روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انگیزه» ثبت شده است

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۱۲ ب.ظ

هوشیاری چه زمانی اتفاق می افتد؟

بزرگترین روح ها از دل بزرگترین رنج ها برمی خیزند. زمانی که دچار رنج می شوید در حقیقت روح شما در حال بیدار شدن است. چشم گیرترین شخصیت ها زخم های زیادی را تحمل کرده و می کنند. به افرادی که دارای شخصیت های بزرگ و روح های متعالی هستند نگاه کنید. داستان زندگی شان را بخوانید. رنج هایشان را مطالعه کنید. در کدام قسمت های زندگی شان رنج بیشتری برده اند؟ جایی که آدم اشتباهی را درک کرده اند، جایی که با حضور در مراحلی از زندگی یا اتفاقات ناخوشایند و نابه هنگام متحمل درد فراوانی در روح یا جسم خود شده اند. دقیقاً در این نقاط است که روح شما تمایل به بیدار شدن داشته است. در این قسمت ها افراد دو دسته می شوند: رنج را نمی پذیرند و به جایش احساس خشم، غم، انتقام، نفرت، و بد و بیراه گفتن به عالم و آدم را انتخاب می کنند. دسته ی دوم، رنج را نشانه و علامت زندگی می دانند. شاید یک زنگ خطر یا هشدار برای روح است تا سبک و مدل زندگی را عوض کنیم، شاید لازم باشد کارهایی را انجام دهیم که تا بحال انجام دادن آنها را جزء رفتارهای خود قرار نمی دادیم مثل نیکی و خوبی به دیگران یا توجه به آفرینش و نظم در هستی و نزدیک شدن به منبع نور و انرژی عظیمی که برای طی کردن مسیر زندگی مان به آن احتیاج داشته ایم.

رنج ها باعث هوشیاری متعالی می شوند اگر نسبت به حضور آنها در زندگی مان درک و شعور هستی را زیرسوال نبریم یا عملکرد و رفتار خود را زیرنظر داشته باشیم تا مسیر درست و صحیحی را تا دریافت رنج طی کرده ایم.

هنگامی که هوشیاری متعالی جزء زندگی روزانه ی شما شود کیفیات والایی را تجربه خواهید کرد:

1-شما اتفاقات با معنایی را تجربه کرده و بر تعداد آنها می افزایید: یقین می کنید که هر اتفاقی که در این سیستم باشعور اتفاق می افتد اتفاقی نیست. متوجه می شوید که هر چیزی که در زندگی شما پیش می آید به شما درسی می آموزد. شما هر کس یا هر چیزی را که اکنون در زندگی تان وجود دارد پاس می دارید و نسبت به رنج ها و حضور افرادی که در زندگی تان رنجی را به شما تحمیل کرده یا می کنند پیامی را دریافت خواهید کرد. به شرطی که نقاط شهودی قلب تان روشن باشد.

2- سعی می کنید با منبع انرژی عالم و حضورش در زندگی تان ارتباط برقرار کنید و این ارتباط را جزئی از زندگی روزانه تان قرار می دهید. به مرور زمان با این ارتباط آگاهی و درک بیشتری از حضور و توکل به او در زندگی خود دریافت خواهید کرد.

3-عشق را احساس می کنید. اگر اجازه بدهید که رنج ها در ذهن تان تبدیل به آگاهی شوند و به دنبال این باشید تا درسها و نکته ی آنها را در زندگی خود دریافت کنید به عشق اجازه می دهید وارد قلب تان شود. این تازگی معنوی و حیاتی را در تجارب درونی و بیرونی خود احساس خواهید کرد. آن وقت ترس از بین می رود و راه دریافت انرژی به زندگی تان باز خواهد شد.

4-احساس سپاسگزاری و دریافت رحمت را تقویت می کنید. زیبایی ها را می بینید و احساس ستایش، رضایت و مهرورزیدن می کنید.

خواهید دید که هیچ آگاهی بدون رنج نیست. اگر شکست می خورید، اگر غمی را تجربه می کنید که برایتان درد فراوان روحی را به دنبال دارد، اگر چیزی یا کسی را از دست می دهید تمامی اینها روح شما را آگاه تر می کند. رنج ها گنج هایی در دل خود دارند و دردها آسودگی به همراه می آورند. برای دیدن باید چشم دل تان را باز کنید و از شکست ها درس بگیرید. اگر هوشیاری قلب تان را بالا ببرید کم کم حقیقت برایتان تجلی خواهد یافت.

به مرور زمان یاد می گیرید به رنج هایتان از بیرون نگاه کنید. بودن در لحظه ی حال را درک خواهید کرد و می فهمید هیچ چیزی آنقدر واقعی نیست اگر از درون و قلب پاکیزه به آن نگریسته شود. ذهن آگاهی حاصل رنج ها و درک مفهوم زندگی است. بودن در زمان حال، درک هدفمند بودن اتفاقات زندگی و نگریستن بدون قضاوت به آنها.

اینها موجب افزایش آگاهی، شفافیت، خلوص خواهد شد و راه رهایی روح شما از رنج هایی است که آن را محصور کرده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۱۲
mina nikseresht

                                                                     

 

زندگی شما بر مدار انرژی و فرکانس می گذرد. اینکه فکر کنید چیزی غیر از این است اشتباه کرده اید. اطراف شما سرشار از انرژی ها و فرکانس هایی است که می تواند شما را به سمت دریافت میزان و درک بیشتر و بهتری از زندگی و میزان خوشبختی بکشاند. رفتارهای مثبت و منفی شما، نگرش تان نسبت به زندگی و دیگران، گفتار و واژه های شما و حتی نیت ها همگی میزان فرکانس و انرژی مثبت شما را تعیین و تنظیم می کنند. در این بین حتماً دیده اید افرادی که انرژی مثبت بیشتری به دنیای بیرون می فرستند، اتفاقات بهتر، شیرین تر و موفقیت های بیشتری را تجربه خواهند کرد و در نقطه ی مقابل هم افرادی که انرژی های منفی را به پیرامون خود ارسال میکنند میزان خوشبختی کمتری را هم تجربه خواهند کرد و صد البته که اطرافیان آنها هم کسانی هستند شبیه به آنها.

اگر شما شخصی باشید که مدام از زمین و زمان ناله می کنید، درون تان خشم و نفرت را کاشته اید و به دنیای بیرون از خود می فرستید و دیگران را مسئول و مقصر زندگی اکنون خود می دانید یعنی شما سطح انرژی پایین و ضعیفی دارید و البته که شاید سالها برای رسیدن به خواسته هایتان با همین میزان سطح انرژی لازم باشد تلاش کنید و در نهایت نیز اگر هم برسید باز هم ناراضی و ناسپاس هستید.

این روزهایی که همه از زمین و زمان ناله میکنند، در این روزهایی که همه خسته و افسرده به نظر می رسند و نسبت به زندگی خود شور و انگیزه ی لازم را ندارند بسیار لازم است سطح انرژی مثبت خود را بالا نگه دارید و البته که کار چندان راحتی هم نیست. اما با مطالعه ی کتابهای مثبت و الهام بخش، دیدن کلیپ های انگیزشی و امیدوارکننده و گذران وقت با افرادی که کمتر از زمین و زمان ناله و شکایت میکنند و در همین شرایط نیز به دنبال خیررسانی، کمک به دیگران و تقویت دیدگاه مثبت خود هستند به شما کمک میکند تا کمتر درگیر افرادی شوید که معنای زندگی را درک نکرده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۱:۱۷
mina nikseresht
يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۹ ب.ظ

سرشار از انگیزه باش

 

امروزه معنا و مفهوم واژه ی انگیزه ، برای همه ی ما مشخص شده است . برای درک بهتر آن ، می توانیم به دانشگاهی برویم و در آن جا تفاوت بین دانشجویی را ببینیم که یکپارچه شور و شوق است ، در تمامی جلسات کلاس هایش حاضر می شود ، هیچ نکته ای از درس استاد را از قلم نمی اندازد ، تحقیقاتش را با لذت ، به مراتب کامل تر و بهتر از آن چه از او خواسته اند انجام می دهد ، و مدام در کتابخانه ها می چرخد تا منابع بیشتری راجع به رشته ی منتخب خود مطالعه کند با دانشجویی که هم کلاس هم اوست ؛ اما تا سرحدامکان در کلاس ها غیبت می کند ، و بیشترین چیزی که از آمدن به دانشگاه می خواهد ، پاس کردن واحدها و گرفتن یک مدرک خشک و خالی است . اولی یک پارچه ، شور و انگیزه است ، اما دومی ، به زور و اجبار ادامه تحصیل می دهد . یا دو کارمند در یک شرکت که یکی بعد از اتمام ساعت کاری ، اضافه کاری انجام می دهد ، و به دنبال مشاغل دوم و سوم است ، چرا که می خواهد در شرکت ، کارمند نمونه شود و ارتقا یابد تا بتواند رفاه بیشتری برای خانواده ی خود به همراه آورد ؛ اما دومی ، مدام به ساعتش نگاه می کند تا در جریان باشد که چه مدت دیگر از آن زندان هارون الرشید رها می شود و به سمت خانه می رود . احتمالا او خانواده ای خوشبخت ندارد تا دوست داشته باشد مرفه ترشان کند ، و یا هیچ گاه ، به حیطه ی کاری اش علاقه ای نداشته است . در هر صورت ، آن چه این دو را از هم متمایز می کند ، انگیزه است که همچون مشعلی درخشان ، می تواند راه موفقیت و پیروزمندی را برای هر فردی روشن کند .

 انگیزه همان نیرویی است که ما را در رسیدن به اهداف مان یاری می کند ، و موجب می شود بتوانیم برای جامه ی عمل پوشاندن به رویاهایی که در سر می پرورانیم ، حداکثر استعدادهای بالقوه مان را به فعلیت درآوریم . درون هریک از ما ، گنجینه ای گرانبها وجود دارد که نظیر آن پیدا نمی شود ؛ پس بر ماست که آن را از اعماق وجود خود درآوریم و به کار بیندازیم . در این راه به این سه گام توجه داشته باشید : کشف ، طرح ریزی ، و پرورش .

علائق خود را کشف کنید : به چه چیزهایی عشق و علاقه دارید که با فکرکردن به آن ، نوعی شور و حرارت را در وجود خود حس می کنید ؟ از خود سوال کنید : "اگر مانع خاصی بر سد راهم نباشد ، و محدودیت های مادی و معنوی نداشته باشم ، دوست دارم چه کارهایی انجام دهم ؟"

اهداف تان را طرح ریزی کنید : برگه ای بردارید و بر روی آن بنویسید که پنج سال پیش کجا بودید ، الان کجایید ، و خیال دارید پنج سال بعد ، در زمینه های مختلف به کجاها برسید .

مسائل شخصی تان را پرورش دهید : چه علومی را باید یادبگیرید ، چه معالجات جسمی باید انجام دهید، وچه ترس ها و محدودیت هایی هست که باید پشت سر بگذارید .

در کتابی از مایک مور آمده یکی از مهم ترین عوامل انگیزه پیداکردن ، آن است که اگر از وضعیت کنونی تان به طور کلی راضی هستید ، و احساس راحتی می کنید ، حتما آن را ترک کنید و به سراغ شرایط جدید و ناآشنا بروید . راحت طلبی و زندگی یکسان و یکنواخت ، برای شما انگیزه به همراه نمی آورد . از اشتباه کردن ، کوچک ترین هراسی به دل راه ندهید و بدانید ، در پس هر اشتباهی ، درسی نهفته است و به دانش شما کمک خواهد کرد تا در آینده ، راه صحیح تری را بروید . همچنین ، دیوارهای محدودکننده ی ذهنی تان را بشکنید و جسورانه ، بزرگ فکر کنید . شاد باشید و هر روز بخندید ، زیرا افراد خوشحال ، پرانگیزه ترند . از این گذشته ، حداقل روزی یک ساعت را به رشد و پرورش روحیه تان بپردازید و در این راه ، از کتاب ها ، نوارها و دوستان امیدبخش کمک بگیرید ، و از همه مهم تر ، راز و نیاز با خدای مهربان را فراموش نکنید . به خود بیاموزید که کاری که شروع می کنید را باید به سرانجام برسانید . هر هفته از قبل برنامه ریزی داشته باشید . هرگز اجازه ندهید موانع ، شما رادلسرد کنند و در مایوس کننده ترین لحظات ، مطمئن باشید که موفقیت همین دور و بر در انتظار شماست . اگر به همگی این اصول توجه کنید ، به زودی روحی سرشار از انگیزه و در جاده ی پرشکوه خوشبختی خواهی یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۹
mina nikseresht
دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۱۶ ب.ظ

او تمام دارایی من است...

یک روز یک جایی می خواندم نوشته بود: اگر میخواستی کاری را انجام دهی و نیاز به تأیید و تشویق دیگران داشتی یک جای روانت می لنگد. شاید اگر بخواهیم از لحاظ علم بالینی این پروسه ی روانی را بررسی کنیم و برگشت بزنیم به ابتدای عمر کودکی، نوجوانی و جوانی به این برسیم که وقتی کودک از همان ابتدا مورد تأیید و تشویق والدینش قرار گرفته باشد، اگر به جای تحقیر و سرزنش از آنها حمایت و پشتیبانی و اعتماد به نفس دریافت کرده باشد، آن وقت همین کودک در نوجوانی و جوانیش نیز نیازی به تایید و تشویق دیگران ندارد. بی سر و صدا کارش را انجام می دهد، انگیزه های درونی قوی دارد، حمایت کردن یا نکردن دیگران تاثیری در انگیزه های او برای رسیدن به اهدافش را ندارد و درگیر تله های روانی اش نیز نخواهد شد.

به جرأت می گویم اگر حمایت های پدر و تشویق های مکرر مادرم نبود، اگر پیگیری ها و اعتماد به نفس دادن هایم مادرم نبود، اگر غصه خوردن ها و همراهی های مادرم نبود، اگر دست گیری های مادرم در اوج نیاز و احتیاجات زندگیم نبود، من امروزم را نداشتم. در واقع امروز هیچی نداشتم.

من خودم را ثروتمندترین آدم دنیا می دانم چون مادری داشتم که تمام این روزهایم را ساخت. همیشه حواسش نه تنها به زندگی و کدبانوگری هایش بود بلکه نمی دانم این همه انرژی و توان را باز از کجا می آورد که صرف و خرج تربیت فرزندانش هم بکند. شاید اگر او مادرم نبود با آن همه توان و استعدادی که همه را خرج تربیت و پرورش فرزندانش کرد، من هم امروز این همه توان و استعداد نداشتم و نیاز داشتم تا دیگران مهر تأیید به کارهایم بزنند تا انرژی بگیرم و ادامه دهم.

خدایا اگر هزاران بار سجده ی شکر برایت به جا بیاورم به خاطر این دارایی باز هم در ادای حق آن ناتوانم. خدا سایه ی آنها را برایمان نگه دارد که بزرگترین دارایی مان آنهایند. پدر و مادر را می گویم.

کاش قدر پدر و مادرمان را همیشه بدانیم آنقدر که از احترام و محبت مان لبریزشان کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۱۶
mina nikseresht
يكشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۶ ب.ظ

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد!

روزهای شلوغم را عموما بیشتر دوست دارم. شلوغی که حس کنم کارهای مفید زیادی در طول روز انجام داده‎ام. یک جور حس رضایت دارد. شب که سرم را روی بالش می‎گذارم تا از خستگی بیهوش شوم، صدای حرفهای دیگران توی ذهنم رژه می‎روند.

شوهرم سالهاست که به من محبت نکرده است. زندگی ما سالهاست بوی عشق نمی‎دهد، اجبار است.

من و او مدتهاست عاشق هم بودیم، کش و مکش‎های زندگی‎مان نگذاشت دور هم را خط بکشیم. ما همه جوره به پای هم ماندیم، اما او خیلی ناگهانی رفت و دنیا روی سر من آوار شد.

من هیچ دلخوشی به زندگیم ندارم، سالهاست هدفی را جستجو نکرده‎ام. شاید آخرین بار زمانی بود که بعد از یک شکست تلخ و سنگین احساس کردم دنیا برای من حرفی برای گفتن ندارد.

برنامه‎ی مصاحبه‎ی فردا را نوشته‎ام. سوالاتی که باید آماده می‎کردم و متن پرسش‎نامه‎ها.

کلافه‎ام و این فکرها و حرفها نمی‎گذارد حتی با این خستگی به خواب بروم.

سالهاست کسی نمی‎داند من چه چیزهایی شنیدم، چه چیزهایی می‎شنوم و اصلا چرا من وارد این حرفه و شاخه‎ی تحصیلی شدم؟!

اما خودم می‎دانم.

من همیشه آرزوی کمک به دیگران را داشتم. همیشه دلم می‎خواست غصه‎ای از روی دل کسی دیگر بردارم. از اینکه کسی روبرویم می‎نشست و من نمی‎دانستم باید چه چیزی بگویم تا برایش تسلی خاطر شود، رنجم می‎داد اما اکنون و در این شرایط خوشحالم که می‎توانم به خیلی‎ها کمک کنم، آرامش‎بخش دلهای شکسته‎ای باشم که شاید شنیدن صدایم برای ساعتها آرامش‎شان می‎کند و منجر به بلند شدن و از نو شروع کردن می‎شود.

دنیای مجازی من و فرصت‎های کوتاهم برای باهم بودن‎مان کمتر مجال دیدن واقعیت‎های زندگیم را داده است اما من با کارم و با مطالعاتم نفس می‎کشم. خدمت به دیگران که آسیب دیده‎اند، بزرگترین افتخار و لیاقتی بوده است که خداوند نصیبم کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۲۳:۰۶
mina nikseresht
دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ق.ظ

خودآگاهی شرط پیش بردن شما به سوی تغییر مثبت



دکتر کامران حمیده کردار می‎گوید: هیچ‎کس با نشستن سرجایش کسی نمی‎شود. اینکه به چیزی برسید و آن را به دست بیاورید مستلزم این است که تلاش کنید و باور کنید که شما هم می‎توانید به موفقیت برسید. شما هم می‎توانید باور کنید که توانستن مخصوص آدم‎هایی است که باور کرده‎اند می‎توانند. این حرکت باید با امید شروع شود. امیدی که همراه با ایمان و خودباوری باشد.

کامران با اینکه چشم بینایی مانند سایر آدمها ندارد اما باور کرده است که او هم میتواند مثل سایرین که از نعمت‎ سلامتی بهره‎مند هستند و در کمال صحت به سر می‎برند، از نیروهای درونی‎اش استفاده کند.

وی می‎گوید: در یک خانواده‌ی معمولی به دنیا آمدم، مثل خیلی‌های دیگر. سن و سالم کم بود. وقتی به همراه خانواده‌ام به انگلستان رفتیم. آن‌جا زبان یاد گرفتم و شروع به دویدن دنبال علم و هنر کردم. از بچگی عاشقش بودم و همیشه دوست داشتم تحقیق کنم و یک دستاورد جدید از خودم به‌جا بگذارم. خلاصه بدون این‌که نیاز به تشویق و کمک کسی داشته باشم، به‌دنبال علم‌اندوزی رفتم و در نهایت هم مدرک دکترا ثمره‌ی تلاش‌های زیاد و سختی‌هایی بود که به‌جان خریدم.

زمانی که به ایران بازگشتم، یک آموزشگاه تأسیس کردم و موفق به دریافت مجوز درجه‌ی یک از وزارت ارشاد شدم و مدرک درجه‌ی یک هنری را از دست رئیس‌جمهور گرفتم. در ضمنِ تمام این دستاوردها، پژوهش‌هایم را ادامه دادم و در نهایت هم به ثبت سه اختراع منجر شد.

 او همه‎ی خدماتش را به حوزه‎ی معلولین اختصاص داده است. از این قرار که اولین اختراعش عصای تاشوی ویژه‌ی نابینایان است که نورهای مخصوصی دارد که در هنگام تاریکی،‌ دیگران و از جمله رانندگان را متوجه حضور شخص نابینا کند. در قسمت انتهایی این عصا چرخ ویژه‌ای قرار دارد که حرکت نابینا را آسان‌تر و روان‌تر می‌کند، زیرا نیازی ندارد که هنگام راه رفتن، مدام عصا را به چپ و راست تکان دهد.

دومین اختراعش یک پیجر است که برای ناشنوایان ساخته و صداها را به ارتعاش تبدیل می‌کند. برای مثال وقتی زنگ در به‌صدا درمی‌آید، شخص ناشنوا از طریق ارتعاش این پیجر، باخبر می‌شود و یا مادری ناشنوا، به‌محض این‌که نوزادش چیزی بخواهد یا شروع به گریه کند،‌ متوجه خواهد شد. البته هر ارتعاشی، معنی خاص خود را دارد.

اختراع سوم هم ساخت وسیله‌ای است که ناشنوا توسط آن، می‌تواند بشنود! وی با سختی‌های فراوان، موفق شده دستگاهی اختراع کند که با اتصال به برخی از نقاط بدن فرد ناشنوا، بتواند صداها را به او منتقل کند.

در حین بیان این داستان با خودم فکر می‎کنم من و امثال من زمانی که اولین مشکل و یا مانع برای رسیدن به موفقیت برایمان پیش می‎آید سریع عقب‎نشینی می‎کنیم و یا با تمام استعدادهایی که خداوند در اختیارمان قرار داده است باز هم باور نمی‎کنیم که ما هم میتوانیم کارهایی انجام دهیم که دیگران از انجام آن ناتوانند. کامران باور کرد که می‎تواند با معلولیتی که دارد کارهای بزرگ انجام دهد. او استعدادها و قابلیت‎هایش را شناخته است و ‎توانسته با استفاده از این خودآگاهی خود را به بهترین جای ممکن برساند.

د.کامران در ادامه می‎گوید: برایتان جالب خواهد بود اگر بدانید که من حتی پشت فرمان اتومبیل نشسته‌ام و با سرعت 160 کیلومتر بر ساعت در اتوبان رانندگی کرده‌ام! [این آزمون در شرایط خاص و طبق نظارت قانون انجام شده است.] به‌ظاهر غیرممکن‌تر از این چه می‌خواهید؟! اما من این کار را کردم، چون خواستم. اصولاً من هر کاری را که خواسته‌ام، انجام داده‌ام و به هر چیزی که خواسته‌ام، رسیده‌ام؛ حتی اگر مسیر پیش رو بسیار ناهموار بود. فقط نگذاشتم کسی امیدم را از من بگیرد. هر وقت هم با مسأله‌ای روبه‌رو شدم، فقط دنبال راه‌حل گشتم.

باید باور کنیم که می‎توانیم. باور کنیم که خداوند ما را خلق کرد تا از خلقتش شاهکاری بسازیم. دکتر کامران حمیده کردار می‎گوید: من به هرچه خواستم رسیدم؛ اما نمی‌توان راکد ماند. دوست دارم باز هم پیشرفت کنم. اُفقم روشن است، چون با تلاش به همه‌چیز می‌رسم. آخرِ آخرش هم که مرگ است و می‌خواهم وقت رفتن، حقِ کسی به گردنم نباشد. به‌هرحال آدم اگر می‌خواهد موفق شود، باید اوضاع آن سویش هم روبه‌راه باشد!

هر روز متفاوت‎تر از دیروز زندگی کردن مخصوص افرادی است که دوست دارند هر روز تغییر کنند. برای آنها دو روز مساوی، برابر است با بیهوده زیستن.


امروزه نیاز به تغییر، لازمه‎ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه‎روزه تصمیم می‎گیرند امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه‎ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می‎دانند. حال این تغییر بسته به نوع زندگی و شرایط افراد، متفاوت است. در مراحل رسیدن به تغییر، موارد بسیاری در این امر مهم تأثیرگذار خواهد بود. مواردی که باید در حرکت قدم به قدم به سمت تحول مثبت، آنها را به کار گرفته و اجرا کنید. در این کتاب سعی شده است به تک‎تک مواردی که باعث تغییرات مثبت زندگی شما می‎شود اشاره گردد.

برای ورود به حوزه‎ی تغییر باید مهارت خودآگاهی داشته باشید. خودآگاهی به این معنا که من به استعدادها و توانایی‎های خودم کاملاً آگاه باشم و با شناختی که از خودم کسب می‎کنم قدم در مسیر تغییر بگذارم. ویندایر نیز معتقد است:«اگر عینکی را که پدر و مادر و اجداد و نیاکان، اطرافیان و گروه‎های مختلف بر چشمان شما زده‎اند، بردارید و به طور مستقیم با چشمان خود به جهان نگاه کنید قدرت درون خود را آشکار کرده و خواسته‎هایتان را از جهان درون به دنیای برون منتقل می‎کنید.»

خودآگاهی به این معناست که شما کاملاً صادقانه با خودتان رفتار کنید. اگر به این واقف باشید که جهان بیرونی شما پنجره‎ای است که دنیای درون شما را نشان می‎دهد روشن است که از همین امروز تصمیم خواهید گرفت، کمی بیشتر روی رفتار و منش خود دقت و تمرکز داشته باشید. افراد پیرامون شما، انعکاس افکار درونی و رفتار بیرونی شما هستند. گاهی لازم است دقت کنید، چه کسانی با شما صمیمیت و ارتباط بیشتری دارند. این افراد مانند یک برگ برنده در دستان شما هستند. چرا که آنها انعکاس درونی شما در مقیاس بیشتر و یا کمتر هستند.

 اگر شما فرد تنبل و یا بی‎حوصله‎ای باشید بی‎شک افرادی که دور و بر شما هستند نیز دارای این خصوصیت اخلاقی خواهند بود و در نقطه‎ی مقابل اگر شما فردی راستگو و باصداقت باشید افراد پیرامون شما نیز به همان صورت رفتار خواهند کرد. پس بسیار لازم است ضمن اینکه خود را به طور دقیق بررسی و مرور می‎کنید به افرادی که دور و بر شما نیز هستند دقت کنید. به این علت که آنها به شما کمک می‎کنند تا بیشتر به خود واقف‎تر شوید.

در مرحله‎ی بعدیِ کسب مهارت خودآگاهی، افراد به خاطر اینکه نمی‎توانند به درستی عمل نمایند ادامهی مسیر را متوقف می‎کنند و تغییر و تحول مثبت را به زمان و مکان دیگری موکول مینمایند. یکی از مواردی که باعث توقف در مرحله‎ی خودآگاهی می‎شود تصاویر ذهنیای است که از ابتدای تولد تاکنون از خود ساخته‎ایم. اگر کمی به این سوالات دقت نمایید متوجه می‎شوید که شما چه تصویر ذهنیای از خود دارید؟

1- توانایی و استعداد شما در چه رشته و چه مهارتی است؟

2- نقاط قوت و ضعف خود را نام ببرید.

3- چه چیزهایی شما را ناراحت و افسرده و چه چیزهایی شما را شاد و خوشحال می‎سازد؟

4- نقاط قوت و ضعف شما نسبت به دیگران چیست؟

5- چه چیزهایی در زندگی برای شما اولویت دارد؟

6- موانع ذهنی و موانع درونی خود را نام ببرید؟ (اموری که باعث شده شما تا به امروز به موفقیت‎هایی که باید نرسید و یا به تأخیر بیفتد.)

اگر شما بتوانید به تک‎تک این سوالات به درستی و باصداقت پاسخ دهید آنگاه می‎شود گفت که شما قدم بعدی را به درستی برداشته‎اید.

هرچه انسان به نفس و وجود خود، آگاهی بیشتری داشته باشد بهتر می‎تواند راه درست زندگی کردن را که منجر به تغییرات مثبت می‎گردد انتخاب نماید. بهتر است برگردید و فیلم‎های ذهنی خود را مرور کنید. فیلم‎هایی که موجب شده است شما تصویر واضح و روشنی از خود نداشته باشید. سعی نمایید این تصویر را برای خود روشن و شفاف سازید.

ممکن است در ابتدای کار وقتی در حال پیش رفتن به سمت مهارت خودآگاهی هستید به این نتیجه برسید که شما لیاقت و شایستگی تغییر مثبت را ندارید و یا با خود بگویید: «من به اندازه‎ی کافی خوب نیستم و قدرت تغییر ندارم»؛ در حالی‎که این کاملاً خلاف قانون تغییر است. ابتدا شما باید باور کنید که توانایی تغییر را دارید. باید به راحتی بپذیرید همه چیز از نقطه‎ی«من» شروع می‎شود.

 اگر تا به امروز به عادت‎های خود، آگاهی و دقت لازم را نداشته‎اید شاید امروز به نظر سخت بیاید که بخواهید تمام این عادات مثبت و منفی را فهرست کنید و از طرفی ممکن است این عادات و روزمرگی‎های شما نیروی لازم جهت تغییر را به شما ندهند. اما به محض اینکه باور کنید که شما هم شایستگی لازم جهت تغییر و تحول را دارید موتور انرژی شما روشن می‎شود.

هرچه بیشتر به نیازها، احساسات، نقاط قوت و ضعف، استعدادها و توانایی‎ها، موفقیت‎ها و شکست‎های خود آگاهی داشته باشید زندگی خوبتر و موفق‎تری خواهید داشت. به خود و دیگران بیشتر احترام می‎گذارید و در تصمیم‎گیری‎های خود موفق‎تر عمل خواهید کرد. کسانی که مهارت خودآگاهی را کسب می‎کنند اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی خواهند داشت. افرادی که مسلط به مهارت خودآگاهی میشوند به راحتی آنچه را که می‎خواهند به دست خواهند آورد. اعتمادبهنفس افراد خودآگاه باعث رشد و تحولات زیادی در زندگی آنها خواهد شد. این افراد تسلط بیشتری بر امور روزمره‎ی خود دارند چرا که همین مهارت باعث بهبود شرایط و اوضاع زندگی آنها می‎شود. مهارت خودآگاهی باعث می‎شود تا باور کنیم هر آنکس که توانسته است طعم شیرین تغییر را بچشد به راحتی به خواسته‎های مادی و غیرمادی‎اش دست ‎می‎یابد. همه‎ی افرادی که به موفقیت‎های چشم‎گیری دست یافته‎اند باور کرده‎اند که آنها هم خواهند توانست قله‎های تغییر را فتح کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۰
mina nikseresht
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

یک کار ارزشمند، یک احساس عالی

یک کار ارزشمند، یک احساس عالی

من راندا برن هستم و در خانواده‌ی فقیر متولد شدم. درحالی‌که ما پولی بسیار نداشتیم، اما به داشتن یکدیگر دلخوش بودیم. من بسیار خوشبخت بودم که در محیطی امن و امان پرورش یافتم و از عشق و محبت اعضای خانواده‌ام بهره‌ی کافی بردم. والدینم در سراسر زندگی‌شان به معنای واقعی کار می‌کردند، اما هرگز ثروتی فراوان به دست نیاوردند. وقتی پدرم از دنیا رفت، مادرم علاوه بر از دست دادن عشق و محبت پدرم،‌ با مشکلات مالی نیز روبه‌رو بود زیرا درآمدی نداشت. پدرم قبل از موفق شدن من در زمینه‌ی فیلم «راز» از دنیا رفت. بنابراین، او هرگز واقعیت یافتن رؤیایم را در این دنیا مشاهده نکرد. اما مادرم توانست موفقیت مرا با چشمانش ببیند. او کل زندگی‌اش را در فقر گذرانده بود، اما، پس از موفق شدن من، اوضاع به کلی تغییر کرد.

روزی را به یاد می‌آورم که مادرم گریه‌کنان به من تلفن کرد. او به فروشگاه رفته و چند دست لباس برای خودش خریده بود. او گریه می‌کرد زیرا نخستین‌بار بود که لباس‌هایی را برای خودش می‌خرید، بی‌آن‌که بابت قیمت آن‌ها نگران باشد.

اگر از خوشبختی کافی در زندگی بهره برده‌اید و والدینی دارید که همه‌ی زندگی‌شان را برای پرورش یافتن شما صرف کرده‌اند، پس، بی‌تردید احساس مرا در آن روز درک خواهید کرد. من هر کاری هم برای مادرم انجام می‌دادم باز نمی‌توانستم ذره‌ای از کارهایی را جبران کنم که او در سراسر زندگی برایم انجام داده بود.

دوستان خوبم، هیچ احساسی در جهان از این احساس بهتر نیست که رؤیای ارزشمندتان را بیابید و بکوشید بر مبنای آن زندگی کنید. وقتی کاری را انجام می‌دهید که از انجام دادنش شادمان می‌شوید، وقتی نخستین روز کاری هفته با انگیزه و اشتیاق از خواب برمی‌خیزید، وقتی چنان به کارتان علاقه دارید که گذراندن تعطیلاتی طولانی‌مدت برای شما خسته‌کننده به نظر می‌رسد، پس، به معنای واقعی از زندگی‌تان بهره می‌برید.

وقتی به موفقیت می‌رسید، به احتمال بسیار زیاد خودتان را در موقعیتی می‌یابید که شاید برای نخستین‌بار در زندگی‌تان می‌توانید کالاهایی را بخرید که همیشه خواستار خریدشان بودید، به مکان‌هایی سفر کنید که همیشه می‌خواستید به آن‌جا بروید و کارهایی را به ثمر برسانید که همیشه می‌خواستید آن‌ها را به ثمر برسانید. به علاوه، شما از فرصتی بی‌نظیر و باورنکردنی بهره‌مند می‌شوید که می‌توانید موفقیت خودتان را با اعضای خانواده و دوستانتان تقسیم کنید. به این ترتیب، وضعیت زندگی آنان نیز بهبود می‌یابد.

هر روز صبح از خودتان بپرسید که در آن روز ویژه می‌خواهید چه کار ارزشمندی انجام  دهید و آن کار چه احساسی به شما خواهد داد. هر روز کار و تلاش کنید حتی اگر پول کافی برای گذراندن زندگی خود دارید. بسیاری از انسان‌ها می‌گویند، اگر من ثروت کافی داشتم، اگر در کسب و کارم موفق بوم، در سی سالگی بازنشسته می‌شدم. انسان‌های با انگیزه که رؤیایی ارزشمند را درباره‌ی به ثمر رسانیدن کاری شگفت‌انگیز در سر می‌پرورانند هرگز به بازنشستگی فکر نمی‌کنند.

پیشنهادی عالی برای من مطرح شد تا امتیاز فیلم «راز» را یکجا بفروشم. در آن زمان، بدهی من بسیار زیاد بود و هیچ راهی را برای پخش شدن فیلم در سراسر جهان نیافته بودم. اما حتی اندیشیدن درباره‌ی فروختن رؤیایم نیز برایم غیر ممکن بود. فروختن رؤیایم مانند این بود که بخواهم مهم‌ترین دلخوشی و هدف زندگی‌ام را بفروشم. من نمی‌توانستم بهایی را برای فروختن رؤیایم تعیین کنم و من به شغلم علاقه داشتم.

شما باید علاوه بر تلاش در جهت دستیابی به موفقیتتان، باید تا حد توانتان به موفقیت و شادکامی دیگران نیز کمک کنید. کمک کردن به دیگران، حمایت کردن از آنان و شادتر زیستنشان، به راستی احساسی خوب و خوشایند به انسان می‌بخشد.

بهبود بخشیدن به زندگی دیگران را در حد توانتان و به هر شیوه‌ی ممکن شروع کنید. هر روز به دیگران انگیزه، دلگرمی و امید ببخشید. این عوامل اغلب ممکن است بیش از کمک‌های مالی شما در زندگی انسان‌های دیگر تأثیرگذار باشد. هرگز جملات منفی را به کار نبرید و دیگران را دلسرد و ناامید نکنید. وقتی به دیگران انگیزه و امید می‌بخشید، این عملتان، ناخودآگاه بر روی خودتان نیز تأثیر مثبت می‌گذارد. ما فقط زمانی می‌توانیم زندگی‌مان را پربارتر کنیم که بیشتر به دیگران کمک کنیم.

فرقی نمی‌کند ما چقدر پول داریم زیرا همیشه کسی روی این کره‌ی خاکی حضور دارد که کمتر از ما پول دارد. همیشه سعی کنید کاری هر چند کوچک برای دیگران انجام دهید. همچنین فرقی نمی‌کند چقدر پول دارید، در هر صورت، بخشیدن را فراموش نکنید و این نکته‌ی طلایی را به خاطر بسپارید که: وقتی در بخشیدن و سخاوتمندی عملکردهای عالی دارید، فراوانی به معنای واقعی به سوی زندگی شما جریان می‌یابد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۵
mina nikseresht
جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ق.ظ

رونوشت 2: ای وای از فردا باز باید...!

دوستان مهربانم سلام

حتماً شما هم مثل من در این روزها افرادی را می بینید که بعد از یک استراحت طولانی مدت دوست ندارند به فعالیت های روزانه شان بازگردند. کسی که درس می خواند، کسی که سرکار می رود، کسی که درس می دهد و ....

و قسمت جالب داستان این است که اگر هر نظری دارند این نظر و رأی خود را به محیط اطرافشان انتقال می دهند. حرفهایی از این دست که : « ای وای! از فردا باید بروم مدرسه! ای خدا! از فردا باید به سرکار بروم، کی حوصله داره؟! باز از صبح زود باید بلند شوی و تا کی سرکار باشی! و... »

و این غر زدن ها هم چنان ادامه دارد تا اینکه کسی در جمع پیدا شود و حرف مثبتی بزند.

براستی با خود فکر کرده اید چرا اینگونه است؟ چرا این افراد باز هم از شروع فعالیت ها و تلاش خود واهمه دارند؟!

در روان شناسی گفته می شود 97% مردم دنیا هدف ندارند و تنها 3% افراد هستند که برای خود هدف هایی را در نظر گرفته اند. همانطور که می بینید پیرامون ما را افرادی احاطه کرده اند که هدف های معلوم و مشخصی را برای خود در نظر نگرفته اند. لذا آن کس که سرکار می رود، آن کس که درس می خواند، آن کس که درس می دهد، آن فردی که خانم خانه داری است و همه ی این افرادی که کلمه ی ای  وای از فردا را به زبان می آورند شامل این دسته از افرادی هستند که هدفی برای تلاش کردن و شروع فعالیت های مجدد خود ندارند.البته که اینجا معلوم می شود که این افراد اساساً هدفی ندارند. یا از درس خواندن خود لذت نمی برند و هدفی از این کار ندارند، یا از کار کردن خود راضی نیستند و کارشان را دوست ندارند و خلاصه از کارهایی که بر عهده شان است احساس رضایتمندی ندارند.

داشتن هدف و دنبال کردن تا زمان رسیدن، به انسان انگیزه می دهد. انگیزه ای که باعث حرکت و تلاش می شود.

بیایید به یکدیگر قول دهیم در همین ابتدای سال هدف های مشخص و دلخواهی را در نظر بگیریم و برای رسیدن به آنها تلاش و فعالیت را مستلزم دست یابی بدانیم.

در دست نویس های بعدی خواهم گفت چطور می توانیم هدف های مورد علاقه و دلخواه برای خود در نظر بگیریم به شرط رسیدن به آن. به قول موسسات کنکور: صددرصد تضمینی:)

با آرزوی موفقیت برای شما در شروع یک هفته ی جدید

شاد و پرانرژی باشید





۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۰۴
mina nikseresht