روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

سالهاست می نویسم. از سال 93 اینجا نوشتن را شروع کردم. هفت سال. گاهی فرصتی دست داده و اینجا را آب و جارویی کرده ام و حرفهایی نوشته ام به امید اینکه کسانی هستند که استفاده می کنند و دنبال داشتن زندگی بهتر، اخلاق درست تر و رفتار صحیح تر هستند. سال 93 اولین کتابم را نوشتم. درست زمانی که 24 ساله بوده ام. هرگز یادم نرفته است اولین آموخته های معنوی ام توسط چه کسی رخ داد. هرگز یادم نرفت که من الفبای درست زیستن را مدیون چه کسانی بوده ام. حتی یادم نرفته است چه کسانی وسیله ی رساندن تمام آموخته هایم بوده اند. همیشه ممنون و سپاسگزارشان بوده ام. حالا که تحصیلات و سواد خودم در ظاهر دنیایی مان بالاتر رفته است باز هم خودم را مدیون آنها می دانم. هنوز هم تشنه ی یادگیری و آموختن آن اول به خودم و بعد دیگران هستم. در فاصله ی بین چاپ کتاب اول و دوم 56 مقاله به علاوه ی کارهای پژوهشی و روزنامه ای که انجام دادم که همه به چاپ رسیده است و شده حاصل تمام سالها کار کردن و خواندن و خواندن. 5سال است که در فضای مجازی مینویسم و تمام آنچه از علم روان شناسی به صورت تخصصی آموزش دیده ام را در اختیار دیگران قرار میدهم. هستند دوستان زیادی که همیشه لطف داشته و دارند و خیال می کنند استادی کلمه ی کوچکی است که بنده را با آن صدا می زنند اما خودم را در جایگاه استادی نمی دانم. شاید تنها انتظارم همین بوده که قدر علمی که رایگان بدست نیامده بدانند. حساب مالیش را کنار بگذاریم، قیمت عمر جوانی را با هیچ چیزی نمیتوان سنجید. سالهایی که هرگز برنمی گردند و تو برای همیشه از آن ساعتها و روزها عبور کرده ای که حتی اگر کوهی از طلا بدهی باز بتو بازنمی گردند. حالا که حاصل این چندسال عمر را گاهی نظاره می کنم، حالا که درد فهمیدن را گاهی با خودم در ارتباطات، در جامعه، در کلاس درس حمل می کنم، غصه های ناگفته ی دل را گاهی ورق می زنم و یاد تمام سالهای جوانیم می افتم که می شد جور دیگری بچرخد اما نچرخید. من حضور بعضی آدمها را در زندگیم انتخاب نکرده بودم اما آنها بودند تا به قول استاد اخلاقی مان بشوند وسیله ی امتحان. امتحان ایستادگی و تکرار رفتار خوب، امتحان گذشت و شایستگی و امتحان شکرگزاری به همه ی آنچه که بوده و هست.

شاید اگر امروز ازم بپرسند کدام جملات بیشترین ماندگاری را در ذهنت داشته که گاهی روزها از آنها یادی می کنی؛ حتماً دو روایت از کلام معصومین را خواهم گفت که شاه کلید ذهنم بوده و هستند.

اولین سخنی که همیشه یادم بوده و هست از امام رضا علیه السلام است که می فرمایند:« ادب نتیجه ی تحمل سختی است، هرکه این سختی را تحمل بکند به ادب خواهد رسید.»

حال چرا این سخن همیشه یادم هست؟

به چنددلیل. همه ی ما روزانه با افرادی سرو کار داریم که گاهی بی ادبی هایی در حق ما دارند. به قول روان شناسان وقتی کسی به حرفهای شما گوش نمی کند، وقتی شما با او سخن می گویید اما سرش را با تلفن همراه، با تلویزیون، با همه چیز سرگرم میکند جز اینکه به حرفهای شما توجه کند این یعنی اصول اولیه ی ارتباطات را بلد نیست. این دسته نمی توانند برای اطرافیان دوست داشتنی باشند. چرا که شنیدن دیگران، پایه ی اولیه ی اخلاق و رفتار ماست. ما این نوع رفتار را حمل بر بی ادبی و بی توجهی فرد می گذاریم. نشنیدن دیگران، باعث می شود ما فرد همدلی به حساب نیاییم. به عبارتی قدرت همدلی در این افراد پایین است. آنها درکی از شرایط شما، رنج های شما، کاستی های زندگی و انتظارات رعایت حقوق شما در قبال شان ندارند. پس به راحتی می توانند مصداق این سخن واقع شوند.

اصطلاحی در روانشناسی داریم به نام تاب آوری. تاب آوری یعنی چه؟ یعنی اینکه شما بتوانید در مشکلات، سختی ها، رنج های روانی و رفتارهای نادرستی که در معرض آن واقع می شود تحمل و صبر به خرج دهید و در عکس العمل، رفتار نادرستی نداشته باشید. آن وقت شما تاب آوری روانی خوبی دارید.

حال تصور کنید شخصی مثل من که از 23 سالگی هم کار کرده ام و هم تحصیل را ادامه داده ام و کارهای سختی را با پایین ترین حقوق و دستمزد با زحمت و رنج پذیرفتم تا در کنارش با هزاران امید به داشتن آینده ای بهتر آن رنج های گاهی غیرقابل تصور را باور کنم که بخش جدایی ناپذیر زندگیم بود.

من جاهایی کار کرده ام که گاهی بدترین رفتارها را دیده ام. تهمت زدن، زیرآب زدن، دروغ، پرخاشگری و دورویی و پرادعایی در قبال دانش اندک و .... اما از کنارش عبور کرده ام. من جایی کار کرده ام که هشت ماه در جواب سلام و احوالپرسی ام تندی، بی احترامی و ترش رویی را به جان خریدم آن هم بنا به درخواست کارفرمایی که بنا به صلاح شان مانع ترک کار بودند. جایی که اعتقادات به ظاهر پررنگ کمترین ارزش را داشته است و رفتارهای خلاف عقل و اخلاق بیشترین نمود پس احتمال رخدادن هر بی اخلاقی دور از انتظار نبوده ونیست.در سالهایی که یک دختر نوجوان و سرزنده بودم مجبور بودم این رفتارها را هر روز تحمل کنم. گله و شکایتی از آن روزها هیچ جا نکردم و باز هم در جایی دیگر و مسیری دیگر بازهم همین رفتارهای ناشایست را به جان خریدم و باز هم گذشت و عبور از تمام آن روزها.

یاد گرفتم در قبال استادی که حرفی از آن آموختم صبور باشم، همیشه چارچوب ادب را رعایت کنم و اگر حقی از من ضایع شد باشد برای دنیای دیگر و در محضر خداوند بزرگ و عادل.

اما من هر روز به این جمله فکر می کنم. حاصل سالها رنج و تحمل رفتارهای ناشایست می شود ادب. ما با تظاهر کردن و با کلمات بازی کردن نمی توانیم ادای آدمهای مودب و مبادی آداب را دربیاوریم. ما نمی توانیم با گفتن در خدمت شمایم، امر بفرمایید و یا امثال اینها در مورد خودمان این تصور را داشته باشیم که انسان مودبی هستم. ساده ترین شکل ادب رعایت حقوق دیگران است. این رعایت ها در رفتار نمود پیدا میکند. در سکوت و خاموشی در مقابل کسانی که علمی دارند و سالهای عمرشان را صرف یادگیری کرده اند. بارها و بارها از اساتید آموختم که اظهار فضل کردن در مقابل کسی که عمرش را صرف علم کرده است، نشانه ی بی ادبی است اما آیا تمام کسانی که دور و بر ما هستند این نکته را در اخلاق و رفتارشان می بینید؟

اتفاقاً کاملاً برعکس است؛ ما هر روز بسیاری افراد را می بینیم که نه سررشته ای از موضوعات علمی دارند و نه درسش را خوانده اند و نه رنجی در آن راه برده اند اما اظهار نظر کردن، سرزنش دیگران و شماتت آنها به هر شکلی به دایره ی زندگی افرادی می رسد که علم آموخته اند اما رسم تواضع و ادب را پیشه کرده اند.

تصور این نیست که آنها سختی نکشیده اند، تصور این است که ما در قبال تحمل کردن سختی ها باید بینش و معرفت نیز کسب کرده باشیم. تحمل کردنی که همراه با رفتارهای ناشایست و بی ادبی و شکستن حرمت دیگران باشد منجر به بینش و معرفت نمی شود. اما من به این نکته واقفم که یک شخصیت سالم، رفتارهای مبتنی بر ارزشمندی و اصیل بودن در رفتار دارد. انسانی که عزت نفس خوبی دارد رفتارهای اصیل تر، محترمانه تر و سالمتری دارد. رنج را به جان خریدن و گذر از سختی ها یعنی اینکه بدانم لازمه ی رسیدن به مراتب عالی تر به وجود آوردن ظرفیت پذیرش و تحمل این شکست است. بینش و معرفت داشتن در پس شکل گرفتن نگرش ها و باورهایی رخ می دهد که مرا به پذیرش و درک شرایط و موقعیت بروز مساله یا رفتار سوق می دهد. نگرش اینکه بپذیرم من هیچ وقت نمی توانم دیگران را تغییر بدهم ولی با رفتاربهتر، سالمتر و شخصیت اصیل می توانم بر روی آنها  اثر بگذارم. کم یا زیاد بستگی به من دارد. پس ما نمی توانیم از دیگران انسان های مودب و خوش رفتاری بسازیم و این ماییم که باید ظرفیت پذیرش و تحمل شرایطی را در خود ایجاد کنیم که از کنار نامؤدب بودن ها و رفتارهای سطحی عبور کنیم و ظرفیت روانی و تاب آوری خود را بالا ببریم یا با تغییر شرایط و یا با عوض کردن موقعیت ها و شرایطی که امکان نامودب بودن فردی را فراهم میکند

جمله ی دومی که بسیاری روزها از آن یادی می کنم کلام زیبایی از امیرمؤمنان علی علیه السلام است که حضرت فرموده اند:« هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است.»

حال چرا همواره یاد این کلام مبارک می افتم؟ باز هم به چنددلیل!

اول اینکه حاصل 11سال مطالعه و کار همزمان در رشته ی روان شناسی، شرکت در کارگاه های تخصصی و تجربیات فراوان در اتاق های مشاوره باعث این بوده که همواره مثل بسیاری از افراد به فکر تعلیم آن به دیگران باشم. یا در کلاس درس، یا در مقام منتورهای آموزشی یا در فضاهایی که امکان تعلیم وجود دارد. همیشه خودم را معلمی دانسته ام که عطش آموختن آموخته ها را به دیگران داشته و دارد. همیشه دلم میخواهد دیگران بتوانند خوب تر زندگی کنند، اگر شکستی را تجربه می کنند، اگر راه حل کنار آمدن با افراد بدقلق، حضور آدمهای سخت زندگی گاهی برایشان سخت تر می شود آنها نیز مثل من که تمام این شرایط را تحمل کرده ام و باز هم صبر بر داشتن رفتار بهتر داشتم، بتوانند آرامش و اطمینان قلبی خود را حفظ کنند. اما هنوز هم حتماً در معرض بی ادبی ها، بی حرمتی ها و بی احترامی های افرادی واقع می شود که هرچند تحت آموزش و راهنمایی بنده بوده اند اما گاهی سرکشی و بی ادبی هایشان خلاف انتظار بوده و هست.

در این شرایط با خودم اندیشیده ام وقتی ما در قبال تمام نعماتی که پروردگار هرروز با فضل و رحمتش به ما عطا می کند، سپاسگزار نیستیم، وفتی ما در قبال پدر و مادرمان که حکم خدایی را در زندگی مان دارند ممنون و سپاسگزار نیستیم و باز هم کمی ها و کمبودهایی را که شاید در زندگی دارند به چشم می آوریم بی آنکه ذهن مان را معطوف به جایگاه عالی آنها نزد خداوند بدانیم و سرتعظیم فرود بیاوریم، وقتی ما در قبال خانواده و رعایت حقوق هم آگاهی نداریم و هرطور که دلمان بخواهد یا نفس مان میلش بکشد رفتار می کنیم تمام اینها حکایت از این دارد که ما انسان های سپاسگزاری نیستیم.

سپاسگزار و شاکر نبودن چه رفتارهایی به دنبالش دارد؟ ثمره ی سپاسگزار نبودن می شود عزت نفس پایین. همیشه طلبکار بودن؛ چه از خداوند و چه از دیگران. برای خوبی ها دنبال دستمزد و پاسخ سریع بودن و در عوض رفتارهای منفی را تلافی کردن یا انتقام گرفتن. غرور کاذب و اعتماد به نفس بی جا و سرکوب دیگران. اینها نشانه ی فردی است که سپاسگزار نیست. همیشه هم از دیگران گله دارد. حال این گله یا رفتاری است یا گفتاری. خوبی های دیگران را ندیدن و بدی ها را سرکوفت زدن. بزرگ کردن بدی ها و ریز شمردن خوبی ها و...

آدم سپاسگزار متواضع می شود. انسانی که سپاسگزار است، قدر علم را می داند و حتماً رفتارش نیز در برخورد با کسانی که رنج آموختن را متحمل شده اند رفتاری حکایت از سپاسگزاری، معرفت و تواضع است.

دوم اینکه ما خیلی وقتها وسیله ی رساندن علم به دیگران بوده ایم، اما در عوضش بی اعتباری، بی حرمتی و بی ادبی دریافت کرده ایم. بوده اند انسان هایی که رسم نشستن در محضر علم ندانستند و ارزشی هم برای علم قائل نیستند. پس نسبت به تو هم همان قدر بی معرفتی و بی ادبی به خرج خواهند داد.

اما چه خوبند و چه شفافند کسانی که رسم علم می دانند. زحمت علم آموختن را ارج می نهند و برای ما که عمری صرف کرده ایم، مویی سپید کرده ایم و امروز شاید معلمی باشیم در قبال کسانی که نیاز به دریافت مفاهیم روان شناسی تخصصی دارند برای داشتن زندگی شیرین تر و بهتر و رسیدن به موفقیت های آینده تا چراغ دلشان در این کورسوی ناامیدی بازهم روشن بماند و دلگرم حضور دائمی پروردگاری باشند که بی شک اگر نگاه عنایت و کرم و رأفتش در زندگی نباشد ما توان انجام هیچ کاری را نداریم. چرا که جز او مؤثری در این عالم نیست.

امیدوارم قدر علم و معلمان خود را بدانیم و رسم ادب بیاموزیم که چه خوب گفته اند:

قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری...

خدایا کمک مان کنیم رسم معرفت و ادب بیاموزیم که اینهاست که ما را بالا خواهد برد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۲۱
mina nikseresht

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی