روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

می گفت:

« تو چه خبری داری از کسانی که با چشم گریان به آن کلینیک تخصصی آن دانشگاه ملی مراجعه می کنند تا ضربه های روحی و روانی که به خاطر حرفهای و آموزش های اشتباه آن فرد به زندگی شان وارد شده بود را درمان کنند.»

روی درمان دوبار تأکید کرد. او هم روان شناسی خوانده در دانشگاه فردوسی مشهد. من هم با آدمهایی مواجه شده بودم که به خودم مراجعه کرده بودند تا بپرسند چرا ما با وجود اینکه این کارها رو بارها و بارها تکرار کرده بودیم ولی جواب نگرفتیم و البته برایم همیشه طبیعی است وقتی می بینم آدمها بی آنکه هزینه کنند، وقت و عمری بگذارند برای آموختن و در قبال فردی که درس خوانده، تلاش کرده، عمرش را گذاشته، دانش تخصصی به دست آورده ارزشی قائل نمی شوند و وقتی با آنها هم کلام شوی، دانش شان را برگرفته از کانال ها، شبکه های اجتماعی و چند صفحه ی آموزشی اینستاگرام می دانند، پس پیروی از این دسته افراد که در این زمینه و تشخیص سره از ناسره آگاهی ندارند، کاملاً عادی است و بلکه عمومیت جامعه ی ما برگرفته از همین دسته اند. مگر افرادی که تحصیلات دانشگاهی، دانش تخصصی و اعتبار علمی دارند و ارزشی برای افراد علم آموخته دارند.

ما خوانده بودیم و یاد گرفته بودیم اگر فردی اختلال روان یا شخصیت داشته باشد تکرار بعضی حرفها، رفتاری را تغییر نمی دهد. درست مثل زخمی که اگر عفونتش گرفته نشود، آن عفونت به تمام بدن سرایت خواهد کرد. به عنوان مثال فرض کنید فردی مبتلا به اختلال پارانویا است. اختلال همیشه با شما هست. در روابط، در شغل، در بیرون از خانه و در خانه. در همه جایی که شما حضور داری. اختلال روی همه چیز اثر میگذارد. برای مثال فرد اصطلاحاً پارانویایی معمولاً فکر می‌کند که دیگران برای آزار و اذیت او تلاش می کنند یا فکر می‌کنند که دیگران به دنبال توطئه علیه آن‌ها هستند. این ساده ترین تعریف از فردی است که پارانویا دارد. فرد مبتلا به پارانویا گاهی اوقات مثل دشمن با شما رفتار میکند حتی اگر شما نزدیک ترین فرد به او باشید.شما نباید از فردی که پارانویا دارد انتقاد کنید. یا مثلاً فردی که دچار اختلال خودشیفتگی است، انتقاد شما می تواند زمینه ی دشمنی و حمله ی کلامی و رفتاری بعدی او را فراهم کند. با فرد خودشیفته نباید دربیفتید. او کلام شما را به ظاهر قبول دارد اما شما باید مدام مهر تایید به او بزنید و اگر نزنید از شما انتقام خواهد گرفت. برای او فرقی نمی کند شما چه کسی هستید. خودشیفتگی اختلالی است که فرد را درگیر این کرده است که او از همه بهتر است. فردی غیر او نباید وجود داشته باشد که مورد تایید باشد. افراد خودشیفته شنونده های خوبی نیستند. چرا؟ چون برای یک فرد خودشیفته، مهم فقط خودش است. پس چون دیگران مهم نیستند، شنیدن سخن و کلام آنها به دردشان نمیخورد چون آنها دیگر مرکز توجه نیستند.

فرض کنید شما جایی می خوانید که یک انتقاد سازنده می تواند روند رفتار و عملکرد فرد را تغییر بدهد. مثلاً اینکه می گویند یا می نویسند: به نظرم اگر اینگونه رفتار می کردی بهتر بود.» چقدر این حرف اشتباه است! شما اگر متوجه این نباشید که نفر مقابل تان خودشیفته است حتی اگر چنین جمله ای را به او بگویید نه تنها پذیرشی در فرد ایجاد نکرده اید بلکه برای آسیب بیشتر به خود برنامه ریزی کرده اید.

اما در پارانویا شما اگر از رفتاری انتقاد کنید حتی با روی خوش و یا حتی با زبان نرم بازهم اون فرد به منظور می گیره و برخوردی با شما داره که اگر شما درمانگر یا روان شناس نباشی و ندونی فرد مبتلا به این اختلاله به مرور زمان به روان شما هم آسیب خواهد خورد.

شنیدین میگن:

« اینا از وقتی با هم ازدواج کردن، شوهره وسواس داشت. حالا کم کم خود خانم هم شده مثل آقاهه.»

ما اثر وجود چنین افرادی را در زندگی شما انکار نمی کنیم. شما نمی توانید با فردی همنشین باشید که مبتلا به اختلالی باشد و روی شما اثر نگذارد. مگر اینکه فردی درمانگر یا روان شناس باشد که راه رفتار با این افراد را آموخته باشد. برای همین است که ما اینقدر تاکید می کنیم که قبل آنکه ازدواج کنید حتماً به مشاورین متخصص پیش از ازدواج مراجعه کنید تا از وجود شرایط این چنینی آگاهی یابید.

گاهی اختلالات تحت شرایطی سرباز می کنند. مثلاً فردی با از دست دادن، یا با قرار گرفتن در شکستی یا بحرانی در زندگی اختلالش آشکار می شود در حالیکه شاید تا قبل آن متوجه حضورش نبوده است. به عنوان مثال اختلال سوگ را برای افرادی مطرح می کنیم که با مرگ عزیزشان در این شرایط واقع می شوند. به هر حال راه درمان تمام اینها دست درمانگران و روان شناسان متخصص است.

حال از کجا می توان به بروز اختلال آگاه شد؟

ما به هر چیزی که در شما ایجاد اضطراب، حال نامساعد و روان پریشان کند، می گوییم اختلال. اختلال می تواند در رفتار، گفتار، افکار شما اثرگذار است. هر رفتار غیرعادی که منجر به آسیب به روان دیگران بشه، میتونه نشونه ی وجود اختلالی در فرد باشه. حالا یا اختلال روان یا اختلال شخصیت. مثلاً فرد خودشیفته در کلام و رفتارش اختلال را بروز می دهد بی آنکه خودش آگاه به آن باشد.

ما در هیچ کجا و در هیچ جا از اختلالات صحبت نمی کنیم و همین هایی را هم که تا بدین جا نوشتم با اکراه و با توضیح کوتاه نوشته ام چرا که نمی دانم مخاطبم کیست و اینها نباید در دسترس افراد قرار بگیرد. دلیلش چیست؟ دلیلش این است که بسیاری افراد هستند که به محض اینکه مثلاً اسمی از اختلالی می نویسی اولین منبع شناسایی را فضای اینترنت می دانند. در حالی که شناسایی، تشخیص و درمان به عهده ی روان شناس بالینی، درمانگران حرفه ایست. این نیست که با خواندن چندعلامت فردی که دانش روان شناسی و آسیب شناسی ندارد بتواند تشخیص بدهد.

به عنوان مثال ما در تست کتل 16 عامل مهم شخصیت را می سنجیم و بعد سنجش با مصاحبه های بالینی تشخیص می دهیم که فرد چه خصوصیت ها و ویژگی های شخصیتی دارد و کدام ها مانع و کدام ها باعث بهبود کیفیت زندگی او بوده است.

پس وقتی در دنیای امروز بسیاری با خواندن چندمطلب احساس دانستن می کنند و نگاه ها اینقدر سطحی و پیش پا افتاده است، پس طبیعی است و باید انتظار داشته باشیم در دنیای پیرامونی مان با افرادی سرکارمان بیفتد که همه چیزدان، کاربلد و متخصص هستند. افراد کمی هستند که به خاطر تنش های روحی و روانی و حتی با بروز کوچکترین ناآرامی توان عبور از آن را به سادگی نداشته باشند. این حالتها حکایت از وجود اختلال و مشکلی در فرد دارد که باید توسط درمانگر بررسی و درمان شود. اما بسیاری افراد نه تنها مراجعه نمی کنند بلکه عوامل بیرونی را به حالتها و رفتارهای خود نسبت می دهند.

زندگی من پر از فراز و نشیب بوده و هست. اما تمام سختی ها و اذیت ها جایی تمام شده است. نه تنها زندگی من بلکه زندگی تمام آنها که داستان زندگی شان را شنیده ام و می دانم. همیشه یکی از دعاهای هر روزم این بوده و هست که: « خدایا من را هم سرنوشت با کسانی که رویه ی رفتارشان ناآگاهی، ندانستن، خودخواهی، کینه و خشم و خودخواهی است و یا ظلم به دیگران به هر طریق و رفتاری و داشتن رفتارهای ناشایستی که تو ما را از آن نهی کرده ای، خداوندا سرنوشت من را از سرنوشت آنها جدا کن و مرا هم تقدیر و هم روزگار با آنها قرار مده. چرا که بی اعتنایی به خواست تو و آگاهی که روزی و برکت زندگی من قرارش دادی در حالیکه زمینه ساز آن خودت بودی، حتماً برای من کارما و تبعاتی در برخواهد داشت. خدایا، مرا هم سرنوشت با اینان قرار مده و همنشینان خوب که رفتار و شخصیت سالمی دارند و به گفته ی پیامبر مهربانت خوش رفتارند روزیم بگردان.»

ما هم نتیجه ی تحمل و صبر خودمان را خواهیم دید و هم نتیجه ی بدی ها و رفتارهای نادرست مان را و تمام آن چیزی که به ما خواهد رسید نتیجه ی عملکردمان خواهد بود. پس سرزنش دیگران، ظلم به آنها یا دستگیری و گرفتن دست آنها به زندگی خودمان باز می گردد. ساده ترین رفتارهای ما برای ما کارما تعریف شده. یک لبخند ساده ی شما به کسی که خسته است، یک کلام محبت آمیز شما به اعضای خانواده یا کسی که ناامید است، یا آرام کردن دلی که ناآرام است تمام اینها به زندگی تان باز می گردد. اما همیشه فکر می کنم بدترین کارما این است که من متوجه نشم که حرفهای اشتباه یا رفتارهای نادرست من در حالیکه وجدان من متوجه نادرست بودن آن هست اما پررنگ بودن نفسم مانع از دیدن حقیت می شود و من واقعاً نمی فهمم آنها چه آسیبی به دیگران خواهد زد و این بشود عقوبت ظلمی که به دیگران روا داشتم.

امیدوارم خداوند زمینه ساز آگاهی و بهره بردن شما از زندگی باشد که اگر در مورد آن مهارت نداشته باشیم، اگر از زندگی و اتفاقاتش درس نگرفته باشیم و رفتارهای قبلی مان را بازهم تکرار کنیم خداوند دیگر به ما فرصت جبران و تغییر ندهد.

این قاعده ی دنیاست که: «زمانی که به آنچه می دانستی عمل کردی، خداوند درهای بیشتری از علم را به رویت می گشاید تا راهنمای دیگران هم باشی. اما زمانی که علم و دانسته هایت وسیله ی برتری جویی، غرور، سرزنش دیگران و آسیب به آنها شد، خداوند نه تنها درهای آموختن و دانش بیشتر را به روی بنده اش باز نمی کند بلکه، همان دانسته هایی را که زمینه ی دانستن آنها را خودش فراهم کرده بود برایت تکرار میکند و این تکرار یا با امتحانات زندگی است، یا با از دست دادن ها، غصه ها و غم ها و یا در نهایت با مرگ.»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی