روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات
شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۲۳ ق.ظ

درد و رنج هایت را کجا می بری؟

 

می گفت: « وقتی چراغ قلبت روشن میشه، وقتی احساس می کنی خدا بیشتر توی دلت جا داره تا دنیا و اهل دنیا، وقتی دلت میخواد کارهای خوب بیشتر بکنی، دست دیگران رو بگیری، دل کسی رو شاد کنی و بهش امید ببخشی، وقتی که دلت میخواد از بدی ها فاصله بگیری و به قولی خیرت به دیگران برسه، اون موقع وقتیه که باید دل بکنی از هرچی که دست و پاگیرت میکنه که نمیذاره بپری. تا نتونی در اخلاق، رفتار اوج بگیری. اون وقته که باید قدر قلبت رو بدونی. دلت روشن شده. حالا به هر دلیلی. خدا خواسته. قدر بدون. قدر بدون. قدر بدون.»

«مثل ماشین می مونه. باید ازش کار بکشی. باید بلند شی اون لحظات همون کارایی رو بکنی که باعث میشه بیشتر و بیشتر قلبت روشن بمونه. بلند شو به کسی زنگ بزن، حالشو بپرس. اگه مشکلی داره قدمی واسش بردار. بلند شو به خانواده ات محبت کن، بلند شو ببین کسی هست توی ذهنت که روزی باهات درد و دل کرده و میدونی هنوزم مشکلی داره که حتی اگر کاری هم ازت برنمیاد اما میتونی به قلبش با حرفات نور بدی. خلاصه بلند شو و کاری برای روشن موندن بیشتر قلبت انجام بده. اون لحظات، دقیقاً لحظاتیه که میتونه برای همیشه عاقبت بخیرت کنه، اون لحظات، لحظاتیه که شاید بتونه تقدیرت رو عوض کنه، اون لحظات، لحظاتیه که شاید سرنوشت بهتر و قشنگ تری رو واست رقم بزنه. شک نکن که خدا خواسته گرهی ازت باز کنه، یا خواسته زندگیت طور دیگه ای بشه. این لحظات، همینطوری پیش نمیاد. حتماً یه کارایی کردی که باعث شده دریچه های قلبت باز بشه.»

اشک گوشه ی چشام جمع شد. گفتم: « این خداست که کارهای کوچیک ما رو بزرگ میکنه. وگرنه هر کسی خودش میدونه که عمل قابل عرضی نیست که بشه اینطوری دلت روشن بشه.»

ادامه داد: « شنیدی امام رضا علیه السلام یه روایتی دارند به این صورت که:

«رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،» فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا»

«خداوند، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند!». گفتم: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردمْ زیبایی های گفتار ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند».

حرفی برای ادامه ی صحبت مون نداشتیم. بلند شدم همین موقع کاری بکنم. کاری که توی این روایت بهش اشاره شده بود و توی گفتگویی که با ذهنم تا قبل یادآوری این روایت امام رضا علیه السلام داشتم، از سرجام بلندم کرد تا چندخطی اینجا برای شما خواننده ی عزیز و محترمی که حتماً مورد نگاه و عنایت واقع هستی و یا در این لحظه چیزی تو رو به این سمت کشونده بنویسم.چرا که همه ی ما سر سفره ی یک خوان نعمت هستیم. سفره ای که امام رضا علیه السلام پهن کردند و هر کسی به اندازه ای که میخواد میتونه ازین سفره بیشتر بهره ببره.

ما وقتی با کسی آشنا می شیم به مرور دوست داریم بیشتر ازش بدونیم. اگه بامحبت، مهربون و خوش قلب باشه دوست داریم بیشتر بهش نزدیک بشیم. بیشتر ازش یاد بگیریم. هر وقت فرصتی پیدا بشه ازش سر می زنیم تا فقط از بودن کنارش بهره برده باشیم حتی اگه خیلی هم کاری نداشته باشیم. کم کم که دوستی مون عمیق تر و پایدارتر شد، کم کم که مهر و محبت اون آدم توی زندگیمون باعث شد که زندگیمون عوض بشه، رنگ و بوی بهتری بخاطر این همنشینی بگیره(چه مادی و چه معنوی) سعی می کنیم هر کاری از دستمون برمیاد واسش انجام بدیم. چون خیلی خودمون رو مدیونش می دونیم. خیلی مراقبیم کاری نکنیم یه وقتی ازمون ناراحت بشه، برنجه، غصه ای به دلش بیاد و یا رفتاری داشته باشیم که موردپسندش نیست.

وقتی ما بیشتر و بیشتر با زندگی، منش و شخصیت امام رضا علیه السلام آشنا می شیم، بیشتر جذب شخصیت این امام رئوف میشیم. هرچند که ما چه ایشون رو بشناسیم و چه نشناسیم، مورد لطف و مرحمت شون قرار می گیریم. اما گاهی حتماً این حس به سراغتون میاد که من برای حضرت چه کار کردم؟

تا حالا شده وقتی به گنبد طلایی امام رضا علیه السلام خیره میشین، متوجه کتیبه های دور گنبد بشین؟ نوشته هایی که با زیرزمینه های آبی و کاشی کاری شده نوشتند؟

در سال 997 هـ.ق  عبدالمومن خان ازبک اقدام به غارت اموال آستان و طلاهای گنبد کرد؛ شاه عباس اول در سفری که از اصفهان با پای پیاده به مشهد داشت مجددا گنبد را طلاکاری نمود و به خط ثلث و با خطاطی علیرضا عباسی با قلم طلایی بر زمینه فیروزه ای در کتیبه کمربندی گنبد نوشته شد.

شاه عباس به شکرانه ی این توفیقی که نصیبش می شود دستور میدهد که این نوشته را دور گنبد طلایی با طلا بنویسند:

«به نام خداوند بخشنده مهربان از بزرگترین توفیقات خداوند این بود که سلطان اعظم و مولایِ پادشاهان عرب و عجم و دارنده نسب پاک نبوی و افتخار درخشان علوی، خاک پای خادمان این روضه نورانی ملکوتی و رواج دهنده اثار پدران معصومش یعنی سلطان فرزند سلطان شاه عباس موسوی صفوی بهادرخان افتخار یافت که با پای پیاده از پایتخت اصفهان به زیارت این حرم شریف بیاید و از خالص ترین اموالش این گنبد را به طلا اذین کند که در سال 1010 هجری قمری اغاز شد و در 1016 به پایان رسید.»

از امام رضا علیه السلام چه می دانید؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی