روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معجزه ی عشق» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۶ ب.ظ

چند درس مهم و کاربردی برای خودسازی

فلسفه ی شهادت امام حسین(ع) مانند دریایی است که هر کس به اندازه(فهم) خود از آن برداشت می کند.

پناه بر خدا از شقاوت، از اینکه انسان خودش را قبلاً آماده نکرده باشد و دل خود را از حب ریاست و حب دنیا خالی نکرده باشد که در مواقع امتحان مثل عمر سعد راه جهنم را در پیش گیرد

قاتلینِ امام حسین علیه السلام حضرت را می‌شناختند و می‌دانستند که عاقبت کارشان جهنم است لکن صفات رذیله درون انسان است که او را به شقاوت می رساند.

قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ ؛ این قیام معنای کلی است در همه امورات، منتها برای خدا بودنش مهم است.

از نفس غافل نشوید و در هر مرتبه ای هستید خودتان را آزمایش کنید ممکن است کار خوب هم کرده باشید ولی برای خدا نباشد آن کاری ارزش دارد که برای خدا باشد.

حقیقت تلخ است اما شیرینی آن در آخر ظاهر می شود.

غرور فقط به خود لطمه میزند.

فرد حریص و حسود مقصد و هدفی ندارد.

بزرگترین رنج، نادانی و بزرگترین سرمایه اندیشه است.

دنیا پرستی به مانند استخوانی آب دار در دهان سگی گرسنه است که تنها ساعتی بیشتر دوام ندارد.

درون انسان مشخص کننده میزان لیاقت اوست نه تلاش او.

هیچ فردی بدون کسب کمال به بالا نخواهد رفت.

زمین در عین خشن بودن تنها منبع کسب کمالات است.

کسب کمالات در ناهمواری ایست نه در صاف و همواری.

مشکلات پیامی از سمت حضرت حق برای دعوت به تفکر است.

هر شروعی پایانی دارد و هر پایان آغازی.

زبانی که بدون تفکر باز شود موجب رنج است.

قلب بیشتر از مغز می داند.

هیچ رازی بر هیچ کسی پوشیده نخواهد ماند.

لجاجت یکی از نشانه های نادانیست.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۲۳:۰۶
mina nikseresht
دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۰۸ ب.ظ

عشق راه گشا و حل کننده ی مشکلات شماست!

درسها و کتابهای دنیا، مرهمی است برای وقتی که توهمات دانایی مان بالا می زند و دلمان میخواهد اندرز بدهیم، موعظه کنیم، اطلاعات مان را در اختیار دیگران بگذاریم تا آنها راه درست زندگی کردن را بیاموزند و یا دوست داریم سبک و مدل زندگی مان که اینگونه زیستن چنین امکانات و دستاوردهایی برایمان داشته است را ترویج کنیم. آن چیزی که شما در ذهن تان درست یا غلط می نامید اشاره ی این متن نیست.

در بین این درس ها، آنها که معنا و مفهوم زندگی را به ما یاد می دهند کاربرد بیشتری برای فهم زندگی و چگونگی زیستن دارند. درس های زندگی که به ما کمک میکند خودمان را بهتر و بیشتر بشناسیم و به کمک این خودشناسی به قدرتهای درونی دسترسی پیدا کنیم. وقتی فهم دقیقی از خود بدست بیاوریم، تازه می فهمیم تمام آنچه که از قبل خواندیم و می دانستیم به کارمان نمی آید. نداهای درونی تان هوشیار می شود و حرکت به سمت مسیری که در زندگی شخصی شما چراغ راهتان خواهد بود روشن و پرنور می شود. در طول حرکت به سمت خودشناسی است که می آموزید برای سلامت قلب و روان تان لازم است هر حرفی را نشنوید، هر مطلبی را نخوانید، هر شخصی را دنبال نکنید و یا اصلاً چه اشخاصی را دنبال کنید که در فاز انرژی شما واقع شده اند. بله. فاز انرژی! زمانی که وارد تمرین های خودشناسی می شوید، یاد می گیرید که بدن شما سراسر انرژی است. این انرژی به شما در صورت فعال شدن کمک میکند تا دریافت هایتان از جهان پیرامون تان متفاوت تر از دیگران باشد. بحث انرژی ها در مباحث چاکراها مطرح می شود. میتوانید مباحث چاکراها را جستجو و در مورد آنها مقاله و مطالب بیشماری بخوانید. چاکراها منابع و مراکز اصلی انرژی هستند. زمانی که چاکراهای شما باز باشد(هفت چاکرا داریم) تبادلات انرژی های شما و دسترسی شما به منابع و امکاناتی که تقاضا می کنید بیشتر و بهتر خواهد بود.

یکی از دستورات روانی و معنوی که معلمان این عرصه به ما می آموزند مراقبه است. مراقبه یعنی حرفهای منفی، ناامیدکننده، یاس آور، کسالت بار، حسرت و تاسف بر گذشته و یادآوری آنها به ذهن و تمامی آنچه که شما را وارد فازهای منفی انرژی میکند و باعث مسدود شدن چاکراها می شود، از آنها باید دوری کنید. آدمهای منفی که فاز انرژی پایینی دارند و تمام حرفهایشان متمرکز بر موارد بالاست همه و همه شامل مراقبه میشود. مراقبه یعنی حتی زمانی که شما سکوت می کنید و حرفی نمی زنید و مراقب کلام تان هستید نیز مراقبه نامیده می شود.

من میشناسم دوستان عزیزم را که جز رتبه های برتر کنکور بوده اند. در شرح حالشان در تمام مدتی که درس میخوانده اند و یا مراقبه بر روی ذهن و تمرکز بر موفقیت داشته اند بدون استثنا این ذکر شده است که از تمامی آنچه که حواس شان را از خودشان و درس شان پرت می کرده است دوری و به عبارتی حذف کرده اند. در واقع آن مراقبه و تمرکز موجب فراهم کردن موفقیت آنها بوده است. تمرکز روی چیزی که جزء هدفهای زندگی شان بوده است.

افرادی که چاکراهای آنها مسدود نباشد و تبادلات انرژی خوبی در آن برقرار باشد ( به نوعی بعضی ها از آن به الهامات قلبی اشاره می کنند) الهامات درونی شان بیشتر خواهد بود. نفس شان در اختیارشان بوده و اراده های قوی دارند. وقتی نفس و روح سبک می شود، انرژی دریافتی نیز از عالم بالا بیشتر خواهد بود. زمانی که در جریان مشکلات قرار بگیرید، مثلا مشکلات مالی روح شما به شما می گوید باید چه کنید. در همان زمان هاست که گشایش های مالی با پیش آمدن اتفاقاتی مثبت رخ میدهد. چون این روح و نداهای قلب شماست که در اثر مراقبت به شما راه را نشان میدهد. آن وقت بیشتر در معرض دریافت عشق الهی قرار خواهند گرفت و محبت بیشتری را نیز دریافت خواهند کرد. قلب آنها شفاف است، تیرگی و تاریکی در آن نیست و البته که چاکرای قلب که باز باشد بعضی میتوانند عشق پاک را تجربه کنند و به همان میزان زندگی عاشقانه را تجربه خواهند کرد. عشق آنها وسیله ای می شود برای هرچه بیشتر رسیدن به عشق الهی و دریافت انرژی الهی که برطرف کننده ی غم و اندوه درونی و ناامیدی است.

در چندین مقاله بخش هایی از کتاب کاترین پاندر به نام از دولت عشق؛ در این کتاب زیبا و اثرگذار به موارد زیادی برای دست یابی به عشق الهی اشاره کرده است. نوشتن نامه به فرشتگان که زمینه ساز ثروت، علم، گره گشایی از مشکلات و گرفتگی های روانی است موارد مورد اشاره ی این کتاب است. کاترین پاندر عشق الهی را گشاینده ی مشکلات افرادی ذکر میکند که به او بعد از خواندن این کتاب نامه نوشتند و از مشکلات ناینحل شان به او گفتند. عشق الهی، تبلور انرژی فوق العاده ای است که آنها در تمام مدتی که از آن بی اطلاع بودند در مشکلات خود غرق می شدند. بی آنکه راه گشایش را بدانند. بخشیدن، گذشت، محبت، تواضع، فروتنی و مهر و در نهایت خالص و یکی شدن با خداوند راه بینهایتی است که بروی تمام انسان ها باز است. منتها آدمها در گیر و دار صفات رذیله و منفی اخلاقی وقتی گیر میکنند راه نجات به روی آنها بسته شده و در نهایت گرفتار مشکلات و موانعی در زندگی می شوند.

قطعاً و حتماً شما در مسیری که واقع می شود چه دکتر باشید، چه استاد دانشگاه، چه وزیر و وکیل و ... دارای هر سمت و رتبه ای که باشید جایی در زندگی به بن بست خواهید رسید که با از دست دادنها و یا گرفتاری ها به شما یادآوری شود که تنها عشق الهی راه نجات و دستاویز بشر برای عبور از سختی های زندگیش است. میزان معلومات شما و درجات و اعتبارات علمی تان نیز تعیین کننده ی اتفاقات زندگی که قرار است در مسیر شما واقع شود نیست. البته که بعضی ها متاسفانه آنقدر غره به معلومات و دانسته های دنیایی خود می شوند که فراموش میکنند تنها با اشاره و اذنی از سمت خداوند ممکن است تمام آن چه که دارند را از دست بدهند.

در این عالم رمزهایی وجود دارد که پیگیری و مطالعه درباره ی آنها میتواند چراغ و روشنایی ما باشد برای حرکت به سمت زندگی سالمتر و بهتر که در این دنیا موردنیازمان است.

خداوند مهربان سوره ای در قرآن کریم بر پیامبرش نازل کرده است به نام سوره ی مزمل؛ بنده اسم سوره ی مزمل را سوره ی عاشقی گذاشته ام. چرا؟ چون هرکسی عاشق خداوند شود امکان ندارد با این سوره انس نگیرد. بگذارید مثالی بزنم:

اگر عشق را در زندگی تجربه کنید، همیشه برای در اختیار داشتن محبوب و معشوقه تان نیاز به زمان هایی دارید که با او خلوت کنید. محبت های خاص و ویژه تان را نثارش کنید و او را متوجه این سازید که عشق او در قلب تان چقدر شعله ور و مراتب این دوست داشتن تا چه اندازه در زندگیتان اثرگذار بوده است. شما قلب تان را مالامال از عشق محبوب تان می بینید، طاقت دوری و اندوه نبودن او را ندارید. اگر یک روز فراقی برایتان حاصل شود، جای خالیش قلب تان را اذیت میکند و....

اگر دوست داشتید عشق خداوند را تجربه کنید و بدانید او برای کسی که عاشقانه او را صدا می زند و وعده ی ملاقات تعیین میکند چه سخنانی را گفته است، این سوره را بخوانید. با این سوره عاشقی کنید و به مرور اثرات آن را در زندگی تان و در روح و روان تان درک خواهید کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۹ ، ۱۹:۰۸
mina nikseresht
جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۴۰ ب.ظ

هستی نیز به یاری انسان عاشق می شتابد...

عشق و نفرت با هم جمع نمی شود. نمی شود کسی درونش پر از خشم و نفرت باشد، سوءظن و یا تهدیدی برای دیگران حساب شود و از آن طرف هم احساس کنیم می توانیم نسبت به محبت و علاقه و انرژی های مثبت این فرد اطمینان حاصل کنیم. بسته به میزان محبت و عشقی که درون مان نسبت به آفرینش، انسان ها و طبیعت احساس می کنیم، به میزانی که مهر و لطافت روح مان را به آنها می فرستیم به همان میزان هم دریافت هایمان متفاوت خواهد بود.

عشق نیرویی الهی و برتر است. میزان ارتعاش این فرکانس 500مگاهرتز تعیین شده است.با عشق است که میتوان ناراحتی های روح را شفا داد. خانمی نوشته بود چندسال به سرطان مبتلا بوده است. به خاطر اتفاقاتی که زندگیش را دستخوش تغییر کرده بود تصمیم می گیرد هرچه میتواند به دیگران محبت کند. این خانم پزشک است و تمام آنچه را که می داند بی منت در اختیار دیگران به صورت رایگان قرار میدهد تا به امروز جان صدهاهزار نفر را نجات داده است و به صورت رایگان حاصل تحقیقات پژوهشی اش را در اختیار دیگران قرار میدهد. به نظرتان او با این رفتار چه فرکانسی از محبت و عشق را به عالم می فرستد؟ آیا این رفتار به درمان و بهبود هرچه سریعتر خودش کمک نکرده است؟ قطعاً بله.

حال چه بسیار افرادی که با بروز پیشامدهای این چنینی در زندگی، یه گوشه کز می کنند، غصه میخورند، دیگران را مسبب بدبختی ها و بلاهای زندگی شان می دانند و این غم و افسردگی آنقدر فرکانس های انرژی شان را پایین می آورد که به جای کمک به بهبود حال آنها روند بیماری روحی و جسمی شان را بالا می برد.

عشق راه کامیابی را به روی شما باز میکند. انسانی که محبت خودش را به عالم می فرستد حتی اگر مورد بی مهری و رفتاری نادرست قرار بگیرد میتواند از آن به سادگی عبور کند. چرا که هر یک از شعورهای هستی را دارای سطحی از آگاهی و معرفت درک میکند و بیخود نیست که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم در سخنی در مورد ویژگی های عقل به این مورد اشاره کرده اند که با مردم به قدر فهم آنها سخن بگو.

اینکه من می توانم با درجه ی محبتی که دارم به راحتی از رفتارهای نادرست دیگران عبور کنم نشانه ی عقل است که نه تنها چیزی از محبت و عشق من کم نمی کند بلکه باعث اثرگذاری نیز خواهد بود.

بسیار در زندگی مان پیش آمده که خواسته ایم با پیکار با زندگی یا دیگران راه خود را باز کنیم و به پیش برانیم و با این کار به هر عملی که دست زده ایم با درد و رنج و شگست مواجه شده ایم. حال آنکه می توانستیم راهمان را دوست بداریم و در هر گام شادمانی و کامیابی را تجربه کنیم.

امت فاکس نویسنده، معلم و عارف ایرلندی از پیشگامان نهضت تفکر نو و از رهبران معنوی اوایل قرن 20 میلاد است. او در بین راهبران نهضت تفکر نو بیش از هرشخص دیگری شناخته شده است. پیام او روشن و صریح بود: «دیر یا زود باید خداوند را در زندگی‌تان وارد کنید. خدا باید تنها چیز مهم زندگی‌تان باشد. لازم نیست تنها موضوع زندگی شما باشد، اما باید اولین باشد. آنگاه که این اتفاق بیفتد، زندگی بسیار ساده، غنی‌تر و بینهایت ارزشمندتر می‌گردد.» او معتقد بود: مشکلی نیست که عشق گره از کارش نگشاید.

عشق الهی است که اگر در زندگی جریان بیابد میتواند درست ترین مسیرها، سالم ترین افراد را از نظر روحی، معنوی و الهی در مسیر زندگی شما قرار بدهد تا زمینه ساز رشد و تعالی شما شود.

عشق الهی است که اگر در روح شما جریان یابد میتوانید حقیقت آنچه را که خلق شده است به وضوح درک کنید و آن را در زندگی خود به جریان دربیاورید. آن وقت مفهوم بودن آن چیزهایی که بی اختیار شما به دایره ی زندگی تان می آید و می رود مفهوم دیگری پیدا خواهد کرد.

کاترین پاندر در کتاب از دولت عشق بازگو میکند:

بانویی خانه دار بر آن شد که از عشق الهی به عنوان سلاحی مرموز و کارآمد، برای برطرف کردن یکی از گرفتاری هایش سود بجوید. همسرش را شوهر خوبی نمی دانست. او معدن کار بود و هر سال، اول بهار به منظور کار پیدا کردن در معادن طلا و نقره ایالات شمال غربی، خانه و کاشانه را ترک میکرد و تا آخر پاییز هم خبری از او نمی شد.

آخر پاییز هم برمی گشت تا تمام زمستان را عاطل و باطل بچرخد.

زن سه ماه تابستان، تنها و بی کس، می بایست با پیشخدمتی در رستوران ها و مستخدمی و هر کاری دیگری که گیر می آورد شکمش را سیر کند و اجاره خانه و قبض آب و برق و سایر صورتحسابها را بپردازد. حتی این فکر از سرش گذشت که طلاق بگیرد و خود را از شر این زندگی سخت، که آن هم صرفاً به قصد تنازع بقا صورت می گرفت خلاص کند.

در چنین اوضاع و احوالی، درباره ی قدرت مشکل گشای محبت شنید. پس به جای اینکه به عیوب شوهرش بیندیشد، شبانه روز تکرار میکرد که عشق الهی در زندگی زناشویی او، در امور مالی او، و همچنین در وضعیت شغلی شوهرش، به کاملترین کار خود سرگرم است.

ناگهان اوضاع برگشت و رویدادهایی دلپذیر باریدن گرفت.

همسرش برایش نامه نوشت که در معدن نقره کار پیدا کرده است و به محض دریافت دستمزد، از این به بعد، مرتب برایش پول خواهد فرستاد. چون پیش از این، نه نامه نوشته بود و نه پول فرستاده بود. این حادثه چون معجزه به نظر می رسید. بااین که سابقه ی نامه نگاری وجود نداشت، اکنون به طور منظم نامه های مفصل دوستانه می نوشت. حتی از عشق و علاقه اش سخن می گفت و از نیازش به اینکه در کنار یکدیگر زندگی کنند.

در پایان تابستان، نامه ی همسرش آمد که در زمستان نیز سرگرم کار خواهد بود این واقعاً غیرعادی به نظر می آمد. زیرا کار معدن همواره فصلی بود. چون زن به تکرار عبارتهای تاکیدی مبتنی بر ثمرات عالی و کامل عشق الهی ادامه داد، زندگی زناشویی اش هماهنگ و همه ی قرضهای دیرینه اش پرداخت شد. همسرش مستقلاً شرکت معدن خودش را تاسیس کرد و وارد کسب و کار و تجارت شد. به این ترتیب، مواقعی که شوهرش برای سرکشی به معادن می رفت، خودش در نقش مدیر، شرکت را اداره میکرد. اکنون میتوانستند با هم کار کنند و ساعات بیشتری را در کنار یکدیگر بگذرانند.

چه بسیار پیش آمده که با سرزنش و انتقاد و ایرادگیری، مواهب و امنیت یک ازدواج خوشبخت و زندگی شاد برباد رفته است. حال آنکه می شد همه ی رویدادهای پیش آمده را دوست داشت و از همه ی تلاش ها سود جست. آیا دوست داشتن راهی که برای حل مشکلات خویش انتخاب می کنیم، آسانتر از پیکار مدام در طول راه نیست؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۴۰
mina nikseresht

مدتی با هم کتاب از دولت عشق را میخواندیم. به راستی در تمام مدتی که بخش هایی از کتاب را برایتان بعد سالها تایپ می کردم، معجزه های مهر و محبت را در زندگیم جاری و هماهنگ دیدم و لمس کردم. هنوز هم معتقدم دلی که سالم باشد می تواند طعم و مزه ی عشق و محبت را درک و دریافت کند و آن را به دیگران هدیه بدهد وگرنه تا دلمان بخواهد نامهربانی و بی مهری را درک و دریافت کرده ایم. دلم خواست امروز نیز بخشی از کتاب را برایتان اینجا به اشتراک بگذارم. همانطور که امروز من را این انرژی نیرو بخشید و با معجزه ی عشق و محبت و دریافت هایم متفاوت تر شده است برای شما نیز این را آرزو میکنم:

باید اعتراف کنم نخستین بار که در کتاب توانگری چارلز فیلمور مطلب زیر را خواندم به دیده ی شک به آن نگریستم:

«به من بگویید درباره ی خودتان و همسایه هایتان چه نظری دارید تا دقیقاً به شما بگویم که تندرستی تان در چه حال است و وضع مالی و هماهنگی زندگی تان چگونه است، اگر به انسانها عشق نمی ورزید و اعتماد ندارید، به خدا نیز نمی توانید عشق بورزید یا اعتماد کنید، اندیشه ی عشق و نفرت به طور همزمان نمیتواند در ذهن تان وجود داشته باشد. پس هرگاه به یکی از آنها سرگرم باشید قطعاً دیگری غایب است. به دیگران اعتماد کنید و اقتدار ناشی از آن عمل را صرف توکل به خدا کنید. این کار سرشار از جادوست؛ معجزه ها و شگفتیها می آفریند. محبت و اعتماد، نیروهایی پویا و زنده اند.»

دل لبریز از محبت مقروض نمی شود. صاحب یک شرکت لوازم منزل در آلاباما برایم تعریف کرد:

یکی از مشتریها که از فروشگاهش ماشین لباس شویی خریده بود، پول ماشین را نمی پرداخت. اداره ی امور مالی شرکت ناچار از او شکایت کرد. او نیز سراسیمه به فروشگاه آمد و به صدای بلند بنای بددهنی را گذاشت. مردی غول پیکر و هیولایی سنگین وزن بود(البته صاحب فروشگاه مردی کوچک اندام بود.) در تمام مدتی که مشتری فحاشی می کرد صاحب فروشگاه با آرامش و ادب و خوشرویی، خاموش به او گوش می داد و هرگاه در میان این اتهامات بی وقفه مجالی پیش می آمد می گفت: « اما من شما را دوست دارم!» شاید بیش از 15 بار این جمله را تکرار کرد. سرانجام مشتری در نهایت انزجار از فروشگاه بیرون رفت.

نیم ساعت نشده بود که برگشت و از رفتار ناپسندش پوزش طلبید و از او تشکر کرد که با چنین آرامش و لطفی با او رفتار کرده است. آنگاه توضیح داد که به علت همین بدخلقی شغل خود را از دست داده است. در واقع به یکی از همکارانش حمله کرده و او اکنون در بیمارستان بستری است.

آنگاه گفت طرز رفتار صاحب فروشگاه به او نشان داد که چه زود از کوره در می رود. به محض اینکه کار تازه یی پیدا کند، پول ماشین لباس شویی را خواهد پرداخت و همین کار را هم کرد و مشتری دائمی و پر و پاقرص این فروشگاه شد اکنون می گوید ابداً آسان نیست به شخص غضبناکی که فریاد می کشد گفت: « دوستت دارم.» اگرچه ارزش دارد.

وکیلی که کتاب توانگری چارلز فیلمور را مطالعه کرده بود برایم تعریف کرد در پایان سال که به حسابرسی دفاترش پرداخت متوجه شد که هنوز دو چک قابل ملاحظه ی خود را دریافت نکرده است. گفته ی آقای فیلمور را به یاد آورد که: « اندیشه ی قرض، بدهکاری می آفریند.» دریافت تا لحظه یی که خودش یا دیگران را مقروض بداند، یا خودش بدهکار می شود یا دیگران به او مقروض خواهند بود. پس برای غلبه بر اندیشه های منفی و همچنین برای بیدار کردن قدرت محبت و اعتماد، در ذهنش برای آن دو مشتری نامه هایی جداگانه نوشت.

نام آنها را بر زبان آورد و برایشان برکت و ثروت طلبید و صمیمانه به آنها گفت که هیچ گونه بدهی به او ندارند.

مدتی زیادی از این نامه نگاری ذهنی نگذشته بود که هر دو آنها در یک روز با او تماس گرفتند. یکی از آنها در ایالتی دیگر زندگی می کرد با پست چک او را فرستاد. دیگری نیز حضوراً آن را برایش آورد.

من نیز دیگر در این گفته ی چارلز فیلمور که از دولت عشق میتوان هم خود ثروتمند شد و نیز دیگران را به توانگری رساند شک نمی کنم. به حقانیت آن پی برده ام. محبت و اعتماد پویا و زنده اند و سرشار از قدرتی جادویی که شگفتی های بسیار می آفریند. آنچه در زیر می خوانید نامه های اشخاصی است که یا در سخنرانیهایم شرکت کرده اند یا کتابم را خوانده اند و این حقیقت را آزموده اند:

بانویی از اوهایو برایم نوشت:

هشت سال می شد که در مدت مرخصی ام به سفر نرفته بودم. تا این که تکرار این عبارت را آغاز کردم که : « عشق الهی هم اکنون ثروت و شوکت می بخشد و به شیوه یی شکوهمند دولتمندم میکند.»

چندی نگذشت که دوستی که یک بلیط رفت و برگشت فلوریدا به من هدیه کرد. دوستی با من تماس گرفت و گفت برای ماموریتی اداری به فلوریدا می رود و از من دعوت می کرد که همراهش بروم و در این مدت در آن هتل با او هم اتاق باشم. تنها پولی که من پرداختم برای غذا بود و این سفر را معجزه ی عشق الهی می دانم.

بانویی از کالیفرنیا برایم نوشت:

« به محض اینکه هر روز کلام عشق الهی را تکرار کردم، در زندگیم معجزه هایی بسیار پدید آمد. دوستی به من پیشنهاد کرد که در خانه ی او که اتاق اضافی داشت زندگی کنم و اجازه منزل نپردازم. اثاثیه ام را ظرف چهار روز فروختم که خودش معجزه یی دیگر بود. چون در پرداخت هزینه ها شریک شده بودیم، خرج هر دو ما نصف شده بود. فروش اثاثیه سبب شد که دستم باز شود و زندگی آسوده تری پیدا کنم. درآمدی که در حال تعلیق مانده بود به دستم رسید و اکنون پس انداز قابل توجهی دارم. من که از دولت عشق به راستی خیر دیدم.»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۵۹
mina nikseresht
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۰۴ ب.ظ

دروازه های روحت را باز کن، معجزه اتفاق می افتد

من هر روز معجزه های عشق را می بینم. هر روز میتوانم با قدرت عشق به آنچه از عالم طلبیده ام برسم. شاید باورش برای کسی که در فاز انرژی نباشد سخت باشد. شاید باورش برای کسی که درونش پر از التهاب است سخت باشد و درک نکند منظورم از عشق چیست؟ منظورم از درک و دریافت و شهود این عالم خیره کننده و مسحور از انرژی و فرکانس چیست. برایم پیش آمده در تمام این سالها با کسانی مواجه باشم که درکی از این سخن ندارند. کارم این بوده و تحصیلات و سالها مطالعاتم در همین زمینه بوده تا با آدمهای مختلفی مواجه باشم. غصه های دیگران را شنیده ام و همیشه سعی کرده ام راهی برای هر آنچه که در زندگی با آن مواجه شده اند پیش رویشان بگذارم. هرچند که من در این عالم پهناور ز نور، نخودی بیش نیستم اما معتقدم آدمها به اندازه ی عشق ورزیدن هایشان قدرتمندند. ای عشق است که آنها را قدرتمند نشان میدهد و به همان میزان نیز آنها قدرت اثرگذاری بر روی هر پدیده و شعوری را دارند. آدمی که تمام وجودش را عشق در برگرفته، فرکانس های ارسالی اش به عالم، چیزی جز خیرخواهی، طلب برکت، مهربانی، گذشت و کمک به دیگران به هر طریقی که در خور شأن و ارزش هایش باشد نیست. اینکه ذهن ما خالی از همه چیز بدی باشد، اینکه درون مان باتلاقی برای اندوختن خشم، کینه، نفرت، آلودگی های روحی نباشد این یعنی حرکت من به سمت نور. وقتی به سمت نور حرکت میکنید پهنای وسیع تری از عالم را نظاره گر خواهید بود.

در این چند ماه که جدی تر تصمیم گرفتم درونم را از هر تاریکی تسویه کنم و روزه ی روح و روان گرفتم، اتفاقات خوب و جریانات مثبتی درونم اتفاق افتاد و به همان میزان عشقی که دریافت کردم هم بیشتر بود چه در بُعد مادی و چه در بُعد معنوی و الهی. وقتی تصمیم می گیریم خودآگاهی مان را بیشتر کنیم و نظارت بیشتری به جریانات درونی مان داشته باشیم یعنی ما در حال تسویه ی روح هستیم.  نقطه ی اوج مراقبه های روحی که برای تسویه انجام می دهیم خودشناسی است. آگاهی که ما از شعور عالم دریافت می کنیم وقتی خودمان را به جریانات مثبت انرژی وصل می کنیم انگار توسط نیروی عظیمی هدایت می شویم. زمانی که من به خودشناسی می رسم از عرصه ی رقابت در دنیای مادی خارج شده و به کشف جزییات روحی، روانی و معنوی و ابعاد دیگرم می پردازم و این یعنی من با مرکز وجودی خود ارتباط برقرار کرده ام. آن وقت زبان جسمم را به خوبی می فهمم. نسبت به بیداری و خوابم اشراف دارم، نسبت به فعالیت های روزمره و ارتباطاتم کنترل لازم را دارم و میتوانم آنها را در جهت صحیحی به سمتی که میخواهم هدایت کنم. زمانی که تمام جنگ های درونی، تضادها و تقسیمات در تو از بین برود و تو با خودت صلح کنی، آن وقت تو در خارج از بدن خود قرار می گیری. خارج از مادیات و عوامل بیرونی. آن وقت نمی توانی وجود یا عدم وجود هر پدیده و اتفاقی را به بیرون از خودت نسبت بدهی. همه چیز درون توست و نمادش در بیرون رخ میدهد. این روح تو و انرژی های روحی توست که اتفاقات را به زندگیت فرامیخواند.

بعد از این به حقیقت خواهی رسید که مهم نیست دیگران در مورد تو چه فکری می کنند، مهم این است که تو ندای قلب و اندیشه هایت را که زلال بودن روح از آن می آید دنبال میکنی تا خود حقیقی ات باشی و این خود حقیقی تو را به حقیقت خواهد رساند.

وقتی جریان عشق را در درونت به تلاطم می اندازی، جریانات بزرگی از انرژی را وارد جسمت می کنی که این جریانات قدرت خلق هر چیزی را در بیرون از تو دارند. خواه مادی باشد خواه معنوی. از امروز شروع کن. سعی کن بیشتر روی خودت تمرکز کنی. تو کیستی؟ قرار است به کجا برسی؟ چه خواسته هایی از زندگیت داشتی و داری؟ کدام نقاط کور زندگیت هست که دلت میخواهد آنها را باز کنی و از جریانات ذهنت برای رسیدن به آن استفاده کنی تا راه تعالی روحت هرچه بیشتر فراهم شود؟ دلت میخواهد کدام قسمت ارتباطاتت بهتر شود و روی دیگران اثرگذار باشی؟

همین امروز در مورد خودت بیشتر فکر کن...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۴
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ب.ظ

تو قدرت انجام همه کاری را خواهی داشت اگر...

 دقت کنید افرادی که درون شان آرام نیست نمی توانند در بیرون از خود دنیای برخوردار از صلح، آرامش، خوبی، محبت و شادی فراهم کنند. اگر درون آرام باشد میتواند دنیای بیرون از خود را هم تحت الشعاع قرار دهد و آن را تبدیل به دنیای پر از صلح و آرامش کند.

فرار از واقعیت و یا فرار از خود چیزی را درست نمی کند بلکه بیشتر باعث دور شدن شما از هدایت و دریافت خواسته ها و انرژی های ذهنی تان می شود. اگر دقت کرده باشید بعضی ها مدام در حال فرار از خود و واقعیت های زندگی شان هستند. چطور؟ خودشان را در قالب های دیگری به دیگران معرفی می کنند، نقش دیگران را بازی می کنند، واقعیت های زندگی شان را انکار یا فرافکنی می کنند و به نوعی نمایش درونی شان آن چیزی نیست که در بیرون به آن تظاهر کرده اند. به این خاطر که فکر میکنند با در آمدن به این حالت ها، احساس بهتری نسبت به خود و بیرون از خود پیدا خواهند کرد و البته دیگران هم احساس بهتری از ارتباط با انها خواهند داشت، در حالیکه اشتباه همین جاست.

این حالت، به نوعی یک مقاومت درونی است. مقاومت در برابر سایه های شخصیت. فردی که مدام در حال فرار کردن از خود است، نمیتواند اثری مثبت را به محیط خود انتقال دهد.سرعت درک و دریافت انرژیش پایین است. ما باید خودمان را به هر حالتی که هستیم بپذیریم و بعد از آن در جهت بهتر شدن و به مراتب بهتری رسیدن تلاش کنیم. برای رسیدن به این حالت است که بارها گفته ام از تنها شدن با خود فرار نکنید، کار اشتباهی که بعضی ها هر روز میکنند. دور و برشان را آنقدر شلوغ می کنند تا فرصت خلوت با خود و اندیشیدن درباره ی خویش و رفتارها را نداشته باشند و شب هنگام به خواب روند وفردا و فرداها دوباره همین روند تکرار میشود.آنها فضاهای اجتماعی و حقیقی شلوغی دارند آنقدر که اگر بخواهند با خودشان خلوت کنند و درون خود را بررسی کنند دیگر نه فضایی دارند و نه انرژی های لازم.

اگر دقت کنید افرادی که به این مدل رفتار گرفتارند، شناخت کمی از خود و قابلیت ها و مهارت ها و توانمندی هایشان دارند. آنها راه دیگران، هدف دیگران و زندگی دیگران را دنبال می کنند تا بتوانند خودشان را در قالب آنها پیدا کنند در حالیکه بیش از پیش خودشان را گم خواهند کرد.

وقتی میگوییم خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم به این صورت میتوانیم قبول کنیم من در عین حال که خواهان موفقیت دیگران هستیم و در ظاهر آنان را تشویق می کنم در بعضی مواقع نقش  یک فرد حسود را هم بر عهده دارم که البته اگر این را قبول نکنیم یعنی از سیستم دفاعی روانی دیگری برای متقاعد کردن و گول زدن خودم استفاده میکنیم تا با خودم مواجه نشوم و این یعنی خودم را نپذیرفته ام.

در قالب این نپذیرفتن خود، ما گاهی دست به تلاش های بیخودی و وقت تلف کن می زنیم تا صدای ذهن مان را که غالباً با ما گفتگو میکند خفه کنیم.

وقتی گفته می شود هر آنچه را که هستی، هر آنچه را که تماماً هستی قبول کن یعنی با پذیرش خودت راه های وراجی ذهن را به صورت هوشمندانه ای قطع خواهی کرد.

ترس ها، اضطراب ها، نگرانی ها، آرزوها، مدل و سبک زندگی، رفتارها و ... همه و همه باید شکلی پذیرفته شده داشته باشد و البته زمانی که این اتفاق می افتد فرد وارد فاز خودآگاهی می شود و در این حالت مقاومت های روانی شکسته می شود، دست از تغییر دادن دیگران برمی دارم و خودم را وارد مراحل تازه ای از تغییر زندگی، تغییر شخصیت و رفتار می کنم.درست در همین نقطه است که من با خودم به صلح می رسم و میتوانم روی دیگران هم اثرگذار باشم.

آدمی که درونش صلح و صفا برقرار است، نرم خوتر، بی کینه تر، خالی از نفرت و عقده های روان و بدور از شخصیت نمایشی از خویش و زندگیش است.

و برعکس آنها که درون شان پر از التهاب است و مدام دنبال تایید گرفتن از نظر و عقاید و ارزش های دیگرانند، آنها که نگران از دست دادن و نرسیدن اند، رفتارهایی نشان میدهند که حاکی از این تفکر است.

شادی، شادی می آفریند و خوشبختی و احساس آن، خوشبختی به ارمغان می آورد. دور و برت پر می شود از معجزه هایی که شاید سالها برای رسیدن و ظهور آنها انتظار کشیده ای. پس چه خوب که قدر خودت را بدانی و برای داشتن یک خود ارزشمند تلاش کنی.

یادت باشد تا جمله ی خلیفه الله بودن خودت را درک نکرده باشی درگیر هر مساله ی زاید و بی فایده ای خواهی شد که التهاب های درونت را بیشتر خواهد کرد. تو جانشین خداوند در زمین هستی، پس باید خداگونه بزی....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۵۸
mina nikseresht
يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۳۶ ق.ظ

قدرت شفابخش عشق

 

در کتاب از دولت عشق نوشته ی کاترین پاندر در قدرت عشق این چنین نوشته شده است:

بخشی از بهار به رعایت روزه اختصاص داده شده که با گیاهخواری و دعا و عبادت همراه است و نماد دوران آمادگی برای رستاخیز زندگی و زیبایی تازه یی در دنیای شخصی خویش است. روزه ایی که باید بگیریم پرهیز از خاطرات منفی گذشته و کینه ها و بخل و رشک و نفرت و انزجار و انتقاد و احساس بی عدالتی و آزار و هرگونه ناهماهنگی دیگر است. راه های معین ساده یی برای فروباراندن قدرت شفابخش عشق بر خاطرات منفی وجود دارد که می توانید برای ابد از شر آنها خلاص شوید. از به اسارت کشیدن دیگران دست بردارید و آنگاه برای رستاخیز موهبتهای خود آماده شوید.

بانویی بازرگان از فرانسه برایم نوشت:

خاله ام سرانجام به امواج عشق الهی که برایش می فرستادم پاسخ مثبت داد. اکنون مرا «خواهرزاده ی محبوب» می خواند. باید اعتراف کنم که رابطه ی ما بسیار منفی بود که به یمن عشق الهی دگرگون شده و شفا یافته است!

برای روزه و پرهیز از گرایش های منفی دو راه ویژه وجود دارد که موجب می شود قدرت شفابخش عشق در ذهن و تن و امورتان به کار افتاد. این دوعمل بخشی از عشق است. هرگاه دیدید چنبه های عشق پاسخگو نبوده اند و اوضاع دشوار زندگی تان را شفا نبخشیده اند شاید هنوز به پالایش و بخشایش نپرداخته اید. چنین کنید تا ثمرات نیکوی آن به سراغتان خواهد آمد.

شاید این گفته ی جبران خلیل جبران اشاره به دوجنبه ی عشق باشد:

« یا با ما از عشق بگو... که عشق برای رشد تو و برای پیرایش توست...میندیش که میتوانی عشق را هدایت کنی، زیرا اگر عشق، ارزشمند بیابدت، هداییت خواهد کرد.»

حتما شنیده اید که میگویند عشق چیز باشکوهی است اما چه بسا زمانی که قدرت پیراستن و هرس کردن عشق، در زندگیتان در کار بوده، احساس کرده اید که عشق چیز در هم شکننده ایی است. اگر مشتاق پالایش و بخشایش باشید آنچه که در هم شکننده و چون خاری در پوست می نماید، به چیزی باشکوه تبدیل می شود. آنگاه می یابید که عشق می تواند به سوی موهبتی عظیم تر هدایت تان کند.

قانون معنویت حکم میکند که اگر میخواهید مشکلات تان خاتمه یابند و به راستی در زندگی پیشرفت کنید، ببخشایید. بسیاری از مردم، واژه ی بخشایش را دوست ندارند. بخشایش یعنی آزاد و رها کردن و چیزی مثبت را جایگزین چیزی منفی ساختن.

پالایش نیز نوعی بخشایش است و همه ی ما به آن نیاز داریم اگرچه فکر میکنیم که وابستگی عاطفی یکی از والاترین چهره های عشق است کاملاً خلاف آن صادق است. پالایش عاطفی، یکی از والاترین صور محبت است. دلبستگی به وابستگی و اسارت می انجامد. حال آنکه عشق راستین آزاد کردن آن چیز یا آن شخصی است که دوست می دارید. اگر پالایش را پیش گیرید، هرگز چیزی را از دست نمی دهید. به عکس، برای پرورش عشقی آزادانه تر و رضایت بخش تر راه می گشایید تا همه ی آنان که از این خوان نعمت برخوردارند بتوانند هماهنگ تر محبت کنند و محبت ببینند.

هرگز آنچه را که عالی ترین خیر و صلاح تان است از دست نمی دهید، هرگاه چنین بنظر برسد که چیزی را از کف داده اید تنها به این علت بوده که دیگر برایتان سودمند یا موهبتی بی نظیر نبوده است. البته شاید خودتان فکر کنید بهترین بوده است اما عملاً آن را پشت سر گذاشته اید و دیگر به آن نیاز ندارید. از این رو، قدرت پیرایشگر عشق، شما را از آن آزاد و رها کرده است. با این شناخت، خواهید توانست که دست از سرش بردارید و ذهن و دلتان را بر دریافت موهبت تازه بزرگتر خود بگشایید.

آزاد کردن دیگران به معنای آزاد کردن خودتان نیست. هرگاه نسبت به دیگران به گرایش ها، رفتارها و شیوه ی زندگی آنها احساس دلبستگی می کنید شاید به این دلیل است که ناخودآگاه احساس وابستگی می کنید و از اسارتی که خود آفریده اید خراشیده و ساییده می شوید. وقتی شخص یا مسأله یا اوضاع و شرایطی را که احساس می کنید شما را در فشار قرار داده است رها می کنید، کلید را به سوی آزادی می چرخانید. یادتان باشد که شما حاکم موقعیت ها هستید نه برده ی آنها.

وقتی در کمال جرات و شهامت شخص یا چیزی که شما را به اسارت در می آورد رها می کنید به جای اینکه قربانی باشید قادر می شوید. اگر توانسته بودید خود را به اسارت درآورید پس می توانید خود را از اسارت برهانید و آزاد سازید.

خلیل جبران درباره ی عشق رهایی بخش گفته است:

«به یکدیگر عشق بورزید، اما عشق را به بند نکشانید. بگذارید میان با هم بودن تان فضایی و فاصله یی باشد. با یکدیگر بخوانید و برقصید و شادمان باشید، اما بگذارید هریک از شما تنها باشد. در کنار هم بمانید اما نه چسبیده به هم.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۳۶
mina nikseresht
يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۳۴ ق.ظ

عشق نیرویی قدرتمند برای خلق

قدرت شفابخش عشق؛

در کتاب از دولت عشق نوشته ی کاترین پاندر در قدرت عشق این چنین نوشته شده است:

بخشی از بهار به رعایت روزه اختصاص داده شده که با گیاهخواری و دعا و عبادت همراه است و نماد دوران آمادگی برای رستاخیز زندگی و زیبایی تازه یی در دنیای شخصی خویش است. روزه ایی که باید بگیریم پرهیز از خاطرات منفی گذشته و کینه ها و بخل و رشک و نفرت و انزجار و انتقاد و احساس بی عدالتی و آزار و هرگونه ناهماهنگی دیگر است. راه های معین ساده یی برای فروباراندن قدرت شفابخش عشق بر خاطرات منفی وجود دارد که می توانید برای ابد از شر آنها خلاص شوید. از به اسارت کشیدن دیگران دست بردارید و آنگاه برای رستاخیز موهبتهای خود آماده شوید.

بانویی بازرگان از فرانسه برایم نوشت:

خاله ام سرانجام به امواج عشق الهی که برایش می فرستادم پاسخ مثبت داد. اکنون مرا «خواهرزاده ی محبوب» می خواند. باید اعتراف کنم که رابطه ی ما بسیار منفی بود که به یمن عشق الهی دگرگون شده و شفا یافته است!

برای روزه و پرهیز از گرایش های منفی دو راه ویژه وجود دارد که موجب می شود قدرت شفابخش عشق در ذهن و تن و امورتان به کار افتاد. این دوعمل بخشی از عشق است. هرگاه دیدید چنبه های عشق پاسخگو نبوده اند و اوضاع دشوار زندگی تان را شفا نبخشیده اند شاید هنوز به پالایش و بخشایش نپرداخته اید. چنین کنید تا ثمرات نیکوی آن به سراغتان خواهد آمد.

شاید این گفته ی جبران خلیل جبران اشاره به دوجنبه ی عشق باشد:

« یا با ما از عشق بگو... که عشق برای رشد تو و برای پیرایش توست...میندیش که میتوانی عشق را هدایت کنی، زیرا اگر عشق، ارزشمند بیابدت، هداییت خواهد کرد.»

حتما شنیده اید که میگویند عشق چیز باشکوهی است اما چه بسا زمانی که قدرت پیراستن و هرس کردن عشق، در زندگیتان در کار بوده، احساس کرده اید که عشق چیز در هم شکننده ایی است. اگر مشتاق پالایش و بخشایش باشید آنچه که در هم شکننده و چون خاری در پوست می نماید، به چیزی باشکوه تبدیل می شود. آنگاه می یابید که عشق می تواند به سوی موهبتی عظیم تر هدایت تان کند.

قانون معنویت حکم میکند که اگر میخواهید مشکلات تان خاتمه یابند و به راستی در زندگی پیشرفت کنید، ببخشایید. بسیاری از مردم، واژه ی بخشایش را دوست ندارند. بخشایش یعنی آزاد و رها کردن و چیزی مثبت را جایگزین چیزی منفی ساختن.

پالایش نیز نوعی بخشایش است و همه ی ما به آن نیاز داریم اگرچه فکر میکنیم که وابستگی عاطفی یکی از والاترین چهره های عشق است کاملاً خلاف آن صادق است. پالایش عاطفی، یکی از والاترین صور محبت است. دلبستگی به وابستگی و اسارت می انجامد. حال آنکه عشق راستین آزاد کردن آن چیز یا آن شخصی است که دوست می دارید. اگر پالایش را پیش گیرید، هرگز چیزی را از دست نمی دهید. به عکس، برای پرورش عشقی آزادانه تر و رضایت بخش تر راه می گشایید تا همه ی آنان که از این خوان نعمت برخوردارند بتوانند هماهنگ تر محبت کنند و محبت ببینند.

هرگز آنچه را که عالی ترین خیر و صلاح تان است از دست نمی دهید، هرگاه چنین بنظر برسد که چیزی را از کف داده اید تنها به این علت بوده که دیگر برایتان سودمند یا موهبتی بی نظیر نبوده است. البته شاید خودتان فکر کنید بهترین بوده است اما عملاً آن را پشت سر گذاشته اید و دیگر به آن نیاز ندارید. از این رو، قدرت پیرایشگر عشق، شما را از آن آزاد و رها کرده است. با این شناخت، خواهید توانست که دست از سرش بردارید و ذهن و دلتان را بر دریافت موهبت تازه بزرگتر خود بگشایید.

آزاد کردن دیگران به معنای آزاد کردن خودتان نیست. هرگاه نسبت به دیگران به گرایش ها، رفتارها و شیوه ی زندگی آنها احساس دلبستگی می کنید شاید به این دلیل است که ناخودآگاه احساس وابستگی می کنید و از اسارتی که خود آفریده اید خراشیده و ساییده می شوید. وقتی شخص یا مسأله یا اوضاع و شرایطی را که احساس می کنید شما را در فشار قرار داده است رها می کنید، کلید را به سوی آزادی می چرخانید. یادتان باشد که شما حاکم موقعیت ها هستید نه برده ی آنها.

وقتی در کمال جرات و شهامت شخص یا چیزی که شما را به اسارت در می آورد رها می کنید به جای اینکه قربانی باشید قادر می شوید. اگر توانسته بودید خود را به اسارت درآورید پس می توانید خود را از اسارت برهانید و آزاد سازید.

خلیل جبران درباره ی عشق رهایی بخش گفته است:

«به یکدیگر عشق بورزید، اما عشق را به بند نکشانید. بگذارید میان با هم بودن تان فضایی و فاصله یی باشد. با یکدیگر بخوانید و برقصید و شادمان باشید، اما بگذارید هریک از شما تنها باشد. در کنار هم بمانید اما نه چسبیده به هم.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۳۴
mina nikseresht
شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۶ ب.ظ

خودآگاهی حرکت به سمت خودشکوفایی است

 

خلوت کردن با درون شما را به سمت خودآگاهی پیش می برد. هرچند که این کار، کار آسانی نیست. افرادی که مبتلا به ذهنیت منفی و افکار خودکار و خودآیند هستند نمی توانند به سراغ این مقوله بروند. چرا که به همین دلیل افکار افرادی هستند که مبتلا به اختلالات روانی می شوند. این دسته ابتدا باید به فکر درمان اختلالات باشند تا به مرور زمان و به کمک درمانگر به سمت خودآگاهی پیش بروند. تصور کنید کسی که مبتلا به اختلالات اضطرابی یا وسواس فکری-عملی است نمیتوان از این افراد انتظار داشت که با خواندن چند مطلب بتوانند افکار و رفتارهای خود را کنترل کنند چرا که اکثر اوقات نیاز به درمان های تخصصی روانی دارند.

حال ثمرات خودآگاهی چیست؟

افرادی که به خودآگاهی می رسند، در راه پرورش استعدادها و توانایی های خود قدم می گذارند. می توانند مسیر درست زندگی خود را برمبنای شهود و دقت در مهارت ها و قابلیت های خود کشف کنند و اصلاً زندگی آنها طوری برنامه ریزی و اجرا می شود تا به همان سمت حرکت کنند. خودآگاهی منجر به تسلط به رفتار و گفتار خواهد شد. افراد خودآگاه مسیر زندگی دیگران را نمی روند و هدف های آنها زندگی نمی کنند. اگر دقت کرده باشید افرادی که مبتلا به مقایسه می شوند افرادی هستند که به خودآگاهی نرسیده اند.

مثال دیگر از خودآگاهی، افرادی هستند که نمی توانند خشم خود را به موقع کنترل کنند یا دچار تکانه های خشم و یا پرخاشگری هستند (افرادی که براثر PTSD (اختلال استرس پس از ضربه ) اتفاق ناگوار و ناخوشایند که به طور ناگهانی رخ می دهد یا کسانی که دچار اختلال پنیک می شوند مدنظر نیست. چرا که وقوع حادثه باعث بروز این آسیب شده است.) افرادی که خلق و رفتار آن برمبنای خشم است کسانی هستند که به مرحله ی خودآگاهی نرسیده اند.

افراد خودآگاه کنترل دقیق رفتار، گفتار، احساسات، افکار و... برعهده دارند. سکوت آنها هم حتماً حکمت و دلیلی دارد و تمام آنچه که از آنها سر می زند حتماً دلایلی منطقی یا حتی برخواسته از احساسات درست و نگرش آنها به مسائل و زندگی میباشد.

خودآگاهی راه ورود به عشق ورزی است. افرادی که به خودآگاهی می رسند بهتر می توانند رفتارهای غیرمنطقی و برخواسته از احساسات نادرست را تحمل و مدیریت کنند. امیرالمومنین علی علیه السلام در سخنی می فرمایند: خطاکار را با رفتار خوبت اصلاح کن. قطعاً زمانی فرد می تواند به این مرحله برسد که خودآگاهی اتفاق افتاده باشد. چرا که اکثر افرادی که خودساخته نیستند توانایی تحمل و پذیرش رفتار اشتباه دیگران را ندارند و البته که رفتارهای مثل تلافی کردن، انتقام، عصبانیت و خشم از رفتار نفر مقابل و تبدیل آنها به کینه و کدورت که باعث انسداد انرژی های ما می شود برخواسته از این است که فرد به مرحله ی خودآگاهی نرسیده است. در حالیکه افراد خودساخته که به این مرحله رسیده اند گذشت، خیرخواهی، فرصت جبران و اثرگذاری روی نفر مقابل را روال عادی رفتار خود ساخته اند. حتماً در ذهن شما با خواندن این قسمت افرادی به عنوان نمونه از هر کدام تداعی خواهد شد.

خودآگاهی به تحصیلات و مدرک تحصیلی، موقعیت اجتماعی، ثروت، شهرت، تدین و تقیدهای دینی و... ارتباطی ندارد چرا که نمونه های بسیاری را سراغ داریم که اینگونه نیستند. بلکه خودآگاهی یک مهارت است که تنها با پیش رفتن به سمت اصلاح رفتار و شخصیت و خودسازی رخ خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۶
mina nikseresht
جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۲ ب.ظ

وقتی شروع به سکوت می کنی....

به نام او که زنده میکند و می میراند...

سفر به درون خود باعث می شود به کیستی خود برسیم. لازم است گاهی ساعتها بنشینیم و به این فکر کنیم و بیاندیشیم ما کیستیم؟ چه خصوصیات و صفاتی داریم؟ کدام ویژگی ها و خصلت های اخلاقی جزء ویژگی های مثبت ما به شمار می رود و کدام ویژگی ها و خصلت های ما موجب آزار خودمان می شود.

خلوت با درون و تحمل سکوت کار سختی است. خصوصاً اگر فردی برونگرا باشد تحمل این سکوت و خلوت گزینی با خود را کمتر دارد. اما برای آنکه به اعماق درون خود سفر کنیم و پی به ویژگی های خود ببریم تا از استعدادها و توانایی های خود آگاه شویم و آنها را تقویت کرده و به تعالی برسانیم لازم است هر روز لحظاتی از اوقات مان را به تفکر در مورد خود و جهانی که در آن قرار گرفته ایم فکر کنیم.

در این سفر درونی لازم است خودمان را تخلیه ی روحی و روانی کنیم. از تمام آنچه که مانع پیشرفت روحی و اخلاقی و روانی ما شده است. زمانی می توانیم اقدام به اصلاح و تربیت خود کنیم که تعداد این خلوت کردن های با خود زیاد شود.

چرا نیاز به خلوت کردن داریم؟

زمانی که خداوند مهربان انسان را خلق کرد و دستور سجده به شیطان را داد، شیطان از فرمان خداوند امتناع ورزید. آن هنگام فرشتگان از خداوند پرسیدند: چرا این چنین او را خلق کردی در حالیکه تو میدانی او موجب فتنه و فساد خواهد بود. آن وقت خداوند در پاسخ به ملائک فرمود: من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.

بی شک تنها انسان است که میتواند به قرب الهی برسد و ازین نور عظیم و منبع تمام و کمال انرژی های بی انتهای خداوند خودش و زندگیش را پر از نور کند. حرکت کردن به سمت نور، تنها با خالی کردن و تصویه ی روح امکان پذیر خواهد شد.

هرچه درون ما خالی از صفات منفی باشد، دریافت و جذب مان از اتفاقات خوب و جریانات مثبت اعم از خواسته ها و آرزوها در سطح نازل این موضوع بیشتر خواهد بود.

برای پاکسازی روح خود لازم است برای داشتن این سکوت های درونی تمرین کنیم. لازم است تنها ببینیم و بشنویم. بیشتر به صداها و دریافت هایمان دقت کنیم. لازم است به چرخه ی آفرینش سری بزنیم. به نیروهای درونی مان متمرکز شویم. دقت کنیم کجاها و چه قسمتی از روان مان تاریک است که مانع حرکت روح و جریان داشتن انرژی های مثبت در درون مان شده است؟ شاید گاهی لازم است اطرافیانی را که انرژی های منفی شان را به شما انتقال میدهند از دایره ی زندگی تان خارج کنید. تاثیر انرژی های منفی یک فرد حسود بر روی شما بسیار زیاد است. اگر شما با فرد حسودی ارتباط داشته باشید در حالیکه سطح انرژی بالایی هم ندارید قطعاً به مرور زمان حال وحوصله و انگیزه ی لازم برای انجام کارهای مفید و ارزشمند را از دست خواهید داد. فرد حسود عزت نفس و خودارزشمند پایینی دارد و این ناخواسته به شما منتقل می شود. تمامی صفات منفی حتماً اثر منفی روی شما خواهند داشت.

به تعالیم خداوند و صحبت های او دقت کنید: در سوره ی فلق به ما فرموده است: و من شر حاسد اذا حسد: از شر انسان حسود به خداوند پناه ببر.

می بینید خداوند نیز ما را از ارتباط با فرد حسود منع کرده است و اگر در شرایطی به ناچار در معرض ارتباط با این افراد قرار گرفته اید باید از حال بد و انرژی های منفی آنها به خداوند پناه ببرید.

یا در سوره ی ناس به ما فرموده است: من شر وسواس الخناس: از شر وسوسه های خناس ( یکی از صفت های شیطان) به خداوند پناه بیاور.

دقت کرده اید تمام صفاتی که ملقب به شیطان می شود چقدر تاریک است؟ چقدر انرژی های منفی به همراه دارد؟ دروغ، حسد، بدگویی، تهمت،سوءظن، سرزنش و... ؛ حال ببینید این صفات چطور مانع جذب انرژی های مثبت ما می شود و به جای آنکه انرژی های درونی ما صرف جذب اهداف و خواسته های زندگی مان شود باید به این طریق هرز شود.

همین است که آدمهایی که از منبع نور و حقیقت دور می شوند درون شانه تیره و تاریک می شود و اگر شما فردی باشید که حاوی اثرات مثبت و انرژی های مثبت در این خلقت باشید حتماً این تیرگی و تاریکی را درک خواهید کرد. دقیقاً مثل جریان الکتریسیته. زمانی که دست تان را روی سیم های روکش دار می گیرید عبور این جریان را حس خواهید کرد. انسانی که انرژی مثبت هم دارید همین گونه اثرگذار است و انرژی های منفی آدمها را ولو از راه دور خواهد گرفت. شک نکنید.

صفات مثبت آنها قدرت و توانایی جذب قشنگی های زندگی را ندارد چرا که این صفات منفی هر کدام یک اثر منفی بر روی چاکراها و انرژی های درونی انسان می گذارند.

شاید هنوز زود باشد که بگویم خالی کردن و تسویه ی روح از هر آنچه که تاریک و سیاه است و جایگزین کردنش با انرژی های مثبتی مثل محبت، مهربانی، حسن نیت، خوش گمانی، تواضع، نرم خویی و... چطور سطح انرژی روانی و روحی و معنوی شما را بالا خواهد برد تا اتفاقات شیرین و خوشی برایتان بیفتد.

هر چیزی که تا به امروز احساس کرده اید چقدر حیف که آن را ندارید یا آرزویی که امروز در دل دارید اما احساس می کنید رسیدن به آن برایتان مقدور نیست....

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست..... از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۵۲
mina nikseresht