصویری را در ذهنمان نپرورانیم.“

هلن کلر

پژوهشگران دانشگاه هاروارد با پژوهش خود چنین موضوعی را اثبات کرده‌اند: دانش‌آموزانی که از قبل رویدادهای مناسب و دلخواه‌شان را تصور می‌کنند به‌راستی همه‌ی وظایفشان را کمابیش با دقتی 100درصدی انجام می‌دهند؛ اما دانش‌آموزانی که قدرت تصورشان را به‌کار نمی‌برند در انجام‌دادن وظایفشان فقط 55درصد دقتشان را به‌کار می‌برند. آیا این موضوع به‌راستی شگفت‌انگیز نیست؟

جک نیکلاس، بازیکن افسانه‌ای گلف، با بیش از صد پیروزی در مسابقات مختلف، چنین گفت: ”هرگز حتی در تمرین نیز ضربه‌ای را به توپی نزده‌ام؛ مگر این‌که تصویری دقیق و متمرکزشده را از قبل درباره‌ی آن در ذهنم می‌پروراندم. تصاویر ذهنی‌ام همچون فیلمی رنگی هستند. در ابتدا مشاهده می‌کنم که قصد دارم مسابقه را کجا به‌پایان برسانم؛ سپس، توپ سفیدرنگ و زیبا را روی چمن سبز روشن می‌نگرم. در مرحله‌ی بعد، صحنه به‌سرعت تغییر می‌کند و من توپ را در حالی مشاهده می‌کنم که به‌سوی مکان دلخواهم می‌رود. مسیر توپ، شکل آن و حتی حرکتش را روی زمین تصور می‌کنم. سپس، این تصویر به‌تدریج محو می‌شود و تصویر بعدی به من نشان می‌دهد که تصویرهای گذشته‌ی ذهنم به واقعیت تبدیل خواهد شد.“

برای شکوفاکردن قدرت تصورتان هرگز ضرورتی ندارد که ورزشکار باشید. تصورکردن در همه‌ی زمینه‌ها تأثیرگذار است. وقتی اهداف ارزشمندتان را به‌گونه‌ای تصور می‌کنید که گویا از قبل به‌ثمر رسیده‌اند؛ تضادی در ذهنتان به‌وجود می‌آید. در این وضعیت، مغزتان می‌داند که بین موقعیت فعلی شما و تصوراتتان شکافی وجود دارد؛ بنابراین، اقدامات لازم را برای پرکردن این شکاف انجام می‌دهد. اقدامات مغزتان در این زمینه سبب می‌شود تصوراتتان به واقعیت بپیوندد.

پس از مدتی پی می‌برید هر روز صبح با اندیشه‌هایی جدید دراین‌باره از خواب برمی‌خیزید که چگونه می‌توانید به اهداف ارزشمندتان برسید. شاید پی ببرید به‌صورت غیرمنتظره کارهایی را انجام می‌دهید که به شما کمک می‌کند تا به مرحله‌ی دستیابی به اهدافتان نزدیک‌تر شوید. ناگهان پی می‌برید که برای نخستین بار در کلاس درس حضوری فعال دارید؛ برای انجام‌دادن کارها یا مسؤولیت‌هایی جدید داوطلب می‌شوید؛ برای دستیابی به خواسته‌ها و اهداف ارزشمندتان پول پس‌انداز می‌کنید یا در زندگی شخصی هرچه بیشتر از دشواری‌های موجود در مسیر دستیابی به اهداف ارزشمندتان استقبال می‌کنید. شما همه‌ی این کارها را انجام می‌دهید تا بتوانید هرچه بیشتر از خودتان و زندگی‌تان بهره ببرید.

در آن زمان که دست‌به‌کار می‌شوید؛ نیمی از راه را پیموده‌اید.

شما در مسیر دستیابی به موفقیت قرار دارید.

به این کار خوب و سازنده‌ی خودتان ادامه دهید.

تردیدی وجود ندارد که تصورکردن برای دستیابی به موفقیت به‌راستی شیوه‌ای تأثیرگذار محسوب می‌شود؛ اما این شیوه را نیز، همچون شیوه‌های دیگر، باید خودتان به‌کار ببرید. هیچ‌کس نمی‌تواند شما را به انجام‌دادن این کار مجبور کند و هیچ‌کس نیز این کار را برای شما انجام نخواهد داد. درحالی‌که درباره‌ی اهدافتان می‌اندیشید؛ آن‌ها را به‌گونه‌ای تصور کنید که گویا از قبل کامل شده‌اند. لازم نیست همه‌ی وقتتان را به انجام‌دادن این کار اختصاص دهید؛ فقط کافی است پنج تا ده دقیقه از روزتان را برای این کار صرف کنید. تصورکردن به‌راستی یکی از مهم‌ترین شیوه‌ها محسوب می‌شود که با به‌کارگیری آن می‌توانید رؤیاهای ارزشمندتان را به واقعیت تبدیل کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۵
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ

یک داستان جالب

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می‌کرد. یک روز او با صاحب کار خود موضوع را در میان گذاشت پس از روزهای طولانی کار کردن و زحمت کشیدن حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت می‌خواست او را از کار بازنشسته کنند. صاحب کار او بسیار ناراحت شد سعی کرد او را منصرف کند اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد سرانجام صاحب کار درحالی‌که با تأسف با این درخواست موافقت می‌کرد از او خواست تا به عنوان آخرین کار ساخت خانه‌ای را به عهده بگیرد. نجار در حالت رودربایستی، پذیرفت درحالی‌که دلش چندان به این کار راضی نبود پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود برای این منظور به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به‌سرعت و بی‌دقت به ساختن خانه مشغول شد و زود به خاطر رسیدن به استراحت،‌ کار را تمام صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار برای دریافت آخرین کار به آن‌جا آمد. زمان تحویل کلید صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:

این خانه هدیه‌ای است از طرف من به تو به خاطر سال‌های همکاری!

نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد درواقع اگر او می‌دانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن به کار می‌برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن به کار می‌گرفت یعنی کار را به صورت دیگری پیش می‌برد. این داستان کوتاه ماست. ما زندگی‌مان را می‌سازیم هر روز می‌گذرد گاهی با کمترین توجهی به آنچه که می‌سازیم نداریم پس در اثر یک شوک و اتفاق غیر مترقبه می‌فهمیم مجبوریم از همین ساخته‌ها زندگی کنیم. اگر چنین تصوری داشته باشید تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود می‌کنید.

فرصت‌ها از دست می‌روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته‌ایم ممکن نیست. شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکش هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده شود یک تخته در آن‌ جای می‌گیرد و یک دیوار برپا می‌شود مراقب سلامتی خانه‌ای که برای زندگی خود می‌سازید باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۲۳
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ب.ظ

می‌خواهید شما هم لئوناردو داوینچی باشید؟

زمانی که حرف از هنر و خلاقیت و هوش به میان می‌آید، اولین فردی که به یادش می‌افتید کیست؟ بله، اغلب افراد لئوناردو داوینچی را مظهر هوش و هنر می‌دانند. علاوه بر این‌که شاهکارهای نقاشی او چون مونالیزا و شام آخر هنوز هم جزو برترین شاهکارهای هنر نقاشی هستند، این مرد در زمان خود یک مجسمه‌ساز، کالبدشناس، ریاضی‌دان، گیاه‌شناس و موسیقی‌دان فوق‌العاده نیز بوده است. یادداشت‌های شخصی او پر از ایده‌های بکر و حیرت‌انگیز است. از طراحی هلیکوپتر گرفته تا بمب‌های هیدرولیکی! لئوناردو داوینچی در طول زندگی خود کارهای بزرگی انجام داد، بسیار بزرگ! اما چگونه؟ چگونه داوینچی توانست این همه شاهکار را از خود به جا بگذارد؟ شاید برخی بگویند: «ای بابا آن زمان که این همه گرفتاری و دردسر نبود!»  و یا «خوب، او یک نابغه بود!» اما اگر زندگی لئوناردو داوینچی را بررسی کنید درمی‌یابید که هیچ کار بزرگی در دنیا تنها با نبوغ و یا به‌راحتی صورت نگرفته است.
برای این‌که لئوناردو داوینچی باشید، باید:
1.    وارد عمل شوید
همه می‌گویند خواستن، توانستن است اما خواستن به‌تنهایی هیچ کمک به شما نخواهد کرد، باید وارد عمل شوید. اگر عمل نکنید، اندوختن اطلاعات و آموختن دانسته‌ها به هیچ کارتان نخواهد آمد. عمل، مهم‌ترین بخش از فرایند پیشرفت است. شاید این جملات برایتان بسیار بدیهی آید اما بهتر است بدانید با این‌که اغلب مردم دنیا چنین نکاتی را می‌دانند اما به جای این‌که وارد عمل شوند و سرنوشت خود را بسازند، آن‌قدر تعلل می‌کنند تا دیگران و اتفاقات دنیا، سرنوشتشان را رقم زنند. اگر می‌خواهید تقدیر در دستانتان باشد، باید با کارهایتان آن را بسازید. اگر تقدیر بهتری می‌خواهید، اگر آینده‌ی فوق‌العاده‌ای آرزو می‌کنید، باید کارهای بزرگی هم برای ساختن آن انجام دهید. آینده‌ی شما را اعمالتان خواهد ساخت نه ایده‌ها و افکارتان!
یکی از ترفندهایی که موجب می‌شود تا بتوانید راحت‌تر تصمیم بگیرید و سریع‌تر وارد عمل شوید این است که از کسانی که کارهایی مشابه با آنچه که شما می‌خواهید انجام دهید، انجام داده و موفق بوده‌اند، پیروی کنید. بسیاری از افراد معتقدند برای این‌که بهتر عمل کنند باید بیشتر فکر کنند اما من می‌گویم اگر بیشتر فکر کنید و کمتر عمل نمایید تنها یک ابزار قدرتمند خواهید داشت: ابزار اطلاعات! اما اگر فکر کنید و عمل نمایید، ابزار مفیدتری هم در دست دارید: ابزار تجربه! علاوه بر این تنها با عمل کردن است که بخشی از فرایند پیشرفت برای شما بسیار عادی خواهد شد به‌طوری‌که برای انجام آن به هیچ تلاش و یا تفکر اضافی نیاز نخواهید داشت.
برای این‌که بتوانید بی از پیش وارد عمل شوید و کارهای بزرگ‌تری انجام دهید باید:
•    مثبت بیندیشید
نترسید! کار سختی نیست! کافی است واقعا بخواهید و برای مثبت بودن مانند سایر وظایف زندگی‌تان اهمیت قایل شوید. برای خود فضای مثبتی بسازید. با دوستانی معاشرت کنید که مثبت بیندیشند. روش‌های آرام‌سازی جسم و روان را بیاموزید. هر روزه زمانی را برای استفاده از کتاب‌ها و یا سی‌دی‌های روش‌های مثبت‌اندیشی اختصاص دهید.
•    کارها را براساس اولویت انجام دهید، نه علاقه
ممکن است برای انجام کاری هیچ اشتیاقی نداشته باشید، به‌طور مثال، اصلا دلتان نخواهد که هر روز  صبح ورزش کنید. در چنین شرایطی باید خود را مجبور به پیروی از یک برنامه‌ی از پیش تعیین شده نمایید. با خود روراست و سخت‌گیر باشید و تحت هیچ شرایطی عذر و بهانه را قبول نکنید. کافی است تنها دو هفته به این روش ادامه دهید تا بتوانید کارها را راحت‌تر انجام دهید.
2.پیگیر باشید
معمولا داشتن اشتیاق هنگام شروع یک کار تازه بسیار ساده است اما همین که مشکلات کوچک و بزرگ روی نشان دادند دیگر مشتاق بودن کار آسانی نخواهد بود. در چنین شرایطی باید پیگیر باشید. می‌دانم که گاه شرایط آن‌قدر دشوار می‌شود که می‌خواهید خود را از کار دور نگه دارید اما یکی از دلایلی که بسیاری از مردم به آنچه که می‌خواهند نمی‌رسند این است که گاه می‌دوند و گاه به‌طورکلی متوقف می‌شوند. اگر می‌خواهید فرصت‌های طلایی را از دست ندهید باید همیشه گوش به زنگ باشید و هرگز از تلاش باز نایستید.
برای این‌که بتوانید پیگیر باشید، باید:
•    باور کنید
باور کنید که خود معمار زندگی‌تان هستید. اگر باور کنید که با افکار و اعمالتان، آینده و زندگی‌تان را می‌سازید، برای آنچه که آرزو دارید به‌دست آورید، پیگیر خواهید بود زیرا اطمینان خواهید داشت که به نتیجه می‌رسید و با پیگیری سعی می‌کنید تا هرچه سریع‌تر به آرزویتان برسید. تنها زمانی دست از رویاهایتان برخواهید داشت که تصور کنید، جامعه، مردم، همسر، والدین،... و یا هر کس دیگری جز شما آینده‌تان را رقم خواهد زد.
•    برنامه داشته باشید
هر صبح که از خواب بیدار می‌شوید بخش جدیدی از زندگی‌تان را آغاز می‌کنید. تنها به فکر آینده نباشید. آینده‌ی شما از همین لحظه که مشغول خواندن این سطور هستید آغاز شده است پس از همین الان برای خود برنامه‌ریزی داشته باشید. حتی اگر بیکار هستید باید بدانید که هر روزتان چگونه می‌گذرد.
3. اولویت‌ها را تشخیص دهید
زمان برای کسانی که از آن استفاده می‌کنند، صبر خواهد کرد

برای رسیدن به موفقیت، همه فرصت کافی خواهند داشت. شما نیز همان بیست و چهار ساعتی را در اختیار دارید که لئوناردو داوینچی در اختیار داشت. برای رسیدن به اهدافتان تنها کافی است بدانید که از این زمان چگونه استفاده کنید. بدین منظور، زندگی خود را بررسی کنید و دریابید که اکنون در زندگی شما چه چیزی بیشترین اهمیت را دارد؟ منظورم این است که بدانید واقعا و از ته دل برای خود چه می‌خواهید؟ اگر پاسخ این سؤال را به‌روشنی می‌دانید، می‌توانید مطمئن باشید آنچه را که واقعا شما را به این هدف نزدیک می‌کند، برای شما مهم‌ترین کار در طی روز خواهد بود.
4. متمرکز باشید
اگر در کشور همزمان چند قدرت حکومت کنند، آن کشور سقوط خواهد کرد، اگر ذهنتان بین وظایف و اهداف گوناگون سردرگم بماند، دیر یا زود به شکست نزدیک خواهید شد. باز می‌گویم، لازم است بدانید چه چیزی برای شما از هر چیز دیگر مهم‌تر است و سپس بر آن‌ها متمرکز شوید و برای رسیدن به آن پیگیر باشید. برای این‌که بتوانید بر اهداف خود متمرکز باقی بمانید:
• مثبت بیندیشید
این مهارت به‌سادگی به‌دست نمی‌آید، برای رسیدن به چنین توانایی مهمی باید بسیار جدی باشید. برای خود اهداف کوتاه‌مدتی که شما را به هدف اصلی‌تان راهنمایی می‌کنند تعیین کنید و برای رسیدن به آن‌ها مدت زمان مشخصی، به‌طور مثال یک هفته، تعیین کنید. باید خود را موظف بدانید تا در پایان هفته، وظایف خود را به اتمام رسانده باشید و در غیر این صورت خود را تنبیه کنید. به‌طور مثال تعطیلات آخر هفته را در خانه بمانید و به کارهای معوقه بپردازید و یا خود را مجبور کنید که برای جریمه، کارهای بیشتری را در هفته‌ی آینده انجام دهید و یا هر چیز دیگری که شما را متنبه سازد. شاید به نظرتان احمقانه باشد اما در چنین شرایطی شما ذهن ناخودآگاه خود را تربیت خواهید کرد. ممکن است تنبیه کردن خودتان برای شما مسخره باشد اما ذهن ناخودآگاهتان در این مورد بسیار جدی است و به زودی در می‌یابید که ناخودآگاه وظایف خود را سریع‌تر و مصمم‌تر انجام می‌دهید.
• در هر زمان تنها یک کار را انجام دهید
می‌دانم که عادت کرده‌اید هممان با کار کردن با رایانه، تلویزیون تماشا کنید و در همان حال به کارهای مربوط به تحصیل و یا شغلتان بپردازید اما این روش خوبی برای موفقیت نیست! خود را مجبور سازید تا در هر زمان تنها یک کار را صورت دهید. برای کارهای جدی و مهم خود زمان ویژه‌ای اختصاص دهید و هر روز در همان ساعت به کار بپردازید. باور کنید که هم همه‌ی کارها را بهتر انجام خواهید داد و هم زمان کافی برای چت کردن و تلویزیون دیدن خواهید داشت.
• برای خود فضای مناسبی بسازید
اگر در محیط کار خود همکار دارید، با آن‌ها قرار بگذارید تا زمان مشخصی را به گفتگو اختصاص دهید. هنگامی که مشغول کار هستید، تلفن همراه خود را خاموش کنید. در سکوت کار کنید و یا به‌طور کلی فضایی را ایجاد کنید که در آن راحت‌تر و متمرکزتر کار کنید. به‌زودی نتیجه‌ی حیرت‌انگیز این ترفند را خواهید دید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۶
mina nikseresht
جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ب.ظ

چرا تنبلی می کنیم؟

اینکه تنبلی بد است و همه ی ما می دانیم که با تنبلی نمی توانیم به موفقیت برسیم هیچ شکی در آن نیست اما چرا با اینکه به بد بودن این عمل و رفتار واقف هستیم باز هم تنبلی می کنیم؟ تعطیلات فرصت بسیار خوبی بود تا خودمان را محک بزنیم و ببینیم جزء کدام دسته از افراد بودیم و یا هستیم! البته بگذریم از افرادی که منتظر تعطیلات بعدی هستند تا باز هم به ادامه ی مسافرت ها و گردش ها و وقت تلف کنی های خود بپردازند(البته همین جا باید توضیح دهم که تفریح مناسب و به جا لازمه ی زندگیست به شرطی که افراط و تفریط در آن نباشد!)

اگر شما جزء آن دسته افرادی هستید که دوست دارید تنبلی تان را درمان کنید لازم است خودتان را متعهد به نکات زیر کنید:

1)  ذهن تان را هر روز متوجه پیامدهای منفی و ضررهای ناشی از این رفتار باشد؛

به این فکر کنید که تاکنون چه لحظات و ساعت هایی را به خاطر این رفتار از دست داده اید در حالی که بوده اند افرادی که همین لحظات شان را به نحو احسن استفاده کرده اند.پس نکته ی اول این است که دفتری بردارید و ضررهای ناشی از این رفتار را در آن یادداشت کنید. این سؤال مهم را از خودتان بپرسید: من تاکنون به خاطر تنبلی هایم چه چیزهایی را از دست داده ام؟! و در نهایت لیست ضرررهای ناشی از این رفتار را برای خود یادداشت کنید.

2) به خودتان فرصت جبران بدهید؛

اینکه تا کنون چه چیزهایی را از دست داده اید برای بیدار کردن خودتان لازم است اما ادامه ی این کار باعث از بین رفتن اعتماد به نفس تان خواهد شد. پس توجه داشته باشید جبران این لحظات و برنامه ریزی برای تغییر رفتار بسیار می تواند به موفقیت تان کمک کند. تلاش کنید برای هر روز خود برنامه ی دقیقی را داشته باشید.

3) از مجاورت و معاشرت با افراد تنبل جداً خودداری کنید؛

رعایت تک تک این نکات بسیار مهم است. اما این مورد به نظرم مهمتر از موارد دیگر است. چرا که با همه ی زحماتی که می کشید اگر با فردی تنبل و یا افرادی که وقت خود را با حرف زدن های بی مورد و بی نتیجه یا انجام کارهای غیرضروری و غیرمهم تلف می کنند هم چون سمی هستند که لحظات زندگی شما را هدر می دهند. پس هر روز نیز مراقب باشید تا با این افراد به هیچ وجه مجاورت و معاشرت نداشته باشید. این افراد با کلام و رفتارشان به عدم موفقیت شما دامن می زنند. البته بعضی ممکن است این سؤال برایشان پیش بیاید که من در زندگیم با افرادی سر و کار دارم که نمی توانم آنها را از دایره ی زندگیم بیرون کنم! اینجا باید چگونه رفتار کرد؟ باید گفت اینکه شما نمی توانید این افراد را تغییر دهید و ابتدا باید به فکر تغییر رفتار خود باشید نکته ی حائز اهمیتی است. اگر این فرد همکار شماست ابتدا تا جایی که می توانید او را آگاه کنید. پیشنهاد مطالعه ی کتاب یا مقاله ای در این زمینه و یا معرفی کلاس ها و سخنرانی های مؤثر می تواند کمک حال خوبی باشد. اما اگر او اهل مطالعه و تغییر نیست بهتر است تا می توانید تنها در موارد ضرورت با او ارتباط برقرار کنید. قسمت خطرناک داستان زمانی است که بعضی افراد با همکارشان طرح دوستی می ریزند، با او صمیمی می شوند و... اگر این فرد جزء اعضای خانواده ی شماست وظیفه شما این است که علاوه بر اینکه ابتدا به فکر تغییر خود هستید اعضای خانواده تان را نیز از پیامدهای منفی تنبلی آگاه کنید. اگر شما پدر و مادر هستید باید مراقب باشید تا الگوی تنبلی به فرزندتان ندهید. چرا که اگر او از شما دیده باشد که وقت تان را با موارد بی جا هدر داده اید در جایی که به او تذکر بدهید که درس بخواند و یا امثالهم از شما حرف شنوی نخواهد داشت.

4)مراقب تعطیلات باشید؛

اگر به فکر درمان این رفتار هستید باید تا مدتها مانند یک بیمار که باید رأس ساعت های مشخصی داروهایش را هر روز مصرف کند و از مواردی که موجب تشدید بیماریش می شود دوری کند، شما نیز باید برای درمان این رفتار، مراقب آسیبها باشید. تعطیلات خطرناک ترین مرحله برای بازگشت تنبلی است. اینکه ما برای تعطیلات خود برنامه ی مشخص و معلومی نداشته باشیم باعث خواهد شد تا زمان خود را برای استفاده از این زمان مناسب از دست بدهیم.

5)داشتن برنامه ی مناسب و منسجم؛

افرادی که برای روز، هفته و یا ماه خود برنامه ریزی ندارند، بیشتر در معرض مبتلا شدن به تنبلی هستند. اینکه تا ظهر بخوابند، در خانه دوری بزنند و پای تلویزیون وقت شان را سپری کنند و شاید هم چند دقیقه ای مطالعه کنند این برنامه ریزی بسیار نامناسبی برای سپری کردن عمر و وقت شان است. برعکس افرادی هستند که هر روز سر ساعت مشخصی از خواب بلند می شوند و البته که صبح زود بهترین زمان برای اجرای برنامه هاست و در ادامه ی روز نیز به طور مشخص فعالیت هایشان را دنبال می کنند این افراد هیچ گاه تنبلی به سراغشان نخواهد آمد.

6) هم نشینی با افراد موفق و اهل عمل؛

دور و بر خود را از افرادی پر کنید که بسیار متعهدانه رفتار و عمل می کنند. افرادی که در هر زمینه ای از زندگی خود موفقیت هایی را کسب کرده اند و یا به طور مشخصی اهداف شان را دنبال می کنند. این افراد به شما انگیزه ی عمل می دهند. با مجاورت با این افراد خواهید توانست لحظات عمرتان را به درستی استفاده کنید.

7) مطالعه یک اصل مهم؛

مطمئن باشید هرچه ساعت مطالعه ی شما افزایش پیدا کند بیشتر خواهید توانست بر تنبلی خود فایق آیید. افرادی که اهل مطالعه نیستند و افرادی که از ضررهای ناشی از تنبلی آگاهی کافی ندارند در اولین فرصتی که برایشان فراغتی بوجود آید تنبلی به سراغشان می آید. برعکس آن افرادی که اهل مطالعه هستند افرادی خواهند بود که علاوه بر اینکه به بالا بردن آگاهی خود کمک می کنند به استفاده ی درست از وقت خود کمک کرده اند.

در پایان یادآوری می کنم رعایت تک تک این موارد به شما کمک می کند که تنبلی خود را درمان کنید. همه ی ما در معرض این بیماری خطرناک هستیم. بیایید در شروع سال جدید به خودمان قول دهیم که دور این عادت نامطلوب را خط قرمز بکشیم و در صورت تخطی خودمان را جریمه کنیم.

آرزو می کنم در سال جدید مبتلا به این بیماری خطرناک نشوید.

دوست تان دارم  و ازینکه من را همراهی می کنید از شما ممنونم. با آرزوی داشتن روزهایی شاد و پرانرژی :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۴۶
mina nikseresht