روان سالم تر

مشخصات بلاگ
روان سالم تر

امروزه نیاز به تغییر لازمه ی داشتن یک زندگی موفق است. افرادی که همه روزه تصمیم به تغییر می گیرند تا امروزشان با دیروزی که رفته است و فردایی که نیامده متفاوت باشد افرادی هستند که تغییر و تحول را لازمه ی رشد و داشتن یک زندگی سالم و شاد می دانند.
این وبلاگ به شما کمک خواهد کرد تا تغییری هرچند کوچک در زندگی خودتان ایجاد کنید. خوشحال می شوم به عنوان یک راهنما سهمی در زندگی تان برای تغییر داشته باشم.
با آرزوی موفقیت برای شما

بایگانی
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۲۲ ق.ظ

مطالعه و اثرات روانی و اخلاقی آن

همیشه از مطالعه گفته اند، خوانده ایم و گاهی اگر دیگران هم مشتاق آن بوده اند و دوست داشتند آگاهی شان در رابطه با زندگی زیاد شود پیشنهاد داده ایم اما کمتر می دانستیم مطالعه چه اثرات روانی و تربیتی در ما و در خانواده ای که اهل این عادت رفتاری خوب هستند دارد؟

چه رابطه ای بین مطالعه و شخصیت افراد و فرهنگ آنها و اثرگذاریش در محیط اطراف شان وجود دارد؟ مطالعه ای که این روزها تقریباً اگر نگوییم آمارش به 2 درصد رسیده بیراه نگفته ایم. درس خواندن و درس های دانشگاهی را از آمار مطالعه حذف می کنیم و آن مطالعه و دانشی را می گوییم که از سر علاقه و میل به دانستن برای داشتن یک زندگی بهتر و تربیت اخلاقی و رفتاری شخصیت خود است.

مطالعه آن زمانی است که خواندن باعث تغییری در زندگی شخصی، اجتماعی، شغلی، خانوادگی و... شود. تحقیقات و پژوهش هایی که در این زمینه انجام گرفته است حاکی از آن است که مطالعه زمینه ساز فرهنگ و تربیت است. کافی است نگاهی بیندازیم به افرادی که اهل مطالعه اند و در خانه یا محیطی که حضور دارند کتابخانه ای دارند یا با افرادی ارتباط بگیریم که سالهای عمرشان را در مطالعه، تحقیق و استمرار در این زمینه صرف کرده اند.

و از آن طرف اگر با افرادی که اهل مطالعه نبوده و نیستند ارتباطی داشته باشید. نشانه های بارز رفتاری و گفتاری آنها مبین این مطلب هست که این افراد یا اهل مطالعه نبوده یا نیستند و یا اگر هم بوده اند در طول عمر خود به 2 کتاب میرسد آن هم بنا به توصیه و اندرز و نصیحت دیگران.

شاید بی ربط نباشد نیم نگاهی گذرا بیندازیم به چالش ها، تعارض وتضادهای رفتاری ناشی از عدم تربیت فرهنگی و رشدیافته، خشونت های کلامی و رفتاری، جهل وناآگاهی و پذیرش هرگونه سیاست های اِعمال شده از طرف مقامات مسئول هرنهاد یا دستگاه نسبت به زیردستان خود وفشارهای مضاعف روحی روانی حاکم برجامعه؛ همه وهمه ناشی از عدم شناخت از حقوق حقه ی انسانی وجایگاه وپایگاه فردی و اجتماعی افراد است که آگاهی و اشراف بر تنگناها از آبشخور فرهنگی نشأت گرفته وملهم از ساخت فرهنگی و فراروندگی رشدآن است.

افرادی که مطالعه نمی کنند یا از مطالعه بی بهره اند دنباله رو نظر، خواست و سبک زندگی دیگرانی هستند که خودشان بی فکر و اندیشه و مطالعه و پیروی از آداب و سنن پیشنیان شان راهی را انتخاب کرده اند. شما اگر با این افراد بخواهید وارد گفتگو در علت و چرایی رفتاری باشید بی هیچ مکثی، شما را تخریب می کنند و عقاید و نظرات بی طرفانه ی شما را محکوم می کنند.

این خصوصیت مطالعه است: زمانی که شما عادت به خواندن و کشف حقیقت و دانستن دارید، کمتر بحث می کنید، بیشتر نظرات دیگران را می شنوید، بیشتر پذیرای نظرات مخالف نظر خود هستید، انعطاف پذیری گفتاری و رفتاری بیشتری دارید و در برابر کسانی که نمی دانند و ادعای دانستن و توهم دانایی دارند کمتر درگیری دارید که آن هم با تقلید بوده و هست نه با تحقیق و مطالعه ای که حاصلش بشود تجربه و اثبات درستی.  آنهایی که مطالعه نکرده اند و موضوعی را شنیده و آن را دستور کلیدی زندگی خود قرار میدهند اصلاً حتی یک بار هم به این مسیر و به این سوال برخورد نکرده اند تا تجربه ی درستی و نادرستی آن حرفها را داشته باشند و به گمان آنها تمام آنهایی که پیروشان هستند بسان فرستادگان خداوند، معصوم و کلام شان صحیح و برخاسته از کاستی انسانی نیست. ما همیشه راحت ترین راه و کم دردسرترین مسیر را انتخاب می کنیم. حتی وقتی سخنی را می خوانیم و می شنویم دنبال سند و مدرک آن نیستیم تا خودمان پیگیر درستی آن باشیم. فرقی هم نمیکند شما دنباله رو چه کسی و با چه آیین و مسلکی باشید. شنیدن کورکورانه بی تعقل و بی تجربه مصداق همان نادانی است. چرا؟ چون بعدها این شنیدن ها در رفتار مشخص می شود. من اگر نخوانده باشم ثمرات روانی یا رفتاری دروغ و بی ارزشی چیست و فقط بشنوم قطعاً و حتماً روزی تمام آن شنیده ها و حتی آن آدم را زیرسوال خواهم برد. چرا؟ چون نه تجربه ی مطالعه دارم و نه تجربه ی عملی رفتار. جایی که تضادی در زندگیم رخ بدهد این کار را خواهم کرد.

من بارها و بارها با این افرادی مواجه شده ام که کنایه و زخم زبان، تهمت، قضاوت، و تمامی رفتارهای بدی که نشانی از ندانستن اثرات آن رفتارهاست برخواسته از همین موضوع می باشد که ما بی مطالعه و بی فکر و اندیشه و صرف تقلید به موضوعی آگاه می شویم و زمانی که چیزی خلاف خواست نفس و تمایلات درونی مان باشد ما را آشفته و مغرور می سازد و لذا به دنبالش رفتاری داریم که برخواسته از همان نیندیشیدن و ندانستن است.

جالب است بدانیم در آیه ی 35 سوره ی انعام در تفسیر آیه به این نکته ی مهم اشاره می شود که آیه خطاب به پیامبر می فرماید: «تو هر کاری بکنی، زمین بروی یا به آسمان بروی و هر معجزه ای برای آنها بیاوری ایمان نمی آورند. تو ای پیامبر(ص) بدان که در تعلیمات و دعوت تو نقصی نیست و مشکل از ناحیه ی آنهاست. آنان تصمیم گرفته اند که حق را نپذیرند. البته اگر خدا اراده میکرد که مردم به جبر ایمان بیاورند، به راحتی همه ایمان می آوردند ولی خدا چنین نخواسته است. سنت او بر این جاری است که آدمی از روی آزادی و اراده ی خود ایمان بیاورد.»

همین مطلب کافی است برای ما که بدانیم وقتی کسی با زبان توهین و تحقیر و سرزنش شما را دعوت نه، بلکه اجبار به پذیرفتن چیزی میکند این خواست خداوند نیست هرچند او در زبان و در رفتار طوری باشد که حکایت از مذهب یا نمادی از آن تلقی گردد و یا بالعکس کسی برای راهنمایی و رهنمون کردن شما به موضوعی مهم و قابل توجهی در هر موضوعی متوسل به زبان نقد و نه خوش رفتاری و خوش کلامی شود این هم برخواسته از نفس من است نه اصل و قاعده. پس آن فرستاده ی برتر و بهتر خداوند با چنین اخلاق و جایگاهی وظیفه ای در دعوت اجباری دیگران ندارند چه برسد به آنهایی که دانشی کافی و آگاهی قابل توجهی در موضوعی ندارند و صرف شنیده ها و نه اندیشه ها و مطالعات با زبان تحکم و رفتاری برخواسته از کبر و غرور و یا حتی مسایل مادی دیگران را ترغیب به پذیرش کلام، رفتار و یا زیبایی های زندگی می کنند.

آنها شما را مجبور به انتخاب راه و روش زندگی خود می کنند. بی آنکه ادله ی صحیح و منطقی برای گفتگمان و توضیح روش ها و نظرات خود داشته باشند با تحقیر، توهین، سرزنش و زیر سوال بردن شما سعی بر اثبات دانش خود دارند در حالیکه آنها یا دنباله رو نظر دیگرانند یا پیرو آداب و سنن گذشته گان.

نگاهی بیندازید به اینهایی که تازه مسلمان می شوند، تمام دانسته هایشان از دین و آگاهی آنها از سر مطالعه ی مکرر و پژوهش در این موضوع است. تواضع در رفتارشان موج می زند. این دین اکتسابی است نه موروثی. نه پای سخن دیگرانی که معصوم نیستند و سخنان شان اگر درگیر نفس باشد خالی از اشکال نیست. آنها با تجربه و مطالعه و راهنمایی، مسیر خود را پیدا کرده اند.

به نظر شما زمانی که آگاهی من روز به روز با مطالعه بالا برود و اثرات رفتارها و ریشه های آنها را بدانم و بخواهم به فکر اصلاح و تربیت خودم باشم آیا زمانی باقی می ماند تا در مورد دیگران، سبک زندگی آنها و چگونگی زندگی شان وقتی را صرف کنم و در نهایت منجر به انجام رفتارهایی شود که حکایت از ندانستن من دارد؟

بی شک راحت ترین راه و مسیر همیشه برای کسانی بوده و هست که سخنی از دیگران بشنوند و نخواهند هیچ گاه درستی یا عدم درستی آن را خود پیگیر باشند. فرقی نمی کند شما پیرو کدام مسلک و آیین باشید. انسانی که دنبال آگاهی و دانستن است هیچ گاه به دنبال تخریب دیگران نیست، در مسیر آگاهی است که متوجه می شوی هیچ نمی دانی و هرچه بیشتر میخوانی بیشتر متوجه می شوی که کمتر می دانی.

و این علامت نادانی ماست که وقتی هیچ کتابی نخوانده ایم و نمی دانیم بخواهیم اظهار نظری در زمینه ای داشته باشیم که صرفاً با سخنی از دیگری و پای صحبتی و بی هیچ تجربه ای در آن موضوع باشد.

چه خوب که پدر یا مادری اهل مطالعه و تحقیق در مورد رسوم و آداب صحیح زندگی باشند و این عادت پسندیده را به فرزندان خود نیز بیاموزند که خانواده هایی که اهل چنین ارزشی بوده و هستند انعطاف پذیری بیشتر، درگیری های کمتر و فرزندان سالمتر و باهوش تری تحویل جامعه خواهند داد.

اثرات روانی مطالعه کم نیستند چه در زمینه ی اخلاقی و چه در زمینه ی روانی که با هم به برخی اشاره می کنیم:

1-افرادی که با کتاب انس می گیرند، روحیه ی منعطف تر و هماهنگ تری با زندگی و اتفاقات آن دارند. به این صورت که در برابر افرادی که ناخواسته در زندگی آنها واقع می شوند رفتار سالمتر و تحمل بیشتری دارند و همیشه دنبال راهی برای آرام ساختن و یا تغییر وضعیت خود به سمت بهتر و برتری دارند. وضعیتی که در آن باعث تکریم شخصیت خود، دیگران و اعتبار آنها باشد.

2-شما زمانی متوجه کلام و منظور حرفهایم می شوید که این عادت را در خود ایجاد و به دنبال دانایی باشید. آن وقت در این مسیر است که وقتی بیشتر میخوانید و می دانید خودتان را کمتر درگیر افرادی می کنید که پیرو و دنباله روی بدون فکر و اندیشه دارند و حتی زمینه ی تجربه کردن و اندیشه کردن در آن موضوعات را ندارند. البته که شما هم بیشتر در معرض پیکان جسارت و توهین این افراد واقع می شوید. بی شک اگر می دانستم رعایت نکردن حقوق دیگران یا بی احترامی به آنها و حقوق شان چه اثراتی در زندگی و عاقبت زندگیم دارد حتماً سعی در اصلاح رفتار و گفتارم داشتم. پس چون نمی دانم آنطور که نفسم و دلم میخواهد رفتار میکنم. نفسی که تربیت نشده و حاصلش جز غرور، جسارت، توهین و بی احترامی نیست.حقی که دیگران چه خانواده، چه هر فردی که به نوعی در زندگیم قرار می گیرد بر گردن ما می گذارد بی شک نادید گرفتن آن حقوق، حتماً عایدی در زندگی من به شکلی خواهد داشت. پس این دانستن است که باعث تواضع من می شود چون می دانم نتایج رفتار به ما باز میگردد. به قولی یه روزی، یه جایی یه وقتی!( به رساله ی حقوق امام سجاد علیه السلام و مبانی حقوقی اولیه ی در کتابها میتوان مراجعه کرد.)

افرادی که تواضع بیشتری در مقابل دانش خود دارند، به این نتایج اخلاقی رسیده اند که زمینه ساز دانش تواضع است چرا که غرور حکایت از ندانستن من دارد.

3-وقتی با خانواده ها و افرادی که اهل مطالعه، جستجو و تحقیق در زندگی هستند ارتباط داشته باشید و یا خودتان این الگو را در ذهن خود ایجاد کرده باشید، نرم خویی و گشاده رویی و تواضع را جزء خصایص آنها می بینید و البته که آنها در تمامی موضوعات به دنبال دانستن و کشف راه زندگی خودشان هستند.

4-افرادی که اهل مطالعه اند، راه شخصی و مسیر زندگی خود را پیدا خواهند کرد هرچند که شاید پیدا کردن این راه سالها زمان ببرد اما در این مسیر یاد می گیرند، شرط دانستن در عالم هستی تواضع است. هرچه بیشتر در مقابل اهل دانش احترام و ارزش قایل باشید به همان میزان خداوند زمینه های دانستن و دانش بیشتر و عمل به آن دانایی را که زمینه ساز خیر و برکات و نیکی های دیگر است، برای شما فراهم خواهد کرد.کسانی که راه دین، اخلاق و رفتار خود را با مطالعه کسب کرده اند مطمئناً در طول مسیر و در مواجه با دیگران هیچ گاه زبان توهین، نقد بی احترامانه، سرزنش و تمسخر آنها و هر رفتاری که برگرفته از غرور است ندارند. این را بنابرتجربه و دیدن افرادی می گویم که اهل مطالعه و اندیشیدن و دانش هستند.

5-در نهایت همیشه از خداوند طلب هدایت صحیح و بودن افرادی را در زندگی شخصی، خانوادگی، اجتماعی و... داشته باشید که زمینه ساز مطالعه و اندیشیدن شما را هرچه بیشتر فراهم کنند. افرادی که خالی از کینه، غرور، خودخواهی و نادیدگرفتن حقوق دیگرانند و نفس بر آنها به جای تفکر و اندیشه در رفتار و گفتار غالب نیست.

به یاد داریم کسانی هم که اهل مطالعه هم باشند و درگیر همان چندجلد کتابی شوند که خوانده اند، کائنات نه زمینه ی بیشتری برای دانستن فراهم می کنند و نه اثرات مثبت آن مطالعه را در زندگی به شکل های گره گشایی از دیگران و دادن زکات علم خود به دیگران نخواهند دید. امیدوارم دانش مان باعث آرامش خودمان و دیگران و زمینه ساز تغییر و تحول باشد وگرنه ما نیز همچون شیطان با این اعمال ناقص و بی مانندمان از بهشت الهی به بیرون پرت خواهیم شد و نه تنها باعث اثرگذاری و ماندگاری نیستیم بلکه اگر عاقبت خودمان ختم به خیر نباشد هیچ سودی در آن دانش و علم نبوده و نخواهد بود.

چه خوب که آمار مطالعات و کتابهایی را که خوانده ایم جایی یادداشت کنیم و برای الگو قرار گرفتن برای دیگران بدانیم مثلاً در حدود چند کتاب و در چه موضوعات و زمینه هایی خوانده ایم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی