روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۳۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۶ ق.ظ

این ده جمله را هیچ وقت نگو....

در اینجا سعی داریم 10 جمله سرزنش کننده را مطرح کنیم که به خودمان می گوییم. سپس راهکارهایی را برای مقابله با این خودگویی های منفی به شما پیشنهاد می کنیم.

 قدم اول برای مقابله با این خودگویی ها، شناختن آنهاست. ممکن است افکار و خودگویی های منفی در اعماق ذهن شما باشند و شما از آنها آگاهی نداشته باشید اما این افکار منفی خواه ناخواه بر احساسات و عملکرد شما تاثیر می گذارند.

1.من ارزشش را ندارم

این جمله مستقیما اعتماد به نفس شما را مورد حمله قرار می دهد و هیچ ریشه ای در حقیقت ندارد. گفتن "من ارزشش را ندارم" باور منفی است که می تواند به سرعت شما را از پا درآورد. پس تا دیر نشده کاری بکنید.

2.من آدم بی خاصیتی هستم

گفتن این جمله به خود به کلی قدرت شخصی تان را می رباید و شما را بدون انگیزه می سازد.

3.من نمی توانم آن کار را انجام دهم

این جمله هم قدرت شما را کاهش می دهد. زمان هایی وجود دارد که شما واقعا نمی توانید کاری را انجام دهید، اما در اکثر مواقع این فکر ، بیشتر یک حمله به خود است تا واقعیت!

4.من هرگز پیشرفتی نخواهم داشت

این خودگویی آغازی برای شکست است قبل از آنکه شما واقعا شروع به انجام آن کار بکنید. همه ما می دانیم که موفقیت پس از تلاش ما و در یک زمان خاص فرا می رسد. گفتن این مسئله به خود که "شکست خواهم خورد" قبل از آغاز یک کار، شما را از شکوفایی استعدادها و رسیدن به جایگاهی که استحقاق آن را دارید، باز خواهد داشت.

5.دیگران من را دوست نخواهند داشت

یک شروع برای طرد شدن. زمانی که شما وارد یک موقعیت می شوید و به خودتان می گویید که دیگران شما را دوست نخواهند داشت در واقع با دست خودتان (با فکر خودتان) این طرز فکرتان را به واقعیت تبدیل می کنید. زیرا وقتی با این فکر وارد یک جمع می شوید از ترس اینکه دیگران با شما برخورد خوبی نداشته باشند، از جمع کناره گیری می کنید و کمتر با دیگران حرف می زنید. بنابر این به طور طبیعی دیگران هم با شما کمتر صحبت می کنند. بنابراین خودگویی منفی شما تایید می شود.

6.دیگران بهتر از من هستند

معمولا همه ما تمایل داریم خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. اما گفتن این جمله به خود که " دیگران بهتر از من هستند" ضربه شدیدی به اعتماد به نفس وارد می کند.

7.من بی کفایت هستم

گفتن این جمله به خود باعث می شود احساس کنید برای دستیابی به خواسته های خود از زندگی لیاقت ندارید. حس بی کفایتی شخصی به شدت باعث بی انگیزگی می شود.

8.من باید کامل باشم

یک روش برای تضمین شکست خوردن، انتقاد از خود در زمانی است که کامل نیستید. این زمان در واقع همه زمان هاست زیرا همه ما کاملا ناکامل هستیم.

9.نظر من اهمیتی ندارد

در این جمله اعتماد به نفس بسیار پایینی نهفته است. در صورتی که این جمله را به خودتان می گویید احتمالا خودتان را بی ارزش در نظر می گیرید.

10.من هیچ تغییری نمی کنم

این جمله سرشار از ناامیدی است و باعث می شود شما در رکود بمانید و هیچ تلاشی برای پیشرفت و تغییر انجام ندهید.

با خودگویی های منفی چه کار کنیم؟

گام های زیر را پیگیری کنید تا بهتر بتوانید بر خودگویی های منفی تان کنترل داشته باشید:

* مچ خودتان را بگیرید

در ابتدای روز زمان کوتاهی را به فکر کردن به افکار و خودگویی هایتان اختصاص دهید و خودگویی های منفی تان را شناسایی کنید.

* برای خودگویی منفی تان عنوان بگذارید

مشخص کنید که خودگویی منفی تان دقیقا چیست. می توانید از 10 مورد ذکر شده در این مقاله استفاده کنید.

* این تنها یک فکر است

همه ما در طول روز فکرهای زیادی را از سر می گذرانیم. اما همه آنها واقعی نیستند . بنابراین زمانی که فکر یا خودگویی منفی تان را شناسایی کردید، به خودتان بگویید " این تنها یک فکر است". بنابراین شما باور دارید که یک فکر فقط یک فکر است نه حتما یک واقعیت.

* میزان واقعی بودن فکر خود را بسنجید

به عنوان یک قاضی در مورد فکر خود قضاوت کنید. ببینید فکرتان تا چه اندازه واقعیت دارد. اگر تا حد زیادی واقعی بود تلاش کنید برای آن راه حلی پیدا کنید. مثلا اگر دلایل و شواهد کافی برای این خودگویی منفی دارید که "دیگران من را دوست ندارند" فکر کنید که چگونه می توانید رفتار خود را تغییر دهید تا فرد دوست داشتنی تری شوید. اما اگر فکرتان واقعیت کمی دارد بهتر است آن را با جملات و خودگویی های مثبت جایگزین کنید.

* نفس عمیق بکشید

این تمرین را امتحان کنید. در جایی آرام بنشینید. چشم هایتان را ببندبد. بدنتان را رها کنید و نفس های عمیق بکشید. آرام آرام احساس می کنید احساس بهتری دارید و افکار و خودگویی های مثبت به ذهنتان می آید. خودتان هم شروع کنید خودگویی های مثبت را در ذهنتان مرور کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۰۶
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

از تغییر کردن نترس...



به باورهایت نچسب بعضی از این باورها فقط عادت‌هایی هستند که از کودکی گوشه‌ی زندگیت جا خوش کرده‌اند. بعضی از این باورها نه از سر یقین که فقط از روی ترس از تغییر است. تغییری که مجبورت می‌کند روی آنچه بوده و آنچه هست پا بگذاری و آغوش به روی اتفاقاتی باز کنی که تا به حال در پنجره‌ی خیالت نگنجیده است چرا می‌ترسی از نو شدن؟! از دوباره فکر کردن و اندیشیدن به چیزهایی که پیش از این همیشه یک طور به نظر می‌رسیدند؟! چرا می‌ترسی از سر برگرداندن و نگاه کردن به دنیا از زاویه‌ای که تابه‌حال چشمانت آن را تجربه نکرده است شاید زندگی و اتفاقات آن از این زاویه طور دیگری به نظر برسند... از تغییر نترس؛ تغییرات بانیان تجربه‌های ارزشمندند... هیچ عادتی سودمند نیست. وگرنه خداوند جهان هستی را این‌گونه پویا و متغیر نمی‌آفرید... گیوه‌های شجاعتت را ورکش و از همین امروز با اولین تغییر روی عادت‌‌های بی‌ثمر زندگیت پا بگذار و باور کن که تا تو تغییر نکنی زندگی همین است که هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۳
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ق.ظ

ارتباط های سازنده ....

این هفته به واسطه‎ی دعوت یکی از اساتید دانشگاه فردوسی و مشورت در مورد موضوعی به یکی از مراکز دانشگاه دعوت شدم. یک سال قبل بود که من با ایشان آشنا شدم. شخصیت بسیار موجه و قابل احترام و در عین حال بسیار توانمندی دارند. ثبت اختراع، کارآفرین نمونه و .... افتخارات دیگری رو کسب کردند که خوب گفتنش لزومی ندارد. یکی از مهارت‎های فوق‎العاده‎ ایشان، شناخت استعداد و توانایی افراد در هر زمینه‎ای است. به طوری که در یک جلسه بسیار واضح و شفاف تمام استعدادها و توانایی‎های تو را تشخیص می‎دهند. در عین حال که این آشنایی یک ساله، نسبت به آشنایی‎های چندساله فرصت و مجال کمتری برای شناخت دارد اما گاهی بعضی آنقدر متین و با وقار رفتار می‎کنند که احساس می‎کنی آنها سالهاست تو را می‎شناسند و توانمندی‎های ارتباطی و اصولی میان دونفر را به خوبی درک کرده و اجرا می‎کنند. در هر کدام از جلساتی که ما با هم با حضور اساتید دیگر داشتیم، اینقدر ایشان با احترام رفتار می‎کردند که روز به روز ارادت من به ایشان بیشتر می‎شد. یک‎بار به دعوت ایشان، در یکی از کلاس‎هایی که تدریس می‎کردند حاضر شدم و در خلال گفتگوهایی که با دانشجوها داشتند، شروع به معرفی من کردند. نقش من سرکلاس به عنوان تحلیل گر رفتارسنجی دانشجویان بخاطر طرح‎ها و نوآوری‎هایی که بالای سن مطرح می‎کردند بود. بعد از پایان صحبت هر دانشجو، من نقاط قوت و نقاط ضعف آنها را توضیح می‎دادم. کلاس که تمام شد، تمام دانشجوها، دورم جمع شدند تا به سوالات شان پاسخ دهم. حدود یک ساعت بعد من و این استاد از کلاس خارج شدیم. به ایشان رو کردم و گفتم: شما چرا از من اینقدر تعریف کردید؟

پاسخش جالب بود: مطمئن باش من وقتی استعداد، هوش و توانایی‎های بالقوه شخصیتی را تشخیص می‎دهم، برایش بسیار احترام قایلم چون معتقدم پر و بال دادن به آنها، منجر به موفقیت‎های بزرگ خواهد شد و اگر آنها به این موفقیت‎ها برسند، آنها هیچ‎گاه من را فراموش نخواهند کرد!

سالهاست که من پایم را از محیط دانشگاه بیرون گذاشتم و مشغول به فعالیت‎های کاری مختلف شدم. در این سال‎ها گاهی با برخوردها و طرز رفتارهایی روبرو شدم که آن اوایل بسیار برایم عجیب و دردناک بود، بارها و بارها رو در رویم حرف نامربوط شنیدم، گاهی این توهین‎ها و آزارها لفظی بوده و گاهی رفتاری. اما خوب تمام سعی و تلاشم این بود که به واسطه‎ی درس‎هایی که در تمام این سال‎ها آموختم تغافل کنم و خم به ابرو نیاورم. اما در این یک سال که با این استاد عزیز رابطه‎های گاهاً کاری دارم می‎فهمم چقدر فرق است بین کسی که در بحث ارتباط آشنایی به قواعد اصولی آن دارد از جمله اینکه تو خانم باشی و احترام یکی از شاخصه‎های اصلی هر ارتباطی تعریف شود و چقدر خوب که کسانی هستند که هیچ‎گاه به خودشان اجازه نمی‎دهند تا بخواهند از این مرز خارج شوند و حرمت ادب و نزاکت را رعایت می کنند. اما خوب شرایط همیشه به یک صورت نیست و آدمها گاهی در زندگیت حضور پیدا می‎کنند تا بتوانی رفتارهای خوب از بد را تشخیص بدهی.

تازه یاد گرفته‎ام بودن در جایی که احترام و عزت و توانمندی‎هایت قابل تقدیر است و همه‎ی اعضای یک گروه نگاه و هدف‎شان متمرکز بر روی مقصد باشد دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد و اگر گروهی متشکل از افراد متخصص و با شخصیت های رفتاری درست باشد، هم توانایی‎های تو درک می‎شود و هم به واسطه‎ی این توانمندی‎ها، موقعیت‎های اجتماعی متفاوتی خواهی داشت و رتبه‎های شغلی و ترفیع درجه به همان نسبت برای تو تعریف خواهد شد.

از آن طرف هم دیده‎ام افرادی را که توانمندی‎های بالقوه‎ای ندارند اما متاسفانه آنقدر دچار غرور و تکبر می‎شوند که همین مانع از پیشرفت و محبوبیت آنها می‎شود.همیشه این روایت یادم هست که سالها قبل از یکی از اساتید اخلاقم شنیدم که در روز قیامت هر فردی به واسطهی رفتارهایی که داشته به شکلی محشور میشود. جالب بود می گفتند افراد مغرور به شکل مورچه محشور میشوند تا در زیرپای دیگران به عمل خود واقف شوند. همیشه سعی کردم به واسطه ی این روایت غرور را از خودم دور کنم.

چه خوب که با افرادی ارتباط برقرار کنیم و آنها را وارد جریان‎های زندگی‎مان گردانیم که افرادی با فرهنگ و درک بالای اجتماعی باشند تا در روابط‎مان آسیبی متوجه ما نشود.

روزتان بخیر و شادی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۳۴
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۲۲ ب.ظ

آدرس کانال تلگرام


دوستان عزیز و همراهان من سلام

چند وقتی هست تصمیم گرفتم برای ترویج مطالب کتابم کانالی ایجاد کنم و اسم کانال رو هم به نام کتاب ایجاد کردم. اگه تمایل به حضور داشتید بر روی عکس زیر کلیک بفرمایید تا وارد کانال تلگرام بشین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۲
mina nikseresht

همانطور که خودشیفتگی بیماری روانی آسیب زایی است چه به خود و چه به دیگران به همان میزان ارتباط با افراد خودشیفته کار بسیار دشواری است. چرا که آنها توانایی نادیده گرفتن احساسات طرف مقابل را به این واسطه دارند و ممکن است ضربه‎های روانی جبران ناپذیری به اطرافیانی که با آنها در ارتباط است، وارد سازند. شخصیت‎های خودشیفته، همواره به خودشان اجازه می‎دهند تا شخصیت دیگران را تخریب کنند و اگر جایی بر خلاف میل‎شان، کاری صورت گیرد به شدت با آن برخورد و مبارزه می‎کنند تا نظر خود را تحمیل کنند. مراقب باشیم در ارتباط با این افراد زیاده روی نکنیم چرا که ممکن است صدمات روحی زیادی به واسطه ی این رفتارشان به شما وارد سازند....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۸
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

روان درمانی

درمان اختلال شخصیت خودشیفته دشوار است؛ چون اگر قرار است پیشرفتی در کار حاصل شود، بیمار باید از خودشیفتگی خود دست بردارد. روانپزشکانی مثل اتوکرنبرگ و هاینتس کوهوت رویکردهای روانکاوانه را برای اصلاح این بیماران پیشنهاد می‌کنند، اما برای آنکه معلوم شود اصلا چنین تشخیصی معتبر هست یا نه،‌ و اگر معتبر است بهترین درمانش کدام است، هنوز پژوهش های بیشتری باید صورت گیرد. برخی بالینگران گروه درمانی را برای بیماران خود توصیه می‌کنند تا آنها بتوانند چگونگی مشارکت با دیگران را یاد گرفته و تحت شرایط ایده‌آل، ‌واکنشی توام با همدلی نسبت به دیگران نشان دهند.

 وقتی برای کمک به این افراد از رواندرمانی استفاده می‌شود، معمولا روی خودبزرگ بینی، حساسیت بیش از حد به ارزیابی شدن از سوی دیگران، و عدم همدلی از دیگران تمرکز می‌شود. در شناخت درمانی تلاش می‌شود تا باورهای غلط یا خیالبافی‌های این افراد با تمرکز روی تجربه‌های لذتبخش روزمره و واقعا قابل وصول جایگزین شوند. برای کمک به این افراد در جهت مواجه شدن با انتقاد دیگران و قبول آن، از استراتژی‌های مقابله‌ای، مثل ریلکسیشن استفاده می‌شود. یکی دیگر از اهداف رواندرمانی‌ این است که به این افراد کمک شود روی‌ احساسات دیگران تمرکز کنند. چون این افراد در مقابل دوره‌های افسردگی شدید بسیار آسیب پذیر هستند، مخصوصاً در میانسالی، افسردگی آنها نیز مورد رواندرمانی قرار می‌گیرد. با این حال، هرگونه نتیجه گیری درباره تاثیر اینگونه رواندرمانی در اختلال شخصیت خودشیفته، غیر ممکن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۳
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ق.ظ

مدل شناختی اجتماعی

کارولین مورف و فردریک رودوالت(۲۰۰۱) مدلی برای اختلال شخصیت خودشیفته طرح ریزی کردند که بر پایه دو عقیده بنیادی استوار است: نخست اینکه اشخاص دچار این اختلال عزت نفس شکننده دارند، که تا حدودی به این علت است که سعی می‌کنند باور استثنایی بودن خود را حفظ کنند و دوم اینکه، اهمیت تعاملات بین شخصی برای آنها به خاطر کمک به عزت نفس است نه به خاطر دست یافتن به نزدیکی و صمیمیت. به عبارت دیگر، آنها در بند هدف حفظ تصویری باشکوه از خودشان هستند، و این هدف بر تجارب آنها سایه می افکند. کارهای مورف و رودوالت از این حیث که آن‌ها مطالعات آزمایشگاهی و پژوهشی طراحی کرده‌اند تا فرآیند‌های شناختی، هیجانی و بین‌شخصی مرتبط با اختلال شخصیت خودشیفته را تبیین کنند، کاملا منحصر به فرد است. مورف و رودوالت برای ارزیابی این عقیده که اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته سعی می‌کنند باورهای عظمت را در مورد خودشان حفظ کنند، مطالعات مربوط به سوگیری‌ها در شیوه ارزیابی اشخاص دچار این اختلال از خودشان در موقعیت‌های مختلف را بررسی می‌کنند. برای مثال، در مطالعات آزمایشگاهی، اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته جذابیت خود برای دیگران را بیش از حد بر آورد می‌کنند، و کمک‌هایشان به فعالیت‌های گروه را زیادی برآورد می‌کنند. («دیگران قطعا به من حسادت می‌کنند، من مسئول بیشترین سهم از پیشرفت‌مان در اینجا بوده ام. ») در برخی مطالعات، پژوهشگران به آزمودنی‌ها پسخوراند دادند که آنها در کاری موفق بوده‌اند (بدون توجه به عملکرد واقعی‌شان)، سپس از آنها خواستند دلایل موفقیت‌شان را ارزیابی کنند. در این نوع مطالعات، اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته، موفقیت را به توانایی خود نسبت داده‌اند نه به شانس یا اتفاق. بنابر‌این مجموعه‌ای از مطالعات حاکی از آن است که اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته سوگیری‌های شناختی دارند که به حفظ باورهای خودبزرگ‌بینی کمک می‌کنند. مورف و رودوالت برای ارزیابی اینکه اشخاص دچار اختلال شخصیت خودشیفته عزت نفس شکننده دارند یا نه، مطالعات مربوط به میزان وابستگی عزت نفس آنها به پسخوراند بیرونی را بررسی می کنند. برای مثال، وقتی به دروغ گفته می‌شود که آنها در یک آزمون IQ شکست خورده‌اند، بسیار بیشتر از دیگران واکنش پذیری نشان می‌دهند؛ همچنین، وقتی که گفته می‌شود در کاری موفق شده‌اند، باز هم واکنش پذیری بیشتری نشان می‌دهند. مورف و رودوالت استدلال می‌کنند که این آسیب‌پذیری عزت نفس آنها در برابر پسخوراند بیرونی از تلاش آنها برای حفظ تصوّری کاذب درباره خودشان نشأت می‌گیرد. بر طبق این نظریه، وقتی که اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته با دیگران تعامل می‌کنند، هدف اصلی آنان حمایت از عزت نفس‌شان است. این هدف به چند طریق بر طرز رفتار آنها با دیگران تأثیر می‌گذارد. نخست اینکه آنها تمایل به فخر فروشی فراوان دارند؛ این کار در آغاز تأثیر خوبی بر جای می‌گذارد، اما با گذشت زمان، دیگران فخرفروشی مکرر را منفی تعبیر می‌کنند (پائول هوس، ۱۹۹۸). دوم اینکه وقتی کسی دیگر که در کاری که با عزت نفس ارتباط دارد بهتر از آنان عمل می‌کند، وجهه آن شخص را خراب خواهند کرد، حتی اگر او مجبور شود با وجهه آنها نیز همین کار را انجام دهد. یعنی، تحسین شدن یا دست یافتن به موفقیت رقابتی، برای آنها مهم‌تر از صمیمی بودن با دیگران است. این چهارچوب، درک علت این موضوع را آسان می‌کند که چرا اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته کارهایی می‌کنند که باعث سردی و بیزاری دیگران می‌شود؛ علاقه اصلی آنها «بردن» است نه دستیابی به صمیمیت و حفظ آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۵۱
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ق.ظ

مدل روان شناسی خود


هینز کوهات، نوعی نظریه تحلیل روانی به نام روان‌شناسی خود را پایه گذاری کرد که آن را در دو کتاب تحلیل خود(۱۹۷۱) و بازسازی خود(۱۹۷۷) شرح داد. کوهات خاطرنشان کرد که شخص دچار اختلال شخصیت خودشیفته، در ظاهر، خود والابینی چشمگیر،‌ خودشیفتگی، و خیالات مربوط به موفقیت نامحدود را نمایش می‌دهد. اما طبق نظریه پردازی کوهوت این ویژگی‌ها عزّت نفسی بسیار شکننده را پنهان می‌کنند. به عقیده کوهات، خود در اوایل زندگی به شکل یک ساختار دو قطبی، با بزرگی و عظمت نارس در یک قطب و بیش آرمانی سازی مشروط دیگران در قطب دیگر، پدید می آید. وقتی که پدر و مادر با احترام، صمیمیت و همدلی به کودک پاسخ می‌دهند، حس بهنجار ارزش خویشتن را به فرزند هدیه می‌کنند. شکست در کسب عزت نفس سالم زمانی روی می‌دهد که پدر و مادر با تایید و پذیرش به نمایش‌های کودک در خصوص قابلیت و شایستگی اش واکنش نشان نمی‌دهند؛ یعنی به کودک به عنوان ابزاری برای پرورش عزت نفس پدر و مادر بها می‌دهند، نه به خاطر ارزشمندی خود او. این کودکان در پذیرش کمبودها و معایب‌شان مشکل خواهند داشت. به عقیده کوهات این نقایص در پایه ریزی خود پنداشت سالم، باعث پیدایش اختلال شخصیت خود شیفته می‌شود. اشخاص دچار اختلال شخصیت خود‌شیفته، در بزرگسالی می‌کوشند تا از طریق جستجوی پایان‌ناپذیر عشق و تایید از جانب دیگران به حس خودارزشمندی‌شان کمک کنند. این مدل گرچه با نفوذ بوده است، پژوهش اندکی برای آزمودن آن انجام شده است.اختلال شخصیت نارسیستیک نتیجه نقص در ساختار «خود» است؛ یعنی «خود» ی انعکاس نایافته که در جست و جوی موضوعی آرمانی است. نقص در ساختار «خود»، از نقصان ها و کمبودهای دوران کودکی ناشی می شود. در دوران کودکی برای جبران یا پوشش نهادن بر این نقایص، ساختارهای ثانوی ایجاد می شوند.

اختلال شخصیت نارسیستیک نتیجه نقص در ساختار «خود» است؛ یعنی «خود» ی انعکاس نایافته که در جست و جوی موضوعی آرمانی است. نقص در ساختار «خود»، از نقصان ها و کمبودهای دوران کودکی ناشی می شود. در دوران کودکی برای جبران یا پوشش نهادن بر این نقایص، ساختارهای ثانوی ایجاد می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۹
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۷ ق.ظ

علت خودشیفتگی

نظریهٔ روان‌پویشی

بر این اساس صفات شخصیتی اختلال شخصیت خودشیفته، در فرزندان والدینِ سرد و بی‌عاطفه، که به ندرت موفقیت‌های کودک را ستایش می‌کنند، به وجود می‌آیند. این گونه والدین موفقیت‌های کودکان را معمولا بی‌ارزش می‌دانند و ترجیح می‌دهند درباره موفقیت‌های خودشان حرف بزنند. در اثر این تجربه‌ها، کودکان برای مقابله با احساس بی‌ارزشی، نارضایتی، و عدم پذیرش خود، سعی می‌کنند راه‌هایی پیدا کنند. یکی از روش‌ها این است که به خود دلداری دهند و خودشان را متقاعد کنند که فردی باارزش و بااستعداد هستند. محصول نهایی این فرایند، فردی است بدون اعتماد به نفس که درباره استعدادها و موفقیت‌های خود دایماً به دنبال جلب توجه است، نسبت به دیگران بی‌عاطفه و بی‌اعتناست، زیرا در کودکی زندگی با والدین سرد و بی‌عاطفه را تجربه کرده است. آنچه این نگرش را تأیید می‌کند گذشته افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته است، زیرا اکثر آنها قربانی بدرفتاری و غفلت بوده‌اند. اما بدرفتاری و غفلت در دوران کودکی شرط کافی برای ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نیست، و بعضی روان‌شناسان بالینی اعتقاد دارند که محبت بیش از حد والدین و رفتار بیش از حد مثبت آنها باعث می‌شود که فرزندان بیش از حد به خود مطمئن شوند و باورهای غیرمعقول و خودبزرگ بینانه به وجود آورند. جالب اینجاست که شواهد تصادفی نیز تأیید می‌کنند که اکثر افراد مبتلا به خودشیفتگی اولین فرزندان یا تنها فرزندان خانواده هستند، زیرا در این حالت، والدین برای رسیدگی به فرزندان وقت و توجه بسیار زیادی به کار می‌برند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۷
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۲۰ ق.ظ

آیا من خودشیفته هستم؟!

اختلال شخصیت خودشیفته(به انگلیسی: (Narcissistic personality disorder (NPD ) نوعی اختلال شخصیت است که در آن فرد خود را بزرگ و مهم می‌پندارد و به گونه‌ای غلوّآمیز احساس توانایی و لیاقت می‌کند.


این بیماران مرکز دنیای خود بوده، از هر جهت ویژه هستند، افاده‌ای و اسم‌پران بوده و در ذهن خود شخص مشهوری هستند. حس خودپسندی و سزاوار بودن، هرگونه نگرانی درباره نیازها، مشکلات و احساسات دیگران را از ذهن آنان خارج می سازد. آنان متکبر و تحکم آمیز بوده، خود را برتر از دیگران می دانند و از دیگران انتظار احترام و تحسین دارند. هنگامی که خود آنان و جهان اطراف‌شان نمی‌توانند انتظارات غیر‌واقع گرایانه و ناممکن آنان را برآورده سازند، به طور شایع دچار ناامیدی می‌شوند.


ملاک های تشخیصی DSM-IV-TR‌ در مورد اختلال شخصیت خود شیفته:


خودبزرگ بینی (در خیال یا رفتار)، نیاز به مقبولیت،‌ و فقدان حس همدلی به صورت الگویی نافذ و فراگیر که از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه‌های گوناگون به چشم آید،‌ که علامت‌اش وجود لااقل پنج تا از موارد زیر است:

احساس خودبزرگ بینانه‌ای به صورت مهم پنداشتن خود داشته باشد (مثلا در موفقیت‌ها و استعدادهای خود اغراق کند یا بدون آنکه به موفقیت شایسته‌ای دست یافته باشد،‌ انتظار داشته باشد که او را آدم بزرگ و مهمی بدانند.

مشغولیت ذهنیش خیالاتی از قبیل موفقیت، قدرت،‌استادی و ذکاوت، زیبایی یا محبوب و دوست داشتنی بودن در حد نامحدود باشد.

معتقد باشد که «استثنایی» است و تنها سایر افراد (یا موسسات) استثنایی یا رده بالا می‌توانند او را درک کنند یا او باید تنها با این افراد رابطه داشته باشد.

احتیاج داشته باشد که به شکلی افراطی تحسین شود.

احساس محق بودن (entitlement) بکند، یعنی به شکل نامعقولی انتظار داشته باشد برخوردی رضایت بخش و اختصاصی با او صورت گیرد یا افراد خود به خود تسلیم خواسته هایش شوند.

در روابط بین فردی استثمارگر باشد،‌ یعنی از امتیازات دیگران برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کند.

فاقد حس همدلی باشد،‌ یعنی تمایلی به درک یا شناخت احساسات و نیازهای دیگران نداشته باشد.

اغلب به دیگران حسودی کند یا معتقد باشد که دیگران به او حسادت می‌کنند.

رفتارها و نگرش‌هایش پرافاده و تکبر آمیز باشند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۲۰
mina nikseresht