روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۲۱ ق.ظ

خودشناسی راه رهایی از بحران هویت است!

امروز با خانم جوانی 33 یا 34 ساله صحبت می کردم. به مدیریت یک مجموعه منصوب شده بود. ابتدای صحبت محکم صحبت می کرد. توقعات و انتظارات ایشان از کارکنان و کارمندان آن مجموعه و سیر تعالی که آنها برای خود تعریف کرده بودند. ملاک ها و ارزش هایی که در کار برایش اهمیت داشت اما در عین حال شخصیت منعطفی نسبت به کارمندان پیش گرفته بود.

آنچه که در بین تمام آن یک ساعت و نیم گفتگو سرنخ ماجرای زندگی آن خانم و احوالش می شد این بود: من در این سن هنوز خودم را پیدا نکرده ام. بسیار تلاش کرده ام، بسیار دنبال هدفم دویده ام اما هنوز نمی دانم چه میخواهم و یا کجای زندگیم ایستاده ام. من احساس می کنم خودم را پیدا نکرده ام. موضوعی که این روزها مکرر از چندنفر شنیده ام و یا در رفتار بعضی می بینم. افرادیکه دچار بحران هویت هستند معمولاً با دیدن موفقیتی در دیگران نیز دچار مشکلات اخلاقی و رفتاری می شوند. حسادت، طمع، غرور کاذب و رفتارهایی که به بحران هویت دامن می زند.

افرادی که در بزرگسالی دچار بحران هویت هستند، به نظر شما چه چیزهایی در شکل گیری بروز این مسأله نقش داشته است و چرا بعضی در سنین بالاتر هنوز نمی دانند چه می خواهند؟ هنوز در زندگی شان پیروی از هدف ها، نظرات و سلیقه ی دیگران دارند و آنها را زندگی می کنند؟ آنها چگونه زندگی کردند من هم همان راه را در پیش بگیرم و یا چه چیزهایی در جامعه ارزش و ملاک محسوب می شود و من هم دنباله رو همان عقیده، مسلک و منش باشم.

اریکسون روان شناس امریکایی یکی از نظریه پردازان شخصیت که به خاطر اصطلاح بحران هویت به شهرت رسید بحران هویت را اینطور تعریف می کند: « بحران هویت وضعیتی توأم با تردید نسبت به خود و پرس‌وجوی فعالانه درباره ی تعریف خود است که نوعاً در نوجوانی پیدا می‌شود. این اصطلاح توسط روانشناس آلمانی اریک اریکسون ابداع شده‌است. اریکسون معتقد است که عمده‌ترین تکلیف یک نوجوان حل بحران هویت در برابر سردرگمی نقش است و برای رسیدن به هویتی کم و بیش باثبات نوجوان باید نیازها و آرزوها و توانایی‌های خود را به شکل تازه ای سازماندهی کند تا از طریق آن بتواند خود را با انتظارات موجود در جامعه وفق دهد.

از نظر اریکسون داشتن هویت مستقل یکی از مهم‌ترین بخش‌های دوران نوجوانی است. ولی او اعتقاد دارد که به‌وجود آمدن و رشد هویت فقط به دوران نوجوانی محدود نمی‌شود.

هویت در تمام طول زندگی تغییر و رشد می‌کند. هر چالشی که با آن روبه‌رو می‌شوید، هر تجربه‌ی جدیدی که در زندگی خود دارید باعث می‌شود هویت شما کمی تغییر کند.

وضعیت‌های هویت

موفقیت در کسب هویت: این وضعیت وقتی به‌وجود می‌آید که شخص هویت‌های مختلف را بررسی می‌کند و به یکی از آن‌ها متعهد شده‌ است.

ضرب‌الاجل: این وضعیت وقتی به‌وجود می‌آید که فرد به‌صورت فعال هویت‌های مختلف را بررسی کرده‌، ولی هنوز به یک هویت متعهد نشده است.

سلب حق: این وضعیت وقتی به‌وجود می‌آید که فرد بدون بررسی هویت‌های مختلف به یکی متعهد شده‌ است.

سردرگمی هویت: این وضعیت وقتی اتفاق می‌افتد که نه بحران هویت و نه تعهد به هویت وجود دارد.

محققان به این نتیجه رسیده‌اند، آن‌هایی که کاملا به یک هویت متعهد شده‌اند، از بقیه‌ی افراد سالم‌تر و خوش‌بخت‌تر هستند.

افرادی که در وضعیت سردرگمی هویت هستند، معمولا احساس راحتی نمی‌کنند. آن‌ها نمی‌توانند یک هویت را برای خود نگه‌ دارند. امروزه دنیا به‌سرعت درحال تغییر است. برای همین هم بحران هویت نسبت به دوران اریکسون بیشتر اتفاق می‌افتد.

این مشکلات فقط مخصوص سنین نوجوانی نیستند. افراد در برهه‌های مختلفی از زندگی خود این مشکل را تجربه می‌کنند؛ مخصوصا زمان‌هایی که فرد تغییرات بزرگی را در زندگی خود تجربه کرده‌ است. مثلا وقتی کسی شغل خود را تغییر داده، رابطه‌ی جدیدی را شروع کرده‌، ازدواجش را پایان داده یا به‌تازگی بچه‌دار شده‌ است.

یکی از مسائلی که در بحث هویت مطرح می شود شناخت از خویشتن است. اینکه من کیستم؟ چه زندگی را طی کرده ام؟ هدف هایم چه بوده است؟ دنبال کردن دیگران و اهداف آنها برای من چه سودی خواهد داشت؟ آیا دیگران می توانند برای پیدا کردن هویت واقعی من به من کمک برسانند؟

چیزی که در این بین آسیب زننده است پیروی از دیگران بدون تأمل و تفکر عمقی نسبت به آنچه که آنها برگزیده اند و دنبال می کنند می باشد. معمولاً افرادی که تفکرات سطحی دارند و خودآگاهی کمتری را تجربه کرده اند و بیشتر زندگی خود را صرف نظرات دیگران، هدف های آنها و شبیه ساختن خود به آنها می کنند دچار بحران هویت می شوند.

تفکر سطحی یعنی من همه چیز را در ظاهر می بینم، قضاوت می کنم بی آنکه علل و سبب آن پدیده و یا ارزشی که بدان پایبند می شوم را بدانم.

که متأسفانه امروزه بسیاری افراد را می بینیم که بی آنکه تعمل کنند از سلیقه، سبک، روش و رفتاری پیروی می کنند که حاصلش بعضاً می شود مشکلاتی که در بزرگسالی این افراد اتفاق می افتد و هنگامی که در بحران های زندگی واقع شوند، ممکن است همان عقاید، سلیقه ها و منش را زیرسؤال ببرند و دنباله رو روش و منشی دیگر شوند. افرادی که در سنین بالا شغل مناسبی ندارند، از این شاخه به آن شاخه می پرند، زندگی مستقلی را تجربه نمی کنند و خودشان را میان دیگران جستجو کرده و باز هم در نهایت دنباله رو دیگرانند.

خودمان را زندگی کنیم. علاقه مندی هایمان را پیدا کنیم و ذهنمان را درگیر رفتار، منش، اهداف و زندگی دیگران نکنیم که خود این آسیب زننده بوده و خواهد بود. بنده همیشه در مشاوره ها به دیگران این توصیه را کرده و می کنم: « تمرکز ذهنیت را از روی رفتار دیگران بردار؛ مهم نیست دیگران چه می کنند و چه کسانی را دنبال می کنند؛ در نهایت اگر به فکر خودشناسی و ساختن راه خویشتن نباشم، متضرر خواهم بود.» چرا که اثرات افکار، باور و منش دیگران به من منتقل خواهد شد و نفس دیگران روی من اثرگذار خواهد بود. خصوصاً زمانی که فردی خودسازی نکرده و مبتلا به غرور، حسادت، تعصب روی روش و منشی مشخص نسبت به افرادی خاص، خشم های درونی، زخم های روان و مشکلاتی این چنین است و من هم به دنبال کردن این افراد، این اثرات را به زندگیم بازخواهم گرداند که نمود آن در رفتارم نمایان خواهد بود.

چه خوب که در این ماه پربرکت به این تفکر عمیق برسیم آنچه که قرار است ما را به سر منزل مقصود و حقیقت برساند تنها خداوند متعال است و پیروی از سبک و سیاق انسان ها نباید موجب جلوگیری از تحقیق، تفکر و تأمل عمیق من نسبت به خودم و خدای خویش شود. تعصبی که بسیاری افراد نسبت به آنچه انتخاب کرده و می کنند وجود دارد مانع همان رسیدن به تفکر عمیقی است که هدایت گری را تنها از خداوند و برگزیده گان پاک او می دانند.

ما در زمانه ای واقع شده ایم که همه ادعای پیامبری و خدایی و بنده پروری دارند. در سواد، مهارت و آنچه قرار است در زندگی ما نقش داشته باشد و این مدل شبکه های اجتماعی ماست بی آنکه ما واقف به این باشیم که این مدل بنده پروری نتیجه ای جز سرگشتگی و گم شدن از دامان خداوند را به همراه ندارند و به بحران هویت ما دامن خواهد زد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی