روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه رمضان» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۴:۵۹ ب.ظ

عینک بزرگ بینی

من به چشمم دیده بودم که چطور دوسال پیش گوشی آیفون 11 را دزیدند. آن موقع هنوز خبری از آیفون 12 پورو نبود. چندین بار در سایت ردیابی اعلام سرقت کردیم و بابتش هزینه پرداخت می کردیم اما،

یک ماه گذشت...

دوماه گذشت...

سه ماه و ماه ها گذشت و هیچ وقت دیگر پیدا نشد. حتی برای رضای خدا هم اعلام نکردند که آیا سارق را دستگیر کرده اند یا نه و ما هزینه های بیخودی در سایت پرداخت می کردیم که البته در مقابل قیمت گوشی ارزشی نداشت به این امید که بالاخره اثری و ردی از سارق پیدا شود اما امیدمان به آنها بیخود بود. همه ی آن پانزده میلیون دود هوا شد و رفت.

اما ما در مقابل وسایل مادی مان و ارزش های دلاری و ریالی که برایمان دارند، ارزش و اهمیت بیشتری در بزرگ شمردن آن به خرج می دهیم. هرچند که همین امر نیز برای هر کدام از ما می تواند متفاوت باشد و این مسأله از نگاه همه ی ما با سطوح مادی متفاوت یکسان به نظر نرسد اما با توجه به ارزشی که عوام برای آن به خرج می دهند می تواند یکسان باشد. مثل مُد.

ما نیاز داریم گاهی این عینک بزرگ بینی بر چشم بگذاریم و به جای بزرگ شمردن مشکلات و بدی ها، خوبی ها و نعمت ها را بزرگ ببینم تا در رفتار، گفتار و عمل بیشتر سپاسگزار و قدران باشیم.

پدر و مادر، سلامتی بدون احساس بیماری، فرصت استفاده از لحظات عمر برای کسب دانش و مهارت های موردعلاقه مان و یا رساندن خیر و خوبی و یا ظلم نکردن و بدی به دیگران و درک لذت های خوشبختی که به ما احساس امنیت، آرامش، شادمانی را القا می کند، اعتبار و آبرو، همسر و فرزند، خانواده ی خوب و حمایتگر، ثروت و همه ی آنچه که در این لحظه در زندگی مان جریان دارد و ما نسبت به درک بزرگی آنها اشراف و ادراک لازم را نداریم، تمام آن چیزی که باید چشم قلب مان را باز کنیم تا بتوانیم آنها را در زندگیمان جاری ببینیم، نیاز به داشتن یک عینک بزرگ بینی دارد تا نعمات را ببینیم، لمس کنیم و قدردان تک تک شان باشیم. وقتی قدردان نعمات زندگی مان باشیم، به همان میزان درک و دریافت مان هم بالاتر می رود و بیشتر می بینیم و چشم قلب مان بازتر خواهد بود. از آنچه داریم بیشتر لذت می بریم و کمتر بدی ها را می بینم و بزرگ می کنیم. اصلاً یکی از راه های تست کردن سلامت روان افراد همین است که ببینیم چقدر می توانند سپاسگزاری کنند، چقدر رفتار و عمل بهتری نسبت به نعمت ها و توانایی هایشان دارند و بازخورد و انعکاس دارایی، توانایی، علم، فرصت ها در زندگی هر کدام از ما چطور بوده و هست؟ همه ی ما در شرایطی که واقع می شویم نسبت به یکدیگر فرصت های برابر داشته ایم اما آیا به اندازه ی کافی از این فرصت ها استفاده کرده ایم و سپاسگزار بوده ایم و یا برعکس این بوده است؟

این تئوری ذهنی و برخواسته از نفس برخی است که بدی ها را بزرگ نمایی می کنند تا توجه به خوبی ها کمرنگ شود . اما درک این نعمت ها و دیدن شان برای برخی هر روز سرشار از داشتن احساس خوشبختی و سپاسگزاری است که فکر می کنم آنها هر روز بیشتر از دیگران به آنچه هست فکر می کنند که می شود نباشد، می شود گرفته شود، می شود طور دیگری باشد اما هست و قدردان خداوند در رفتار، گفتار و عمل خود هستند. پس به این میزان درک و شهود آنها در دیدن و بزرگ شمردن هم بالا خواهد رفت و این سنت خداست.

پس اینکه می بینیم برخی نمی توانند از نعمت هایشان استفاده کنند، آنها را ببینند و قدردان داشتن و بودن آن باشند بخاطر حجاب هایی است که از سر ناسپاسی خداوند بر روی قلب و چشم آنها می کشد تا بعدها با نداشتن و نبودنش احساس کنند آن نعمت چقدر بزرگ، عزیز و محترم بوده است و یا چطور می توانستند استفاده کنند اما نکردند چون متوجه حضور و درک آن نبوده اند.

چه خوب که همیشه این سخن زیبا از پیامبر مهربان مان را به خاطر بسپاریم که در حدیثى از حضرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفْرانُ النِّعْمَةِ; گناهى که زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را مى گیرد کفران نعمت است.» که بسته بودن چشم قلب، ندیدن و درک نکردن لذت داشتن و به دنبالش درک میزان خوشبخت بودنم و بهره بردن هرچه بیشتر از عمر و اتلاف وقت جز همین عقوبت هاست.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۵۹
mina nikseresht
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۲۱ ق.ظ

خودشناسی راه رهایی از بحران هویت است!

امروز با خانم جوانی 33 یا 34 ساله صحبت می کردم. به مدیریت یک مجموعه منصوب شده بود. ابتدای صحبت محکم صحبت می کرد. توقعات و انتظارات ایشان از کارکنان و کارمندان آن مجموعه و سیر تعالی که آنها برای خود تعریف کرده بودند. ملاک ها و ارزش هایی که در کار برایش اهمیت داشت اما در عین حال شخصیت منعطفی نسبت به کارمندان پیش گرفته بود.

آنچه که در بین تمام آن یک ساعت و نیم گفتگو سرنخ ماجرای زندگی آن خانم و احوالش می شد این بود: من در این سن هنوز خودم را پیدا نکرده ام. بسیار تلاش کرده ام، بسیار دنبال هدفم دویده ام اما هنوز نمی دانم چه میخواهم و یا کجای زندگیم ایستاده ام. من احساس می کنم خودم را پیدا نکرده ام. موضوعی که این روزها مکرر از چندنفر شنیده ام و یا در رفتار بعضی می بینم. افرادیکه دچار بحران هویت هستند معمولاً با دیدن موفقیتی در دیگران نیز دچار مشکلات اخلاقی و رفتاری می شوند. حسادت، طمع، غرور کاذب و رفتارهایی که به بحران هویت دامن می زند.

افرادی که در بزرگسالی دچار بحران هویت هستند، به نظر شما چه چیزهایی در شکل گیری بروز این مسأله نقش داشته است و چرا بعضی در سنین بالاتر هنوز نمی دانند چه می خواهند؟ هنوز در زندگی شان پیروی از هدف ها، نظرات و سلیقه ی دیگران دارند و آنها را زندگی می کنند؟ آنها چگونه زندگی کردند من هم همان راه را در پیش بگیرم و یا چه چیزهایی در جامعه ارزش و ملاک محسوب می شود و من هم دنباله رو همان عقیده، مسلک و منش باشم.

اریکسون روان شناس امریکایی یکی از نظریه پردازان شخصیت که به خاطر اصطلاح بحران هویت به شهرت رسید بحران هویت را اینطور تعریف می کند: « بحران هویت وضعیتی توأم با تردید نسبت به خود و پرس‌وجوی فعالانه درباره ی تعریف خود است که نوعاً در نوجوانی پیدا می‌شود. این اصطلاح توسط روانشناس آلمانی اریک اریکسون ابداع شده‌است. اریکسون معتقد است که عمده‌ترین تکلیف یک نوجوان حل بحران هویت در برابر سردرگمی نقش است و برای رسیدن به هویتی کم و بیش باثبات نوجوان باید نیازها و آرزوها و توانایی‌های خود را به شکل تازه ای سازماندهی کند تا از طریق آن بتواند خود را با انتظارات موجود در جامعه وفق دهد.

از نظر اریکسون داشتن هویت مستقل یکی از مهم‌ترین بخش‌های دوران نوجوانی است. ولی او اعتقاد دارد که به‌وجود آمدن و رشد هویت فقط به دوران نوجوانی محدود نمی‌شود.

هویت در تمام طول زندگی تغییر و رشد می‌کند. هر چالشی که با آن روبه‌رو می‌شوید، هر تجربه‌ی جدیدی که در زندگی خود دارید باعث می‌شود هویت شما کمی تغییر کند.

وضعیت‌های هویت

موفقیت در کسب هویت: این وضعیت وقتی به‌وجود می‌آید که شخص هویت‌های مختلف را بررسی می‌کند و به یکی از آن‌ها متعهد شده‌ است.

ضرب‌الاجل: این وضعیت وقتی به‌وجود می‌آید که فرد به‌صورت فعال هویت‌های مختلف را بررسی کرده‌، ولی هنوز به یک هویت متعهد نشده است.

سلب حق: این وضعیت وقتی به‌وجود می‌آید که فرد بدون بررسی هویت‌های مختلف به یکی متعهد شده‌ است.

سردرگمی هویت: این وضعیت وقتی اتفاق می‌افتد که نه بحران هویت و نه تعهد به هویت وجود دارد.

محققان به این نتیجه رسیده‌اند، آن‌هایی که کاملا به یک هویت متعهد شده‌اند، از بقیه‌ی افراد سالم‌تر و خوش‌بخت‌تر هستند.

افرادی که در وضعیت سردرگمی هویت هستند، معمولا احساس راحتی نمی‌کنند. آن‌ها نمی‌توانند یک هویت را برای خود نگه‌ دارند. امروزه دنیا به‌سرعت درحال تغییر است. برای همین هم بحران هویت نسبت به دوران اریکسون بیشتر اتفاق می‌افتد.

این مشکلات فقط مخصوص سنین نوجوانی نیستند. افراد در برهه‌های مختلفی از زندگی خود این مشکل را تجربه می‌کنند؛ مخصوصا زمان‌هایی که فرد تغییرات بزرگی را در زندگی خود تجربه کرده‌ است. مثلا وقتی کسی شغل خود را تغییر داده، رابطه‌ی جدیدی را شروع کرده‌، ازدواجش را پایان داده یا به‌تازگی بچه‌دار شده‌ است.

یکی از مسائلی که در بحث هویت مطرح می شود شناخت از خویشتن است. اینکه من کیستم؟ چه زندگی را طی کرده ام؟ هدف هایم چه بوده است؟ دنبال کردن دیگران و اهداف آنها برای من چه سودی خواهد داشت؟ آیا دیگران می توانند برای پیدا کردن هویت واقعی من به من کمک برسانند؟

چیزی که در این بین آسیب زننده است پیروی از دیگران بدون تأمل و تفکر عمقی نسبت به آنچه که آنها برگزیده اند و دنبال می کنند می باشد. معمولاً افرادی که تفکرات سطحی دارند و خودآگاهی کمتری را تجربه کرده اند و بیشتر زندگی خود را صرف نظرات دیگران، هدف های آنها و شبیه ساختن خود به آنها می کنند دچار بحران هویت می شوند.

تفکر سطحی یعنی من همه چیز را در ظاهر می بینم، قضاوت می کنم بی آنکه علل و سبب آن پدیده و یا ارزشی که بدان پایبند می شوم را بدانم.

که متأسفانه امروزه بسیاری افراد را می بینیم که بی آنکه تعمل کنند از سلیقه، سبک، روش و رفتاری پیروی می کنند که حاصلش بعضاً می شود مشکلاتی که در بزرگسالی این افراد اتفاق می افتد و هنگامی که در بحران های زندگی واقع شوند، ممکن است همان عقاید، سلیقه ها و منش را زیرسؤال ببرند و دنباله رو روش و منشی دیگر شوند. افرادی که در سنین بالا شغل مناسبی ندارند، از این شاخه به آن شاخه می پرند، زندگی مستقلی را تجربه نمی کنند و خودشان را میان دیگران جستجو کرده و باز هم در نهایت دنباله رو دیگرانند.

خودمان را زندگی کنیم. علاقه مندی هایمان را پیدا کنیم و ذهنمان را درگیر رفتار، منش، اهداف و زندگی دیگران نکنیم که خود این آسیب زننده بوده و خواهد بود. بنده همیشه در مشاوره ها به دیگران این توصیه را کرده و می کنم: « تمرکز ذهنیت را از روی رفتار دیگران بردار؛ مهم نیست دیگران چه می کنند و چه کسانی را دنبال می کنند؛ در نهایت اگر به فکر خودشناسی و ساختن راه خویشتن نباشم، متضرر خواهم بود.» چرا که اثرات افکار، باور و منش دیگران به من منتقل خواهد شد و نفس دیگران روی من اثرگذار خواهد بود. خصوصاً زمانی که فردی خودسازی نکرده و مبتلا به غرور، حسادت، تعصب روی روش و منشی مشخص نسبت به افرادی خاص، خشم های درونی، زخم های روان و مشکلاتی این چنین است و من هم به دنبال کردن این افراد، این اثرات را به زندگیم بازخواهم گرداند که نمود آن در رفتارم نمایان خواهد بود.

چه خوب که در این ماه پربرکت به این تفکر عمیق برسیم آنچه که قرار است ما را به سر منزل مقصود و حقیقت برساند تنها خداوند متعال است و پیروی از سبک و سیاق انسان ها نباید موجب جلوگیری از تحقیق، تفکر و تأمل عمیق من نسبت به خودم و خدای خویش شود. تعصبی که بسیاری افراد نسبت به آنچه انتخاب کرده و می کنند وجود دارد مانع همان رسیدن به تفکر عمیقی است که هدایت گری را تنها از خداوند و برگزیده گان پاک او می دانند.

ما در زمانه ای واقع شده ایم که همه ادعای پیامبری و خدایی و بنده پروری دارند. در سواد، مهارت و آنچه قرار است در زندگی ما نقش داشته باشد و این مدل شبکه های اجتماعی ماست بی آنکه ما واقف به این باشیم که این مدل بنده پروری نتیجه ای جز سرگشتگی و گم شدن از دامان خداوند را به همراه ندارند و به بحران هویت ما دامن خواهد زد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۲۱
mina nikseresht