روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روانشناسی مثبت گرا» ثبت شده است

                                                                          

یک نظریه ی بنیادین در روان شناسی و پزشکی وجود دارد که معتقد است مسیر زندگی شما تنها بر پایه ی این سه آرمان پیش خواهد رفت: اینکه چگونه چالش های خود را مدیریت می کنید، چگونه از نقاط آسیب پذیر خود حراست می کنید و چگونه منابع موجود خود را تقویت می کنید. جایگاه استقرار این اهداف، دنیای شما، بدن شما و ذهن شماست. هرگاه این آرمان ها را با این جایگاه درآمیزید، نُه روش برای بهینه سازی زندگی شما به وجود خواهد آمد.

همه ی این اهداف دارای اهمیت اند اما تقویت منابع موجود در ذهن، قدرتی منحصر به فرد دارد. این مورد بزرگ ترین فرصت را فراهم می آورد، چرا که شما معمولاً بر ذهن خود نفوذ بیشتری نسبت به بدن و یا دنیای خود دارید؛ و نیز بزرگ ترین تاثیر را خواهد داشت چرا که ذهن شما همیشه و در هر جا همراه شماست. شما نمی توانید همیشه روی دنیا، افراد دیگر و حتی بدن خود حساب کنید، اما می توانید روی نقاط قوت درونی خود که به سیستم عصبی شما متصل است حساب کنید و این کتاب از تقویت آنها سخن می گوید. منابع ذهنی ای همچون اراده، عزت نفس و مهربانی، مواردی هستند که ما را تاب آور، بار می آورند. یعنی در سازگاری با ناملایمات و مقابله با چالش های به وجود آمده در موقعیت های پیش رو، به ما قدرت می بخشند.

گرچه تاب آوری، در بازستاندن چیزهایی که از دست داده ایم و آسیب های روانی، به ما کمک می کند اما در حقیقت چیزی بیش از آن است. تاب آوری حقیقی، پرورش دهنده ی سلامت روان و حسی اصولی از شادی، عشق و آرامش است. آنچه قابل ملاحظه است این است که شما با نهادینه کردن تجربیات سلامت روان، قدرتی درونی به وجود می آورید که به نوبه خود تاب آوری را افزایش می دهد. سلامت روان و تاب آوری، در مسیری پرپیچ و خم یکدیگر را بالا می کشند و ترقی می دهند.

راه حل این است که بفهمیم چگونه تجربیات گذرا را به اندوخته های درونی پایدار شده در ذهنمان، تبدیل کنیم. نام این کار نوروپلاستیسیتی مثبت است و من به شما نشان خواهم داد که چگونه از آن برای تقویت تاب آوری سلامت روان استفاده کنید.

گام نهادن در مسیر

این سخن تکراری است اما همچنان مصداق دارد: زندگی یک سفر است. برای طی کردن این جاده ی طولانی، ما به تجهیزات و ابزار احتیاج داریم. ما نحوه ی تقویت و استفاده از این نیروهای درونی را تا جایی که نیازهای شخصی شما را برآورده سازد، بررسی خواهیم کرد. سپس شما آنقدر راه حل خواهید داشت که حتی به دیگران هم برای برطرف کردن نیازهایشان عرضه خواهید کرد.

همه ی ما نیازهایی داریم که اگر تأمین نشوند، طبیعی است که احساس تنش، نگرانی، تشویش و درد داشته باشیم و اختلال سلامت را تجربه کنیم. هرچه تاب آوری شما افزایش یابد، توانایی شما در برخورد با خواسته هایتان در چالش های زندگی بیشتر می شود و حاصل آن بهبود سلامت روان خواهد بود.

همدلی:

مسیر سلامت روان، از همدلی آغاز می شود همدلی با خود یک اصل است چرا که اگر برای شما مهم نباشد که چه احساسی دارید و چه کاری می خواهید برای بهبود آن حس انجام بدهید، تلاش برای خوشحال تر و تاب آورتر شدن، سخت خواهد شد. همدلی شامل دو نوع نرم افزاری و سخت افزاری است. به عنوان نمونه مطالعات نشان می دهد زمانی که افراد احساس همدلی می کنند مناطق برنامه ریز خودکار مغز برای انجام یک حرکت آماده می شوند. همدلی یک منبع روان شناختی یا یک نیروی درونی است.

ادامه دارد....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۲:۲۲
mina nikseresht

داشتیم با هم در مورد افکار خودآیند صحبت می کردیم. اینکه افکار خودآیند چه اثری در ذهنیت ما و برداشت های روزانه ی ما از اتفاقات دارد.

افکار خودآیند، کوتاه و مجمل هستند.

معمولاً این افکار در قالب چندکلمه و در قالب عبارت های تلگرافی ظاهر می شوند: « تنها... بیمار... طاقت ندارم... سرطان.... فایده ای نداره...» یک کلمه با یک جمله ی کوتاه به عنوان برچسبی برای مجموعه ای از خاطرات دردناک، ترس ها یا خودنکوهی عمل می کنند.

یک فکر خودآیند لزوماً همیشه در قالب کلمات ظاهر نمی شود. بلکه می تواند به صورت یک تصویر ذهنی کوتاه و مختصر یا به صورت صدا، بویایی یا هر احساس جمعی خودش را نشان دهد. زنی که از بلندی می ترسید برای چند لحظه این تصویر به ذهنش خطور کرد: « زمین کج شده و او در حال لغزیدن به سمت پنجره است.» هر زمان این خانم به طبقه ی سوم می رسید این خیال پردازی گذرا باعث فراخوانی اضطراب شدیدی در او می شد.

گاهی افکار خودآیند ممکن است در قالب مرور وقایع گذشته ظاهر شوند. زن افسرده ای مدام تصویر در ورودی یکی از مراکز خرید به ذهنش خطور می کرد زیرا در همین مکان بود که همسرش به او گفت خیال جدا شدن از او را دارد. تجسم این مکان کافی بود تا تمام احساس های مربوط به این فقدان در او زنده شود.

گاهی اوقات نیز افکار خودآیند به صورت دانش شهودی ظاهر می شوند که هیچ کلمه، تصویر یا برداشتی همراه آنها نبوده است. مثل سرآشپزی که به شدت به توانایی خودش شک داشت و فقط می دانست که تلاش او برای ارتقاء شغلی، مشت بر سندان کوفتن است.

افکار خودآیند تقریباً همیشه قابل باورند

ما تقریباً به این افکار اعتقاد داریم و اصلاً به عقل ستیزی آنها نمی اندیشیم. به عنوان مثال مردی که پس از درخواست طلاق همسرش دچار غضب و خشم شدیدی می شود، درست در همان لحظه اعتقاد راسخ دارد که همسرش به خاطر بی عرضگی ایشان، درخواست طلاق داده است.

اعتقاد ما به افکار خودآیند مثل برداشت های حسی ماست. شما سخت به واقعیت افکار خودآیند می چسبید درست مثل اینکه صدا یا نوری را در جهان واقعی دیده اید. اگر شما مردی را ببنید که سوار ماشین گران قیمتی می شود بلافاصله این فکر به ذهن تان خطور می کند: « او مرد پولداری است و این قدر پُز و افاده دارد که انگار از دماغ فیل افتاده است.» شما قضاوت خودتان درباره ی این فرد را دقیقاً همان قدر واقعی می پندارید که بخواهید از درست بودن قضاوت خود درباره ی رنگ آن ماشین دفاع کنید.

افکار خودآیند به صورت خودانگیخته تجربه می شوند.

شما به این دلیل به افکار خودآیند اعتقاد دارید چون خود به خود وارد ذهن تان می شوند. به نظر می رسد که این افکار خود به خود در قبال وقایع پیرامون به وجود می آیند و ناگهان وارد ذهن شما می شوند. مچ گیری این افکار، کار دشواری است چه برسد به اینکه بخواهید آنها را در ترازوی عقل وخرد بگذارید.

افکار خودآیند اغلب در قالب «بایدگویی»، «اجبارگویی» و «حتماًگویی» ظاهر می شوند.

زنی که اخیرا همسرش فوت کرده است با خودش فکر کرد « تو باید گلیمت را از آب بیرون بکشی و نباید سربار زندگی دیگران شوی.» هر زمان که این افکار به ذهنش متبادر می شدند، احساس ناامیدی سرتاپای وجودش را فرا می گرفت. انسان ها با «بایدگویی» هایشان سخت در عذاب و گرفتاری می افتند مثل « من باید خوشبخت باشم»، « من باید شور و حال بیشتری داشته باشم« من باید خلاق، مسئولیت پذیر، سخاوتمند و مهربان باشم. تکرار «بایدگویی» احساس گناه یا کم ارزشی را در شما دامن می زند.

جنگ با «بایدگویی» دشوار است. به این دلیل که عملکرد آنها واقعاً در گذشته ارزش انطباقی داشته است و در حال حاضر نیز ارزش انطباقی دارد. این بایدها برای زندگی قواعد ساده ای فراهم کرده اند و در گذشته مؤثر بوده اند. آنها در شرایط استرس زا، ارزش بقایی دارند و به سادگی می توانید از آنها استفاده کنید. زمانی سر و کله ی مشکلات پیدا می شود که این بایدگویی ها، خودآیند می شوند. به گونه ای که فرصت تجزیه و تحلیل آنها را پیدا نمی کنید و چنان پایدار می شوند که نمی توانید برای کنار آمدن با موقعیت ها، این بایدگویی ها را تعدیل کنید.

افکار خودآیند تمایل دارند وقایع را افتضاح جلوه دهند.

این افکار معمولاً در هر حادثه ای به دنبال فاجعه یا خطر می گردند و همیشه انتظار دارند بدترین حالت ممکن اتفاق بیفتد. یک دردل معمولی را نشانه ای از سرطان در نظر می گیرند و کم توجهی معشوق را دلیل بر خیانت یا دوست نداشتن تلقی می کنند. جالب اینکه « افتضاح سازی، آبشخور اصلی اضطراب است.»

جنگ با تفکر افتضاح ساز، سخت است به این دلیل که عملکرد این توع تفکر انطباقی است. این افکار به شما کمک می کنند تا آینده را پیش بینی کنید و برای بدترین حالت ممکن آماده شوید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۴۲
mina nikseresht